مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
بینامتنیت
منبع:
تحقیقات علوم قرآن و حدیث سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
203 - 236
حوزههای تخصصی:
بازسازی بافت تاریخی آیات یعنی موقعیتی که در آن متن قرآن شکل گرفته است از وجوه گوناگون، به ویژه تبیین معنای دقیق آیات، مسأله ای خطیر،دشوار و سودمند است. بااینحال شواهد و مستندات موثقِ اندکی برای این مقصود در دسترس محققان قرار دارد. می دانیم که قرآن در موارد متعدد، ناظر به سنتها و تعالیم مذکور در متون مقدس یهودی-مسیحیِ پیش از خود سخن می گوید که در افواه مردم عصر نزول جاری بوده است. از این رهگذر خوانش بینامتنی در بازیابی متن قرآن به مثابه یک سند تاریخیِ موثق و به تَبَع،بازسازی بافت تاریخی آیات و شناخت مخاطبان عصر نزول بسیار کارآمد است.در پژوهش حاضر مبتنی بر این رهیافت به خوانش بینامتنی آیات 32-27 سوره مائده پرداخته ایم که به داستان هابیل و قابیل مرتبط است. بازخوانی قرآن و متون مقدس یهودی-مسیحی، مشتمل بر عهد قدیم، عهد جدید و تلمود نشان میدهد که داستان پیش گفته، در این متون، به شیوه ای مشابه و با زبانی تمثیلی روایت شده است. بااین همه، قرآن به بازخوانی صِرف داستان اکتفا نمیکند بلکه متناسب با مخاطبان خود در عصر نزول،این متون را تعدیل میکند و مفاهیمی نو می آفریند. خوانش بینامتنی نشان میدهد که آیات 32-27 سوره مائده به تنش میان یهودیان عربستان با پیامبر(ص) و مومنان مرتبط است و یهود قصد خیانت دوباره به پیامبر(ص) و کشتن وی را دارند. افزون بر خوانش بینامتنی، با بهره مندی از برخی گزارشها و روایات تاریخی میتوان به این نظر دست یافت که آیات مذکور با موقعیتی در حدود سال 7 هجرت،پس از صلح حدبیه و پیش از خیانت یهودِ خیبر،مرتبط است.
زمان دستوری و تلویحات ایدئولوژیک آن در ترجمه با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
185 - 211
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، با استفاده از مدل نقد ترجمه فرحزاد (Farahzad, 2012) که ترکیبی از تحلیل گفتمان انتقادی، راهکارهای ترجمه ای و بینامتنیت است، زمان دستوری فعل ها در پیکره ای مشتمل بر دو زندگی نامه سیاسی و ترجمه فارسی آن ها بررسی شد. هدفِ پژوهش، بررسیِ تغییرات زمان دستوری در ترجمه و امکان تلویح های ایدئولوژیک برآمده از این تغییرات از سوی مترجم است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به نقد ِمقابله ای پرداخته و با الگوگیری از مدل سه وجهی فرحزاد (همان) فقط در سطح متنی انجام شده است. هر جمله و بند از زبان پیشین (مبدأ) با معادل آن در زبان پسین (مقصد) یک به یک از جنبه زمان دستوری مقایسه شدند. در روندِ بررسی زمان دستوری از زندگی نامه سیاسی دو چهره سرشناس (نلسون ماندلا و مارگارت تاچر) بهره گرفته شد که هر کدام از منظر قدرت حاکم بر جامعه ایران، جایگاه اجتماعی سیاسی ویژه ای دارند؛ کاربرد زمان دستوری از سوی مترجم گاه بیانگر تلویح های ایدئولوژیک برای معرفی ماندلا به عنوان یک چهره سیاسی معتبر و اخلاقی است. در بررسی زندگی نامه تاچر مترجم وضعیت جدیدی در بازنمایی وقایع می یابد. پیشینه سیاسی تاچر نمایانگر موضع گیری های وی وتأثیر این موضع گیری ها در بازنمایی رویدادها و نمایش ایدئولوژیک آن در جامعه و تأثیرات آن بر ترجمه غیر قابلِ انکار است. یافته ها نشان می دهند که تغییرات زمان دستوری در دو کتاب زندگی نامه ماندلا و تاچرکه منجر به بروز تلویحات ایدئولوژیک شده اند، مانند هم نیست. اگر چه میزان تلویح های ایدئولوژیک به دست آمده از تغییر زمان دستوری، آمار چشمگیری را در این پژوهش نشان نمی دهد، اما نمی توان راهکار های گوناگون مترجم و تأثیرات قدرت و ایدئولوژی حاکم بر جامعه ایران را بر ترجمه نادیده گرفت. به باور نگارنده، تلویح های ایدئولوژیک برآمده از زمان دستوری در هر دو ترجمه در تلاش برای نشان دادن چهره خاصی از فرد است.
