آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

بروز تغییرات سریع اجتماعی در غرب، نهادهای اجتماعی را نیز دچار تغییراتی اساسی نموده است. خانواده یکی از نهادهایی می‌باشد که دستخوش این تغییرات شده است. این مقاله با مقدمه‌ای در این خصوص آغاز شده، سپس با ذکر شواهدی در مورد از هم گسیختگی این نهاد در ایالات متحده آمریکا، رویکرد به دین و انجام اعمال دینی، به عنوان یکی از راه حل‌های جبران آسیب‌های وارده به نهاد خانواده مطرح شده است و در ادامه تأثیر اعتقاد و عمل دینی بر خانواده و نیز سلامت جسمی، روانی و رفتاری اعضای خانواده مورد کنکاش قرار گرفته است.

متن

نیمة دوم قرن گذشته، بیشتر از هر دورة دیگری در تاریخ، شاهد تغییرات اجتماعی بوده است. اصلاحات در نهادهای اجتماعی به آرامی بر تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی به ویژه در حوزة خانواده تأثیر گذارده است. پدر بودن[1]، مادر بودن[2] و فرزند بودن[3] از جمله جنبه‌هایی هستند که دستخوش تغییراتی اساسی شده‌اند.(http://www.worldfamilypolicycenter.org)
از آنجایی که نهادهای پایدار و طبیعی ازدواج، خانواده، مادر بودن، پدر بودن و فرزند بودن برای سلامتی اجتماعی مردان، زنان و به ویژه فرزندان، اهمیت بسزایی دارند، با انحراف و دوری جوامع از هنجارهای طبیعی، خانواده و فرزندان در معرض آسیب‌هایی جدی قرار می‌گیرند (همان منبع ).
اندیشمندان علوم اجتماعی راه حل‌های گوناگونی برای اصلاح ساختار آسیب دیدة خانواده پیشنهاد می‌کنند، از جمله احیای مجدد اعتقاد و عمل دینی در خانواده‌ها که یکی از راه حل‌های مورد توافق بسیاری از اندیشمندان است و مطالعات فراوان در مورد آن نیز نشان دهندة اهمیت آن می‌باشد.
نیاز به بازگشت به دین
امروزه ادبیات علم اجتماعی نشان می‌دهد که واحد خانواده در جوامع غربی، به سرعت در حال از هم گسیختگی است که اثرات بسیار نامطلوبی بر فرزندان می‌گذارد. اطلاعات علم اجتماعی همچنین دو نتیجة غیر قابل منازعه را نشان می‌دهد:
1ـ ساختارهای طبیعی و پایدار ازدواج، منافع فراوانی را برای مردان، زنان و فرزندان به همراه دارند.
2ـ گسست ساختارهای پایدار و طبیعی ازدواج، هزینه‌های اجتماعی مهمی را بر افراد، فرزندان و جامعة بزرگتر تحمیل می‌کند. تحقیقات اخیر نشان می‌دهند که هیچ چیز نمی‌تواند برای فرزندان، جایگزین ازدواج پایدار و محکم بین والدین زیستی‌اش باشد. (http://www.worldfamilypolicycenter.org)
علیرغم نیاز به دین جهت اصلاح ساختار خانواده، متأسفانه برخی منتقدان دین و تفکر دینی با اشاره به برخی رخدادها و اعمال دینی، در تخریب چهرة دین و نشان دادن چهرة منفی از آن تلاش می‌کنند و منکر نقش مثبت دین می‌شوند. ما منکر این قضیه نیستیم که اعمال خاصی وجود دارند که گاهی اوقات با توجیهات دینی صورت می‌گیرند و نیازمند اصلاح می‌باشند. مادامی که اعمال منفوری مثل قطع برخی اعضای زنان یا همسرسوزی توسط برخی ادیان لازم شمرده می‌شود، مسلماً تفکر و عمل دینی باید در برخی جنبه‌ها اصلاح شوند (همان منبع). زیرا این اعمال هم باعث تحریف ماهیت واقعی اعتقاد و عمل دینی می‌شوند و هم موجب می‌گردند که بسیاری از سیاستگذاران از تبعات مثبت آن غفلت کنند.http://www.heritage.org/Research))
با این وجود، حجم عظیمی از اعمال دینی به جای اینکه آسیب‌زا باشند در جهت تقویت سلامتی و پایداری خانواده عمل می‌کنند.
