مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
ادبیات داستانی معاصر
حوزه های تخصصی:
کودتای 28 مرداد 1332 یکی از سه حادثه مهم سیاسی و تأثیرگذار یکصد سال اخیر تاریخ معاصر ایران است. انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، دو حادثه دیگر این قرن به شمار می روند. این واقعه علاوه بر بازتاب گسترده به صورت صریح و پوشیده در ادبیات داستانی، در شکل گیری جریان سمبولیسم ادبی تأثیر داشته است. بسیاری از نویسندگان روشنفکر و مبارز به دلیل فشار و اختناق حاکم بر جامعه، با زبان و بیانی رمزی و تمثیلی در نقد مسائل اجتماعی- سیاسی کوشیدند و مسائلی همچون شکست جنبش ملی، روحیه یأس و ناامیدی، استقرار استبداد داخلی و نفوذ مجدّد استعمار در مرکز توجه آنان قرار گرفت. در پژوهش های ادبی، انعکاس و به ویژه نتایج حادثه کودتا در داستان نویسی معاصر کاویده نشده است. در این پژوهش، نحوه انعکاس کودتا در آثار داستانی ابراهیم گلستان به شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که انعکاس این رویداد در داستان های ابراهیم گلستان بیشتر در حوزه درونمایه، شخصیت و فضاسازی است. درونمایه هایی مانند عدم اتّحاد و همدلی در میان آدمها، دخالت بیگانگان در عرصه های سیاسی و فرهنگی و اعتراض به جوّ اختناق زده و ناامن جامعه، روحیه یأس و ناامیدی و شکست و تردید و پوچی در شخصیت های داستانی و توصیف فضای استبدادی و تیره جامعه، بازتاب کودتا را در داستان های گلستان نشان می دهد. گلستان در این داستان ها به صورت غیر مستقیم و با استفاده از نماد و تمثیل، انتقاد خود را نسبت به اوضاع جامعه بیان کرده است.
شخصیت پردازی و نماد شناسی ادبیات داستانی معاصر فارسی با تاکید بر داستان جای خالی سلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
112 - 125
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های ادبیات داستانی معاصر مسئله شخصیت پردازی و کاربرد نماد برای انتقال مفاهیم و مضامین است. یکی از آثار برجسته داستانی معاصر، کتاب جای خالی سلوچ از محمود دولت آبادی است. مسئله ای که می توان اینجا مطرح کرد بازتاب تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این دوره در این اثر و چگونگی کاربست شخصیت پردازی و نمادها توسط این نویسنده است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که نظام ارباب و رعیتی حاکم بر کشاورزی ایران نوعی استثمار بود. این پدیده در آثار این دوره انعکاس یافته است. یکی از تحولاتی که در دوره پهلوی دوم در عرصه کشاورزی روی داد، مسئله انقلاب سفید(1341ش) و اصلاحات ارضی در امتداد آن بود که از سوی محمدرضاشاه پهلوی انجام گردید. بعد از این تغییرات، برخی نویسندگان دست به خلق آثاری زدند که به ادبیات روستایی معروف شد که در آن ها به بررسی این تغییرات و بازتاب آن در زندگی روستائیان می پرداختند. یکی از معروف ترین این کتاب ها «جای خالی سلوچ» است که جنبه های نمادین آن مورد بررسی قرار می گیرد. اهداف پژوهش: 1. ترسیم شرایط جامعه روستایی ایران را بعد از اصلاحات ارضی در کتاب جای خالی سلوچ. 2. چگونگی شخصیت پردازی و توصیف نمادین در ادبیات داستانی معاصر با بررسی موردی داستان جای خالی سلوچ سؤالات پژوهش: 1. در کتاب جای خالی سلوچ شرایط جامعه روستایی ایران بعد از اصلاحات ارضی را چگونه ترسیم شده است؟ 2. شخصیت پردازی و توصیف نمادین چه نقشی در انتقال مفاهیم در کتاب جای خالی سلوچ دارد؟
