مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
غزل
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگیهای سبکی هر اثر ادبی، یکی از ابزارهای مهّم، در تعیین شاخصه های زبانی، فکری و ادبی آن اثر است، که با ارائه ی اطّلاعات دقیق و مستند، اهمیّت و ارزش یک نوشته ی ادبی بیش از پیش معلوم می گردد. شباهت ها و مشترکات زیادی ما بین یک غزل از دیوان اشعار امام عبدالقادر گیلانی، عارف و شاعر قرن ششم (561-471ه ) با یک غزل از دیوان غزلیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی (792-727 ه ) وجود دارد. هر چند همیشه و همه جا وجود تشابه و مشترکات میان دو شعر یا دو اثر دلیل بر اقتباس و تأسّی نیست، بنابراین به منظور مشخص شدن جواب این سؤال که آیا حافظ، شاعر و عارف مشهور قرن هشتم هجری در سرودن غزل خود از غزل امام عبدالقادر گیلانی عارف و شاعر قرن ششم هجری اثر پذیرفته است یا نه؟ به بررسی سبک شناسانه دو غزل پرداخته و آن ها را در سه سطح زبانی، فکری و ادبی مقایسه و تحلیل نموده و با توجه به موارد مشترک زیاد ما بین آن ها از جمله وزن، ردیف، درون مایه و محور فکری در شعر دو شاعر می توان نتیجه گیری کرد که به احتمال زیاد حافظ این غزل امام عبدالقادر گیلانی را دیده و از نظر گذرانیده است.
بررسی و مقایسه ساختاری دو غزل از حافظ و نشاط اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
147 - 170
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه ساختاری یک غزل از حافظ و دیگری از نشاط اصفهانی پرداخته است، که غزل نشاط به تقلید از غزل حافظ سروده شده است. بررسی ساختاری از رویکردهای جدید در نقد ادبی است که همگام با پیشرفت های زبان شناسی نوین ظهور یافت، این رویکرد متاثرازدیدگاه های ساختارگرای قرن بیستم (پراگ) و مبتنی بر این اصل است که برای نقد و بررسی ساختاری یک اثر، باید اجزای آن را در ارتباط با کل سیستم بررسی کرد و هدف آن ، تعیین تناسب اجزا با کل سازه های متن است. تحلیل عناصر یک متن و تاثیر آن در محتوای شعر، باعث دقت بیشتر منتقد در بیان شاعر می شود. این پژوهش به منظور بررسی ساختاری و با شیوه تحلیل مقایسه ای در جهت این امر که؛از لحاظ ساختار و ارتباط عناصر کدام غزل منسجم تر از دیگری است؟پس از اشاره به تعاریف ساختار، مکتب ساختار گرا و ارائه ویژگی های ساختاری، به تحلیل اجزای هر دو متن از لحاظ توازن ها و قاعده کاهی ها، تناسب میان اجزاء و محتوا پرداخته است. تحلیل ها حاکی از آن است که هر دو شاعر بین عناصر صوری و معنایی شعر برای انتقال پیام، ارتباط برقرار کرده اند، اما میزان تناسب در غزل حافظ، به دلیل هنجار گریزی ها و قاعده کاهی های آوایی، واژگانی و بلاغی نمود بیشتری دارد.
بررسی عناصر حماسی در غزل های سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به کارگیری عناصر حماسی از ویژگی های غزل امروز است. سیمین بهبهانی از شاعرانی است که به این امر توجّه ویژه ای نشان داده است. او برای این کار، عناصر بلاغی ای نظیر مبالغه و مفاخره را به کار می گیرد و در توصیف پدیده های طبیعت از اصطلاحات خاص حماسه و ستیز بهره می جوید. سادگی تشبیه در غزل های بهبهانی و به کارگیری وجه شبه های سازگار با حماسه، لحن حماسی غزل او را تقویت می کند؛ علاوه بر این استفاده از مشبّه به های مبتنی بر عظمت و بزرگی، بر این امر تأثیرگذار است. همچنین بهبهانی گاهی مضمون های حماسی غزل هایش را با بهره گرفتن مناسب از وزن های پرطنین بیان می کند. ایران دوستی شاعر موجب شده است که او توجه ویژه ای به اسطوره های ایران کهن نشان بدهد. در غزل های او نبرد با نیروهای اهریمنی و دیوان را می توان دید و اشاره هایی به شخصیّت های اسطوره ای و حماسی نیز وجود دارد. در این میان گاهی اسطوره هایی چون رستم و ضحّاک به شکلی متفاوت از اصل خویش در آمده اند.
