پدیدة استعاره و ویژگی های فرهنگی آن یکی از مشکلات اساسی فراروی نظریات ترجمه است. ترجمه پذیری استعاره همیشه نسبتی معکوس با فرهنگ داشته است. هدف این پژوهش بررسی رابطة استعاره و الگوهای فرهنگی در فرایند ترجمة استعاره است. در این راستا سه رباعی خیام را انتخاب کردیم و ترجمه های انگلیسی و کردی آن ها را بررسی کردیم. نتایج پژوهش نشان می دهد که مترجمان بیشتر در ترجمة استعاره های وابسته به الگوهای فرهنگی مشترک موفق بوده اند و استعاره های وابسته به الگوهای غیر مشترک در متون مقصد بازآفرینی نشده اند؛ به همین دلیل می توانیم شرایط انطباق یکسان و متفاوت در مدل ترجمة مندلبلیت را به ترتیب مرتبط با الگوهای مشترک و غیر مشترک فرهنگی بدانیم.