مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
غزل
حوزه های تخصصی:
غزل از مهم ترین قالب های شعر کلاسیک فارسی است که از اواخر قرن بیستم به ژانری ادبی در ادبیّات امریکای شمالی تبدیل شده است. اکنون بسیاری از شاعران در امریکای شمالی و کانادا به این فرم ادبی شعر می سرایند. پژوهش حاضر درصدد است نشان دهد چرا و چگونه غزل به امریکای شمالی راه یافت و چه عواملی موجب گسترش آن در این سرزمین شدند. به این منظور، ابتدا پیش زمینه ای در باب تلاش های شاعران امریکایی قرن نوزده در معرّفی و ترجمة اشعار فارسی ارائه می شود و پس از آن، به بررسی نقش دو شاعر و محقّق برجستة هندی، اعجاز احمد و آغا شاهد علی، در معرّفی هویّت واقعی این نوع شعر در امریکا پرداخته می شود. در این مقاله نشان داده می شود که آموزش ها و ترجمه های این دو محقّق شرقی در رواج غزل های میرزا غالب دهلوی منجر به ترجمه و سرایش گستردة غزل به زبان انگلیسی شد و در پی آن، شاعران برجسته ای چون «ادرین ریچ» و «رابرت بلای» قالب غزل را برای بیان اغراض خود برگزیدند.
بررسی موسیقی بیرونی و کناری در غزلیات قصاید ظهیر فاریابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهیر فاریابی یکی از نام آوران عرصه شعر فارسی به خصوص غزل است. او نقش عمده ای در شکل گیری، تحول و اعتلای غزل فارسی داشته است. این مقاله، بر اساس نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون های آماری همچون Anova به دنبال این پرسش است که مهم ترین جلوه های موسیقی (بیرونی و کناری) در غزل های ظهیر چگونه به کار رفته اند و مهم ترین عوامل تحول و اعتلای غزل او کدام اند و از مقایسه این موضوع با قصاید او چه نتایجی به دست می آید. از بررسی انجام شده، به این نتایج می رسیم که گرچه قصاید وی نسبت به غزل ها از نظر وزن متنوع تر است، در مجموع اشعار او از نظر وزن چندان متنوع نیستند. با این حال، ظهیر سعی کرده از به کار بردن اوزان کم کاربرد و نامطبوع بپرهیزد. در زمینه موسیقی کناری نیز به دلیل استفاده از مصوت بلند، کلمات قافیه در غزل ها و قصاید او از گوش نوازی خاصی برخوردار است. ظهیر توجه خاصی نیز به آوردن ردیف در غزل و قصیده دارد، اگر چه ردیف های او نیز خالی از تنوع و گوناگونی قابل توجه است، بسامد بالای قصاید و غزلیات مردّف در اشعار او بیانگر علاقه وی به این امر است. مباحث یادشده هریک به گونه ای در تحول و اعتلای غزل او نقش داشته اند.
جلوه های خاص معشوق در غزل های صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق مهم ترین مضمون غزل است که در دو شاخه ی عشق آسمانی و عشق زمینی حضور داشته و غزل فارسی را غنی و دلنشین ساخته است. بیان معانی عاشقانه از هر نوع (آسمانی و زمینی )که باشد مستلزم بیان رابطه عاشق و معشوق است.