(http://www.worldfamilypolicycenter.org)
اثر کلی عمل دینی توسط سه مطالعة جامع و نظامدار در خصوص دین مشخص شده است. حدود 81 درصد از مطالعات به اثرات مثبت عمل دینی اشاره کرده‌اند، 15 درصد اثرات خنثی و تنها 4 درصد اثرات آسیب‌زا برای عمل دینی گزارش نموده‌اند. هرکدام از این مطالعات نظام‌مند، نشان دهنده سودمندی80 درصدی عمل دینی هستند و هیچکدام از این مطالعات بیش از10 درصد از آسیب‌مندی را برای عمل دینی گزارش نکرده‌اند که البته این10 درصد را می‌توان با رویکردهای جدید اجتماعی در خصوص «اعمال دینی سالم» و «اعمال دینی ناسالم» تبیین کرد. متأسفانه، اثرات ناگوار اعمال دینی ناسالم، اثرات مثبت کلی دین را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. در حالی که حجم عظیمی از اعمال دینی و دین را به جای مصروف کردن برای جلوگیری از پیشرفت اجتماعی بایستی در خدمت پایداری خانوادگی ـ اجتماعی بکار گرفت. در واقع دین و عمل دینی نقش اساسی در حفظ پایداری خانواده و ازدواج ایفا می‌کنند(همان منبع).
تحقیقات نشان داده‌اند که ایمان دینی در متن خانواده میزبان تأثیرات مثبت است. این نتایج سودمند شامل تقویت سلامتی، آموزش، درآمد، پاکدامنی، پایداری ازدواج، کاهش جرم، اعتیاد و افزایش سلامت روانی و شادمانی می‌شود. (همان منبع)
نمودارهای 1 تا 6 وضع خانواده را در آمریکا از برخی جهات نشان می‌دهد:
در نمودار شماره 1، منحنی بالایی نشان دهندة کاهش میزان تولدهای ازدواجی و منحنی پایینی نشان دهندة افزایش میزان تولدهای نامشروع در فاصلة سال‌های 1990-1940 در جامعة آمریکا می‌باشد.
در نمودار شماره 2، افزایش تعداد فرزندان طلاق‌در جامعة مذکور در سال‌های 1993-1950 مشهود است و نمودار شماره 3 هم افزایش تعداد فرزندانی را که با یکی از والدین طلاق گرفته زندگی می‌کنند در فاصلة سال‌های 1997-1993 نشان می‌دهد. در نمودار شمارة 4 نیز مشخص است که نسبت فرزندان طلاق به فرزندان نامشروع زیاد است، امّا نکتة مهم دیگر اینکه هم تعداد فرزندان طلاق و هم تعداد فرزندان نامشروع در فاصلة سال‌های 1990-1950 زیاد شده است. نمودار شماره 5 نیز نشان می‌دهد که درصد بچه‌هایی که در خانواده‌های ازدواجی زندگی می‌کنند در حال کاهش بوده است و از 74 درصد در سال 1989 به 69 درصد در سال 1996 رسیده است. در نمودار شمارة 6 نیز نسبت سقط‌های جنین زنان ازدواج کرده و ازدواج نکرده در فاصلة سال‌های 1998-1972 گزارش شده است. همانگونه که از نمودار نیز مشخص است سقط جنین در هر دو گروه افزایش یافته است، ولی نسبت این افزایش در میان زنان ازدواج نکرده به مراتب بیشتر (6/28 میلیون در مقابل 6/6 میلیون نفر) بوده است.
(www.heritage.org/research)
 با این اوصاف، ما نیازمند بینش عمیق‌تری نسبت به این مسأله هستیم که فرزندان، بزرگترین منابع طبیعی ما هستند. همچنین امروزه بیش از هر زمان دیگری نیازمند توجه جدی به ساختاری هستیم که فرزندانمان در آن بزرگ می‌شوند که آن ساختار چیزی جز خانواده نیست. همان‌گونه که یک اندیشمند نیز گفته است:
«اگرچه اخیراً ما شاهد اکتشاف مجدد عمومی در خصوص نقش سلامت‌بخش و سودمند خانوادة هسته‌ای می‌باشیم که در آن پدر، مادر و فرزندان با هم زندگی می‌کنند و مراقب پیشرفت فردی و جمعی همدیگر هستند، اما هنوز نخبگان سیاستگذار درک کاملی از این نکته ندارند که زندگی عمومی در چنگال زندگی خصوصی است (زندگی عمومی دستخوش تغییرات زندگی خصوصی است) و به اهمیت این قضیه واقف نیستند که اخلاق و فضایل [سنتی] برای بقای اقتصاد بازار و جامعة مدنی نقشی غیر قابل انکار دارند.» )http://www.worldfamilypolicycenter.org(.
