مدل ها در رشته های گوناگون علوم توانسته اند نقشی میانجی میان تئوری و عمل را ایفا کرده و آموزش را آسان تر کنند. این نقش در دانش ارتباط آن چنان است که می توان در کتاب مستقلی صرفاً به مرور و مقایسه انواع مدل های ارتباط پرداخت. مقاله حاضر معتقد است که اگر در ترسیم مدل ارتباط، نظمی منطقی و مبتنی بر رعایت درجات بزرگنمایی یک میکروسکوپ فرضی دنبال شود، احتمالاً بتوان بیشتر عناصر ارتباط و تعامل میان آن ها را نمایش داد. مقاله با پایبندی به چنین پیشنهادی، به جستجوی ربط میان نظریه دیرینه گروهی از اندیشمندان ارتباط در «وجود معنی در ذهن، نه در پیام» و دستاوردهای جدید پژوهشگران سیستم عصبی مغز پرداخته و این دیدگاه را مطرح می کند که معنی را باید در محل تازه کشف شده ای به نام «حافظه طولانی ماندنی» در هیپوکامپ مغز دنبال کرد و به این قضیه متکی بود که عملکرد آن وابسته به مولکول های بزرگ پروتئینی است. سپس مقاله در کنار بیان مسئله «مشابهت معنی متجلی شده در ارتباط گیر با معنی مورد نظر ارتباط گر» که در ویرایش های پیشین مدل «منبع معنی» به صورت ( ) مطرح می شده، مسئله اصلی دیگری را عنوان می کند که بیانگر «مشابهت مفهوم صید شده ارتباط گیر با محتوای ارسالی ارتباط گر« ( ) است. آنگاه با توضیح درباره دو شرط فرعی «میزان ربط معنی مورد نظر ارتباط گر با محتوای تولیدی او«(ربط میان ( با C) و «میزان ربط مفهوم صید شده ارتباط گیر بامعنی متجلی شده او» (ربط میان با ) موضوع چهار مسئله ای بودن فرا گرد ارتباط را مطرح می کند. آنگاه در آخرین مرحله بازنگری مدل پیشین، در مروری بر اندیشه حکمای قرون گذشته ایران درباره ارتباط، عنصر جدیدی را می یابد که به آن «زمینه سوم» می گوید.