مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
بینامتنیت
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
249 - 274
حوزه های تخصصی:
در این جستار پیوندهای بینامتنی شاهنامه و ابومسلم نامه با هم سنجیده شده است. بر اساس نظریه بینامتنیت، هرمتنی، بریده از متنهای دیگر نیست و بی گمان با متنهای پیش و پس از خود، در پیوند است. می دانیم که شاهنامه،متنی فراگیر یا «زیرمتن» است که در متونِ پس از خود، به ویژه در ابومسلم نامه ، تاثیرات بسیار گذاشته است. می خواهیم بدانیم میان شاهنامه و ابومسلم نامه ، کدام پیوندهای بینامتنی با بسامد بیشتری حضور می یابد؟ ویژگی های متنی شاهنامه با ابومسلم نامه از دیدگاه بینامتنی(هم حضوری) و بیش متنی(تأثیر و تأثر) ژرار ژنت بررسی می شود. از نتایج این پژوهش ، درک این نکته است که هم حضوری در این آثار بیشتر از طریق نقل به معناست. شاهنامه، آن چنان تأثیر عمیقی بر سنت داستان پردازی منظوم و منثور پارسی گذاشت که داستانهای عامیانه را هم که بیشتر روایت های منقول بود، در بر گرفت. موضوعاتی چون: رویین تنی، پیشگویی، جنگ پدر و پسر ، شفابخشی و...که ابومسلم نامه را به یک حماسه ، تبدیل کرده است، از شاهنامه، الگو گرفته است.
تأثیر اصالت ایرانی-تورانی نگارگر درنمایش جایگاه اجتماعی زن نگاره های خواستگاری نسخه مصور ورقه و گلشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۵
50 - 66
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: پژوهش هایی با موضوع «زن»، اغلب سویه ای جدید از فرهنگ اجتماعی دوران مختلف را آشکار می سازد. جایگاه زنان در جغرافیای فرهنگی ایرانی، از دوران باستان تا به امروز، فراز و فرودهای بسیاری داشته است. یکی از راه های مطالعه این جایگاه، بررسی نسخ مصور تاریخی است. در این پژوهش دو نگاره با مضمون خواستگاری، از نسخه مصور «ورقه و گلشاه» مورد بررسی قرار می گیرد. این نسخه به عنوان کهن ترین نسخه مصور رقم دارِ فارسی، متعلق به اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق بوده و تصویرگر آن «مؤمن محمد خویی» است. این پژوهش به دو سؤال زیر پاسخ می دهد: اصالت ایرانی-تورانی نگارگر و بافت فرهنگیِ او، چه تأثیری بر خوانش شخصی وی از متن ادبی داشته و این خوانش چگونه در بازنمایی تصویری داستان تأثیر گذاشته است؟ هدف: درک میزان تأثیر اصالت و بافت فرهنگی اجتماعیِ نگارگر، در نوع بازنمایی متن ادبی با ریشه ای غیرایرانی هدف پژوهش حاضر است. روش پژوهش: رویکرد تحقیق، کیفی است. داد ه های آن بر پایه اطلاعات کتابخانه ای، پایگاه های اطلاعاتی علمی به دست آمده و روش ارائه آن توصیفی و تحلیلی است. در تحلیل داده ها از نظریه نشانه شناختیِ بینامتنی مایکل ریفاتر استفاده شده است. یافته ها: در نتیجه حاصل از این پژوهش می توان بیان کرد که نگارگر بافت فرهنگیِ متن ادبی که شامل نگاه مادی و زمینی به مقوله «عشق»، مولد بودن مردان در هرگونه فرهمندی و تصمیم گیری است را در خوانش شخصی خود، حل کرده و نگاهی ایرانی تورانی را که در آن زن، ماهیتی «فاعل و فعال» در عشق، تصمیمات و صحنه های اجتماعی دارد، به نمایش گذاشته است.
