مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
کانت
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
1 - 26
حوزه های تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو شکاف میان نظر و عمل در اخلاق و عدم وضوح جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی است. هدف کلی این پژوهش مشخص کردن جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی کانت است. کانت از سه تخیل (تولیدی، بازتولیدی و خلاق) در آثار و اندیشه خویش سخن به میان آورده است که هریک دارای تعریفی مشخص و کارکردی متمایز است. با این حال می توان وجه اشتراک هر سه تخیل را در قابلیت ترکیب به معنای کلی آن دانست. بر اساس روش تحلیل استعلایی یا فرارونده در قالب سه تحلیل نشان داده شد که میان تخیل و اخلاق، شروط لازمی وجود دارد. بر اساس تحلیل اول، شرط لازم عمل اخلاقی اراده خیر است و شرط لازم تحقق اراده خیر، تخیل خلاق است. در تحلیل دوم نتیجه شد که شرط لازم برای تحقق امر مطلق، قدرت تصویر سازی خیال است و در بیانی دیگر نتیجه گرفته شد که شرط لازم تحقق امر مطلق، قوه تخیل است. در تحلیل سوم چنان نتیجه شد که شرط لازم امکان امر مطلق استفاده از تخیل به وسیله آزمایش فکری است. بر اساس روش استنتاجی و در قالب سه استنتاج جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی نشان داده شد. در اولین استنتاج نتیجه گرفته شد که برای تعلیم و تربیت اخلاقی باید به پرورش تخیل پرداخت. در دومین استنتاج به حاصل آمد که برای همدلی یا هر نوع تربیت اخلاقی به معنی امر مطلق، باید به پرورش خیال ورزی پرداخت. در سومین استنتاج چنان نتیجه شد که برای پرورش تخیل به جهت تعلیم و تربیت اخلاقی (تخیل اخلاقی) باید از روش آزمایش فکری استفاده کرد.
بررسی مقایسه ای و انتقادی مفهوم آزادی در اندیشه کانت و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
643 - 657
حوزه های تخصصی:
آزادی به یک معنا از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه به شمار می رود که نقش بنیادین در اندیشه فلاسفه دارد؛ اما مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، برای بقا در شرایط جدید نیازمند بازتوصیف است. بر این اساس مقاله حاضر درصدد است ضمن بررسی مقایسه ای دیدگاه کانت و هایدگر، برخی انتقادهای جدی به آنها را مورد توجه قرار دهد تا گامی هر چند مقدماتی در جهت بازتوصیف مفهوم آزادی برداشته باشد. کانت آزادی را امری فراپدیداری و خصیصه بنیادی سوژه دانسته و آن را بنیاد اخلاق معرفی می کند. او معنای ایجابی آزادی را که در سایه اجتماعی شدن انسان فرصت ظهور می یابد برمی گزیند و آن را پایه اندیشه خویش قرار می دهد؛ اما باید گفت که اولا درست است که قوانین اخلاق از ما صادر می شود، ولی عمل کردن و نکردن به آنها اختیاری است. ثانیا آدمی بیشتر محصولی اجتماعی است تا نتیجه صورت محض قانون اخلاقی و قاعده امتناع اجتماع نقیضین. در مقابل، هایدگر معتقد است دازاین عین فراروی از خویش و برون ایستی و استعلای وجودی است و این اساس آزادی است. از این رو اگزیستانسِ(برون ایستی) دازاین ذاتا عین آزادی است. اما اولا روش هایدگر در توصیف نحوه وجود انسان نسبت به شیوه زندگی خنثی است. ثانیا دیدگاه هایدگر در باب آزادی نه کمکی برای آزاد زیستن می کند و نه راهکاری برای آن نشان می دهد. ثالثا این دیدگاه نقش دیگری و جامعه در آزاد زیستن را نادیده گرفته و تنها بر فرد دازاین تکیه می کند. رابعا آزادی نسبتی با خشنودی و شادی ندارد.بنابر این آزادی نه به معنای رها شدن از جبرگرایی علی معلولی، بلکه به معنای ناپوشیده ساختن است.
