مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
ابن عربی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بیان دیدگاه های مشترک مولوی و ابن عربی دربارۀ باب مراتب حضرت ابراهیم (ع) در حوزۀ عرفان اسلامی می پردازد؛ ابن عربی و مولوی، به سبب داشتن منابع مشترک اعتقادی و فکری، دیدگاه ها و اندیشه های مشترک فراوانی دربارۀ این پیامبر الهی دارند و دلیل این موضوع، بن مایه های فکری مشترک آن ها به خصوص قرآن مجید، به عنوان سرچشمه و منبع اصلی معرفت و سپس احادیث و معارف اسلامی و تقریرات و تعلیمات عرفای سلف بوده است؛ بنابراین هر دو عارف به تعاریفی جامع دربارۀ جایگاه ابراهیم در نظام آفرینش پرداخته اند. در این نوشتار با روشی توصیفی تحلیلی به بیان مبانی اندیشه های مولوی و ابن عربی در باب مراتب و جایگاه وجودی ابراهیم با تمثیلات همانندی از سوی ایشان با پنج محورِ: مقام خلّت، آتش نمرود، شکسته شدن بت ها، استدلال گری و یقین ابراهیم پرداخته ایم و پس از تشریح و تطبیق مفاهیم و مؤلفه های مشترک و متفاوت، به نتایج یکسانی رسیده ایم.
استعارۀ مفهومی بت در عرفانِ اسلامی و مقایسۀ آن با زیبایی شناسی روحِ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
91 - 107
حوزه های تخصصی:
استعاره از دیرباز در شکل ادبی و بلاغی آن مورد توجه ادبا بوده است، اما با نظریاتی که لیکاف و جانسون دربارۀ استعاره های مفهومی ارائه دادند، استعاره معنای گسترده و بااهمیت تری یافت. یکی از استعاره هایی که در ادبیات فارسی از جنبه های ادبی بسیار مهم بوده و مایۀ خلاقیت هنری و زیبایی شناسی شده، استعارۀ بت است. چون عرفا دربارۀ بسیاری از اصطلاحات و مفاهیمِ ادبیاتِ عاشقانه برداشت های عرفانی داشته اند، در مورد بت نیز برداشت ها و تعابیر متفاوتی به کار برده اند. این اصطلاح در میان تعابیرِ دینی اهمیت زیادی دارد؛ زیرا بت پرستی با عقوبت همراه بوده است؛ به همین دلیل می توان ادعا کرد که عرفایی چون مولوی و شبستری و ابن عربی با توجه به این که در نظرات خود به رحمت الهی توجه بیشتری داشته اند، به استعاره زدایی از بت پرداخته اند. برای مقایسه، در تفکرات هگل نیز مشابه چنین نظریه ای را در زمینۀ پیکرتراشی یونانیان شاهدیم. در این مقاله با اتکا به این موارد در پی اثبات این مسئلۀ هستیم که استعاره های مفهومی از دیرباز مورد توجه متفکران و به ویژه عرفا در تفاسیرشان بوده است. هرچند این متفکران از نظام و چارچوبی که لیکاف و جانسون ارائه داده اند، بی بهره بوده اند، اما این مسئله را به شکل دیگر و در قالب دیگری مطرح کرده اند.