جانشین سازی واژگان مترادف در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حافظ از تکرار معنی برخلاف تکرار لفظ در سطح بیت، ابایی نداشته است؛ شاهد ما در اثبات این ادعا، استفاده او از واژگان و عبارات مترادف است. ریزبینی و نکته سنجی حافظ در توجه به اختلاف های معنایی واژگان مترادف مثال زدنی است. وی علاوه بر هم معنایی و ترادف، به اختلاف ها و حتی گاه تضاد های معنایی این واژگان به ظاهر مترادف نظر داشته و هر واژه را در بافت معنایی مناسب به کار گرفته است. نکته قابل توجه دیگر، آرایش واژگان و عبارات مترادف در ابیات اوست؛ حافظ مفاهیم مترادف را به صورت گروه کلمه و به دنبال یکدیگر نمی آورد؛ بلکه واژه دوم را در جمله مستقل دیگری، جانشین واژه یا عبارت نخست می کند. این روش، شگرد جادویی او در آمیختن معانی و آفریدن معانی شگفت و تازه است. آرایش واژگان مترادف، توجه به جزییات معانی آن ها و به کار بردن آن ها در بافت های متناسب با معنایشان، به حافظ توانایی فراوان در آفرینش معانی بدیع و تصاویر هنری شگفت بخشیده است. او با این مترادف سازی ها، علاوه بر ایجاد تناسبات لفظی و معنوی، پارادوکس های بدیع، طنزهای ملیح و مخفی و... می آفریند و بر ابعاد و گستره معنی در هر بیت می افزاید. در حدود 5درصد از ابیات حافظ، مفاهیم مترادف جانشین یکدیگر شده اند. حافظ در آفرینش این مفاهیم علاوه بر مفردات زبان، از معانی کنایی عبارات، روابط مجازی واژگان و ساختن ترکیب های تازه سود جسته است.
مقایسه سبک شناختی غزلی از خواجوی کرمانی با غزلی از حافظ شیرازی
منبع:
علوم ادبی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
173 - 189
حوزه های تخصصی:
سبک نحوه و نوع بیان است؛ وحدت منبعث از تکرار عوامل یا مختصاتی است که در آثار کسی هست؛ این مختصات هم مسأله زبان است، هم مسأله فکر و هم گزینش خاصی از واژه ها، تعابیر و عبارات که توجه خواننده را به خود جلب می کند. در این مقاله غزلی از حافظ شیرازی و غزلی از خواجو کرمانی، دو شاعر هم عصر که دارای وزن، قافیه و ردیف همسانی هستند، برگزیده شده است. از این رو در این پژوهش قصد داریم به بررسی مختصات عمده سبکی این دو غزل در سطوح ادبی، زبانی و فکری بپردازیم تا افتراقات و اشتراکات و مختصات عمده سبکی غزلیات این دو شاعر مشخص شود. با شناخت سبک هر دو شاعر می توان به بسیاری از خصلت های روانی، اخلاقی و اندیشه آنها پی برد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که هر دو شاعر در سطح زبانی نزدیک به هم عمل کرده اند و تشخّص سبکیِ دوره در لغات هر دو شاعر بارز است. در سطح فکری، شیخ صنعان هسته مرکزی هر دو غزل را تشکیل می دهد، ولی لحنِ طنز حافظ گویاتر است. شاخص ترین فرق دو غزل حافظ شیرازی و خواجوی کرمانی در سطح ادبی است.
