مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
تعلیم و تربیت
هدف پژوهش حاضر، تعیین شایستگی های مشاوران نظام تعلیم و تربیت عمومی کشور بود. این پژوهش از نظر هدف از نوع تحقیقات توسعه ای و از نظر روش جزو پژوهش های کیفی بود که با استفاده از روش تحلیل مضمون و مصاحبه ساختاریافته انجام شد. جامعه آماری پژوهش، تعداد 54 نفر شامل (مدیران گروه های مشاوره مناطق نوزده گانه آموزش وپرورش شهر تهران به تعداد 19 نفر و اساتید دانشگاه فرهنگیان و مشاوران آموزش وپرورش شهر تهران با تحصیلات دکتری به تعداد 35 نفر) بود. نمونه تحقیق برای مصاحبه ساختاریافته تعداد 18 نفر از جامعه آماری پژوهش بود که با شیوه هدفمند انتخاب شدند. از روش کتابخانه ای به منظور بررسی ادبیات، پیشینه و اسناد بالادستی حوزه تعلیم و تربیت و از روش میدانی به منظور گردآوری نظرات اعضای نمونه کیفی بهره گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کتابخانه ای، فیش و در بخش میدانی مصاحبه ساختاریافته بود. برای تعیین اعتبار ابزار مصاحبه ساختاریافته از اعتبار محتوایی (روایی محتوا و روایی صوری) استفاده شد. در این کار از نظرات گروه هدایت کننده تحقیق و شش نفر از اساتید دانشگاه استفاده و سؤالات دارای اشکال، اصلاح شدند. برای توصیف داده های تحقیق از جداول فراوانی و نمودارها و برای بررسی معنی داری فراوانی نظرات مصاحبه شوندگان از آزمون دوجمله ای استفاده شد. یافته های حاصل از بررسی ادبیات و تحلیل مصاحبه ها، 8 مؤلفه اصلی شایستگی های مشاوران آموزش وپرورش شامل دانش، توانایی ها، مهارت ها، ویژگی های شخصیتی، ویژگی های اخلاقی، نگرش، بینش و اعتبار بود که در سطح معنی داری 05/0 مورد تائید قرار گرفتند. از بین 197 مؤلفه فرعی شایستگی های استخراج شده از ادبیات و پیشینه تحقیق پس از اخذ نظرات مصاحبه شوندگان تعداد 150 مؤلفه فرعی با آزمون دوجمله ای در سطح معنی داری 05/0 مورد تائید قرار گرفته و 47 مؤلفه فرعی معنی دار نشده و رد شدند.
مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت با تأکید بر مبانی فلسفی علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ دی ۱۴۰۱ شماره ۳۰۱
27-38
هدف پژوهش حاضر تبیین مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت با تأکید بر مبانی فلسفی علامه مصباح یزدی است. شناسایی و تبیین عناصر و مؤلفه های اساسی در تعلیم و تربیت مبانی نظری تعلیم و تربیت از اساسی ترین پیش نیازها در دانش تربیت اسلامی است و ازجمله مهم ترین مبانی نظری تعلیم وتربیت، مبانی هستی شناختی آن است. ازاین رو تبیین دقیق مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت و جایگاه و تأثیر آن در مسائل و نظام تربیتی اسلام، مهم و ضروری است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر مبانی و دیدگاه های فلسفی و معرفتی علامه مصباح یزدی و با رویکردی عقلی، مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت اسلامی را بررسی و تبیین کرده است. ازجمله این مبانی که در منظومه فلسفی فکری علامه مصباح یزدی حائز اهمیت است، می توان به اصالت وجود و بداهت آن، وجود واجب الوجود (ذات باری تعالی)، وجود ممکن، مسئله علیت و معلولیت در وجود، مراتب داشتن موجودات، گستره وجود از مادی تا فرامادی، تدریجی بودن عالم ماده و موجودات متعلق به آن، وجود تزاحم در عالم ماده، اشاره کرد.
