مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
ایده آلیسم استعلایی
حوزه های تخصصی:
ایده آلیسم هوسرل نظریه ای است که به عنوان علم انضمامی، در حوزه های خاص قابل تبیین است. این ایده آلیسم، وجود عالم واقعی و عالم طبیعت را انکار نمی کند، با این حال، نگاه پدیدارشناسانه وی به عالم واقع و طبیعت، با دیگر نگاه های معرفت شناختی متفاوت است.
در این نوشتار، تلاش خواهد شد تا از راه تحلیل مفاهیم و اصطلاحات مورد نظر هوسرل، در برابر دیدگاهی که ایده آلیسم هوسرل را ایده آلیسم محض می داند، موضع گیری و با بیان دلایلی، نشان داده شود که در تحلیل دقیق، نظریه او را باید ایده آلیسم استعلایی نامید مفاهیم کاربردی شامل مفهوم «آگاهی و همدلی»، «تاویل یا احاله»، «حیث التفاتی»، «شهود» و «ماهیت» می باشند که هر کدام در معنای خاص خود، استعلایی بودن پدیدار شناسی هوسرل را توصیف و تبیین می نمایند.
نگارندگان مقاله حاضر بر آن هستند تا نشان دهند که در پدیدار شناسی استعلایی هوسرل، هر آنچه متعلق به این عالم است، ضرورتا تمام تشخص معنایی خود را علاوه بر وضعیت وجود شناختی آن به دست می آورد، به همین لحاظ، هوسرل در کتاب ایده ها همه کوشش خود را به کار می گیرد تا به تمایز دقیقی میان پدیدارشناسی به عنوان روش، پدیدارشناسی به عنوان معرفت دست یابد. پدیدارشناسی هوسرل توانایی خود را در توصیف همه جنبه های فلسفی و علمی به نحو گسترده پوشش داده است.
کانت و بحران شناخت در عصر روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه شناخت، حاصل عصر روشنگری را به اعتباری می توان در دو امر خلاصه کرد: 1ـ نقادی بر بنیاد عقل 2ـ تلقی مکانیکی از طبیعت. در سایه دو نگاه مذکور، روشنگری دچار بحران شد. در کمین نقادی شکاکیت نشسته بود و در کمین تلقی مکانیکی از طبیعت، اصالت ماده. شکاکیت باورهای متعارف انسان را در خصوص واقعیت مستقل از خویش سست می کرد و اصالت ماده باور به آزادی، خلود نفس و مانند آن را تهدید می کرد. لذا مسأله این بود که نقادی از شکاکیت و اصالت طبیعت از اصالت ماده نجات یابد. کانت با ایده آلیسم استعلایی، یعنی با ایجاد نسبتی بین عینیت و علیت، درصدد گذشت از این مسأله بود. تقلا و تمنای کانت با همه سترگی آن در زمان خویش، مورد پرسش قرار گرفت. مقاله حاضر بعد از مقدمه و طرح مسأله به بررسی این امر پرداخته است.
آنتی نومی های کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت اولین متفکری است که از جایگاهی برتر به تعارضات عقل مینگرد و قصد حل آنها را دارد. این تعارضات مبدأ عزیمت کانت به سوی نقّادی عقل به شمار میروند. کانت بر آن است که با روش های جزمی پیشینیان نمیتوان بر این تعارضات فایق آمد و از طرفی هم تلاش دارد تا عقل را از این تعارضات نجات دهد. از این رو، در پی راه حلی میگردد که سرانجام آن را در ایده آلیسم استعلایی مییابد. این نوشتار، بر آن است تا با روشی تحلیلی، به چرایی شکل گیری تعارضات عقل در نظر کانت و راه حل او برای حل تعارضات پی ببرد. نیز با امعان نظر در اندیشه او میزان موفقیت روش وی را مشخص نماید. حاصل مقاله آنکه این تعارضات معلول گذار عقل از محدوده مجاز خویش هستند و او برای رهایی از این تعارضات، با تأسیس ایده آلیسم استعلایی، حکم به نادرستی هر دو طرف در تعارضات ریاضی، و به درستی هر دو طرف در تعارضات دینامیکی میدهد. در این راه، کانت با چالش های درونی و بیرونی روبه روست و میتوان اندیشه او را زیر تیغ انتقادات جدی قرار داد.
