آیا انسان در عین حال که می داند عملی نادرست است به انجام آن مبادرت می ورزد؟ پاسخ سقراطی افلاطونی به این سوال منفی است. به نظر ایشان شرط لازم و کافی برای عمل درست و فضیلتمندانه علم به درستی آن است. مفهوم مخالف این آموزه، هم از طرف فلاسفه و هم از دید مردم عادی مورد تردید واقع شده است. افراد بسیاری را می بینیم که در حالی که می دانند عملی اخلاقا نادرست است، به انجام آن مبادرت می کنند. این پدیده متداول را چگونه می توان تبیین کرد؟ در این مقاله به تبیین کانت در این خصوص پرداخته شده است. این بررسی عمدتا با محوریت کتاب دین در محدوده عقل تنها، با نگاهی گذرا به بنیادگذاری و در مواضعی مقایسه با آراء افلاطون و ارسطو صورت گرفته است. ترتیب مطالب به این صورت است که پس از تعریف عمل اخلاقا نادرست (شر بنیادی) و به زمینه های خیر و شر در انسان پرداخته شده و پس از آن به تبیین کانت از انتخاب شر و نسبت این انتخاب با علم به نادرستی آن بررسی شده و سرانجام نسبت آن با آراء دو فیلسوف بررسی و نتیجه گیری شده است.