معشوق مرکز و محور غزل های عاشقانه است، تصویر او نشان دهنده ی دیدگاه غزلپرداز نسبت به عشق و معشوق است. شاید در نگاه اول بپنداریم معشوق در غزل فارسی به صورت کلی توصیف شده ، چنانکه می توان گفت یک تیپ است نه شخصیت ، این حرف تا حدود زیادی درست است، اما در این تحقیق به بررسی توصیف های صائب از معشوق می پردازیم تا ببینیم معشوق از نظر ظاهری و اخلاقی چگونه است و کدام ویژگی ها، معشوق غزل صائب را متمایز ساخته است و تاچه اندازه معشوق غزل او تحت تاثیر سبک شاعر قرار گرفته است؟
یکی از مهم ترین پرسش ها دربارهء معشوق، ماهیِت اوست. در غزل فارسی، معشوق می تواند معشوق الهی، معشوق انسانی و معشوق نمادین (که نمایندهء خواسته ای از عاشق است) باشد. در این تحقیق روشن می شود که معشوق صائب در عاشقانه های غیر عرفانی یک شخص است یا نماد؟
کارکردهای بلاغی عناصر دیوانی در غزل فارسی؛ از قرن ششم تا هشتم با تکیه بر غزلیّات شاعران برجسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل از قرن ششم حضور جدّی و چشمگیر در ادب فارسی می یابد. این نوع شعر، با آن که از کیفیّت زبانی و معنایی خاصّی برخوردار است که آن را از انواع دیگر شعر متمایز می سازد، نمی تواند خود را از تأثیر عناصر زبانی دوره های پیشین – که عمدتاً عناصر تصویرآفرین هستند دور نگه دارد. البته طرز نگرش شاعر و جغرافیای فرهنگی که وی در آن پرورش یافته است، نحوة استفاده از این عناصر را دچار دگرگونی می سازد. از میان عناصر گوناگون زبانی، می توان از عناصر دیوانی نیز سخن گفت. این عناصر سبب پدید آمدن تصاویر برجسته و درخور اعتنایی در غزل شده اند. عناصر مربوط به دربار وقتی در قصاید فارسی به کار گرفته می شوند، به ندرت می توانند از معنای ظاهری خود عدول کنند. معنای مجازی این عناصر بیشتر در غزل است که خود را نشان می دهد. گسترش صنایع ادبی در فضای غزل و تغییر کیفیت این صنایع نسبت به فضای قصیده، سبب می شود تا هر آن چه که به غنای زبان ادبی کمک می کند از جمله عناصر دیوانی از طرف شاعران با استقبال مواجه شود. با بررسی غزل فارسی، در دورة مورد مطالعه، به این نکته پی می بریم که عناصر مربوط به تمام دیوان ها، کمابیش، حیات خود را در این قالب شعری حفظ کرده اند. در این مقاله، از میان عناصر دیوانی، عناصر سپاهی (دیوان لشکر)، عناصر دیوان انشاء و عناصر دیوان استیفاء از منظر کارکردهای بلاغی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
نماد در غزل بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحوّلات و دگرگونی هایی که در سه دهة اخیر در بن مایه های فکری و ایدئولوژیکی شاعر امروز صورت گرفته، تغییرات بنیادینی را در ساختار زبانی و بلاغی شعر و غزل این دوره فراهم آورده و طیف شعری وسیعی را در قلمرو ادبیّات مقاومت در حیطة غزل با درون مایة جنگ - که غالباً می توان آنها را به دو دستة غزل حماسه و غزل سرخ تقسیم و تفکیک کرد - فرا روی شاعر این دوره گشوده است و در این مقال و مجال، نماد به عنوان یکی از ظریف ترین شگردهای هنری در میان عناصر گوناگون خیال، مورد بحث و فحص واقع شده است؛ آن گاه، مفاهیم و خاستگاه های آن در غزل بعد از انقلاب اسلامی، مورد مطالعه واقع شده و در پایان، علاوه بر نتیجه گیری، نمادهای این دوره به لحاظ محتوایی دسته بندی و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. ملاک و معیار گزینش شاعران نیز در این تحقیق بر مبنای انتخاب ده تن از شاخص ترین چهره های غزل بعد از انقلاب اسلامی صورت پذیرفته که شعرشان غالباً در راستای انقلاب و جنگ رقم خورده است؛ این گروه از شاعران عبارتند از: 1- محمود شاهرخی (جذبه) 2- مشفق کاشانی 3- حسین اسرافیلی 4- یوسفعلی میرشکّاک 5- علیرضا قزوه 6- سهیل محمودی 7- مرحوم قیصر امین پور 8- شادروان نصرالله مردانی (ناصر) 9- شادروان سیدحسن حسینی 10- زنده یاد سپیده کاشانی.
