سینما به عنوان یک هنر رسانه، هم بازتاب واقعیت های جامعه است و هم می تواند نقشی جریان ساز داشته و تأثیرات اجتماعی ایجاد کند. از سوی دیگر، مسئله مشروعیت، موضوعی مهم در جامعه شناسی سیاسی و مباحث قدرت محسوب می شود. سینما این ظرفیت را داراست که در راستای افزایش مشروعیت نظام حاکم عمل کند و یا موجب مشروعیت زدایی از قدرت مستقر گردد. ما برآنیم تا با استفاده از نظریات صاحب نظران حوزه مشروعیت و خصوصاً دیوید بیتهام و مبتنی بر روش تحلیل محتوای کیفی، مقولات و مفاهیم مطرح در دو رویکرد مشروعیت بخش و مشروعیت زدا را در سینمای ایران شناسایی کنیم و رویکرد غالب را تشخیص دهیم. برای نیل به هدف پژوهش، 13 فیلم مورد تحلیل قرار گرفته است: سه فیلم پرفروش و دو فیلم برگزیده در جشنواره فیلم فجر در سال های 1390 الی 1392. عناصر رویکرد مشروعیت بخش از این قرارند: حقانیت نظام، وحدت ملی، دفاع مقدس، خانواده گرایی و مقابله با استکبار جهانی. برخی از عناصر رویکرد مشروعیت زدا عبارت اند از: ناکارآمدی و فساد نظام، بی عدالتی قضایی، فقدان آزادی، ضعف جامعه مدنی، عدم حمایت از حقوق زنان، مهاجرت، ضدیت با جنگ، پوچ گرایی، اخلاق سکولاریستی. در مجموع، تنها در دو فیلم، غلبه با رویکرد مشروعیت بخش بوده و می توان نتیجه گرفت که رویکرد حاکم بر سینمای معاصر ایران، رویکرد مشروعیت زداست.