یکی از فضایل سنتی در تقویت خانواده هسته‌ای (پدر و مادر و فرزندان در کنار هم) اعتقاد و عمل دینی است. والدین و فرزندان در خانواده‌های سالم به احتمال زیاد بیشتر از اعضای خانواده‌های طلاق گرفته یا ناوالدینی[4] به عبادت روی می‌آورند.
ادبیات مربوط به علم اجتماعی و حقوقی در خصوص ساختارزدایی از خانواده مطالب زیادی دارد. اکنون زمان آن فرا رسیده است که این روند را معکوس کرده و برای حقوق خانواده دست به کاری بزنیم. چنین اقدامی بایستی به اهمیت و محوریت دین در ایجاد ازدواج‌ها و خانواده‌های پایدار توجهی جدی نشان دهد (همان منبع).
دین و خانواده
تقریباً توافقی بر سر این قضیه وجود دارد که بایستی سیاست‌های مربوط به تقویت خانواده را به صورتی جدی پیگیری کرد. مروری بر مطالعات انجام شده توسط پروفسور داروین.ال.توماس[5] و گیوندلین.سی.هنری[6] در دپارتمان جامعه شناسی دانشگاه بریگام یانگ نشان می‌دهد که جوانان آمریکایی بر این باورند که دین هنوز عامل مهمی برای شکل‌دهی به قضاوت‌ها و گرایشات است. طبق نتیجه‌گیری آنها، برای درک بهتر شرایط انسان‌ها، باید خانواده و نهادهای دینی را به طور همزمان مورد مطالعه قرار داد.
نتیجه‌ای مشابه با این نتیجه، توسط گروهی از اساتید دانشگاه ایالتی کانزاس بدست آمد: «تعهد به خانواده اغلب با عامل تعهد دینی التزام دارد».
(http://www.heritage.org/Research)
در گزارشی در سال 1983 چنین نتیجه‌گیری شده است: «به طور قطع می‌توان اذعان نمود که مذهبی‌ترین افراد، اهمیت زیادی برای خانواده و فعالیت‌های دوستانه قائل می‌شوند.» (همان منبع).
در یکی از پروژه‌های تحقیقاتی جامعه شناسی کلاسیک در قرن حاضر که به طور متوالی به مطالعة زندگی ساکنان یک شهر کوچک در آمریکا به نام «میدل تاون»[7] پرداخته، چنین نتیجه‌گیری شده است که :
بین انسجام خانوادگی[8]، سلامت خانوادگی و عضویت و شرکت در مناسک و اجتماعات دینی رابطه وجود دارد. در شهر مورد نظر (میدل تاون)، احتمال ازدواج افرادی که عضو این اجتماعات بوده‌اند، بیشتر بوده و رضایت آنها از ازدواج‌شان و داشتن اولاد نیز بیشتر بوده است. .... و از این نظر بین آنهایی که در این مراسم شرکت می‌کنند و آنها که شرکت نمی‌کنند، تمایز عمده‌ای وجود دارد. مطالعات مروری انجام شده توسط لارسن[9] اشاره بر این دارند که حضور در مراسم دینی پیش‌بینی کنندة مهمی در پایداری ازدواج است. سایرین نیز به این نتیجه رسیده‌اند. بیست سال پیش برای اولین بار به این نکته اشاره شد که زنان مذهبی نسبت به زنان غیرمذهبی رضایت زیادتری از زندگی خود با شوهرانشان دارند. (همان منبع)
در سال 1986 گروهی از پژوهشگران رابطه آسایش و دین را در یک نمونه 836 نفری با سن بالای 60 سال در آمریکا بررسی کردند تا دریابند چگونه تدین با روحیه رضایت از زندگی مرتبط است. (همان منبع)
اندرو فوترمن[10] گزارش داد که از سال 1974 تاکنون 23 تحقیق در مورد رابطه تدین و آسایش در بین بزرگسالان سالمند انجام شده است و دریافته‌اند که اشخاص متدین‌تر، آسایش بیشتری دارند. دکتر جفری لوین[11] و دکتر کریستوفر الیسون[12] در تحقیقات گسترده جامعه‌شناختی و روانشناختی در باب رابطه تعهد دینی و آسایش در تمام گروه‌های سنی دریافتند که همبستگی مثبتی بین تعهد دینی و آسایش افراد از هر سن وجود دارد. (همان منبع)
مطالعة دیگری در دهه‌های 1970 و 1980 توسط پروفسور نیک استینت[13] از دانشگاه آلاباما و پروفسور جان دی‌فرین[14] از دانشگاه نبراسکا برای کشف رابطة بین دین و پایداری خانواده انجام شد. این دو محقق دریافتند که 84 درصد از افراد مورد مطالعه، دین را به عنوان عامل مهمی برای تقویت و استحکام خانواده‌هایشان در نظر می‌گیرند. همین نتیجه نیز در میان خانواده‌های آمریکایی ـ آفریقایی صادق است: والدینی که مکرراً در مراسم دینی شرکت می‌کنند به اهمیت دین در پرورش فرزندان و تدارک اصول اخلاقی برای آنها اشاره کرده‌اند (همان منبع).
