مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
زمان
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴و ۷۵
40 - 62
حوزه های تخصصی:
بشر از آغاز در اندیشه یافتن راهی برای اندازه گیری معیارهای مختلف زمان همچون: روز، ماه و ... بوده است. تقسیمات زمان تا اندازه ای به تحولات طبیعت ارتباط داشت. کردها نیز همچون سایر اقوام، برای تشخیص زمان و تقسیمات آن و تنظیم امور، باورها و معیارهای خاصی داشتند. در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی، باورهای مردمان ایلام در مورد زمان بررسی شد. بر اساس نتایج پژوهش، مردم ایلام به مدد تجربه یا غریزه، هواشناسی را پیش بینی می کردند و برای پیشبرد مطلوب امور به سعد و نحس اوقات اعتقاد داشتند. آنچه در ادبیات فارسی در مورد ویژگی های روزهای هفته دیده می شود به شکل دقیق تر و مستوفایی در بین کردها جاری است. آنان به میزان دانش خویش، به آگاهی از فرجام امور علاقه داشتند و در این مورد به اعتقاداتی پایبند بودند تا تقدیر را مطابق خواست خویش رقم زنند.
شاکله سازی و کارایی آن در نقد اول کانت با تأکید بر مفهوم «مکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۷
27-46
حوزه های تخصصی:
شاکله سازی قوه خیال یکی از مباحث نقد عقل محض کانت است که اهمیت آن مورد مناقشه شارحان قرار گرفته است؛ برخی آن را بحثی تصنعی پنداشته اند و برخی ضروری. سخن نگارنده در این مقال، ضرورت این بحث برای نقد اول کانت است. البته شاکله ها چنانکه کانت می پنداشت، منحصراً زمانی نیستند بلکه «مکان» نیز حداقل در بعضی از شاکله ها دخیل است. کانت به واسطه شاکله ها از سویی، کارکرد «ابژکتیو» مقولات محض فاهمه را در شناخت نظری ما تبیین می کند و بدین وسیله خود را از شک هیومی می رهاند؛ و از سوی دیگر، شناخت سنتی مابعدالطبیعه را به چالش می کشاند. از نظر وی، نهایت شناخت نظری ما مجموع اعیان زمانی- مکانی از مجرای خیال است و فراروی از این محدوده نارواست.
بررسی تاریخی اشکال های بعد چهارم در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای این که مشخص شود چرا در بحث زمان حال گروی بر بعد چهارم رجحان دارد، نخست باید دید در طول تاریخ چه اشکال های جدی ای بر بعد چهارم وارد شده است. برخی از اندیشمندان غربی امروزه در این مورد نکاتی بیان کرده اند که مهم ترین آن این است که بعد چهارم نافی حرکت است و از این رو به شدّت خلاف شهود است. برخی از اندیشمندان مسلمان نیز، از همان هنگام طرح بعد چهارم توسط محقق طوسی، گاه به روشی مشابه به شدت در نقد آن کوشیده اند. برای نمونه، علامه حلی می گوید: ما بداهتاً می دانیم که گذشته و آینده ای چون دیروز و فردا معدوم اند نه این که هر کدام در جای خود موجود باشند. به عبارتی، بعد چهارم چون نافی حرکت و تغییر و تغیر است، خلاف شهود و خلاف بداهت بوده و بلکه عین سفسطه است. بنابراین اشکال های اندیشمندان مسلمان بر بعد چهارم باید به روش تاریخی دقیق مشخص شود و تحلیل عقلانی شود تا سپس روشن گردد این اشکال ها تا چه اندازه پذیرفتنی است.