مفاهیم شناختی استعارات زمان: تئوری استعاره جرج لیکاف در غزلیات ١٢، ١٥، ١٦، ١٩، ١٠٤ و ١١٥ شکسپیر
منبع:
رخسار زبان سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
۶۱ – ۳۹
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر مفهوم و نقش استعاری زمان را در شش غزل شکسپیر، تحلیل می کند. این پژوهش با معرفی و تحلیل ماهیت و کارکردهای استعاره مفهومی زمان و الگوبرداری های ذهنی مرتبط با آن در این اشعار که مبتنی بر نظریه استعاره لیکاف است؛ می پردازد. در ابتدا گزارش دقیقی از استعاره های زمان در غزلیات شکسپیر ارائه و تبیین شده است که ساختار استعاری مفاهیم بنیادین، با اساسی ترین ارزش هایی که در یک فرهنگ عمیقاً تعبیه شده، انسجام دارد. استعاره بر اساس نوع مضمون، به دو گروه تقسیم می شود: استعاره هایی که در آن زمان به مثابه هنرمند است و آن ها که زمان به مثابه رقیب است و سپس به راهبرهای پیشنهادی شکسپیر برای مقاومت در برابر خصوصیات به ظاهر متناقض انسانی زمان پرداخته شده است. سپس به چگونگی انطباق با محیط فرهنگی که مبتنی بر نظام مندی ذهن است؛ می پردازد تا بدین طریق، بر موانع ارتباطی متفاوت غلبه کند تا گیرنده (مخاطب) قادر به رمزگشایی پیام و فراهم نمودن بازخورد به فرستنده (راوی) شود و این خود سندی بر کارآیی ارتباط است. از طرفی، به علت نقش محوری زمان در ساختار ذهنی و فرهنگی، می توان آن را به عنوان یکی از جنبه های بنیادین فرهنگ و ارتباط در نظر گرفت.
تحلیل توازن آوایی در غزلیات «سلطان ولد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی شعر عامل جذابیت متون نظم است. این عامل در غزل های «سلطان ولد» جلو ه ای دیگر دارد که با عنوان توازن آوایی در قالب یادشده، نمود چشمگیری یافته است. شاعر با استفاده از توازن کمی در مبحث وزنی و استفاده از وزن های مختلف، چاشنی ضرب و آهنگ غزل های خود را افزایش داده است. سلطان ولد به کمک وزن دوری، جذبه و شور خاصی به غزل می بخشد، تا جایی که بیشترین بسامد وزن دوری را در استفاده از وزن تند و ضربی این قالب شعری مشاهده می کنیم. وی در کاربرد توازن آوایی کیفی، به انواع تکرار دست می زند و با تکرار انواع صامت و مصوت های زبان فارسی، سعی در زیباسازی غزل هایش نموده است که استفاده وی از مصوت بلند «آ» از بسامد بالایی برخوردار است و از مصوت کوتاه «-ُ» در زمینه تکرار، کمترین بهره را برده است. سلطان ولد با استفاده از تکرار واکه و همخوان ها در آغاز و پایان واژگان، جلو های آهنگین به اشعارش می بخشد که این بهره گیری شاعر از انواع تکرار در جایگاه قافیه از نمود بیشتری برخوردار است. بنابراین می توان گفت که سلطان ولد با بهره گیری از انواع توازن در بخش هم صدایی و هم حروفی با رعایت انواع همخوان ها، موسیقی خاصی به غزل هایش بخشیده است که در زمینه های مختلف قابل بررسی است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی صورت گرفته، که ابتدا مباحث توازن آوایی را در غزل های سلطان ولد شناسایی کرده، سپس ضمن تحلیل هر یک از آنها، بسامد هر کدام را در قالب نمودارها و جداول مشخص نموده ایم.
آسیب شناسی درسنامه های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درسنامه های متون ادبی به عنوان آثاری که بتوانند نیاز دانشجویان در یک ماده درسی را تأمین کنند، غالباً در شکل گزیده هایی از متون نظم و نثر تهیه می شوند. در این درسنامه ها باید چهار نکته اصلی مورد توجه قرار گیرد: 1) محتوای درسنامه 2) مخاطب درسنامه 3) شیوه و ساختار 4) هدف یا مقصد درسنامه. کاستی در هریک از این محورها می تواند درسنامه را از شکل مفید خود دور سازد. در رشته زبان و ادبیات فارسی غالباً درسنامه ها گزیده ای از مهم ترین متون نظم و نثر فارسی هستند و در این میان درسنامه های حافظ از جایگاه مهمی برخوردارند. در این درسنامه ها، گزیده ای از غزل ها همراه با مقدمه و شرح واژگان ، مفاهیم و ابیات ، متناسب با سلیقه و پسند مؤلف فراهم آمده است؛ ولی در یک بررسی انتقادی به نظر می رسد که برخی از این درسنامه ها فاقد شرایط مطلوب درسنامه ای هستند. کاستی های آثار مذکور بیشتر عبارتند از فقدان طرحی روشمند برای گزینش غزل ها، بی توجهی به گونه شناسی غزل ها برای شرح و توضیح آنها ، بی توجهی در شرح مفاهیم کلیدیِ ابیات، اجمال یا تفصیل های بی وجه، اجتهادهای بی اساس و بنیاد ، بدخوانی و بی توجهی به زمینه های قابل تداعی برای فهم معانی ابیات، و مسائلی دیگر است که برخی از این درسنامه ها را از جامعیت لازم محروم کرده است. مقاله حاضر بحث و واکاوی همین موارد است.
