مطالب مرتبط با کلیدواژه

برنارد چومی


۱.

به کار گیری اندیشه ساختارزدایی در معماری با نگاهی به آثار برنارد چومی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برنارد چومی معماری ساختارزدایی پارک دلاویلت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵۵ تعداد دانلود : ۱۲۵۸
مکتب ساختارزدایی برای اولین بار در دهه های 60 و 70 توسط ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، در عرصه فلسفه و ادبیات مطرح شد. این مکتب یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود و نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است. روش ساختارگرایی، کشف و استخراج ساختارهای کلی موجود در پدیده ها و سپس تجزیه و تحلیل ساختارها با استفاده از بررسی سازه ها و عناصر تشکیل دهنده آنها است. دریدا با ساختارگراها مخالف بود  چرا که به اعتقاد او وقتی به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می مانیم. حدود بیست سال پس از انتشار نخستین کتاب های ژاک دریدا، ایده ها و اندیشه های وی توسط معماران و منتقدان معماری مورد توجه قرار گرفت. ارتباط مستقیم ساختارزدایی با معماری نخستین بار توسط معماران نظریه پردازی چون پیتر آیزنمن و برنارد چومی تحقق یافت. پروژه پارک دلاویلت برنارد چومی به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سرآغاز سبک معماری ساختارزدایی و بی تردید بزرگترین اثر تحقق یافته این سبک از معماری است. چومی در آثار اولیه خود با تعریف معماری به عنوان تولدی مدام از مقدمات و شرایط بالقوه بسیار مشخص در یک سو و خلق تجربیات و تمایلات جدید در سوی دیگر، آغازگر بحران و همچنین پتانسیلی برای معماری است که به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار به بررسی سبک معماری ساختارزدایی بر مبنای آثار چومی و به ویژه پروژه پارک دلاویلت می پردازیم.
۲.

خوانش بینامتنی آثار برنارد چومی با تأکید بر مفهوم فضای بینابین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بینامتنیت جولیا کریستوا برنارد چومی فضای بینابین معماری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۰ تعداد دانلود : ۲۰۷
براساس آنچه نظریه پردازان بینامتنیت تأکید کرده اند، هیچ متنی اصیل نیست. آثار موردبحث نیز چون آثار دیگر واگویه ای از متون پیشین است. به نظر می رسد به کارگیری نظریات بینامتنیت در حوزه نقد در معماری و به کارگیری پتانسیل های این نظریه در معماری، درواقع بررسی یک اثر درارتباط با آثار پیش از آن، می تواند به بررسی و تحلیل بهتر آنها منجر شود. جای خالی این رویکرد در نقد آثار معماری مشهود است. لذا در این پژوهش، ابتدا وجوه مختلف متن و بینامتنیت و نظریه پردازان این رویکرد تشریح و سپس براساس این رویکرد، تعدادی از آثار برنارد چومی نقد و بررسی شده است. درادامه، به مفهوم نظریه فضای بینابین، مطرح شده ازسوی برنارد چومی پرداخته شده است. از نظر وی فضای بینابین، فضایی است که در آن بنای از قبل موجود و آنچه وی جاسازی می کند، به هم می رسند. این نوشته از گونه پژوهش های استدلال – منطقی است که روش پژوهش در آن، بهره گیری از تعقل برای تبیین روابط و درک اجزای یک سامانه ذهنی است. پرسش هایی که نگارندگان در پی پاسخ گویی به آنها هستند، بدین قرار است: 1. چگونه نظریه بینامتنیت درمورد یک اثر معماری می تواند مطرح شود؟ 2. چه اشتراکاتی بین فضای بینابین موردنظر برنارد چومی و نظریه بینامتنیت وجود دارد؟ نتایج بررسی های پژوهش نشان داد که یک اثر معماری مانند یک متن است و درواقع، بینامتنی از آثار قبلی و آثار پس از خود است. نیز به کارگیری بینامنیت در حوزه نقد اثر معماری کارآست. ضمناً ریشه های بینامتنیت در برخی نظریات معماری ازجمله فضای بینابین وجود دارند.