آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

برخلاف این تصور که زندگی مشترک پیش از ازدواج، فرصت‌های خوبی را برای درک بهتر زوج‌ها در اختیار ایشان قرار می‌دهد، اظهارات بسیاری از افراد شرکت کننده در این تحقیق حاکی از آن است که خطر بروز طلاق در میان آن دسته از زوج‌هایی که پیش از ازدواج‌شان زندگی مشترک را تجربه کرده‌اند، به مراتب بیش از کسانی است که فاقد چنین پیشینه‌ای بوده‌اند. این نوشتار، پس از بیان چند تفسیر از علل فروپاشی چنین ازدواج‌هایی، با ارائه نمونه‌های آماری اثبات می‌کند که متغیرهای کنترلی از قبیل تفاوت‌های موجود در ارزش‌ها و گرایش‌ها نسبت به ازدواج، شخصیت همسران سابق، طلاق والدین و ...، بر انتخاب ازدواج غیر مستقیم مؤثر هستند و همین گزینش‌های شخصی، از جمله مهم‌ترین عامل عدم استحکام در ازدواج‌های غیرمستقیم است و بر خطرات منجر به جدایی اثرگذار می‌باشد.

متن

از اوایل دههی 1970، زندگی خانوادگی به انحای مختلف دستخوش تغییر شده است. میزان طلاق از 1/4 مورد در هر 1000 نفر زن متأهل در سال 1970، به 12 مورد در سال 2000 افزایش یافته و تعداد خانوادههای تک سرپرستی با فرزندان تحت تکفل از 5/6 به 7/10 مورد طی سالهای 1976 تا 2001 رشد داشته است که این امور از جمله مهمترین مسائل نگران کننده طی این مدّت محسوب شده است.
(cf., ABS: Australian Bureau of statistics. 2001 & 2002a)
همچنین در شکلگیری روابط زوجها نیز تغییرات مهمی رخ داده است؛ به عنوان نمونه، میزان ازدواج کاهش یافته و میزان «زندگی مشترک پیش از ازدواج»[1] افزایش یافته است و در حال حاضر زندگی مشترک پیش از ازدواج به یک هنجار در راه رسیدن به ازدواج رسمی تبدیل شده است. از تمامی ازدواجهایی که در سال 2001 به ثبت رسیده است، 72 درصد ازدواجها ـ رقمی به مراتب بالاتر از رقم 16 درصدی در سال 1975 ـ همراه با زندگی مشترک پیش از ازدواج بوده است.
(cf., Australian Bureau of statistics. 1995 & 2002b)
در ظاهر اینگونه تصور میشود که دورهی زندگی مشترک پیش از ازدواج، به زوجها بینشهای عمیقی نسبت به سازگاریشان با یکدیگر خواهد داد و بدین ترتیب به آنها کمک میکند که نسبت به موضوع ازدواج آگاهانه تصمیمگیری کنند، اما اکثر پژوهشهایی که در استرالیا و سایر کشورهای غربی، در بارهی این موضوع انجام شد، نشانگر روندی کاملاً معکوس بود. یعنی ازدواجهایی که با زندگی مشترک غیررسمی همراه بودند که در اینجا از آن با عنوان «ازدواج غیرمستقیم»[2] یاد میشود، اغلب در مقایسه با ازدواجهای مستقیم، از عمر کوتاهتری برخوردار بودند.
(cf., Australia, Parliament:1998; Lillard, Brien, Waite:1995; Smock,2000)
این تناقض، موجب طرح حجم وسیعی از مباحث و پژوهشها در حوزهی تحقیقات علمی شد و تفاسیر مختلفی دربارهی علل این پدیده ارائه گردید که به دو تفسیر آن اشاره میشود.
(cf., Brown & Booth 1996; Brüderl, Diekmann & Englehardt 1999; Demaris & Rao 1992; Glezer, Edgar & Prolisko 1992; Lillard, et al. 1995).
ـ تفسیر اول
برطبق این تفسیر، همان ویژگیهای فردی که بر انتخاب نوع ازدواج مؤثر هستند، بر خطرات منجر به جدایی نیز اثر گذارند. در تقویت این تفسیر، میتوان به شمار بسیاری از مطالعات صورت گرفته در دههی 1990 اشاره کرد که بر طبق آن، کسانیکه زندگی مشترک پیش از ازدواج را تجربه کردهاند، نسبت به کسانیکه به صورت مستقیم ازدواج کردهاند، از شخصیت، ارزشها، تمایلات و پیشینهی نامتعارفتری برخوردار بودند که همین امر موجب شده است، این گروه در زمینهی طلاق، مستعدتر باشند.
(cf.,Lillard et al. 1995; Demaris & Rao 1992; Glezer et al. 1992)
در هر صورت، زمانه دستخوش تغییر شده است. در عصر حاضر، زندگی مشترک پیش از ازدواج به یک هنجار تبدیل شده است؛ از این رو، بسیاری از نویسندگان استدلال کردهاند که در گروههای جدیدتر انتخاب مستقل باید تضعیف شده باشد، هر چند پژوهشهای انجام شده دربارهی این موضوع، نتایج متناقضی را در پی داشته است.