تبیین تحلیلی تربیت از منظر اصول، اهداف و روش ها از دیدگاه نهج البلاغه
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم مهر ۱۴۰۱ شماره ۳۹
63 - 78
این پژوهش بر آن است تا با واکاوی نهج البلاغه خصوصاً نامه 31، تبیینی از اهداف، اصول و روش های تربیت ارائه دهد یکی از ویژگیهای مهم این کار پژوهشی تلاش برای فراهم آوردن پژوهشی منظم در زمینه تربیت است و منبع قرار دادن نهج البلاغه به عنوان یکی از غنی ترین منابع در حوزه تعلیم و تربیت است. مسئله اصلی پژوهش، استخراج و تدوین اهداف، اصول و روشهای تربیت بر مبنای نهج البلاغه است. این پژوهش، جنبه نظری دارد و روش آن، توصیفی تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات، کت ابخانه ای است. «اهداف تعلیم وتربیت» در نهج البلاغه شامل، یک هدف غایی و چندین هدف واسطه ای است. هدف غایی تعلیم و تربیت در نهج البلاغه پرستش خدا با تاکید بر شناخت خداوند و اوصاف او و وحدانیت و عدالت اوست. اهداف واسطه ای نیز از نظر ایشان شامل: شأن جسمانی، شأن فکری، شأن اخلاقی، شأن اجتماعی، شأن اقتصادی و شأن سیاسی می باشد. اصول تعلیم و تربیت شامل:آخرت گرایی،عمل گرایی، امیدواری، پایداری، تعقل ورزی، تکبر گریزی و پیروی از طبیعت. روش های تربیت هم شامل: پرورش نیروی عقلانی، منع عزلت گرایی، روش مجازات و پاداش طبیعی و روش تربیت منفی می باشد.
بررسی تاثیرات شعر و قصه و نقش آن ها در آموزش و یادگیری
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم بهمن ۱۴۰۱ شماره ۵۶
92 - 113
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیرات شعر و قصه و نقش آن ها در آموزش و یادگیری است.این مقاله به روش مروری توصیفی و برای گردآوری اطلاعات آن تلاش شده است که به منابع کتابخانه ای معتبر مراجعه گردد. از همان زمان گذشته قصه وسیله ای برای رفع نیازهای روانی کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان به شمار می رفت و از آن به عنوان یک روش تدریس برای یادگیری و آموزش بهره می گرفتند. از آنجایی که دانش آموزان به خصوص دانش آموزان ابتدایی به شنیدن قصه علاقه نشان می دهند میتوان از این روش تدریس خلاق یعنی قصه گویی استفاده کرد. یک روش دیگر جذاب دیگر هم استفاده از شعر خوانی است این دو موضوع یعنی قصه گویی و شعر خوانی از جذابیت و اهمیت زیادی برخوردار بودند به همین علت هم در مقاله به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم . شعر هم اهمیت زیادی دارد و یکی از مهارت های هفت گانه که در زمان قدیم هم به آن اهمیت می دادند شعر خواندن بود همچنین از آنجایی که کودکان و دانش آموزان زیبایی و آهنگین بودن کلام را دوست دارند یادگیری از طریق شعر هم می تواند ماندگاری زیادی داشته باشد. در مقاله حاضر به شرح و توضیح هر یک پرداخته شده است.
بررسی روش تدریس معکوس و تاثیر آن بر یادگیری در نظام تعلیم و تربیت
یکی از روشهای نوین آموزشی، معروف به روش آموزش معکوس می باشد. آموزش به روش معکوس، رویکردی نسبتاً جدیدی در دنیا است. مقاله حاضر از نوع مقاله مروری است. جامعه اماری مقالاتی که در خصوص تاثیر روش اموزش معکوس بر یادگیری که از سال 2017 تا 2022 (1396-1401) در ایران و جهان انجام شده است جست و جوی جامع صورت گرفت. با جست و جوی عباراتی مانند آموزش معکوس و کلاس معکوس در پایگاه های اطلاعاتی نظیر پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی sid و گوگل اسکالر و سیویلیکا و sciencedirect تعداد 55 مقاله نیز به عنوان جامعه اماری انتخاب و پس از بررسی تعداد 11 مقاله به عنوان نمونه اماری انتخاب شد .هدف از نگارش این مقاله بررسی روش تدریس معکوس و تاثیر ان بر میزان یادگیری فراگیران می باشد .نتیجه این مقاله نشان می دهد معلمانی که از این نوع روش تدریس در کلاس های درسشان استفاده می کنند کیفیت و میزان یادگیری فراگیران نیز به صورت قابل توجهی افزایش می یابد و و فراگیر نیز به شدت فعال می باشد.
