مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
پراپ
در نوشتار حاضر به بررسی اجمالی نظریه «ریختشناسی پراپ» خواهیم پرداخت. که در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 تحت تأثیر موفقیتهای زبانشناسی ساختاری مانند کشف جدیدی مطرح شد. این نظریه بعدها توسط محققان دیگری گسترش یافت. در کشور ما برخی آثار ایرانی به کمک مدل وی مورد بررسی قرار گرفتهاند، اما از آنجا که نظریههای پراپ در ایران تا کنون به صورت مستقیم از زبان اصلی آن بررسی نشدهاند، با کاستیهایی همراه است، بنابراین برآن شدیم تا در این نوشتار به بررسی و توصیف اجمالی ایدههای او به کمک منابع اصلی از زبان روسی بپردازیم. هدف از بررسی حاضر این است که در وهله اول تصوری درباره مطالعات ساختاری در فرهنگ عامه ارائه داده شود که از ارزش نظری قابل توجهی برخوردارند و سپس نشان داده شود که دستاوردهای پراپ چه تأثیری در توسعه سایر نظریههای علوم انسانی پس از خود داشتهاست.
تحلیل ریخت شناختی قصّة سلیمان(ع) در ترجمة تفسیر طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر قصّة سلیمان(ع) که از شناخته شده ترین قصّه های دینی در جهان است و در ترجمة تفسیر کهن طبری هم روایت شده، بر پایة نظریّة ریخت شناسی «پراپ» ارزیابی شده است. در این قصّه، شمارگان شخصیت ها و خویش کاری های آنها با چارچوب نظریّة پراپ و تبصره های نظریّة او، همخوانی بسیار نزدیکی داشته و هر سه حرکت قصّه، حرکت هایی از گونة نخست الگوهای حرکتی شش گانة پراپ را نمایش داده اند. از آنجا که نظریّة پراپ بر پایة مقایسة ساختار قصّه های پریان روسی سامان پذیرفته و به شاخ و برگ های کمّیت زای قصّه ها چندان توجّهی نداشته، در مطالعة قصّه ای از ردة قصّه های قرآنی نیز سودمند واقع شده است. حوادثی که در قصّة سلیمان(ع) اتّفاق افتاده، بسیار مشابه حوادث قصّه های پریان است و نویسنده را بر آن داشته تا دادوستد های تاریخی میان این دو قصه را نتیجه گیری کند.
ریخت شناسی منظومه گل و نوروز خواجوی کرمانی، براساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریخت شناسی قصه های عامیانه در سال 1928م. با فرمالیست روسی «ولادیمیر پراپ» آغاز شد . اساس کار وی بر پایه اعمال شخصیت های قصه نهاده شده است و در سال های اخیر ، یکی از شیوه های رایج در تحلیل ساختاری قصه ها بوده است . در این مقاله ، منظومه گل و نوروز بررسی شده که از جمله قصه های پرماجرا و مهیج زبان فارسی است و موضوع آن تلاش و جست وجوی نوروز برای به دست آوردن معشوقش گل است . برای این منظور، ابتدا مقدمه ای درباره تعریف و تبیین ریخت شناسی ، پیشینه تحقیق و معرفی گل و نوروز مطرح شده، سپس قصه براساس الگوی پراپ، مانند وضعیت آغازین ، غیبت ، کسب خبر و ... تجزیه و تحلیل شده است . این پژوهش بیانگر این است که گل و نوروز تا حدود زیادی ویژگی قصه های عامیانه را داراست و الگوی ساختاری موافق با الگوی پراپ به دست آمده است .
