مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
پادشاهان
حوزه های تخصصی:
پدیده دین به عنوان یکى از مهمترین عناصر تأثیرگذار برفرهنگ و تمدن، بهویژه سیاست، از مباحثى است که همواره دولتها و حکومتها با آن در تعامل بودهاند.
در ایران عهد باستان باورها و معتقدات مذهبى از اهمیتى شگرف برخوردار بوده و هیچگاه گرایش سکولار نسبت به دین مورد تأیید نبوده است. روحانیون به عنوان متولیان امور دینى نفوذ فراوانى در جامعه داشتند و همین عامل، جایگاه آنان را نزد حکومت استحکام مىبخشید. البته در برخى دورهها قدرت لجام گسیخته موبدان، رابطه این طبقه را با دستگاه حاکم دچار چالش مىساخت. در هر صورت، سازش یا نقار با بزرگان روحانى همواره از دغدغههاى اساسى دولتمردان ایران باستان بود که در هر عصرى مبتنى بر سیاست مذهبى حکومت تغییر مىیافت.
کنش و واکنش دین و مذهب نسبت به سیاست و حکومت در ایران باستان، مسئلهاى است که مقاله حاضر به آن خواهد پرداخت.
راه و رسم فرمانروایى در اندیشه نظامى گنجوى(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۱ شماره ۲۰
حوزه های تخصصی:
آیین حکمرانى از دیدگاه حکیم نظامى داراى شرایط و اهداف و اصول و فروعى است که هر حکمرانى باید بدان ملتزم باشد تا حکومتش مشروعیت، مقبولیت و مداومت داشته باشد. نظامى این آیین را گاهى در قالب نقل قول از حاکمان و گاهى به زبان نصیحت و اندرز به پادشاهان عنوان مىکند تا افکار خود را بیان و جامعه را بدان سو سوق دهد.
سعدی و سیرت پادشاهان: مدخلی بر بحث سعدی و تجدد
حوزه های تخصصی:
این مقاله باب اول گلستان را که در مورد سیرت پادشاهان است، مورد تحلیل قرار میدهد و نظر سعدی در مورد پادشاهان را بررسی میکند. با وجودی که سعدی شهرتی در باب مدح شاهان دارد ولی در باب اول گلستان با زیرکی و درایتی حیرتآور، تصویری سخت تکان دهنده از سیرت پادشاهان عرضه کرده است. مراد سعدی در کل حکایتها همان اصل برابری انسانها است که رکن اصلی اندیشه دموکراسی در تجدد است.
ستیز و سازش اشرافیت ایرانی با شهریاران در عصر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ اجتماعی – اقتصادی در عهد ساسانی حکایت از مبارزه ای مستمر میان اشرافیت ایرانی و پادشاهان است که جز با وقفه های اندک تا پایان عمر دولت ساسانی ادامه داشته است تا جایی که می توان یکی از علل مهم انحطاط و انقراض حکومت ساسانی را همین منازعه میان اشرافیت ایرانی و سلطنت دانست. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به طور مشخص در پی تبیین این مساله است که رابطه اشراف و پادشاهان در حکومت ساسانیان چه فرایند تاریخی را طی کرده است و در جهت تفسیر تاریخی این مسأله به طرح فرضیه زیر پرداخته است: گسترش روابط تجاری میان شرق و غرب، رشد اقتصاد پولی و اقتصاد مبتنی بر بازرگانی و صنعت و توسعة شهرها و راه های ترانزیت و به تبع آن تغییر در مناسبات اجتماعی و به چالش کشیده شدن نظام اجتماعی دورة ساسانیان، موجب شدکه نظام اشرافی که مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و ساختار روستایی بود، در چالش های جدی قرار گیرد. این چالش ها به چالش های دینی هم منتهی شد تا جایی که اتحاد اشراف با موبدان در مخالفت با پادشاه، موبدان را به رقابت های سیاسی کشاند و با قبول ترویج عقاید مزدکیان و حمایت از شورش اجتماعی آنان از سوی قباد، ضربه ای به اتحاد اشراف و روحانیون زرتشتی وارد آمد و به خصومت میان پادشاه و اشراف دامن زده شد. پادشاهان ساسانی نیز توانستند از دورة خسرواول، در چالش میان اقتصاد شهری و اقتصاد روستایی از طریق دهقانان، استقلال اقتصادی خود را از اشراف و از طریق اسپاهبدان، استقلال نظامی خود را نیز از نیروهای روستایی و اشراف به دست آوردند و بر تمرکز قدرت سیاسی خود دربرابر اشراف بیفزایند.