نقش علمای دین در تحولات آموزشی ولایت قهستان (از سلجوقیان تا پایان قاجار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
قهستان منطقه ای است در جغرافیای تاریخی ایران زمین که پیوندی عظیم وناگسستنی با خراسان بزرگ دارد. گرچه که امروزه بخش عمده ی آن را خراسان جنوبی نامیده اند و برخی نواحی شمالی آن جزء خراسان رضوی است،اما با این وجود قهستان در سیر تاریخی خود شاهد وقایع تاریخی بوده است. ولایت قهستان با توجه به موقعیت جغرافیایی وبافت فرهنگی اش در زمینه تعلیم وتربیت نقش ویژه ای در فرهنگ وتمدن اسلامی از سلجوقیه تا پایان قاجاریه داشته است،به گونه ای که عالمان بزرگی از این ولایت سربرآوردند و عوامل مهمی چون سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی بر وضعیت آموزش قهستان تاثیر گذار بوده است.روش گرداوری اطلاعات در این تحقیق بر پایه روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته به شیوه جمع آوری منابع واسناد کتابخانه ای است.یافته های پژوهشی حاکی از آن است که وضعیت آموزشی قهستان تابع وضعیت سیاسی،اقتصادی و فرهنگی آن است که زمینه ساز تعالی و پیشبرد نهاد آموزشی شده است،به گونه ای که از نظر سیاسی تاسیس مدارس دولتی و از نظر اقتصادی شاهراه بودن آن و به لحاظ فرهنگی تکثر فکری و قومی از عمده عوامل ترقی وضعیت آموزشی قهستان وثبات در این ناحیه محسوب میشود. لذا جایگاه مدارس در کیفیت آموزش ولایت قهستان در ارتقای بینش فرهنگی این ولایت نقش بسیار مهمی ایفا کرده،تا آنجا که بزرگان ،مفاخر ومشاهیر علمی وعلمای دینداری را در خود پرورانده است.
تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در زمینه جایگاه تفکر انتقادی در اندیشه های فلسفی تربیتی علامه طباطبایی انجام گرفته است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی ابعاد و مؤلفه های تفکر انتقادی و اثرات آن در فرایند تعلیم و تربیت و ارائه دلالت های ضمنی تربیتی جهت کاربرد در نظام آموزش و پرورش ایران است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده، جامعه پژوهش را کلیه اسناد منتشر شده مرتبط با اندیشه های فلسفی-تربیتی علامه طباطبایی در پایگاه های اطلاعاتی موجود؛ تشکیل می دهد. روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای بوده و در قالب فعالیت های تحلیلی از تلخیص و عرضه داده ها و نتیجه گیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و همچنین به منظور استخراج دلالت های ضمنی تربیتی از روش نشانه شناسی استفاده گردیده است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که مؤلفه ها و ابعاد تفکر انتقادی از دیدگاه علامه طباطبایی شامل: توجه به تربیت اخلاقی، پرسشگری و بحث و تبادل نظر، علم آموزی، تهذیب و تزکیّه نفس، استدلال منطقی به منظور اثبات حقایق، آزادی و اختیار در نقد و بررسی نظرات، سعه صدر در مواجهه با مسائل و مشکلات، خردورزی و عقلانیت، رهایی بخشی از جهل و کشف واقعیت ها و رسیدن به توحید و قرب الی الله می باشد. دلالت های تربیتی در خصوص جایگاه تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از منظر علامه نیز دربرگیرنده عناصر مختلف تعلیم و تربیت شامل محتوای برنامه درسی، تدریس و ویژگی های معلم بود که با وجود اینکه در بستری از اندیشه های اسلامی مطرح شده اند؛ در بسیاری از وجوه با نظریات تفکر انتقادی معاصر در غرب، هم خوانی دارند.
پیشگامان جامعه شناسی کودکی در ایران: مطهری، شریعتی، فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشه ها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعه ی جامعه-شناسانه ی کودک و کودکی بودنده اند، می باشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیده انگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعه شناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی و با روش تحلیل اسنادی است. نتایج نشان می دهند که با وجود اندیشه های فلسفیِ متفکرانی چون فارابی، بوعلی سینا، ابن مسکویه، خواجه نصیر، غزالی، ملاصدرا، ابن خلدون که پیرامون کودک و کودکی بحث کرده اند، بر اساس جریان ها و وقایع اجتماعی و فرهنگی بخصوص چالش های علما با برنامه های سکولارسازی حکومت پهلوی، کسانی چون مطهری، شریعتی و فلسفی، نگاه مبتنی بر زمینه های اجتماعی و فرهنگی نسبت به کودک و کودکی در ایران را آغاز کردند. آنها در فضای فکری خودشان یک جامعه ی ایده آل را متصور هستند که مهمترین شاخصه آن دین اسلام با محوریت آیین تشیع است. لزوم چنین جامعه ای از نظر آنها وجود کنشگرانی با شخصیت و روحیه ی مذهبی شیعی می باشد، به همین دلیل کودکان از نظر آنها کنشگران بالقوه ای برای جامعه ی ایده ال مورد نظر هستند که باید با آموزش های مذهبی، آماده شوند. به همین دلیل به نظر آنها مهمترین ساختار در جامعه ی فعلی، نظام تعلیم و تربیت است؛ مهمترین کنشگران در جامعه فعلی، کودکان هستند؛ مهمترین متخصصان در جامعه ی فعلی علما و متخصصان دینی و مهمترین نقش ها در جامعه ی فعلی، نقش والدین، مربیان و معلمان به عنوان نیروهای اصلی تعلیم و تربیت کودکان می باشند. بنابراین کودکان و کودکی موضوع مورد تمرکز اندیشه های هر سه متفکران قرار گرفت.