مفهوم و نقش زمان در فلسفه ارنست بلوخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
1 - 21
حوزه های تخصصی:
مقوله زمان یکی از بنیاد ی ترین مفاهیم فلسفی برای هر نظام اندیشگانی است و نحوه شرح و تبیین آن، یکی از شاکله ها ی آن نظام را صورت بندی می کند. فلسفه بلوخ شکلی خاص و بدیع از متافیزیک است که مصالح آن از منابع گوناگون فراهم آمده و در روشی «درهم آمیزانه» در کنار یکدیگر قرار می گیرند. بدون شناخت مفهوم و نقش مقوله زمان در فلسفه آرمان اندیشانه بلوخ، فهم نظام فکری او ناممکن است و ازآنجاکه او از معناها و نقش های مختلف زمان بهره می گیرد، باید برای فهم معنای این مقوله در اندیشه اش، به انواع توصیف های تاریخی ای توجه کرد که از این مقوله شده است. این نوشتار نشان می دهد مقوله زمان در فلسفه بلوخ، فقط شکلی از ترتیب خطی و ساده سه مؤلفه گذشته/حال/آینده نیست که برآمده از وقوع زنجیره حوادث باشد. این سه مؤلفه به گونه ای هم زمان حضور دارند و «سپهر واقعیت» را به یک واحد یکپارچه، اما گشوده، تبدیل می کنند که در روندی دیالکتیکی و غیرقطعی صیرورت دارد. این متافیزیک پویشی، مجموعه ای از روندهای کیهانی و تاریخی را رقم می زند که به تابع زمانی «نه-هنوز» وابسته هستند و یک «آرمان جای آیندگانی» را خواهند آفرید که عاری از زمان است. الزامات توصیفی و تبیینی این نوع «آرمان جای» که بر فلسفه زمان بلوخ تحمیل می شود، در کنار روش شناسی درهم آمیزانه او، نظریه زمانش را دچار ناسازگاری های درونی و عدم پایبندی به مبانی ماتریالیستی نظام فکری اش می کند که نمی تواند جنبه مثبت برای یک طرح واره متافیزیکی/هستی شناختی باشد.
آیا ملاصدرا از بعد چهارم عدول کرده است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
23 - 37
حوزه های تخصصی:
امروزه در جهان اسلام، بسیاری معمولاً بعد چهارم رایج را، یعنی این که هرکدام از زمان ها و امور زمانی گذشته و آینده ثابت در جای خود قرار دارند، به ملاصدرا نسبت می دهند و در آثار او ریشه یابی می کنند؛ ولی پژوهش حاضر نشان خواهد داد او از بعد چهار پیشینیان عدول کرده است. او گرچه در شرح الهدایه الاثیریه به تلخیص و به نوعی تکرار بعضی از نکات میرداماد پرداخته است، به جز شرح الهدایه در سایر آثار خود به بعد چهار رایج نپرداخته و هیچ عبارت صریحی به سود بعد چهار به کار نبرده است تا بتوانیم چهاربعدگروی را به او نسبت دهیم؛ حتی این که امروزه در ریشه یابی بعد چهار رایج کنونی معمولاً بی درنگ به حرکت جوهری صدرا و تعبیر «امتداد» درمورد طبیعت های جسمانی پای می فشرند نیز هیچ ارتباطی به بعد چهار رایج کنونی ندارد؛ بلکه قرائن نشان می دهد ملاصدرا، به جز شرح الهدایه ، در سایر آثار خود از بعد چهار پیشینیان عدول کرده است؛ بنابراین، این پژوهش در ادامه خواهد کوشید این عدول را بررسی کند.
پیکربندی زمان و روایت در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-135
حوزه های تخصصی:
اندیشیدن به مسئله «زمان» و تلاش برای ملموس کردن نوع گذر آن بر آدمی، همواره مورد توجه دانشمندان علوم مختلف، به ویژه حوزه علوم انسانی، بوده است. هر چند نمایش گذر این مفهوم، به ویژه در حوزه درک آن در چرخه فصول و گذار عمر از جوانی به پیری، به نوعی درکی از حضور و تأثیر زمان را بر پدیده ها به دست می دهد، اما به نظر می رسد بیشتر از هر چیزی می توان رد پای آن را در آثار هنری و ادبی، به ویژه در داستان و رمان جستجو کرد که به کمک روایت، رخدادها را به تصویر می کشند. بر همین اساس، این مقاله تلاشی برای بررسی، تحلیل و پیگیری چگونگی کارکرد زمان در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی است که به کمک شگردهای خاص روایی و استفاده از گفتمان تاریخ، روایت و ادبیات موفق شده است گونه خاصی از پیکربندی زمان را در نوعی از فراگفتمان تاریخی به نمایش بگذارد. این مقاله دو بخش دارد؛ بخش نظری، با تکیه بر نظریه های زمان بر اساس نظریه های دانشمندان این حوزه و بخش دوم، تحلیل نوع کارکرد زمان در این رمان، با توجه به مباحث نظری است. نتایج به دست آمده در این بررسی، نشان دهنده نوع کارکرد زمان، تاریخ و روایت داستانی، در یک گفتمان فراتاریخی در این رمان است.
