مطالب مرتبط با کلیدواژه

عشق ازدواجی


۱.

از «عشق واقعی» به «دوست داشتن منطقی»: یک مطالعه ی پدیدارشناسانه ( تجربة زیستة کنشگران متأهل شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عشق عشق ازدواجی پدیدارشناسی تجربه زیسته عشق تغییرپذیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۴ تعداد دانلود : ۹۹۸
خانواده بنیان هر جامعه است و روابط عاشقانه ی زوجین آن را مستحکم تر می کند. بر این اساس این مقاله با راهبری اصول روش پدیدارشناسیِ توصیفی، درصدد توصیف تجربه ی زیست شده ی عشق در سال های ابتدایی ازدواج از منظر خود کنشگران است. داده ها، با نمونه گیری هدفمند از میان افراد متأهل ساکن شهر اصفهان که از ازدواج آن ها کم تر از هفت سال گذشته، و سپس مصاحبه های عمیق با آن ها جمع آوری گردید. نتایج حاصل از تحلیل پدیدارشناسی چندسطحی در این پژوهش نشان داد که تجربه ی عشق ازدواجی از منظر کنشگران مشتمل بر پدیده های زمان مند و غیرزمان مند است. پدیده های زمان مند تحت عنوان «عشق تغییرپذیر» به تغییر شکل عشق در طول زمان از «عشق واقعی» در ابتدای ازدواج به «دوست داشتن منطقی» با شروع زندگی مشترک اشاره دارد. رابطه جنسی نیز به عنوان بخشی از تجربه ی «عشق تغییرپذیر» از طریق دو الگوی «عدم پذیرش-پذیرش» و «پذیرش-پذیرش» برساخته می شود. پدیده های غیرزمان مند، یعنی تجارب عاشقانه ای که به زمان خاصی تعلق ندارد، به تجارب «عشق مردم پسند»، «خاطرات»، «یکی شدن» و «تایید همسر» اشاره دارد.
۲.

مطالعه پدیدارشناسانه عشق ازدواجی در دوران آشنایی (تجربه زیسته کنش گران تازه ازدواج کرده شهر اصفهان از آشنایی تا لحظه عقد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ازدواج انتخاب تجربه زیسته عشق عشق ازدواجی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲ تعداد دانلود : ۶۸
وجود عشق به منزله مبنایی برای ازدواج و انتخاب همسر در جامعه کنونی ایران اهمیت یافته است. از همین رو، این پژوهش با اتخاذ رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی به توصیف چیستی و چگونگی تجربه زیسته عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظه عقد از منظر کنش گران تازه ازدواج کرده می پردازد. جامعه مطالعه شده شامل شهروندان متأهل شهر اصفهان است که در سال های ابتدایی زندگی مشترک اند. از طریق نمونه گیری هدفمند و با مصاحبه عمیق با 24 نفر، داده ها جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی هشت مرحله ای، مبتنی بر روش باتلر کیسبر، تحلیل شد. تحلیل داده ها نشان می دهد که تجربه زیست شده عشق ازدواجی در دوران آشنایی تا لحظه عقد از طریق نوعی تقابل عقل و احساس در سه مرحله زمانی برساخته می شود؛ تقابل میان «رمانتیک گرایی پیشین» و «واقعیت گرایی پیشین» قبل از مواجهه و میان «به دل نشستن»، «واقعیت گرایی پسین» و «رخدادهای جرقه ای» بعد از مواجهه با طرف مقابل، که به طورکلی با مضمون «سرگردانی میان بیم و امید» مشخص شد. لحظه عقد نیز در عین داشتن چنین تقابلی، به عنوان لحظه ای محوری در آگاهی کنش گران، با در بر داشتن مضمون اصلی «دوگانگی لحظه عقد»، از یک سو «اوج سرگردانی» را در خود دارد و از سوی دیگر به این سرگردانی خاتمه می دهد؛ به این معنا که پس از لحظه عقد، تردید کنش گران به صفر می رسد و آن ها نوعی «تحول احساسی» را تجربه می کنند.