پیش متن های میترایی در آثار هنری مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر بر آن است تا با رویکردی بینامتنی به روابط آثار تجسمیِ آئین میترائی و مسیحیت بپردازد. به این منظور نمونه های تصویری شامل هشت مضمون تولد، قداست آب و غسل تعمید، شمایل مادر و فرزند، شام آخر، عروج و رستاخیز، قداست رنگ سرخ، حواریون و چلیپا از هر دو دین انتخاب شد و با رویکرد بینامتنی به تشریح روابط آنها پرداخته شد. بینامتنیت نظریه ای ادبی- هنری است که معتقد است هیچ متنی بدون پیش متن نیست. این نظریه متمرکز بر روابط بینامتنی در تولید و خوانش آثار است. یکی از گونه های بینامتنیتْ گونه ی تولیدی آن است که در آن بر پیش متن های تولید اثر توجه می شد و منظور از آن بررسی آثاری است که در تولید آثار بعدی نقش دارند. روابط بینامتنی در آثار میترایی و مسیحی گاه هویتی از نوع درون نشانه ای و گاه مبنایی بینانشانه ای دارند. کشف روابط بینامتنی میان پیکره های مطالعاتی این نوشتار نشانگر روابط بینافرهنگی نیز هست. روش کلی این پژوهش تاریخی- تحلیلی است و منابع آن از نوع اسنادی می باشد. نتایج نوشتار حاضر حاکی از آن است که با توجه به مضامین مشترک میان آثار میترایی و مسیحیت آثار میترایی پیش متن هایی برای آثار هنری مسیحیت است.
تحلیل هرمنوتیکی حکایت عابد و پادشاه بر اساس مفاهیم قرآنی «حکایتی از باب دوم گلستان سعدی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سعدی گاه با ذکر حکایات و تأویل آنها خود به سطح دیگری از معنا تصریح کرده است. حکایاتی نیز هست که می توان آنها را حاوی سطح دیگری دانست و با تأویل به معنای احتمالی آن دست یافت. حکایت عابد و پادشاه با نظر به گفتار، کنش ها و حوادث، یکی از این حکایت هاست. در این مقاله در تبیین مدعای مفروض به روش توصیفی-تحلیلی از شیوه هرمنوتیک و مشخصاً «دور هرمنوتیکی» و بینامتنیت استفاده شده است؛ یعنی با استفاده از شبکه ای از نشانه های قرآنی و متن هایی که با «افق ذهنی» سعدی اشتراک دارند و بر مفاهیم مشترک از طریق تشبیه یا توصیف تصریح کرده اند و همچنین از طریق تأویل های خود سعدی در دیگر مواضع، سطح دیگر معنای متن مشخص شده است. سوالات اصلی این است که کنش های نامعمول شخصیت ها در این حکایت دال بر چه معنایی است؟ «فهم» معنای پنهان اثر چگونه از طریق آثار «هم افق» با این حکایت میسر می شود؟ هدف نشان دادن معنای دیگر از راه تأویل است. نتایج نشان می دهد که این حکایت در بطن خود حاکی از رابطه انسان و شیطان است که به ترفندهای مختلف در پی به بی راه کشاندن آدمیان است. حکایت مذکور گویی بسط داستانی آیه 64 سوره اسراء است؛ مشابه ترتیبی که در آیه آمده است.
روابط ترامتنی آفرین نامه ابوشکور بلخی و بوستان و گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه بینامتنی، هیچ متنی در انزوا شکل نمی گیرد و هر متنی به شکل صریح یا غیر صریح از کتب پیش از خود تاثیر می پذیرد. ژرار ژنت با مطالعه روابط متون به موضوع ترامتنیت دست یافت و آن را به پنج مقوله: بینامتنیت، زبرمتنیت(بیش متنیت)، فرامتنیت، پیرامتنیت و سرمتنیت طبقه بندی کرد. بر این اساس، هدف این مقاله بررسی این پنج مقوله میان آفرین نامه ابوشکور بلخی و بوستان و گلستان سعدی است که به شیوه کتابخانه ای و توصیفی-تحلیلی انجام شده است. هر دو شاعر در زمینه های: علم و خرد، سخن، بخت و اقبال، نکوهش طمع ورزی و ارزش قناعت، بهره بردن از زندگی و در سر متن ادبیات تعلیمی دارای مشترکاتی هستند. آثار سعدی به عنوان «زیر متن» (متن دوم) از آفرین نامه به عنوان «زِبَرمتن» (متن اول) به شدّت متأثر بوده است و می توان گفت که آثار سعدی نمونه کاملی از مبحث ترامتنیت است که مقوله بینامتنیت و ترامتنیت بیشتری با زبر متن خود دارد.