بررسی تطبیقی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قُرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
103 - 120
حوزه های تخصصی:
«قرب» در قاموس متصوفه از احوال عرفانی و به معنی اطاعتی است که موجب تقرّب مطیع به مطاع می شود. نویسندگان این پژوهش برآنند تا با بررسی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قرب عرفانی، نوع تلقی، نوآوری و وجوه اشتراک و افتراق این دو اندیشه ورز متصوفه را با روش توصیفی تحلیلی و بر مبنای مستندات کتابخانه ای باز کنند. براساس نتایج تحقیق، هر دو اندیشمند، قرب نوافل را برتر از قرب فرایض می دانند و دلیل برتری را به محبت الهی پیوند می زنند. قرب حقیقی در تلقی هر دو، وصل به محبوب و مشاهده او نیست؛ بلکه این نوع قرب در نظر کاشانی با پیوند به شوق مخصوص، در قوس صعودی، مستمر و دائمی است؛ در نظر ابن عربی نیز سالکانِ واصل دائماً در مشاهده قرب هستند و این رؤیّت چیزی جز تجلّی حق نیست. هر دو برآنند که علم لدّنی مخصوص اهل قرب و یکی از ملزومات نیل به قرب حقیقی است. کاشانی با پیوند قرب به جمع و تفرقه عرفانی برآن است که در قرب تام، روح سالک در محل جمع با وجود صفت تذلل در عبودیتش، صفت ترفع به درجات والا را نیز داراست؛ اما ابن عربی با تمایز قائل شدن به این نوع تفسیر، برآن است که برخی بزرگان متصوفه به جهت تلقی قرب در مقام جمع و بُعد در موضع جدایی، معرفت بُعد را در باب قرب داخل کرده اند.
تحلیل و بررسی تطبیقی انسان شناسی در آراء مولوی و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
75 - 94
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی، شناخت انسان از ارکان مهم دستیابی به معرفت حقیقی به شمار می رود و به همین دلیل توجه به دیدگاه های انسان شناختی عرفا در تبیین مبانی و اصول بینش عرفانی آنان دارای اهمّیت بسیاری است. ما در این پژوهش، مولوی و ابن عربی را به عنوان نمایندگان سنّت اول و دوم عرفانی در نظرگرفته ایم؛ مولوی به عنوان عارف بزرگ سنّت اول که وسیع ترین مجال را برای طرح دیدگاه های این سنّت در حوزه انسان شناسی فراهم کرده است و محیی الدین ابن عربی به عنوان چهره برجسته سنّت دوم عرفانی که آرا و اندیشه های عرفانی وی، الهام بخش بسیاری از بزرگان عرفان و ادب اسلامی بوده است. مقاله حاضر، از طریق مقایسه و تطبیق دیدگاه های مولوی و ابن عربی درباره کلیّات مبانی انسان شناسی، بررسی مراتب انسان و تبیین ویژگی های انسان های کمال یافته، به این پرسش پاسخ می دهد که آیا نظام فکری و مبانی عرفانی این دو عارف پرآوازه، متفاوت از یکدیگر اند.
وحدت وجود در کلام امام خمینی و مقایسه آن با داود قیصری با استناد به آیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
12 - 29
حوزه های تخصصی:
داود قیصری از عرفای نامدار قرن ششم است که در توسعه و بالندگی مکتب ابن عربی، سهم بسزایی دارد، کتاب شرح فصوص الحکم، مهمترین اثر عرفانی اش گوی سبقت را از سایر شروح فصوص که بسیار پرشمارند، ربوده است. این کتاب بی شک از برجسته ترین متون آموزشی عرفان نظری است که گواه تبحر نویسنده در درک و تبیین مباحث تفکر ابن عربیست. بحث «وحدت وجود» یکی از مباحث مهم در این اثر است که بسیار جالب توجه است و همواره دیگر عرفا و متفکرین وادی عرفان در باب آن به ایراد سخن پرداخته اند؛ از جمله در عصر حاضر امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی که با آنکه در عالم سیاست وارد می شود، اما ارادت و علاقه خویش را به تفکر ابن عربی و آثار او و مخصوصا بحث وحدت وجود کتمان نمی کند. با بررسی و تأمل در آثار داود قیصری و امام خمینی که هر دو متأثر از آموزه های مکتب ابن عربی هستند، درمی یابیم که در باب وحدت وجود و لوایح آن، ایشان آرا و نظرات گاه مشابه ای دارند که در خور توجه است. تشابهاتی مانند: وحدت شهود شخصیه، تعین اول، مقام احدیت و واحدیت و... هر چند در ابتدا امام خمینی در برخی موارد اختلاف نظر دارند.
