مطالب مرتبط با کلیدواژه

معرفت ایمانی


۱.

نسبت معرفت ایمانی به خدا با سعادت در باور اکوئیناس و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سعادت معرفت خدا ایمان به خدا معرفت ایمانی اکوئیناس علامه طباطبایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۶
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفتِ ایمانی به خدا می پردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا می دانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار می رود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالی ترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال می دانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت می گیرد نمی تواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو می توان راه حلی برای آن یافت، به نحوی که اهل ایمان را نیز از سعادت حقیقی بهره مند دانست.
۲.

بررسی تطبیقی نسبت معرفت فلسفی با معرفت دینی در سیر تکاملی نفوس از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۶ تعداد دانلود : ۱۲۶
اساس همه معارف، اصل شناخت «وجود» است. صدرالمتألهین علم را از سنخ وجود و ایمان را از سنخ علم می داند؛ لذا پیرو طرح نظریه تشکیک در وجود، تشکیک را در علم و نیز در ایمان جاری می داند؛ یعنی معرفت نفوس به متعلقات ایمانی، همان شناخت به متعلقات فلسفی و وجودی است و در این ساحت می توان معرفت فلسفی را از سنخ معرفت دینی دانست. لذا حقایق وجودیه ای مانند خدا، نبی، معاد و حشر، از متعلقات معرفت فلسفی یا حکمت است که صدرالمتألهین علم به آنها را معادل معرفت دینی یا ایمانی می داند. صدرا برای این نوع معرفت، طبق تشکیک وجود مراتب مختلفی را ذکر می کند که برخی از این مراتب، حقیقی و برخی غیرحقیقی اند. به بیان وی، نفس انسانی در اثر طی کردن مراتب مختلف حسی، خیالی و عقلی، و همچنین اکتساب صور مختلف در علم حصولی و نیز علم مکاشفه ای، به تدریج مراتب استکمال را (هم در معرفت فلسفی و هم معرفت دینی) طی می کند و از قوه به فعلیت می رسد. البته این امر در کنار قرائن دیگری چون استعمال اسامی مختلف حکمت، نور و فقه، نشان می دهد که نفوس انسانی در اثر استکمال در مراتب خود، هم به معرفت فلسفی و هم معرفت دینی دست می یابند که خود نشان از پیوند و ارتباط وثیق میان معرفت دینی و فلسفی دارد.