مناسبات بینامتنی میان حکایات مثنوی مولوی در دفتر اول با متون عربی (بر اساس نظریه ژارژ ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت به بررسی روابط موجود در بین متون می پردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد. ازاین رو، می توان گفت که هیچ متن جدید و بکری وجود ندارد. در بینامتنیت دو متن باهم مقایسه می شوند: یک متن زیر و یک متن زبر. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم می کند که در قالب: حضور صریح و اعلام شده، پنهان و ضمنیِ یک متن در متن دیگر، قابل بررسی است. نگارندگان در این نوشتار، ابتدا ریشه حکایات و اندیشه های عرفانی مولوی را در دفتر اول مثنوی در آثار عرفانی، داستانی، تفسیری، دواوین شعر و کتب تاریخی عربی کاویده، سپس این حکایات را بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت به سه دسته تقسیم کرده اند. در این مرحله، متن زیرین مثنوی مشخص شده است. این متن زیرین باید هم تقدم زمانی و تاریخی بر متون دیگر داشته و هم بیشترین شباهت را با روایت مثنوی داشته باشد. در نهایت شباهت ها و تفاوت های دو متن بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که مولوی بسیاری از کتب تاریخی، تفسیری، داستانی و عرفانی عربی پیش از خود را خوانده و آن ها را در لابه لای مثنوی آورده است. هرچند در همه موارد بررسی شده، وی اندیشه های عرفانی و حکایات پیشین را برای نیل به اهداف عرفانی، کلامی و اخلاقی خود با تغییراتی همراه ساخته است. در این میان، ابن الفارض و ثعلبی در بخش نظریات عرفانی و حکایات، بیشتر از دیگران در دفتر اول مثنوی حضور دارند.
بینامتنیتِ سیمای علی (ع) در اشعار سنایی و ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر کریستوا هر متنی با فرهنگها و متون گذشته ارتباط دارد و در گفتوگو با آنها به وجود میآید. اشعار سنایی با اشعار ناصرخسرو در موضوعات گوناگون ارتباط خاص و معناداری دارد. موضوع امام علی(ع) به نحو گسترده در اشعار هر دو شاعر بازتاب یافته است و هر دو متن، امامت و سیمای آن حضرت را به تصویر کشیدهاند. در تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کتابخانهای اجرا شده است، اشعار سنایی و ناصرخسرو را بر پایه نظریه بینامتنی کریستوا و ژنت بررسی کردهایم. نتیجه آنکه: متن حاضر در مباحث مختلف بهطور آگاهانه ناظر به متن غایب است و مضمون متن غایب را با صورت و بیانی متنوع، خلّاقانه و هنریتر به مخاطب انتقال میدهد. بیشتر شیوههای بینامتنی کریستوایی که در اشعار دو شاعر دیده میشود، به نفی متقارن و نفی بخشی مربوط است و در برخی مضامین نیز سنایی با عدول از نظرگاه ناصرخسرو، با خلاقیت و رویکرد دیگری به نفی کامل متن غایب میپردازد.
بررسی مبانیِ بینامتنیت ژرار ژنت در رمان نوجوان عقرب های کشتی بَمبَمک اثر فرهاد حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
142 - 168
حوزههای تخصصی:
مطالعه روابط میان متون، یکی از رویکردهای بررسی آثار ادبی است که از رهگذر آن می توان اطلاعات مهمی از متن دریافت کرد. در میان نظریه های ادبی مختلفی که به روابط متون توجه داشته اند، «ترامتنیت» از این حیث متن را واکاوی می کند. این نظریه، نخستین بار از سوی ژرار ژنت، نظریه پرداز و ساختارگرای فرانسوی، مطرح شد. ترامتنیت در پنج گونه پیرامتنیت، بینامتنیت، سرمتنیت، فرامتنیت و بیش متنیت به طور گسترده و نظام مند بررسی روابط یک متن مفروض را با عناصر پیرامونی اش با متن یا متون پیشین و یا همزمان خود و متونی که این متن را نقد و تفسیر کرده اند، بررسی می کند و گامی در جهت تأیید و یا انکار آن برمی دارد و ارتباط یک متن با ژانر و یا ژانرهایی که متن در آن شکل گرفته است و همچنین متونی را که متن از آن ها برگرفته شده است، شامل می شود. فرهاد حسن زاده از نویسندگان پرکار و صاحب سبک ادبیات کودک و نوجوان است که بالغ بر 80اثر در موضوعات مختلف دارد. وی به دریافت جوایز متعدد داخلی و بین المللی نائل آمده است. از جمله آثار مهم و مشهور وی داستان «این وبلاگ واگذار می شود»، «نمکی و مار عینکی»، «مهمان مهتاب»، «زیبا صدایم کن» و... است. این پژوهش در نظر دارد از میان پنج گونه ترامتنیت با بهره گیری از گونه بینامتنیت، رمان نوجوان «عقرب های کشتی بَمبَک» را مورد بررسی قرار داده و پیش متن های مورد توجه نویسنده را شناسایی کند. در ادامه مشخص خواهد شد نویسنده پیش متن های اثر را هدفمند انتخاب کرده و این پیش متن ها در انتخاب برخی عناصر داستان مؤثر بوده است. همچنین نویسنده در به کار بردن پیش متن هایی از فرهنگ عامه مانند ضرب المثل ها و کنایات، ترانه های رایج زمان و شعارهای انقلاب اهتمام ویژه ای داشته است. به همین دلیل حضور این پیش متن در این اثر، بسامد بالایی دارد.