دوری بودن یا نبودن تعریف ماهیت و حقیقت زمان در اندیشۀ ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا درباره ماهیت زمان دو تعریف ارائه کرده که خواجه نصیر معتقد است مشتمل بر دور هستند. تعریف نخست در کتاب اشارات آمده و زمان بمعنای تقدّم و تأخّر غیرمجامع در نظر گرفته شده است. برخی از حکما همانند آقاحسین خوانساری معتقدند دوری بودن تعریف ابن سینا از ماهیت زمان در این کتاب، اشکالی بدنبال ندارد زیرا تصور زمان امری بدیهی است و وجود دور در تعریف امر بدیهی، ایرادی ندارد. تعریف دیگر وی در بخش طبیعیات کتاب شفا ارائه شده است. در این کتاب، ماهیت زمان بمعنای عدد حرکت، آنگاه که به اجزاء متقدم و متأخر تقسیم شود، دانسته شده است. این تعریف شیخ الرئیس بگونه یی است که زمان علاوه بر آنکه شامل کمّ متصل میشود ( یعنی مقدار حرکت) است، کمّ منفصل را نیز در بر میگیرد (یعنی زمان عدد حرکت خواهد بود). هدف نوشتار حاضر ارائه تصویری روشن از تعریف ماهیت زمان در دیدگاه ابن سینا بر اساس دو کتاب اشارات و طبیعیات شفا میباشد. نگارنده پس از جستجو در آثار ابن سینا با روش تحلیلی تطبیقی، به این نتیجه رسیده که برداشت خواجه نصیر از تعریف ابن سینا در مورد ماهیت زمان در کتاب شفا، دچار دور نبوده بلکه او درصدد ارائه تحلیلی دیگر از حقیقت زمان میباشد.
ادراک و بازنمایی زمان در رمان ایرانی (مطالعه موردی: دهه 80 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با تکیه بر مفروضات گفتمان مطالعات فرهنگی، بر این باور است که درکی که انسان ها از «زمان» دارند نه ذاتی و جهان شمول، بلکه درکی برساخته و فرهنگی است؛ بدین معنی که هر فرهنگ صورت بندی(های) ویژه خود از زمان را شکل می دهد و به افراد ارائه می نماید. بر این اساس، پژوهشِ پیشِ رو در صدد است به بررسی صورت بندی فرهنگ ایرانی از زمان در چند رمانِ ایرانیِ دهه 80 شمسی بپردازد و با به کارگیری روش تحلیل تماتیک در پی توصیف آن است که زمان در رمان های مذکور چگونه و در پیوند با چه مفاهیمی صورت بندی و بازنمایی شده است. نتایج به دست آمده نمایشگر دو الگوی آگاهی زمانی متفاوت در متن رمان هاست: الگوی اول شامل زمانی دایره ای و دربرگیرنده چرخه های متداخلی از «گذشته بازگشتی» و «حال تکراری» است؛ الگوی دوم فهمی آینده محور و خطی از زمان را مطرح می کند که در بستر آن مفاهیم حال و آینده بر مفهوم گذشته غالب می شوند. در متن رمان ها دو الگوی مذکور در شکل دو گانه ای متضاد ظهور می کند که در آن الگوی اول بر الگوی دوم غلبه می یابد و دومی را در هیئت «دیگریِ» خود بازمی شناسد.
ماهیت فضا و زمان در آثار چند رسانه ایِ کتی پاترسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
21 - 30
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناسایی فضا و زمان در آثار چند رسانه ای کتی پاترسون با شیوه توصیفیT تحلیلی با روش گردآوری کتابخانه ای تدوین شده است.کتی پاترسون به عنوان یکی از هنرمندان چند رسانه ای با به کارگیری چندین رسانه ی گوناگون هنری غالباً فضا و زمان را با استفاده از تکنولوژی مفاهیم میکرو و ماکرو، فاصله گذاری، فاصله زمانی، چرخه زمانی و زمان بندی، و روابط زمانی را به اشتراک می گذارد. او فضایی را ایجاد می کند تا مخاطب را از حالت منفعل خود خارج و سعی می کند تا با درگیر کردن اکثر ادراکات حسی ، فضا و زمان را به شکل جدیدی ارائه دهد و نحوه ی برخورد متفاوتی با مسئله ی زمان را به وجود آورد. در نهایت فضا در آثار پاترسون فراتر از چارچوب ریاضیات برای برقراری ارتباطی ژرف، و تصور ناشناخته ها می باشد. در این راستا از چارچوب مفهومی و روش شناسی ملهم از رویکرد گوتفرید بوهم و تی جی لسینگ استفاده شد . نتایج پژوهش نشان داد، پاترسون درک جدیدی از زمان را برای مخاطب ارائه می دهد تا بتواند خوانش های متوالی و همزمانی را داشته باشد. مخاطب در درک فضا و زمان آثار چندرسانه ای پاترسون، نقشی فعال داشته و خود تعیین کننده مدت زمان دریافت آثار است.