تبیین و نقد حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی با نگاهی به اندیشه ی فلسفی فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۸۹ شماره ۳ و ۴
7 - 238
حوزه های تخصصی:
این مقاله به منظور تبیین دیدگاه های انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو و نقد دلالت های آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی (دولت، مدیران و معلمان) انجام شد. نتیجه ی پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو دلالت های زیر قابل استنتاج است. آموزش و پرورش در پی کشف معنا نیست، بلکه وظیفه ی آن خود آفرینی است. آموزش و پرورش فاقد بنیان های ثابت و جهانی است، چون حقیقت امری متکثر و زمانمند است؛ لذا روش های ثابت و یکسان در تعلیم و تربیت مردود است. بر اساس مفهوم کثرت گرایی فوکو همه ی فرهنگ ها در کانون توجه آموزش و پرورش قرار می گیرند. آموزش و پرورش مدنظر فوکو ضد اقتدار گرایی است؛ لذا علایق اعضای جامعه تا آنجا که ممکن است مورد توجه قرار می گیرد. آموزش و پرورش باید انتقادی باشد؛ لذا سخن معلم و متون درسی امری مقدس تلقی نمی شود. در آموزش و پرورش توجه به عنصر «دیگری» نقش اساسی دارد؛ یعنی معلم بتواند دانش آموز را از عناصر دیگر و فرهنگ های دیگر مطلع کند. آموزش و پرورش مبتنی بر گفتمان است. بر اساس دیدگاه فوکو دولت یا دستگاه حاکم نمی تواند به طور کامل آموزش و پرورش را در انحصار خود درآورد و یک نقش روبنایی دار. بنابر این آموزش و پرورش به سمت غیر متمرکز شدن پیش می رود. همچنین در زمینه ی وظایف و اختیارات مدیران در آموزش و پرورش اساساً پست مدرن ها و فوکو هم از بکار گیری اصطلاح «مدیریت» خودداری می کنند و به جای آن اصطلاح «رهبری » را به کار می برند، چون در رهبری مناسبات انسانی حاکم است. لذا از نظر فوکو رهبر بر حسب اقتضاء توسط دیگران برگزیده می شود بنابراین در مدرسه همه ی قدرت در شخصی به نام مدیر متمرکز نمی شود. وظیفه و اختیار معلم هم در آموزش و پرورش ایجاد تحول و ارتباط موضوع های مختلف درسی با مسائل وسیع تر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و به عنوان یک روشنفکر نقش ساختار زدایی خود را از فرهنگی که در آن زندگی می کند ایفا خواهد کرد. اما نقدی که به این دیدگاه وارد است، این است که حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش کاملاً مشخص و تعریف شده نیست، بنابراین رسیدن به هدف های آموزشی و تربیتی با مشکل مواجه خواهد شد.
تحلیل جامعه شناختی نظریه تعلیم و تربیت امیل دورکهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱
43 - 60
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است تا به تحلیل و بررسی فعالیت های علمی دورکهایم در خصوص اهمیت دخالت دولت در حوزه ی برنامه ریزی های اخلاقی، دانش اجتماعی و جامعه شناسی برای ایجاد انسجام و توازن اجتماعی بپردازد. دورکهایم در فعالیت های علمی اش بیش از پیش در پی آن بود که دولت با دخالت اجتماعی در حوزه ی برنامه ریزی های اخلاقی، دانش اجتماعی و جامعه شناسی را برای ایجاد انسجام و توازن اجتماعی به کار گرفته و پیاده کند. دورکهایم خود را پیشرویی می دانست که با پیروی از قوانین جامعه شناختی پوزیتیویستی به دنبال اصلاح جامعه است. او تصور می کرد که تعهدش به اصلاحات اجتماعی و اخلاقی از طریق بهبود ساختار و محتوای آموزش و پرورش در سمت و سوی خیر جامعه، او را به یک جامعه گرا (سوسیالیست) تبدیل کرده است. اما بر عکس هدف اصلاحی که از آن سخن می گفت به اهداف محافظه کاری سنتی، یعنی وفاق اخلاقی و سلسله مراتب پایدار نزدیکتر بود. به باور او، پیشرفت باید به سمت نظم اجتماعی برود، نه به سوی رهایی افراد انسانی و این را وظیفه ی شیوه های تربیتی نوین می دید. دغدغه ی اصلی دورکهایم، بازسازی انسجام اجتماعی و وفاق اخلاقی در جهان صنعتی مدرن بود.نتایج حاصل از این پژوهش مبین این واقعیت است که امروزه نیازمند مطالعه یی مقایسه یی میان گرایشات جامعه محور و فرد محور و گزینش یک راه کارآمد برای تربیت نسل حاضر باشیم.
