مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
سیمرغ
حوزه های تخصصی:
منظومه های رمزی و تمثیلی، که از شاهکارهای ادبی ایران زمین محسوب می شوند، نمونه هایی در سرزمین های دیگر، نظیر دو اثر از مشرق زمین به نام های ئی چینگ و فنگ شن ین آی دارند. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی تطبیقی در نظر دارد به مقایسه و مطابقت منطق الطیر با این دو کتاب بپردازد. در هر سه اثر از پرندگانی چون سیمرغ، بط، خروس، غاز و درنا در حوزه سیروسلوک عرفانی سخن به میان آمده است. با توجه به قدمت این دو کتاب و تحقیقات انجام شده می توان گفت که چینیان در حوزه مذهب و برخی صنایع، متأثر از ایران پیش از اسلام بوده اند، اما پس از اسلام در حوزه فرهنگی و تجاری، هنر، نمادپردازی، داستان های ادبی و عرفانی، سبک های نگارش در متون نظم و نثر شباهتهای زیادی میان آنان وجود دارد و در این میان، عطار مستثنی از این امر نبوده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که شباهت هایی میان الگوها، کنش ها و تناسب های (توجه به سیروسلوک، طهارت، تهذیب باطنی، دوری از خودفریفتگی، توجه به غایت الغایات و تحمل مشکلات و مصائب سلوک با اشراف اندیشه ابدیّت و جاودانگی) میان پرندگان یادشده در هر دو فرهنگ و ادب عرفانی وجود دارد.
واکاوی خوانش تصویری خورشید از گزاره عقل فعال و نورالانور در رساله های رمزی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
131 - 161
حوزه های تخصصی:
تصاویر مرکزی یا کلان استعاره ها در مقام گزاره حاوی اندیشه های نابی اند که از تجربه های شخصی عارف نشأت می گیرند. ازاین رو، رمزگشایی و تبیین معانی ثانویه آن ها جهان بینی عارف را بیش از پیش آشکار می کند. این تصاویر ایماژهایی معرفتی اند که هم در شکل تجلی سطحی و هم شهودی قابلیت بروز دارند. این جستار به بررسی پیوند خورشید از یک سو با مفاهیم فلسفی و اسطوره ای (عقل فعال و نورالانوار) و از دگر سو با ایماژهایی چون سیمرغ، درخت، کیخسرو و پیر سعی دارد کارکرد تصویر خورشید را به عنوان رمزی که با معنی به وحدت رسیده است، تبیین نماید. یکی از دستاوردهای این پژوهشِ توصیفی و تحلیلی، تجلی شهودیِ پدیدار خورشید است که اسباب تمایز داستان های رمزی سهروردی را فراهم می کند؛ به نحوی که سبب می شود خورشید سطوح زبانی را پشت سر نهد و به یک «معنی واره» یا ادراکی مفهومی تبدیل شود. دستاورد دیگر، درهم تنیدگی تصویر و معنا در نظام فکری و زبانی سهروردی است که بیان کننده دو رهیافت محوری است: این تصاویرند که معنی را می سازند نه معانی تصاویر را. و دیگری، ایماژهای پدیداری هویت مشترکی را بین دریافت ذهنی و جسم برونی ایجاد می کنند. بنابراین چنین تصاویری علاوه بر گریزپذیری و غامض بودن، لغزان و نامشروط نیز هستند و برای معانی متعدد به کار می روند.
پژوهشی تطبیقی بر نمادهای ایران باستانی و تاثیر آن در قالی های پس از اسلام (مطالعه موردی: سیمرغ، جدال شیر و گاو و نماد فروهر)
منبع:
رج شمار دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
127 - 137
حوزه های تخصصی:
طراحان قالی های در هر زمان، تحت تأثیر دین و آیین و فرهنگ بومی به استفاده از نقوش نمادین در قالی هامی پردازند. در دوره اسلامی نیز قالی های ایرانی، تحت تأثیر فرهنگ و مذهب زمان خویش قرارگرفته و از نمادگرایی اسلامی بهره مند شده اند. این نمادها بسیار متنوع بوده، اما آنچه مطرح است آن نمادهایی است که ریشه در ایران پیش از اسلام داشته، اما در قالی های ایرانی-اسلامی بار دیگر تجلی یافته اند. مقاله حاضر با روش تطبیقی-تحلیلی می کوشد تا با بررسی نقوش باستانی به طبقه بندی و تحلیل این نمادها پرداخته، سپس به سؤالاتی همچون چرایی دلایل کاربردی این نقوش بر قالی های ایرانی در دوره اسلامی و چگونگی تطابق این نقوش با اندیشه اسلامی پاسخ دهد. با توجه به گستردگی نقوش نمادین با مضامین باستانی، در این پژوهش تنها سه نماد مورد بحث و تحلیل قرار خواهد گرفت که شامل نقوش نمادین؛ ققنوس، جدال شیر و گاو و نماد فروهر هستند. می توان دریافت که نمادها زمانی می توانند به حیات خود ادامه دهند که مطابق نگاه مذهبی و سیاسی جامعه آن روز باشند. در این میان نقوش باستانی در سه رده توانسته اند در دوره اسلامی دوام یابند؛ 1- به لحاظ ساختاری همچون گذشته اما در معنا منطبق با بینش اسلامی تغییر یافته اند 2- به لحاظ ساختاری و معنا همچون گذشته اما با توجه به آن که منافاتی با اندیشه اسلامی ندارد دوام یافته و تنها معناهایی بر آن افزوده شده است 3- به لحاظ ساختاری و معنایی همچون دوره گذشته بوده اگرچه با اندیشه اسلامی مطابقت نداشته اما با اندیشه سیاسی و نظام سلطنتی منطبق بوده اند.