حضور منظم در مراسم دینی، عامل مهمی در ثبات ازدواج است و حتّی بر اثرات آموزش‌های نظری در مورد طلاق نیز ارجحیت دارد. یافته‌های مطالعه‌ای ملی در سال 1992 از 2300 مرد بین سنین 20 تا 39 ساله نشان می‌دهد افرادی که همسران خود را کتک می‌زنند، فاقد اعتقادات دینی هستند. همچنین پروتستان‌های سیاه‌پوست و کاتولیک‌های سفیدپوستی که دارای نرخ‌های بالای مشارکت در مراسم دینی هستند، نرخ‌های پایین مشابهی از طلاق را گزارش کرده‌اند(همان منبع).
مشابه این نتایج توسط پروفسور آرلند تورنتون[15] در مؤسسة تحقیقات اجتماعی دانشگاه میشیگان بدست آمده است. پروفسور تورنتون به این نتیجه رسیده است که این اطلاعات نشان دهندة انتقال بین نسلی[16] مشارکت دینی است. به عبارت دیگر مشارکت دینی از طریق خانواده به فرزندان انتقال می‌یابد. (همان منبع)
مطالعات دیگر نیز اثرات مثبت اعتقاد و عمل دینی را در کاهش مواردی چون تجاوز به عنف، طلاق، نارضایتی از ازدواج و خودکشی نشان می‌دهند. تمام این شواهد نشان می‌دهند که عمل دینی خدمت مهمی به کیفیت زندگی می‌کند. (همان منبع)
به نظر می‌رسد عمل دینی پتانسیل بی‌شماری برای حل مسائل اجتماعی دارد. پروفسور آلن برگین17]، استاد روانشناسی دانشگاه بریگام یانگ[18]، یک محقق روانشناس می‌باشد که موفق به دریافت جایزه از انجمن روانشناسی آمریکا گشته است. وی معتقد است: «برخی از این تأثیرات دین، اثری معادل انرژی هسته‌ای بر روان انسان‌ها دارند.» شواهد قابل ملاحظه‌ای وجود دارند که نشان می‌دهند مشارکت دینی باعث کاهش «مسائلی مانند بی‌بند و باری جنسی، حاملگی در سنین پایین، خودکشی، اعتیاد، الکلیسم و نیز تا اندازه‌ای اعمال انحرافی و بزهکارانه شده و عزت نفس، انسجام خانوادگی و سلامت عمومی را افزایش می‌دهد». در حال حاضر، اندیشمندان اجتماعی در حال اکتشاف قدرت مداوم دین برای حمایت از خانواده در قبال نیروهایی هستند که باعث از هم گسیختگی آن می‌شوند. (همان منبع)
جمع‌بندی پروفسور برگین، دو سال بعد توسط ویلیام راسبری[19] انعکاس یافت. «تقریباً اکثر مفسرین در خصوص جریانات اخیر از افزایش خشونت، کاهش استانداردهای اخلاقی و فقدان نزاکت و ادب که مشخصة جامعة آمریکایی است با تأسف یاد می‌کنند.» (همان منبع)
به طور کلی می‌توان گفت که عمل دینی، اثرات سودمندی بر کنترل رفتار و روابط اجتماعی، فرزندآوری مشروع، وابستگی رفاهی، جلوگیری از مشکلاتی نظیر جرم و بزهکاری، مصرف الکل، مواد مخدر، خودکشی و افسردگی دارد و در ارتقاء عزت نفس نیز مؤثر است (همان منبع) که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.
دین و فرزندآوری نامشروع
یکی از قوی‌ترین پیشگیری‌کننده‌های فرزندآوری نامشروع[20]، عمل منظم به اعتقادات دینی است. با توجه به بحران رو به رشد فرزندان نامشروع (در غرب)، اثرات آنها و صرف هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی ملّی و محلی، قاعدتاً این قضیه باید اهمیتی اساسی برای سیاستگذاران داشته باشد. از مدت‌ها قبل روشن شده است که عمل دینی ارتباط نزدیکی با پاکدامنی در بزرگسالی و محدودیت یا کنترل اعمال جنسی دارد. این یافتة کلی بارها و بارها تکرار شده است. (http://www.heritage.org/Research)
مرور این نوع مطالعات نشان می‌دهد که تقریباً بدون استثنا، عمل دینی باعث کاهش شیوع بی‌بند و باری‌های جنسی پیش از ازدواج می‌شود. عکس قضیه نیز درست است: عدم اعمال دینی توأم با بی‌بند و باری‌های جنسی و نیز بی‌بند و باری قبل از ازدواج می‌باشد. این امر توسط مطالعات بی‌شماری تأیید شده است (همان منبع).