ریخت شناسی مثنوی داستانی «گل و نوروز» خواجوی کرمانی بر اساس نظریه ی پراپ
حوزه های تخصصی:
ریخت شناسی، یکی از مباحث اساسی نقد ساختاری است که در عرصه ی ادبیات داستانی کاربرد فراوانی دارد. در این نوع از نقد ،منتقد ادبی با بررسی ساختار درونی موجود در داستان ، به کشف کنش ها و خویشکاریهای موجود در آن می پردازد . این مبحث نخستین بار توسط پراپ به عرصه ی ادبیات داستانی راه یافت.وی در این جستار که اساس کارش را بر پایه ی اعمال شخصیتهای موجود در داستان قصه های پریان قرار داد ،با بررسی کنش ها و رویدادهای هر یک از شخصیتهای داستان به این نتیجه رسید که هر یک از شخصیتها متناسب با نقش خود،در این داستان ها از قوانین و ساختار واحدی تبعیت می کنند که می توان این قوانین و ساختار را به داستان های سایر ملل نیز تعمیم داد؛چنانکه در این مقاله با تجزیه و تحلیل ساختاری مثنوی «گل و نوروز»،از لحاظ خویشکاری ها،نقش شخصیتهای داستان در این خویشکاری ها و حرکت های موجود در داستان ،بر اساس نظریهی ریخت شناسانه ی پراپ، به این نتیجه دست یافته شد که اگرچه سیر برخی توالی برخی از کارکردها با الگوی پیشنهادی پراپ قابل انطباق نیست،اما بسیاری از کارکردهای پیشنهادی او را می توان با این مثنوی نیز انطباق داد. بنابراین ساختار داستان و بطور کلی با وجود تفاوت جزئی نمی تواند از قانون ساختاری پیشنهادی پراپ سرپیچی کند. واژگان کلیدی:ریخت شناسی نظریه ادبی ،پراپ،گل و نوروز.خواجوی کرمانی.
بررسی تطبیقی ساختار روایی خویش کاری ها در دو نبرد بزرگ «دریای اسمار» و «شاهنامه» بر اساس نظریّه ی روایتی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراپ در پژوهشی روی صد قصّه فولکلورِ روس، خویش کاریِ شخصیّت ها را کوچک تر ین واحدِ ساختارینِ روایت دانست و با تجزیه و تحلیلِ آن ها، ساختارِ پیرنگِ قصّه و نظامِ کنش های روایی را صورت بندی نموده، حُکم هایی در موردِ ساختارِ بنیادینِ قصّه های پریان و رده بندیِ آن ها صادر کرد. پژوهشِ حاضر، با تکیه بر نظریّه پراپ، نخست درپیِ سنجشِ کار آمدیِ الگوی او در تبیینِ ساختاریِ روایتِ نبرد های مربوط به پاد شاهیِ بدیادران (Vidyadhara) در «دریای اسمار» بینِ سورج پرب (Suryaprabha) و شرته شرما (Šrutašarman) و نیز نبرد های مربوط به کین خواهیِ سیاوش و پاد شاهیِ آرمانیِ کی خسرو در «شاهنامه» است و سپس به مقایسه تطبیقیِ ساختارِ تحلیل شده روایتِ این نبرد ها می پردازد. پس از تجزیه و تحلیلِ قصّه ها مشاهده می شود که الگوی نظریّه پراپ تبیینِ مناسبی از ساختارِ رواییِ خویش کاری های این قصّه ها ارائه می کند که در مواردی با پیشنهاد هایی برای کار بستِ بهترِ این نظریّه همراه می شود. این الگو همسانیِ ساختارِ کلّی و نیز همسانیِ برخی روابطِ درونیِ خویش کاری روایت های مذکور را آشکار می کند. همچنین ناهمسانیِ برخی جزئیّاتِ خویش کاری ها نیز که می تواند نمایاننده تفاوت های فرهنگیِ هند و ایران به عنوانِ بسترِ پردازش روایت ها باشد، در نمود گارِ خویش کاری ها انعکاس می یابد.
نقد و تحلیل سه قصه عامیانه بوشهری بر پایه نظریات ریخت شناسی و بازاندیشی نشانه های الگویی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۳)
87-100
حوزه های تخصصی:
در بررسی های ساختاری، بین قصه های عامیانه سرتاسر جهان وجوه اشتراک زیادی وجود دارد. در پژوهش حاضر، چند داستان عامیانه بوشهر، از منظرریخت شناختی نقد و بررسی شده اند. نخست مقوله ریخت شناسی تعریف شده است، سپس از بین داستان های محلی جمع آوری شده سه داستان انتخاب و از منظر ریخت شناسی تجزیه و تحلیل شده اند. بیشتر این داستان ها با الگوی ریخت شناسی «پراپ» هماهنگ هستند. پژوهش حاضر نشان می دهد که این سه داستان با اندک جابه جایی با الگوهای پراپ در تحلیل ریخت شناختی اینگونه قصه ها، مطابقت دارند و با اندک تفاوتی با خویشکاری های او هماهنگ هستند؛ برخی از عناصر که در الگوی پراپ نیست، در مقاله بدان ها اشاره شده است؛ درواقع نوآوری این مقاله در همین بازاندیشی و ابداع نشانه ای عناصر قصه ایرانی است. این بررسی نشان می دهد که قصه های بوشهری نیز قابلیت بررسی ساختاری دارند و تا حد زیادی با الگوی قصه های ایرانی هم خوان و مشابهند. آنچه به این مقاله تازگی می بخشد، بازآفرینی نشانه های الگویی قصه های بوشهری و نشان دادن اختلاف های قصه های ایرانی با اصول ساخت گرایی در قصه شناسی است.
