آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رویکرد محتواییِ آموزش فلسفه برای کودکان (P4C) بر باورهای فراشناختی و تفکر انتقادی دانش آموزان و به روش تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه آزمایشی و کنترل انجام گرفته است. جامعه ی آماری عبارت بود از کلیه ی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر تربت حیدریه شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 95-96، که از میان آنان با روش نمونه گیری خوشه ای و پس از غربالگری، 50 دانش آموز به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل دسته بندی شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه فراشناخت های کودکان (MCQ_C) (بکاو و همکاران، 2009، اصلاح شده توسط قادری و همکاران، 1394) و سنجش تفکر انتقادی ساسو (2013) بوده است. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد سپس برای گروه آزمایشی 10 جلسه 1 ساعته، p4c با رویکرد فرآیندی تدارک دیده شد و گروه کنترل در این مدت آموزش خاصی نداشتند، در پایان مجدداً از هر دو گروه پس آزمون اخذ گردید، اطلاعات از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و به کمک نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از رویکرد محتوایی P4C با احتمال 95 درصد بر باورهای فراشناختی و تفکر انتقادی دانش آموزان تأثیر معناداری دارد، به طوری که میانگین نمرات باورهای فراشناختی دانش آموزان گروه آزمایشی بعد از اعمال آموزش فلسفه به طور معناداری کاهش و نمرات تفکر انتقادی آنان افزایش داشته است. درصورتی که در گروه کنترل تغییرات معناداری رخ نداده است، بنابراین فرضیه های پژوهش مورد تأیید قرار گرفتند.

تبلیغات