در مطالعه‌ای مهم که در سال 1987 منتشر شد، گروهی از اساتید دانشگاه‌های جورجیا، یوتا و وایومینگ دریافتند که علت اصلی رفتارها و گرایشات جنسی مشکل‌زا در دوران بلوغ نه تنها پویایی‌ها و پروسه‌های خانواده است، بلکه عدم حضور رفتار دینی و حضور در مراسم دینی نیز از این جمله است. آنها همچنین نتیجه گرفتند که پویایی‌ها و اعمال مربوط به خانوادة سالم، تا اندازة بسیار زیادی تحت تأثیر حضور یا عدم حضور اعتقادات و اعمال دینی است. نتایجی مشابه نیز در مطالعات تطبیقی بین‌المللی وجود دارد (همان منبع).
در خصوص مصرف مواد مخدر، الکل و ارتکاب جرم، رفتار دینی مادر در خانواده، یکی از قوی‌ترین پیش‌بینی کننده‌های گرایشات جنسی دختران است. همچنین مشخص شده است که در دوران بلوغ احتمال انجام رفتارهای جنسی پیش از ازدواج در بین دختران مادران مجرد زیادتر از سایر دختران است. این مادران در گرایشات خود بی‌بند و بارتر بوده و نسبت به خانواده‌های کامل (پدر و مادر و فرزند)، دین و مذهب برای آنها اهمیت کمتری دارد. این یافته‌ها در مطالعات متعدد تکرار شده است(همان منبع).
اعمال دینی والدین، به ویژه وفاق آنها در مورد مباحث دینی، شدیداً بر رفتار فرزندان تأثیر می‌گذارد. از این رو، برای سیاستگذاران علاقمند به کاهش فرزندآوری نامشروع توسط دختران، آموزة کاملاً روشنی وجود دارد:
«اعتقادات دینی باعث کاهش احتمال وجود این شکل از گسست خانوادگی می‌شود.» (همان منبع).
برای مثال، یک آموزش جنسی مبتنی بر اعتقادات دینی شامل آموزش مادران و دختران با هدف خاص کاهش نرخ باروری در سنین پایین انجام شد که نتایج آن بسیار موفقیت‌آمیز بود، به طوری که فرزندان نامشروع در میان جمعیت در معرض ریسک بسیار کاهش یافته بود(همان منبع).
دین و شادمانی
از زمانی که ارسطو در کتاب سیاست هدف یک نظام مدنی سالم را بیان کرده است، اندیشمندان سیاسی و اجتماعی و روانشناسان اجتماعی، علاقة ویژه‌ای به عوامل شادکننده زندگی انسان نشان داده‌اند. انسان‌های شاد به فعالیت و تبعیت از قانون رغبت زیادتری دارند، شهروندانی خوب و همراهان خوش‌مشربی هستند. از این قضیه می‌توان دریافت که عمل دینی، بر شادمانی و به طور کلی احساس سلامتی افراد تأثیر مهمی دارد. شرکت در مراسم دینی و حضور منظم در این مراسم، یکی از عمده‌ترین دلایلی است که افراد مذهبی برای شاد بودن خود اعلام می‌کنند. زوج‌هایی که دارای ازدواج‌هایی پایدارند، معتقدند که عمل دینی، عامل مهمی در شادی ازدواجی آنهاست. از این رو می‌توان اذعان داشت که شرکت در مراسم دینی پیش‌بینی کنندة‌خوبی برای تعیین این قضیه‌است که چه کسانی به احتمال زیاد دارای این حس سلامتی هستند.
(http://www.heritage.org/Research)
مطالعات مستمر انجام شده توسط پروفسور رانالد جارل[21 در دپارتمان آموزشی دانشگاه ایالتی آریزونا نشان دهندة قدرت اعتقاد و عمل دینی در ایجاد روح خوش بینانه در میان فرزندان در معرض خطر، امّا در حال رشد است. مطالعات انجام شده در میان دانشجویان نشان می‌دهند که شدیدترین دیدگاههای بدبینانه در میان دانشجویانی است که کمترین حضور را در مراسم دینی دارند. به عبارت دیگر، دانشجویانی که هفته‌ای یکبار یا بیشتر در مراسم دینی شرکت می‌کنند، دارای ویژگی‌های ذیل بودند:
· در مورد آینده خود خوشبین‌تر بودند.