امکانات درونی قلب برای رویکرد پدیدارشناختی با تأکید بر مکتب عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میراث عرفانی بطور عام بیشتر به هویت و کارکرد شناختی و سلوکی قلب توجه می شود و منزلت قلب فراتر از عقل و فروتر از روح و زمانی پایین دست فؤاد معرفی می شود و قلب در لطائف سته یا سبعه یا ثمانیه، در کنار لطائف دیگر قرار می گیرد. اما ابن عربی از خصیصه وجودی قلب با عنوان تقلب در صور و تجلیات یاد می کند و این پژوهش با تأکید بر این خصیصه در پی ترسیم ظرفیت های درونی قلب برای نگاه پدیدارشناسانه است و سعی دارد با استفاده از پدیدارشناسی به روایت ون منن و افزودن نگرش وجودی بدان به این پرسش اساسی پاسخ دهد؛ چگونه می توان از ظرفیت درونی قلب در عرفان ابن عربی برای تأملات پدیدارشناختی وجودی بهره برد؟ دستاوردهای این پژوهش به این قرار است: یکم. قلب همان لب و عصاره وجود آدمی است و به دلیل اطلاق و تقلبش پذیرای صور و تجلیات گوناگون است و مراد از این تقلب، تقلب وجودی شهودی است. به این اعتبار، قلب، ظرفیت خوبی برای تقویت نگاه پدیدارشناسانه با مؤلفه هایی چون حیرت، تعلیق، التفات و نما دارد و کمک می کند تا پرونده تأمل درباره حقیقت و شناخت آن همچنان مفتوح باشد؛ دوم. قلب با مواجهه حضوری اش با اسما و صفات، و به تعبیری مواجهه پیشاتأملی اش، ظرفیت قدرتمندی را برای تأملات پدیدارشناسانه وجودی فراروی عقل، به عنوان یکی از شئون قلب، قرار می دهد.
خوانش توصیفی-تحلیلی جایگاه عقل از دیدگاه ملاصدرا و ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
71 - 86
حوزه های تخصصی:
ابن عربی با رویکردی عرفانی و ملاصدرا به مثابه یک حکیم متأله در آثار خود به بررسی عقل، خواه به عنوان موجودی مستقل از انسان و خواه به مثابه قوه ای ادراکی در انسان پرداخته اند. مقاله حاضر در صدد تحلیل و مقایسه این دو دیدگاه است. از نظر ابن عربی، عقل اول، نخستین مخلوق روحانی و اولین مفعول ابداعی است که همه معلومات علوی و سفلی است که بدون واسطه از خداوند دریافت می کند. وی عقل نظری را در معرفت به حق، ناتوان می شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی، دو مقام دارد: مقام ادراک و مقام قبول و پذیرش. عقل از ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان است، اما در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق بوده و محدودیتی ندارد. ملاصدرا در برخی آثار خود، عقل را صادر نخستین به شمار می آورد، ولی در برخی آثار دیگر به پیروی از دیدگاه عرفا، وجود منبسط را صادر نخست می پندارد. وی هرچند برای عقل، جایگاه رفیع معرفت شناسی درنظر می گیرد، اما با پذیرش محدودیت های آن و ردّ حجیت مطلق برای عقل، مدعی است فرد می تواند با شناخت های عقلانی به سوی استکمال نفسانی خویش پیش رفته و زمینه را برای دریافت هایی فراتر از عقل فراهم آورد.