«خوانش واسوخت گرایانه غزلیات سنایی همراه با مقایسه آنها با غزلیات طرز واسوخت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۳
101-125
حوزه های تخصصی:
واسوخت سرایی در اصطلاح به اشعاری ساده و فارغ از پیچیدگی های حاصل از آرایه های ادبی معنوی اطلاق می شود که روی گردانی از معشوق درونمایه اصلی آنها را تشکیل می دهد. مقاله حاضر با بررسی توصیفی- تحلیلی غزلیات سنایی با پاسخ دادن به این سؤالات که آیا سنایی در غزلیات خویش به واسوخت سرایی گرایش داشته یا نه و در صورت اثبات این موضوع، واسوخت های او چقدر با موازین طرز مشهور واسوخت مطابقت دارد؟ تبیین می کند سنایی در قرن ششم بدون به کارگیری اصطلاح واسوخت در بسیاری از ابیات خود به طورضمنی و آشکارواسوخت سرایی کرده است؛ در این راستا نگارنده با ذکر شواهد متعددی از غزلیات وی ثابت می کند سنایی از یک سو به دلیل سرخوردگی از معشوق زمینی و از سوی دیگر به سبب دستیابی به عشق متعالی و ابداع قلندرانه سرایی به اعراض از معشوق و سرودن «واسوخت های تمام عیار» که از نظر ساختار و محتوا کاملاً با موازین طرز واسوخت مطابقت دارند، روی آورده است.
موسیقی بیرونی و پیوند آن با محتوا در غزل های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
85 - 100
حوزه های تخصصی:
ازجمله عناصر مؤثر در حسن تأثیر و زیبایی شعر، زبان آهنگین و موسیقایی آن است. شاعران در اشعار خود برای تلقین و تأثیر کلام، بیش از هر عنصر شعری دیگر، از موسیقی بهره می برند. سلطان ولد نیز به قدرت موسیقی در تأثیرگذاری شعر واقف بوده و به آن توجه داشته است. از زوایای مهم و مناسب برای پژوهش در دیوان سلطان ولد ، وزن عروضی و پیوند آن با محتواست. با مطالعه دیوان این شاعر، می توان دریافت که او از 10 بحر هَزَج، رَمَل، رَجَز، خفیف، سریع، مُضارِع، مُنسَرِح، مُجتَثّ، مُتَقارب، مُتَدارک و درمجموع از 26 وزن عروضی بهره گرفته که خود نشان از تنوّع وزنی در دیوان اوست. این شاعر در بیشتر وزن ها، درون مایه های متعارف و متناسب با آن وزن را به کار گرفته و برای ایجاد هماهنگی میان وزن و محتوا، از واژه ها، هجاها، قافیه و ردیف های بلند و دارای ارزش موسیقایی بیشتری بهره برده و توانسته است پیوندی استوار میان وزن و محتوا ایجاد کند.
تطوّر استعاره عقل در غزلیات سنایی، عطار، مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در منظومه عرفان و تصوف، عارفان بسیاری درباره بن مایه عقل سخن گفته و با توجه به ویژگی های زیستی و محیطی و همچنین عوامل برونی و محیطی، دیدگاه های سه گانه ای در این باره بیان کرده اند. گروهی عقل را ستوده و با القابی مانند «نور» و «ملازم جان» از آن یاد کرده اند؛ برخی دیگر، برخلاف دیدگاه نامبرده، عقل را عاجزی می دانند که تنها اهل گزافه گویی و دعوی است و عده ای نیز گاهی آن را نردبان بام حق و گاهی بند و سلسله ای بر پای جان انگاشته اند. در این مقاله تلاش می شود در سیزده گروه استعاره مفهومی، دیدگاه سنایی و عطار و مولانا، در جایگاه سه شخصیت اصلی در تاریخ شعر عرفانی، نسبت به مفهوم کلیدی عقل بررسی شود. این سه شاعر درمجموع در 74 کلان استعاره از عقل، به سه نوع استعاره مثبت و منفی و دووجهی در غزلیات خود اشاره کرده اند. استعاره هایی مثل هدایت گری، کاردانی، نردبانیِ بام حق، چشم، بیداری و آگاهی بخشی، در قلمرو استعاره های مثبت؛ بند، سلسله، خواری، عجز و زبونی، ذرّه صفتی، بوالفضولی، شغل افزایی و سرکشی در قلمرو استعاره های منفی و استعاره پیر در قلمرو استعاره دووجهی قرار دارد. براساس این سه نوع استعاره می توان گفت حرکت تاریخی استعاره هایی با بار معنایی منفی از سنایی به عطار، سیر صعودی و از عطار به مولوی، سیر نزولی داشته است. مبنای نظری پژوهش نظریه استعاره های شناختی است که برخلاف دیدگاه سنتیِ استعاره معتقد است افزون بر زبان، نظام مفهومی و ذهن و ضمیر هر روزه ما اساساً ماهیتی استعاری دارد.
