فقر و جغرافیای طلاق در شهر تهران
آرشیو
چکیده
با توجه به افزایش نرخ وقوع طلاق در شهر تهران به عنوان مرکز سیاسی و بزرگترین شهر کشور، این نوشتار تحقیقی درصدد است با بررسی تعداد طلاق در مناطق بیست و دو گانه شهر تهران و پراکندگی جغرافیایی این پدیده، ارتباط وقوع طلاق را با وضعیت سواد و اشتغال فرد به عنوان متغیرهای فرهنگی و اقتصادی اثرگذار در دسترسی افراد به تسهیلات و امکانات بسنجد و همچنین به اجمال ارتباط پدیده فقر را با این معضل اجتماعی بررسی نماید.متن
مقدمه
طلاق را یکی از مهمترین پدیدههای حیات انسانی تلقی میکنند. این پدیده دارای اضلاعی به تعداد جوانب جامعه انسانی است. نخست یک پدیده روانی میباشد، زیرا نه تنها بر تعادل روانی دو انسان، بلکه بر روح و روان فرزندان، بستگان، دوستان و نزدیکان آنان اثر میگذارد. دوم آنکه پدیدهای اقتصادی است، چرا که به عنوان یک واحد اقتصادی به گسست خانواده میانجامد و اثراتی سهمگین در حیات اقتصادی آنان بر جای میگذارد. سوم آنکه طلاق پدیدهای مؤثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه است، زیرا از یک سو بر کمیت جمعیت اثر مینهد، چون خانواده را به عنوان تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل از هم فرو میپاشد و از سوی دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد، چون فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده، تحویل جامعه میگردد که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز مقام شهروندی یک جامعه هستند، چهارم آنکه طلاق پدیدهای فرهنگی است. زیرا زمانی که در یک جامعه طلاق از حد متعارف تجاوز کند، آن جامعه هرگز از سلامت اجتماعی برخوردار نخواهد بود. (ساروخانی، 1376: ص سه) بدین لحاظ به جهت چندبعدی بودن طلاق بررسیهای علمی علل و انگیزههای طلاق نیازمند مطالعات بین رشتهای بوده و کار بسیار پیچیدهای است. معمولاً بیسوادی، کمسوادی، حجب و حیا، حفظ حرمت و عدم ضرورت افشای صریح انگیزه به هنگام مراجعه به دادگاه و دفاتر رسمی طلاق، سبب مکتوم ماندن انگیزههای واقعی طلاق و نارسایی آمارهای رسمی میگردد، لیکن بررسیهای مربوط به تحول خانواده در ایران نشان میدهد که توسعه شهرنشینی در ایران و تغییر روابط اجتماعی، از عوامل مؤثر بر افزایش طلاق است. (سفیری،1366: ص 68) در بسیاری از کشورها از جمله ایران، طلاق در میان شهرنشینان به علت گسیختگی پیوندهای عاطفی و اجتماعی بیش از مناطق روستایی وجود دارد. (اباذری، 1377: ص47) در واقع شهرهای بزرگ بیش از شهرهای متوسط و کوچک از افزایش طلاق آسیب میبینند.
«فقر» از دو جنبه بر طلاق اثر میگذارد. از یکسو به علت کمبود امکانات و تسهیلات زندگی موجب افزایش نارضایتی زوجه از زوج و تسرّی آن به سایر حوزههای زندگی مشترک شده و سرانجام به طلاق میانجامد و البته در بسیاری از موارد هراس زنان از بدتر شدن موقعیت اقتصادی پس از طلاق، مانعی برای رخداد آن میگردد
[1]. از سوی دیگر به علت موقعیت و منزلت فرودست زنان یا در حاشیه قرارگرفتن زنان[2] نسبت به مردان، موجب تعمیق فقردرمیان زنان مطلّقه میگردد. (صادقی، 1376: ص 2) پس از وقوع طلاق تغییراتی در حوزه شرایط اقتصادی زندگی نظیر تغییر در مسکن فرد (بهسوی مکانی پایینتر با اجارهای کمتر) و حذف بسیاری از امور تفریحی و حاشیهای زندگی بروز میکند، حتی گاه پیامد نامطلوب اقتصادی طلاق بر نحوه تغذیه فرد مطلقه اثر میگذارد. اغلب زنان مطلقه تلاش میکنند جهت تأمین زندگی خود و عدم وابستگی به خانواده پدری و رفع آلام ناشی از طلاق، شغلی را دنبال کنند. البته در چنین شرایطی معمولاً موقعیت پایینتر زنان نسبت به مردان موجب میشود از نظر اقتصادی و اجتماعی شغل مناسبی را انتخاب نکنند. عدم دسترسی به مشاغل پر درآمد، سبب گسترش و تعمیق فقر در میان آنها میگردد. در واقع پیامدهای اقتصادی طلاق بر زنان مضاعف است. بررسیهای فقر در جامعه انسانی خصوصاً در ابعاد اقتصادی و اجتماعی حاکی از «زنانه شدن فقر» و بالاتر رفتن آن بهویژه در میان خانوادههایی است که زنان سرپرست آنها هستند. (کمالی، 1383: ص 200) با توجه به اینکه زنان مطلقه بخش مهمی از زنان سرپرست خانوار را تشکیل میدهند، فقر ابعاد عمیقی در اینگونه خانوادهها دارد. به طوری که زنان مطلّقه در مراحل اول برای حل مشکلات اقتصادی و تأمین نیازهای مادی خانواده خود، به بسیاری از مشاغل حتی پایینتر از سطح سواد، تخصص و منزلت خود تن در میدهند. از این رو نرخ اشتغال زنان مطلقه، بیش از زنان دارای همسر است.
تأثیر اشتغال با طلاق از دو جهت قابل بحث است. برخی از زنان پس از استقلال اقتصادی، از این فرصت در جهت حفظ وحدت و قوام و اعتلای خانوادهها استفاده نکرده، بلکه متأسفانه در پارهای از موارد این استقلال به صورت محرّکی برای گسیختن پیوند زناشویی در آمده است. (کینیا، 1373: ص 774) و در بسیاری از موارد نیز زنان پس از رخداد طلاق به اشتغال روی آوردهاند. در نتیجه غالباً میان اشتغال زنان و طلاق ارتباط وجود دارد. هرچند این موضوع نیازمند بررسیهای دقیقتری است. به طوری که به اعتقاد برخی پژوهشگران اشتغال زنان در شرایط دشوار و طاقتفرسای زندگی، میتواند کمک اقتصادی برای خانواده باشد و از بروز میزان قابل ملاحظهای از مشکلات و نابسامانیهای خانواده جلوگیری کند. از سوی دیگر برخی معتقدند که اشتغال و صرف وقت و انرژی زن در راستای انجام وظایف شغلی و استقلال اقتصادی عامل مؤثری جهت درخواست طلاق از سوی زنان است که در مجموع این نظریات نیازمند مطالعات عمیق میباشد.
کمسوادی، عدم دسترسی به شغل مناسب و شیوع فقر نسبی در میان زنان و خانوادههای آنها سبب میگردد که بعضاً تحت شرایط طاقتفرسا، شرایط زندگی مشترک فعلی خود را بر متارکه، تنهایی، کاهش منزلت اجتماعی و افزایش فقر ترجیح دهند.