نظم یا سلطه: نگاهی به بازنمایی پلیس در ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهاد پلیس یکی از موضوعاتی است که به ادبیات داستانی معاصر فارسی راه یافته و در آثار داستان نویسان ایرانی بازنمایی شده است. با دقت در این آثار داستانی می توان دریافت که نهاد پلیس در آثار نویسندگان منتسب به جریان های فکری/ ادبی مختلف، بازنمایی های متفاوتی داشته و تصویر پلیس در آثار این جریان های فکری، تصویری متفاوت است. برای بررسی این موضوع، در این مقاله، سه اثر داستانی که نماد سه جریان فکری متفاوت در تاریخ معاصر ایران هستند انتخاب، و مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار گرفته اند. این آثار عبارتند از رمان «تهران مخوف» از مرتضی مشفق کاظمی، داستان «گیله مرد» از بزرگ علوی و رمان «رازهای سرزمین من» از رضا براهنی. هر کدام از نویسندگان این آثار، به یک جریان فکری در دوره های مختلف تاریخ معاصر تعلّق دارند و به گونه ای متفاوت از دو نویسنده دیگر به اجتماع و پدیده های اجتماعی می نگرند. به نظر می رسد که «عنصر زمان» و تفاوت در نوع «جهان بینی» این سه نویسنده که خود، متأثر از گفتمان تاریخی عصر آنان است باعث تفاوت سیمای پلیس در آثار آن ها شده و بازنمایی های متفاوت پلیس را در آثار این سه نویسنده رقم زده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ادبیات داستانی فارسی در پیوندی با نظم های اجتماعی و گفتمانی دوره ها، نهاد پلیس را گاه در تقابل با انقلاب مردمی و مدافع اصلاحات سطحی و «نظام»، و گاه آن را در هیأت ساز و برگ های سلطه و چیرگی طبقاتی و تأمین کننده منافع مالکان و سرمایه داران و گاه این نهاد را در پیوند و نسبتش با امپریالیسم و «غرب»، همچون «دیگری» به تصویر کشیده است.
بررسی و تحلیل سبک شناسانه طنز سیاه در داستان های کوتاه بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۷
95-121
حوزه های تخصصی:
طنز سیاه یکی از گونه های طنز به شمار می رود که با چشم اندازی تمسخرآمیز درصدد است تا رنج و ملال، بی هویتی و پوچی، اضطراب آفرینی و مرگ اندیشی، و ترس و تنهایی انسان معاصر را به تصویر بکشد. بهرام صادقی از جمله داستان نویسانی است که با دقت و ظرافت، از قابلیت و ظرفیت طنز سیاه استفاده کرده و این شگرد ادبی را در داستان های کوتاه خود که عمدتاً در فاصله سال های ۱۳۳۵تا۱۳۴۱ نوشته و در مجموعه داستان «سنگر و قمقمه های خالی» منتشر شده، به کار برده است. سؤال اصلی پژوهش این است که: شاخص های سبک ساز طنز سیاه در داستان کوتاه های بهرام صادقی کدام اند؟ و نویسنده با چه روش هایی طنز سیاه را در لابه لای داستان ها گنجانده و چه مقاصد و اهدافی را دنبال می کرده است؟ در پاسخ باید گفت: صادقی با به کارگیری تضاد و تناقض، کوچک نمایی، بزرگ نمایی، فضاسازی های گوتیک و انحراف از موضوع، طنز سیاه را در داستان هایش برجسته ساخته است و در پی آن بوده تا مسائل زمانه خویش را به شکلی غیرمستقیم بازتاب دهد و با انتقاد از وسواس های فکری، کشمکش های سیاسی و تحجرهای فرهنگی، دریافت خود از تجربه زیستی را بازنمایاند.