تبیین چیستی و چگونگی تربیت هنری از منظر رویکرد تلفیقی رئالیسم انتقادی روی باسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲
5 - 22
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش چیستی و چگونگی تربیت هنری از منظر رویکرد تلفیقی رئالیسم انتقادی روی باسکار می باشد. در این زمینه دو سؤال مورد بررسی قرار گرفته است: 1- رویکرد تلفیقی به هنر چیست؟ 2- تربیت هنری از منظر تلفیقی چگونه قابل تحقق می باشد؟ پاسخگویی به سؤالات فوق با به کارگیری روش تحلیلی- استنتاجی بوده است. بر اساس پژوهش انجام گرفته نتایج به این شرح می باشند: در رابطه با سؤال یک پژوهش، رویکرد تلفیقی به هنر بر اساس دیدگاه باسکار به معنای به کارگیری توأمان رشته ای و میان رشته ای می باشد؛ یعنی وجود درس هنر با اهداف، اصول و قواعد (بعد رشته ای)، همراه با کارکردهایی که دلالت بر ارتباط هنر با سایر دروس و رشته ها و ابعاد مختلف زندگی (بعد میان رشته ای) داشته باشد؛ لذا درس هنر باید به آموزش خصایص ذاتی هنر و قواعد خلق اثر هنری و آموزش کارکردهای فردی، اخلاقی، دینی، اجتماعی هنر توجه داشته باشد. در رابطه با سؤال دوم، نتایج این پژوهش نشان دهنده ی آن است که ضروری است مؤلفه های اصلی تعلیم و تربیت از جمله معلم، دانش آموز، محتوا و شیوه های ارزشیابی متناسب با اقتضاء رویکرد تلفیقی مورد بازنگری قرار گیرند. معلم باید آشنا به فلسفه ی هنر، قواعد خلق اثر هنری و کارکردهای هنر باشد. دانش آموز باید تشویق به خلق اثر بر اساس قواعد باشد. محتوا باید متمرکز بر سه سطح بنیادین، واسطه ای و فرعی باشد و ارزشیابی ناظر بر میزان تحقق اقتضائات این سه سطح در دانش آموزان باشد.
از هوشمندی تا خردمندی: نقدی بر تلقی نظام تربیتی از فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
81 - 106
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر که از بُعد روش شناسی تحقیق، تحلیلی، از منظرِ هدف، نظری، و از نظرِ نوع، کیفی به شمار می رود، به دنبال تحلیل و طبقه بندی دیدگاه ها و رویکردهای فلسفی و تربیتی در قبال استفاده از فناوری های نوین در حوزه تعلیم و تربیت است. در این زمینه دو سؤال اساسی مطرح این است: آیا فناوری یک پدیده ارزشی است یا غیرارزشی؟ و دوم اینکه، در به کارگیری فناوری کدام یک از سه عامل عمده زیر نقش تعیین کننده را به عهده دارند: کاربر، عوامل اجتماعی، و یا عوامل فناورانه؟ بسته به دیدگاه های مختلف فلسفی و تربیتی، پاسخ های متفاوتی برای این دو سؤال ارائه می شود. مقاله حاضر ضمن طبقه بندی پاسخ های مطرح شده، درصدد روشن کردن موضع نظام آموزش و پرورش کشور در این زمینه است؛ لذا سؤال های زیر را پی گیری می کند: پاسخ نظام آموزش و پرورش ایران به دو سؤال فوق چیست؟ تأکید بر استفاده "هوشمندانه از فناوری" در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، بر چه برداشتی از فناوری استوار است؟ تحلیل محتوای سند تحول، و همچنین تجربه چند دهه گذشته حاکی از آن است که نظام آموزش و پرورش در مقام نظر و عمل، از رویکرد ابزارگرایی پیروی کرده است که با نقدهای جدی مواجه است. در انتها ضمن هشدار نسبت به پیامدهای نامطلوب پیروی از دیدگاه ها ابزارگرایی، پیشنهاد شده است که فناوری به طور همه جانبه مورد بررسی و تأمل قرار گیرد و از دیدگاه های ترکیبی و جامع نگر پیروی شود.
تطبیق وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر و دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
57 - 76
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر باهدف بررسی تطبیقی مبحث وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر، و استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت به انجام رسیده است. برای رسیدن به هدف فوق، چهار سؤال پژوهشی به این شرح صورت بندی شده است: الف)نوآوری های فارابی در مبحث وجود در فلسفه اسلامی چه می باشند؟ ب) نوآوری های هایدگر در مبحث وجود، در فلسفه غرب چه می باشند؟ ج)وجوه اشتراک و افتراق وجود شناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه می باشند؟ د)دلالت های تربیتی وجود شناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه می باشند؟ روش های مورداستفاده در تحقیق حاضر شامل روش توصیفی – تحلیلی (تحلیل تطبیقی)، و استنتاجی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که وجه اشتراک اصلی فارابی و هایدگر، در مبحث وجودشناسی بازگشت به «وجود» به جای موجود در فلسفه می باشد. البته برای فارابی، وجود سلسله مراتبی و ارزش مدار می باشد. همچنین تعلیم و تربیت برای هر دو فیلسوف، راه رسیدن به وجود است. البته برای فارابی، وجود درنهایت، وجود واجب (باری تعالی) می باشد درحالی که هایدگر به وجود خود اهمیت می دهد.