ضرورت تحقیق
در سالهای اخیر نابسامانیهای اجتماعی بهویژه در حوزههای شهری روندی رو به رشد دارد. در این میان، تهران در قیاس با دیگر شهرهای کشور به دلیل شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی دارای بالاترین آمار آسیبهای شهری از جمله طلاق است. بررسی تعداد موارد ازدواج و طلاق در شهر تهران طی سالهای 1375-1345 نشان میدهد که تعداد موارد طلاق همواره افزایش یافته است. گرچه افزایش طلاق با عنایت به رابطه مثبت رشد جمعیت و آسیبهای شهری میتواند تابعی از افزایش کمّی جمعیت در شهر تهران تلقی گردد. (پوراحمد،1380: ص 54) لیکن بهعنوان شاخصی از نابسامانیهای اجتماعی میتواند موجب ناآرامیهای روانی و آشفتگیهای اقتصادی زنان و کودکان طلاق گردیده و تهدیدی علیه سلامت شهر باشد و نهادهای رفاه اجتماعی، قضایی و سازمانهای خیریّه را به سوی صرف هزینههای کلان جهت نگهداری و حل مشکلات زنان مطلّقه، سرپرست خانوار و کودکان طلاق و خیابانی سوق دهد. معمولاً در حوزه علوم اجتماعی تعداد موارد ازدواج و طلاق و علل و نتایج آن بررسی میگردد، لیکن در مباحث جغرافیایی، «مکان وقوع آسیبهای شهری و زمینه های آن » مورد تأکید قرار میگیرد، لذا هدف این پژوهش، بررسی پراکندگی جغرافیایی زنان مطلّقه در مناطق بیستودو گانه شهر تهران است. هدف بعدی پژوهش، بررسی ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی زنان مطلّقه با استفاده از دو شاخص سواد و اشتغال (3) میباشد. با عنایت به اینکه امکان شناسایی گروههای فقر در کشور ایران، به راحتی میسر نیست و از سوی دیگر سواد و اشتغال دو معیار مهم دستیابی به امکانات و تسهیلات زندگی به شمار میروند و عدم دسترسی به آنها به نوعی با فقر ارتباط مییابد؛ از این رو با استفاده از دو معیار نامبرده سعی میگردد فقر و چگونگی تأثیرگذاری آن بر پراکنش طلاق و وضعیت مناطق از نظر تراکم وجود افراد مطلّقه در سطح شهر تهران مورد بررسی قرار گیرد تا نهادهای اجتماعی و سازمانهای خیریه بتوانند با دقت و برنامهریزی مناسب گروههای هدف را یاری نموده و در جهت کاهش آسیبهای اجتماعی طلاق گامهای مؤثری بردارند و از طریق درک ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی مناطق، از نظر پراکندگی طلاق در جهت کاهش میزان طلاق و پیامدهای آن اثرگذار باشند.
روش تحقیق و مراحل آن
تحقیق حاضر به دنبال بررسی توزیع پراکندگی طلاق در شهر تهران و ویژگیهای شغلی و تحصیلی زنان مطلّقه میباشد. (4)
در این پژوهش، از روش توصیفی [5] و تحلیلی[6] استفاده شده است. این پژوهش از نوع مطالعات کمی و آماری بوده و قابلیت آزمون و تعمیمپذیری دارد. در این پژوهش با استفاده از دادههای آماری سرشماری آبان ماه سال 1375 تمام زنان مطلّقه شهر تهران به تفکیک مناطق بیستودو گانه تحت عنوان زنان بدون همسر بر اثر طلاق بررسی شدهاند.[7] در واقع تعداد و توزیع جغرافیایی زنان مطلقه برحسب سواد و اشتغال نسبت به کل زنان دارای همسر تهران بررسی گردیده است.[8] همچنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان مطلّقه با توجه به دو معیار سواد و اشتغال مورد بررسی قرار گرفته است. سنجش وضعیت شغلی و تحصیلی افراد مطلّقه با مراجعه به شصتوشش جدول مرکز آمار ایران با عنوان جمعیت ده ساله و بالاتر مناطق بیستودو گانه شهر تهران برحسب«زناشویی»، «سواد» و «فعالیت» انجام گردیده است.
یافتههای تحقیق
1- نسبت طلاق به ازدواج در دهه اخیر
مطالعه تعداد موارد ازدواج و طلاق در شهر تهران در دهه 1380-1371 روند تغییرات نسبت طلاق به ازدواج را به خوبی نشان میدهد. بر اساس اطلاعات و آمارنامههای استان تهران در سال 1371 تعداد 42499 مورد ازدواج و 6291 مورد طلاق در شهرستان تهران ثبت گردیده است. به عبارت دیگر در برابر هر 100 ازدواج، 80/14 طلاق به ثبت رسیده است. روند مذکور با اندکی تغییر بهتدریج افزایش مییابد و مجدداً در سالهای 1376 و 1377 این نسبت کاهش یافته و پس از آن سالانه تقریباً یک درصد بر نسبت طلاق به ازدواج افزوده شده است.
جدول شماره (1)- تعداد ازدواج و طلاق در شهر تهران
1380 1379 1378 1377 1376 1375 1374 1373 1372 1371 سال
60759 56985 53506 45687 51592 40990 43685 44301 47827 42499 ازدواج
12063 10407 9622 7572 8868 7590 7399 7242 6663 6291 طلاق
85/19 26/18 98/17 57/16 19/17 52/18 94/16 34/16 93/13 80/14 نسبت طلاق به ازدواج (درصد)
منبع: سالنامه آماری استان تهران، سالهای 1380-1371
جدول شماره (2)- جمعیت مردان و زنان دارای همسر و مطلّقه شهر تهران و نسبت آنها در هر هزارنفر
نسبت زنان مطلّقه به مردان مطلقه زنـان مطلقه زنان دارای همسر مردان مطلقه مردان
دارای همسر سـال
نسبت زنان مطلقه به زنان دارای همسر در هر هزار نفر تعداد نسبت مردان مطلقه به مردان دارای همسر در هر هزار نفر تعداد
53/2 95/33 17436 513442 39/13 7092 529616 1345
30/2 59/25 22978 897823 12/11 10151 913010 1355
87/1 07/21 26522 1258598 23/11 13995 1245942 1365
88/1 06/18 27165 1504099 60/9 14606 1520142 1375
67/24 23525 34/11 11461 میانگین
منبع: سرشماری عمومی نفوس و مسکن، نتایج تفصیلی استان تهران از 1345 تا 1375
همانطور که در جدول شماره 2 ملاحظه میگردد در چهار دوره سرشماری نفوس و مسکن از 1345 تا 1375 به طور میانگین تعداد مردان مطلقه برابر با 34/11 نفر در برابر هزار مرد دارای همسر و تعداد زنان مطلقه برابر با 67/24 نفر دربرابر هزار زن دارای همسر بوده است. روند تغییر نسبت مردان مطلقه به تعداد مردان دارای همسر تهران نشان میدهد که در سال 1345، تعداد 39/13 نفر مرد مطلقه به ازای هر هزار مرد دارای همسر سرشماری شدهاند و این نسبت بهتدریج کاهش یافته و در سال 1375 به حداقل 60/9 نفر رسیده است. همچنین بررسی روند تغییرات تعداد زنان مطلقه نسبت به تعداد زنان دارای همسر نشانمیدهد که نسبت زنان از 95/33 زن مطلقه در هر هزار زن دارای همسر در سال 1345 به 06/18 زن در سال 1375 کاهش مییابد.
گرچه تعداد کل زنان دارای همسر در سه دوره سرشماری از مردان دارای همسر کمتر است، لیکن «تعداد کل و نسبت زنان مطلقه» بیش از «تعداد کل و نسبت مردان مطلقه» میباشد. چنانچه در چهار دوره سرشماری میانگین تعداد زنان مطلّقه 23525 نفر و نسبت آنان به زنان دارای همسر 67/24 در هزار است و بالعکس میانگین تعداد مردان مطلّقه 11461 نفر و نسبت آنهابه مردان دارای همسر 34/11 در هزار بوده است. همچنین ارقام مذکور نشان میدهد که فاصله نسبت زنان مطلّقه به مردان مطلّقه در چهار دوره سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375-1345 در حال کاهش است. چنانچه در سرشماری سال 1345 نسبت زنان مطلّقه به مردان متناظر خود 53/2 بوده است. به همین ترتیب در سرشماری سال 1355 این نسبت برابر با 30/2، در سرشماری 1345 برابر با 87/1 و در سرشماری سال 1375 برابر با 88/1 بوده است. به عبارت دیگر در طی چهار دهه، فاصله نسبت زنان مطلّقه به مردان متناظر خود کاهش یافته است. بررسی دو جدول وقایع ازدواج و طلاق و نسبت مردان و زنان مطلّقه در شهر تهران نکات زیر را روشن میسازد:
الف)ـ در یک دهه اخیر نسبت طلاق به ازدواج رو به افزایش بوده است؛
ب)ـ همواره تعداد و نسبت زنان مطلّقه، بیش از مردان مطلقه است؛ (زیرا بسیاری از مردان پس از واقعه طلاق، ازدواج میکنند. همچنین زمانی که مردان چندهمسر یکی از همسران خود را طلاق دهند، در سرشماریها به عنوان بیهمسر بر اثر طلاق محسوب نمیشوند.)