بررسی و مقایسه آموزه های اخلاقی در غزلیات عبدالرحمان جامی و ملامحسن فیض کاشانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
79 - 99
حوزه های تخصصی:
اخلاق مفهومی انسانی محسوب می شود و از آنجا که ادبیات ابزاری برای بازنمایی مقولات مرتبط با نوع بشر است، شاهد بازتاب گسترده این مفهوم در متون ادبی بوده ایم. یکی از نحله های فکری و شناختی که اخلاق را شرح داده و برای آن تعاریف و چهارچوب هایی تعیین کرده، عرفان اسلامی است. اهل تصوف با استفاده از ابزارهای گوناگون به ویژه شعر، مهم ترین افکار اخلاقی و اندرزی خود را بازگو کرده اند که از آن میان، جامی و فیض کاشانی برجسته هستند. این دو که از شاگردان مکتب عرفانی ابن عربی محسوب می شوند، در آیینه غزلیات، از شاخصه های انسان ساز اخلاقی سخن گفته اند که در این تحقیق، با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، بررسی و مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو شاعر از مسائلی چون: «ترک خودبینی، عشق مطلوب، خدامحوری، دنیاستیزی، نکوهش ریاکاری، خاموشی و کم گویی و نکوهش علوم دنیایی» سخن گفته اند. همچنین، مشخص شد که در غزل های جامی، به مواردی مانند: «توبه گریزی و پرهیز از مردم آزاری» توجه شده و در برابر، فیض کاشانی از «لزوم انجام مناسک عبادی، مواهب دوست نیکوسیرت و نکوهش غفلت ورزی» سخن گفته است. در مجموع، توصیه های اخلاقی شاعران، ریشه در دو منبع اسلام و عرفان اسلامی دارد و به این اعتبار، در یک راستا تعریف می شود.
تحلیل مؤلفه های موسیقایی در غزلیات حافظ
حوزه های تخصصی:
ارتباط ساختاری حافظ با موسیقی به شیوه های مختلفی در غزلیات او مشاهده می-گردد. ادراک موقعیت حافظ در مقابل موسیقی به شکل دقیق آن، با توجه به استفهام فنی موسیقی کاملا واضح نیست. اما با استفاده از نشانه های موجود در ابیات دیوان وی، می توان میزان خویشاوندی او را با موسیقی سنجید. این تمایل به صورت همگن در همه ی غزل ها به چشم نمی خورد. تجزیه وتحلیل در استفاده از بحور مختلف در شعر حافظ، تنها یکی از نمادهای این گرایش است؛ اگرچه اوزان عروضی غزل های مختلف با مقیاس های زمانی (وزنی) در موسیقی ایران، خواص ریتمی یکسانی را از خود نشان می دهد. درحالی که استفاده از واژگان موسیقی نیز یکی از مهم ترین نشانه-های موسیقایی موجود در غزل های حافظ است. این مولفه می تواند به عنوان یکی از نمادهای توجه حافظ به موسیقی قلمداد گردد. باید تاکید کرد که تحلیل تلفیق شعر و موسیقی کنونی کلاسیک ایران، بیانگر خواص واژگانی است که امکان این هم-پوشانی را قویا میسر می سازد. این تلفیق خصوصا در واژه های یک سیلابی به-کارگرفته در غزلیات حافظ مشهودتر است. واژه هایی که با تغییر در ماهیت هجا، تغییر در معنی ندارند. باید اذعان کرد که این رویه، عموما در آواز کنونی ایران بسیار رایج است. ساختار آواز ایرانی این مجال را برای انطباق جملات موسیقایی آواز ردیف دستگاهی با غزلیات حافظ فراهم می سازد. اگرچه می توان آشکارا بر این نکته تاکید نمود که همه ی ابیات یک غزل، ظرفیت های موسیقی پذیری را به شکلی یکسان ندارند. با وجود اینکه ساختار موسیقی ایران از عصر حافظ تا دوره ی موسیقی دستگاهی (موسیقی صدوپنجاه سال اخیر) تغییراتی داشته است، اما خواص موسیقی-پذیری شعر حافظ را می توان در بررسی تلفیق موسیقی در موسیقی امروز ایران جست وجو نمود و برای ادوار پیش از آن به خواص واژگانی مراجعه کرد.