(cf., Bruderl et al. 1999; Demaris & Rao 1992; schoen 1992)
به عبارت دیگر، همانطور که ازدواج مستقیم، از حالت قاعده خارج و به استثنا تبدیل شده است، کسانیکه این روش از ازدواج را انتخاب میکنند، در گزینش شیوههای مختلف جهت افزایش استحکام و دوام زندگی زناشویی، به نحو چشمگیری مشابه یکدیگر عمل میکنند و این نکتهای است که مورد توجه «برودرل»[3] و دیگران (1995) قرار گرفته است. به عنوان مثال، در شرایط اجتماعی باز که هم ازدواج غیرمستقیم و هم طلاق امری مجاز و پذیرفتنی است، کسانیکه در برابر ازدواجهای غیرمستقیم مقاومت میکنند، ممکن است در برابر طلاق نیز به عنوان راهحلّی در مواجهه با ازدواجهای نافرجام مقاومت کنند. به عبارت دیگر، زوجین در این نوع از ازدواجها، ممکن است واجد ویژگیهایی باشند که شانس آنها را برای بهرهمندی از ازدواجی سعادتبخش افزایش دهد.
ـ تفسیر دوم
تفسیر دیگر در مورد افزایش خطر بیثباتی در ازدواجهای غیرمستقیم، حاکی از آن است که زندگی مشترک پیش از ازدواج و تزلزل و بیثباتی در ازدواج، ارتباط علّی با یکدیگر دارند. طبق این تفسیر، تجربهی زندگی مشترک پیش از ازدواج به انحای مختلف باعث تغییر رفتارها و نگرشها میشود؛ به طوری که به استحکام و دوام ازدواج آسیب میرساند و شواهد موجود هم، حاکی از آن است که زندگی مشترک پیش از ازدواج، موجب افزایش پذیرش طلاق میشود. به نظر میرسد که یافتههای پژوهشی به این باور عمومی رسیده باشند که در توضیح تزلزل و بیثباتی بیشتر ازدواجهای غیرمستقیم، در مقایسه با موارد مستقیم، گزینشگری و مشکل پسندی نسبت به فرایندهای علّی، نقشی به مراتب مؤثرتر ایفا میکنند.
نوشتار حاضر، درصدد بررسی این موضوع است که چه ارتباطی میان نحوهی ازدواج و استحکام و دوام زندگی زناشویی وجود دارد و پرسشهای زیر را به طور خاص مورد توجه قرار میدهد:
ـ آیا ازدواجهای غیرمستقیم در مقایسه با نوع مستقیم، از استحکام و دوام کمتری برخوردارند؟
ـ هر نوع تفاوت در میزان استحکام و دوام ازدواج میتواند ناشی از تفاوتهای نظاممند در شخصیتافرادی باشد که برای رسیدن به ازدواج، مسیرهای دیگری را انتخاب میکنند. این تفاوت در میزان استحکام تا چه حدّی است؟
تحلیلهای ارائه شده در این تحقیق، بر اساس اطلاعات حاصل از نمونهی ترکیبی 5672 پاسخدهندهی متأهل به دست آمده است که از میان آنها 3382 نفر به طور مستقیم ازدواج کردهاند و 2290 نفر هم زندگی مشترک پیش از ازدواج را تجربه کرده بودند. این نمونههای تحقیق از سه پیمایش ملّی[4] و به صورت تصادفی انتخاب شدهاند:
الف)ـ پیمایش پویایی خانوار، درآمد و نیروی کار در استرالیا در سال 2001 (HILDA).
ب)ـ پیمایش بررسی فرآیند تحول و تطور زندگی مردم استرالیا در سال 1996 (ALCS).
ج)ـ طرح پیمایشی جستاری در راستای زندگی (NLCS).
همهی تحلیلهای ارائه شده بر روی نخستین یا تنها مورد ازدواجها متمرکز شدهاند.
میزان دوام ازدواج
سؤال اساسی در این بخش این است:
آیا استحکام و دوام ازدواجهای غیرمستقیم، کمتر از ازدواجهای مستقیم است؟
این تحلیلبر روی طول دوران ازدواج تا مرحلهی نهایی جدایی متمرکز شده است. به منظور مقایسهی استحکام و دوام در ازدواجهای مستقیم و غیرمستقیم، این تحقیق با استفاده از روش جدول زندگی، «میزان دوام ازدواج» را از زمان آغاز ازدواج رسمی به بعد تخمین زده است. در این مرحله میزان دوام ازدواج برای نمونهی آماری، به عنوان یک کلّ مورد ارزیابی قرار گرفت.
میزان دوام ازدواج در کلّ نمونهی آماری
ازدواجهای مستقیم، هم جهت با پژوهشهای انجام شدهی قبلی نشان میدهند که در مقایسه بـا ازدواجهای غیـرمستقیم، بـه نحو چشمگیری از احتمـال دوام بیشتـری برخوردارند. به عنوان مثال، ده سال پس از ازدواج، میزان دوام ازدواج برای کل نمونهی آماری به ترتیب 84 و 71 درصد (با اختلافی 13%) است و 20 سال بعد از ازدواج، این میزان به ترتیب 68 و 51 درصد (با اختلافی 17%) است.