نقد زیباشناسی کانت در زیباشناسی آزمایشی: تحلیلی نقادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم آذر ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
41 - 50
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : از تأثیرگذارترین و مناقشه برانگیزترین نظریات کانت در زیباشناسی، که در کتاب «نقد قوه حکم» بیان شده، این است که داوری زیباشناختی را همزمان سوبژکتیو، و برخوردار از اعتبار همگانی می داند. در عین حال کانت بر این نکته تأکید دارد که میان امر زیبا و امر مطبوع تفاوتی اساسی وجود دارد. این سؤال مطرح است که چگونه امری می تواند هم سوبژکتیو باشد و هم برخوردار از اعتبار همگانی؟ و اینکه آیا تفاوت میان امر زیبا و مطبوع به روش تجربی قابل اثبات است؟ هدف پژوهش : هدف این پژوهش به طور اخص بررسی پرسش های مذکور از دیدگاه متفکران معاصر زیباشناسی آزمایشی است. برخی از متفکران این نحله به اعتبار همگانی داوری زیباشناختی و تفاوت میان امر زیبا و امر مطبوع نقدهایی وارد کرده و به شیوه آزمایشی و تجربی در ابطال آن کوشیده اند. در عین حال نیک زنگویل منتقد به نام و برجسته حوزه زیباشناسی در دفاع از نظر کانت روش های به کار گرفته شده در زیباشناسی آزمایشی را فاقد روایی و پایایی می داند. روش پژوهش : این پژوهش با رویکردی کیفی به بررسی دو رویکرد تجربی کووا و زنگویل در خصوص زیباشناسی کانت می پردازد. در بخش اول به نحوی مختصر نظر کانت معرفی می شود. در بخش بعد برخی از مهم ترین پژوهش های تجربی از جانب کووا که در نقد نظر کانت عرضه شده اند مطرح می شود. سپس نقدهای زنگویل بر کووا دسته بندی شده اند تا در بخش نهایی بتوان نقدهای او را تحلیل کرد. نتیجه گیری : به نظر می رسد پژوهش های تجربی را می توان برای فهم بهتر زیباشناسی کانت به کار گرفت و بنابراین برخلاف نظر زنگویل زیباشناسی آزمایشی مکمل زیباشناسی سنتی است و نه تلاشی ناکام برای کنار نهادن آن.
کانت و عمل اخلاقا نادرست: جمع بین رای حکیمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا انسان در عین حال که می داند عملی نادرست است به انجام آن مبادرت می ورزد؟ پاسخ سقراطی افلاطونی به این سوال منفی است. به نظر ایشان شرط لازم و کافی برای عمل درست و فضیلتمندانه علم به درستی آن است. مفهوم مخالف این آموزه، هم از طرف فلاسفه و هم از دید مردم عادی مورد تردید واقع شده است. افراد بسیاری را می بینیم که در حالی که می دانند عملی اخلاقا نادرست است، به انجام آن مبادرت می کنند. این پدیده متداول را چگونه می توان تبیین کرد؟ در این مقاله به تبیین کانت در این خصوص پرداخته شده است. این بررسی عمدتا با محوریت کتاب دین در محدوده عقل تنها، با نگاهی گذرا به بنیادگذاری و در مواضعی مقایسه با آراء افلاطون و ارسطو صورت گرفته است. ترتیب مطالب به این صورت است که پس از تعریف عمل اخلاقا نادرست (شر بنیادی) و به زمینه های خیر و شر در انسان پرداخته شده و پس از آن به تبیین کانت از انتخاب شر و نسبت این انتخاب با علم به نادرستی آن بررسی شده و سرانجام نسبت آن با آراء دو فیلسوف بررسی و نتیجه گیری شده است.