تحلیل خویشکاری و شخصیت پردازی قصّه حضرت عیسی (ع) در ترجمه تفسیر طبری بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ
حوزه های تخصصی:
قصّه در عرصه فرهنگ و انتقال مفاهیم انسانی قدمتی کهن دارد. این نوع ادبی سازگارترین فرم کلامی با ذهن بشر است که دارای نفوذی دو چندان بوده و به همین روی اغلب کتب آسمانی پیام خویش را در قالب قصّه بیان داشته اند. از آنجایی که قصّه های قرآن دارای ملاک ها و مؤلّفه های فنّی قصّه های امروزی است، راه را برای مقایسه و تحلیل نظریه های انتقادی جدید باز گذاشته است. یکی از این راه ها، بررسی قصّه ها بر پایه کنش شخصیّت ها و خویشکاری آن ها از دیدگاه ولادیمیر پراپ است. نوشته حاضر با بهره گرفتن از نظریه پراپ و بر اساس روش توصیفی- تحلیلی به بررسی خویشکاری و شخصیت های قصّه حضرت عیسی (ع) در ترجمه تفسیر طبری می پردازد. برای وصول به نتیجه ای بهتر قصّه به سه بخش تقسیم شده است و شخصیت ها، خویشکاری ها و حرکت ها در هر بخش مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. یافته ها نشان می دهد که این قصّه با الگویی که پراپ از قصّه های پریان ارائه می دهد با مقداری جابجایی در خویشکاری شخصیّت های قصّه هماهنگ است؛ زیرا که از سی و یک خویشکاری قصّه های پریان، بیست و یک خویشکاری در بین پنج شخصیّت موجود در قصّه موجود است. همچنین حرکت های اول و دوم از حرکت های ششگانه پراپ در این قصه دیده می شود.
تحلیل ریخت شناسی رمان عامه پسند
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی به عنوان رویکردی نوین در متن شناسی با آرای ساختارگرایان پیوند اساسی یافته است. ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی، نخستین کسی است که با مطالعه ساختارگرایانه بر روی قصه های پریان روسی، روایت شناسی نوین را پایه گذاری کرد. او دریافت قصه های عامیانه با وجود تنوعی که در روایت دارند، از نظر انواع قهرمانان و عملکردها به هفت نوع شخصیت و سی و یک عملکرد که همواره با توالی یکسان از پی هم می آیند، محدود می شوند. دستاوردهای او در این پژوهش، آغازگر مسیری نو برای روایت شناسان پس از او شد. در این نوشته با توجه به ساختار ساده و قصه گون رمان های عامه پسند - به عنوان نمونه- چهار رمان پریچهر، یاسمین، یلدا و گندم مرتضی مؤدب پور را که از رمان های پرفروش در گونه عامه پسند هستند، برای بررسی قابلیت آنها با نظریه ریخت شناسی پراپ برگزیدیم. نتایج به دست آمده با مطالعات پراپ همخوانی دارد. تعداد شخصیت ها و عملکرد آنها محدود است و بر اساس توالی یکسانی از پی یکدیگر می آیند. در حقیقت رمان های عامه پسند- با وجود ناهمگونی ها و محدودیت هایی که در تطبیق با الگوی پراپ دارند- دارای قابلیت تطبیق ریخت شناسانه هستند.