آنارشیسم معرفتی - تحلیل ونقدی ازآراء فایرابند درفلسفه علم والزامات تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
23 - 44
حوزه های تخصصی:
تعلیم وتربیت ارتباط وثیقی با تصورما از«علم» دارد ودانشی که دیدگاه ما رادرباره علم تنقیح می کند«فلسفه علم» است. مکاتب فلسفه علم را ازدیدی کلان می توان به دودسته عمده استقراگراونااستقراگراتقسیم کرد.فایرابند که متعلق به نحله نااستقراگرادرفلسفهعلم است وتولیدعلم رامحصول خلاقیت شخصی می داند،برخلاف عقلانیت انتقادی پوپرارزیابی نظریه هارانیزتابع روش های منطقی تجربی نمی داندو«روش معین»برای علم راانکارمی کند. فایرابندجامعه ای آرمانی را دنبال می کند که درآن افراد،نه باتلقین وتکراروتبلیغ نظریه ها،بلکه با آزادی مطلق ازروش،وباتفکری نقادانه واستدلالی،مدعایی راقبول یا رد می کنند.وی نظام آموزشی موجودکه «علم»رابه عنوان یگانه راه وصول به حقیقت ودستیابی به سعادت،آموزش وتبلیغ وتلقین می کند،سخت موردانتقاد قرار می دهدومعتقداست علم حق حیات را از سنت های دیگر سلب کرده است.هدف پژوهش حاضربررسی پیشنهادهای اودرباره تعلیم وتربیت ونقدوتحلیل آنهااست.روش پژوهش تحلیلی-فلسفی است ونشان می دهدکه سخنان فایرابند گرچه به لحاظ منطقی خالی ازقوت نیست،امااوهیچ مکانیسمی برای عملیاتی شدن آن ایده هاارایه نکرده است. نتیجه پژوهش آنست که تازمانی که روش هایی عملی برای آن ایده هاارایه شود-اگراساساچنین چیزی عملی باشد-مهم ترین عامل درتحقق ایده آموزش نقادانه،وبطور کلی تربیت«انسان رشید»که فایرابند به تبعیت ازمیل دنبال می کند،دانش،خلقیات وشخصیت معلمان / اساتید است ونقش اساتید آموزش عالی دراین زمینه بسیارمهم تر از معلمان در آموزش پیش دانشگاهی است.آرمان های فایرابند از جنس فضایل اخلاقی اند وفضایل اخلاقی ،در کنار تکیه بر علم،از جنس عمل اند و«مصاحبت» با استادی صاحب فضیلت در این میان شاید مهم ترین نقش را درپیدایش آن به عهده داشته باشد. کلید واژه: فایرابند، تعلیم وتربیت، علم، آنارشیسم معرفتی
بررسی تطبیقی نامه های نیما یوشیج و «امیلِ» ژان ژاک روسو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
351 - 372
حوزه های تخصصی:
نیما یوشیج (1276-1338ش) از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران معاصر است که علاوه بر دیوان شعر و آثار ادبی، مجموعه نامه ها حاوی نظرات نیما در موضوعات مختلف نیز از او در دست است. یکی از موضوعات مهمی که در مجموعه نامه های نیما فراوان به چشم می خورد مسائل مربوط به تعلیم و تربیت است. نیما که خود چند سال سابقه تدریس داشته است از نزدیک با مسائل و مشکلات این حوزه آشنا بوده و انتقادهای بسیاری به سیستم آموزشی کشور داشته است. به نظر می رسد که نیما در بیان برخی آراء تربیتی خود تحت تأثیر ژان ژاک روسو (1712-1778م) نویسنده و فیلسوف فرانسوی و به ویژه کتاب «امیل» او بوده است. نیما و روسو طبیعت و روستا را بر شهر ترجیح می دهند و معتقدند که اطفال باید تا حد ممکن در طبیعت و دور از شهر پرورش یابند و مهم ترین تربیت در دوران کودکی، تربیت جسمانی و تحریک حس کنجکاوی است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نظرات نیما یوشیج درباره تعلیم و تربیت در مجموعه نامه ها و تأثیرپذیری او از نظرات ژان ژاک روسو و به ویژه کتاب «امیل» او می باشد.