ج)ـ علیرغم افزایش نسبت طلاق به ازدواج، نسبت مردان و زنان مطلّقه به مردان و زنان دارای همسر (هر یک به طور جداگانه) کاهش یافته است؛
د)ـ فاصلهی نسبت زنان مطلّقه به مردان مطلقه در طی چهار دهه سیر نزولی دارد.
نکته جالب توجه کاهش تدریجی نسبت «مردان و زنان مطلّقه» به «مردان و زنان دارای همسر» در طی سالهای 75-1345 است. شهر تهران در سرشماری سال 1345، حدود 2/3 میلیون نفر جمعیت داشته است که در سرشماری سال 1375 به حدود 7/6 میلیون نفر بالغ گردید. (زنجانی، 1379:ص3) افزایش جمعیت شهر تهران تحت تأثیر رشد طبیعی جمعیت ـ تفاضل میزان موالید و مرگ و میر ـ و مهاجرت صورت گرفته است. به نظر میرسد علاوه بر مهاجرت جمعیت از اقصی نقاط کشور شامل روستاها و شهرهای کوچک و بزرگ به سوی تهران، بخشی از افزایش جمعیت این شهر تحت تأثیر رشد فیزیکی روستاهای اطراف و بلعیدن اراضی آنها بوده است. (تکمیل همایون، 1379: ص 104) با توجه به اینکه اصولاً میزان طلاق در روستاها و شهرهای کوچک کمتر از شهرهای بزرگ است و دیدگاههای فرهنگی حاکم در روستاها و شهرهای کوچک سبب ثبات ازدواج و استمرار زندگی مشترک میگردد؛ بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که حاکمیت این تفکر در میان مهاجران شهر تهران یا ساکنان روستاهای اطراف تهران، سبب کاهش وقوع طلاق در این مناطق شود. البته در سالهای اخیر میزان ازدواج مجدّد نسبت به دهههای گذشته افزایش یافته که بیتردید در کاهش نسبت زنان و مردان مطلّقه به زنان و مردان دارای همسر تاثیر بسزایی داشته است. عامل دیگر ترس زنان از تعمیق فقر پس از طلاق است که به صورت مانعی در برابر وقوع طلاق عمل میکند. بررسی پراکندگی طلاق به تفکیک مناطق بیستودو گانه به روشن شدن این نکته یاری میرساند.
2- توزیع طلاق در شهر تهران
بررسی پراکندگی زنان مطلقه به تفکیک مناطق بیستودو گانه تهران نشان میدهد که در آبان ماه سال 1375، تعداد 27165 زن مطلّقه در شهر تهران سرشماری شدهاند. (مرکز آمار ایران، استخراج از جدول جمعیت ده ساله و بیشتر بر حسب گروههای سنی و جنسی و وضع زناشویی در شهر تهران، 1375: منتشر نشده) بیشترین تعداد زنان مطلّقه با 2408 نفر در منطقه 2 ساکن بودند و کمترین تعداد با 98 زن مطلّقه در منطقه 22 تهران سرشماری شدهاند. اگر نسبت کل زنان مطلّقه را به کل زنان دارای همسر شهر تهران در هر هزارنفر محاسبه نمائیم، به طور متوسط در برابر هر هزار زن دارای همسر 1/18 زن مطلّقه میباشد. پراکنش زنان مطلّقه در مناطق بیستودو گانه نشان میدهد که حداقل نسبت زنان مطلقه به زنان دارای همسر در منطقه 19 با 9/6 در هر هزارنفر و حداکثر آن با 9/37 در هر هزارنفر در منطقه 3 میباشد.
جدول شماره(3)- نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر در هر هزار نفر به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375
نسبت زنان مطلقه به زنان دارای همسر در هزار نفر تعداد
زنان مطلّقه تعداد
زنان دارای همسر مناطق تهران
30 1717 57248 1
7/22 2408 105976 2
9/37 2279 60200 3
2/14 2062 144911 4
1/16 1567 92227 5
8/37 1849 48926 6
2/31 2125 68203 7
2/19 1539 80128 8
5/13 536 39103 9
2/20 1330 65689 10
9/27 1385 49716 11
2/23 947 40895 12
2/19 1047 54652 13
1/14 1267 89902 14
8/10 1453 134957 15
4/13 883 66134 16
2/9 577 62704 17
8/7 492 62678 18
9/6 327 47023 19
12 912 76223 20
5/9 375 39486 21
1/8 98 12118 22
1/18 27165 1504099 مجموع
منبع: استخراج از جداول جمعیت ده سال به بالا برحسب وضع زناشویی به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سرشماری سال 1375، منتشر نشده.
همانطور که در نقشه شماره (1) ملاحظه میگردد مناطق از نظر نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر به سه دسته کم، متوسط و زیاد طبقهبندی شدهاند. بیشترین نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر با 38-01/25 در هر هزارنفر در مناطق یک، سه، شش، هفت و یازده استقرار دارند (9). مناطق نامبرده در بخشهای شمالی و مرکزی شهر واقع گردیدهاند. مناطق دو، پنج، هشت، ده، دوازده و سیزده با نسبت 25-01/15 در هر هزارنفر در شمار مناطق متوسط است و در مجاورت مناطق پرتراکم از نظر طلاق میباشد. مناطق کم تراکم با نسبت 15-01/6 در هر هزارنفر در مناطق چهار، نه، چهارده، پانزده، شانزده، هفده، هجده، نوزده، بیست، بیستویک و بیستودو واقع شده اند. با ملاحظه جدول و نقشه پراکندگی طلاق در مناطق بیستو دو گانه تهران مشخص میگردد که کمترین میزان طلاق در مناطق حاشیهای شهر بهویژه در حاشیه جنوبی شهر واقع شده است. برای مثال نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر در منطقه هفده برابر با 2/9 در هزار، در منطقه هجده برابر با 8/7 در هزار و در منطقه نوزده 9/6 در هر هزارنفر میباشد. نگاهی به سابقه و پیشینه شهرنشینی در مناطق مختلف تهران مبیّن آن است که قدیمیترین محلات تهران در مناطق مرکزی شهر واقع گردیدهاند. با توسعه تدریجی شهرنشینی بهویژه از سالهای 1300 به اینسو، مناطق شهر تهران توسعه کالبدی و فضایی یافتهو با جذب مهاجران، آبادیهای فراوانی را به خود منضم ساخته است. این امر تاریخی که پس از جنگ جهانی دوم چشمگیر شده بود، پس از کودتای 28 مرداد با توسعه غیر منتظره تهران شدت یافت و پس از اصلاحات ارضی در دهه 1340 بیش از پیش به افزایش جمعیت و توسعه شهر منجر شد. برای مثال از سالهای 1335 به اینسو روستاها و آبادیهای بسیاری ازجمله سوهانک، ضرابخانه، دارآباد، کاشانک، جماران، نیاوران، چیذر، قیطریه، دزاشیب، دربند، لویزان در مناطق شمالی به تهران افزوده شد. به همین ترتیب آبادیهای قلعهمرغی، خانیآباد، علیآباد، تقیآباد، یافتآباد، شمسآباد، صالحآباد، جوانمرد قصاب، هاشمآباد و ابنبابویه از جنوب به تهران متصل شدند. همچنین آبادیهای مجیدیه، نارمک، قناتکوثر، سرخحصار از جهت شرق و روستاهای طرشت، جاویدآباد، سعادتآباد، فرحزاد، باغفیض، پونک، کن از غرب به تهران پیوستهاند. (تکمیل همایون، صص 109-105) در هر حال با عنایت به سابقه شهرنشینی در مناطق شمالی نسبت به مناطق جنوبی تهران و تسلط نسبی فرهنگ شهری در مناطق شمالی (با همه مظاهر نیک و بد آن) و پایبندی ضعیفتر نسبت به اعتقادات دینی نسبت به مناطق جنوب شهر که غالباً از آبادیها و مهاجران سایر نقاط کشور تشکیل شدهاند، ملاحظه میگردد که تعداد زنان مطلّقه در مناطق شمالی بیش از سایر مناطق است. به عبارت دیگر حاکمیت فرهنگ شهرنشینی بر افزایش طلاق به طور نسبی تأثیر مثبت دارد. همانطور که در نقشه شماره 1 ملاحظه میگردد با فاصله گرفتن از مناطق شمالی و مرکزی شهر بهتدریج نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر کاهش مییابد و در مناطق حاشیهای جنوب شهر به حداقل میرسد.