پدیده شناسی زمان در حفاظت و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
8 - 18
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پدیده شناسی زمان به عنوان بعد چهارم و اصل موجودیّت اجسام در حفاظت و مرمت انجام شده است. مسأله این است، بعد زمان در آثار چیست؛ چگونه مورد شناسایی قرار می گیرد؛ چه نقشی در حفاظت و مرمت دارد. برای حل مسأله با راهبرد پدیده شناسی زمان انحای پدیدار شدن آن بر آگاهی انسان تحلیل شده است؛ بدین قرار زمان با رویداد، فرهنگ مادّه ای ، لایه های فرسودگی، مکان و انسان معادل است و بر آگاهی پدیدار و تقویم می شود. در نتیجه بر مبنای شناخت پدیده شناسانه ی زمان و ارتباط آن با اصل موجودیّت اثر، حفاظت سطوح فرسوده به عنوان انباشت لایه های اکنون ضروری است؛ سنجش فرسودگی ها بر مبنای اصول زمان مندی مادّه و ارتباط آن با حرکت و دگرگونی امکان زمان سنجی، تحلیل های آسیب شناسی، اتّخاذ روش های مناسب حفاظت بهینه را فراهم می کند. پدیده شناسی زمان، انسان را در افق اهداف فرایندهای مداخله ای اثر قرار داده و پاسخگوی سؤالات اساسیِ حفاظت و مرمت پست مدرن است و افزون بر آنالیز مادّه ا ی، آنالیز فرامادّه ای اثر را نیز مقرّر می کند. با تمرکز بر مفهوم فرهنگ مادّه ای، زمان بدن مند یا زمان انسانی نیز علاوه بر زمان ساخت، زمان سپری شده، زمان مواجهه با اثر، در مرمت مطرح میشود. حفاظت بقایای گذشته، سبب فهم گذشته در زمان حال و آغاز فرایند انتقال گذشته از حال و هم زیستی آن با آینده است.
تبیین مدل هویت مکان-حس مکان و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن؛ نمونه موردی: پیاده راه شهرری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظاهر فیزیکی، فعالیت ها و معانی مواد خام هویت مکان هستند. حس مکان جنبه دیگری از هویت مکان، در درون این عناصر نیست. بلکه در اثر ارتباط متقابل انسان با این عوامل شکل می گیرد. حال این سوال ها مطرح است که رابطه بین هویت مکان و حس مکان چگونه است؟ چگونه می توان به یک مکان، با هویت خاص خود دست یافت؟ با توجه به بررسی های انجام گرفته، هویت مکان را می توان معادل با حس مکانِ "ما" دانست و در پاسخ به سئوال دوم، باید گفت که هویت مکان بخشیدنی نیست، بلکه طی زمان و فرآیندی به وسیله مردم شکل می گیرد، اما ابتدا باید از طریق عوامل فیزیکی، فعالیت و معنا به عنوان مولفه های تشکیل دهنده، اقدامات لازم در راستای رسیدن به هویت مکان را انجام داد. دراین نوشتار، با هدف بازیابی و معرفی نقش هریک از عناصر و اجزای تشکیل دهنده هویت و حس مکان، بر پایه مرور متون و اسناد مرتبط در این زمینه، به بررسی آرا و نظرات صاحبنظران پرداخته شده است. پس از بررسی عوامل و عناصر مختلف و نیز طبقه بندی عوامل دخیل در آن، به تبیین مدلی نو از عناصر و فرآیند شکل گیری هویت مکان و بررسی مدل مذکور در پیاده راه شهرری (به عنوان موردپژوهشی) پرداخته شده است.