روابط تصویری-بینانشانه ای سیمرغ با نظام ادبی آن در منطق الطیر عطار
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال دوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۶
71 - 83
حوزه های تخصصی:
سرزمین ایران جایگاه تجلی اساطیر بسیاری است که ظهورشان در دامان هنر و ادبیات حضورشان را تداوم و رونق بخشیده است. اسطوره هایی که بارها مورد تحلیل واقع شده اند اما باز هم این گنجایش را دارند که از منظری تازه مورد نگرش و بررسی قرار گیرند . آثار بزرگانی چون عطار، سهروردی، حافظ و سعدی که علی رغم تحقیقات بسیار هنوز هم افق های نویی را در اختیار ما قرار می دهند. یکی از این آثار ارزنده منطق الطیر عطار است که مضمون آن رسیدن به سیمرغ در قالب اسطوره ای دور از ذهن و دست نایافتنی است. سیمرغ مفاهیم ژرفی را با وجوه گوناگون چون اساطیری، حماسی و عرفانی دربردارد. از این رو سوالی مطرح می شود مبنی بر این که نقش تصویری سیمرغ چه تاثیر متقابلی بر نظام های ادبی در منطق الطیر عطار داشته است. لازمه ی پاسخ دهی به آن، سیر روایتی خطی است که از سیمرغ حماسی آغاز شده و به سیمرغ عرفانی ختم می شود. از این منظر در بخش نخست شخصیت افسانه ای سیمرغ در عرصه ی ادبیات پارسی مورد بررسی قرار گرفتهاست، سپس نقش این پرنده ی اسطوره ای را در ادبیات عرفانی و با تاکید موردی بر منطق الطیر عطار واکاوی کرده و در پایان تحلیلی بر تطبیق وجود یا عدم روابط بینا نشانه ای میان نظام ادبی سیمرغ عطار و نگارگری های هم عصر آن صورت می گیرد. آنچه در این پژوهش حاصل شد تفاوت آشکارا میان دو سیمرغ مطرح شده در داستان های عرفانی و روایات اساطیری است و هم چنین عدم نگارش تصویر اولی به دلیل تعهدات دینی و شمایل شکنی در سیمرغ نوع دوم به علت حضور این پرنده به شکل اسطوره ای ملی-حماسی است.
تحلیل بوطیقای «سیمرغ» و «ققنوس» در گذار از حماسه و عرفان به شعر نو فارسی با تکیه بر شعرِ «ققنوس» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
19-48
حوزه های تخصصی:
سیمرغ و ققنوس به مثابه موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونه ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه می کند و این نکته در گذارِ شعرِ کلاسیک به نو فارسی کاملاً مشهود است. برای اثبات مدعای مطرح شده، شباهت ها و تمایزهای وجودی سیمرغ و ققنوس را در نمونه های برجسته حماسی، عرفانی و شعر نو بررسی کرده ایم و تمایز نگاه نیما را از این منظر تحلیل نموده ایم. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به دو سؤال اساسی است: خوشه های تصویری سیمرغ و ققنوس در گذار از حماسه و عرفان به شعرِ نو فارسی دچار چه تحولاتی شده است؟ بوطیقای تصویرِ ققنوس در شعرِ «ققنوس» نیما تا چه اندازه معرفِ نگاه نوی است که او به دنبال طرح و بسط آن در شعرِ نو فارسی بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که نیما با بهره گیری از آشنایی ذهن انسان ایرانی با تصاویرِ سیمرغ و ققنوس، این بار ققنوس را در ساختاری سمبولیک و با غلبه دادن وجه عینیت گرای شعرش و برای ارائه اندیشه سیاسی- اجتماعی اش به کار می گیرد، حال آنکه در اشعار سمبولیک پیش از او، همواره وجه انتزاعی شعر غلبه داشت. علاوه بر این ارائه روایت تام و البته کوتاه این شعر، در پرتو انسجام تصاویر شعری، تلاش تازه نیما را برای جایگزین کردن «تصویر به جای تصریح» نشان می دهد.