خوانش بینامتنی دیالوگیسم باختین بر اساس دیالکتیک هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
362 - 388
حوزه های تخصصی:
با وجود این که اندیشه باختین و هگل در نظر اول ارتباط چندان روشنی با یکدیگر ندارند و به خصوص که باختین در اظهارنظرهای صریح خود منتقد هگل و روش دیالکتیکی اوست، اما می توان بر اساس اصول خود باختین خوانشی بینامتنی از متون باختین داشت و دیالوگیسم او را که در حکم چهارچوب اندیشه اوست بر اساس دیالکتیک هگل خوانش کرد. این خوانش بینامتنی از سه بخش تشکیل شده: در بخش نخست وضعیت های دیالکتیکی که عبارت اند از «وضعیت در – خود»، «وضعیت برای – خود» و «وضعیت در – خود و برای – خود»، در دیالوگیسم باختین شناسایی می شوند. بخش دوم به بازبینی دیالوگیسم باختین با کمک مفاهیم منطقی «کل، جزء و فرد» از فلسفه هگل، اختصاص داده شده است. در بخش سوم نیز ادعای باختین مبنی بر مونولوگی بودن دیالکتیک هگل بررسی و رد می شود. در نتیجه این خوانش بینامتنی از دیالوگیسم باختین هر چند گفت وگوی پنهان او با هگل آشکار می شود اما این گفت وگو هنوز به معنای تطابق صددرصدی اندیشه او با هگل نیست.
خوانش سیاسی آثار گلشیری با رویکرد بینامتنیت با تکیه بر آینه های دردار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نویسنده ای که با سیاست و تاریخ و قدرت درگیر باشد، به ناچار بازتاب آنها در آثارش هست، و چون گلشیری نویسنده ای بود که مدام به تاریخ ایران بیشتر از طریق متون معتبر نظر داشت، هم از طریق بینامتنیت با آثار کهن سود می برد و هم خوانش سیاسی خودش را در آثارش وارد می کرد. نقد سیاسی و مارکسیتی بیشتر ملهم از آثار مارکس و انگلس هستند، و تقریبا همه ی منتقدان سیاسی قرن بیستم متأثر از این دو نفر بوده اند. و جالب اینکه آثار ادیبان بزرگ ما همچون حافظ و فردوسی را می توان از منظر سیاسی خواند. هوشنگ گلشیری که علاقه مند به آثار اینها بوده و به نوعی دنباله رو اینها بوده، آثاری سیاسی نوشته است. و وقتی به لایه های آثار او دقیق بشویم می بینیم او یکی از سیاسی ترین نویسندگان ایران معاصر است. ما در این مقاله نشان می دهیم که آثار او را می توان هم از منظر نقد سیاسی خواند و هم از منظر بینامتنیت که مفهومی برآمده از کارهای فرمالیست های روس و مخصوصا میخائیل باختین است که نویسنده و متفکری سیاسی بود. این مفهوم معنایی متنوع و گسترده دارد و از منظرهای متفاوت منتقدانی چون کریستوا و ژنت و بارت معنایش فرق می کند. نظر ما بیشتر نگاه مارک آنژنو است که تمرکزش روی نتیجه ی رویکرد بینامتنی است، چون تولید ادبی اساسی را وارد شبکه ای از تعامل مقررات گفتمانی اجتماعی می کند. این نگرش دید تازه ای نسبت به جایگاه امر ادبی در فعالیت نمادین دارد و اساس توجه ما در این مقاله بیشتر همین تعاملات در جامعه ی سیاسی است.
تحلیل فرایند دگردیسی عبور معنا از روایت های تعلیمی به عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
39 - 62
حوزه های تخصصی:
تعمق در آثار و مضامین منظوم در ژانر عرفانی نشان می دهد که شاعران به قصد ایجاد و انتقال پیام جدید با تمسک به تشابهات بینامتنی، ساختار پیرنگ روایات پیشین را تغییر داده اند. بررسی طیف گسترده ای از حکایت های پایه در این ژانر نشان دهنده این واقعیت است که شاعران با ایجاد تغییر در پیرنگ روایات به دنبال ایجاد دلالت های معنایی-اخلاقی، تم ها و فضای عرفانی بوده اند. بنابراین هدف پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای فراهم آمده، بررسی موقعیت روایی، پیرنگ و بینامتنیت در چند حکایت منظوم پایه در ژانر عرفانی و خلق ساختار، بن مایه ها و معانی تعلیمی جدید در حکایت های پیرو در این ژانر است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که خالقان روایات پیرو (جدید) در ژانر عرفانی به انگیزه تغییر معنا، تغییراتی در پیرنگ روایت پیرو ایجاد کرده اند و این تغییر به سه روشِ «بسط یا تقلیل پیرنگ»، «افزودن یا کاستن اپیزود به روایت» و«افزودن معنای عرفانی به عمل کنشگران با شگرد پایان باز» بروز کرده است.