ساختارکاوی قصه هایی از پو
منبع:
رخسار زبان سال اول تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
۴۳ – ۲۶
حوزه های تخصصی:
ساخت گرایی و روایت شناسی از رویکردهایی است که در بررسی های ادبی به کار می رود. معمولا ً ساخت گرایی به شیوهپراپی و کلاسیک خود برای متون کهن، اسطوره ها و قصه های عامیانه به کار می رود، اما در برخی از آثار نویسندگان دو سده اخیر نیز می توان آن رهیافت ها را، به کار بست. آثار ادگار آلن پو از جمله این آثار است. پراپ سی و دو کارکرد مشابه را در همه قصه های عامیا نه روسی به گونه ای تکرار شونده پیشنهاد می کند. شیوه ی کار این مقاله پراپی و متاثر از روش اوست و به بررسی کارکردهای مشابه در قصه های پو، به ویژه چهار قصه«قلب رازگو»، «گربه سیاه»، «گودال و آونگ» و «بشکهآمونتیلادو» می پردازد و کارکردهای بنیادی این قصه ها را معرفی می کند: نفرت، قتل، جنایت و پنهان کردن جنازه درون ساختمان، همرا با برخی از کاهش ها و گسترش ها، در این داستان ها به صورت الگویی تکرار می شود.
نقد و بررسی قصه عامیانه «کلّه» بر پایه نظریات ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت گرایان روابط متقابل میان اجزای سازنده هر متن را تجزیه و تحلیل می کنند تا کوچک ترین واحد ساختاری آن را کشف کنند. در مقاله حاضر به نقد و بررسی ساختار قصه « کله » از قصه های عامیانه لرستان بر اساس نظریات ریخت شناسی پراپ می پردازیم. به این منظور ابتدا به بحث ساخت گرایی و تبیین روش کار پراپ و سپس به بررسی حرکت ها و انواع قهرمانان قصه می پردازیم. این قصه دو حرکتی است و دو نوع قهرمان یعنی قهرمان قربانی و قهرمان جست وجو گر دارد. ساختار کلی قصه با اندک جابه جایی هایی با الگوی ریخت شناسی پراپ مطابقت دارد. ضمن اینکه شاهد تفاوت خویشکاری آخر این قصه با خویشکاری آخر الگوی پراپ هستیم. از آن جا که هدف ساخت گرایی درک جهان بینی نهفته در پشت پدیده هاست، در بخش پایانی مقاله با تحلیل بن مایه های مهم داستان و مفاهیمی همچون تقدیر گرایی و زروانیسم، باکره زایی، تولد غیر متعارف و کودک رهاشده، ابعاد اسطوره ای قصه روشن شده است
بررسی کارکردهای نظریه پراپ در حکایات اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
257 - 296
حوزه های تخصصی:
کتاب اسرارالتوحید برمبنای آموزش سلوک عارفانه و به شیوه قصه گویی تصنیف شده است. محمد بن منور، تعالیم عرفانیِ شیخ ابوسعید را با بیان کردن آن در قالب حکایات موثر و دلنشین برای مخاطبان خویش، جذاب و قابل فهم کرده است. ریخت شناسی عبارت است از توصیف قصه براساس اجزای تشکیل دهنده آن و مناسبات این اجزا با هم و با مجموعِ اثر روایی. مهم ترین عنصر مورد بررسی در ریخت شناسی، یافتن کارکردهای ثابت داستان است. هدف این مقاله برجسته کردن ویژگی های تعلیمی اسرارالتوحید براساس ریخت شناسی آن با بهره گیری از نظریه پراپ و همچنین تبیین قابلیت داستان پردازی محمد منور و میزان موفقیت او در تاثیرگذاری حکایاتش بر مخاطبان است. تحلیل ریخت شناسی اسرارالتوحید با پررنگ ساختن عملکردهایی که بر مدار تعلیمات ابوسعید می چرخند از منظر ساختار به ادبیات تعلیمی نگریسته است و نشان می دهد عملکردهای انکار، کرامت، تحول و توبه چگونه روایت را به سمت هدف مولف، یعنی تعلیم، سوق می دهد.