بررسی نحوه ارتباط میان دو مفهوم حس مکان و دلبستگی به مکان در خوابگاه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۱۹ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
15 - 22
حوزه های تخصصی:
امروزه مفاهیمی چون حس مکان و دلبستگی به مکان در ادبیات معماری و شهرسازی به ویژه در حوزه مطالعات محیطی بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این در حالی است که سازوکار ارتباط میان این دو مفهوم چندان تبیین نشده است. پژوهش حاضر پس از تعریف مفاهیم حس مکان و دلبستگی به مکان و بررسی عوامل تاثیرگذار بر آنها، به ارائه مدلی چهار وجهی از اجتماع این دو مفهوم تحت عنوان مدل نظری پژوهش می پردازد. سپس مدل به دست آمده را در دو نمونه موردی خوابگاه ارم و خوابگاه قدس از مجموعه دانشگاه شیراز به آزمون می گذارد. به منظور گردآوری داده ها، از مصاحبه عمیق و پرسشنامه بسته استفاده گردید و جهت تحلیل نتایج پیمایش، از نرم افزار SPSS بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان از آن داشت که میان حس مکان و دلبستگی به مکان رابطه معنادار بسیار قوی وجود دارد. عوامل کالبدی محیط، هم در ایجاد حس مکان و هم در ایجاد دلبستگی به مکان از اهمیت بالایی برخوردار هستند. عامل زمان در ارتباط با خلق حس مکان، کمترین درجه اهمیت را دارد این در حالی است که در شکل گیری دلبستگی به مکان، این عامل بعد از عوامل کالبدی، از بالاترین درجه اهمیت برخوردار است.
رهیافت خلق مدام و تفسیر دینامیکی برگسون از زمان، شهود و حرکت
منبع:
کاوش های عقلی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
113 - 133
فلسفه برگسون بر دو مساله اساسی زمان حقیقی یا "دیرند" و شهود (Intuition ) استوار گشته است و پیوند عمیقی میان مفاهیم سه گانه زمان، حرکت وشهود برقرارنموده است. وی متعلق شهود را حرکت تطور و فعالیت خلاق شور زیستی می داند ودرپاسخ به دیدگاههای مکانیستی وغایت شناسانه ،وجود جنبش خلاق خود انگیخته وخود جوش را پیش می نهد که دائما اشکال تازه ای از حیات را به وجود می آورد وخلق وخلقت را به صورتی پیش رونده به سطوح بالاتری از تکوین وتحول می رساند. در بررسی مساله حرکت ( motion) ابتدا به اثبات و تبیین اختیار و آزادی پرداخته است و برای بررسی آن به مساله زمان توجه نموده است. به عقیده برگسون مجادلاتی که میان قائلان به جبر ومخالفان آنان صورت گرفته بواسطه فهم نادرست از مفهوم دیرند و بعد، توالی و همزمانی ، چونی و چندی است و با بر طرف نمودن این اشتباه ، مجموعه شبهات مربوط به جبر واختیار و تعریف هایی که برای آن شده و خود مساله اختیار از میان خواهد رفت . برگسون با نظریه تکامل مخالف نیست بلکه با آن نظریه های علمی تکامل مخالف است که فعالیت خلاقانه زندگی را انکار می کنند و تکامل را در حد ترتیب بخشهای مادی می دانند. در این مقاله به تفسیر دینامیکی برگسون از سه بحث زمان ،شهود وحرکت و برآیندآن،که همان خلق مدام می باشد، خواهیم پرداخت.
بررسی رویکرد متکلمان اسلامی به طبیعت و حرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۱۳۸-۱۲۱
مسئله حرکت در دو نظام فکری فلسفه و کلام اسلامی دو راه متفاوت را پیموده است. یک مسئله مهم در این میان، یافتن آن دسته از مبانی معرفتی، روشی و هستی شناسانه ای است که به شکل گیری رویکرد خاص متکلمان به طبیعت و حرکت منجر شده است. مسئله مقاله این است که رویکرد متکلمان اسلامی به پرسش از طبیعت و حرکت چیست و مبتنی بر چه اصول و روشی است؟ طبق یافته های مقاله از نظر آنان شناخت طبیعت همانا شناخت فعل الله و غایت آن معرفه الله است. بنابراین طبیعت شناسی، شناختی بالاصاله نیست بلکه شناختی آلی و نردبانی برای شناخت حق تعالی و تنزیه او از ماسوی است. معرفت شناسی سلبی متکلمان، زمینه اصلی باور به جسمانی بودن ماسوی الله و باور به جوهر فرد است. همچنین حرکت، امری واحد، متصل و تدریجی به معنای فلسفی آن نیست، بلکه برپایه نظریه جوهر فرد، اکوان اربعه و خلأ، حرکت امری گسسته و منحصر در حرکت انتقالی است. این مقاله به روش تحلیلی به مسئله پرداخته است.
