مسئله اصلی در این مقاله، تبیین نقش روابط فراآتلانتیکی در حصول توافق هسته ای موسوم به برجام، میان جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 بوده است. در این راستا، سئوال اصلی این است که «روابط فراآتلانتیکی، چرا و چگونه بر نقش اتحادیه اروپا در مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 تاثیر گذاشت؟». فرضیه اصلی مقاله، عبارت است از «اشتراکات تمدنی دو سوی آتلانتیک، به همراه برتری وزن راهبردی ایالات متحده نسبت به اتحادیه اروپا از ابتدای فرایند شکل گیری همگرایی اروپایی و نیز روندهای جهانی قرن 21 که منجر به بعضی تغییرات در راهبردهای بین المللی و منطقه ای امریکا، از جمله چرخش ایالات متحده به سوی آسیا شده است؛ اتحادیه اروپا را به سمت اتخاذ رویکردی مرکب از «موازنه گری» و «دنباله روی» در قبال ایالات متحده پیش برده است». این رویکرد ترکیبی در مذاکرات هسته ای منجر به برجام، در قالب ایفای نقش اتحادیه اروپا براساس دو کارویژه ایجاد «تسهیل» و «توازن» متبلور شد. در این مقاله پس از بیان چهارچوب نظری (نئورئالیسم) به بررسی شاخص های اصلی روابط فراآتلانتیکی و نیز تاثیر روندهای جهانی قرن 21 بر این روابط با ایجاد شاخصی اکتسابی برای آن، همچون چرخش ایالات متحده به سوی آسیا پرداختیم. در بخش پایانی مقاله، به تبیین چگونگی تاثیرگذاری روابط فراآتلانتیکی براساس این شاخص ها بر روند و نتایج مذاکرات هسته ای پرداختیم و دیدیم که این رویکرد در دوران پسابرجام و با روی کار آمدن دولت جدید امریکا، با دادن وزن بیشتر به موازنه گری نسبت به دنباله روی، ادامه یافته و احتمالا خواهد یافت. روش پژوهش در این مقاله، «توصیفی- تحلیلی» است و برای گردآوری اطلاعات نیز عمدتا از روش کتابخانه ای استفاده شده است.