تحلیل روایت شناسانه نگاره «گذر سیاوش از آتش» از شاهنامه شاه طهماسبی، بر مبنای الگوی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات روایی در ایران همواره به عنوان یکی از منابع اصلی الهام برای بسیاری از هنرها بوده است؛ در این میان سهم هنرهای تجسمی و نمایشی بیش از سایر هنرهاست. وابستگی نقاشیِ ایرانی به ادبیات به گونه ای بوده است که نقاشی ایرانی تا اواسطِ عصر صفوی به عنوانِ زیرمجموعه ای از هنر«کتابت» دسته بندی می شده که کارکردِ اصلی آن تصویرسازی روایت های ادبی بوده است. در فرایند چنین ترجمانی بسیاری از مولفه های روایی اثرِ مبدا به دلیل ماهیت بستر مقصد، دچار تغیر و تحول می گردد. در پژوهش پیش رو سعی می شود سیر تحول و تطور روایی یکی از این مضامین را در فرایند ترجمه از ادبیات به نقاشی بررسی نماییم. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی با تکیه بر نظریه روایت شناسی پراپ انجام شده است. هدف تحقیق شناخت و تحلیل نشانه های تصویری و چگونگی ارتباط آنها با متن روایی در طول فرآیند ترجمان می باشد. گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای بوده است. مضمون مورد نظر «گذر سیاوش از آتش» است و بستر مبدا فرایندِ ترجمانیِ تحقیق، شاهنامه فردوسی می باشد. همچنین بستر مقصد، نگاره ای با همین عنوان در شاهنامه شاه طهماسبی می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ماهیت و بسامد نقش ویژه های داستان، متناسب با ویژگی های بستر مقصد (نگارگری) تغیر می کند. در واقع هنرمند نگارگر بر اساس قابلیت ها و محدودیت های رسانه مقصد و نیز ذوق هنری خود بر پی رفت هایی از داستان تاکید می کند که در روایت فردوسی از بسامد بالایی برخوردار نیستند.
ریخت شناسی قصه ی خیر و شر بر اساس نظریهّ ی پراپ
حوزه های تخصصی:
تحلیل داستان رعنا و زیبا از دیدگاه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
211 - 238
حوزه های تخصصی:
قصّه بخشی از میراث فرهنگی ملت ها است و ارزش های سنّتی و فرهنگی هر جامعه را رقم می زند. در تحلیل قصّه ابتدا باید به شناخت عناصر سازنده آن پرداخت، سپس روابط بین این عناصر و خطّ سیر قصّه را کشف نمود. پرسش اصلی پژوهش این است که براساس تئوری ولادیمیر پراپ و با تحلیل خویشکاری های واحد ویکسان در روایت عامیانه رعنا و زیبا چگونه می توان به ساختار این گونه داستان ها پی برد. دراین مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده، داستان بر اساس الگوی ریخت شناسی پراپ مورد بررسی قرار گرفته است که می توان آن را به مراحلِ وضعیت آغازین، پیدایش گرفتاری، انتقال، نیرنگ، مبارزه، بازگشت و عروسی دسته بندی کرد. ضمن نقد وتحلیل کارکردهای سی ویک گانه مورد نظرِ پراپ در این داستان مشخص شد که فراوانی عملکرد در این قصّه در عنصر یاری دهنده است و سپس در تصمیم گیری قهرمان قصّه و در مبارزه، بیشترین کنش دیده می شود. این قصّه سه بدبختی و شر و رفع آن را در پی دارد که به تناسب آن، سه بازگشت و انتقال را برای قهرمانان اصلی قصّه رقم می زند.
واکاوی تطبیقی عناصر روایت در شعر کودکانه بر اساس الگوی پراپ (مطالعه موردی دو مجموعه «روستای من نعیریه» سلیمان عیسی و «ساعت بدون تیک تاک» مهدی مرادی)
منبع:
پژوهش در آموزش زبان و ادبیات عرب سال سوم زمستان ۱۴۰۰شماره ۴
131 - 147
حوزه های تخصصی:
روایت و روایت شناسی از علوم نوپایی به شمار می آید که در چند دهه اخیر مورد توجه محققان و ناقدان حوزه ادبیات قرار گرفته است. یکی از مهم ترین نظریه پردازان این علم، محقق روسی، ولادیمیر پراپ است که الگوی روایت شناسی اش را در سال 1928 م با انتشار مجموعه ریخت شناسی قصه های پریان مطرح ساخت. سلیمان عیسی شاعر معاصر سوری و مهدی مرادی شاعر معاصر ایرانی، در آثار کودکانه خود به خوبی از شگردهای روایت بهره گرفته اند. دو مجموعه «روستای من نعیریه» و «ساعت بدون تیک تاک» از جمله آثار این دو شاعر است که کاربرد شگردهای روایت، به صورت تطبیقی در آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش باهدف بررسی و کشف اشتراکات و تفاوت های شیوه روایتگری دو شاعر و با تکیه برالگوی روایت شناسی پراپ، پس از ارائه مطالبی درزمینه روایت و الگوی روایت شناسی پراپ و گریزی کوتاه به زندگی دو شاعر، به روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی شگردهای روایت در دو مجموعه مذکور پرداخته ایم. یافته ها نشان می دهد دو شاعر به خوبی با میزان درک و دریافت مخاطب آشنایی دارند و با مهارتی که در سرودن شعر روایی کودک دارند، بیش از آنکه شعر را در اختیار روایت قرار دهند، روایت را در اختیار شعر قرار داده اند.