نظریه ملاصدرا و کانت درباره هلیات بسیطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۷
1-25
حوزه های تخصصی:
هلیه بسیطه قضیه ای است که محمول آن »وجود» است. از مسائل مهمی که در مورد این قضایا مطرح می شود این است که آیا اساساً می توان چنین قضایایی را پذیرفت؟ این نوشتار درصدد ارزیابی نظر ملاصدرا و کانت در مورد هلیات بسیطه است که نخست به بررسی نظرات هر کدام از این فیلسوفان به طور مجزا و سپس به تشابهات و تناظرات نظرات آنها و در پایان به ارزیابی نظر آنها خواهد پرداخت و به این نتیجه می رسد که نظرات ملاصدرا در خصوص هلیات بسیطه(یعنی1. ثبوت الشیء؛ 2. عارض ماهیت؛ 3. عکس الحمل؛ 4. تجرید همراه تخلیط) قابل تقلیل به دو راه حل (1. مبتنی بر اصالت ماهیت؛ 2. مبتنی بر اصالت وجود) است و از سوی دیگر نظر کانت این است که هلیات بسیطه تحلیلی و ترکیبی نیستند، بنابراین به انکار این قضایا پرداخت. این نوشتار بر آن است که با بیان دو راه حل ملاصدرا می توان از نتایج مشکل آفرین رویکرد کانت به مسئله هلیات بسیطه خارج شد.
مقایسه ای بین وجود و ماهیّت صدرایی با نومن و فنومن کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۴۳
53 - 76
حوزه های تخصصی:
می دانیم تأثیرگذارترین فیلسوفان شرق و غرب در قرون اخیر به ترتیب ملّاصدرای شیرازی و کانت فیلسوف مشهور آلمانی است، به طوری که در هر حوزه، اکثر قریب به اتّفاق فیلسوفان متأخّر، یا در مسیر شرح و یا در طریق نقد بخشی از آثار و افکار ایشان قلم زده اند. هر یک از این دو فیلسوف برای خود اصول و اصطلاحات ویژه ای داشته اند که بعضی از آنها قابلیّت مقایسه با یکدیگر را دارند. نوشتار پیش رو به دنبال مقایسه ی «وجود و ماهیّت» صدرایی با «نومن و فنومن» کانتی است. در این راستا، ابتدا سه تفسیر از هر یک از این زوج مفاهیم ارائه گردیده و سپس شباهت ها و تفاوت های آنها مورد بحث قرار گرفته است. در ضمن بیان تفسیرهای گونه گون از وجود و ماهیّت صدرایی، به اقسام حیثیّت تقییدیّه توجّه ویژه ای شده و پیرامون تفاسیر متعدّد از نومن و فنومن کانتی، بر دو نگاه معرفت شناسانه و روان شناسانه تأکید رفته است
تحلیل و نقد برداشت کانت از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۴
81 - 104
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان پیش از کانت در مورد موضوع هایی اساسی بحث می کردند: آیا خدایی هست؟ آیا انسان روح مجرد و فناپذیر دارد؟ و آیا جهان موجودات متناهی است یا نامتناهی؟ کانت براساس عقل نظری به این نتیجه رسید که به این گونه موضوعات نمی توان شناخت قطعی یافت. البته این وی این گونه مسائل را مردود نشمرد ؛ کانت بانقد عقل عملی، اثبات کرد که ، حیات اخلاقی، وجودخدا را به عنوان اصل موضوع می پذیرد. زیرا فعل اخلاقی سرچشمه سعادت است؛ انسان بدون اخلاق قادر به زندَگی نیست و اخلاق بی خدا هم به سوداگری منتهی می گردد. بنا بر این اخلاق الزاماً انسان را به طرف خدا و دین هدایت می کند.کانت در دلیل خود بر وجود خدا از واژه « اختیار» بهره می جوید. به این صورت که انسان مختار است، اختیار هم اساس اخلاق، یعنی انجام فعل نیک و پرهیزاز فعل بد است( = فضیلت). خلاف و عکس این، رذیلت است و چون در این جهان پاداش فضیلت و کیفر رذیلت بدست نمی آید باید نفس و روح باقی بماند تا پس از مرگ پاداش و یا کیفر خود را دریابد و باید ذاتی ( = خدایی ) باشد که به فضیلت پاداش مناسب و به رذیلت کیفر فراخور بدهد.روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و با استفاده از فیش برداری کتابخانه ای می باشد