بررسی مفهوم انسان و انسان شناسی در داستان های مصطفی مستور بر مبنای ارتباطات چهارگانه
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی و مفهوم انسان در کنار مفهوم خدا و جهان، یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه ی بشری است. خدا، انسان، جهان، سه محور اساسی اندیشه بشری است که در طول تاریخ و در همه جوامع، پرسش های مهم درباره آنها مطرح شده و تمام تلاش فکری بشر، متوجه این سه کانون و یافتن پاسخ های مناسب برای پرسش های مربوط به آن است. مساله ارتباطات چهارگانه (رابطه انسان با خدا، خود، دیگری و طبیعت) در ادبیات داستانی به دلیل نوع، وضع و حال انسان معاصر به گونه ای بازتاب یافته که در ادبیات گذشته ما وجود نداشته و اگر هم بوده از جنس دیگری بوده است. در این پژوهش نویسنده ضمن اذعان به دامنه و گستردگی بحث حاضر در ادبیات داستانی معاصر، سعی کرده؛ این موضوع را در مجموع آثار یکی از نویسندگان پرمخاطب (مصطفی مستور) بررسی و تحلیل کند. او نویسنده ای است که در اغلب داستان هایش انسان هایی گرفتار در یک برزخ تمدنی را توصیف می کند و خدامحوری و تلاش برای کشف خویش، معنا و خداوند دغدغه ایی است که مبنای اصلی داستان های او را در بر می گیرد و کشف این رابطه است که مبنای زیستن و درک «معنای زندگی» در آثار او را جهت می دهد. در این پژوهش سعی شده مسائل چیستی انسان و روابطش با خدا، خود، دیگران و طبیعت، در مجموعه آثار مصطفی مستور بررسی و تحلیل شود.
تحلیل ویژگی ها و عناصر اقلیمی در داستان های بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی اقلیمی به داستان هایی اطلاق می شود که در آنها جغرافیای طبیعی و عناصر و ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی اقلیم، نقش مهمی در ساختار و روایت داستان دارد. جریان ادبیات داستانی اقلیمی به صورت جدی از دهه 30 در ایران آغاز شد و به حوزه های اقلیمی جنوب، غرب، شرق، آذربایجان و شمال تقسیم می شود. بیژن نجدی از جمله نویسندگان خطه شمال است که ماجرای غالب داستان هایش در فضای اقلیم شمال رخ می دهد و عناصر مختلف طبیعی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این اقلیم در آنها بازتاب یافته است. هدف این مقاله، بررسی چگونگی تأثیر عناصر اقلیمی شمال در داستان های نجدی است و یافته های پژوهش ناظر بر این است که نجدی کنشی آگاهانه با عناصر اقلیمی پیرامون خود دارد و این عناصر جزء مهمی از صور خیال و ساخت مایه داستان های او به حساب می آیند. طبیعت بومی شمال در داستان های نجدی نقش مهمی در روایت و فضاسازی داستان، عینیت بخشیدن به ذهنیت شخصیت ها و بازنمایی اجتماعی و سیاسی جامعه و تبعات آن دارد و حوادث و ماجراهای داستان در هماهنگی و پیوند با محیط جغرافیای طبیعی شکل گرفته است.
گذار از حضیض (بررسی ارتقای عرفانی شخصیت های رمان زنان بدون مردان)
منبع:
شفای دل سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹
20 - 40
حوزه های تخصصی:
داستان های عرفانی، موضوعات ذهنی و روحانی را برای نشر آگاهی و معنویت به کار می گیرد . آثار بسیاری حرکت انسان به سمت تعالی و خدا را تحت عنوان عرفان یا سیر و سلوک مورد توجه قرار داده اند و گاه به بازتعریف هایی از این مفهوم رسیده اند. در بین نویسندگان زن معاصر، شهرنوش پارسی پور از جمله کسانی است که با دیدگاه عرفانی، به داستان های خود جانی دگرگونه بخشیده است. یکی از آثار این نویسنده که با شاخص ها و بن مایه های عرفانی، زندگی زنان را به تصویر می کشد، رمان «زنان بدون مردان» است. نویسنده در این اثر، سیر و سلوک را در زندگی زنانی که هر یک نمونه ای از زنان در اقشار مختلف جامعه اند، به تصویر می کشد. این مقاله با نگرشی اجتماعی و عرفانی به بررسی رمان «زنان بدون مردان» اثر شهرنوش پارسی پور پرداخته است. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای گردآمده است که پس از مقوله بندی با روش توصیفی تحلیل شده است.