کارکرد بلاغی و ساختاری آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصادالعباد با رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
59 - 76
حوزههای تخصصی:
برخی شگردهای بلاغی در متون، به ویژگی های سبکی تبدیل شده اند. یکی از راه های بررسی این ویژگی های سبکی در متون مختلف تحلیل بینامتنی است. این موضوع در متون عرفانی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا این متون زبانی تمثیلی و تأویلی دارند و با متون دینی و قرآنی در پیوندهای آشکار و پنهان هستند. این پژوهش در پی بررسی بینامتنی کارکرد بلاغی آیه 17 سوره انفال در شرح التعرف و مرصاد العباد است؛ به گونه ای که شگردهای سبکی هنری که نتیجه کارکرد بلاغی و اندیشگانی این آیه است- بررسی شده است. همچنین به دنبال آن بوده است که کارکرد و ساختار صور خیال در دو دوره سبکی متفاوت در متون عرفانی تا چه میزان مشابهت دارند و نوع خوانش عارفانه از این آیه، چگونه سبب شگردهای سبکی مشترک، در بیان آموزه های معرفتی آنان شده است. با تحلیل بُعد ساختاری و عناصر بینامتنی، سعی شد براساس نظریه ژنت، میزان استفاده این دو متن از یکدیگر و تطبیق آنها با بلاغت فارسی نشان داده شود. بر همین اساس درباره آیه مدنظر در دو متن اشاره شده، همه گونه های بینامتنی آشکار و ضمنی به صورت تضمین و تلمیح و تمثیل به کار رفته است.
بررسی بینامتنیت قرآنی غزلیات فیض کاشانی بر اساس نظریه ی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
179 - 207
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط بینامتنی یکی از تأثیرگذارترین و کاربردی ترین مقوله های نقد ادبی به حساب می آید. از میان نظریه پردازان بینامتنیت، ژرار ژنت و نظریه ی او بیش از سایرین مورد توجّه قرار گرفته است. بینامتنیت ژنت یک ی از اقس ام نظریه ی ترامتنیت اوست. از نظر ژنت در صورت وجود عناصر مشترک میان دو متن، رابطه ی هم حضوری میان آن ها برقرار می شود. پس از ظهور اسلام، قرآن به عنوان یک زیرمتن از نظرگاه های مختلف زیبایی شناسی صوری و معنایی، مرجع و منبع بسیاری از شاعران بوده است. یکی از این شاعران فیض کاشانی عالم بزرگ شیعی در قرن یازدهم است. اصلی ترین زیرمتن تشکیل دهند ه ی اندیشه ی او در غزلیاتش قرآن کریم است. بی تردید در شرح و تفسیر صوری و معنایی غزلیات فیض بررسی روابط بینامتنی قرآن و شعر او موجب شناخت بهتری از شعر او می شود. این پژوهش به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و بر اساس روش کتابخانه ای انجام گرفته است. هدف این جستار، بررسی مناسبات بینامتنی قرآن و غزلیات فیض کاشانی است. برای این منظور از میان نظریه های مختلف بینامتنیت با انتخاب روش خاص بینامتنیت ژرار ژنت به بررسی بینامتنیت قرآنی غزلیات فیض پرداخته می شود. برآیند این پژوهش نشان می دهد که فیض به عنوان یک عالِم و مفسّر قرآنی از میان روابط سه گانه ی بینامتنی ژنت(صریح،غیرصریح و ضمنی) در سرتاسر اشعارش به وفور و با تشخّص بخشی و خلق مضامین شعری متفاوت به شیوه های صریح(به خصوص در حوزه ی واژگان)و ضمنی(به ویژه در حوزه ی مضامین) از قرآن بهره گرفته است.