جایگاه تئودیسه لایب نیتس در اندیشه پیشانقدی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمانوئل کانت در خلال بسیاری از آثارش به مسئله شر توجه کرده است. آنچه اغلب از دید محققان و کانت پژوهان مسلمان پنهان مانده شبهات و پاسخ های فلسفی کانت در مورد شر در دوره پیشانقدی و اوایل دوره نقدی اوست، که بسیاری از آنها تا انتهای حیات علمی اش با او باقی مانده و سرمنشأ شکل گیری نظریات متأخر وی گردیده است. در این مقاله، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی اعتبار تئودیسه لایبنیتس نزد کانت در دوره پیشانقدی و نقش آن در شکل گیری تئودیسه کانت در این دوره پرداخته شده است. کانت در ضمن نقد و ارزیابی مبانی تئودیسه لایبنیتس (که عبارت اند از عدمی بودن شر، نظریه نظام احسن، مجازات انگاری شر طبیعی و ابتنای شر اخلاقی بر اختیار)، به تبیین و اثبات مبانی خویش پرداخته است. او بر خلاف لایبنیتس و با تمایز میان تضاد منطقی و تضاد حقیقی، از وجودی بودن شر دفاع می کند. کانت در مجازات انگاری شر طبیعی نیز مبتنی بر مبانی فیزیک نیوتون دیدگاه لایبنیتس را نمی پذیرد. با این حال، او با دفاعیه مبتنی بر اختیار ناظر به شرور اخلاقی با لایبنیتس هم رأی است. ناظر به نظریه نظام احسن نیز به نظر می رسد مهم ترین تئودیسه کانت در دوره پیشانقدی بر همین نظریه استوار است، که گرچه در برخی مقالات اشکالاتی بر آن وارد کرده، در سایر آثارش، حتی در اوایل دوره نقدی و پس از انقلاب کوپرنیکی خویش، با جدّیت از آن دفاع کرده است.
امکان پرسش از امر زشت در افق استتیک کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
1 - 25
حوزه های تخصصی:
استتیک ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم همواره محل بحث ها و کشف نکات بسیاری در باب کالبدشناسی قوه ذوق و احکام مربوط به آن بوده است. مسائل استتیکی زمانه معاصر، پژوهش در امکان ادراک تأملی ناخرسندی و به تبع آن جایگاه زشتی را در اندیشه استتیک کانتی موردتوجه مفسران قرار داده است. زشتی و احکام مربوط به آن در ملاحظات پیشانقادی کانت در قیاس با اندیشه های وی در چهارچوب دستگاه نقادی جایگاه متفاوتی داشته اند. او پیش از نگارش نقدهای سه گانه، زشتی را در قالب ادراکات حسی و مفاهیم انسان شناسانه به عنوان متعلق ادراک ناخوشایندی ایجابیِ صرفاً تجربی موردتوجه قرار داده است. لیکن پرسش از زشتی به مثابه حکم تأملی در افق استتیک نقادانه او ممکن نیست، چراکه امکان صدور چنین حکمی با غایت های سیستماتیک و روش شناسی نقد سوم در تناقض خواهد بود. نوشتار حاضر جهت روشن شدن جایگاه زشتی در افق استتیک کانت، ضمن بررسیِ نگاه وی به زشتی در افق پیشانقدی، به تبیین دلایل فقدان امر زشت به عنوان حکمی تأملی در ملاحظات انتقادی کانت و اثبات عدم امکان تحقق حکم تأملی درباره زشتی در فلسفه استعلایی می پردازد.
ارسطو، کانت و وحدت مسأله متافیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
37 - 66
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد توأمان به دو پرسش مهم نسبت به متافیزیک پاسخ گوید: الف) آیا متافیزیک دانشی ناظر به اصول کلی موجودات است یا از موجودی خاص به نحو انضمامی نیز پرسش می کند؟ ب) آیا متافیزیک در معنای کانتی آن نوعی گسست از متافیزیک ارسطویی است ؟ برای پاسخ به این دو پرسش نخست با استناد به متون ارسطو نشان داده می شود که مسئله متافیزیک اولاً با جستار از اصول کلی موجودات آغاز می شود ولی، در ادامه این جستار، به پرسش از موجودی خاص یعنی امر نامشروط (اندیشه خوداندیش) گره می خورد. بنابراین، دانشِ ناظر به اصول کلی موجودات همان دانش به موجودات برین است. پس از تبیین سرشت متافیزیک ارسطویی، با بررسی متون کانت روشن خواهد شد که، برخلاف باور مشهور، نزد کانت نیز همواره تبیین موجودات به پرسش از امر نامشروط گره می خورد. بنابراین، متافیزیک نزد ارسطو و کانت همواره در پیوند با امر نامشروط است.