ریخت شناسی رزمنامه کنیزک ونقش آنیما درنامگذاری آن
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
99 - 114
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به روش تحلیلی _ توصیفی (کتابخانه ای ) انجام گرفته است و برآن است تا ضمن تحلیل داستان رزمنامه کنیزک مطابق با الگوی ریخت شناسی پراپ و روشن نمودن خویشکاری کنیزک، هم زمان با روش نقد کهن الگویی یونگ ، کهن الگو آنیما را در شخصیت کنیزک کاویده تا شاید دلیلی روان شناختی بر گزینش این نام از سوی مصحح وراویان معلوم دارد. اگر چه حضور کنیزک بسامد کمی دارد اما به عنوان عنصر آگاهی دهنده و پیوند دهنده در داستان ضمن اینکه عامل حرکت آغازین پهلوانان وقهرمانان برای رفع شر است، مطابق با کهن الگوی یونگ به عنوان آنیمای روان جمعی ، عاملی برای پیروزی پهلوانان است و به نظر می رسد این نیز سبب پر رنگ شدن شخصیت کنیزک هم در ذهن و روان راویان وکاتبان شده و هم درگزینش این نام ازسوی مصحح نقش داشته است. دلایل یادشده درراستای طرح سوالی است که ازسوی برخی از پژوهندگان انجام گرفته و نام کنیزک را مناسب برای این منظومه ندانسته اند.
تحلیل «خورشید و جمشید» بر پایه نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
91 - 111
حوزه های تخصصی:
"ریخت شناسی" یکی از مباحث اساسی نقد ساختاری است کهدر آن منتقد در پی یافتن روابط میان ساختار داستان است. این مبحث را نخستین بار ولادیمیر پراپ با الهام از اندیشه های فردینان دو سوسور در بحث ساختارشناسی زبان وارد عرصه نقد ادبی کرد. وی که اساس کارش را بر پایه اعمال شخصیت های موجود در داستان «قصه های پریان» قرار داد، پس از تجزیه و تحلیل کنش ها و کارکردهای این داستان ها، به وضوح دریافت که همه داستان ها از قوانین و ساختار واحدی تبعیت می کنند، و می توان این قوانین ساختاری را به عنوان فرمولی کلی درباره داستان های سایر ملل نیز به کار برد. این مقاله با تجزیه و تحلیل ساختاری داستان «جمشید و خورشید» که یکی از سروده های موفق ادبیات غنایی فارسی است، سعی می کند تا با بررسی کارکردها و سیر توالی آن ها در هر نقش و مقایسه با نظریه پراپ، به میزان انطباق این کارکردها با نقش ها و خویش کاری های موجود در داستان دست یابد.
مطالعه تطبیقی پیکره زن در کاشی کاری بناهای «باغ ارم» و «خانه زینت الملوک» با تأکید بر نظریه ریخت شناسی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
289 - 322
حوزه های تخصصی:
«باغ ارم» و «خانه زینت الملوک» از بناهای مهم و تاریخی شهر شیراز در دوره قاجار است. موضوع اصلی این دو بنا با تزئینات اصلی نقش زن و تحلیل فرمی آن، بر مبنای نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ، مسئله اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر براساس روش تاریخی تطبیقی بررسی شده و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای (اسنادی) و با رویکرد تاریخی براساس نظریه ریخت شناسی صورت گرفته است. این پژوهش به این سؤالات پاسخ می دهد: ریخت شناسی فرم زن در کاشی کاری این دو بنا چگونه کار شده است؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد و چگونه با نظریه پراپ قابل تطبیق است؟ در انتهای این پژوهش نتیجه گرفته می شود که نقش زن در قالب شخصیت های شیرین، بلقیس و زلیخا از نقش های اصلی تزئینی در سردر باغ ارم و خانه زینت الملوک است. نقش های اصلی تزئینی زنان در این بناها با لباس و آرایش قاجاری کار شده است. زن به منزله عنصر اصلی تزئینی در کاشی کاری این سردرها بر خویش کاری نقش زنان تأکید دارد و قابل تطبیق با نظریه پراپ بوده است.