نقد قطب الدین رازی بر بعد چهارم و تأثیر آن بر اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۵
3 - 32
از همان هنگام که محقّق طوسی در حل برخی از دشواره های مربوط به زمان بعد چهارم (سرمدگروی ایستا) را پیش نهاد برخی از اندیشمندان مسلمان به شدت در نقد آن کوشیده اند. در این میان نقدهای قطب الدین رازی در محاکمات – به ویژه از نظر تاریخی – از اهمیت خاصّی برخوردار است. چه، ذیل سخنان او اندیشمندان بسیاری در طول تاریخ به عنوان شارح یا ناقد به ابراز دیدگاه های خود پیرامون چهاربعدگروی پرداخته اند. از این رو در این پژوهش به تعلیقه های فراوان محاکمات – که اغلب به صورت نسخه ی خطی و چاپ نشده اند – توجه خاصّی شده است. قطب رازی در نقد خود نخست بر بداهت وجود تغیّر و حرکت در زمان حاضر، و نه در گذشته و آینده، پای می فشرد و سپس بر غیرقارالذات بودن حرکت و نبود حرکت قطعیه در خارج. برخی از شارحان یا ناقدان او نقدهای افزون تری نیز پیش کشیده اند که معروف ترین آن ها دیدگاه دوانی است؛ یعنی اشکال تقارن تناقض آمیز حرکت قطعیه با وصف گذشته (یا حضور). آن نقدهای دیگر عبارت اند از: نیستی مطلق حرکت قطعیه در آینده؛ خلاف بداهت بودن وجود گذشته در گذشته و آینده در آینده؛ ادراک ناپذیری گذشته در گذشته و آینده در آینده؛ پیدایش تسلسل محال در امور زمانی؛ جدلی بودن وجود حرکت گذشته/آینده در زمان گذشته/آینده در خارج. در این نوشتار همه ی آن بررسی های پراکنده یک جا گردآوری و تحلیل و ارزیابی عقلی خواهد شد؛ دیدگاه های کسانی چون سیف الدین ابهری، جرجانی، دوانی، غیاث الدین دشتکی، باغ نوی، م ح ق ّق س ب زواری، احمد علوی، ابراهیم حسینی، م ح ق ّق خوانساری و ... . با بررسی اشکال های جدی ای که در طول تاریخ بر بعد چهارم وارد شده است مشخص خواهد شد که چرا حال گروی در بحث زمان جای گزین مناسبی برای چهاربعدگروی است: اگر مشکلی چون جزء لایتجزا در مورد زمان حال و حال گروی وجود نداشت، می توانستیم بگوییم حال گروی درست است و چهاربعدگروی مطلقاً نادرست. ولی با وجود چنین مشکلی هم اینک تنها می توانیم بگوییم حال گروی جای گزین مناسبی برای چهاربعدگروی است.
شناسایی ویژگی های نحوی زبان ارتباط علمی در آثار علمی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: هدف از انجام این پژوهش عرضه تصویری کلی از ویژگی های نحوی زبان علم فارسی است. روش: برای پاسخ به پرسش های پژوهش از روش اسنادی استفاده شده که زیرمجموعه رویکرد کیفی است. برای شناسایی ویژگی های نحوی زبان علم، 90 مقاله در نشریه های علمی-پژوهشی در دو حوزه علمی (علوم انسانی و علوم پایه) و سه رشته دانشگاهی (زبان شناسی، زمین شناسی، و شیمی) به روشِ هدف مند نمونه گیری شدند. این مقاله ها به شکل متن وارد نرم افزار «کیودی اِی ماینر لایت» مطالعه و کدگذاری شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که از ویژگی های نحوی غالب و مشترکِ زبان علم فارسی استفاده از وجه اخباری و زمان حال ساده است. افزون بر این، پدیدآوران فارسی زبان بیشتر ترجیح می دهند که در آثارشان از جملات ساده استفاده کرده و جمله هایشان را در وجه مجهول بیان کنند. وجه اخباری و زمان حال ساده بیشترین فراوانی را در فرایند کدگذاری به خود اختصاص دادند. پدیدآوران فارسی زبان آثار علمی کوشیده اند تا در آثار خود از زبانی بهره برند که محترمانه تر به نظر آید و همچنین به سبک و سیاق نوشتارهای علمی گذشته می نگارند؛ سبکی که با توجه به تأکیدهای امروزی بر ترویج علم شاید چندان کارآمد نباشد. اصالت/ارزش: این مطالعه نخستین کوشش برای شناسایی ویژگی های زبان علم در زبان فارسی به روشِ تجربی و با کمک داده های میدانی است. یافته های این پژوهش می تواند در آموزش زبان علم به کار مدرسان و مؤسسه های آموزشی آید. افزون بر این، نهادهایی همانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سیاست گذاری هایشان می توانند از این یافته ها بهره برند. یافته های این پژوهش در زبان شناسی رایانشی نیز کاربرد دارد.