3- طلاق و باسوادی زنان
با عنایت به جهان رو به توسعه امروز و ضرورت تجهیز افراد به آخرین دستاوردهای علمی راجع به هر یک از رشتهها و تخصصها، سواد مهمترین معیار دسترسی افراد به اطلاعات و افزایش کارآیی آنان در مشاغل مختلف است. به همین ترتیب مجهز بودن افراد به اطلاعات جدید و بکارگیری آن، دسترسی آنان را به مشاغل بهتر از نظر منزلت اجتماعی و درآمد اقتصادی تسهیل میکند. سواد بهویژه تحصیلات دانشگاهی نقش بسیار مهمی در دستیابی به بازارکار و کسب درآمد و خروج از فقر دارد. بنابراین کمسوادی یکی از عوامل مؤثر بر افزایش فقر زنان بهویژه زنان مطلّقه است. (مرکز آمار ایران، استخراج از جدول جمعیت ده ساله و بیشتر بر حسب گروههای سنی و جنسی و وضع زناشویی در شهر تهران، 1375: منتشر نشده) بررسیهای آماری راجع به سطح سواد زنان مطلّقه شهر تهران در سال 1375 نشان میدهد که 1276966 نفر از زنان باسواد، دارای همسر و 23364 نفر از زنان باسواد، مطلقه بودند. میانگین تعداد زنان باسواد دارای همسر در سطح مناطق بیستودو گانه برابر با 58043 نفر و میانگین تعداد زنان باسواد مطلّقه 1062 نفر است. بیشترین تعداد زنان باسواد و دارای همسر با 127789 نفر در منطقه چهار و کمترین تعداد زنان باسواد و دارای همسر با 10516 نفر در منطقه بیستودو ساکن هستند، به همین ترتیب بیشترین تعداد زنان مطلّقه باسواد با 2228 نفر در منطقه دو تهران، و کمترین تعداد زنان مطلّقه باسواد با 71 نفر در منطقه بیستودو ساکن هستند. (جدول شماره 4) بررسی نسبت زنان باسواد مطلّقه به کل زنان باسواد دارای همسر نشان میدهد که در برابر هر هزار زن باسواد دارای همسر 3/18 نفر زن مطلّقه وجود دارد. بیشترین نسبت زنان باسواد مطلقه به زنان باسواد دارای همسر، در منطقه سه با 6/37 نفر به ازای هر یکهزار زن دارای همسر و کمترین این نسبت مربوط به منطقه بیست و دو تهران با 7/6 در هر هزار نفر زن دارای همسر میباشد.
جدول شماره(4)- نسبت زنان باسواد مطلّقه به زنان باسواد دارای همسر به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375
نسبت زنان باسواد و مطلقه به زنان باسواد دارای همسر زنان باسواد و مطلّقه زنان باسواد و دارای همسر مناطق تهران
8/29 1571 52758 1
3/22 2228 99727 2
6/37 2144 57060 3
2/14 1809 127789 4
7/15 1405 89713 5
3/37 1727 46317 6
2/31 1922 61653 7
4/19 1357 69952 8
4/12 407 32707 9
1/20 1113 55407 10
2/27 1164 42796 11
9/22 734 32039 12
6/18 908 48754 13
9/13 1082 77921 14
2/10 1094 107689 15
4/13 652 48620 16
7/9 441 45633 17
2/7 334 46448 18
7 227 32582 19
3/11 660 58217 20
6/9 314 32667 21
7/6 71 10516 22
ــــــ 23364 1276966 مجموع
1/18 1062 58043 میانگین
منبع: استخراج از جداول جمعیت ده سال به بالا برحسب وضع زناشویی و سواد به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375، منتشر نشده.
بررسی پراکندگی جغرافیایی زنان باسواد و مطلّقه نسبت به زنان باسواد و دارای همسر به تفکیک مناطق بیستودو گانه تهران در سال 1375 (نقشه شماره2) نیز تفاوت قابل ملاحظهای را در زمینه سطح سواد زنان مطلّقه به نمایش میگذارد. در این نقشه، مناطق بیست و دو گانه تهران از نظر نسبت زنان باسواد و مطلّقه به زنان باسواد و دارای همسر به سه دسته کم، متوسط و زیاد طبقهبندی شدهاند. بیشترین نسبت با 38-01/25 در هر هزار نفر در مناطق یک، سه، شش، هفت و یازده استقرار دارند. مناطق نامبرده در بخشهای شمالی و مرکزی شهر واقع گردیدهاند. مناطق متوسط با نسبت 25-01/15 در هر هزار نفر در مجاورت مناطق پرتراکم از نظر طلاق واقع گردیده و شامل مناطق دو، پنج، هشت، ده، دوازده و سیزده است. مناطق مذکور نیز در بخشهای مرکزی شهر واقع گردیدهاند. مناطق کم تراکم با نسبت 15-01/6 در هر هزار نفر شامل مناطق چهار، نه، چهارده، پانزده، شانزده، هفده، هجده، نوزده، بیست، بیست و یک و بیست و دو هستند که در اطراف شهر بهویژه حاشیه جنوبی و غربی آن واقع شدهاند. مقایسه تطبیقی دو نقشه پراکندگی زنان مطلّقه (نقشه شماره1) و نقشه پراکندگی زنان مطلّقه باسواد (نقشه شماره2) میتواند نکاتی را درخصوص طلاق و سواد روشن سازد. برای مثال منطقه هفت تهران هم از نظر نسبت زنان مطلّقه به زنان دارای همسر و هم از نظر نسبت زنان باسواد مطلّقه به زنان باسواد دارای همسر، در زمره مناطق پر تراکم بهشمار میآید. مناطق کم تراکم نیز از همین الگو پیروی میکنند.
نقشه شماره(2)- توزیع جغرافیایی زنان باسواد مطلقه نسبت به زنان باسواد دارای همسر به تفکیک مناطق بیست ودوگانه تهران در سال 1375
4)ـ طلاق و بیسوادی زنان
بررسیهای آماری دیگر راجع به سطح بیسوادی زنان مطلّقه شهر تهران در سرشماری سال 1375 نشان میدهد که در مناطق بیست و دوگانه تهران 227134 نفر از زنان، بیسواد و دارای همسر و3801 نفر از زنان، بیسواد و مطلقه بودند. (همان منبع) میانگین تعداد زنان بیسواد و دارای همسر در سطح مناطق بیستودو گانه تهران برابر با 10324 نفر و میانگین تعداد زنان بیسواد و مطلّقه 172 نفر است. بیشترین تعداد زنان بیسواد و دارای همسر با 27268 نفر در منطقه پانزده و کمترین تعداد زنان بیسواد و دارای همسر با 1602 نفر در منطقه بیستودو ساکن هستند. به همین ترتیب بیشترین زنان بیسواد و مطلّقه با 359 نفر در منطقه پانزده تهران و کمترین تعداد زنان بیسواد و مطلّقه با 27 نفر در منطقه بیستودو ساکن هستند. جدول شماره 5 نسبت زنان بیسواد مطلّقه به کل زنان بیسواد و دارای همسر را نشان میدهد. مطابق این جدول در برابر هر هزار زن بیسواد و دارای همسر 8/16 نفر زن بیسواد و مطلّقه بودند. بیشترین نسبت زنان بیسواد و مطلّقه به زنان بیسواد و دارای همسر به ترتیب درمنطقه شش با 8/46 نفر، در منطقه سه با 43 نفر و در منطقه یک با 5/32 نفر به ازای هر یک هزار زن و کمترین سهم مربوط به منطقه نوزده تهران با 9/6، منطقه هفده با 8 نفر و منطقه بیست و یک با 9/8 نفر در برابر هر یکهزار زن دارای همسر است. به این ترتیب در سرشماری آبان 1375 در مناطق سه و شش و یک، درصد بیشتری از زنان بیسواد و مطلقه بودند. در مقابل، در مناطق حاشیهای و جنوبی شهر، درصد کمتری از زنان بیسواد و مطلقه بودند.