بررسی تطبیقی شخصیت زال و ایندره در شاهنامه و ریگ ودا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
147 - 167
حوزه های تخصصی:
هم سانی های زال با ایزد پهلوانانی در اساطیر هند و ایرانی که در گذر روزگار در ساخت هایی دیگرسان نیز بازنموده شده اند، می تواند یادآور پیوستگی آن شخصیت ها در روزگاری ازلی یا اندیشه اسطوره پرداز نخستینه باشد؛ از این رو، در این جستار با روش توصیف و تطبیق، در پی بازشناخت ریشه های داستان و شخصیت زال در اساطیر روزگار هند و ایرانی، نمونه هایی از همانندی زال با ایندرهَ، اورمزد، مهر و ورونا در ریگ ودا و شاهنامه نشان داده شده است. بر پایه این جستار، زال با دورشدن از خانواده و پرورش در کنام سیمرغ، به جایگاه ایزدینه خود در البرزکوه بازمی گردد و با پیوستگی به مهر و خورشید، بنیاد همانندی و شاید این همانی خود را با اسطوره ایندرهَ که در گذر روزگار گزاره هایی از اسطوره میتره (مهر) و ورونا (اهورامزدای اوستایی) را ستانده بوده است، استوار می کند. اسطوره گیاه سوما که نیروبخش ایندره و فراهم آورنده زمینه رویین تنی برای او است، در خویش کاری بنیادین خود یعنی درمان بخشی، به پَرِ درمان گرِ سیمرغ در حماسه ملی می ماند که زال را به رویین تنی رسانده بوده است. اسطوره گیاه سوما در داستان ایندره، با درخت همه تخمه درمان بخش که برپایه متون زردشتی، آشیان سیمرغ بر آن نهاده شده بود، نیز سنجیدنی است. همانندی های زال با ایندره که بسامدی درخور درنگ دارد، این انگاره را سامان می دهد که این دو پیوندی ریشه ای با یک دیگر دارند و یا نماینده بن مایه هایی هم سان و پراهمیت بوده که در اندیشه نیاکان به گونه ای ویژه و برجسته تکرار می شده است و در پردازش داستان های حماسی اسطوره ای روایی داشته است.
بررسی و تحلیل نگاره های زال و سیمرغ در شاهنامه های مصور شده از دوره ایلخانی (456-057 ه .ق.) تا صفویه (509-5311 ه .ق.)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
۲۳۵-۲۱۵
حوزه های تخصصی:
داستان زال و سیمرغ از موضوعات جذاب شاهنامه است که به دفعات توسط نگارگران در دوره های مختلف تصویرگری شده است. سیمرغ با ویژگی های افسانه ای خود در شاهنامه ظاهر می شود. این درحالی است که بین این ویژگی ها و ویژگی های تعداد دیگری از موجودات در تاریخ اساطیر ایران، ارتباط نزدیکی وجود دارد. سیمرغ همچون حیوان رازآموز در آئین شمنی عمل کرده و زال را همانند شمنی نوآموز در دامن طبیعت می پروراند. زال، گاهی با پوشش و بعضاً بدون پوشش و عریان تصویر شده است؛ همچنین ازنظر موقعیت مکانی زال بعضاً سوار بر پشت سیمرغ یا در آغوش او و یا در دشت و بالای کوه در لانه سیمرغ طراحی شده است. ترکیب بندی نگاره ها به گونه ای است که هرچه پیش تر می رویم، نظم قابل قبول تر و چشم نوازتری در نگاره ها می بینیم. با توجه به بررسی نظام مند و سلسله وار نگاره های زال و سیمرغ از دور ه های ایلخانی تا صفوی، رویکرد هنرمندان در به تصویر کشیدن وجوه حماسی داستان و فضای رومانتیک و معنوی حاکم بر آن نکته قابل تأملی است که در پژوهش حاضر تلاش شده است آن را تاحد امکان بررسی نماییم. در این مطالعه سعی شده است به پرسش هایی از قبیل: چگونگی شیوه اجرایی نگاره ها، نحوه رنگ پردازی و ترکیب بندی عناصر این نگاره ها پاسخ داده شود. استفاده از عناصری مشترک در نگاره ها مانند درخت، کوه و دشت نشان از تعریف چارچوبی خاص در به تصویر کشیدن داستان زال و سیمرغ دارد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکردی تاریخی درمورد نگاره های زال و سیمرغِ مصورشده در شاهنامه های گوناگون به این نتیجه رسیده است که در هر نگاره، تأثیر مکتب هر دوره را به وضوح می توان مشاهده کرد و همچنین عناصر به کار رفته در نگاره ها تقریباً مشابه همدیگر هستند.