بوطیقای کلیله و دمنه، تحلیل سازوکارهای حاکم بر مقدمه ها و متن کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
215 - 238
حوزه های تخصصی:
کلیله و دمنه با تکیه بر حکمت آموزی و مفاهیم خرد و سخن و نامیرایی، چنین می نماید که از متون پیش از خود برگرفته و تکوین یافته است؛ از آن به بعد، به زبان های مختلف ترجمه شده و هر مترجم، مقدمه ای بر آن افزوده است که ضمن بازتولید محورهای کلیله و دمنه ، ارجاع هایی مبتنی بر گفتمان هر دوره و هر زبان را نیز در متن اصلی وارد کرده اند. در این پژوهش با رویکرد توصیفی و تحلیلی و بهره مندی از نمادشناسی اسطوره ای و در کنار آن با اشاره ای به بینامتنیت، محورها و بنیادهای کلیله و دمنه و تکثیر و انتقال آن محورها به مقدمه های مترجمان نشان داده، رابطه مقدمه ها با متن کلیله و دمنه ، توصیف، تحلیل و بررسی شده است. مقدمه ها در کنار و یا در مواجهه با متن اصلی، کوشیده اند با تکرار محورهای کلیله و دمنه ، با آن پیوندی ساختاری یابند و در اسطوره سخن - خردِ جاودانگی بخشِ آن سهیم شوند و نیز، هر ترجمه و مقدمه آن که به مثابه خوانش هایی برآمده از گفتمان و زبان هر دوره اند؛ به بخش جدایی ناپذیر کلیله و دمنه درآیند.
بررسی روابط بینامتنی در «مجنون لیلی» احمد شوقی و «لیلی و مجنون» ابوالفرج اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل داستان لیلی و مجنون از آن عرب هاست و افرادی که در این موضوع نگاشتند، اعتمادشان بر روایت اصفهانی است، از جمله ، نمایشنامه «مجنون لیلی» احمد شوقی است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات تطبیقی و در زمره روش های مقایسه ای بینامتنیت بوده و بر آن است تا ضمن بررسی روابط بینامتنی در «مجنون لیلی» و «لیلی و مجنون»، به شیوه ای تحلیلی- توصیفی، میزان تأثیرگذاری اغانی بر شعر شوقی را نمایان سازد و به این پرسش پاسخ دهد که وجوه بینامتنی، افتراق و میزان تأثیر و نوآوری های شوقی نسبت به اصل داستان چقدر است؟ در پاسخ باید گفت که از بررسی رابطه بینا متنیت دو اثر، همسانی هایی به دست آمد؛ از جمله: تناظر شخصیت ها، شکل گیری ریشه های عشق، درون مایه مشترک و ساختار مشابه که بیشتر به شکل بینامتنیت غیرصریح و ضمنی و احالی است. نتایج نشانگر آن است که دو شاعر، شباهت ها و تفاوت هایی در مضمون و اسلوب داشته اند و شوقی از اغانی تأثیرپذیرفته و مواردی را بر آن افزوده یا از آن حذف کرده است. نوآوری ها و وفاداری شوقی به داستان بسیار است، اما شوقى گاهی آن را با خرافه، گاهی با عشق و گاهی با هر دو آمیخته و از لحاظ شکل، ظاهری غنایی بدان بخشیده است.
واکاوی روابط واژگانی مناجات المحبین با قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
یکی از مطالعات نوین که در عرصه زبان وادبیات علوم دینی مطرح گشته، پژوهش های بینامتنی است که به بررسی تعامل متون با یکدیگر می پردازد و روابط واژگانی از اقسام مطالعات بینامتنی به شمار می آید. این مقاله با نگرش بینامتنی و به انگیزه بازنمایی واژگان قرآنی در مناجات المحبین امام سجاد7، نگارش یافته است. مناجات المحبین نهمین دعا از مجموعه ارزشمند مناجات خمسه عشر است و هم چون سایر ادعیه مأثوره از ائمه:، منبعی مطمئن برای ارتباط معنوی بنده با معبود و در راستای تبلیغ و تبیین کلام وحی می باشد؛ لذا برای درک ملموس تر مفاهیم آن ضرورت دارد میزان سازش آن با کلام وحی مورد واکاوی و تبیین قرار گیرد. این پژوهش از نوع بنیادی و به روش توصیفی- تحلیلی می باشد. محقق درصدد است واژگانی که در متن حاضر به طور مستقیم یا آیه یا آیاتی را از قرآن کریم به عنوان متن غایب اخذ شده است، احصا و تبیین نماید. دراین دعا، برای بیان مفاهیم محبت الهی، برگزیدگان خداوند، اخلاص، خشیت و عصیان، واژگانی به طور مستقیم از کلام وحی اخذ شده است و برای احیای آموزه های قرآنی در زمینه رضایت پروردگار، شکرگزاری و سجده در پیشگاه الهی الفاظی به کار برده شده که فرآورده و برآیند واژگان قرآنی می باشند.
تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان
حوزه های تخصصی:
در بررسی عناصر داستان، شخصیت عنصری است که تأثیر بسیاری بر سایر عناصر دارد. پژوهش حاضر«تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان» می باشد که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. مولوی در بعد شخصیت، انواع شخصیت های صحابه و مشایخ را به تناسب نوع قصه و پیام آن به کار می گیرد و شخصیت ها مطابق با تعاریف امروزی در مثنوی مجال حضور می یابند. هدف از این پژوهش، شناساندن توانایی های مولوی در شخصیت پردازی داستان های مربوط به مشایخ و صحابه با توجه به تکنیک های نوین شخصیت پردازی و داستان نویسی است. مولوی در شخصیت پردازی داستان های مشایخ و صحابه و بیان جزئیات حکایات چندان به مآخذ وفادار نیست و به تناسب بافت کلام و تبیین مقاصد ذهنی خود، در روایات زیرمتن تغییراتی داده است. راوی روایت های مثنوی از ابزارهای شخصیت پردازی به بهترین شکل در قالب گفتگو، توصیف و کنش برای بازتاب ویژگی های شخصیت های عرفا و صحابه استفاده کرده و معمولاً در این امر، از هر سه شیوه مستقیم و غیرمستقیم و تلفیقی بهره برده است. که شیوه غیرمستقیم و به ویژه عنصر گفتار و کنش اعم از عادتی و غیرعادتی کاربرد بیشتری دارد.
عناصر داستانی در روایت «انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان»، بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هرولد بلوم
حوزه های تخصصی:
بدخوانی خلاق نظریه ای است که هَرولد بلوم آن را بر اساس روابط دوسویه میان متون ادبی مطرح کرده است. این نظریه مبتنی بر روابط بینامتنی می باشد و بر اساس آن رابطه ای جدلی میان مؤلف جدید با مؤلفان گذشته وجود دارد. مؤلف جدید به منظور دریافت هویتی غیروابسته در ادبیات و برای رهایی از اضطرابِ تأثیرپذیری متونِ گذشته با حرکتی تدافعی اقتدار شاعر متقدم را می کاهد و با بدخوانی خلاق به خلق آثار جدید دست می زند. شگردهای بدخوانی خلّاق متن جدید را از دلهره تأثیرپذیریِ متون ماقبل رهایی می بخشد. هدف از نگارش این مقاله بررسی ترفندهایی است که مولوی برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ آثار گذشته در داستان«موسی و شبان» به کار برده است. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی شیوه پرداختن به موضوع بر اساس نظریه بدخوانی خلّاق بلوم در داستان «موسی و شبان» در مثنوی می پردازد و به این نتیجه می رسد که مولوی موضوع غالب در روایت را از روایات زیرمتن انتخاب کرده ولی برای رهایی از دلهره اضطرابِ قرارگرفتن در سایه روایات مأخذ، با شگردهایی خلّاقانه به آفرینش های نوینی در خلق حکایت جدید می پردازد. وی با تغییر در عناصر داستان برای کاهش دلهره تأثیرپذیری بهره برده است تا به برتری جویی کلامی برسد.
تحلیل ابیات و روایات دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
263 - 291
حوزه های تخصصی:
بدخوانی خلاق نظریه ای ست که هارولد بلوم آن را بر مبنای بینامتنیّت؛ یعنی روابط میان متون و تأثیرپذیری آثار ادبی از یکدیگر مطرح کرده است. بر این اساس، همواره کشاکشی میان شاعران و نویسندگان جدید با گذشتگان وجود دارد. بلوم در مهمترین اثر خود به نام «اضطراب تأثیر» بر رابطه دوسویه اما ستیزه جویانه مؤلفان جدید با مؤلفان گذشته تأکید کرده است. شاعران و نویسندگان جدید برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ متون گذشته با بدخوانی خلاق به روش هایی برای خلق آثار جدید دست می زنند و با این کار می کوشند تا خود را از پیشینیان برتر بدانند. در این پژوهش دگرگونی هایی را که مولوی به منظور رهایی از اضطراب تأثیرپذیری آثار پیشین، اعمال کرده است و نسبت های بدخوانی خلاق بلوم در مثنوی را به شیوه تحلیلی تطبیقی بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که روش خلاقانه مولوی در آفرینش داستان ها و حکایات و برای رها کردن خود از تأثیر متون گذشته، مصداق بدخوانی خلاقانه ای است که بلوم مطرح می کند و به این منظور از شگردهای گوناگونی مانند تداعی، ایجاد مضامین تعلیمی و دینی و حکمی، تغییر در عناصر داستان و فرافکنی بهره برده است.