بررسی و مقایسه آموزه های اخلاقی در غزلیات عبدالرحمان جامی و ملامحسن فیض کاشانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷
79 - 99
حوزه های تخصصی:
اخلاق مفهومی انسانی محسوب می شود و از آنجا که ادبیات ابزاری برای بازنمایی مقولات مرتبط با نوع بشر است، شاهد بازتاب گسترده این مفهوم در متون ادبی بوده ایم. یکی از نحله های فکری و شناختی که اخلاق را شرح داده و برای آن تعاریف و چهارچوب هایی تعیین کرده، عرفان اسلامی است. اهل تصوف با استفاده از ابزارهای گوناگون به ویژه شعر، مهم ترین افکار اخلاقی و اندرزی خود را بازگو کرده اند که از آن میان، جامی و فیض کاشانی برجسته هستند. این دو که از شاگردان مکتب عرفانی ابن عربی محسوب می شوند، در آیینه غزلیات، از شاخصه های انسان ساز اخلاقی سخن گفته اند که در این تحقیق، با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، بررسی و مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دو شاعر از مسائلی چون: «ترک خودبینی، عشق مطلوب، خدامحوری، دنیاستیزی، نکوهش ریاکاری، خاموشی و کم گویی و نکوهش علوم دنیایی» سخن گفته اند. همچنین، مشخص شد که در غزل های جامی، به مواردی مانند: «توبه گریزی و پرهیز از مردم آزاری» توجه شده و در برابر، فیض کاشانی از «لزوم انجام مناسک عبادی، مواهب دوست نیکوسیرت و نکوهش غفلت ورزی» سخن گفته است. در مجموع، توصیه های اخلاقی شاعران، ریشه در دو منبع اسلام و عرفان اسلامی دارد و به این اعتبار، در یک راستا تعریف می شود.
سلمان ساوجی و سلوک در طریقه رندان قلندر صفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلمان ساوجی از شاعران شهیر قرن هشتم هجری است که اشعارش تجلی گاه تفکرات مختلف اجتماعی، دینی و عرفانی است. او اگر چه به مدح ارباب قدرت پرداخته و در زمان خود از حرفه شاعری تمتعی تمام یافته، اما این خصیصه هیچ گاه باعث نشد بُعد معنوی زندگی خود را رها سازد. این جستار که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است و با شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده، به تحلیل و تفسیر مضامین رندانه و قلندرانه در غزلیات سلمان ساوجی می پردازد؛ ابتدا مقدمه ای درباره مکتب ملامتیه و الهیات رندی و قلندری بیان می شود و سپس به تحلیل و تفسیر تفکر ملامتی و قلندری در غزلیات سلمان ساوجی پرداخته خواهد شد. غور در اشعار سلمان بیانگر این حقیقت است که وی در عرصه عرفان نیز یکه تاز بوده، البته نه عرفان مرسوم خانقاهی بلکه عرفانی فارغ از راه و رسم اهل خرقه که نه تنها اصول حاکم بر نظام خانقاه را زیر سؤال می برد بلکه با برجسته کردن امور ضد ارزشی، بر آن ها حمله می برد و تابوها را می شکند. سلمان، سریان عشق را در نظام آفرینش درک کرده، با تن دادن به این ودیعه الهی، از نام و ننگ گریخته، مسجد و خانقاه را رها کرده و به خانه خمّار، التجا می جوید. انسان کامل مد نظر سلمان، رندِ قلندری است که با پشت پا زدن به همه ظواهر شرع، بر سر کوی مغان مأوا می گزیند. در نظرگاه او، تنها راه رستگاری انسان، قدم گذاشتن در مسلک قلندری است؛ مسلکی که خرقه ریایی صوفی را به می طهارت می دهد و به فرجام اندیشی زاهد، وقعی نمی نهد.