· روابط بهتری با والدین خود دارند.
· به احتمال بیشتری دارای اهداف جدی و واقعی برای آینده خود هستند.
· دنیا را مکانی صمیمانه در نظر می‌گیرند که به موفقیت آنها کمک می‌کند و نه دنیایی خشن که نیروهایی قوی را علیه آنها آرایش داده است(همان منبع).
شادمانی برای کسانی که به طور منظم در مراسم دینی شرکت می‌کنند، بیشتر و استرس آنها کمتر است. آنهایی که در پی رابطه‌ای فردی با خدا هستند، معمولاً روابطی مناسب با دیگران و با خودشان دارند(همان منبع).
نتایج مطالعه‌ای اپیدمیولوژیک در دانشگاه برکلی کالیفرنیا، سال 1976 نشان می‌دهد افرادی که دارای تعهد دینی هستند، نسبت به افراد غیر متعهد به دین، استرس روانی بسیار کمتری دارند. رادنی استارک[22] نیز با مطالعه‌ای در سال 1970 به همین نتیجه رسید که هرچه میزان حضور در مراسم دینی بیشتر باشد، میزان استرسی که فرد از آن رنج می‌برد، کمتر خواهد بود. نتایج انجام مطالعه‌ای مشابه و متوالی توسط دیوید ویلیامز23] در دانشگاه میشیگان از 720 فرد بزرگسال مشخص می‌کند که حضور منظم در مراسم دینی به استرس روانی کمتری منتهی می‌شود(همان منبع).
عزت نفس با تصور شخصی از خدا ارتباط دارد. افرادی که عزت نفس بالایی دارند، خدا را دوست داشتنی می‌دانند، اما آنان که فاقد اعتماد به نفس می‌باشند، خدا را تنبیه‌گر در نظر می‌گیرند(همان منبع).
این قضیه توسط کارل یونگ، یکی از مشهورترین نظریه پردازان روانشناسی و روان درمانی جدید مورد توجه قرار گرفت. وی اذعان داشت که در میان تمام بیمارانم که در نیمة دوّم زندگیشان، من آنها را معاینه کردم. .. کسی نبود که دین و اتخاذ رویکرد دینی در زندگی او آخرین پناهگاهش نبوده باشد. (همان منبع)
بهتر آنست که بگوئیم هر یک از آنها به از دست دادن آنچه که ادیان زندة هر عصر به پیروانش ارائه می‌داد، احساس بیماری می‌کرد. شواهد دیگر نشان می‌دهند افراد جوان یا پیر که دارای تعهدات مذهبی و افسردگی روانی بوده‌اند، بیشتر احتمال دارد که به دنبال کمک از دین باشند(همان منبع).
دین، شیوع افسردگی را در میان افراد دارای مشکلات پزشکی کاهش می‌دهد. مطالعة دیوید ویلیامز، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه میشیگان حاکی است افرادی که به طور منظم در مراسم دینی شرکت می‌کنند، کمتر دچار افسردگی می‌شوند و کمتر از سایرین از حوادث زندگی دچار استرس و پریشانی می‌گردند(همان منبع).
جوانان نیز در صورت مذهبی بودن از اضطراب‌های کمتری رنج می‌برند. به طور مثال هم مردان و هم زنان دبیرستانی تگزاس دریافتند که اعتقادات دینی به زندگی آنها معنا می‌بخشد و شیوع افسردگی را کاهش می‌دهد(همان منبع).
در سال 1991، دیوید لارسون[24]، استاد دانشگاه نورث وسترن و دانشکدة پزشکی دوک و رئیس انستیتوی ملی تحقیقات بهداشتی، مروری نظامدار بر مطالعات مربوط به تعهد دینی و سلامت فردی انجام داد. او دریافت که بین این دو رابطه‌ای قوی و مثبت وجود دارد. به طور کلی می‌توان بیان داشت عملکرد روانی افرادی که بعد از مدتی وقفه، دوباره به عبادت روی آورده بودند، بهبود یافته است(همان منبع).
اگر خانوادة پایدار ارتباط نزدیکی با زندگی مذهبی دارد، آنگونه که این مطالعات نشان می‌دهند، پس آرامش و شادی ملّت بستگی زیادی به احیای عمل و اعتقاد دینی دارد و امروز جامعه غرب به این حقیقت پی برده است(همان منبع).