گردابی چنین هایل، خوانش جین ریس از جین ایر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
378 - 404
حوزه های تخصصی:
به طور کلی در بررسی متون ادبی، ارجاع به متون قبلی اجباری است و مفهوم کلی بینامتنیت و در هم تنیدگی متون همین است. یکی از این نمونه ها گردابی چنین هایل جین ریس متأثر از جین ایر شارلوت برونته است، هر چند که دیدگاه قرن بیستمی ریس دنیای جدیدی خلق کرده است. دیوید هرمان ،آفرینش این دنیای جدید را در استفاده ریس از فن «ارزش گذاری» می داند که طبق آن اتفاقات جین ایر در گردابی چنین هایل نیز حضور دارند، اما زاویه دید ریس برای ارزیابی اتفاقات جین ایر متفاوت و حاصلش گردابی چنین هایل است. در این مورد ولفگانگ آیزر معتقد است که هنگام خواندن متن ادبی بخش هایی که نویسنده تدارک ندیده، خواننده فراهم شان می کند و در این پروسه، از تجربه اش استفاده می کند. در مقاله حاضر، با اشاره به خوانش ریس از جین ایر و تجمیع اطلاعات مورد نیاز که نویسنده تدارک شان ندیده، به چگونگی خلق گردابی چنین هایل و ارزش گذاری ریس از اتفاقات جین ایر پرداخته می شود.
اسطوره و افسانه: کاربردی بینامتنی در بازی ها و اسباب بازی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه در حوزه رویکردهای میان رشته ای مقولات نسبتاً جدیدی مطرح شده است. مباحث میان رشته ای، محدود به مبانی نظری صرف نمی شود و به کمک آن، راه برای کاربردی سازی علوم انسانی، خصوصاً ادبیات هموار شده است. ظهور ادبیات در بازی و اسباب بازی، طرحی نو در خوانش مخاطبان ایجاد کرده است. در اندیشه نشانه شناسانی چون رولان بارت، بازی و اسباب بازی ها در کنار بسیاری دیگر از نظام های نشانه ای، به مثابه متن، مورد بررسی قرار گرفته اند. این متون به سبب ریشه داشتن در فرهنگ و ادبیات هر سرزمین، ازجمله داستان های اسطوره ای و افسانه ای، قابلیت بازتولید و تبدیل شدن یه یک گونه هنری دیگر را دارند و از این رو زمینه کاربردی سازی ادبیات را بیشتر فراهم می کند. در این مقاله پس از طرح متنیت بازی ها، به این سؤال پرداخته ایم که بازی و اسباب بازی های برگرفته از اسطوره ها و افسانه ها چه مؤلفه هایی از بینامتنیت دارند و چه نتایج احتمالی از این مقوله بینارشته ای می توان در حوزه ادبیات و کاربردی سازی آن متصور شد؟ در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و از مسیر مطالعات کیفی انجام شده است، بازی ها و اسباب بازی ها به عنوان نشانه های دلالت گر و متن در نظر گرفته می شوند و می توانند برگرفته از فرهنگ ادبی و ملی اقوام باشند و این گونه خوانشی متفاوت از اسطوره ها و افسانه ها به کمک این نشانه ها برای مخاطب ایجاد شود. کشف روابط بینامتنی بازی و اسباب بازی ها و اسطوره ها و افسانه های هر سرزمینی به عنوان راهکاری برای تولید بازی متناسب با زمینه ادبی و انتقال آن به مخاطب در نظر گرفته می شود و می تواند ژانر ویژه ای ایجاد کند.