نقد و بررسی تفسیر ایده آلیستی ویلیامز از ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش های مختلفی از ویتگنشتاین متأخر وجود دارد. یکی از خوانش هایی که محل نظر و مناقشه شارحان واقع شده، تفسیر برنارد ویلیامز از فلسفه متأخر است. از منظر ویلیامز، ویتگنشتاین در گذار از تراکتاتوس به پژوهش های فلسفی از «مرزهای زبان من یعنی مرزهای جهان من» و به عبارتی از سولیپسیسم استعلایی، به ایده آلیسم استعلایی و به عبارتی «مرزهای زبان ما یعنی مرزهای جهان ما » گذر می کند. هدف اصلی وی تبیین این مطلب است که در حرکت از «من» به «ما» دغدغه های ایده آلیسم استعلایی رها نمی شود. باید توجه داشت که ویلیامز، ویتگنشتاین را در معنای خاصی ایده آلیست استعلایی می داند. در این نوشتار می کوشم تا در وهله نخست، تبیینی دقیق از تفسیر ویلیامز ارائه دهم. برای این منظور، از برخی شارحان بزرگ ویتگنشتاین که این تفسیر را مورد توجه قرار داده اند، ایلهام دیلمن، درک بولتن و نورمن ملکم، کمک می گیرم. در قدم بعدی و در کنار تبیین این تفسیر به نقد وبررسی آن خواهم پرداخت
ایده آلیسم و روانیدن روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۸ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
77 - 96
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه، متداول است که هر جنبش فلسفی می بایست در چارچوب تاریخی خویش فهمیده شود. این حکم، به خصوص، حقیقت ایده آلیسم آلمانی را نمایان می کند که اهداف و مسائل آن تنها در چارچوب فرهنگ آلمانِ متأخر قرن هجدهم قابل فهم است. به طور خاص، این فرهنگی که حیات فکری غالب در آلمان از میانه قرن هجدهم به حساب می آمد، روشنگری نامیده می شد. اما، با نزدیک شدن به اواخر قرن هجدهم، نشانه هایی از بحران در روشنگری پدیدار شد. اصول بنیادین روشنگری انتقادگرایی عقلایی و طبیعت گرایی علمی بود. درحالی که فرجام انتقادگرایی افتادن در دام شکاکیت بود، نتیجه طبیعت گرایی در ماتریالیسم نمایان می شد. اما هر دو غیرقابل پذیرش بودند، زیرا اگر شکاکیت باورهای عقل سلیم را در واقعیت جهان برون تحت الشعاع قرار می داد، ماتریالیسم باورهای متعلق به آزادی، ابدیت و [خداوند] را تهدید می کرد. ایده آلیسم آلمانی و همه اشکال آن- ایده آلیسم استعلایی کانت، ایده آلیسم اخلاقی فیشته و ایده آلیسم مطلق رمانتیک ها- کوشش های بسیاری به منظور حل بحران های روشنگری کردند. بدین سان، هدف این مقاله، نمایش ایده آلیسم آلمانی به عنوان کوششی پایدار به منظور حفظ میراث روشنگری است.
نقدها بر ایده آلیسم استعلایی کانت، برمبنای تفسیر هنری آلیسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش خواهد شد با مرور جریان های اصلی منتقد کانت، تصویری روشن از محورهای این انتقادات مطرح شده و سیر تحول آنها تا طرح تفکیک میان «ایده آلیسم استعلایی» و «تئوری استعلایی تجربه» پی گرفته شود. در ادامه بازآرایی و بازخوانی هنری آلیسون از ایده آلیسم استعلایی را بر مبنای کتاب او با عنوان «ایده آلیسم استعلایی کانت» [1] ارائه خواهیم کرد. او با انتساب یک نگاه هستی شناختی به تفسیر منتقدان کانت از ایده آلیسم استعلایی و نیز ارائه یک خوانش معرفت شناسانه (یا فرامعرفت شناسانه) از این ایده آلیسم، اولا پاسخی به این سیر از انتقادات فراهم می نماید و ثانیا با ایجاد پیوندی بنیادین میان این ایده آلیسم و تئوری استعلایی تجربه، طرح تفکیک میان این دو را منتفی می گرداند. در پایان این مقاله، پس از ارائه ابعاد مختلف این خوانش از ایده آلیسم و نحوه پاسخگویی آن به نقدهای سنتی وارد شده بر کانت، سوالاتی را درباره امکان تفسیر عبارات سوال برانگیز کانت در این قالب و توان مقاومت این تفسیر در برابر همان انتقادات رایج مطرح نماییم.