تأثیر اندیشه وحدت وجود ابن عربی بر سته داعی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
367 - 386
حوزه های تخصصی:
محیی الدین ابن عربی(560-638ه ) عارف بزرگ اسلامی در سده ششم و هفتم هجری، اندیشه های خاصی را وارد عرفان اسلامی کرد. بخشی از این اندیشه ها تحت عنوان وحدت وجود، پس از او در بسیاری از متون عرفانی صبغه ویژه ای دارد. شاه داعی شیرازی(810-870ه )، شاعر و عارف سده نهم هجری از کسانی است که تأثیرات فراوانی از ابن عربی پذیرفته است. او در شرح نسائم گلشن که بر گلشن راز شیخ محمود شبستری نوشته، به افکار ابن عربی پرداخته است. به علاوه در لابه لای دیوان غزلیات و ستّه اش – به ویژه مثنوی مشاهد- به وفور جوانب فکری ابن عربی، مخصوصاً مسئله وحدت وجود، دیده می شود. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و اطلاعات و داده ها با استفاده از فیش جمع آوری شده است. نتیجه پژوهش به خوبی نشان می دهد که شاه داعی اندیشه وحدت وجودی خود را از محیی الدین ابن عربی وام گرفته است و آن را با بهره گیری از تمثیلات و تبیینات خود ساده کرده و آن را به گونه دیگری بیان کرده است.
مقایسه تطبیقی خلافت از نگاه شیخ صدوق و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
73 - 97
حوزه های تخصصی:
مسئله خلافت در حوزه های مختلف معارف دینی، مورد تفسیر و شرح و بسط قرار گرفته است. مطالعه تطبیقی در این دیدگاه ها و ایجاد گفتمان میان آن ها به ظهور آثار و نتایج جدید کمک خواهد کرد. اگرچه هم از نظر شیخ صدوق و هم در نگاه ابن عربی، خلیفه دارای دو سویه آسمانی و زمینی و مرجع سیاسی و علمی و معنوی جامعه بوده، جعل این منصب در عالم ظاهر به اراده الهی و خارج از انتخاب مردم است و به حسب باطن، خلیفه واسطه فیض و سبب بقای عالم به شمار می آید، اما نگرش کلامی شیخ صدوق و گرایش عرفانی ابن عربی باعث ایجاد وجوه تفارقی میان این دو دیدگاه شده است که برخی از آن ها مهم و قابل توجه است؛ از جمله اینکه شیخ صدوق خلافت را برآمده از صفت الهی «الانتصاف لأولیائه من أعدائه» و برای جلوگیری از ایجاد جبر در عالم دانسته است، اما ابن عربی خلیفه را مظهر اسم جامع «اللّٰه» معرفی کرده و برای خلافت، دو مرتبه باطنی یعنی حقیقت محمدیه، و ظاهری یعنی مصادیق بشری اولیاء در نظر گرفته است. همچنین ابن عربی میان خلافت الهی و خلافت رسول تفکیک کرده و خلیفه اللّٰه را به عنوان مرجع سیاسی و علمی معرفی نموده است.
تطبیق وحدت وجود در فصوص الحکم ابن عربی و مثنوی معنوی و انعکاس آن در نقوش تزئینی معماری صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
537 - 557
حوزه های تخصصی:
وحدت متعالی ادیان بر آن است که ادیان دارای دو بُعد ظاهری و باطنی اند و هرچند در ظاهر متعددند، در باطن واحدند. ابن عربی از برجسته ترین عرفای عالم اسلام و بنیان گذار عرفان نظری است که اصطلاحات گوناگون و پراکنده عرفان را گرد آورده و با نبوع سرشار خود و براساس تجارب و مشاهدات عرفانی خویش، مباحثی متعدد برآن افزوده است. بسیاری از عارفان پس از وی و معاصر وی تحت تأثیر عرفان او بوده اند؛ حتی این تأثیر و نفوذ در آراء و اندیشه های مولانای بزرگ نیز تجلی یافته است؛ به طوری که مفسران، مثنوی را تفسیر کامل مکتب ابن عربی می دانند. این وحدت عرفانی در هنر اسلامی به ویژه معماری در بخش تزئینات مشهود است. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی وحدت ادیان در دو اثر و تأثیرپذیری مولوی از ابن عربی پرداخته است و وحدت در تزئینات معماری صفویه را بررسی کرده است. در نظر ابن عربی، وجود، واحد و از آن خداست و هر آنچه هست، تجلیات و ظهورات حق است. مولانا، نیز مثنوی را وحدت می داند که هرچه غیر آن وجود دارد بتی بیش نیست. در مورد دین، نیز هر دو اندیشمند به وحدت ادیان معتقدند. ابن عربی می گوید: الحب دینی، مولانا نیز مذهب عشق را از همه دین ها جدا و مخصوص عارفان و عاشقان می داند. در تزئینات معماری صفویه در نقوش گیاهی، هندسی و مقرنس کاری می تواند نمودهای وحدت را مشاهده کرد.اهداف پژوهش:بررسی تطبیق وحدت وجود در فصوص الحکم ابن عربی و مثنوی معنوی مولانا.بررسی وحدت وجود در تزئینات معماری دوره صفویه.سؤالات پژوهش:مقوله وحدت وجود در فصوص الحکم ابن عربی و مثنوی معنوی مولانا چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد؟وحدت وجود در تزئینات معماری دوره صفویه چگونه بازتاب یافته است؟
توظیف التاریخ فی روایه موت صغیر لمحمد حسن علوان(مقاله علمی وزارت علوم)
تعدّ الروایه من أصعب الفنون الأدبیه، وهی کذلک تبدو سهله لما توفّره للکاتب من حریه التصرف فی روایه الأحداث. وتشمل الروایه المواضیع العدیده التی تشغل الروائیین، فمنها الروایه النفسیه، الروایه الواقعیه، والروایه التاریخیه التی تهتمّ بالجانب التاریخی للحیاه الإنسانیه وتجمع بین الواقع والخیال. لقد أصبح حضور الروایه التاریخیه امراً قویاً فی المشهد السردی العربی، بل إن الروایات التی تستحضر التاریخ کروایه موت صغیر لمحمد حسن علوان، أو تعید إنتاج التاریخ عبرالتخیل بآلیات فنیهٍ وتجریبیهٍ تنافس بقوه فی الجوائز الأدبیه. کما حصدت الروایه المذکوره جائزه بوکر العربیه 2017م. یستند سیاق موت صغیر العام علی سیره ورحلات ابن عربی والتواصل بین السرد الروائی والکشف الصوفی مع توظیف التاریخ الإسلامی والأوضاع المضطربه فیه. وقد إرتأینا أن یکون موضوع بحثنا حول«توظیف التاریخ فی روایه موت صغیر لمحمد حسن علوان»، لنبحث کیفیه استخدام الروائی الماده التاریخیه (الخام)کعمود فقری تبنی علیه بقیه الأحداث الروائیه ولنبحث عن کیفیه تدخل الروائی فی إعاده بناء هذه الماده وجعلها ادباً ولیس تاریخاً. ولکن السوال المهم هو: کیف وظّف «محمد حسن علوان»، عنصر التاریخ فی روایته موت صغیر؟ وللإجابه علی هذا السؤال اعتمدنا علی المنهج الوصفی-التحلیلی الذی لایمکن لأیّ دراسه الاستغناء عنه. وبعد الدراسه توصَّلنا لمجموعه من النتائج وهی: أن الروایه تجعل من التاریخ فی الحقبه التی عاش فیها ابن عربی، حتی رحیله فی دمشق، اطاراً لها ومسعی الروائی فی توظیف التاریخ هو ملامسه الجمال والتأثیر فی النفوس والعقول البشریه بجذب القارئ وتشویقه.