مظاهر انحطاط اخلاقی پادشاهان در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
58 - 86
حوزه های تخصصی:
یکی از محوری ترین پایه های تفکر فردوسی در کنار حماسه، تعلیم است؛ چنان که می توان شاهنامه را کتاب تعلیم و اخلاق ورزی ارباب سلوکِ ملوک خواند. بدی ها و نیکی ها در محتوای شعر این شاعر، نمود ویژه ای دارد. به جرئت می توان یکی از اهداف حماسه فردوسی را بیان راستی و ناراستی و زشتی و پلیدی و خوبی و بدی دانست. بررسی ابعاد مختلف شاهنامه از جمله فضای اعتراضی، انتقادی و اندرزی در برابر رفتار پادشاهان، سبب شناخت بیشتر محتوای این اثر می شود. این جستار سعی دارد با مطالعه کتابخانه ای، مظاهر رذایل اخلاقی و ناهنجاری های معمول در رفتار پادشاهان را به صورت توصیفی تحلیلی بررسی کند. از نتایج این پژوهش آن است که در دوره های مختلف، برخی پادشاهان دچار انحطاط اخلاقی شده و این رذایل اخلاقی به شکل های مختلف از جمله غرور، نامردمی، زیاده خواهی، جاه طلبی، خشم، شهوت، ناپاک دینی، بدگمانی، استبداد رأی، دروغ گویی، قتل، تهدید و ارعاب، پادشاه کشی و ده ها خصلت زشت دیگر، در رفتار آنان جلوه گر شده است. نتیجه این ناراستی ها عواقب وخیمی همچون ناخشنودی، فقر و فلاکت، از بین رفتن برکت، بدنامی، نابودی مُلک، ویرانی و شورش عمومی برای جامعه در پی داشته و در نهایت به سقوط حکومت منجر شده است. این رفتارها که از متن داستان های شاهنامه استخراج شده، فضای اعتراضی انتقادی را در شاهنامه حاکم ساخته و با اندرزها و پندها در پایان داستان ها باعث زیرساخت تعلیمی شده است.
مقایسه تطبیقی مردان اهورایی در شاهنامه و اوستا با تکیه بر خاندان پادشاهی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
23 - 62
حوزه های تخصصی:
کوشش فردوسی بر این بوده که با نگهداری نام پهلوانان و شهریاران باستانی، آن ها را با زبان حماسه به پیش چشم بکشد. فردوسی از روی دل بستگی ملی، درون مایه های اسطوره ای و هویت ایرانی را که در خطر فراموشی قرار گرفته بود، به حماسه تبدیل و وارد شاهنامه کرد. شاهنامه چکیده فرهنگ، دین، آداب و رسوم و آرزوهای ملتی در گذر سده ها و هزاره ها و تأثیر عمیق باورهای دینی، رویدادهای تاریخی و رسوم فرهنگی در تمامی ادوار تاریخی و اجتماعی آن آشکار است. عشق ها و نفرت ها، پیروزی ها و شکست ها، غم ها و شادی ها، خوشی ها و ناخوشی ها، جنگ ها، ستیزه ها و آشتی ها، همه و همه در حافظه جمعی یک ملت رسوب و ته نشین و دستمایه آفرینش اثری شده اند که بن مایه آن، رویارویی و نبرد اهورا و اهریمن، زشتی و زیبایی، تاریکی و روشنی و ستیز پیوسته نیکان و بدان در پهنه هستی و حماسه است. در شاهنامه و اوستا ما با دو نوع از مردان اهورایی و اهریمنی مواجه می شویم. البته عده ای از مردان در این دو اثر، چهره های متفاوت از یکدیگر دارند و در یکی اهورایی و در دیگری اهریمنی هستند و یا تعیین اهورایی و اهریمنی بودنشان دشوار است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی - تحلیلی و روش کتابخانه ای تنظیم شده است، نویسنده به مقایسه تطبیقی مردان اهورایی در شاهنامه و اوستا با تکیه بر خاندان پادشاهی پرداخته است. در این بررسی مشخص گردید که پادشاهان اشاره شده در شاهنامه و اوستا به جز گشتاسپ، همگی یکسان هستند و دید کلی فردوسی در شاهنامه نسبت به او با بیانات اوستا متفاوت است.