تطبیق غزلی از مولانا با غزلی از سنایی براساس مؤلفه های مکتب سوررئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرچشمه بسیاری از اصول و روش های فکری و ادبی مولانا را باید در شعر سنایی جست؛ وجود برخی مؤلفه های سوررئالیستی در اشعار مولانا نیز می تواند از جمله این تأثیرپذیری ها باشد و می توان گفت که اندیشه های سوررئالیستی یا شبه سوررئالیستی، در اشعار هر دو شاعر، البته با شدت و ضعف، وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، دو غزل سوررئالیستی از سنایی و مولانا بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آن دو در مؤلفه های سوررئالیستی نشان داده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ویژگی هایی سوررئالیستی همچون ذهنیت مطلق، حذف دو عامل زمان و مکان، بیان امور شگفت انگیز، نگارش خودکار، مستی و سکر، تخیل و رؤیا، تجلی روحانی، اعتقاد به نامحرمی زبان، عشق و آزادی، در هر دو غزل وجود دارد. از جمله تفاوت های دو غزل، می توان به تفاوت در میزان نگارش خودکار، مستی و سکر بیشتر مولانا نسبت به سنایی و زبان تصویری تر و هیجان انگیزتر مولانا اشاره کرد؛ چنانکه شعله واری بیان سنایی در تصویر شمع و شعله واری بیان مولانا در خود آتش نمایان شده است.
کنایه های ترکیبی در غزلیات بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع کنایه های ترکیبی صناعتی است که از آمیختن دو صنعت بیانی کنایه و استعاره مکنیه با صنعت بدیعی ایهام پدید می آید و با آن که در سبک خراسانی نمونه هایی دارد و در سبک عراقی و شیوه آذربایجانی نیز توجّه بسیار بدان شده است، بیشترین فراوانی اش در سبک هندی است؛ به صورتی که شاید بتوان گفت که سبک سازترین صناعت در این شیوه است و از این روست که در منظری عام، تصوّر طرز هندی بدون آن و صناعات خویشاوندش محال می نماید. فراوانی این صنعت در غزلیات بیدل (1054-1132ق) نیز به حدّی است که به-طور متوسّط تقریباً در هر غزل او هست و آن هم بیش از یک بار. بررسی این صناعت در 300 غزل اتّفاقی از 2900 غزل عبدالقادر بیدل دهلوی، جستار کنونی را پدید آورده است. بیدل به یاری این صنعت چیزهایی گونه گون را (از طبیعت و برساخته های انسان گرفته، تا خُردترین حالات و حتی اسامی معنا) در جایگاه مستعارله به کار می برد و آن گاه کنایه هایی غالباً انسانی را، آمیخته به ایهام، بدانها نسبت می دهد و تصاویری نو می سازد.
کارکرد ردیف در فرم و ساختار غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گزینش هر واژه یا تعبیر شاعر نه تنها در بیت، بلکه در طول شعر نیز مؤثر است. اگر به انتخاب واژه یا تعبیری توجه کنیم که به عنوان «ردیف» در پایان هر بیت تکرار می شود به اهمیّت انتخاب شاعر و لزوم تناسب همه جانبة ردیف با کلیّت شعر بیشتر پی می بریم. با توجه به اهمیت گزینش ردیف، بر اساس نظریه های فرمالیسم و ساختگرایی به بررسی نقش و کارکرد ردیف در غزلیات حافظ پرداخته ایم. بر این مبنی، کارکرد، ارزش و نقش ردیف های حافظ را فراتر از بیت، در فرم و ساختار غزل بررسی کرده ایم. نتیجة این بررسی نشان می دهد حافظ، ردیف را عمدتاً متناسب با مضمون، عناصر، بافت و ساختمان کلی غزل انتخاب کرده است. گاهی ردیف همچون ابزاری در دست اوست تا بتواند در موقعیت های دشوار، برای بیان مطلبی از آن استفاده کند که امکان بیان آن با سخن عادی وجود ندارد. گاهی مبنای گزینش ردیف متناسب با ساختار غزل، برای ایجاد طنز است. گاهی معنای ردیف در تقابل با فحوای بخش ها و کلماتی دیگر در بافت شعر قرار می گیرد و باعث خلق امکانات معنایی تازه ای می شود. شناخت مخاطب مستقیم غزل با دقت در نوع کاربرد ردیف می تواند کلید فهم درست تر برخی غزل ها را به دست دهد.