تحلیل تأویل ابن عربی از کفر قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۰۹
135 - 156
حوزه های تخصصی:
یکی از مطالب فلسفه دین اسلامی، نحوه فهم دین و نصوص اصلی آن به خصوص قرآن است و در این عرصه بیشترین ابهام و پرسش بر سر تأویلات قرآنی است. بر اساس قواعد فهم متن قرآنی، تأویل قرآن نباید با صراحت یا ظواهر آیات مخالف باشد؛ در غیر این صورت هر مطلبی را می توان به هر آیه ای منتسب کرد. اما عارفانی مانند ابن عربی در کتب خود از جمله در فتوحات مکیه، ذیل آیاتی مطالبی بیان داشته اند که از منظر تفسیری و قواعد مربوطه، مخالف صراحت یا ظاهر قرآن است. این نوع تفاسیر معرکه آرا و پیوسته شاهدی در دست منکران تفسیر عرفانی بوده است و تا کنون این نوع برداشت ها، تحلیل و توجیه نشده است و ضرورت دارد این مانع بزرگ تفسیر عرفانی بررسی گردد. در این نوشته به گونه ای مختصر، بعد از تأویلات ابن عربی از آیات 6 و 7 سوره بقره، توجیهاتی را بیان و هر یک را تحلیل خواهیم کرد. در این نوشته با روش کتابخانه ای و تحلیل عقلانی بر اساس اصول استنباط از نصوص و مبانی و قواعد فهم قرآن در راستای تحلیل تأویلات مخالف ظاهر، برای اولین بار شش توجیه بیان می شود و درباره آنها داوری می گردد.
بررسی تطبیقی آراء ابن عربی و هگل در باب وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
5 - 29
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود که ریشه ای عرفانی دارد، در آراء عارفان و فیلسوفان زیادی مطرح شده است.ابن عربی و هگل نیز با رویکردهای متفاوتی،این موضوع را محور مباحث خود قرار داده اند. وحدت وجود ابن عربی، وحدت مفهومی وجود نیست، بلکه منظور وحدت وجود خارجی اشیا است که عرفا از طریق شهود به حقیقت آن دست یافته اند. ابن عربی با طرح عرفان نظری، سعی درعقلانی ساختن شهودات عارفان دارد. بنابر این نظریه، وجود حقیقی بیش از یکی نیست و آن وجود خداوند است و غیر خدا هرچه موجود به نظرمی آید، صرفا تعینات و اعتبارات و تجلیات همان وجود واحد است. هگل نیز با دغدغه ی ارتباط متناهی و نامتناهی ،سیستم فلسفی اش را طرح ریزی می کند. درنظام فلسفی اواز طریق همین امر متناهی است که می توان از تحقق وواقعیت یافتن مطلق و نامتناهی، به نحو انضمامی، سخن به میان آورد و در سیری دیالکتیکی، به وحدت امر واقع وامر معقول رسید. در این مقاله ابتدا نظرات هر یک ازاین دو اندیشمند درباره وحدت وجود، در دوبخش مجزا بررسی می شود و سپس در بخش سوم ، مقایسه تطبیقی میان آراء آنها صورت می گیرد.
بررسی بازتاب قابلیت از منظر ابن عربی در اشعار شاه داعی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیدهابن عربی یکی از پیچیده ترین افکار عرفانی-فلسفی را دارد. او در طرح مسائل گوناگون عرفانی غالباً از ساختاری دشوار و با اصطلاح پردازیهای نوین بهره می گیرد. یکی از این مسائل، طرح اعیان ثابته در عدم و به تبع آن قابلیت است. اعیان ثابته در نظام فکری ابن عربی و اخلاف او عبارت است از صور علمی اشیاء در علم او که قبل از تعیّن خارجی متوجه آنها شده است. این صور علمی و یا روح پدیده ها در علم الهی به صورت خوب و بد، بعدها در تعین خارجی تحقق پیدا می-کند. تحقق پیداکردن آنها بر اساس قابلیتی است که آنها دارند. یعنی اگر قابلیت و شایستگی بد بودن را داشت، آن آفریده بد خواهد شد و اگر شایستگی و قابلیت خوب را داشت، آن آفریده خوب خواهد بود. این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده در پی آن است که قابلیت را از نظر ابن عربی و شاه داعی شیرازی بررسی کند. نتایج حاکی از آن است که شاه داعی در این مسأله مثل بسیاری از مسائل عرفانی دیگر از ابن عربی پیروی کرده و همان دیدگاه را بیان کرده است.کلیدواژه ها: ابن عربی، شاه داعی، قابلیت، اعیان ثابته