نبوغ کانتی و بتهوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نبوغ بیانگر ارزش و عظمت فردی است. اصطلاح نبوغ و تعریف آن یکی از مباحثی است که نظریه پردازان و فلاسفه به معنی یکسانی از آن نمی رسند. در کنار آن همیشه در بحث شاهکارهای هنری نیز مسئله این بوده است که برخی خلق این آثار را منوط به نبوغ خالق اثر دانسته و برخی نیز معتقد بودند که شاهکارهای هنری تنها ثمره کوشش هنرمند است و مبحثی به نام نبوغ وجود ندارد. کانت یکی از فلاسفه ای بود که مبحث نبوغ را در بخشی از زیبایی شناسی اش جای داد و خلق هنر زیبا را منوط به نبوغ نمود. از طرفی بتهوون نیز یکی از موسیقی دانانی بود که همیشه در مورد خلق آثارش به واسطه نبوغ شخصی اش بحث های فراوانی شده است. بسیاری آثار او را، به واسطه وجود پیش نویس هایی که قبل از اتمام قطعاتش داشته است، ثمره کوشش او دانسته و دلیلی برای وجود نبوغ در خلق این آثار نمی بینند. در این پژوهش تلاش می شود تا بااستناد به تعریف کانت از نبوغ، اثبات شود خلق آثار بتهوون زاییده نبوغ او بوده است. هدف این پژوهش، در شیوه توصیفی اش، مطابقت نبوغ به مفهوم کانتی بر خلق موسیقاییِ بتهوون است.
مواجهه شیلر با اندیشه های زیبا شناسانه ی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
15 - 22
حوزه های تخصصی:
شیلر نقد قوه ی حکم کانت را آغازی برای پژوهش های فلسفی خویش درباب هنر و زیبایی قرار می دهد. در این میان، آنچه بیش از همه او را به تأمل واداشت، غلبه بر «دوگانه انگاری» کانتی در خصوص «ضرورت و آزادی» و «حس و عقل» بود. او این «دوگانه انگاری» را بخشی از معضلات و مشکلاتی می داند که گریبان انسان مدرن را گرفته است. روشنگری و مدرنیته را سبب ساز این مشکلات می داند. این تحقیق با رویکردی توصیفی تحلیلی به مواجهه شیلر با آراء زیبا شناسانه کانت می پردازد و نشان می دهد که چگونه می توان از دل ضرورت به آزادی رسید و چگونه می توان تقابل میان جزء و کل، وظیفه و میل، طبیعت و انسان را از میان برداشت. در این راستا شیلر تلاش کرد کار ناتمام کانت را در پیوند عقل نظری و عملی، به نتیجه برساند، و بر «دوگانه انگاری» اندیشه های وی فائق آید. در این پژوهش خواهیم دید که شیلر به واسطه مفهوم بازی از تقابل ماده صورت / حس عقل فراتر می رود و به "دوگانه انگاری" وحدت می بخشد . شیلر از هنر به مثابهجایگاه تحقق بازی برای وحدت بخشیدن به این دو عنصر و در نتیجه وحدت بخشیدن به انسان بهره می گیرد . وحدتی که خود چیزی نیست جزء بازی
جایگاه رساله ی استادی در فلسفه ی نقدی کانت
منبع:
کاوش های عقلی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
15 - 25
حیات فلسفی کانت مشتمل بر دو دوره ی پیشانقدی (تا ۱۷۷۰.م) و نقدی است. رساله ی استادی کانت که در سال ۱۷۷۰. م تالیف شده است، کانت را در میانه ی پرواز نشان می دهد. اساساً دوره های گذار در تاریخ فلسفه اهمیت ویژه ای دارند چون می توانند ما را با مسائل اصلی فلسفی در دوره تکون و شکل گیری آنها از نزدیک آشنا کنند و افزون بر تسهیل فهم و درک اهمیت راه حل ها و نوآوری ها ریشه شناسی اصطلاحات خاص فیلسوف را نیز میسر کند. در رساله ی استادی، با تفکیک حساسیت و عقل شناخت پدیداری به حساسیت و شناخت نفس الامری به عقل اختصاص داده می شود. در همین رساله، کانت به عامل زمان و مکان به عنوان صورت ادراک که وظیفه ساماندهی به معرفت را ایفا می کند، تفطن می یابد. بعدها مسئله چگونگی تطابق مفاهیم عقلی با اعیان غیر محسوس توجّه او را جلب کرد و در رویارویی با این مسئله مفاهیم عقلی را هم ناظر به عالم پدیداری دانست؛ ولی تحت تاثیر شبهات هیوم در باره علیت اطلاق آن مفهوم بر عالم پدیداری نیز محل سوال قرار گرفت و راه برای طرح آموزه ی عناصر پیشینی در دوره نقدی گشوده شد.