نگاهی انتقادی به شیوه شاعری رشیدالدین وطواط
حوزه های تخصصی:
رشیدالدین وطواط از جمله قصیده سرایان قرن ششم هجری است که تبحر خاصی در به کارگیری صناعات ادبی داشته و شعر گفتن برای او ابزاری برای به نمایش درآوردن مهارت های بلاغی بوده است. شعر او در میان محققان معاصر چندان مقبولیت نیافته و اغلب کسانی که در حوزة آثار کلاسیک فارسی تحقیق کرده اند بیشتر کتاب حدائق السحرو دیدگاه های انتقادی وطواط در این کتاب را مدنظر داشته اند و به شعر و شرح حال او نپرداخته اند. در این تحقیق به روش تحلیلی و توصیفی با توجه به منظومه فکری و فرهنگی شعر وطواط، نقاط ضعف و قوّت شعر و دلایل عدم مقبولیت آن و نیز بدعت ها و بدایع شعر او و نیز جایگاه اشعار او در گستره شعر فارسی مورد ارزیابی قرار می گیرد. حاصل پژوهش نشان می دهد هرچند که وطواط توانایی به کار گیری هر نوع و هر قسم و یا از هر پایه و درجه الفاظ و عباراتی را که می خواست در شعر داشت، امّا همین لفظ اندیشی، او را از ارائه تجربه های خالص شاعری دور کرده است. شعر او به غیر از تشبیب ها، تا حدودی غزل ها و تخلص های خاص او چیزی به سنت شعر فارسی نیفزوده است. اشعار وطواط نمونة بارز دور شدن از شعر حقیقی و در عوض حرکت به جانب صنعت گرایی است.
بررسی ویژگی های فرمی و روند محتوای اجتماعی در شعر سیمین بهبهانی
جستار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی ویژگی های فرمی و روند محتوای اجتماعی در شعر سیمین بهبهانی پرداخته است. یافته ها حاکی از آن است که در نخستین سروده های سیمین بهبهانی، جلوه ها و پدیده های زندگی امروز، حضور کمتر دارند و بیشتر به گونه ای سطحی، خام و سنتی بیان شده اند، اما در مجموعه های آخر او اشعاری پخته با ساختاری استوار، جلوه های گوناگون دنیای امروز را می تابند. دو عامل مهم فقر و سرخوردگی عاطفی که ریشة بسیاری از معضلات اجتماعی است، از مفاهیم اصلی نخستین سروده های سیمین بهبهانی بود. البته در اوایل دورة شاعری، او نیز هم چون بیشتر شاعران رمانتیک، بیشتر آه و ناله سر می دهد و به مرحلة تحلیل و ارائة راه حل نمی رسد. در مجموعه های بعد، در بیشتر سروده ها عاطفة شعر عمق و گسترش یافته و شعر در دایرة لحظه ای خاص محدود نمانده است و برداشت از کل شعر منحصر به زمان و مکان خاصی نمی شود. از این رو شاعر، ضمن فاصله گرفتن تدریجی از غزل گذشته، سعی کرده تا به نوآوری هایی دست یابد. از دهة شصت به بعد است که بسیاری از ضوابط مرسوم غزل در شعر سیمین شکسته می شود و حیاتی تازه می یابد. او در این دوره، جهان معاصر خود را با همة ویژگی هایش، با زبانی امروزین به شعر می کشد و با مخاطبان خود به سادگی پیوند می خورد. به طور کلی سیمین بهبهانی هم به لحاظ «چه گفتن» و هم به لحاظ «چگونه گفتن» شاعر موفقی است. در نخستین مواجهه با اشعارش، کاربرد اوزان تازه و بی سابقه و تنوع و تعداد اوزان عروضی چشم گیر است. او با نوآوری در اوزان شعری خود حال و هوا و طراوتی خاص به اشعارش بخشیده و با پرداختن به مفاهیم و مضامین روز در قالب اوزان تازه شیوه ای جدید و ناآزموده را در شعر پارسی پدید آورده است.