 
جدول 1. ارزیابی احتمال دوام ازدواج بر مبنای محاسبهی دوران ازدواج     

 
گروه های ازدواج      
دوره ی ازدواج     74-70    79-75    84-80    89-85    94-90    کل          
الف- ازدواج های مستقیم          
5 سال    0.913    0.926    0.916    0.928    0.896    0.917      
10 سال    0.816    0.858    0.835    0.842    -    0.839      
15 سال    0.753    0.775    0.743    -    -    0.753      
20 سال    0.687    0.699    -    -    -    0.685      
تعداد نمونه    997    728    682    569    406    3382      
ب-ازدواجهای غیرمستقیم          
5 سال    0.839    0.861    0.896    0.905    0.892    0.892      
10 سال    0.710    0.735    0.769    0.783    -    0.752      
15 سال    0.602    0.629    0.666    -    -    0.637      
20 سال    0.487    0.548    -    -    -    0.550      
تعداد نمونه    189    346    557    591    607    2290      
اختلاف موجود در احتمال دوام ازدواج(الف-ب)          
5 سال    0.02    0.07    0.02    0.02    0.004    0.03      
10 سال    0.11    0.12    0.07    0.06    -    0.09      
15 سال    0.15    0.15    0.08    -    -    0.12      
20 سال    0.20    0.15    -    -    -    0.14      
                                                 