گونه های تأثیرپذیری در روایت فتنه غز با رویکرد بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رخداد تاریخی و روایت تاریخی آن رخداد، اعم از شفاهی و کتبی، با هم تفاوت دارند؛ چه، رخداد واقعه ای است که یک بار در زمان خاص و مکان معین اتفاق افتاده است، اما روایت تاریخی متکثر و متعدد است و با رخداد تاریخی هم خوانی کامل ندارد و تأویلی از آن رخداد اصلی است. در این جستار، تکرار و بازسازی و تولید مجدد گذشته، با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد بینامتنی (برپایه محورهای سه گانه بینامتنی ژنت) در دو روایت تاریخی ظهیری نیشابوری و راوندی از رخداد فتنه غز واکاوی شده است، دو روایتی که از لحاظ زمانی و بیانی با هم متفاوت اند. همچنین، نشان داده شده است که این دو متن، که موضوع مشترکی دارند و به هم مربوط اند، چه میزان از هم تأثیر پذیرفته اند و چقدر مکالمه و گفت وگو بین آنها درگرفته است. علاوه بر تکیه و تأکید بر ویژگی های زبانی راحه الصدور، به ویژه نظام نحوی آن، به رابطه بینامتنی دو اثر، شباهت ها و تفاوت ها در نحوه گزارش و روایت فتنه غز پرداخته شده است. حاصل تحقیق برجسته کردن تأثیرپذیری راحه الصدور از سلجوق نامه در گزارش تاریخی است که آن را در مظان اتهام سرقت ادبی قرار داده است.
بررسی ابعاد بینامتنیت واژگانی و تصویری شفیعی کدکنی با اخوان و شاملو
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
126 - 146
حوزه های تخصصی:
محمدرضا شفیعی کدکنی از شاعران معاصر است که در شعر خود رابطه بینامتنی گسترده درزمانی و همزمانی داشته است؛ او هم به شکلی گسترده از میراث غنی ادب فارسی در شعر خود سود جسته و روابط بینامتنی گستردهای با شاعران سنّتی فارسی و بخصوص حافظ داشته و هم آشنا به جریانات شعری معاصر و شاعران برجسته معاصر بوده و روابط بینامتنی در سطوح مختلف با شاعران معاصر داشته است. روابط بینامتنی او با شعر سنّتی، بسیار مورد کاوش قرار گرفته و مظاهر این رابطه بینامتنی توسط پژوهشگران، مورد بررسی و مداقّه قرار گرفته است. با توجه به حجم قابل توجه پژوهشها در زمینه رابطه بینامتنی درزمانی، رابطه بینامتنی شفیعی کدکنی با شاعران معاصر چندان مورد پژوهش قرار نگرفته است و به شکلی بسیار گذرا و خلاصه وار اشاراتی به آن شده است. در پژوهش حاضر، با نظر به خلأ موجود در این بخش، تلاش شد تا رابطه بینامتنی شفیعی در ساحت واژگان و تصاویر شعری با دو تن از شاعران برجسته معاصر؛ مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد و ابعاد رابطه بینامتنی او با این شاعران در این دو ساحت با پرداختن به نمودها و مظاهر این رابطه، آشکار گردد. نتیجه پژوهش روشن میسازد که رابطه بینامتنی با شعر معاصر نیز بخش قابل توجّهی از رابطه بینامتنی شفیعی کدکنی را شامل میشود.
رنج در معرض نمایش؛ مطالعه ای بر رنج و تروما در نسبت با آثار ساموئل بکت
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
3 - 11
حوزه های تخصصی:
ایـن مقالـه قصـد دارد بـا نگاهـی بـه آثـار سـاموئل بکـت، راهـی بـرای درک بهتـر رنـج سـوبژکتیو و در معـرض نمایـش، پیـدا کنـد. در ایـن راه، نسـبت رنـج در معـرض نمایـش بـه روش توصیفـی- تحلیلـی، بـا خوانـش آثـار بکـت در بسـتر بینامتنیـت ادبـی (الهیـات مسـیحی و کمـدی الهـی) و نظریـات اجتماعـی بررسـی میشـود. پذیــرش رنــج خودآگاهانــۀ بکــت و خروجــی نوشــتاری او، پــل ارتباطــی میــان ناخــودآگاه فــردی و جمعــی انســان پــس از جنــگ اســت. بکــت در ســختترین ســالهای زندگــیاش بــه ســراغ مارســل پروســت، آرتــور شـوپنهاور، تومـاس مـان و دانتـه مـیرود تـا نیـروی رنـج را درون خـود تقویـت کنـد. در بسـیاری از آثـار او هــم، بــه تبــع ایــن مطالعــات و تجربیــات شــخصیاش، میتــوان خطوطــی از بــدن در معــرض یــا در حضــور رنـج یافـت. در نشانهشناسـی مسـیحی- یکـی از زمینههایـی کـه بکـت در تـار و پـود آن زیسـت کردهاسـت - شـمایل ایـن رنـج، آشـنا بـه نظـر میرسـد. انتشـار رنـج، ایـدۀ تصلیـب اسـت. حـال ایـن ایـدۀ تصلیـب، حلولـی مجـدد در نوشـتار بکتـی دارد؛ او بـا تعددبخشـیدن بـه قربانـی، بهخصـوص در مشـهورترین نمایشـنامهاش، «در انتظــار گــودو»، آن را منتشــر میکنــد و تماشــاگران را بــه لبــۀ دریافــت ایــن رنــج میرســاند. ایــن مســئله در یـک صورتبنـدی عمومیتـر، بسـط رنـج شـخصی بـه اجتمـاع اسـت. بکـت صورتبنـدی تصویـر را بـرای انتقـال تصویـر قربانـی بـه تماشـاگران و خواننـدگان تغییـر میدهـد. و ایـن تغییـر بـا بـدن رنجـور ناتـوان از بیـان، شـرایط انسـان ترومـازدۀ جدیـد را قابـل درک میکنـد؛ درکـی کـه هنرمنـد، واسـطۀ آن اسـت.