بررسی ضمانت اجرای اخلاق در دیدگاه کانت و شهید مطهری
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵)
87 - 104
ضمانت اجرا از مسائل مهم مطرح شده در فلسفه اخلاق است؛ زیرا تا ضمانتی برای اجرای اخلاقیات وجود نداشته باشد صدور احکام و الزامات اخلاقی بی فایده خواهد بود. از این رو مکاتب اخلاقی به دنبال تبیین ضمانت اخلاق در نظریه های خود هستند. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی ضمانت اجرا از دیدگاه کانت و شهید مطهری پرداخته است. آنچه از بررسی دیدگاها به دست آمد نشان می دهد که به اعتقاد کانت، عقل عملی ضامن اجرای اخلاق است؛ که اشکالاتی به این دیدگاه وارد شده است، از این رو نمی تواند قابل قبول باشد. شهید مطهری با تکیه بر خودشناسی که بر خداشناسی استوار است، درک عزت و کرامت نفس را انگیزه اجرای اخلاق می داند. بررسی ها نشان می دهد که این نگاه نیز از جامعیت برخوردار نیست و نمی تواند برای همه، انگیزه انجامِ فعل اخلاقی باشد. نکته قابل توجه آن است که اعتقاد به خدا مهم ترین انگیزه برای اجرای اخلاق است و اسلام با توجه به مراتب فکری و روحی متفاوت مردم، طیف وسیعی از انگیزه ها را با محوریت اعتقاد به خدا و یگانگی او، برای روی آوردن به افعال اخلاقی برای همه فراهم کرده است.
رویکردی هرمنوتیکی به مقایسه مقولات در کانت و دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله معرفت شناختیِ کانت و دیلتای عینیت و اعتبار معرفت، یکی معرفت در علوم طبیعی و دیگری معرفت در علوم انسانی، است و در همین چهارچوب به نقد و تعیین حدود عقل و ارائه مفاهیم و مقولاتی که در شناخت اعمال می شود، می پردازند. اما کار این دو فیلسوف تفاوت های مهمی با هم دارد: در کانت شاهد نقد عقل نظری و تعیین مفاهیم و خصوصیات قوه صدور حکم هستیم، در حالی که در آثار دیلتای با ایده نقد عقل تاریخی و علوم انسانی و ملاک تمایز آنها از عقل نظری و علوم طبیعی روبرو هستیم. هر دو برای رسیدن به این هدف به ارائه مقولات و مفاهیم کلی دخیل در کسب معرفت و توجیه لزوم کاربرد آنها پرداخته اند. در این مقاله ضمن مقایسه مقولات فاهمه و مقولات حیات، نشان داده می شود که با توجه به فراگیری و بنیادی بودن مقولات حیات نسبت به مقولات فاهمه و رابطه هرمنوتیکی بین آنها، نه مقولات فاهمه کانت همتا و هم ارز مقولات حیات دیلتای است و نه علوم طبیعی هم سطح علوم انسانی است؛ بلکه نسبت این دو از سنخ ابتنای یکی بر دیگری یا اشتقاق یکی از دیگری است و دیلتای سعی کرده مبنا و بنیاد مقولات فاهمه و علوم طبیعی را که همان مقولات حیات و علوم انسانی است کشف و بیان کند. شماره ی مقاله: ۸
بازتاب فلسفه سیاسی هابز و کانت راجع به صلح در توسل به عدالت کیفری بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