تحلیل و تطبیق «منطق الطیر» عطار نیشابوری و رمان «کتاب سیاه» از اورهان پاموک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اورهان پاموک، داستان نویس صاحب نام ترکیه، برخی آثار خود را تحت تأثیر ادبیات ایران و مطابق الگوهای موجود در شاهکار های ادب کلاسیک فارسی خلق کرده است. «کتاب سیاه» یکی از رمان های پاموک است که در آن، شیوه های نوین و مدرن داستان نویسی در غرب، با قصه ها و حکایات کهن ادبیات شرق، از جمله ادب فارسی، نزدیکی و خویشاوندی یافته است. پاموک در این رمان، توجه ویژه ای به عطار نیشابوری و منظومه «منطق الطیر» نشان داده و تلاش نموده است کار خود را با الگوی نمادین موجود در «منطق الطیر» مطابقت دهد. او از «منطق الطیر» به صورت پشتوانه ای محتوایی و ساختاری بهره برده و با ایجاد موقعیت های داستانی ویژه، در صدد بازنمایی وادی های طریقت در متن رمان خود برآمده است. این گفتار، با روش تحلیلی تطبیقی، شیوه بهره مندی پاموک از اندیشه های عطار و چگونگی تأثیرپذیری او از «منطق الطیر» را بررسی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد ظرفیت های عرفانی، تمثیلی و داستانی منظومه «منطق الطیر» و رمان «کتاب سیاه» از جهات مختلف همانندی دارد. در این رمان، ضمن بازنمایی معنایی مفاهیم عرفانی «منطق الطیر»، اشاراتی مستقیم به قصه های «منطق الطیر» و فرازهایی از داستان سفر مرغان به کوه قاف، به چشم می خورد؛ همچنین ذکر برخی نام ها به روشنی نشان می دهد که وجه بینامتنی ژرف و فراگیری میان رمان «کتاب سیاه» و «منطق الطیر» وجود دارد.
بررسی و تحلیل کنش های سیمرغ در ارتباط با زال و رستم با رویکرد تمثیلی
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از شخصیّت های غیرانسانی در شاهنامه فردوسی است که می توان نگاهی تمثیلی به کنش های آن داشت. در شاهنامه به دو سیمرغ اهورایی و اهریمنی اشاره شده است که هدف پژوهش حاضر، بررسی کنش های سیمرغ اهورایی در ارتباط با زال و رستم است. درباره ضرورت تحقیق باید گفت که نگاهی به زمینه های تمثیلی شاهنامه در رسیدن به ژرف ساخت لایه های فکری فردوسی تأثیری مطلوب دارد. سؤال اصلی تحقیق این است که سیمرغ در شاهنامه چه مصداق های تمثیلی دارد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که این پرنده در ماجرای نبرد رستم با اسفندیار، تمثیلی از حکیم و خردورز است و تهمتن را از شکست و مرگ می رهاند. همچنین، در ماجرای به دنیا آمدن رستم، سیمرغ تمثیلی از پزشک است و با اقدامات خود، زمینه های زایش پور زال را فراهم می آورد. افزون بر این، در داستان زاده شدن زال و طرد شدن از سوی پدرش، سیمرغ را باید تمثیلی از مادر و محافظ دانست. او نوزاد را پرورش می دهد و به نوعی، باعث تداوم جریان اصلی حماسه ایرانی (پیدایی رستم) می شود. تحقیق حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای تدوین شده است. همچنین، تاکنون در هیچ پژوهشی به صورت مستقل به ابعاد تمثیلی شخصیّت سیمرغ در شاهنامه اشاره ای نشده است.
تحلیل و مقایسه ی کلیت گرایی در منطق الطیر عطار و فیزیک نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
197 - 226
حوزه های تخصصی:
تحلیل و مقایسه ی کلیت گرایی در منطق الطیر عطار و فیزیک نوین لیلا غلامپور آهنگر کلایی * محمود طاووسی * * شهین اوجاقعلی زاده * * * چکیده از یونان باستان تاکنون ارائه ی مدلی کلی از جهان موردتوجه فیزیک دانان و فیلسوفان بسیاری بوده است. ازآنجاکه به نظر می رسد اندیشه ی مذکور، اساس اندیشه های عطار را در منطق الطیر تشکیل می دهد؛ بنابراین این پژوهش به مقایسه و تحلیل کلیت گرایی در اندیشه های عرفانی عطار و فیزیک نوین می پردازد. مطابق نتایج، هم عطار در منطق الطیر و هم فیزیک نوین در جست وجوی کل یکپارچه اند. در منطق الطیر انگیزه ی سفر گروهی تمام مرغان جهان برای رسیدن به سیمرغ، درواقع رسیدن به کل یکپارچه بوده است که در عرفان اسلامی به «وحدت وجود» تعبیر می شود. انتخاب آگاهانه ی واژه ی سیمرغ در برابر سی مرغ بیش از واژه ی دیگر می تواند ارتباط، نظم، تقارن و یکپارچگی تمام موجودات جهان را برخلاف وجود اختلاف ظاهری (سی مرغ مختلف) و گوناگونی نیروهای هستی بیان کند. انیشتین (Albert Einstein ) می خواست با نظریه ی یکپارچگی، ذهن خدا را بخواند؛ اما تمام تلاش های فیزیک دانان تاکنون برای رسیدن به کل یکپارچه با شکست مواجه شده است. ازنظر عطار هم یکپارچگی با حقیقت غایی (سیمرغ حقیقی گوهر) غیر ممکن است و سی مرغ تنها با حقیقت وجودی خویش (سیمرغ یا نخستین فعل الهی) به وحدت رسیدند که دیوید بوهم ( David Bohm ) این کل را «نیمه تمامیت های نسبتاً مستقل» می خواند. واژه های کلیدی: تقارن، سیمرغ، عطار، کلیت گرایی، فیزیک نوین، منطق الطیر . * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران lailagholampour@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران tavoosi@riau.ac.ir *** استادیار زبان و ادبیات فارسی واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران alizade@riau.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 16/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 2/9/1400