بررسی و تحلیل روابط بینامتنیت قرآنی دیوان ناصر خسرو بر اساس نظریه ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر در عرصه نقد ادبی و زبان شناسی، نظریه ای تحت عنوان نقد بینامتنی رواج پیدا کرده است که به ارتباط و تعامل بین متون پرداخته و به بررسی وجوه تشابه ، تفارق و تاثیرپذیری یک متن از متون دیگر می پردازد. این نظریه معتقد است که متون و گویندگان آنها از یکدیگر متأثر شده و آگاهانه یا ناآگاهانه، از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند می شوند. در گستره ادب فارسی، قرآن یکی از زیرمتن هایی است که از دیرباز نظرگاه های مختلف زیبایی شناسی صوری و معنایی آن، مرجع و منبع بسیاری از شاعران و نویسندگان بوده است که برای اعتبار و غنای سخن خویش، از مفاهیم و تعلیمات قرآنی بهره برده اند. یکی از این شاعران ناصرخسرو می باشد که اصلی ترین زیرمتن تشکیل دهنده اندیشه در دیوانش، قرآن کریم است. در این تحقیق سعی شده است تا با شیوه توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، ابعاد تاثیر پذیری ناصر خسرو از آیات قرآنی بر اساس نظریه بینامتنی ژنت مورد بررسی قرار گیرد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از میان روابط سه گانه بینامتنی ژنت، بینامتنی صریح و شاخه های آن( واژه ها، عبارات و جمله های کوتاه، ترکیب های اضافی و وصفی) بیشترین نمود را در دیوان ناصر خسرو دارد و در بین شاخه های مختلف بینامتنی صریح، واژه ها، پرکاربردترین شیوه بینامتنی در این اشعار می باشند. بعد از بینامتنیت صریح، بینامتنیت ضمنی بر اساس بسامد، درمرتبه دوم قراردارد؛ و از بین شاخه های مختلف این بینامتنی، بینامتنیت مضمون، بیشتر و متنوع تر از نمونه های دیگر است.
تحلیل روابط بینامتنی عرفانی دستورالجمهور با کتاب عوارف المعارف براساس نظریه ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متن ها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت می گیرد. ژرار ژنت از برجسته ترین محققان عرصه بینامتنیت است که بخش عمده ای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان روایی متمرکز می کند. مقاله حاضر با توجه این دیدگاه او، بینامتنیت در دستور الجمهور را مورد بررسی قرار داده و پس از مطالعه مبانی نظری با عوارف المعارف سهروردی، منطبق نموده است. درواقع عوارف المعارف سهروردی را در جایگاه پیش متن و دستور الجمهور شیخ خرقانی را به عنوان پس متن مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه می رسد که شیخ خرقانی از عوارف المعارف تاثیر گرفته است. همچنین بیشترین بینامتنیت در دستورالجمهور از عوارف المعارف، به صورت ضمنی (وام گیری و الهام گونه) بوده و گاهی خرقانی به صورت غیرصریح به عوارف المعارف نظر دارد و نیز شیخ خرقانی در فضای عرفانی- فکری مشابهی با سهروردی قرار داشته و این نزدیکی باعث ایجاد اشتراکات و مشابهت های مفهومی در اثر شده است. نتیجه مطرح شده به روش کتاب خانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی، بینامتنیت موجود در اثر را به اثبات می رساند.