بررسی و مقایسه فرهنگ لوطی گری در داستان علویه خانم و رمان خانه لهستانی ها
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
83 - 104
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی گونه ای از ادبیات است که در قالب رمان، داستان و داستان کوتاه روایت می شود. ادبیات داستانی در ایران به شکل امروزی آن، تقریبا پس از مشروطه و با بهره گیری از فرهنگ عامیانه، شکل گرفت؛ در نتیجه ویژگی شخصیت های این داستان ها، برگرفته از افرادی است که تأثیر بیشتری بر وقایع جامعه دارند. یکی از مهم ترین این گروه ها، لوطی ها هستند که در طول تاریخ تأثیر بسیاری بر سرنوشت جامعه داشته اند و از همین روی در ادبیات داستانی بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. در این پژوهش، داستان علویه خانم و رمان خانه لهستانی ها را که در دوره زمانی و شرایط اجتماعی متفاوتی نوشته شده اند با تکیه بر فرهنگ لوطی گری تحلیل کرده و همچنین به مقایسه تأثیر جامعه نویسندگان آثار موردنظر بر شیوه روایت ماجرا پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که نه تنها فرهنگ لوطی گری در داستان معاصر نقش پررنگی دارد، که نوع زندگی و ویژگی های شخصیتی لوطی ها در ساخت و پرداخت این تیپ در داستان علویه خانم ملموس تر و به واقعیت نزدیک تر است.
نگرش عرفانی و اساطیری شهرنوش پارسی پور نسبت به زن و جایگاه اجتماعی او براساس رمان زنان بدون مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
77 - 108
حوزه های تخصصی:
یکی از ابزارهای نشر آگاهی و معنویت در حوزه عرفان و سیر انسان به سمت تعالی، داستان های عرفانی است. نویسندگان بسیاری در آثار خود سیر انسان به سمت تعالی را با عنوان عرفان و سیروسلوک مورد توجّه قرار داده اند. شهرنوش پارسی پور یکی از نویسندگانی است که با دیدگاهی عرفانی به زندگی شخصیت های داستانی می نگرد و جاودانگی در حقیقت را به تصویر می کشد. رمان زنان بدون مردان، از آثار مهم شهرنوش پارسی پور است که با بهره گیری از بن مایه های عرفانی به خلق شخصیت زنان داستان پرداخته است. هدف پژوهش حاضر با روش تحلیلی توصیفی، بررسی نگرش اجتماعی و عرفانی شهرنوش پارسی پور در رابطه با زن و جایگاه اجتماعی او بر اساس رمان زنان بدون مردان، می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر یک از شخصیت های داستان زنان بدون مردان را می توان نماینده قشری از جامعه زنان دانست؛ زنانی که با رسیدن به مرحله خودشناسی و سیر در انفاس خود سعی در شناخت حقیقت وجودی خود دارند و با پاکی درون، در پی جاودانگی و حقیقت هستند.