اثرات گزینش شخصی بر عدم استحکام ازدواج غیرمستقیم
در توضیح افزایش خطر طلاق مرتبط با ازدواجهای غیرمستقیم، وجود تفاوتهای پیشینی، در ویژگیهای شخصیتی افرادی که مسیر دیگری را برای ازدواج برمیگزینند، بسیار مهم است.
برای اینکه بتوان میزان تفاوت در احتمال جدایی ازدواجهای مستقیم و غیرمستقیم را بر اساس تفاوتهای سیستماتیک حاصل از سنجش ویژگیهای افرادی که در راه ازدواج مسیرهای دیگری را برگزیدهاند، بررسی کرد، معادلهی «رگرسیون» در مورد اطلاعات مربوط به پژوهش هیلدا بکار گرفته شد. در این تحقیق، دو الگو مورد توجه قرار گرفت: نخست، در رابطه با احتمال جدایی هشت سال پس از ازدواج و دوّم در رابطه با احتمال جدایی به هنگامی که 8 سال از زمان شکلگیری زندگی مشترک میگذشت.[5]
در جداول 3 و 4، شاخصههای ارزیابی رگرسیون ارائه شده است. الگوی 1، الگوی مبنایی است که صرفاً دربرگیرندهی گروه ازدواج، مسیر منتهی به ازدواج و تعامل میان این دو متغیر است. الگوی 2، متغیرهای زیر را به موارد قبلی اضافه میکند: تجربهی طلاق و جدایی والدین در دوران کودکی، میزان سن در زمان شکلگیری زندگی مشترک، تحصیلات، میزان اهمیت دادن به مذهب[6]، فرزنددارشدن پیش از ازدواج و کشور محل تولد. تمامی این متغیرها، با دوام و عدم دوام ازدواجها در پژوهش قبلی مرتبط هستند.
(Australia Parliament 1998,Berrington & Diamond 1999; Glezer et al. 1992;Bruderl et al. 1999)
البته قابل ذکر است که معیارهای شخصیتی، پوشش دهندهی تمامی آنچه که در پژوهش قبلی با اهمیت ذکر شده بود، نمیباشد.
 
جدول 3. الگوی معادلهی رگرسیون در مورد جدایی در ازدواجها در دورهی هشت سالهی اولین ازدواج زنان     
 
   

الگوی 1    الگوی 2      
    ضریب    ضریب      
گروه ازدواج    0006/0    0855/0      
مسیر غیرمستقیم منتهی به ازدواج    ** 1480/1    ** 9455/0      
طلاق والدین        ** 9423/0      
استرالیا، نیوزیلند، سایر بخشهای اروپا و آمریکای شمالی        3208/0      
اروپای جنوبی و شرقی و خاورمیانه        0114/0-      
سایر کشورها        1735/0      
درجهی کارشناسی ارشد و بالاتر        1495/0      
درجهی کارشناسی        * 3306/0      
دیپلم حرفهای و ششم ابتدایی        * 2567/0      
میزان اهمیت مذهب در زندگی        0211/0-      
داشتن سابقه زندگی مشترک با فرد دیگر، پیش از ازدواج        4024/0      
میزان سن در آغاز زندگی با اولین شوهر        ** 3767/0      
مجذور سن در آغاز زندگی با اولین شوهر        * 0052/0      
زایمان پیش از ازدواج        * 4766/0      
گروه ازدواج * زایمان پیش از ازدواج    * 1636/0-    * 1989/0-      
تعداد نمونه آماری    2486    2486      
الگوی مجذور کای ـ اسکوئر***    68/37    84/141      
درجه آزادی    3    15      
(احتمال کمتر از 5 صدم درصد) ? ** P<0/01; * P<0/05 (احتمال کمتر از یک صدم درصد)     
***- Chi-Square
 
جدول 4 الگوی معادلهی رگرسیون در مورد جدایی در ازدواجها
در دورهی هشت سالهی شکلگیری زندگیهای مشترک برای نخستین ازدواجهای زنان     
 
   