مهم ترین هدف سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت بین المللی است. اما هیچ یک از ارکان سازمان ملل مفهوم صلح را تعریف ننموده اند. افزودن عبارت امنیت بین المللی نیز کمکی به تعریف صلح نکرده است. این مقاله علاوه بر مطالعه مفهوم صلح به بررسی فلسفه سیاسی صلح از دیدگاه هایزوکانت می پردازد. هابز با نگاه بد بینانه خود، صلح را امری ساختگی دانست. دیدگاهی که منشأ رئالیسم سیاسی گردید و به سیاست عملی دامن زد. سیاست عملی با نادیده گرفتن عدالت کیفری برای قربانیان نقض حقوق بشر بر صلح تاکید می کندو مرتکبان جرایم بین المللی را بی کیفر می گذارد.اما کانت با فلسفه اخلاق گرایانه خود صلح پایدار را حاصل احترام به حقوق بشر تلقی کرد. اندیشه ای که در لیبرالیسم سیاسی متبلور شد و عملکرد سازمان ملل را از جستجوی صلح منفی به تلاش برای تحقق صلح مثبت از طریق عدالت کیفری برای جوامع قربانی نقض گسترده حقوق بشر معطوف نمود.رویکردی که حاصل ان ایجاد محاکم کیفری بین المللی و دیوان کیفری بین المللی بود.این امر بیانگر آن است که آینده حقوق بین الملل با ارتقا حقوق بشر ّپیوندناگسستنی دارد.
پدیدگی یا پدیدارگیِ آینده ؟ مطالعه عناصر آینده پژوهانه آراء ایمانوئل کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
آینده پژوهی دانش کشف آینده است. بسیار مهم است که با چه رویکردی به آینده می نگریم، و چگونه از وقایع و حوادثی که در اکنون رخ نداده است، برداشتی از حقایق می کنیم و متناسب با این برداشت، تصمیم گیری می نماییم. این مهم، بسته به رویکردی فلسفی دارد که از دریچه کدام مکتب فلسفی به وقایع آینده نظر می کنیم. در همین راستا مسئله اصلی این پژوهش این است که چه زمینه هایی در اندیشه ایمانوئل کانت، برای شناخت آینده وجود دارد؟ یا بعبارت دیگر عناصر آینده پژوهانه اندیشه کانت کدام است؟ برای این منظور، روش تحقیق مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و رجوع به آثار کانت و استخراج عناصر آینده نگرانه در اندیشه وی است. در این روش از طریق تحلیل نظر وی به عناصر مذکور می رسیم. با بررسی انجام شده مشخص گردید که در دستگاه معرفتى کانت، شناخت از همکارى حسّیات استعلایى با تحلیل استعلایى، یعنى از همکارى عناصر زمان و مکان و مقولات فاهمه، که شاکله سازى در میان آن دو اتفاق مى افتد، براى انسان حاصل مى شود. بنابراین، ضرورى است درباره زمان و مکان در معرفت شناسى کانت بحثی طرح گردد. بنابراین، مجموع این عناصر در شناخت آینده، با توجه به تاکید کانت بر قضایای ترکیبی پیشین؛ موثر می باشد. پس آنچه در نگاه کانت عنصر اساسی معرفت شناسیِ آینده پژوهانه محسوب می گردد، قضایای ترکیبی پیشینی است که با شرط ضرورت و کلیّت، اطلاع ما را از جهان افزایش می دهد. بنابراین وی در جستجوی شرایط ضروری و پیشینیِ ما قبل تجربه است که شناخت انسان را امکان پذیر می سازد.
