با اینکه موضع صریح نشانه معناشناسی را که آفرینش ادبی در درون فرهنگ جمعی صورت می پذیرد، مانعی دانسته اند در «دریافت هویت اصلی سبک و منحصربه فرد بودن متن و فردیت نویسنده»، در پژوهش حاضر می کوشیم نقاط قوت نشانه معناشناسی را در مطالعات سبک شناسی نشان دهیم. برای رسیدن به این هدف، داستان «کودک» را به عنوان گونه ای که کمتر مورد مطالعة سبک پژوهان قرار گرفته است، برگزیدیم و به عنوان نمونة موردی در داستان کلاغ سفید(وطن پرست، 1380) مؤلفه های سبکی را طرح کردیم. در این پژوهش، معنایی از سبک را درنظر گرفتیم که با توجه به رویکرد نشانه معنایی به آن رسیده ایم؛ سبک به معنای «انتخاب جریان های معنایی در فرآیند تعاملی گفته پردازی». نظام معنایی برنامه مدار و فرآیند معنایی مبتنی بر تصادف را مبنایی مناسب در تشخیص انواع سبک درنظر گرفتیم و برپایه فرآیند معنایی مبتنی بر تصادف، ابتدا سبک بوشی حضور را تعریف کردیم و سپس احساس خلاء و نقصان، خطرپذیری، نفی و ایجاب، استعلای نشانه و گسست و چالش را به عنوان مؤلفه های سبک بوشی برشمردیم. یکی از دستاورد های مطالعة سبک بوشی در داستان کودک را عبارت می دانیم از اینکه سبک بوشی می تواند عاملی مؤثر در پرورش تخیل و به تبع آن، خلاقیت کودک باشد. عواملی (در این داستان، ننه سرما و کلاغ باهوش) که جهان بودگی سوژه را ناگهان تغییر می دهند، در تقویت وجه فانتزی داستان مؤثرند و خروج از جهان بودگی به شریک گفتمانی این امکان را می دهد که خود را از حضور بسته، ارجاع نگر و واقعیت جو رها کند و گام هایی فراتر از حال زیستی خود بردارد. دستاورد نهایی پژوهش حاضر این است که در تعیین گروه سنی کتاب کودک، ضروری است که به ویژگی های سبکی نیز به عنوان یک عامل مؤثر توجه شود تا فرآیندهای معنایی، عرصه های خاص تجربه و سادگی یا پیچیدگی ساختار متن آشکار و تعیین گروه سنی کتاب کودک با دقت بیشتری انجام شود.