بررسی مطالبات اجتماعی و فرهنگی زنان در مطبوعات عصر قاجار (با تأکید بر نشریه نامه بانوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۷ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
327 - 341
حوزه های تخصصی:
دوران قاجار آغاز فصل جدیدی در باب حیات زن ایرانی بود، زیرا درنتیجه رشد فکری جامعه در دوران قاجار، زن ایرانی بیش از پیش به عرصه اجتماع وارد و نقش او در امور اجتماعی و سیاسی نمایان شد. گفتمان مشروطه و تحول جامعه و آزادی های ناشی از آن، فرصت و امکانات لازم را در اختیار زنان قرار داد تا دیدگاه های خود را علناً مطرح کنند و به اشکال مختلف در جهت تحقق آن بکوشند. از ابزارهای مهم آن ها برای نیل به این هدف ها، انتشار روزنامه های زنانه و ایجاد انجمن های اجتماعی سیاسی بود. یکی از مدافعان حقوق زنان در اواخر دوره قاجاریه شهناز آزاد (رشدیه) بود. وی با تأسیس نشریه نامه بانوان به دنبال بیداری و آگاه کردن زنان از حقوق و جایگاه خود بود. این روزنامه به چاپ مقاله هایی می پرداخت که فقط به قلم زنان نوشته شده بود و بحث اصلی آن تعلیم و تربیت دختران و زنان ایران و اصلاح تفکر عدم حضور زن در اجتماع بود. این پژوهش درصدد است مطالبات اجتماعی و فرهنگی زنان را از دیدگاه نشریه نامه بانوان و شخص شهناز آزاد بررسی کند.
واکاوی افراط گری دینی و نقش تعلیم و تربیت اسلامی در مهار آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
375 - 397
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش واکاوی افراط گری دینی و نقش تعلیم و تربیت اسلامی در مهار آن می باشد. از نظر فلسفه و پارادایم حاکم بر پژوهش جزء پژوهش های کیفی و در پارادایم سازنده گرایی- تفسیری قرار داد. روش پژوهش حاضر از نوع تحلیل محتوای کیفی(کتابخانه ای) است. جامعه آماری پژوهش شامل پژوهش ها و اسناد موجود مرتبط در سایت های علمی می باشد. نمونه آماری تا رسیدن به اشباع نظری و استخراج مقوله های افراط گرایی دینی ادامه یافته است. ابزار پژوهش شامل تمامی اسناد و مدارکی است که در رابطه با افراط گرایی دینی و شیوه استفاده از آموزش های دینی در شکل گیری افراط گرایی وجود دارد(از طریق فیش برداری)، می باشد. روش تجزیه و تحلیل در پژوهش حاضر تحلیل مضمون است. در این روش از طریق تحلیل متون مورد نظر به صورت استقرائی، مؤلفه های تربیت مطلوب به منظور مهار افراط گرایی دینی تدوین گردید.
تعلیم وتربیت در اسلام وقرآن
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: نقش تربیت شکوفاسازی شخصیت واقعی انسان و به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای نهفته اوست و بدون تربیت واخلاق، آدمی شخصیت واقعی خود را باز نمیابد و به حقیقت انسانی و هویت مستقل خویش آگاه نمی گردد و آنچه خارج از این حوزه یافته است خود انسانی نیست؛ زیرا شرافت انسان به روح ملکوتی اوست و امتیاز او بر سایر حیوانات مرهون ویژگی های انسانی وی می باشد که خاستگاه ارزش های معنوی و ابزارهایی برای رسیدن به درجات بلند و سعادت جاودانی اند. هدف از این پژوهش تعلیم وتربیت در اسلام و قرآن است. روش شناسی پژوهش این پژوهش در چارچوب روش تحلیلی و توصیفی انجام شده و از روش کتابخانه ای برای گردآوری مطالب، استفاده شده است و مفاهیم قرآن کریم، مرجع و منبع اصلی استناد مطالب و استدلال های آن است که با مراجعه و بررسی آیات متناسب با موضوع، متن و ترجمه برخی آیات مرجع در بدنه تحقیق ذکر شده و مورد استناد و توضیح واقع شده است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد که اسلام و قرآن کریم در زمینه تعلیم و تربیت به مسائل اعتقادی، اخلاقی، احکام فقهی و حقوقی به ابعاد اجتماعی انسان نظر کرده است و مولفه های سازنده یک جامعه توحیدی و یکپارچه را برشمرده و مردم را به سوی آنها توصیه نموده و از موانع برحذر داشته است. نتیجه گیری: تعلیم وتربیت از مسلمات واصول ضروری جزء لاینفک زندگی انسان و اجتماع بشری بوده ، که در تحقق اهداف مادی و معنوی جامعه نقش اساسی دارد.