تحلیل و تطبیقِ فرهنگ سیاسی ایرانیان در شاهنامه فردوسی و نامه طاهر به عبدالله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
249 - 281
حوزههای تخصصی:
تداوم فرهنگ و اندیشه سیاسی ایران باستان در دورانِ ایرانِ اسلامی موضوعی است که تاکنون توجه زیادی به آن شده است. پژوهش های بسیاری درباره اندرزنامه ها و سیرالملوک ها، به ویژه سیاست نامه خواجه نظام الملک انجام گرفته است. در این میان یکی از نخستین اندرزنامه هایی که در قرونِ نخستین اسلامی نوشته شده، اندرز طاهر به پسرش عبدالله است. محتوایِ این اندرزنامه با اندرزهای پادشاهانِ ساسانی در شاهنامه فردوسی، موضوعی است که تاکنون به آن توجه نشده است. این پژوهش با هدف تحلیل و تطبیق فرهنگِ سیاسی ایرانیان در شاهنامه فردوسی و نامه طاهر به عبدالله با استفاده از روشِ بینامتنیّت، نگاشته شده است. بسیاری از سازه های فرهنگِ سیاسی ایرانیان مانند: پاسداشتِ خاندان های کهن، توجه به تخمه و نژاد، الهی بودن مقامِ سلطنت، سنت عهد و پیمان، میانه روی، نکوهش بدگمانی و دروغ، مشورت با خردمندان، سنّتِ بارعام، سنتِ چشم و گوشِ شاه، سفارش برای بکار بستنِ پند و اندرز؛ بیانگر وجودِ رابطه بین متنِ نامه طاهر با متنِ اندرزهای پادشاهان ساسانی در شاهنامه فردوسی است. در این پژوهش سعی شده با استناد به منابع کهن، به ویژه شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، به روش توصیفی - تحلیلی به این پرسش پاسخ داده شود که کدام یک از سازه های فرهنگِ سیاسی ایرانیان در نامه طاهر و شاهنامه فردوسی قابل تطبیق است؟
تطبیق عنصر نوشتار و تصویر در شاهنامه بایسنقری کاخ موزه گلستان با تکیه بر رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
71 - 86
حوزههای تخصصی:
شاهنامه بایسنقری یکی از زیباترین و ارزشمندترین متون مصوری است که در ارتباط با شاهنامه فردوسی خلق شده است. نظریه بیامتنیت نظریه ای است که در چند دهه گذشته، ساختار و روش نگرش به متون را با تمرکز بر ارتباطات آ نها با یکدیگر دگرگون ساخته و ژرفا و قدرت بخشیده است. در این پژوهش که از نوع توصیفی و تحلیلی است با تکیه بر رویکرد بینامتنیت به قرائت تصاویر منتخبی از شاهنامه بایسنقری به عنوان بیش متن و تطبیق و سنجش ارتباط آن ها با اشعار مرتبط هریک در سروده فردوسی به عنوان پیش متن پرداخته شده است. در پایان با تحلیل کیفی تعامل تصاویر و متن اشعار، سعی شده است میزان و نوع تطابق و تفاو تها و مهم ترین علل آن ها مطرح گردد. در بررسی انجام شده به ویژگی های تصویری، مانند طراحی و رنگ و ساختار، به جزییات و عناصر و پدیده های موجود در تصویر و نوع صحن هپردازی و به فضای کلی نگاره و تأثیر نهایی آن از منظر مخاطب توجه شده است. نتایج حاصل شده هرچند گویای درجه بالایی از تلاش سفار شدهندگان درباری و نگارگران برای وفاداری به سروده های فردوسی است اما در پار های از جزییات و صحن هپرداز یها، دخال تها و تغییر و تبدیل هایی قابل مشاهده است که ریشه عمده آن به تلاش خلاقانه هنرمندان و پیروی از میثا قهای سبک نگارگری تیموری و گرایش شاهانه حاکمان به فضاسازی های مجلل و پر زینت و چش منواز بازم یگردد.
کارکرد گفتمانیِ واژه زندیق: ادبیاتِ پهلوی و نوشته های عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۸
45-77
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، با بهره گیری از رویکردهای مرتبط به تحلیل گفتمان انتقادی، کارکرد واژه «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستین بار در کتیبه های موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان را سرکوب و کشتار می کرد. واژه «زندیق» سپس در ادبیات پهلوی، عربی و فارسی، برای طرد و سرکوب مخالفان عقیدتی به کار برده شد. احتمالاً با تلاش موبدان ساسانی، ارتباط «زند» در واژه «زندیق» با ریشه اوستائیِzan- به معنی «دانستن» پنهان شده بود، که تبیین این نظر تازه، در مقاله حاضر، مبتنی بر تقسیم بندی فوکو (1970) از روش های طرد در گفتمان بوده است. در این تحقیق روشن می گردد که بنابرالگوی سه لایه ایِ فرکلاف (1995) در تحلیل ِ گفتمانی و «بینامتنیت»، با اتکا به متون یک دوره،کارکردِ گفتمانیِ واژه ای چون «زندیق» درک نمی شود. همچنین معلوم خواهد شد که در گذرِ زمان، دامنه طرد با «زندقه»، در گفتمان ها گسترده تر می گردد و رهبران هر گفتمان در کنار پیروان خود، برای کسبِ هژمونی در ایدئولوژی خود، غالباً مخالفانشان را با اتهام «زندقه» طرد می کردند. این مدعا بنابر نظریه گفتمان لاکلائو- موفه (1985) روشن می گردد و نیز مشخص می شود که با عناصر متفاوت، مفاهیمی برای «زندیق» از همان گفتمان فقهیِ عصرساسانی تا دوره های بعدی پدید آمد و معنی و کاربرد «زندیق» از مفسر اوستا به مبدِعِ عاملِ گمراهی، هم ارز با جادوگر در گناه و... دگرگون شد. بدین ترتیب، دلالت های فقه اللغوی، بی یاریِ تحلیل گفتمان انتقادی در فهم «زندیق» و کاربردش، کارساز نیستند.