قاعده جاودانگی احکام و تحول زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقه و حقوق اسلامی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۸
143 - 170
در مورد این که حکم ثابت است یا در پاره ای از شرایط تغییر می کند. استقراء سه فرض متصور است؛ فرض نخست این که حکم اولی غیرقابل تغییر است و الی الابد ثابت است. فرض دوم آنکه حکم به دلیل تغییر موضوع یا ملاک در حالت هایی تغییر می کند. فرض سوم جمع دو فرض اول و دوم است با این توضیح که حکم ثابت است در پاره ای از مقاطع حکم اولی به واسطه ی گذر زمان کشف می شود نه اینکه تغییر می کند یعنی حکم در لوح محفوظ عندالله وجود دارد و عنصر زمان و مکان کاشف آن هستند، نه آنکه حکم با حفظ موضوع و عوارض مترتب بر آن تغییر کند. به بیان دیگر تحول زمان در احکام مؤثر نیست، احکام با موضوع تناسب دارد زمان موجب رخداد موضوعات مستحدثه می شود و شریعت استعداد دارد که احکام متناسب با موضوعات ناشی از تحول زمان را در اختیار مجتهد قرار دهد با این وصف اولاً تعبیر تغییر با قواعد اصولی ناسازگار است و اشعار بر تصویب دارد، ثانیاً معنای تغییر یعنی این که یک موضوع که از یک حکم برخوردار است با حفظ همه شرایط از یک حکم دیگری برخوردار گردد که هیچ کس ملتزم به چنین باور ناصحیحی نشده است. نگارندگان معتقدند که حکم جدید از باب تغییر نیست بلکه این حکم وجود داشت و کشف شده است. افزون بر این که تغییر به تدریج سبب استحاله دین می گردید و تغییر دستاویزی برای سوء استفاده کنندگان قرار می گیرد.
عنصر زمان و مکان و نقش آن در تحول اجتهاد بر احکام جزائی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
اجتهاد فرایندی برای فهم دین و کشف و استنباط احکام شرعی است. پس از قرن ششم معنا و مبنای اجتهاد در تاریخ شریعت اسلامی تغییر یافت و مصطلح جدیدی پدید شد که بر اساس آن ممکن بود شیعه و سنّی را اهل اجتهاد نامید. در میان اهل تسنن قدیمی ترین نص درباره کاربرد اجتهاد با این معنای جدید ظاهراً کتاب ارزشمند المستصفی من علم الاصول از امام محمد غزالی است که اولین بار عقل را از ابزارها و حتی منابع اجتهاد نامید آنهم در میان عالمان مذهبی که بقول خودشان در عصر انسداد یا انحصار اجتهاد بسر می بردند. در میان شیعه مصطلح جدید اجتهاد را می توان در عبارت محقق حلّی در آغاز باب تاسع از کتاب معارج الاصول دانست که در بیان حقیقت اجتهاد مطالبی را مطرح می نماید. اجتهاد در عرف فقها کوشش در استخراج احکام شرعی است، به عبارت دیگر استخراج احکام از ادّله شرع، اجتهاد است. زیرا احکام شرعی گاهاً از ظواهر نص بدست نمی آید، بلکه شناخت آنها مبتنی بر قواعد نظری و نیازمند اقامه دلیل است، چه آن دلیل قیاس باشد یا غیر آن. امروزه با توجه به مسائل مستحدثه و حوادث واقعه و بقول دیگر مقتضیات زمان و مکان، اجتهاد فراتر از قیاس و سایر منابع سنتی، در مواردی که نیاز به تغییرات جدی وجود دارد، علی الخصوص احکام جزائی، باید بر محور عقلانیت دینی، شرعی و عرف عقلا مطرح گردد.