بررسی تحولات تصاویر سیمرغ با نگاهی به آثار صناعی ساسانی و صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ﻧﻤﺎدﮔﺮاﯾﯽ ﯾﮑﯽ از اﺑﺰارﻫﺎی ﺑﯿﺎن ﺗﺼﻮﯾﺮی و اﻧﺘﻘﺎل ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ در آﺛﺎر ﺻﻨﺎﻋﯽ اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻧﻤﺎدﯾﻨﯽ ﮐﻪ در ﻫﻨﺮ اﯾﺮاﻧﯽ ﺟﻠﻮهﮔﺮی ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻧﻘﺶ ﺳﯿﻤﺮغ اﺳﺖ. ﺳﯿﻤﺮغ ﺟﺎﻧﻮری اﺳﺖ اﺳﻄﻮرهای ﮐﻪ ﻧﻤﺎد و ﻧﻤﺎﯾﻨﺪه اﻫﻮراﯾﯽ و اﯾﺰدی و ﻧﯿﮏ ﺑﺨﺘﯽ اﺳﺖ. ادوار ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ و ﺻﻔﻮی ﺑﻪﻋﻨﻮان دو دوره ﺗﺎرﯾﺨﯽ درﺧﺸﺎن از ﻧﻈﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﻫﻨﺮی ﯾﮑﯽ در ﺗﺎرﯾﺦ اﯾﺮان ﭘﯿﺶ از اﺳﻼم و دﯾﮕﺮی در اﯾﺮان اﺳﻼﻣﯽ، دو ﻋﺼﺮ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮای ﻣﻄﺎﻟﻌه ﺣﻀﻮر اﯾﻦ ﻧﻘﺶ در ﻫﻨﺮ و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﻫﺪف از اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ، ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﻘﻮش ﺳﯿﻤﺮغ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ درآﻣﺪه در آﺛﺎر ﺻﻨﺎﻋﯽ ﺑﺎﻗﯽﻣﺎﻧﺪه از ادوار ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ و ﺻﻔﻮی اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﺑﺎ ﺟﻤﻊ-آوری اﻃﻼﻋﺎت ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای و ﻧﯿﺰ دﺳﺘﻪﺑﻨﺪی و ﺗﺠﺰﯾﻪ و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺗﺼﺎوﯾﺮ در ﺟﺪاول ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه اﺳﺖ و در ﭘﺎﯾﺎن ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ﺳﯿﻤﺮغ در ﻫﻨﺮ دوره ﺻﻔﻮی ﭼﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮاﺗﯽ از ﻧﻈﺮ ﻇﺎﻫﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دوره ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ و ﺗﺸﺎﺑﻪ و ﺗﻔﺎوت آنﻫﺎ در ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺳﯿﻤﺮغ ﻫﻤﻮاره ﺷﺨﺼﯿﺖ اﻟﻬﯽ و ﻣﺜﺒﺖ ﺧﻮد را ﭼﻪ در ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯽ ﭘﯿﺶ از اﺳﻼم- در ﻋﻬﺪ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ- و ﭼﻪ در دوران اﺳﻼﻣﯽ- در ﻋﻬﺪ ﺻﻔﻮی- ﺣﻔﻆ ﮐﺮده و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﮐﻤﯽ ﭼﺮﺧﺶ، و ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺗﻔﺎوت در ﻣﻌﻨﯽ و ﻣﻔﻬﻮم ﺣﻀﻮری ﭘﻮﯾﺎ، در ﻣﺘﻮن اﺳﺎﻃﯿﺮی، ﺣﻤﺎﺳﯽ و دﯾﻨﯽ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﯾﺮان اﺳﻼﻣﯽ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ.
خوانش آیکونولوژیک نشانه ی نمادین سیمرغ در منسوجات ساسانی مبتنی بر دیدگاه پانوفسکی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
7 - 21
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از نقوش پرتکرار دوره باستان بر آثار و ابنیه مختلف است که دارای بن مایه اساطیری و در رابطه با مفاهیم سیاسی و مذهبی است. در این پژوهش نیز هدف شناخت و بررسی نقش سیاسی و آیینی سیمرغ بر پارچه های ساسانی است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و براساس رویکرد آیکونولوژی است. این پژوهش سعی دارد جهت یافتن محتوا و دلالت معنایی نقش سیمرغ بر پارچه ها با توجه به آرای اروین پانوفسکی به خوانش تصویر و مراتب سه گانه مورد نظر در متن اثر هنری بپردازد. حجم نمونه شامل 5 نمونه موردی از پارچه های در دسترس است که به صورت هدفمند انتخاب شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که نقش سیمرغ از فرهنگ و آئین مردم ایران زمین نشات گرفته و از نقش برجسته ای برخوردار است که در دوره ساسانی این پرنده به صورت موجودی ترکیب شده از اجزای جانوران واقعی همچون سرسگ، گردن و سینه اسب، بال های عقاب، پاهای شیر و دم طاووس تصویرسازی و نماد اتحاد بین قدرت های مادی و مینوی و فر است. درواقع، نقش سیمرغ در لباس شاهنشاه ساسانی، نشان دهنده حمایت خداوند از وی و در نتیجه مشروعیت سیاسی و دینی وی بوده است؛ زیرا سیمرغ به او فر عطا کرده و با بال های گشوده از وی حمایت می کند و قدرت خویش را به وی داده است.