دین و بزهکاری
درخصوص رابطة بین جرم و دینداری مطالعات اندکی انجام شده است. اما همین پژوهش‌ها نیز نشان می‌دهد نرخ خودکشی و قتل در مناطق دارای جمعیت مذهبی کمتر است. (http://www.heritage.org/Research)
استیون استاک[25]، نتایج مطالعات استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، در سال 1985 در مورد خودکشی نشان می‌دهد که «نهادهای خانواده و دین در طی زمان با هم تغییر می‌یابند.... با کاهش اهمیت نقش دین در یک خانواده، نرخ خودکشی هم برای اعضای جامعه و هم برای گروه سنی جوانان افزایش می‌یابد. استاک در مطالعة دیگری دریافته بود که اثر بیکاری بر اقدام به خودکشی، وقتی متغیر رفتار دینی وارد معادله می‌شود، شدیداً کاهش می‌یابد.»(همان منبع)
عمل دینی نرخ خودکشی را هم در ایالات متحده و هم در سایر ممالک کاهش می‌دهد. در واقع نرخ حضور در مراسم دینی، بهتر از هر عامل دیگری (مثل بیکاری که عموماً قوی‌ترین متغیر در نظر گرفته می‌شود) نرخ خودکشی را پیش‌بینی می‌کند. افرادی که اغلب در مراسم دینی حضور می‌یابند، چهار بار بیشتر از کسانی که هرگز در مراسم دینی شرکت نمی‌کنند، احتمال خودکشی دارند(همان منبع).
درخصوص ارتباط دین و بزهکاری، مطالعات مختلف نشان می‌دهد که مصرف مواد مخدر، بزهکاری، قمار و نظایر آن در میان افراد مذهبی کمتر است(همان منبع).
لوئیس.ای.کانسلارو[26] استاد دپارتمان روان درمانی دربارة ارتباط اعتیاد و دین معتقد است که «معتادان» مثل پدران خود، نسبت به سایر همسالان خود، کمتر در مراسم دینی شرکت می‌کنند و کمتر تصمیماتی می‌گیرند که علاقة دیگران را به فلسفه دین زیادتر کنند(همان منبع).
سخن نهائی
با توجه به مطالعات گوناگون و شواهد فراوانی که به برخی از آنها اشاره گردید، می‌توان چنین نتیجه گرفت که:
· قدرت واحد خانواده با عمل دینی ارتباط تنگاتنگی دارد.
· احتمال ازدواج افرادی که در مراسم دینی شرکت می‌کنند، بیشتر از دیگران است، همچنین احتمال طلاق و مجرد ماندن آنها کمتر بوده و رضایت از ازدواج در میان آنها بیشتر است.
· حضور در مراسم دینی، مهم‌ترین پیش‌بینی کنندة پایداری ازدواج و شادمانی است.
انجام منظم اعمال دینی به افراد فقیر کمک می‌کند که از فقر بیرون آیند. برای مثال حضور منظم در مراسم دینی، اهمیتی خاص در کمک به افراد جوان برای گریز از فقر نواحی حاشیة شهری دارد.(http://www.heritage.org/research)
یک مطالعه ملی بر روی نمونه‌ای از جوانان توسط دپارتمان کار ایالات متحده نشان دهندة رابطه‌ای ترکیبی بین پرستش و ازدواج بر سطوح درآمد افراد است. این مطالعه نشان می‌دهد که بین درآمد خانواده‌های از هم گسیخته و غیر مذهبی با خانواده‌های سالم و دینی تفاوت 60 درصدی وجود دارد و درآمد جوانان دارای خانواده‌های سالم و مذهبی، از همتایان‌شان در خانواده‌های غیرمذهبی و از هم‌گسیخته بیشتر است. نمودار شماره5 نیز این رابطه را نشان می‌دهد:
· اعتقاد و عمل دینی به شکل‌گیری ملاک‌های اخلاقی فرد کمک می‌کند و موجب قضاوت اخلاقی می‌شود.
· عمل دینی منظم به طور کلی افراد را در قبال آسیب‌پذیری از مسائل اجتماعی مثل خودکشی، اعتیاد، جرم، طلاق و فرزندآوری نامشروع واکسینه می‌کند.
· عمل دینی منظم همچنین اثرات سودمندی مثل جلوگیری از افسردگی کمتر (اپیدمی جدید)، عزت نفس بالاتر و شادمانی ازدواجی و خانوادگی را به همراه دارد.
· اعتقاد و عمل دینی در بهبود آثار مخرب الکلیسم، اعتیاد و از هم گسیختگی خانوادگی، منبع مهمی برای حفظ توانایی افراد برای اصلاح است(همان منبع).