بررسی رتوریک و زیباشناسی آوایی در غزلی از مولانا و انعکاس آن در قالی صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
368 - 395
حوزه های تخصصی:
رتوریک را مترجمان اغلب به بلاغت، معانی و بیان، خطابه و سخنوری ترجمه کرده اند. یونانیان فن خطابه را «رتوریکا» و خطیب را «Rhetor»، می نامیدند. همان گونه که زیباییِ حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخش های گوناگون آن است، زیبایی و رتوریک شعر هم حاصل زیبایی واحدهای ساختاری آن از جمله توجه به ساختار آوایی و استفاده از فنون و روش هایی است که تأثیرات زیبایی شناختی آوای کلام را برجسته تر و بیشتر می سازد. در غزلیّات مولانا چنان آفرینش های شاعرانه و پردازش های هنرمندانه و ظرایف گوناگون هنری دیده می شود که چیرگی مولانا را هم در بیان مفاهیم و هم در به کارگیری زبان به خوبی نشان می دهد؛ تسلط مولانا بر زبان سهم به سزایی در هنرمندی و خلاقیت ادبی او دارد. مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران و عارفان ایرانی از عوامل و عناصر آوایی زبان در جهت موسیقایی ساختن کلام خود و در نتیجه تأثیر بیشتر آن بر مخاطب، بسیار هنرمندانه بهره برده است، وی با شناخت ظرفیت های زبانی به ویژه در حوزه آواشناسی ضمن خلق تصاویر و تناسب موسیقیایی به انتقال مفاهیم به خوبی توجه کرده است. تا جایی که می توان مشخصه بارز شعر او را، گزینش و انتخاب عناصر صوری مناسب در جهت القای معنای شعری، دانست؛ به گونه ای که غزل او نه تنها ابزاری مناسب و کارآمد برای انتقال مفاهیم والا در اندیشه عرفانی اوست، بلکه محملی زیبا و موسیقیایی برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات و عواطف زیبایی پسند مخاطب است. نتایج این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و براساس روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که مولانا خوشه های آوایی را در تمام سطوح واجی، واژگانی و نحوی به صورت مناسب و به جا به کار گرفته است.
شادمانی در غزلیات سعدی و انعکاس آن در نگارگری ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
49 - 66
حوزه های تخصصی:
شادی، به عنوان حسی درونی، در غزلیات شاعرانی همچون سعدی که از جمله سرآمدان غزل فارسی است، نمودهایی دارد. سعدی در غزلیاتش عواملی را برای شادی برمیشمارد و انسانها را به دوری از غم و اندوه، و به سرور و شادمانی دعوت می کند. در غزلیات سعدی مولفه های شادی بیرونی و آفاقی و نیز شادی درونی و انفسی قابل بررسی است. مولفه های بیرونی شادی همچون بهره مندی از زیبایی های طبیعت و بهار، تفریح و گردش در آن، و در جمع دوستان بودن، آواز و موسیقی خنیاگران و رقص است و مؤلّفه های درونی شادی احسان و نیکی، برقراری عدالت و ... . در این بین مهمترین عامل شادی عشق است. در این مقاله علاوه بر عوامل شادی بیرونی ذکر شده تنها به عامل عشق به عنوان اصلی ترین نمود شادی درونی می پردازد. چرا که عشق را نگین نگارگری ایرانی دانسته اند. به گونه ای که جدا نمودن مضمون از ساختار نگاره غیرممکن می نماید. این مقاله تکیه بر مطالعات کتابخانه ای داشته و روش بررسی آن توصیفی و تحلیل محتوی است. سوالات پژوهش: 1. بررسی انعکاس شادمانی های ذکر شده در غزلیات سعدی در نگارگری ایرانی. 2. بررسی و آشکار ساختنِ درهم تنیده بودن فرم و محتوی نگاره هایی با مضامین شادی در نگارگری. اهداف پژوهش: انعکاس و نمود شادی در نگاره های ایرانی در چه حد بوده است.؟ این مضمون در ساختار نگاره ها چه تاثیری بر جای گذاشته است؟
سیمای هنری معشوق در غزل معاصر شاعران ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
389 - 410
حوزه های تخصصی:
مضامین عاشقانه و توصیف معشوق یکی از ارکان ثابت غزل به عنوان یک قالب شعری از ابتدای پیدایش آن بوده است. با این حال بررسی سیر تاریخیِ غزل حاکی از این است که در برخی از مقاطع تاریخی تحولاتی در مضامین آن به وجود آمده است. بدون شک مجموعه ای از تحولات در فضایِ فرهنگی و اجتماعی یک جامعه می تواند در ایجاد تحول در سبک های شعر و مضامین غزل به عنوان مجرایی برای بیان احساس ها و تعلقات روحی نقش داشته باشد. معشوق در غزل کلاسیک از سیمایی کلی و ثابت برخوردار بوده و تا قبل از مشروطه تغییری در سیمای او در توصیفاتی که غزل سرایان از او داشته اند، دیده نشده است اما بررسی غزلیات شاعران معاصر نشان می دهد تحولی در مضمامین عاشقانه آن به خصوص در معرفی سیمای معشوق پدید آمده است که می توان گفت به توصیف هنری تری منجر شده است. سوالی که اینجا می توان مطرح کرد این است که کدام مؤلفه ها در غزل شاعران معاصرِ ایران سبب پیدایی سیمای هنریِ معشوق شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر و تحول شگرف در توصیف هنری معشوق در دوره معاصر ناشی از نوع نگرش عاشق شاعر به معشوق است. مولفه هایی چون ترکِ توصیفات تکراری و کلیشه ای سیمای معشوق در غزل، کاربستِ مشبه به ها و وجه شبه های بدیع و نو در توصیف سیمای معشوق و ابداع صفات و ترکیبات تازه به عنوان صفت معشوق سبب شده است تا علاوه بر تغییراتی که در ساختار، فرم، قالب و زبان غزل روی داد، معشوق کلیت خود را از دست داد و به سوی فردیت حرکت کند. هم چنین رابطه ی مالک و مملوکیِ عاشق و معشوق که حاصل غزل کلاسیک بود، جای خود را به یک رابطه ی دو سویه همراه با درک متقابل از یکدیگر داد. این تغییرات ناشی از تغییر ذهنیت غنایی شاعر نسبت به انسان و اجتماع است. نشان می دهد که عاشق و معشوق به یکدیگر نزدیکتر شده اند و بسیاری از خواسته های عاشق که در گذشته یک آرزو بوده، امروز دست یافتنی شده است. این رویکردِ غزل سرایان معاصر به ترسیم هنری از سیمای معشوق در غزل انجامیده است. اهداف پژوهش 1. تببین چرایی ایجاد تحول در سیمای معشوق در غزلِ معاصر ایران 2. ارائه مؤلفه های مؤثر در ایجاد توصیف هنری از معشوق در غزلیات معاصر در ایران سوالات پژوهش 1. چه عواملی در ایجاد تحول در غزل معاصر و توصیف از معشوق نقش داشتند؟ 2. کدام مؤلفه ها در غزلیات شاعران معاصر منجر به ترسیم هنری از از سیمای معشوق شده است؟
نشانه های جمع گرایی در غزل سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مضامین عاشقانۀ غزل، اغلب مربوط به عاشق و معشوق است و به ندرت مضامینی دربارۀ رقیب دیده می شود. مهم ترین مضامین غزل عاشقانه، توصیف عشق، احوال عاشق، وصف معشوقِ خوب رو و ممانعت ها و آزارهای رقیب است، اما در غزل های عاشقانه، خبری از مردم نیست یا حضور شان بسیار نادر است. در غزل سعدی مضامینی مشاهده می شود که در آن مردم حضور دارند، اما این مضامین در غزل دیگر شاعران، به ندرت دیده می شود. یکی از پرسش های مهم در بررسی شعر این است که چرا یک مضمون در شعر سخنوری کاربرد فراوان یافته است و علّت آن در کدام یک از مقوله های زبانی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و غیر آن باید جست وجو شود؟ در این تحقیق با روش تحلیلی- توصیفی، برخی ازمضامین و معانی غزل سعدی، بررسی می گردد تا معلوم گردد که دیدگاه جمع گرایانۀ سعدی، در آفرینش برخی مضامین مؤثر بوده است. بررسی غزل های سعدی نشان داد که مضمون های متعدّد دربارۀ اقوام، عوام، خویشان، همسایگان، ساربان و ورود و حضور معشوق در کوی و برزن و بازار و صحرا، از نشانه های توجه سعدی به مردم و اجتماع است.
تقابلهاى دوگانه در غزلهاى سعدى
حوزه های تخصصی:
درفایل اصل مقاله موجود است