بررسی روابط بینامتنیتی تمثیل های تقابل جان با جسم و جهان در متون عرفانی (مورد مطالعه: کشف الاسرار میبدی، مثنوی های عطار و مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
296-273
حوزههای تخصصی:
قصه هبوط روح انسان به جهان، اسارت در جسم و جهان و عروج دوباره به ملکوت اعلی، قصه مکرر سنت عرفانی ماست. عرفا با تکیه بر تفسیر آیات قرآن کریم بر این باورند که روح انسان قبل از هبوط به تن و جهان، عشق الهی را درک کرد اما با هبوط از بارگاه حق تعالی دور ماند و اسیر جسم و جهان شد. جسم با هوای نفس گرایش به جهان و مادیات جهانی یافت اما جان با درک عشق الهی، به فکر عروج دوباره به عالم علوی شد، ناگزیر تقابل بنیادی میان جان و تن شکل گرفت. در دوره های مختلف، عارفان با شیوه ها و شگردهای گوناگون این قصه را تکرار کرده اند؛ تمثیل سازی شگرد بلاغی و بینامتنیتی در بازگویی این تقابل است. در این مقاله با بررسی چندین تمثیل برجسته در این موضوع، تمثیل سازی این تقابل در کشف الاسرار میبدی، مثنوی های عطار و مثنوی مولوی با هدف کشف روابط بینامتنیتیِ تمثیل های این تقابل در متون عرفانی بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد بینامتنیت آگاهانه، ارتباط فرامتنی و مناسبات پیش زمینه ای در تمثیل سازی این تقابل وجود دارد که با سه رویکرد بینامتنیت صریح و آشکار، بینامتنیت غیرصریح و پنهان و بینامتنیت ضمنی، تمثیل ها تکرار، بازپروری و با تغییرات جزئی و کلی در ساختار و محتوا آمده است. میبدی با تمثیل از سنت عرفانی ماقبل خود استفاده کرده و عطار و مولوی از کشف الاسرار بهره برده اند. مولوی هم علاوه بر کشف الاسرار از تمثیل های عطار بهره برده است.
بررسی و تحلیل صلیب مجازی کلیسای سنت استپانوس جلفای تبریز (از منظر انواع بینامتنیت ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیسای سنت استپانوس در جلفای تبریز، از جمله بناهایی است که حداکثر سطوح خارجی و داخلی آن با انواع تزیینات مختلف آراسته و تقدس داده شده است. در میان انبوه تزیینات، چندین کتیبه شاخص مشابه شمایل های کلیسا با ترکیب و فاصله مشخص، بر روی دیوارهای بیرونی کلیسا در چهار جهت اصلی قرارگرفته است. با اتصال مجازی این کتیبه ها به هم دیگر، یک فرم خاص و معنادار شکل گرفته و به لحاظ فرمی یک صلیب را تشکیل داده اند و به لحاظ محتوایی دارای ارتباط و از هم گرفتگی معنایی زیادی می باشند. این رمزنگاری و پنهان کاری صلیب به واسطه کتیبه ها در میان انبوه نقوش برجسته، ضرورت این پژوهش را برای واکاوی و بررسی فرم و محتوای آن ایجاب کرده و مساله اصلی پژوهش حاضر می باشد. بر این اساس، ابتدا، واکاوی معانی نمادها در کتیبه ها صورت گرفت؛ سپس، تحلیل و بررسی این کتیبه ها بر اساس آرای بینامتنیت از منظر ژرار ژنت در جهت خوانش روابط فی مابین کتیبه ها به لحاظ ارتباط فرم و محتوای بین آن ها برای تایید فرم صلیب مجازی صورت می گیرد. این پژوهش از نوع کیفی محسوب می شود. روش گردآوری داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای بوده است و بررسی میدانی از طریق مشاهده عینی بوده و تحلیل داده ها به شیوه توصیفی و تحلیلی می باشد و در پی پاسخ به پرسش های زیر است: 1) آیا انتخاب، ترکیب بندی، چینش و پنهان کاری این کتیبه ها آگاهانه بوده و از پیوند مجازی آن ها به هم دیگر، یک صلیب مجازی به لحاظ فرمی تشکیل می شود؟ 2) ارتباط بین این کتیبه ها به لحاظ فرم و محتوایی به چه شیوه است و آیا آگاهانه این انتخاب در دو محور افقی و عمودی صلیب صورت گرفته و به لحاظ محتوایی بر تشکیل صلیب مجازی تاکید دارند؟ با توجه به تحلیل انجام شده می توان نتیجه گرفت که، کتیبه ها به صورت آگاهانه از عناصر و محتوای هم دیگر اقتباس شده اند و ساختار ترکیب و چینش این کتیبه ها در چهار جهت اصلی باعث شکل گیری یک صلیب مجازی شده است. هم چنین، با توجه به معنای نمادین هرکدام از این کتیبه ها به صورت جداگانه، در محورهای افقی و عمودی صلیب به صورت مجزا و باهم، این پنهان کاری صلیب کاملا آگاهانه به نظر می رسد.