شیوه ها و کارکردهای هنری حذف عناصر کلام در غزل های پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پارسی معاصر سال ششم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
117-1140
حوزه های تخصصی:
شعر معاصر ایران از نیما تاکنون، تحولات متعددی را از سر گذرانده است. یکی از این جریان های نوآیین، پست مدرن است که در دهه ی هفتاد تحت تأثیر تحولات غرب، در ادبیات فارسی مطرح شد. مؤلّفه های بسیاری برای آن برشمرده اند؛ اما مهم ترین مؤلّفه ای که شعر پست مدرن را از دیگر جریان های ادبی متمایز می گرداند، شالوده شکنی است که در قالب گرایش به بازی های زبانی، معناگریزی، شکستن فرم، چندصدایی، گسست روایت و... نمود می یابد. پست مدرن ها از میان عناصر شعر، بیش از همه به زبان و بازی های زبانی گرایش دارند. آن ها شیوه های مختلفی را برای رسیدن به ایجاز و برجسته سازی زبان به کار می گیرند که یکی از رایج ترین شان، حذف های پیاپی عناصر کلام است. این پژوهش می کوشد تا بدین پرسش پاسخ دهد که شیوه ها و انگیزه های حذف در شعر پست مدرن کدامند؟ در این مقاله با بررسی غزل های پست مدرن، شگردهای حذف در چهار شیوه شناسایی شده که عبارتند از: حذف فعل، حذف بخشی از کلمه، حذف جمله یا بخشی از آن و فشرده کردن جمله ها. هم چنین انگیزه های روان شناختی، تعلیق معنا، قافیه سازی، عینیت بخشی و نمایشی کردن اندیشه های شاعرانه، ابهام افکنی، ایجازآفرینی و چندمعنایی را می توان مهم ترین کارکردهای هنری و بلاغی این گونه حذف ها به شمار آورد.
نقد و بررسی ترجمه شعر عرفانی با رویکرد نظریة لفور (بررسی موردی ترجمه محمد الفراتی از غزلیات حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد الفراتی (1880 1978م.)، مترجم و شاعر سوری، گزیده ای از غزل های حافظ را به زبان شعر ترجمه کرده است. وی با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاهی در فهم، دریافت و انتقال مفاهیم بلند عرفانی خواجة شیراز موفق نبوده است. این جستار سعی دارد بر اساس نظریه لفور به بررسی و ارزیابی دریافت معنایی محمد الفراتی از اصطلاحات، واژگان و تعابیر عرفانی موجود در غزلیات حافظ بپردازد که در پی آن برای مخاطب روشن می گردد که مترجم به زیبایی محتوای معنایی کلام شاعر را به مخاطب منتقل کرده است. با این حال، در بیشتر موارد چرخش، تغییرات و افزایش های اجتناب ناپذیر در بازتولید وی مشاهده می شود که نه تنها خللی به درونمایه کلام شاعر ایجاد نکرده، بلکه بر زیبایی سخن مترجم افزوده است و مخاطب به این مهم دست می یابد که ارائة تعادل ترجمه ای کامل، آن هم به نظم کاری بس مشکل و در مواردی نیز ناشدنی است.