بررسی اعجاز تربیتی و اخلاقی قرآن
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: اعجاز اخلاقی یکی از ابعاد مهم اعجاز قرآن است قرآن دارای نظام اخلاقی بوده و میتواند برای تربیت افراد برنامه کامل و جامعی ارائه دهد تحول اخلاقی فردی، اجتماعی و الهی، محکم و بلند همگام با تحول اعتقادی حساس و سنجیده از ویژگیهای اعجاز اخلاقی قرآن میباشند. هدف این تحقیق تبیین زمینه ها و ساحتهای اعجاز اخلاقی قرآن و میزان تأثیرات و پی آمدهای تربیتی است. روش شناسی پژوهش : این پژوهش تلاش دارد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی دیدگاه قرآن نسبت به فضایل و رذایل اخلاقی را تحلیل و تبیین نماید. یافته ها : اعجاز اخلاقی قرآن کریم یکی از ابعاد اعجاز قرآن است. و در آثار علامه مجلسی، علامه بلاغی و دیگران به چشم می خورد و سه رویکرد در اعجاز اخلاقی قرآن مطرح است رویکرد گزاره ای، رویکرد نظام واره ای و رویکرد تحول گرایانه. طبق این سه رویکرد میتوان ادعا کرد که قرآن دارای نظام اخلاقی بوده و میتواند برای تربیت افراد برنامه کامل و جامعی ارائه دهد و ویژگیهای اعجاز اخلاقی قرآن عبارت است از شمولیت تحول اخلاقی فردی، اجتماعی و الهی، محکم و بلند، همگام با تحول اعتقادی و حساس و سنجیده ، طبق بررسی صورت گرفته، قرآن کریم نسبت به فضایل و رذایل اخلاقی تبیین جامعی ارائه نموده است. به اعمال انچه که از آیه رضاع برآمد آن بود که اسلام مدافع حقوق کودک و مادرش است و پدر و مادر سرنوشت فرزند خود را فدای اختلافات و طلاق نکنند و برای کودکان خود برنامه ای دقیق و جامع بریزند که عاقبت مآیه زیان برای خود و فرزندانشان نشود. توجه به دوران شیرخوارگی کودک یک اصل اساسی است که در آن باید به کودک و مادر آنها توجه شود و حقوق و هزینه هایشان تامین شود و اگر فرزندی مادر نداشت توصیه شده برایش دآیه گرفته شود و خداوند در این مسئله انسان آگاهی کامل دارد و در ادامه در آیات مریم اینگونه برداشتیم که رهبران الهی مثل پیامبران باید با خرافه بت پرستی مبارزه کنند و این کار را با دعوت خویشان نزدیک آغاز میکنند و راه صداقت را در پیش میگیرند. بحث و نتیجه گیری : اعجاز اخلاقی قرآن کریم یکی از ابعاد اعجاز قرآن است. تربیت متربیان در سه ساحت مذکور از مسائل پراهمیت و مبتلا به علوم تربیتی به شمار می آید. این جامعیت میتواند در تربیت افراد جامعه بسیار مؤثر واقع گردد. همچنین در راستای عملی سازی فضایل اخلاقی عوامل تقویت اراده و موانع عمل را برای متربیان خود بیان نموده است.
تبیین و نقد تعلیم و تربیت پساانسان گرایانه؛ جهان درهم تنیده و عاملیت چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
219-237
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی و نقد تعلیم و تربیت پساانسان گرایانه است. پساانسان گرایی، رویکردی در نقد و ارزیابی انسان گرایی یا اومانیسم می باشد. در این دیدگاه بر نقش عاملی اشیا و فناوری ها و حیوانات تأکید زیادی شده است. پساانساگرایان بر این باورندکه انسان، لزوماً اشرف مخلوقات نیست و مرکززدایی از انسان در جهان، منتج به ایجاد جهانی بهتر خواهد شد. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش تحلیلی و تبیینی، دیدگاه پساانسان گرایی تحلیل و تبیین شده، سپس تعلیم و تربیت به روش پساانسان گرایانه مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت به نقد دیدگاه های پساانسان گرایی به ویژه در تعلیم و تربیت پرداحته شده است. این پژوهش پیشنهاد می کند که بهتر است نقش ناخودآگاه انسان نیز به عنوان یک عامل در پساانسان گرایی مورد توجه باشد. پساانسان گرایی نگاه غیر ابزاری به طبیعت دارد و انسان و طبیعت را با هم می نگرد، ولی این دیدگاه، انسان را مانند و هم سطح دیگر حیوانات تلقی می کند و در تعلیم و تربیت نیز نقش معلم را هم سطح عوامل دیگر در یادگیری لحاظ می کند و متفکران این رویکرد بر این باورند که می توان از حیوانات هم چیزهای زیادی آموخت.