پژوهش حاضر نظریه دوگان سازی صرفی اینکلاس و زول (2005) و ادعای اصلی این نظریه را مبنی بر شکل گیری دوگان ساخت ها با نیاز مضاعفِ صرف به یک سازه زبانی با ویژگی های معین صرفی معنایی، با استفاده از برخی ساخت های صرفی زبان فارسی بررسی می کند. نظریه دوگان سازی صرفی فرایند تکرار را که در رویکردهای به دست آمده پیشین، نسخه برداری واجی تلقی می شود اغلب ناشی از تکرار ویژگی های معیّن صرفی معنایی می داند. برای پاسخ به این پرسش که آیا شکل گیری دوگان ساخت های زبان فارسی در چهارچوب نظریه دوگان سازی صرفی قابل توجیه و تبیین است یا خیر، با درنظرگرفتن دو دسته شواهد معنایی و واژآرایی، داده هایی از زبان فارسی در چهارچوب نظریه دوگان سازی صرفی تحلیل و بررسی می شوند. شواهد معنایی شامل تکواژگونگی ریشه، ساخت های مترادف، تکرار بازتابی، تکرار کامل میانی و ساخت های متقابل معنایی می شود. شواهد واژآرایی نیز عبارت اند از کسره میانی، ساختار «که» مبین بی تفاوتی، میانوند، پیونده یا پی بست « و» و رونوشت موزون. این پژوهش با ماهیت و روشی توصیفی تحلیلی، براساس داده هایی انجام شده که از زبان طبیعی و روزمره مردم، آثار مکتوب در حوزه مطالعات صرف زبان فارسی و شم زبانی نویسندگان گردآوری شده است. تحلیل داده های گرد آوری شده نشان می دهد که اتخاذ رویکرد دوگان سازی صرفی، افزون بر ارائه توصیف و تحلیلی جامع از فرایند تکرار در زبان فارسی، امکان توصیف و بررسی ساختار و معنای دوگان ساخت هایی را به دست می دهد که پیش از این امکان تحلیل مناسبی نداشتند.