تحلیل تطبیقی نقش سی مرغ در اساطیر ایران با نقش عقاب و ققنوس در اساطیردیگر تمدن های باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
سیمرغ در اساطیر ایرانپرنده ای مرتبط با آسمان و خورشید است که بیانگر اهمّیّت ویژهآسمان و خورشید در اندیشه و زندگی ایرانیان است و از این رو گاهی سیمای ایزدی به خود می گیرد. به دلیل اهمّیّت نقش خورشید و آسمان در زندگی بشری و باورها و اعتقادات آنها، در دیگر تمدن ها نیز پرندگانی دیگر مانند ققنوس و عقاب و حواصیل، کارویژه سیمرغ را در اسطوره ها ایفا می کنند. در این جستار، به بررسی تطبیقینقش برخی از پرندگان در اساطیرتمدن هایی چون ای ران،ی ونان، چین، مصر، آمریکا و بعض ی از تمدّن ه ای مشه ور، ب ه منظ ور شناخت وجوه مشترک آنها، پرداخته شده است. شاخص ترین وج ه مشترک سیمرغ و پرندگان مشابه آن، نوزایی و حیاتبخشی و عامل پیوند میان زمین و آسمان یا عالم مادّی با عال م علوی ب وده و مردمان سرزمین های مختلف، ب ه هنگ ام روی اروی ی ب ا مشکلات، برای ب رط رف شدن دشواری ها، به آنها پناه می برده اند.
بررسی سیر تطوّر و کارکیایی های سیمرغ در گستره ادب حماسی، طومارهای نقّالی و ادب عامّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
43 - 86
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از موجودات رازآمیز شاهنامه، ادب حماسی و طومارهای نقالی است که در بسیاری از موارد با کارکیایی های خود، سرنوشت جنگ یا قهرمان را دگرگون می کند؛ اما با وجود جایگاه برجسته این پرنده شگرف در گستره ادب حماسی و طومارهای نقالی، تاکنون سیر تطوّر و کارکیایی های او به شکلی متمرکز بررسی نشده است. از این رو در این جستار کوشش شده که به شکلی جامع، سیر تطور و کارکیایی های سیمرغ در سه حوزه ادبیات پیش از اسلام، ادب حماسی وطومارهای نقالی بررسی گردد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بر خلاف شاهنامه که تنها سیمرغ در دو مورد به وسیله زال فراخوانده می شود، در گستره منظومه های پهلوانی و حماسه های منثور پس از شاهنامه، طومارهای نقالی و ادب عامه، کارکیایی های بسیار گسترده تری به این پرنده منسوب است که برخی از آن ها به شرح زیر است: کمک به دست یابی فرامرز به جزیره مرنج، یاری خواستن از سام برای رهایی از چنگ ارقم دیو، طلسم کردن شهر ارم، یاری رستم در شکست سرخاب دیو و رهایی رخش، یاری رستم در شکست جبّارشاه، یاری رستم در بازپس ستاندن انگشتری حضرت سلیمان (ع) از صخره دیو، فراخواندن زال و سپاهیانش به گروش به دین اسلام، پیشگویی شکست ضحاک، حمایت از فریدون، پی افکندن درفش کاویانی و جنگ افزارهای فریدون، پروراندن زال، رهایی کیکاووس از چاه مازندران، یافتن رخش و آگاه کردن زال از زنده ماندن فرامرز، کشتن اسفندیار، خدمت گرشاسپ به سیمرغ، درمان رستم و زایش فرامرز، رهایی کیخسرو، به پادشاهی رسیدن کیقباد، کشتن دیو سپید، گزینش رخش، پیروزی بر سهراب، چاره جویی در زنده ماندن سهراب، یاری زال در رویارویی با برزو، ساختن ببر بیان و رهاندن رستم و سیاوش از مرگ. از دیگرسو، با توجه به دو سویه اهورایی و اهریمنی سیمرغ و دیگر قراین موجود، پیوند او با زروان نیز دور از ذهن نیست.