تحلیل موضع پادشاهان نسبت به منتقدان از دیدگاه مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مواجهه پادشاهان با منتقدان نیازمند تبیین مبحث حقوق مخالفان است که می تواند نوع نگاه حاکمان را نسبت به مردم در مثنوی به خوبی نمایان کند. پادشاهان در مثنوی به «نیک شاهان» و«بدشاهان» تقسیم می شوند که سلیمان و فرعون نماد این دو گروه هستند. بدشاهان که به سبب داشتن خوی استبدادی و حب جاه، خود را محق و مردم را مکلف می دانسته اند حقی برای مردم و مخالفان قائل نبوده اند که در این تحقیق موضع بد شاهان نسبت به مخالفان مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله که به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده است پس از تعاریف پادشاه و مخالفان و اشاره به حق مخالفان، و تبیین موضع مولانا در خصوص پادشاهان و همچنین موضع پادشاهان در قبال منتقدان به دو دسته مثبت و منفی تقسیم شده است که موضع منفی شامل نقدناپذیری، خشم، حیله و نفاق، قتل، حبس و شکنجه و تهدید مخالفان می شود و در موضع مثبت به عفو و بخشش، انتقادپذیری، سکوت، احتیاط در کیفر مجرمان اشاره شده است که موضع منفی نسبت به مخالفان، نمود و بسامد بالاتری در مثنوی دارد.
ساختار اخلاقی– اعتراضی در اندیشه های نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش پیوند اخلاق و اعتراض در اندیشه نظامی مورد بررسی قرارگرفته است. او با رویکرد تعلیمی در پی عدالت ورزی حاکمان و هدایت جامعه به سوی جامعه آرمان شهری است و با داستان های تعلیمی و بیان اعتراضی گاه با تصریح و گاه با تعریض در برابر عوامل تحمیلی اجتماعی و سیاسی ایستادگی می کند. به اعتقاد او شاید تعلیم از میان انواع ادبی عرصه بهتری برای روح انتقادی و اعتراضی به حاکمان زورمدار باشد. از این رو در قالب داستان هایی از سرنوشت حاکمان گذشته ستودنی ها را ستوده و ناشایست ها را تقبیح کرده، مضامین ارزشمندی چون عدالت، دین داری و خردورزی و انسان دوستی را ستایش کرده و از سویی ناراستی و نادرستی و بی عدالتی و ظلم را تقبیح کرده است. نگارنده در این جستار ضمن مطالعه تحلیلی نتیجه می گیرد بر اساس آموزه های دینی، نظامی اعتراض خود را به حاکمان زمان خود به چهار روش مختلف اقتضائی ابراز داشته و این اعتراض را با توجه به مبانی اخلاقی و شرایط تأثیرگذاری بیان می دارد. از این رو ظلم را برنمی تابد و با آوردن حکایت های متعدد از پادشاهان گذشته به تعریض یا با نصایح اخلاقی به تلویح و یا با اعتراض به تصریح بر آن ها می تازد تا به راه دادگری بازآیند. مرحله نهایی از اصول اعتراضی - تعلیمی نظامی متوسل شدن به عالم فرازمینی و توسل به کسانی چون پیامبر اسلام است تا خود ریشه ظلم را برکنند. او ضمن دعوت به عدالت ورزی که یکی از شرایط اصلی در حکومت داری است، پادشاهی را که فاقد شرط عدالت ورزی در آرمان شهر نظامی باشد، فاقد صلاحیت حکومت داری می داند.
شکار با قوش در عصر قاجار و کارکردهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر قاجار، شکار و شکارگری یکی از شیوه های متداول تفریح و سرگرمی محسوب می شد. در این دوره، شاه و اعضای خاندانش و حکام برخی مناطق، علاقه فراوانی به صید داشتند و به شیوه های متنوعی شکار می کردند. در این میان شکار با قوش، جایگاه ویژه ای در گذراندن اوقات درباریان و اعیان، به خصوص در عصر ناصرالدین شاه قاجار داشت. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی، به دنبال پاسخگویی به این پرسشیم که شکار با قوش، چه جایگاه و کارکردی (فردی و اجتماعی) در دوره قاجار داشت؟ یافته های پژوهش نشان می دهد قوش های شکاری در عصر قاجار، گونه های مختلفی داشتند و به راحتی قابلیت دسترسی نداشتند؛ به همین علت کسانی که با صرف هزینه های زیاد، قادر به تهیه پرندگان شکاری بودند، با استخدام قوشچی های ماهر، آنها را برای انواع شکار در شکارگاه مهیا می کردند. به دلیل هزینه های گزاف و سختی های مربوط به تعلیم و نگهداری از قوش، این شیوه شکار به یکی از سخت ترین شیوه های شکار تبدیل شده بود و تنها پادشاهان، حکام و شاهزادگان به طور گسترده، قادر به انجام این نوع شکار بودند. شکار با قوش در راستای اهدافی همچون تفریح و سرگرمی و نمایش بزرگی و مهارت فردی در شکار به کار گرفته می شد.