جدول شماره(5)- نسبت زنان بیسواد مطلّقه به زنان بیسواد دارای همسر به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375
نسبت زنان بیسواد مطلقه به زنان بیسواد دارای همسر در هر هزار نفر زنان بیسواد مطلقه زنان بیسواد و دارای همسر مناطق تهران
5/32 146 4490 1
8/28 180 6249 2
43 135 3140 3
8/14 253 17122 4
6/21 162 7514 5
8/46 122 2609 6
31 203 6550 7
9/17 182 10176 8
6/18 119 6396 9
1/21 217 10282 10
9/31 221 6920 11
24 213 8856 12
6/23 139 5898 13
4/15 185 11981 14
2/13 359 27268 15
2/13 231 17514 16
8 136 17071 17
7/9 158 16230 18
9/6 100 14441 19
14 252 18006 20
9/8 61 6819 21
8/16 27 1602 22
ــــــ 3801 227134 مجموع
7/16 172 10324 میانگین
منبع: استخراج از جداول جمعیت ده سال به بالا برحسب وضع زناشویی و سواد به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375، منتشر نشده.
بررسی پراکندگی جغرافیایی زنان بیسواد مطلّقه نسبت به زنان بیسواد دارای همسر به تفکیک مناطق بیستودو گانه تهران در سال 1375 (نقشه شماره3) نیز تفاوت قابل ملاحظهای را در زمینه سطح بیسوادی زنان مطلّقه به نمایش میگذارد. در این نقشه، زنان بیسواد مطلّقه به سه دسته کم، متوسط و زیاد طبقهبندی شدهاند. بیشترین نسبت زنان بیسواد مطلّقه به زنان بیسواد دارای همسر با 49-01/30 نفر در هر هزار نفر در مناطق یک، سه، شش، هفت و یازده استقرار دارند. مناطق نامبرده در بخشهای شمالی و مرکزی شهر واقع گردیدهاند. مناطق متوسط با نسبت 30 – 01/15 نفر زن بیسواد مطلقه در هر هزار زن بیسواد دارای همسر، در مجاورت مناطق پرتراکم از نظر طلاق واقع گردیدهاند که شامل مناطق دو، پنج، هشت، نه، ده، دوازده، سیزده، چهارده و بیست و دو میباشند. مناطق کم تراکم با نسبت 15-9/6 در هزار نفر شامل مناطق چهار، پانزده، شانزده، هفده، هجده، نوزده، بیست و بیست و یک است که در اطراف شهر بهویژه حاشیه جنوبی و غربی آن واقع گردیدهاند. نکته قابل توجه در بررسی پراکندگی زنان مطلّقه برحسب سواد این است که در مناطقی که سهم زنان باسواد و مطلّقه بالا است، سهم زنان بیسواد و مطلّقه نیز بالا میباشد. به همین ترتیب در مناطقی که سهم زنان باسواد و مطلّقه پایین است، نسبت زنان بیسواد و مطلّقه نیز پایین است.
با این همه مقایسه نسبت زنان باسواد و بیسواد مطلّقه در هر منطقه نشان میدهد که نسبت زنان بیسواد مطلّقه بیش از زنان باسواد مطلقه است. همانطور که در بررسی تفاضل نسبت زنان بیسواد و باسواد مطلقه در مناطق بیست و دوگانه تهران (جدول شماره6) ملاحظه میگردد در 16 منطقه از مناطق بیست و دو گانه، سهم زنان بیسواد مطلّقه بیش از زنان باسواد مطلّقه است. برای مثال در منطقه یک سهم زنان بیسواد مطلّقه 5/32 نفر نسبت به هزار زن بیسواد دارای همسر است. در حالی که سهم زنان باسواد مطلّقه 8/29 نفر در هر هزار زن باسواد مطلّقه است. تفاضل این دو عدد برابر با 7/2 است و نشان میدهد که در منطقه یک، نسبت زنان بیسواد مطلّقه بیش از زنان باسواد مطلّقه میباشد. نکته قابل توجه این است که در منطقه سه تهران که بیشترین تعداد زنان مطلّقه اعم از بیسواد و باسواد ساکن هستند، تفاضل دو نسبت 4/5 میباشد. در منطقه شش تهران این تفاضل نسبتها بسیار بالا است. از نظر موقعیت جغرافیایی، منطقه شش در مجاورت مناطق مرکزی شهر واقع شده است. با توجه به اینکه بسیاری از نهادها و سازمانهای اداری و خدماتی شهر که از نیروی کار زنان استفاده میکنند، در منطقه نامبرده واقع شدهاند، لذا سهم بالاتری از زنان مطلّقه اعم از باسواد و بیسواد در آن ساکن هستند. به همین ترتیب در منطقه بیست و دو تهران تفاضل نسبت زنان بیسواد مطلّقه، 1/10 نفر بیش از زنان باسواد مطلّقه است. با عنایت به اینکه در منطقه22 بیشترین کارخانجات تهران استقرار دارند و بخش قابل ملاحظهای از کارگران ساده کارخانهها را زنان تشکیل میدهند.
جدول شماره (6)- تفاضل نسبت زنان بیسواد وباسواد مطلّقه
در مناطق بیستودو گانه شهر تهران
تفاضل نسبتهای مذکور نسبت زنان با سواد مطلقه زنان باسواد دارای همسر در هزار نفر نسبت زنان بیسواد مطلّقه به زنان بیسواد دارای همسر در هزار نفر مناطق تهران
7/2 8/29 5/32 1
5/6 3/22 8/28 2
4/5 6/37 43 3
6/0 2/14 8/14 4
9/5 7/15 6/21 5
5/9 3/37 8/46 6
2/0- 2/31 31 7
5/1- 4/19 9/17 8
2/6 4/12 6/18 9
1 1/20 1/21 10
7/4 2/27 9/31 11
1/1 9/22 24 12
5 6/18 6/23 13
5/1 9/13 4/15 14
3 2/10 2/13 15
2/0- 4/13 2/13 16
7/1- 7/9 8 17
5/2 2/7 7/9 18
1/0- 7 9/6 19
7/2 3/11 14 20
7/0- 6/9 9/8 21
1/10 7/6 8/16 22
5)- طلاق و اشتغال زنان
اشتغال یکی از شاخصهای مهم برای شناسایی میزان مشارکت زنان در جامعه است. میزان اشتغال معمولاً با کاهش فقر رابطه دارد. میزان اشتغال زنان در شهر تهران به عنوان مهمترین کانون فعالیت اقتصادی کشور با وجود بیشترین فرصتهای شغلی بسیار اندک است. همانطور که در جدول شماره7 ملاحظه میگردد از مجموع 1504099 نفر زن دارای همسر، تعداد 137159 نفر شاغل محسوب میشوند. (همان منبع) بررسی مقایسهای اشتغال زنان دارای همسر و مطلّقه در مناطق بیست و دوگانه تهران نیز تفاوتهای قابل ملاحظهای را آشکار میسازد. متوسط تعداد زنان شاغل و دارای همسر برابر با 6243 نفر در مناطق بیست و دوگانه بوده است. بیشترین زنان شاغل و دارای همسر با 17394 نفر در منطقه دو ساکن بوده و کمترین تعداد با 818 نفر در منطقه بیست و دو ساکن هستند. بررسی نسبت زنان شاغل و دارای همسر به زنان دارای همسر در بیست و دو منطقه تهران نشان میدهد که به طور متوسط 13/9 درصد از زنان دارای همسر شاغل میباشند. نسبت زنان شاغل دارای همسر در مناطق مرکزی و شمالی شهر بیش از مناطق جنوبی آن است.