زیست جهان؛ هوسرل و بازخوانی معنای فلسفه و وظیفه فیلسوف مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
130 - 146
حوزه های تخصصی:
فلسفه نزد هوسرل علمی کلی، بنیادی و متقن درباره جهان است. او به دنبال تأسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه فلسفه ای کلی یا علمی متقن بود اما برای دست یافتن به چنین هدفی باید امکان یک معرفت ابژکتیو درباره جهان را توضیح می داد. هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی، معنای مدنظر خود از فلسفه و وظیفه فیلسوف را در زمینه نقد علم و فلسفه مدرن و در ارتباط با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی مطرح کرده و مفهوم بدیع زیست جهان را به عنوان ایده ای نو برای فلسفه به مثابه علم کلی معرفی می کند. این نوشتار در پی آن است که دیدگاه هوسرل درباره نسبت فلسفه با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی را مورد ملاحظه قرار داده و به این پرسش توجه کند که آیا ایده زیست جهان قادر است پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را به عنوان فلسفه ای بنیادین و علمی کلی معرفی کند یا نه. در این جهت مسئله امکان ابژکتیویته جهان یا به عبارت دقیق تر یک جهان بیناسوژه ای مورد توجه قرار می گیرد که در فلسفه متأخر هوسرل به صورتی مبسوط تر و نوآورانه تر مطرح شده است.
تحلیل و بررسی سوالِ آیا کانت ایده آلیسم است؟ با تکیه بر آراء نیچه و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجه تمایز ایده آلیسم کانت با ایده آلیسم جزمی و مادی در نقد اول بطور کامل مشخص است. یک نوع ایده آلسیم دیگر که کانت به انکار آن میپردازد؛ ایده آلیسم اِشکالی (problematic)(صوری) است که علم انسان به جهان خارج را به واسطه ی همین تجربه درونی و مفاهیم می داند که آنهم نیازمند استدلال به شیوه تحلیلی است. کانت در مقابل این ایده آلیسم، بحثِ ایده آلیسم استعلایی را پیش می کشد، هر چند بطور کلی با ایده آلیسم صوری یا اِشکالی و روش آن موافقت کامل دارد. سوال اساسی در اینجاست که وجه تمایز انواع ایده آلیسم های مختلف در چه موردی است؟ و وجه برتری از آن کدام نوع است؟ و دلایل این برتری در چه جنبه های است؟ در این مقاله به جنبه های برتری ایده آلیسم استعلایی بر ایده آلیسم مطلق می پردازیم، در عین حال مشکلات جدیدی که دراین باب بوجود می آید را بیان نموده ایم؛ همچنین شوپنهاور و نیچه نقدهای برنده ای در بحثِ فی نفسه دارند که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است، بخصوص نیچه که معتقدست کانت یک نوع بازی در این مطلب انجام داده است. در تحلیل نهایی به نتیجه رسیدم که کانت علی رغم همه موضوعاتی که برای وجه تمایز خود با ایده آلسیم جزمی و اِشکالی ارائه می دهد؛ در باب اعتبار شناخت و تبین وجودات خاص خارجی با مشکلات جدی مواجه میشود.