مفهوم شهود نزد شلایرماخر در کتاب دربارهُ دین و مقایسه آن با شهود نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
167 - 183
در فلسفه مدرن، کانت بیشترین تأثیر را بر شلایرماخر داشته است. شلایرماخر، اصطلاح شهود را بارها در کتاب « درباره دین» و دیگر آثار خود به کار می برد، اما آیا مراد او از شهود، همان مفهومی است که کانت در فلسفه استعلایی خویش در نظر داشته است؟ در این مقاله پس از ارائه سیری تاریخی و اجمالی از مفهوم شهود تا دوره ی مدرن، مفهوم این اصطلاح نزد شلایرماخر بر اساس کتاب « کتاب «درباره دین»» مورد بررسی قرار می گیرد. مفهوم شهود، نزد شلایرماخر و پرسش از مفهومی و یا غیر مفهومی بودن شهود در کتاب کتاب «درباره دین»، بخشی از پرسش پژوهشی مقاله حاضر است. در نهایت، دیدگاه شلایرماخر از نظرگاهی تطبیقی با مفهوم شهود نزد کانت بررسی می شود. چنان که ریچارد کروتر، مترجم اثر کتاب «درباره دین» و یکی از پژوهشگران اندیشه شلایرماخر، شهود او را دارای بیشترین مشابهت و تناسب با شهود، نزد کانت می داند. اما پژوهش حاضر بر آن است که به رغم تأثیرپذیری شلایرماخر از کانت، مفهوم شهود نزد او ریشه در اندیشه افلاطونی دارد؛ زیرا شهود شلایرماخر هرچند دارای ویژگی های مشابهی با شهود حسی کانت است، اما شهود را در ارتباط با حس مطرح نمی کند. او حتی شهود را همانند شهود عقلی کانت نیز تبیین نکرده است، بلکه آن را به صورت متضایفِ با احساس برای تبیین ذات دین به کار می برد. از نظر او شهود با ذات دین و احساس پیوند خورده است و به نوعی انسان را به سوی کشف سوق می دهد.
شأن دین در مقابل اخلاق در فلسفه کانت؛ نگاهی نقادانه به تفسیر تحویل گرایانه از نسبت دین و اخلاق در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۴)
55 - 66
تکیه کانت در فلسفه نقادی خود به برخی مبانی عقل عملی، همانند جاودانگی نفس و وجود خداوند و در رأس همه آن ها خیر اعلی به مثابه غایت قصوای اخلاق، با دو مؤلفه اساسی اش، یعنی فضیلت و سعادت، مُهر تحویل مطلق دین به اخلاق را بر پیشانی فلسفه او زده است. مطابق این نگرش گویی کانت کل دین را به اخلاق فرومی کاهد و از هیچ جنبه ای از دین جز جنبه اخلاقی آن دفاع نمی کند و وجود سایر جنبه ها و ابعاد را زائد می داند. در حالت ضعیف تر، فلسفه کانت با مُهرنشان معتدل تری از فروکاهی با عنوان تحویل تفسیری دین به اخلاق روبه روست. مقاله حاضر می خواهد با تکیه بر اقسام مختلف تحویل گرایی نشان دهد که در نظام فکری و فلسفی کانت اگرچه دین یک عنصر ضروری تکمیل کننده هدف غایی اخلاق است، خود کانت برای دین شأنی غیر از اخلاقی بودن نیز قائل است. بنابراین، این دو قرائت رایج از نسبت دین و اخلاق در فلسفه کانت خالی از دشواری نیست.
مناسبات «کرامت» و «آزادی انسان» از منظر کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
185 - 208
از منظر کانت، آزادی به عنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانون گذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا می نهد. در فلسفه کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان به عنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمی شود. قانون اخلاقی از آن نظر که آزادی است انسان را از قلمرو طبیعت تعالی می بخشد و به او ارزش و شأنی می دهد که بر پایه آزادی و خودقانون گذاری است. انسان اخلاقی برای جهان ارزش می آفریند و همو غایت خلقت است. واسطه ارتباط انسان به عنوان موجودی اخلاقی و غایت نهایی طبیعت، مفهوم آزادی است. آزادی امری عینی و موضوع شناسایی نیست، زیرا مفهوم آزادی به جهان معقول ارتباط دارد و در رفتار و منش انسان واقعیت می یابد. در مملکت غایات کانت، هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. آنچه دارای قیمت است، می تواند مورد دادوستد و معامله قرار گیرد ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و به هیچ عنوان معادلی ندارد که معاوضه شود، «کرامت» است. انسانیّت انسان تا جایی که به داشتن اخلاق تواناست، تنها موجودی است که «کرامت» دارد. مقاله بر محور دیدگاه کانت درباره "مناسبات کرامت و آزادی انسان " و با روش استنتاجی نوشته شده است.