بررسی وضع اشتغال زنان مطلّقه تهران نشان میدهد که در سال 1375 از مجموع 27165 زن مطلّقه شهر تهران 8641 نفر شاغل بودند. (جدول 7) در این سال بهطور میانگین 30 درصد زنان مطلّقه شهر تهران شاغل بودند. رقم متناطر برای زنان دارای همسر 9/8 درصد بوده است. به عبارت دیگر زنان مطلّقه 4/3 برابر زنان دارای همسر شاغل هستند. بررسی ارقام زنان شاغل مطلّقه نشان میدهد که منطقه بیستویک دارای بیشترین نسبت زنان شاغل و مطلقه است و منطقه نوزده کمترین رقم متناظر را دارد.
مقایسه ارقام «زنان شاغل مطلّقه» با «زنان شاغل دارای همسر» نشان میدهد که میـزان اشتغال زنـان مطلّقه بیش از زنـان دارای همسر است. بـرای مثال در منطقه سه، 68/13 درصد زنان دارای همسر و بیش از 36/30 درصد زنان مطلّقه، شاغل هستند. چنانچه منطقه نوزده با 20 درصد زنان شاغل مطلّقه به عنوان ضعیفترین منطقه از نظر اشتغال زنان مطلقه، حتی از قویترین منطقه تهران از نظر زنان شاغل دارای همسر (در منطقه شش 95/17 درصد زنان دارای همسر، شاغل هستند)، شاغلان بیشتری دارد. بنابراین در مناطق بیست و دو گانه شهر تهران میزان اشتغال در میان زنان مطلّقه بیش از زنان دارای همسر است.
جدول شماره(7)- توزیع زنان دارای همسر و مطلّقه برحسب وضع اشتغال به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375
نسبت زنان شاغل و مطلقه به زنان مطلقه زنان شاغل و مطلّقه زنان مطلّقه نسبت زنان شاغل و دارای همسر
به زنان دارای همسر زنان شاغل و دارای همسر زنان دارای همسر مناطق تهران
07/28 482 1717 42/11 6540 57248 1
29/35 850 2408 41/16 17394 105976 2
36/30 692 2279 68/13 8238 60200 3
07/33 682 2062 03/9 13095 144911 4
71/34 544 1567 49/13 13120 92227 5
12/34 631 1849 95/17 8785 48926 6
36 765 2125 54/13 9236 68203 7
41/35 545 1539 52/10 8430 80128 8
08/29 153 536 24/8 3225 39103 9
09/36 480 1330 89/9 6497 65689 10
93/33 470 1385 35/11 5647 49716 11
19/28 267 947 73/5 2353 40895 12
99/31 335 1047 93/9 5428 54652 13
33/31 397 1267 96/6 6262 89902 14
49/26 385 1453 39/4 5927 134957 15
16/26 231 883 85/4 3211 66134 16
47/25 147 577 31/3 2075 62704 17
13/24 119 492 44/3 2162 62678 18
18/20 66 327 62/2 1233 47023 19
87/25 236 912 09/6 4648 76223 20
06/37 139 375 68/7 3035 39486 21
51/25 25 98 75/6 818 12118 22
80/13 8641 27165 13/9 137359 1504099 مجموع
منبع: استخراج از جداول جمعیت ده سال به بالا برحسب وضع اشتغال به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375، منتشر نشده.
بررسی نقشه پراکندگی زنان شاغل و مطلّقه به تفکیک مناطق بیستودو گانه تهران (نقشه شماره4) نشان میدهد که نوع پراکنش جغرافیایی زنان در مناطق مختلف متفاوت است، بهطوری که مناطق 2، 4، 5، 6، 7، 8، 10، 11 و 21 تهران با 38-01/32 درصد زنان شاغل مطلّقه از مناطق پر تراکم شهر محسوب میشوند. همانطور که ملاحظه میگردد نسبت زنان شاغل مطلّقه در مناطق مرکزی شهر که کانون فعالیتهای خدماتی و اداری بهشمار میآید، بیش از سایر مناطق است. به عبارت دیگر حضور مراکز اداری و خدماتی بیشمار در مناطق مرکزی شهر تهران موجب گردیده که نسبت بیشتری از زنان مطلّقه امکان دستیابی به شغل داشته باشند. منطقه بیستویک تهران نیز که در جنوب آزاد راه تهران-کرج واقع گردیده است، کانون استقرار بسیاری از کارخانجات صنعتی است، لذا نقش مؤثری در جذب زنان مطلّقه برای اشتغال دارد.
مناطق 1، 3، 9، 12، 13، 14، 15 و 16 تهران با نسبت 32-01/26 در فهرست مناطق متوسط قرار میگیرند. همانطور که در نقشه شماره4 ملاحظه میگردد به استثنای مناطق 1 و 3 که در شمال شهر واقع گردیدهاند، سایر مناطق در بخش مرکزی و حاشیه جنوبشرق تهران قرار دارند. سرانجام مناطق 17، 18، 19، 20 و 22 تهران با رقم 26-01/20 دارای کمترین نسبت زنان شاغل مطلّقه هستند. با توجه به نقشه فوق ملاحظه میگردد که به استثنای منطقه 22 تهران که در شمال آزاد راه تهران-کرج واقع گردیده و به علت دوری نسبی از مناطق مرکزی تهران، نسبت زنان شاغل مطلقه در آن اندک است، سایر مناطق کمتراکم، در حاشیه جنوبی شهر واقع گردیدهاند.
همچنین در جدول و نقشه شماره4 ملاحظه میشود که میزان اشتغال زنان مطلّقه در مناطق جنوبی شهر بسیار کمتر از بخشهای مرکزی و شمال آن است. بنابراین زنان مطلّقه ساکن در مناطق جنوبی شهر تهران با کمبود فرصتهای شغلی و فقر بیشتری روبرو هستند. البته بررسیهای دقیقتر پیرامون رابطه اشتغال و طلاق نیاز به آمارهایی راجع به وضعیت شغلی زنان، قبل و بعد از واقعه طلاق دارد. از نظر پراکندگی جغرافیایی زنان مطلّقه و زنان مطلقه شاغل انطباقی میان مناطق وجود ندارد. برای مثال منطقه چهار تهران از نظر نسبت زنان مطلّقه در فهرست مناطق کم تراکم قرار دارد. همچنین از نظر پراکندگی زنان مطلّقه باسواد نیز در فهرست مناطق کم تراکم قرار میگیرد، لیکن از حیث درصد زنان مطلقه شاغل در فهرست مناطق پر تراکم بهشمار میآید. به عبارت دیگر گرچه تعداد نسبی زنان مطلّقه و زنان مطلّقه باسواد در منطقه چهار کم است، لیکن سهم بیشتری از همان زنان مطلقه به کار اشتغال دارند. بنابراین دور از انتظار نیست که بخش عمدهای از زنان مطلقه شاغل در منطقه مذکور بعد از طلاق و نیاز به درآمد، به اشتغال رویآورده باشند. البته مشاغل فوق نیز به سبب سواد اندک زنان، در زمره مشاغل متوسط یا کم درآمد خواهند بود. هرچند این موضوع با عنایت به روند رو به رشد آن در سال های اخیر نیازمند شناسایی دقیق زمان اشتغال به کار زنان مطلقه – قبل یا بعد از طلاق – و شناسایی گروههای شغلی زنان مطلّقه میباشد که ضروری است در سرشماریهای نفوس و مسکن به عنوان یک موضوع مهم و اساسی مورد توجه قرار گیرد.