جایگاه تشبیه، پربسامدترین عنصر خیال در دیوان وحشی بافقی
حوزه های تخصصی:
تصویر، اگر اساس شعر نباشد ، یکی از عناصر اصلی سازندة آن است ؛ شاعران با آفرینش تصاویر شعری خود ضمن آن که توان خیال پردازی خود را به نمایش می گذارند ، گرایش-های فردی و نیز سبک شخصی و دوره ای خویش را نیز نمایان می کنند . این پژوهش با عنوان « تشبیه ، قالب تصویر ساز در غزل وحشی» ، غزلیات این شاعر را از نظرگاه کمیّت و کیفیّت انواع تصاویر مورد بررسی قرار داده است و با بهره گی ری از ملاحظات سبک شناسانه مشخص می سازد ک ه این شاع ر اوج تصویر آفرینی خود را در غزلیاتش نمایان ساخته و با توجه به گرایش او به ساده گویی، تشبیه را تقریباً به میزان استعاره استفاده کرده است .
بررسی کارکرد زبان و جنسیت در دیوان جهان ملک خاتون شیرازی بر مبنای نظریه DSL(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
164-143
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های نوین درباره زبان شناسی و جنسیت، تیوری DSL از دکتر رابین لیکاف، زبان شناس برجسته آمریکایی است. وی به اختصار معتقد است که سبک گفتار زنان و مردان، حتی در پوشیده ترین حالات، کاملاً متمایز از هم است و بر مبنای تقسیم ساختار جنسیتی زبان به دوشاخه فکری و زبانی تشخیص داده می شود. نگارندگان مقاله حاضر از این نظریه برای تحلیل کارکرد زبان در شعر جهان ملک خاتون، شاعره قرن هشتم هجری که نخستین شاعره ای است که دیوان نسبتاً کاملی از وی به جامانده است، بهره برده اند. علت این بررسی ازآن روست که در چند اثر پژوهشی که به صورت مختصر و ضمنی از شعر جهان ملک سخن رفته، زبان اشعار او پیرو زبان موجود در شعر مردان هم عصر و پیش از وی دانسته شده است و جنبه زنانه کارکرد زبان در شعر او موردتوجه قرار نگرفته است. یافته های این بررسی در شاخه زبانی که ازجمله آن ها، بسامد بالای استفاده شاعر از واژگان با بار معنایی اشتراک و معیت است و نیز در شاخه فکری که ازجمله آن ها، بسامد بالای صراحت در اظهار عواطف زنانه است، نشان دهنده کارکرد زبان زنانه در شعر جهان ملک است. در واقع، نظریه لیکاف به دلیل توجه به زوایای مختلف کارکرد زبان و جنسیت در آثار ادبی، الگویی مناسب برای بررسی آثار ادبی از نگاه زبان و جنسیت است.
هنجارگریزی های محمدعلی بهمنی در قالب سنتی غزل و تجربه قالب های نوین شعری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۳)
101-118
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های فرم شعر قالب آن است که در کنار عناصر دیگری چون زبان، تصویر، موسیقی و محتوا مجموعاً ساختار کلی شعر را تشکیل می دهد. هنجارشکنی و ساختارگریزی شاعر در هر یک از حیطه های یادشده می تواند به نوآوری در ساختار شعر منجر شود و بنا بر قوت و ضعف آن، شعر را دارای سبک شخصی گرداند، اقدامی که معمولاً شاعران در مسیر آن گام برمی دارند اما معدودی از آنان بدین مقصود دست می یابند. محمدعلی بهمنی ازجمله شاعرانی است که تلاش کرده است با بهره گیری از انواع نوآوری ها و ساختارشکنی ها در ارکان تشکیل دهنده شعر، زبان شعری خود را به آفاق سبک فردی و شخصی نزدیک گرداند. یکی از جلوه های این نوآوری، آشنایی زدایی و ساختارشکنی بهمنی در قالب های سنتی شعر، به ویژه غزل و نیز تجربه موفق قالب های شعری جدید است. او کوشیده است تا از این طریق به غزل امروز حیاتی تازه بخشد و شعر را از رکود و ایستایی خارج سازد. سرودن غزل هایی با ساختار روایی، نمایشنامه ای و نیمایی، فصل بندی در غزل، استفاده از ساختار شعرهای دیداری مانند کانکریت و شعر توگراف، طبع آزمایی در قالب های شعری بسیار کوتاه مانند ترانک، شعرک و هایکو، سرایش شعرهای بلند منظومه مانند، آغاز ناگهان و پایان ناتمام در شعر و .... ازجمله تجربه های موفق بهمنی برای ایجاد تحول و نوآوری در حیطه شعر به ویژه غزل است.