الگوی 1    الگوی 2      
    ضریب    ضریب      
گروه ازدواج    0006/0    898/0      
مسیر غیرمستقیم منتهی به ازدواج    8694/0**    6205/0*      
طلاق والدین        2925/0*      
استرالیا، نیوزیلند و سایر بخشهای اروپا و آمریکای شمالی        3868/0*      
اروپای جنوبی و شرقی و خاورمیانه        2373/0-      
سایر کشورها        0930/0      
درجهی کارشناسی ارشد و بالاتر        1834/0      
درجهی کارشناسی        3166/0      
دیپلم حرفهای و ششم ابتدایی        2009/0      
میزان اهمیت مذهب در زندگی        0291/0-      
داشتن سابقه زندگی مشترک با فرد دیگر، پیش از ازدواج        5744/0      
میزان سن در آغاز زندگی با اولین همسر (شوهر)        3159/0-      
مجذور سن در آغاز زندگی با اولین همسر (شوهر)        0039/0      
زایمان پیش از ازدواج        5220/0      
گروه ازدواج * زایمان پیش از ازدواج    1432/0-    1788/0-      
تعداد نمونه آماری    2424    2424      
الگوی مجذور کای ـ اسکوئر    26/15    16/101      
درجه آزادی    3    14     
لازم به ذکر است، جهت سهولت در کار، نتایج ارائه شده، بر مبنای اطلاعات جمعآوری شده در مورد زنان است و الگوی عمومی نتایج برای مردان، مشابه همان الگویی است که برای زنان ارائه شده است.
بر حسب این جداول، هنگامی که متغیرهای کنترلی دخالت داده میشوند، روشن میشود که گزینش و انتخاب شخصی در قالب دو مسیری که منتهی به ازدواج میشود، به توضیح برخی از تفاوتهای موجود در میزان جدایی و طلاق کمک میکند. در تحلیل حاضر، شاخصههای گزینش شخصی که در تحقیق دخالت داده شدهاند، توانستهاند نیمی از تفاوتهای موجود در احتمال بروز جدایی در ازدواجهای مستقیم و غیرمستقیم را توضیح دهند.
همچنین نوع شخصیتی که افراد از قبل واجد آن هستند و متمایزکننده افرادی است که ازدواجشان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم صورت گرفته است، به توضیح بخش قابل ملاحظهای از تفاوتهای موجود در میزان جداییها در گروههایی که در سالهای پیش ازدواج کردهاند، کمک میکند.
سنجش شاخصههای گزینشگریتحت عنوان متغیرهای کنترلی
در مجموع مطالعات مختلف، این نکته روشن شد که علاوه بر نوع شخصیت افراد که به عنوان متغیرهای کنترلی در تحلیل بالا مورد استفاده قرار گرفته، ممکن است طیف مختلفی از عوامل به انتخاب مسیر منتهی به ازدواج کمک کنند. به عنوان مثال، برخی از مطالعات صورت گرفته، حاکی از آن است، افرادی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند که در برخی از مقاطع زندگی متکی به کمک تأمین اجتماعی بودند و اشخاصی که به ارزشهای یک خانوادهی سنّتی کمتر اهمیت میدهند، مثل پذیرش آسانتر طلاق در مواجهه با مسائل ازدواج و همچنین کسانیکه برخودرأیی و فردگرایی بیشتر تأکید میکنند، رویآوری آنها به ازدواج غیر مستقیم بیشتر است.
(cf., rown & Booth 1996; Cohan & Kleinbaum 2002; Glezer et al. 1992; Lilard et al. 1995)
و تردید بیشتری به قرار داشتن در وضعیت و موقعیت مناسب برای ازدواج دارند(Brines & Joyner 1999) و سرانجام کسانیکه فکر میکنند، در ازدواج با مشکلاتی مواجه خواهند شد (Lillard et al. 1995)، یک دوره زندگی مشترک زناشویی را پیش از ازدواج رسمی انتخاب میکنند.
انتظار نمیرود که پژوهشی به تنهایی بتواند احصاءکنندهی عوامل متنوعی باشد که بر روی انتخاب مسیر منتهی به ازدواج مؤثر است. تقریباً تمام بحث و بررسیهایی که دربارهی گزینش مسیر منتهی به ازدواج صورت گرفته، از جمله تحقیق حاضر، از این جهت که بر مبنای پژوهشهایی انجام گرفته که به طور ویژه برای آزمون چنین موضوعی طراحی نشدهاند، نوعی اقدام فرصتطلبانه محسوب میشوند. در نتیجه، انتخاب شاخصهای گزینشگری آنها، بسیار محدود میشود و بسیاری از عوامل بالقوه مهم گزینشگری، از جمله بسیاری از جنبههای سوابق شخصیتی همسر سابق، مورد ارزیابی قرار نمیگیرد.
به اختصار از تحقیقات انجام گرفته، این نتیجه به دست آمده است که اولاً در کلّ نمونهی آماری، پس از دخالت دادن متغیرهای کنترلی و بدون توجه به آنکه دورهی ازدواج یا زندگی مشترک پیش از ازدواج مورد ارزیابی قرار گیرد، افزایش خطر جدایی مربوط به ازدواجهای غیرمستقیم، قابل ملاحظه و معنادار است. ثانیاً؛ عوامل مربوط به گزینش شخصی، به شدّت بر روی تفاوت موجود تأثیر میگذارند. در کل نمونهی آماری، ازدواجهای غیرمستقیم با افزایش خطر تزلزل و بیثباتی مواجه هستند. ممکن است، این نتیجه، متأثر از عوامل برآورده نشدهی گزینش شخصی (به عنوان مثال، تفاوتهای موجود در ارزشها و گرایشها نسبت به ازدواج و طلاق و نوع شخصیت همسران سابق همچون تجربهی زندگی مشترک پیشین میان دو گروه با مسیرهای متفاوت منتهی به ازدواج) باشد یا هرگونه تأثیر منفی که ممکن است خودِ زندگی مشترک پیش از ازدواج، بر روی دوام و استحکام ازدواج داشته باشد.
بنابراین، اگر نوع شخصیتی که در افراد شکل گرفته است، منجر به ازدواج مستقیم از سوی آنها شود، همین امر باعث «مقاومت در برابر طلاق» از سوی آنها نیز میشود و همین موضوع اختلاف رو به تزاید در میزان دوام ازدواجهای مستقیم و غیرمستقیم را موجب میشود.