بررسی بینامتنی فردوس المرشدیه با متون دینی و عرفانی (با تکیه بر رساله قشیریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
39 - 65
حوزههای تخصصی:
لازمه درک آثار ادبی آگاهی از پیش متن ها و آثار پیش از آن است. بر این اساس، کشف و دریافت سرچشمه های متون ادبی یکی از روش های فهم بهتر آن ها به شمار می آید. در این پژوهش با هدف بررسی میزان تأثیرپذیری فردوس المرشدیه از متون دینی و عرفانی، با روش توصیفی- تطبیقی به بررسی بینامتنی آن براساس نظریه ژرار ژنت پرداخته شده است. با مطالعه بیش متنیتی احوال و کرامات شیخ ابواسحاق کازرونی (352-426 ﻫ.ق) در فردوس المرشدیه ، اسطوره سازی از قهرمان برمبنای دیرینه الگوها و نظیره سازی از شیوه زندگی و معجزات و داستان های پیامبران به وسیله مریدان او برای نشان دادن علوّ مقام و عظمت پیرشان مشهود است. بررسی بینامتنی فردوس المرشدیه با دیگر متون عرفانی در سطح مضامین و اصطلاحات عرفانی، آیات و احادیث، حکایت ها و نقل قول های عارفان، گواه وجود بینامتنیت صریح در مضامین آن با رساله قشیریه است. بنابراین رساله قشیریه از منابع مطالعاتی شیخ ابواسحاق کازرونی و مریدان او بوده است و شیخ ابواسحاق برخی از مضامین عرفانی، حکایت ها و اقوال و دیدگاه عارفان دیگر را از قشیری وام گرفته که این رابطه بینامتنی صریح در سطح عبارات و واژگان در بیشتر موارد به صورت نقل قول بدون ارجاع در متن است.
بینامتنیت در مثنوی های عطار نیشابوری با حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۰
113 - 134
حوزههای تخصصی:
نظریه بینامتنیت یکی از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون است. این نظریه ابتدا از نشانه شناسی فردیناند سوسور مایه گرفت و ب ه بررس ی رواب ط موجود در بین متون می پردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد؛ به بیان دیگر، متون جدید زاییده متن های پیش از خود هستند. ژارژ ژنت نظریه بینامتنیت را به کمال خود رسانده است. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم می کند که در قالب حضور صریح و اعلام شده، پنهان و غیرصریح یا ضمنی یک متن در متن دیگر، قابل بررسی است. در این مقاله ابتدا حکایات مثنوی های عطار بر اساس این نظریه دسته بندی شده؛ سپس متن پیشین حکایات در حدیقه سنایی یافت شده و پس ازآن خوانش بینامتنی حکایات بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت در این سه حوزه، همراه با نمونه، تحلیل کاربردی و بیان تشابهات و تفاوت ها ازنظر حجم مطالب، شخصیت ها، اهداف دو نویسنده و نکات بلاغی مطرح شده میان حکایات ارائه شده است. بر اساس این بررسی یازده مورد در مثنوی های عطار پیوند بینامتنی با حدیقه سنایی دارند. در این سه حوزه یادشده، یک مورد حکایت از نوع بینامتنیت صریح- آشکار است که از نوع «اقتباس» است. همچنین هشت مورد بینامتنیت تعمدی-پنهان و دو مورد بینامتنیت ضمنی یافت شده است.
بررسی زمینه های فرهنگی و گفتمانی شکل گیری هویت در شعر عقاب خانلری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
157 - 174
حوزههای تخصصی:
پیوند دانش های متعدد علوم انسانی با یکدیگر، رویکردهای تلفیقی کارآمدی را در حوزه ی بینامتنیت طرح کرده است. مبحث هویت یکی از مقوله های مهمی است که پیوند اساسی با جامعه شناسی، نشانه شناسی فرهنگی، تحلیل گفتمان، انسان شناسی و حتی نقد ادبی دارد. پژوهش حاضر کوشیده است تا با رویکردی بینامتنی، عناصر مشترک نشانه شناسی، گفتمانی و انسان شناسی را در پیوند با عنصر هویت به کار گیرد تا به بازنمایی هویت «عقاب» در شعر عقاب خانلری بپردازد. دراین میان، نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا و مبحث «خود» و «دیگری» در حوزه ی نشانه شناسی فرهنگی، به عنوان ابزار و پشتوانه های اصلی تفسیر، گزینش شده اند تا به بازنمایی فرایند شکل گیری هویت عقاب، در تعامل و تضاد با فرهنگ بیگانه و رانه های آلوده بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مرگ درابتدای روایت به عنوان رانه ای آلوده، سوژه را به چاره جویی وامی دارد؛ اما پس از تعامل با بیش فرهنگ (فرهنگ زاغ) و مشاهده ی رانه های آلوده، ازجمله از محیط زندگی و خوراک زاغ، به هویت اجتماعی خود بازمی گردد و با تلقی مرگ به عنوان امر مطلوب، به طرد رانه های آلوده و ترک سرزمین بیگانه دست می زند.