بررسی تأثیر قرآن کریم در غزلیات امام خمینی (س)با رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متین سال بیستم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۹
125 - 140
حوزه های تخصصی:
بر اساس نظریه بینامتنی، هر متنی، آگاه یا ناخودآگاه، زایش و بازخوانشی از دیگر متون پیش از خود یا معاصر با خود است. بنابر این نظریه، بسیاری از متون معاصر را می بینیم که هر کدام در انواع مختلف، با متون کلاسیک، دارای روابط بینامتنی است و سهم قرآن در این میان، از دیگر متون بیشتر بوده است. سروده های امام خمینی به عنوان یکی از اشعار معاصر فارسی، بنابر نظریه بینامتنی، رویکرد بی نظیری به قرآن کریم دارد، پژوهش حاضر بر آن است با روش توصیفی - تحلیلی به تشریح گونه های مختلف بینامتنی قرآنی در غزلیات امام خمینی بپردازد تا از این رهگذر به شناخت میزان تأثیرگذاری قرآن بر غزلیات امام خمینی دست یابد. نتایج پژوهش نشان می دهد که سروده های امام خمینی گاه الفاظ، مضامین، شخصیت ها و داستان های قرآنی را منبع الهام خویش قرار می دهد و بیشترین شکل بینامتنی قرآنی به کار رفته، در سروده ها به صورت نفی متوازی است.
سعدی، شب و بی خوابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی خوابی و شب زنده داری عاشق راستین، یکی از بن مایه های شعر عارفانه و عاشقانه است که در دوره های مختلف به صورت های گوناگون انعکاس یافته است. این مضمون با توجه به روند تدریجی شعر فارسی و مخصوصاً غزل، تحول یافته و در غزل سعدی به اوج خود رسیده است. چنان که عاطفه اصلی برخی از غزل های او را شامل می شود و بعضی از غزل های او با موضوع شب و بی خوابی شروع می گردد. نوشتار حاضر با به کارگیری شیوه توصیفی- تحلیلی، بسامد مفهوم بی خوابی عاشق را در شعر شاعرانی که غزل های آنان به طور کامل موجود بوده، در دو دسته عاشقانه و عارفانه مورد مطالعه قرار داده و پس از بررسی این مفهوم در غزل های سعدی، به بیان انگیزه های مهم بی قراری و بی خوابی سعدی پرداخته است. مضمون بی خوابی و شب زنده داری در غزل های سعدی به عنوان یک ویژگی سبکی مطرح است و سبک شخصی وی را در حوزه فکری و ادبی به اثبات می رسد.
