زمینه: رویکردهای سنتی و جاری سنجش در بازنمایی قابلیت های زبانی افراد با چالش های عملی و نظری همراه بوده و توانایی آن ها در سنجش و گزینش داوطلبان مورد تردید قرار گرفته است. به گونه ای که متخصصان حوزه اندازه گیری آموزشی را به استفاده از روش های جدیدتر و کارآمدتر، سنجش تشخیصی شناختی، سوق داده است. هدف: هدف مقاله حاضر تحلیل تشخیصی سوالات بخش درک مطلب آزمون ورودی دوره های دکتری زبان انگلیسی عمومی با استفاده از مدل غیرجبرانی فیوژن به منظور شناسایی مهارت های آزمون مورد مطالعه، کفایت مدل ارائه شده (همگرایی و برازش مدل)، توان تشخیصی آزمون و میزان تسلط داوطلبان در هر یک از مهارت ها بود. روش: جامعه مورد بررسی عبارت از کلیه 3942 داوطلب کنکور در رشته های آموزش زبان انگلیسی، زبان شناسی، مترجمی و ادبیات انگلیسی در سال 1391 بود و اطلاعات مربوط به 2754 آزمودنی به عنوان گروه نمونه در تحلیل نهایی وارد شدند. از تحلیل محتوای آزمون، کدگذاری آن و بررسی گزارش های کلامی پنج دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترای زبان انگلیسی دارای سابقه تدریس در آموزش زبان انگلیسی برای تعیین مهارت های زیربنایی احتمالی هر یک از سوالات استفاده شد. یافته ها: نتیجه بررسی های بخش کیفی شش مهارت تدوین شده شامل استفاده از دانش واژگان، استفاده از دانش نحوی، استخراج اطلاعات صریح، استنتاج، اتصال و ادغام و استفاده از دانش عملی بود. تحلیل داده ها با استفاده از مدل غیرجبرانی فیوژن کاهش یافته مبتنی بر الگوریتم زنجیره مارکف مونته کارلو، نشان دهنده کفایت مدل تدوین شده و امکان استفاده از آن در داده های زبان انگلیسی بود. اتصال و ادغام (1/39 درصد)، استفاده از دانش عملی (8/36)، استخراج اطلاعات صریح (1/37 درصد)، استنتاج (9/25 درصد)، استفاده از دانش نحوی (1/25) و استفاده از دانش واژگان (9/22 درصد) به ترتیب آسان ترین تا دشوارترین مهارت های آزمون درک مطلب است. ضریب دشواری آزمون 42/. به دست آمد و آزمون از توان تشخیصی بالایی برخوردار نبود. بحث و نتیجه گیری: امکان استفاده از مدل های تشخیصی شناختی در داده های مربوط به آزمون های زبان وجود دارد و منجر به کسب اطلاعات بیش تر از آزمون و پاسخ آزمودنی ها شده و به تحقق هدف سنجش برای یادگیری کمک می کند. کلمات کلیدی: مدل های تشخیصی شناختی، مدل غیرجبرانی فیوژن، مهارت های سازه درک مطلب، زبان انگلیسی