جایگاه و نقش اسطوره ها در حکمت خسروانی؛ با تأکید بر حکمت اشراقی، شاهنامه و مرصاد العباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
401 - 441
حوزه های تخصصی:
حکمت خسروانی منشوری بی بدیل و میراثی عظیم از آموزه های ایران باستان است که گستره ای فراگیر از حکمت و فلسفه، شعر و ادبیات و حتی عرفان و تصوف را در یک قاب به نمایش می گذارد. این پژوهش بر آن است تا با مقایسه آرای سه اندیشمند بزرگ ایرانی فردوسی حکیم ، شیخ اشراق و نجم الدین رازی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که اسطوره های جاودان حکمت خسروانی در اندیشه های شیخ اشراق ، «شاهنامه» فردوسی و «مرصاد العباد» نجم الدین رازی چگونه بیان شده است؟ روش انجام تحقیق حاضر مطالعه کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است. این مهم میراث هزاران ساله ایرانیان برای نهادینه سازی عشق، نور، نیکی و زیبایی است. از جمله نتایج مهم این پژوهش عبارت اند از اسطوره ها از «شاهنامه» فردوسی تا «حکمه الاشراق» سهروردی همواره حامل پیام و نشانگانی عرفانی و پهلوانی هستند و بسیاری از آن ها برآمده از حکمت دیرپای حکمای فهلوی است. این قهرمانان آرمانی، با پیروزی بر پلیدی ها و سیاهی ها جلوه آشکار تقابل جاویدان خیر و شر هستند.
تقابل اژدها با جانوران دیگر در اساطیر ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
271 - 290
حوزه های تخصصی:
اژدها موجودی افسانه ای و عجیب که تقریباً به شکل سوسمار و یا مار غول پیکر تصویر شده و در تمامی اساطیر جهان نقش پررنگی دارد. این موجود اساطیری در فرهنگ تمام ملل به جز چین، نماد پلیدی و ناپاکی است که از دهانش آتش بیرون می جهد و دشمن انسان و موجودات دیگر است، و قصد دارد که انسان را از بین ببرد و جهان را نابود کند و در این نقش جنبه اهریمنی و دیوخویی آن بیش تر نمایان می شود. بر همین اساس، در افسانه ها و اساطیر جهان، قهرمانان و پهلوانان پیوسته با این حیوان بدسرشت، در نبرد هستند تا جهان را از وجود آن پاک کنند. حاصل پژوهش نشان می دهد که این حیوان بدسرشت و اهریمنی، نه تنها با قهرمانان نبرد می کند، بلکه با موجودات و جانوران دیگر هم رابطه خوبی ندارد و شواهد و تصاویر به جا مانده از گذشته حکایت از آن دارد که با حیوانات افسانه ای دیگر نظیر سیمرغ و شیر هم در حال نبرد بوده است. در تصاویر به جا مانده، حتی نبرد دو اژدها نیز دیده شده است.
بازتاب نمودهای اسطوره ای درخت ویسپوبیش در پندار مولوی از خرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و با سنجش همانندی های داستان گسیل کردن پادشاه، فرستاده ای را به هند برای یافتن درختی که دورکننده مرگ و پیری است با درخت ویسپوبیش یا همه تخمه و خویشکاری های سیمرغ در حماسه ملی، نشانه هایی از پیوند پندار و اندیشه مولوی با بنیان های اندیشگانی اسطوره ای، فرادید نهاده شده است. آنچه از این بررسی به دست آمد بدین گونه است که اگرچه داستان فرستادن کسی به هندوستان برای یافتن گیاه یا درختی ویژه و درمان بخش، پیش از مثنوی در آثار دیگری بویژه شاهنامه و کلیله و دمنه بازگو شده، ویژگی هایی که مولوی برای درخت درمانگر و چیستی و توانایی های خرد بازگو می کند، یادآور داستان و شخصیت سیمرغ است که بر فراز درخت ویسپوبیش در دریای فراخکرد جای دارد. همچنان که درخت همه تخمه در اسطوره، درمانگر دردها و دور کننده مرگ است، درختی که در سخن مولوی از آن سخن می رود، دورکننده ناآگاهی و نادانی دیگر نمودهای مرگ است. اگر فرستاده پادشاه برای یافتن درخت، به هندوستان رهسپار می شود، درخت اسطوره ای نیز در هندوستان است. دریای محیط در سخن مولوی بازتابی از دریای فراخکرد اسطوره ای می تواند بود و افزون بر این، مولوی در سخن عرفانی خود، برخی ویژگی های سیمرغ اسطوره ای همچون «دانایی» و «توانایی در بلندپروازی» را به جبرییل چونان نماینده دانایی و عقل فعال که پر دارد و بلند پرواز است نیز داده است.