بررسی اشتراکات فکری و زبانی غزلیات نظامی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل های نظامی و مولوی دارای اشتراکات فکری و زبانی قابل توجه ای است که نظریه ارتباط متون را مطرح می کند و در دو بخش برون متنی و درون متنی قابل بحث و بررسی است.در بخش برون متنی، تضمین مولوی از نظامی و استفاده وی از وزن دوری و ضرب آهنگ یکسان با بهره گیری از قالب و قافیه های مشابه و استفاده از واژگان و ترکیبات یکسان، اشتراکات زبانی مولوی و نظامی را می توان مشاهده کرد. در بخش ارتباط درون متنی، غزلهای این دو شاعر نیز دارای اشتراکات فراوانی است که در حوزه واژگانی و معنایی قابل بررسی است ، در این بخش، استفاده از تلمیحات مشابه، و نیز بهره گیری از تصاویر و تعابیر مشترک، بیانگر ارتباط نزدیک میان غزلهای این دو شاعر است .همچنین تقلید خلاقانه در کنار تقلید ضعیف و بدون خلاقیت از مولانا ، اشتراکات فکری و زبانی دیگری را رقم می زند که نشان دهنده اثر پذیری مولوی از نظامی است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای انجام شده است که پژوهشگر در آن ابتدا شواهد شعری از هر دو شاعر را استخراج نموده و سپس به بحث و بررسی درباره اشتراکات فکری و زبانی آنها پرداخته است.
فیضی فیاضی و غزل غنایی وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیضی فیاضی از فارسیسرایان بزرگ هندوستان و از پایهگذاران و پیشگامان سبک هندی است که در همه قالبهای شعری اعم از قصیده، غزل، مثنوی و.... هنرنمایی کرده است .سرودههای او گنجینه پرباری برای بررسیهای گوناگون ادبی، زبانی، فرهنگی است. از پربسامدترین موضوعات در اشعار او به ویژه غزلهایش، موضوعات و مضامین غنایی است. پرسش اصلی در این پژوهش این است که فیضی به کدام یک از مضامین غنایی بیشتر توجه داشته است و این گونه مضامین در غزلهای وی چه جایگاهی دارند؟ در پاسخ به این پرسش به شیوه تحلیلی و توصیفی کوشیدهایم تا مهمترین مضامین غنایی غزلهای فیضی را بررسی کنیم و به گونهای دستهبندی شده بازنماییم. در این بررسی این نتیجه حاصل شد که غزلهای فیضی از یکسو، پر از تصویرها و مضامین نو استتت و از دیگر ستتو، دربردارنده کم و بیش همه مضتتامین غنایی عرفان، طنز و انتقاد اجتماعی ،بومیگرایی، مفاخره، مدح، شکواییه، بهاریه و ...بهویژه عشق و مسایل و مقولات وابسته بدان می باشد.
شیوه های متناقض نمایی در غزل های سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متناقض نمایی یکی از برجسته ترین روش های تشخص بخشیدن به زبان است که در ادب فارسی بیش تر ریشه در آرای صوفیه و شطحیات آنان دارد. متناقض نمایی در زبان فارسی برابر اصطلاح انگلیسی پارادوکس است. این عنصر بلاغی، اگرچه از نگاه نویسندگان کتب بلاغی کهن ما به دور مانده، اما نویسندگان و شاعران کلاسیک ما از دیرباز با آن آشنا بوده و در آثار خود از آن بهره ی کافی برده اند. متناقض نمایی در واقع در روساخت کلام اتفاق می افتد و گاهی کلام را به ظاهر بی معنا و پوچ می سازد اما در ژرف ساخت، معنا و یا دست کم پیامی دارد. این جستار، با روش توصیفی تحلیلی با استفاده از ابزار کتابخانه ای، در پی پاسخ گویی به این پرسش است که کار برد و کارکرد این عنصر بلاغی در غزل سنایی چگونه است و شاعر با چه ترفندهایی آن را ایجاد می کند؟ بررسی ها حاکی از این است که شاعر به شکل گسترده ای از متناقض نمایی در غزل های خود بهره گرفته و تمامی آن ها، کارکرد هنری و زیبایی شناسانه دارد و باعث آشنایی زدایی می شوند و شاعر با درهم آمیختن عناصر ناساز در حوزه های عقلی، علمی، باورها، عادت ها، امور خلاف شریعت و امور سلبی و ایجابی، آن ها را پدید می آورد