پدیدگی یا پدیدارگیِ آینده ؟ مطالعه عناصر آینده پژوهانه آراء ایمانوئل کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
آینده پژوهی دانش کشف آینده است. بسیار مهم است که با چه رویکردی به آینده می نگریم، و چگونه از وقایع و حوادثی که در اکنون رخ نداده است، برداشتی از حقایق می کنیم و متناسب با این برداشت، تصمیم گیری می نماییم. این مهم، بسته به رویکردی فلسفی دارد که از دریچه کدام مکتب فلسفی به وقایع آینده نظر می کنیم. در همین راستا مسئله اصلی این پژوهش این است که چه زمینه هایی در اندیشه ایمانوئل کانت، برای شناخت آینده وجود دارد؟ یا بعبارت دیگر عناصر آینده پژوهانه اندیشه کانت کدام است؟ برای این منظور، روش تحقیق مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و رجوع به آثار کانت و استخراج عناصر آینده نگرانه در اندیشه وی است. در این روش از طریق تحلیل نظر وی به عناصر مذکور می رسیم. با بررسی انجام شده مشخص گردید که در دستگاه معرفتى کانت، شناخت از همکارى حسّیات استعلایى با تحلیل استعلایى، یعنى از همکارى عناصر زمان و مکان و مقولات فاهمه، که شاکله سازى در میان آن دو اتفاق مى افتد، براى انسان حاصل مى شود. بنابراین، ضرورى است درباره زمان و مکان در معرفت شناسى کانت بحثی طرح گردد. بنابراین، مجموع این عناصر در شناخت آینده، با توجه به تاکید کانت بر قضایای ترکیبی پیشین؛ موثر می باشد. پس آنچه در نگاه کانت عنصر اساسی معرفت شناسیِ آینده پژوهانه محسوب می گردد، قضایای ترکیبی پیشینی است که با شرط ضرورت و کلیّت، اطلاع ما را از جهان افزایش می دهد. بنابراین وی در جستجوی شرایط ضروری و پیشینیِ ما قبل تجربه است که شناخت انسان را امکان پذیر می سازد.
ظهور و بروز امر مطلق در اثر هنری توسط نبوغ در فلسفه هنر متقدم شلینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
312 - 329
حوزه های تخصصی:
شلینگ به دنبال آگاهیِ تام روح انسان است، از طرفی روح آگاه محصول ذهنیتِ انسان است، فلذا در طبیعت روحی ناآگاه تدبیر امور می کند. بنابراین گذار شلینگ از فلسفه طبیعت به ایده آلیسم استعلبایی، در راستای رسیدن به این آگاهی تام است. رسیدن به این آگاهی زمانی میسر می شود که ]من [ (روح) مراحل مختلفی را طی کند. اولین مرحله متعلق به کار حواس است، سپس مشاهده درونی (عقل نظری) و بعد از آن عقل عملی (اخلاق). هنگام فعالیت عقل نظری، تعین تصور بدون اراده فاعل است، اما عقل عملی عین را مطابق اراده فاعل می سازد. بنابراین شکافی میان شناخت نظری و شناخت عملی ایجاد می شود. شلینگ این مسئله را چگونه حل می کند؟ وی کاملا آگاه است که اگر این شکاف پر شود و عین (محصول عقل عملی) و ذهن (محصول عقل نظری) ادغام شوند، امر مطلق ایجاد می شود، اما مسئله اصلی چگونگی عینیت یافتن امر مطلق است که فقط آگاهی تام و اراده ای آزاد قادر به انجام آن هستند. شلینگ چهار مسیر را برای به عینیت رساندن امر مطلق پی می گیرد. یقین حسی، عقل نظری، عقل عملی و شناخت امر مطلق به واسطه هنر چهار مسیری هستند که شلینگ پی می گیرد. پر واضح است که تبیین چگونگی عینیت یافتن امر مطلق، باعث فهم بهتر نظام فلسفی شلینگ می شود. در این مقاله بررسی می شود که شلینگ میان یقیین حسی، عقل نظری، عقل عملی (اخلاق) و هنر کدام یک را سازوکاری مناسب تر برای عینیت بخشیدن به امر مطلق می داند؟ چرا؟ و دلیل استفاده شلینگ از مفهوم نبوغ در نظام استعلایی اش چیست؟