6)- طلاق و زنان خانهدار
با توجه به اینکه در مباحث اقتصادی کشور، آمار و ارقام دقیقی که نمایانگر مستقیم وضعیت درآمد و سطح فقر افراد باشد وجود ندارد، از معیار اشتغال و تعداد زنان خانهدار جهت بررسی و شناسایی درآمد و وضعیت فقر زنان استفاده گردیده است. زنان خانهدار دارای همسر علیرغم فعالیت در خانه و نتایج مادی و معنوی فراوان آن از نظر اقتصادی فعال محسوب نمیشوند و صاحب درآمد مشخصی نیستند. بنابراین در صورت عدم دریافت نفقه از سوی همسر خود با مشکلات اقتصادی فراوانی مواجه خواهند شد. ناگفته پیداست که زنان مطلّقه خانهدار با «فقر اقتصادی» بسیار عمیقتری روبرو هستند. جدول شماره8 تعداد زنان خانهدار را به تفکیک زنان دارای همسر و زنان مطلّقه نشان میدهد. بر اساس این جدول در مقابل 1291966 زن خانهدار و دارای همسر در مناطق بیستودو گانه تهران، تعداد 12682 زن خانهدار مطلّقه وجود داشته است. (10) (همان منبع) نسبت زنان خانهدار دارای همسر به کل زنان دارای همسر برابر با 9/85 درصد بوده است. رقم متناظر برای زنان خانهدار مطلّقه 7/46 درصد است. به عبارت دیگر زنان مطلّقه به طور نسبی کمتر از زنان دارای همسر، خانهدار بوده و زنان دارای همسر 8/1 برابر زنان مطلّقه خانهدار هستند. بیشترین تعداد زنان خانهدار مطلّقه در منطقه سه تهران با 1083 زن و کمترین تعداد در منطقه بیستودو با 49 زن ساکن بودند. لیکن بررسی نسبت زنان مطلّقه خانهدار به کل زنان مطلّقه به تفکیک مناطق بیستودو گانه حاکی از آن است که منطقه هفده تهران با 56% بیشترین نسبت و منطقه بیستویک تهران با رقم37% کمترین نسبت زنان مطلقه خانهدار به کل زنان مطلقه را دارا هستند.
جدول شماره (8)- توزیع زنان دارای همسر و خانهدار و زنان مطلّقه و خانهدار به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375
درصد زنان مطلقه خانهدار
به زنان مطلقه تعداد زنان مطلّقه و خانهدار تعداد زنان مطلّقه درصد زنان دارای همسر و خانهدار
به زنان دارای همسر تعداد زنان دارای همسر و خانهدار تعداد زنان دارای همسر منطقه
19/45 776 1717 67/80 46186 57248 1
8/44 1079 2408 58/76 81164 105976 2
52/47 1083 2279 09/78 47004 60200 3
73/45 943 2062 63/85 124101 144911 4
24/45 709 1567 4/81 79144 92227 5
2/44 818 1849 06/73 35746 48926 6
22/45 961 2125 63/80 54994 68203 7
91/46 722 1539 98/84 68099 80128 8
9/51 273 536 98/87 34405 39103 9
96/44 598 1330 31/86 56699 65689 10
73/41 578 1385 29/83 41413 49716 11
95/51 492 947 33/90 36944 40895 12
15/39 410 1047 56/84 46218 54652 13
59/50 641 1267 9/88 79927 89902 14
69/49 722 1453 72/91 123792 134957 15
16/50 443 883 81/91 60723 66134 16
49/56 326 577 74/93 58784 62704 17
04/53 261 492 11/93 58365 62678 18
43/54 178 327 14/94 44272 47023 19
41/52 478 912 75/89 68413 76223 20
86/37 142 375 94/87 34726 39486 21
50 49 98 51/89 10847 12118 22
68/46 12682 27165 89/85 1291966 1504099 مجموع
منبع: استخراج از جداول جمعیت ده سال به بالا برحسب وضع فعالیت به تفکیک مناطق بیستودو گانه شهر تهران در سال 1375، منتشر نشده.
همانطور که نقشه شماره 5 (توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه خانهدار به تفکیک مناطق بیستودو گانه تهران در سال 1375) نشان میدهد مناطق 11، 13 و 21 از نظر نسبت زنان مطلّقه خانهدار به زنان مطلقه با 44-01/37 در فهرست مناطق کم تراکم قرار دارند. مقایسه تطبیقی این نقشه با نقشه توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه و شاغل (نقشه شماره4) نشان میدهد که در مناطق مذکور به موجب استقرار مراکز اداری و خدماتی (مناطق 13، 11) و صنایع کارخانهای و کارگاهی (منطقه 21) امکان اشتغال برای زنان مطلّقه فراهم بوده و نسبت کمتری از آنها خــانهدار هستند. منــاطق متوسـط بــا نسبـت 50-01/44 شامــل منـاطق15،10،8،7،6،5،4،3،2،1و22 نیز در بخشهای مختلف شهر پراکنده هستند. لیکن مناطق پرتراکم از نظر نسبت زنان مطلّقه خانهدار به زنان مطلقه (57-01/50) شامل مناطق9،12،14،16،17،18،19،20 است. مقایسه تطبیقی چهار نقشه «توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه در مناطق بیست و دوگانه»، « توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه باسواد»، «توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه بیسواد» و «توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه شاغل» با «نقشه توزیع حغرافیایی زنان مطلّقه خانهدار» بهخوبی تفاوت اساسی نقشه اخیر(نقشه 5) را با چهار نقشه نامبرده نشان میدهد. چهار منطقه17، 18، 19 و 20 در چهار نقشه پیشین در فهرست مناطق کمتراکم بهشمار میآیند. این مناطق جزو مناطق سنتی است و میزان پایبندی به اعتقادات دینی در بین ساکنان آن بیشتر است. به عبارت دیگر شاخصهای نسبت زنان مطلّقه، نسبت زنان مطلّقه باسواد، نسبت زنان مطلّقه بیسواد و نسبت زنان مطلّقه شاغل در مناطق مذکور کمتر از سایر مناطق شهراست، بالعکس نسبت زنان مطلّقه خانهدار در آنها بیش از سایر مناطق است. همچنین از آنجا که اصولاً این مناطق جزء مناطق کم درآمد شهر بهشمار میآیند و سطح سواد و اشتغال زنان نیز در این مناطق، بسیار پایین است، در نتیجه ابزارهای لازم برای کسب درآمد قانونی و خروج از دایره فقر برای زنان این مناطق به حداقل میرسد. از سوی دیگر هراس از پیامدهای اقتصادی منفی طلاق و بدتر شدن وضعیت اقتصادی زنان موجب میگردد که میزان طلاق در اینگونه مناطق کاهش یابد.
همانطور که پیش از این گفته شد معمولاً زنان خانهدار از نظر مالی به همسران خود وابسته هستند و در صورت فقدان همسر بهویژه بر اثر طلاق با فقر اقتصادی بسیاری روبرو خواهند شد. چنانچه زنان مطلّقه خانهدار از درآمد خاصی برخوردار نباشند، به طور طبیعی به پدر، برادر یا فرزندان خود وابسته خواهند بود. بنابراین ابعاد فقر اقتصادی و محرومیت اجتماعی آنان بسیار بیشتر از سایر زنان است. همچنین افزایش تعداد زنان مطلّقه خانهدار علائم هشدار دهندهای برای گسترش سایر محرومیتهای اجتماعی برای آنها و فرزندانشان می باشد.
نتایج تحقیق در مورد روند طلاق در شهر تهران به تفکیک مناطق بیستودو گانه نشان میدهد علیرغم افزایش «نسبت طلاق به ازدواج» در سالهای اخیر، نسبت مردان و زنان مطلّقه به کل مردان و زنان دارای همسر شهر تهران رو به کاهش است. همچنین نسبت زنان مطلّقه همواره بیش از مردان مطلّقه میباشد. بررسی وضع زنان باسواد مطلّقه نسبت به زنان باسواد دارای همسر، همچنین نسبت زنان بیسواد مطلّقه به زنان بیسواد دارای همسر رابطه معناداری را میان سواد زنان (باسوادی و بیسوادی) با وقوع طلاق نشان نمیدهد؛ گرچه نسبت زنان بیسواد مطلّقه در شانزده منطقه بیش از نسبت زنان باسواد همان مناطق بوده است. در این پژوهش به سبب فقدان آمار مربوط به زمان تصدی شغل (قبل یا بعد از طلاق) در بین زنان شاغل مطلقه، قضاوت علمی دچار نقص بود.