بررسی آراء وحدت وجودی ابن عربی و اشرف جهانگیر سمنانی (عارفی در شبه قاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
107 - 122
هستی شناسی عرفانی، یکی از موضوعات اساسی در حوزه عرفان اسلامی است؛ این موضوع، از طریق آموزه های ابن عربی، بیشتر نمود و ظهور یافته است. از مهم ترین مباحث مطرح شده در هستی شناسی ابن عربی، بحث وحدت وجود است. پرسش اصلی این پژوهش به طورکلی این است که تلقی ابن عربی (م: 638 ه.ق) و اشرف جهانگیر (م: 828 ه.ق) از وحدت وجود و وجوه اشتراک و افتراق آرای آن دو عارف چیست؟ به دنبال این پرسش، جستار پیشِ رو، با روش توصیفی-مقایسه ای، به اثبات براهین وحدت وجود از دیدگاه ابن عربی و اشرف جهانگیر پرداخته است. ابن عربی، واضع نظریه وحدت وجود است؛ درحالی که اشرف جهانگیر، از شاگردان شیخ علاءالدوله سمنانی است؛ با وجود این ازجمله عرفایی است که پیرو نظریه وحدت وجود است. در جهان بینی ابن عربی و اشرف، تعالیم قرآنی و احادیث نبوی جایگاه ویژه ای دارد. در بحث تجلی، اشرف به تأسی از ابن عربی قائل به تجلی در هستی است. جهان بینی ابن عربی، آمیخته با سرّ است که درنهایت به «حیرت» و «هیبت» ختم می شود؛ امّا به دلیل غلبه اندیشه های کلامی و قواعد فقهی اشرف جهانگیر، او در اثبات وحدت وجود، بیشتر سیاق کلامی و فقهی را پیش گرفته؛ با وجود این در شاکله کلی مباحث وجود شناختی، متمایل به آرای ابن عربی است.
معاد جسمانی با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن عرب ی ازجمل ه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن عربی همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریه اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقاله پیش رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است.
تحلیل رویکرد ابن عربی درباره جایگاه حقیقی و حقوقی امام علی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
215 - 240
حوزه های تخصصی:
محی الدین ابن عربی، مقام ویژه ای برای امیرالمؤمنین(ع) قائل است؛ او منزلت امام را فراتر از همه آحاد امت اسلامی و حتی فراتر از انبیای دیگر دانسته و ایشان را با القابی مانند سید عالمیان، پیشوای عالم، سر انبیاء، نور عالم، نزدیک ترین مردم به پیامبر(ص) و قسیم بهشت وجهنم خوانده است. او براین باور است که امام علی(ع) همراه و ملازم با حق بوده و فهم ویژه قرآن به ایشان عطا شده است و بر سایر خلفا برتری دارد. در این مقاله با روش توصیفی، تحلیلی و میان رشته ای، همه مقامات یاد شده و ویژگی های ممتاز و جایگاه حقیقی و حقوقی امام علی(ع) در اندیشه ابن عربی مورد واکاوی قرار گرفته است. حاصل پژوهش اینکه مقام شامخی که شیخ برای امام علی(ع) قائل است جز برای حضرت ختمی مرتبت(ص) برای هیچ احدی چنین عظمت و منزلتی قائل نیست. او در واقع امامت باطنی وجایگاه حقیقی امام را که بسا رفیع تر از امامت ظاهری است، آشکارا پذیرفته است و در پاره ای از آثار خود از امامت ظاهری آن جناب نیز سخن گفته و آن را در مواردی به صورت غیر مسقیم و با کنایه بیان کرده است.
