گواه نمایی به شیوه ی رمزگذاری زبان برای مشخص کردن منبع خبر ونیز عملکرد گوینده به منظور صحیح جلوه دادن سخنش اطلاق می گردد. آیخنوالد[1] (2004) از بررسی ساختهای گواه نما ی حدود 500 زبان دنیا مدلی ارائه داده است که در آن گواه نمایی در زبان ها از منظر ساختاری به دو صورت دستوری شامل وندها و واژه بستهای تصریفی و صورت غیردستوری شامل راهبردهای واژگانی و نحوی می باشد. وی گواه نمایی را از منظر معنایی بطور کلی شامل دو نوع مستقیم (دست اول) و غیرمستقیم (دست دوم یا چندم) می داند که از این لحاظ منبع اطلاعات به شش گروه حسی دیداری، حسی غیردیداری، استنباطی، حدسی، شایعه (شنیده) و نقل قول تقسیم می گردد. هدف از این تحقیق مشخص نمودن جایگاه گواه نمایی در زبان فارسی است. نتیجة این پژوهش مشخص نمود که زبان فارسی ازجمله زبان هایی است که از لحاظ ساختاری فاقد گواه نمای دستوری می باشند و همچون بیشتر زبان های هند و اروپایی دارای عناصر زبانی است که علاوه بر نقش و جایگاه اولیه ی خود در زبان نقش گواه نما را نیز ایفا می کنند. برخی از ساخت های گواه نما در زبان فارسی شامل مجهول های غیرشخصی، مقولات وجه نما، مشخصه های زمان و نمود، نقل قول و گزارش و نیز افعال حسی و ادراکی می باشند. این ساختارهای صوری در برگیرنده ی قالب های معنایی گواه نماهای مستقیم و غیرمستقیم و نیزدر برخی موارد مشخص کننده ی انواع منبع اطلاعات می باشند.