ضمیمه 1. آمار توصیفی در مورد زنان پاسخ دهنده
 
    میانگین    معیار      
ازدواجهایی که طی هشت سال به طلاق منتهی شدند    19/0    39/0      
جدایی پس از هشت سال زندگی مشترک    16/0    37/0      
سال ازدواج              
74-1970    20/0    40/0      
79-1975    19/0    39/0      
84-1980    21/0    41/0      
89-1985    22/0    41/0      
94-1990    19/0    39/0      
کشور محل تولد              
استرالیا و نیوزیلند    74/0    44/0      
اروپای جنوبی و شرقی و خاورمیانه    06/0    23/0      
سایر بخشهای اروپا و آمریکای شمالی    09/0    29/0      
سایر کشورها    11/0    32/0      
طلاق والدین    18/0    39/0      
مدارج تحصیلی              
کارشناسی ارشد و بالاتر    09/0    28/0      
کارشناسی    16/0    36/0      
دیپلم حرفهای و ششم ابتدایی    35/0    48/0      
فاقد صلاحیت    40/0    49/0      
میزان اهمیت مذهب در زندگی (0= به هیچوجه مهم نیست
10= خیلی مهم)    04/5    52/3      
داشتن سابقه زندگی مشترک با فرد دیگر پیش از ازدواج    07/0    25/0      
مسیر غیرمستقیم منتهی به ازدواج    38/0    49/0      
سن در آغاز زندگی مشترک با شوهر    5/22    0/4      
زایمان پیش از ازدواج    07/0    26/0      
تعداد نمونه    2486         