واکاوی نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوان بیگی بخارا از منظر نشانه شناسی لایه ای
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
109 - 119
حوزه های تخصصی:
آثار هنری موجود در دنیای اسلام با توجه به احوال و گرایشهای اندیشه هنرمندانش و نیز حامیان آنها دارای معنایی گوناگونی است، برخی اوقات این آثار بیانگر رمزی هستند که میتواند متأثر از تفکرات عرفای مسلط در زمان خلق اثر باشد. این چنین آثاری در هر لایه از معانی خود، رمزی با بار ارزشی ویژهای را جای دادهاند. هدف این پژوهش، نشانهشناسی نقش سیمرغ در سَردر مدرسه دیوانبیگی بخارا است که با بهرهگیری از رویکرد نشانهشناسی لایهای و نیز با توجه به تفکرات عرفای اسلامی و مفاهیم اسطورهای این نقش به این دو پرسش پاسخ داده است، 1. بر اساس علم نشانهشناسی لایهای نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوانبیگی چه معنا و مفهومی دارد؟ و 2. عوامل مؤثر در شکلگیری نقش سیمرغ در سردر این مدرسه کدام است؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دو نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوانبیگی بخارا پرداخته و گردآوری اطلاعات آن با استفاده از منابع کتابخانهای بوده است. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که سیمرغِ سردر مدرسه نادر دیوانبیگی و نقوش مجاورش، نشانههایی را در بر گرفتهاند که متأثر از تمایلات فکری حامیان مدرسه و نیز اندیشه مسلط در جامعه و نخبگان آن جامعه است. این پژوهش با بررسی نشانه سیمرغ به کمک ادبیات عرفانی حاکم در جامعه و نیز اندیشه مسلط در اجتماع مشخص شد که سیمرغ در معانی صریح خود به عنوان یک پرنده اسطورهای و در مفاهیم ضمنی خود در معنای انسان، عالیترین نمونه جامعه خود است.
واکاوی تحول معنایی نمادین سیمرغ در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشه معنایی صورت بندی می کنند. این خوشه های معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید می شوند و بخشی از حافظه فرهنگی ما را تشکیل می دهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظه فرهنگی جامعه پس از اسلام باقی مانده و در صورت بندی های جدیدی در سنت شعری و عرفانی فارسی استمرار یافته، سیمرغ است. این صورت بندی های متعدد نشان می دهد که سیمرغ در فرهنگ ایرانی به یک دال مرکزی تبدیل شده و بازخوانی بینامتنی کدهای رمزگذاری شده در آن می تواند تفکر اسطوره ای و سنت فکری رمزآلود انسان ایرانی در سده های گذشته را برای نسل جدید فهم پذیر کند. با عنایت به این موضوع، مقاله حاضر با تکنیک قرائت تنگاتنگ و با تکیه بر شواهد متنی موجود در پیکره ادبیات پیشااسلام و پسااسلام می کوشد ضمن تاکید بر سمبلیسم غنی این پرنده، سیر تطور معنایی آن را در دوره های مختلف تاریخی تا قرن هفتم واکاوی کند و چرایی و چگونگی این چرخش های معنایی را به یک مسئله تبدیل کند. بر این اساس، مقاله حاضر تلاش می کند به این سؤال پاسخ دهد که سیمرغ در پیکره متون ادبی پسااسلام چه تفاوتی با متون پیش از اسلام دارد و در صورت بندی های متعدد آن چه نوع دست کاری های خلاقانه ای در صورت و محتوای آن رخ داده است؟
چگونگی مضمون آفرینی های صائب با سیمرغ اساطیری و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
151 - 166
حوزه های تخصصی:
سیمرغ پرنده ای اساطیری است که از گذشته های دور تاکنون در حوزه تفکر، تمدن، فرهنگ و اندیشه ایرانیان بال و پر گشوده و در اشکال گوناگون خود را به نمایش گذاشته است. قدیمی ترین متن حاوی اسطوره سیمرغ، اوستاست و در حوزه زبان و ادبیات فارسی، شاهنامه از مهم ترین مجال های ظهور سیمرغ است و در قرن ششم، سیمرغ در حیطه ادبیات عرفانی نیز تجلی می یابد. این پرند ه اساطیری در هر دوره با نقش و رنگ متناسب آن زمان بروز و ظهور داشته است. سبک هندی سبک مضمون آفرینی با ایده های گذشته است و صائب تبریزی از بزرگ ترین شاعران این سبک به شمار می رود که در دوره رکود عرفان، به مضامین عرفانی بسیاری توجه نشان داده است. در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است، برآنیم تا چگونگی بروز و ظهور سیمرغ اساطیری- حماسی و سیمرغ عرفانی را در شعر صائب بررسی کنیم. بنابراین سؤال موردنظر این است که با توجه به تلاش های گوناگون صائب برای مخالف خوانی و مضمون آفرینی در حوزه های مختلف، وی از سیمرغ چگونه برای مضمون سازی استفاده کرده است و بیشتر در چه حوزه و برای بیان چه مفاهیمی از این پرنده اساطیری بهره گرفته است؟ پژوهش نشان می دهد که صائب علاوه بر بهره گیری از داستان سیمرغ اساطیری در شاهنامه، از سیمرغ عرفانی در منطق الطیر نیز بهره گرفته است و ابهت، جلال و شکوه سیمرغ، عنصری برگرفته از هر دو حیطه حماسی و عرفانی است که در شعر صائب به زیبایی استفاده شده است.