تحلیل ریخت شناسانه ی” داستان اسکندر و دارا " در شرفنامه بر اساس نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
131 - 145
حوزه های تخصصی:
تحلیل داستان ، نوین ترین شیوه های تحقیقات ادبی است .کانون توجه دانش پژوهان قرار گرفته. مقالات زیادی مانندمقاله ادبیات تطبیقی نوشته جعفر حمیدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مقاله بررسی تطبیقی عنصر" طرح " درداستانهای کهن و امروزی نوشته منصوره شریف زاده هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و زارت علوم در مجله مطالعات ادبیات تطبیقی انجام شده . روش فرمالیستها که منجر به مکتب ساختارگرایی شد، برروش تحقیقات پزوهشگران موثر واقع شد. چهره ی تاثیر پذیر از روش فرمالیستها، ولادیمیر پراپ است. اوبا بررسی قصه پریان می کوشید قصه را به کوچکترین واحد ساختاری ( سی و یک خویشکار ) تجزیه کند و با کل داستان ارتباط دهد. روش پراپ بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت داستان های حماسی آنهاست . این مقاله نمودار خویشکارهای پراپ و روش او در داستان " اسکندر و دارا" شرفنامه ی نظامی را بررسی می کند تا مشخص شود نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستان منطبق است . نتیجه بررسی نشان می دهد داستان قابل بررسی با کار کردهای ریخت شناسی پراپ می باشد. داستان ، حرکت از تعادل به عدم تعادل تا رسیدن به فاجعه نهایی است «بخواسته رسیدن» و «ناکام ماندن» دو کنش اساسی داستان هستند که اسکندر جویای برقراری عدل و داد تا حدی به آن دست می یابد به مقام پیغمبری می رسد. به آب حیات دست نمی یابدخویشکاریهای داستان ( کشمکش و پیروزی ) ؛ ( کشمکش و ناکامی )است.
از پراپ تا پساپراپ: رویکرد نشانه معناشناسی به قصه های عامیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
43 - 73
حوزه های تخصصی:
این مقاله رویکرد نشانه معناشناسی را به مثابه رویکردی پساپراپی به قصه های عامیانه از رهگذر تحلیل قصه «حاجی لُواس» بررسی و تبیین می کند. برخلاف رویکرد پراپ که فقط به عناصر ثابت و متغیر و خویشکاری سی و یک گانه شخصیت ها و هفت حوزه کنش اشاره می کند، در رویکرد نشانه معناشناسی که عمدتاً از گرماس-۲ ریشه می گیرد و دیگر رویکردها ازجمله شمایلی نشانه ای و برسازه ای را نیز شامل می شود، بررسی از سطح عناصر صوری صرف فراتر می رود، و معناها و مفاهیم پس پشت عناصر را نیز دربرمی گیرد. از این حیث، مربع معنایی با نحو بنیادی در سطح ژرف ساخت متون روایی سر و کار دارد که در قالب نحو روایی در سطح روساخت متجلی می شود. ژرف ساخت و روساخت، در نحو گفتمانی بروز می یابند و نحو گفتمانی، ساختارهای گفتمان روایت را برمی سازد که به معنای گفتمانی منجر می شود. معنای گفتمانی نیز همان است که گرماس دوم می کوشد ضمن پذیرش نقایص نشانه شناسی ساختارنگر گرماس اول، چنان که خود آن را به «نقصان معنا» تعبیر می کند، آن را از رهگذر نشانه معناشناسی ایجاد کند. این مقاله، می کوشد به شیوه تحلیلی و تبیینی به این پرسش پاسخ دهد که ویژگی های متمایز رویکرد نشانه معناشناسی در بررسی قصه های عامیانه کدام است و چه وجه تمایزی از رویکرد صرفاً توصیفی و ساختارنگر پراپی دارد.