تراداستان و سفرِ تراداستانی: گونه ها و کاربست ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
159 - 190
حوزههای تخصصی:
هدف جستارِ حاضر این است که برپایه چارچوب های نظری پیرامون بینامتنیت، ترامتنیت و به ویژه بیش متنیتِ ژنتی مفاهیم مرتبطِ تراداستان و سفرِ تراداستانی را معرفی و مصادیق آنها را در آثار روایی معرفی و تحلیل نماید. به بیان دیگر، هدف این پژوهشِ روایت شناختی توصیف تراداستان و سفرِ تراداستانی و دسته بندی انواع مختلف آن در ادبیات داستانی است. پرسش های اصلی این مقاله عبارتند از: تراداستان و سفرِ تراداستانی شخصیت ها چیست و انواع و گونه های مختلف آن کدامند؟ تراداستان و سفرِ تراداستانی چگونه در ژانرهای کاربردپذیر، نظیر رمان، داستان کوتاه، اشعار روایی، نمایشنامه و فیلم مصداق پیدا می کند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، این جستار با بهره گیری از اصطلاحات مرتبط با ترامتنیت، به خصوص بیش متنیت، و تکیه بر عناصر داستان، به ویژه شخصیت پردازی، به عنوان مهم ترین عنصر تراداستانی، مؤلفه های تراداستان را در انواع مختلف آثار روایی بررسی می کند. در این مقاله، سفرِ تراداستانی به سفرِ برون روایتی، شامل تراداستان برون روایتیِ دوسویه و یک سویه، و سفرِ درون روایتی، شامل سفر درون روایتی در داستان های هم تراز و ناتراز دسته بندی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که تراداستان، فرارویِ یک داستان از طریق سفرِ برون متنی یا درون متنیِ شخصیت یا شخصیت های اصلی داستان است. به عبارت دیگر، هرگاه شخصیتی با تغییر یا بدون تغییرات ظاهری و رفتاری، وارد روایتی دیگر در همان اثر یا اثری پیشینه یا پسینه شود، کنش داستانی و معنای متن بسط می یابد و بیش متنیت و فرارویِ متنی و روایتی حاصل می گردد. سفرِ شخصیت ها از زیرمتن به رومتن، از رومتن به زیرمتن، در میان داستان های هم تراز و درون متنی در یک اثر فراداستانی و چندپیرنگی و نیز در روایت های درون متنی و ناتراز در داستان های اصلی و فرعی یک اثر روایی همگی مصادیق و نمونه هایی از تراداستان و سفرِ تراداستانی هستند.
خوانش بینامتنی آثار برنارد چومی با تأکید بر مفهوم فضای بینابین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۱
۱۲۱-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
براساس آنچه نظریه پردازان بینامتنیت تأکید کرده اند، هیچ متنی اصیل نیست. آثار موردبحث نیز چون آثار دیگر واگویه ای از متون پیشین است. به نظر می رسد به کارگیری نظریات بینامتنیت در حوزه نقد در معماری و به کارگیری پتانسیل های این نظریه در معماری، درواقع بررسی یک اثر درارتباط با آثار پیش از آن، می تواند به بررسی و تحلیل بهتر آنها منجر شود. جای خالی این رویکرد در نقد آثار معماری مشهود است. لذا در این پژوهش، ابتدا وجوه مختلف متن و بینامتنیت و نظریه پردازان این رویکرد تشریح و سپس براساس این رویکرد، تعدادی از آثار برنارد چومی نقد و بررسی شده است. درادامه، به مفهوم نظریه فضای بینابین، مطرح شده ازسوی برنارد چومی پرداخته شده است. از نظر وی فضای بینابین، فضایی است که در آن بنای از قبل موجود و آنچه وی جاسازی می کند، به هم می رسند. این نوشته از گونه پژوهش های استدلال – منطقی است که روش پژوهش در آن، بهره گیری از تعقل برای تبیین روابط و درک اجزای یک سامانه ذهنی است. پرسش هایی که نگارندگان در پی پاسخ گویی به آنها هستند، بدین قرار است: 1. چگونه نظریه بینامتنیت درمورد یک اثر معماری می تواند مطرح شود؟ 2. چه اشتراکاتی بین فضای بینابین موردنظر برنارد چومی و نظریه بینامتنیت وجود دارد؟ نتایج بررسی های پژوهش نشان داد که یک اثر معماری مانند یک متن است و درواقع، بینامتنی از آثار قبلی و آثار پس از خود است. نیز به کارگیری بینامنیت در حوزه نقد اثر معماری کارآست. ضمناً ریشه های بینامتنیت در برخی نظریات معماری ازجمله فضای بینابین وجود دارند.