 
فهرست منابع:
 Australian Bureau of Statistics (1995), Australian Social Trends 1995, Catalogue No. 4102.0, Australian Bureau of Statistics, Canberra
Australian Bureau of Statistics (2001), Yearbook Australia, Catalogue No. 1301.0
 Australian Bureau of Statistics (2002a), Census of Population and Housing: Selected Social and Housing Characteristics Australia 2001, Catalogue No. 20150.0
 Australian Bureau of Statistics (2002b), Marriages and Divorces Australia, 2001, Catalogue No. 3310.0, Australian Bureau of Statistics, Canberra
 Australia, Parliament 1998 (“Andrews Report”), To have and to hold: Strategies to strengthen marriage and relationships. Are ports of the inquiry into aspects of family services. House of Representative Standing Committee on Legal and Constitutional Affairs, Canberra, Parl. Paper 95, Canberra
 Berrington, A. & Diamond, I. (1999), “Marital dissolution among the 1958 British birth cohort: The role of cohabitatiom”, Population studies, Vol. 53, PP. 19-38
 Brines, J. & Joyner, K. (1999), “The ties that bind: Principles of cohesion in cohabitation and marriage”, American Sociological Review, Vol. 64, PP. 333-355
 Brown, S., Booth, A. (1996), “Cohabitation versus marriage: A comparison of relationship quality”, Journal of Marriage and the Family, Vol. 58, PP. 668-678
 Brüderl, J., Diekmann, A. & Engelhardt, H. (1999), “Premarital cohabitation and marital stability in West Germany”, Online: http://www.soz.unibe.ch/personal/diekmann/downloads/kohab.pdf
 Clements, M.L., Cordova, A.D., Markman, H.J. & Laurenceau, J-P (1997), “The erosion of marital satisfaction over time and how to prevent it”, in R.J. Sternberg and M.Hojjat (eds), Satisfaction in close relationships, (PP. 335-355), Guilford Press, New York
 Cohan, C.L., & Kleinbaum, S. (2002), “Toward a greater understanding of the cohabitation effect: Premarital cohabitation and marital communication”, Journal of Marriage and Family, Vol. 64, PP. 180-192
DeMaris, A. & Rao, V.K. (1992), “Premarital cohabitation and subsequent marital stability in the United States: A ressessment”, Journal of Marriage and the Family, Vol. 54, PP. 178-190
 De Vaus, D. (1997), “Families values in the nineties: Gender gap or generation gap?”, Family Matters no. 48, pp. 4-10
 De Vaus, D. & Qu. L. (forthcoming), “Forming relationships: Changing patterns of partnering”, Family Matters no. 64
 Glezer, H., Edgar, D. & Prolisko, A. (1992) “The importance of family background and early experiences on premarital cohabitation and marital dissolution”, Paper presented at the International Conference on Family Formation and Dissolution: Perspectives from East and West, Taipei, Taiwan, Republice of China, May 21-23
 Lillard, L., Brien, M., & Waite, L. (1995), “premarital cohabitation and subsequent marital dissolution: A matter of self-selection?”, Demography, Vol. 32, pp. 437-457
 Parker, R. (2002), “Why marriages last: A discussion of the literature”, Research Paper No. 28, Australian Institute of Family Studies, Melbourne
 Schoen, R. (1992), “First unions and stability of first marriages”. Journal of Marriage and Family, Vol. 54, PP. 281-284
 Smock, P.J. (2000), “Cohabitation in the United States: An appraisal of research themes, findings, and implications”, Annual Review of Sociology, Vol. 26, pp. 1-20
 Teachman, J.D. & Polonko, K.A. (1990), “cohabitation and marital stability in the United States”, Social Forces, Vol. 69, pp. 207-220


 
پی نوشتها
 
[1] - Cohabitation (زندگی مشترک پیش از ازدواج)؛ روابط بالفعل اما غیرقانونی و ثبت نشده میان زوجین پیش از ازدواج رسمی.(م)
[2] - Indirect Marriage (ازدواج غیرمستقیم)؛ به آن دسته از ازدواجهایی اطلاق میشود که فرایند شکلگیری آنها مسبوق به یک دوره زندگی مشترک بالفعل اما غیرقانونی و غیررسمی (Cohabitation) است.(م)
[3] - Bruderl
[4] - پیمایش هیلدا (HILDA)، با سرمایهگذاری سازمان فدرال خدمات خانواده و اجتماع از سوی مؤسسهی پژوهشهای کاربردی اقتصاد و جامعهشناسی ملبورن انجام شده است. پیمایش (ALCS) تحت مدیریت پژوهشگاه مطالعات خانوادهی استرالیا و طرح پیمایشی (NLCS) از سوی دانشگاه ملّی استرالیا اداره میشود.
[5] - این تحلیل محدود به اطلاعاتی است که در پژوهش هیلدا (HILDA) به دست آمده است؛ چرا که پژوهشها از نظر «نوع گزینش» متغیرهای مورد ارزیابی، متفاوت از یکدیگرند. کسانیکه همسرانشان در دورهی هشت سالهی پس از ازدواج از دنیا رفته بودند، در این پژوهش لحاظ شدهاند و کسانیکه ازدواجشان پس از سال 1994 صورت گرفته است، در این تحلیل مورد بررسی قرار نگرفتهاند.
[6] - اهمیت مذهب به هنگام انجام پژوهش، صرفاً قید و حصاری سطحی، برای سنجش میزان مذهبی بودن در هنگام شکلگیری زندگی مشترک است؛ اما این احتمال همچنان به قوت خود باقی است که تجربهی نوع مسیری که منتهی به ازدواج میشود و جدایی در ازدواج، بر روی میزان مذهبی بودن افراد تأثیر دارد

تبلیغات