از نظر پراکندگی جغرافیایی، نسبت زنان مطلّقه و زنان مطلّقه باسواد در مناطق شمالی و مرکزی بیش از مناطق جنوبی شهر است، لیکن پراکنش جغرافیایی اشتغال زنان با معیار سواد آنان کاملاً منطبق نیست. چنانچه برخی از مناطق مرکزی، حاشیه شرق و غرب تهران که کانون فعالیت اداری، خدماتی و کارخانجات صنعتی هستند، از مراکز پر تراکم اشتغال زنان بهشمار میروند. البته وضع اشتغال زنان مطلّقه بر اساس گروههای شغلی و شناسایی اشتغال آنان در قبل یا بعد از طلاق کمک بیشتری به درک رابطه اشتغال و طلاق خواهد کرد. هرچند به نظر میرسد بخش قابل توجهی از زنان مطلقه پس از طلاق و بنا به ضرورت مادی به اشتغال روی آوردهاند و عموماً مشاغل متوسط و پایین اعم از کارگری در واحدهای صنعتی و خدماتی و… را در اختیار دارند.
بررسی پراکندگی جغرافیایی زنان خانهدار در مناطق بیستودو گانه نشان میدهد که نسبت زنان مطلّقه خانهدار بسیار کمتر از زنان دارای همسر و خانهدار است. لیکن از نظر پراکنش جغرافیایی این افراد تمرکز بیشتری در مناطق جنوبی تهران دارند. با توجه به اینکه زنان خانهدار معمولاً از نظر اقتصادی به همسران خود وابستهاند، طلاق موجب تعمیق فقر در میان اینگونه زنان میگردد. از سوی دیگر بیسوادی و عدم اشتغال موجب عدم دسترسی آنها به کسب درآمد گردیده و فقر آنان را افزایش میدهد. از این رو مناطق شمال و مرکز تهران که زنان از سطح سواد و اشتغال بیشتری برخوردارند، واهمه کمتری از طلاق وجود دارد. لیکن در مناطق حاشیه جنوب تهران به سبب عدم دسترسی به سواد و اشتغال و هراس از فقر مضاعف ناشی از طلاق، نرخ طلاق کمتر میباشد.
فهرست منابع
× اباذری، فومنی منصور: «انحلال نکاح دائم از نظر قانون مدنی ایران»، نشر خیام، چاپ اول، 1377.
× پوراحمد، احمد؛ کلانتری، محسن: «نقش مهاجرین در نوع و میزان جرایم ارتکابی شهر تهران»، نامه علوم اجتماعی، شماره 20، دانشگاه تهران، صص 69-53، 1381.
× تکمیل همایون، ناصر: «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران، از ویرانی دارالخلافه ناصری تا پایان دوره پهلوی» جلد سوم، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی،1379.
× دراکاکیس، دیوید: «شهر جهان سومی» ترجمه فیروز جمالی، نشر توسعه، چاپ اول، 1377.
× زنجانی، حبیبالله : «طرح مجموعه شهری تهران و شهرهای اطراف آن : مطالعات جمعیت»، انتشارات دفتر مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی، 1379.
× ساروخانی، باقر: «پژوهش در شناخت واقعیت و عوامل آن»، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1376.
× سازمان برنامه و بودجه: «آمارنامه استان تهران در طیسالهای 1377- 1371» معاونت آمار و اطلاعات.
× سازمان مدیریت و برنامهریزی: «سالنامه آماری استان تهران ـ سالهای 1380- 1378» معاونت آمار و انفورماتیک.
× سفیری، خدیجه: «تحول خانواده در ایران طی سی سال اخیر»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، 1366.
× صادقی، حسین: «بررسی مشکلات اقتصادی زنان سرپرست خانوار»، دفتر امور مشارکت زنان، 1376.
× صدفی، ذبیحاله، بابایی، سکینه: «تکنیکهای خاص تحقیق»، نشر آتیه، 1380.
× قطبی، مرجان؛ هلاکویی نایینی، کوروش و دیگران: «وضعیت طلاق و برخی عوامل مؤثر بر آن در افراد مطلّقه ساکن در منطقه دولتآباد» فصلنامه رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی، شماره 12، 1383.
× کمالی، افسانه: «زنان، فقر مضاعف»، فصلنامه رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی شماره 12، 1383.
× کیذقان، طاهره: «بررسی عوامل مؤثر برهویت اجتماعی زنان، مطالعه موردی شیراز»، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، 1380.
× کینیا، مهدی: «مبانی جرمشناسی، جامعهشناسی جنایی، طلاق»، جلد دوم، انتشارات دانشگاه تهران،1373.
× مرکز آمار ایران: «سرشماری عمومی نفوس و مسکن، شهرستان تهران» نتایج تفصیلی سالهای 1355-1345.
× مرکز آمار ایران: «سرشماری عمومی نفوس و مسکن، شهرستان تهران» نتایج تفصیلی سالهای 1375-1365.
× مرکز آمار ایران: «سرشماری عمومی نفوس و مسکن، شهرستان تهران» نتایج تفصیلی سال1375، منتشر نشده.
ILO: “Breaking Through The Glass Ceiling Women In Management.” Genova, 1977
Jones, D: “Parental Divorce Family Conflict and Friendship Networks” Journal Of Social Personal Relation ship, Vol 9, P.219-235
پی نوشتها
1 - البته عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگری نیز در کاهش طلاق موثّر هستند که در چارچوب بحث نمیباشد.
2- Marginalization Of Women
3 - لازم به ذکر است که بهترین معرف جهت سنجش فقر، هزینه و درآمد خانوار میباشد. این موضوع در طرح نمونهگیری مرکز آمار ایران با 4000 پرسشنامه سنجیده شده است که تعداد زنان مطلقه در این نمونهگیری بسیار اندک بود و امکان تعمیم و بهرهمندی از دادههای این طرح در پژوهش حاضر میسر نگردید.
4- بر اساس تعاریف و مفاهیم سرشماری عمومی نفوس و مسکن، «افراد دارای همسر»، زنان یا مردانی هستند که عقد ازدواج بستهاند، اعم از اینکه در هنگام سرشماری با همسر خود زندگی مشترک داشته یا نداشته باشند. همچنین زنان یا مردانی که بر اثر طلاق از همسر خود جدا شده و تا زمان سرشماری مجددّاً ازدواج نکردهاند، بیهمسر بر اثر طلاق (مطلّقه) محسوب میشوند (مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 1375 : ص 5)
5 - Descriptive Survey.
6- Analytical Survey.
7 - لازم به توضیح است که در این آمار زنانی که تجربه طلاق و ازدواج مجدّد داشتهاند، مورد ارزیابی نمیباشند. صرفا آن گروه از زنانی که در روز سرشماری مطلّقه بودند، مورد بررسی قرار گرفتهاند.
8 - لازم به ذکر است به سبب آنکه اجرای حکم طلاق و ثبت آن میتواند در دفاتر مختلف طلاق در سطح شهر انجام شود و محدود به منطقه مسکونی افراد نمیباشد، لذا استفاده از گزارش سازمان ثبت احوال کشور نمیتوانست تصویر دقیقی از پراکندگی جغرافیایی طلاق ارائه دهد، بدین جهت از آخرین سرشماری نفوس و مسکن مرکز آمار ایران (1375) استفاده شده است.
9- به این وسیله از جناب آقای مهندس ادهم هاشمی کارشناس محترم مرکز آمار ایران که نقشههای شهر تهران را تهیه نموده اند، سپاسگزاری میشود.
10 - لازم به توضیح است که از 27165 زن مطلقه در تهران، 8641 زن(8/31%)شاغل، 12682زن(68/46%) خانهدار و 5842 زن (50/21%) در گروههای بیکار قبلا شاغل و غیرشاغل، محصل، دارای درآمد بدون کار، سایر و اظهار نشده بودند.