عمل دینی برای سلامت جسمانی نیز مفید است و باعث افزایش طول عمر و شانس بهبود بیماری و جلوگیری از شیوع بسیاری از بیماری‌های مهلک می‌گردد. از این‌رو، بین دینداری و سلامتی جسمی رابطه وجود دارد(همان منبع). محققین دانشکدة بهداشت عمومی دانشگاه جان هاپکینز در مطالعه‌ای در سال 1972 به ارتباط بین ابتلا به بیماری‌های قلبی مهلک و حضور منظم در مراسم دینی پی برده‌اند. این ارتباط تنها به این بیماری‌ها محدود نمی‌شود. در سال 1987 با مرور بر250 مطالعة انجام شده در خصوص ارتباط بین دینداری و سلامت جسمانی (شامل ابتلا به بیماری‌هایی مثل سرطان، انواع کولیت‌ها و معیارهای طول عمر) مشخص شد که تعهد دینی باعث بهبود سلامتی افراد می‌شود. (همان منبع)
در نیم قرن اخیر خصوصاً در ده سال گذشته برخی پژوهش‌های خوب رابطه بین سلامت روان و تعهد و عمل دینی را بررسی کرده است. تیم پژوهشی دانشگاه دوک مطالعه‌ای بر روی 298 بیمار مراجعه کننده به خدمات پزشکی این دانشگاه انجام دادند و از آنها خواستند در یک مقیاس از صفر تا 10 میزان بکارگیری عقیده یا فعالیت دینی را در مقابله با تنش امتیاز دهند. تقریباً 90 درصد دین را حداقل در حد معمول بکار می‌بردند و 60 درصد هم دست کم تا حد زیادی بکار می‌بردند و 40 درصد هم دین را در ردیف 10 یا مهمترین عامل مقابله با تنش بکار می‌بردند.
در اوائل دهه 1980 گروه پژوهشی دانشگاه دوک امریکا مطالعه‌ای را در مورد رابطه بین اضطراب و فعالیت دینی بین 3000 نفر از ساکنان کارولینای شمالی انجام دادند. نتیجه حاصله نشان داد افرادی که مرتباً به کلیسا می‌روند، عملاً میزان بسیار پایین‌تری از اختلالات و ناآرامی را تحمل می‌کنند تا آنها که به طور مرتب شرکت نمی‌کنند یا افرادی که وابستگی دینی ندارند.
(Koenig H.G , S.M Ford and et al, 1993, pp 321-342)
در مطالعه دیگر آثار حضور در کلیسا و اهمیت دین بر فشار خون بر روی 407 مرد مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید مردانی که غالباً در مراسم کلیسا شرکت می‌کنند (یکبار در هفته یا بیشتر) یا دین برای آنها بسیار مهم است، فشارهای انقباضی و انبساطی پایین‌تری دارند تا آنهایی که پیوندهای دینی نداشتند.
پژوهشگرانی از دانشگاه ییل[27] رابطه بین تدین و سکته مغزی را بررسی کردند. اشخاصی که تقریباً هرگز به کلیسا نرفته‌اند، نزدیک به دو برابر میزان سکته را نسبت به کسانی که هفته‌ای یکبار به کلیسا رفته‌اند، تجربه کرده‌اند. (همان منبع)
در مجموع می‌توان اذعان نمود که دین آثار سازنده‌ای بر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانها دارد.

 
فهرست منابع
 Koenig H.G, S.M.Ford, L.K.George, D.G Blazer, K.G.Meador (1993). Religion and anxiety disorder: An examination and comparison of associations in young, Middle age and elderly adults. Journal of Anxiety Disorders 7: 321-342.
 Patrick F. Fagan, the breakdown of the family the consequences for Children and American Society online at: http://www.heritage.org/research/features/ISSUES/98/chap6.pdf
 Patrick F. Fagan, Why religion matters: The impact of religious practice on social stability online at:
http://www.heritage.org/Research/Religion/BG1064.cfm
 Wilkins Richard G ;”Internation al law, social change and the family” online at:http://www.worldfamilypolicycenter.org/wfpc/about_the_WFPC/papers/oslo.htm

 
پینوشتها
1- fatherhood
2- matherhood
3- childhood
4- Stepfamilies
5-Darwin L Thomas
6-Gwendolyn c. Henry
7 - Middletown
8 - family solidarity
9 - Larson
10-Andrew Futterman
11-Jeffrey Levin
12 -Christopher Elison
13 - Nick Stinet
14 - John DeFrain
15 - Arland Thornton
16- intergenerational transmission
17- Allan Bergin
18- Brigham Young University
19- William Raspbury
20- Illegitimacy
21-Ranald Jarrell
22 -Radni Stark.
23-David Williams
24 - David Larson
25-Stiven Stake
26 - Louis A. Cancellaro
27 -Yale

تبلیغات