بررسی تطبیقی– انتقادی آرای ابن سینا و فخر رازی و ملاصدرا درباره حدوث و قدم طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
27 - 53
در این مقاله، بعد از بیان دقیق موضوع و مقصود از حدوث و قِدم، نظریات ابن سینا و فخر رازی و صدرالمتألهین شیرازی درباره حدوث یا قدم زمانی عالم طبیعت مطرح و تحلیل انتقادی شده است. برحسب ترتیب تاریخی ابتدا نظر ابن سینا، مبنی بر قَدم طبیعت، و یک دلیل آن که بر اساس قاعده طبیعیاتی - فلسفی «هر حادثی مسبوق به ماده و مدت است» اقامه شده است. سپس انتقادات غزالی و فخر رازی که مشابه یکدیگرند و پاسخ خواجه طوسی به فخر رازی تقریر شده و، در ادامه، نظر ملاصدرا که موافق ابن سینا است، حکایت شده است. در ادامه اشاره ای هم به نظر خاص ملاصدرا در مورد حدوث زمانی طبیعت بر اساس حرکت جوهری، صورت گرفته و تذکر داده شده که این نظر با هر یک از حدوث یا قدم طبیعت قابل جمع است. سپس دو مسئله جانبی مربوط به بحث: تسلسل بی نهایت معدات و مسئله محدد الجهات، مطرح شده و حل وفصل شده است. جمع بندی و نتیجه گیری مقاله نیز در پایان آمده و، درنتیجه گیری، نظرمتکلم مبنی بر حدوث زمانی طبیعت مبهم و ناکارآمد خوانده شده و نظر فلاسفه بر قدم طبیعت ترجیح داده شده است.
تبیین تفسیرهای گوناگون از قاعده «المتفرقات في وعاء الزمان، مجتمعات في وعاء الدهر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
17 - 48
قاعده «المتفرقاتُ فی وِعاءِ الزمان، مجتمعاتٌ فی وعاءِ الدَهرِ» یکی از قاعده های پرکاربرد در مباحث فلسفه اسلامی است که در نظام فکری اندیشمندانی چون میرداماد، نقشی اساسی ایفا می نماید. این قاعده تفسیرهای گوناگونی دارد که تاکنون به گونه ای فراگیر درکنار یکدیگر بیان نشده و زمینه برخی مغالطه ها را فراهم نموده است. برای پرهیز از مغالطه های یادشده، پژوهش پیش رو با روش تحلیلی- توصیفی، نخستین بار تفسیرهای گوناگون قاعده، وجوه اشتراک و امتیاز، و برخی کاربردهای آنها را درکنارهم تبیین می نماید. دامنه کاربست این تفاسیر از حوزه الهیات بالمعنی الاخص تا مباحث فلسفه زمان معاصر امتداد دارد.گوناگونی تفسیرهای یادشده نتیجه اختلاف در سه مولفه مهم است: 1. واژه دهر معانی سه گانه ای دارد که با یکدیگر تنها اشتراک لفظی دارند. 2. آن چه در دهر حاضر می شود می تواند شخصِ موجود زمانی، حیثیتی از حیثیات او یا وجود برترِ او باشد. 3. ثباتِ عالم زمان، تنها از افق دید موجودهای ثابت (نازمان مند) تحقق می یابد یا این ثبات وابستگیی به فاعل شناسا ندارد. برپایه مولفه های یادشده، در مجموع، چهار تفسیر از قاعده سامان یافته که عبارتند از: 1. موجودهای پراکنده در ظرف زمان، در ظرف دهر به وجودِ برتر خویش، مجتمع با یکدیگرند. 2. موجودهای پراکنده زمانی همگی در ظرف موجودهای دهری تحقق می یابند. 3. موجودهای متفرق زمانی از جهت ثباتی برخوردارند و از این جهت با موجودهای ثابت مرتبط هستند. 4. شیء متحرک، نسبت به عالم زمان متحرک و نسبت به مبادی عالیه ثابت است.