تجلّی در کتاب العروه سمنانی و ارتباط آن با آرای ابن عربی و عقاید اشعری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
439 - 462
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در جهان بینی عرفانی، بحث تجلی و ظهور حق تعالی در جهان است. شیخ علاءالدوله سمنانی، یکی از عرفای برجسته قرن هشتم هجری است که ایده تجلی در مهم ترین کتابش، العروه، جایگاه ویژه ای دارد. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی و با بیان انواع تجلی و اصطلاحات و تمثیل های خاص آن نزد ابن عربی کوشیده ایم تا به استناد شواهدی از العروه نشان دهیم که سمنانی انواع تجلی و اصطلاحات مربوط به آن را از ابن عربی وام گرفته است. این پژوهش، معلوم می دارد که منبع اصلی سخنان علاءالدوله در باب تجلی، افکار ابن عربی است و از این رو باید دیدگاه رایج را درباره رابطه علاءالدوله با ابن عربی تصحیح کرد. شیخ سمنانی با وجود مخالفت مشهورش با ابن عربی در مسأله وحدت وجود، در اندیشه تجلی به راه او رفته است. در عین حال، ایده تجلی در کتاب العروه، متأثر از عقاید اشعری و در ارتباط وثیق با آموزه های مربوط به علم و اراده الهی تشریح شده است؛ نکته ای که توجه به آن، برخی از ادعاها درباره شیعه بودن سمنانی را به چالش می کشد.
تفسیرِ «بازار بهشت» در عرفانِ ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهومِ «صورت» کلیدِ اساسیِ فهمِ بازار بهشت نزدِ ابن عربی ست و نگاهِ عارفان متقدّم نسبت به این موضوع فقط وصفِ مختصری ست که آن هم ناشی از شهرتِ روایتِ «سوق الجنه» در سنّتِ اسلامی می باشد. از منظرِ ابن عربی که بیش از همه و به نحوِ خاصّی به بازار بهشت پرداخته است، کارکردها و اندیشه های عرفانیِ مختلفی تحلیل و استنباط شده که از این قرار است: 1- بازار بهشت به عنوان پلی ارتباطی با جهان های دیگر 2- بازار بهشت مکانی برای طلب هر چیز 3- تفاوتِ خرید و فروش در بازار بهشت 4- فرق میان عالم جسم و عالم مجرّد تفاوتی اعتباری ست نه حقیقی 5- بازار بهشت در برزخ یا پس از قیامت 6- بازار بهشت و تکامل نفس 7- بازار بهشت و اتساع علم الهی. آنچه این مفهوم را به ابن عربی و اندیشه او گره می زند تفصیلِ معرفتیِ اوست که در مواردی منحصر به فرد به نظر می رسد.
تنوع ادیان و رابطه آن با اسماءالله در عرفان از منظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
123 - 146
حوزه های تخصصی:
وجود ادیان گوناگون واقعیتی انکارناپذیر است؛ اما نوع مواجهه با آن مهم است. این پژوهش در صدد است با روش توصیفی-تحلیلی، نگاه ابن عربی به مسئله تنوع ادیان را از دریچه اسمای الهی بررسی نماید. با توجه به اینکه عالم تجلی گاه اسما و بازتاب صفات الهی است و هر انسانی نیز مظهر اسمی از اسماست و برخی اسما بر برخی دیگر تفاضل دارند، از طرفی ادیان الهی پیامبرانی داشتند که هر کدام مظهر اسمی از اسماءالله اند؛ مثلاً حضرت نوح مظهر تنزیه و سبوحیت الهی، حضرت ابراهیم مظهر خلت الهی، حضرت موسی مظهر هیبت و قهر خداست، حضرت مسیح مظهر مهر و رحمت خداست و حضرت ختمی مرتبت مظهر اسم اعظم الله که جامع همه اسما و صفات الهی و آیینه تمام نمای حق است، از این رو دین خاتم نیز جامع ترین و کامل ترین ادیان است و ادیان دیگر از کمال و جامعیت برخوردار نیستند و گرویدن به ادیان دیگر با وجود دین کامل و جامع معقول نیست. با پژوهش های انجام شده، دیدگاه عارفان به ویژه ابن عربی در میان نگرش های موجود درباره تنوع ادیان، کثرت گرایی را برنمی تابد، نگارنده این موضوع را با توجه به آثار عرفانی عارفان به ویژه فتوحات مکیه و فصوص الحکم محی الدین عربی بزرگ ترین بنیان گذار و مؤسس عرفان نظری، پی گرفته و شواهدی را یادآور شده است.