بازخوانی نقش و کارکرد فراخوانی شخصیت های اسطوره ای در شعر پایداری افغانستان (مطالعه موردی اشعار واصف باختری بر اساس نظریه ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
127 - 152
حوزه های تخصصی:
اسطوره مهم ترین تجلی تخیل در زبان و نمادی است روایت مند، تصویری و فرهنگی شده که بخشی از آن به واقعیت هستی شناختی و کیهان شناختی و بخش دیگر به باورهای ملّی مرتبط است. اسطوره ها با ویژگی های تکرارشوندگی، ماهیّتی بینامتنی دارند و به همین دلیل در طول تاریخ در آثار مختلف بازآفرینی می شوند. شاعرانِ پایداری افغانستان با آگاهی از این ظرفیت در بازتاب مسائل مرتبط با مقاومت از جلوه های نمادین اسطوره بهره برده اند. یکی از شاعران پایداری افغانستان که به صورت گسترده از تخیل پایدار و الگوی تکرارشوندگی اسطوره ها سود جسته، واصف باختری است. او با کاربرد زبانی سخته به صورت نمادین و چندسویه به بازآفرینی اسطوره پرداخته و به یاری اساطیر، صدای اعتراض خود را در برابر استبداد سیاسی حاکم و نیروهای متجاوز بلند کرده است. در این جستار به تحلیل اسطوره در اشعار پایداری واصف باختری با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد بینامتنی بر پایه آرای نظری ژرار ژنت پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اغلب اسطوره های بازتاب یافته در شعر پایداری باختری از گونه اساطیر ملّی است که حضور بینامتنی آنها بیشتر به گونه تلمیحی و با بینامتنیّت ضمنی مرتبط است و گاهی به صورت کنایی، نقل قول و ارجاع بینامنتیّت صریح نیز پیوسته است. اسطوره در نظر واصف، ابزاری برای بازاندیشی هویّتی در مخاطبان محسوب می شود. گویا وی می خواهد از ظرفیت های اقناعی اسطوره ها برای ایجاد حس اعتماد به نفس ملّی و تحریک به جنبش اجتماعی علیه استبداد داخلی و تجاوز خارجی بهره گیرد و با طرح اساطیر به تقویت مواضع حماسی و پایداری و تحریک احساسات جمعی بپردازد.
بررسی تأویلات عرفانی آیات متشابه قرآنی در آثار روزبهان بقلی با نگاهی به نظریه بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی تأویل های عرفانی بدیع و کم نظیری از آیات قرآن و روایات عرضه کرده است. از نظر روزبهان شطح نوعی کلام متشابه است که نه تنها در کلام عارفان؛ بلکه در قرآن و حدیث نیز وجود دارد و آیات مرتبط با ذکر صفات و حروف تهجی در قرآن به زبان شطح است. از نظر او شطح صوفیه یکی از جلوه های شطح به طورکلی است یا دقیقاً جلوه سوم آن پس از قرآن و حدیث؛ یعنی تغییر و تبدیلی که هرامر ربانی یا واقعیت غیبی آنگاه که به بیان بشری بیان می شود پیدا می کند و این بیان بدون شک دوپهلو است. این پژوهش بر آن است تا به شیوه توصیفی-تحلیلی و به کمک اسناد کتابخانه ای، با مبنا قراردادن «شرح شطحیات» و تفسیر عرفانی «عرایس البیان فی حقایق القرآن» دو اثر ارزشمند از روزبهان بقلی که هر دو اثر دارای نثری شاعرانه و سرشار از صورخیال هستند، به این پرسش ها پاسخ دهد که؛ که از نظر روزبهان کدام آیات قرآن کریم جزء سخنان متشابه و بنابر قول روزبهان شطح آمیز هستند؟ و آیه هایی که در بافت و زمینه ای شطح آمیز قرار گرفته اند کدامند و تأویل آن ها از نظر او چیست؟ براین اساس در پژوهش حاضر، آیاتی که متشابه و متناقض نما هستند؛یعنی آیات مرتبط با صفات خبری خداوند و حروف مقطعه و آیاتی که عارفان آن ها را در یک بافت شطح آمیز قرار داده اند، مورد بررسی قرار گرفته است و ضمن تحلیل تأویلات عارفانه روزبهان از این آیات، فنون مختلف بینامتنیت که شامل نفی کلی، نفی جزئی و اجترار است، نیز در شطح عارفان بررسی شده است.