برساخت معنایی زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان: مطالعه موردیِ جُستارمرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
97 - 127
حوزه های تخصصی:
جُستارها نوع جدیدی از ادبیات روایی اند که در بازنمایی واقعیت از پراکسیس و گفتمان های فرهنگی-سیاسی متأثر می شوند؛ گفتمان مسلط الگوهای کنشی و حیات مطلوب خود را به نمایش می گذارد و ادبیات داستانی یکی از مجراهای آن است. این مطالعه با هدف توصیف برساخت مفهوم زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان و بهره مندی از رویکرد نظری هومی بابا و آدورنو انجام شده است تا بازنمایی های زن مهاجر افغانستانی را در ژانر ادبی جُستار (داستان کوتاه) شناسایی و متناظر با بافت فرهنگی سرزمین مقصد تفسیر کند. برای نیل به این هدف، جُستار مرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»، نوشتهٔ مرضیه جعفری به عنوان نمونه انتخاب و با استفاده از روش تحلیل روایت «سیمور چتمن» در سه بخش داستان، گفتمان و ایدئولوژی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت تا از زبان روایی و مواضع ایدئولوژیک آن در رابطه با مفهوم زن مهاجر افغانستانی پرده برداری کند. یافته ها نشان می دهند که هویت زن مهاجر افغانستانی متناسب با گفتمان فرهنگی حاکم بر فضای جامعه مقصد دستخوش تغییر شده و به نوعی هویت سرگردان (هویت آشفته یا هویت مغشوش) را زیست می کند و برای رهایی از این بحران تصمیم می گیرد در راه مهاجرت مجدد به سرزمین های جدید و نه موطن خود قدم بردارد. بازتاب گسیختگی و تداخل فرهنگی جامعه میزبان با زن مهاجر افغانستانی در جُستار مرز با صدای حاشیه ای و معترض نویسنده به وضع موجود و متن واقعیت های مسلط بازتاب نموده است که به کارکرد «انتقادی» و نقش «رهایی بخشی» هنر در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب ارجاع دارد.
نگاهی انتقادی به میراث صوفیه در بره گمشده راعی هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پارسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
237 - 261
حوزه های تخصصی:
فرهنگ و سنّت عرفانی در ادب فارسی، پیشینه ای به درازنای تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد. گزاره های این سنّت عرفانی در ادبیات فارسی دوره باستان و در آموزه های آیین مهر، زروان و مزدیسنا و سپس در آثار عرفانی کلاسیک فارسی و پس از آن در ادبیات داستانی معاصر فارسی، قابل بازیابی است. ادبیات داستانی معاصر به تأثیر از فضای اجتماعی پسامدرن، شاکله و ساختار جدیدی به فرهنگ و سنّت عرفانی داده است و ساختارهای کلاسیک را تغییر داده و گاه آن را به نقد کشیده است. مسئله اصلی این است که این فضای پسامدرن، چگونه توانسته ساختارهای کلاسیک عرفان را در هم بشکند و نگاه های نوی را شکل بدهد؟ همچنین چه نوع نگاهی را جایگزین آن کرده است؟ بنابراین، در این پژوهش، گزاره ها و مؤلفه های مربوط به فرهنگ و سنّت عرفانی در یکی از آثار شاخص هوشنگ گلشیری با عنوان بره گمشده راعی، مورد واکاوی قرار گرفته است. هدف پژوهش، استخراج و تبیین عناصر مرتبط با فرهنگ و سنّت عرفانی برای معرفی و شناسایی نوع نگاه معاصران به مقوله فرهنگ و سنّت عرفانی است. بررسی نشان می دهد نوع نگاه انتقادی نویسنده رمان نسبت به مقوله های عرفانی در قالب معرفی دو شخصیت راعی و شیخ بدرالدین تبیین گردیده و از طریق آن، چگونگی مواجهه انسان معاصر با میراث صوفیه و بازخوردها، ارزش ها و اندیشه های مرتبط با آن معرفی و تحلیل شده است. نقد برخی از نگاه های مبتنی بر عادت در مقوله های عرفانی و دینی، نقد گزاره ها، اصطلاحات و مفاهیم عرفانی در ارتباط با صوفیان مدّعی وابسته به صاحبان قدرت، وجه فلسفی و اجتماعی برخی مفاهیم مربوط به میراث صوقیه و تقابل میان زهد تعبّدی با عرفان عاشقانه و ارائه الگوی جدیدی از عرفان اجتماعی، از جمله موضوعاتی است که در این پژوهش بررسی و از طریق آن، نگاه انتقادی نویسنده نهادینه شده است.