مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
ابن سینا
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی تطبیقی بیان می کنیم که ابن سینا در نظام مابعدالطبیعی خود پیشرو الهیات فلسفی می باشد. وی با تحلیل عقلی وجود بما هو وجود، وجود واجب الوجود را اثبات می کند. سپس با تأمل در وجود واجب الوجود به اثبات صفات واجب و از تحلیل صفات واجب به اثبات افعال واجب الوجود می پردازد. با تکیه بر چنین رویکردی ضمن اینکه می توان الگوی فکری ابن سینا را در حوزه الهیات فلسفی مطرح کرد، به منتقدان فلسفه ابن سینا که وی را متکلم پنداشته یا فلسفه وی را صرفاً در چارچوب فلسفه ارسطو قرار می دهند، پاسخ داد. در آخر بررسی می شود که ابن سینا در سیر فلسفی خویش برای ارائه راه جدید در الهیات یعنی الهیات فلسفی تا چه اندازه مدیون فارابی است؟ و تا چه حدی در آرای خداشناختی هنری گنتی فیلسوف مسیحی قرن سیزدهم تأثیر گذاشته است؟
تحلیلی بر جایگاه صور قبیحه خیال در نظام معرفتی ابن سینا و شیخ اشراق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
73 - 104
حوزه های تخصصی:
گاه انسان به وسیله خیال خود، صورت ها و هیئت های جدیدی را از واقعیت های محسوس می سازد که این هیئت ها و صور خیالی، معطوف به صورت های حسی اند و رجوع به عالم حس رجوع دارند؛ گاهی نیز صور خیالی، انعکاس صورت های عالم قدس در نفس مطمئنه آدمی استهستند؛ اما بعضی از صور خیالی که صور قبیحه و ظلمانی خیال خوانده می شوند، نه متصل به مبانی طبیعی اند و نه متصل به مبانی قدسی؛ چراکه عالم طبیعت، عالم زیبایی طبیعی زمینی، و عالم قدس، عالم زیبایی ملکوتی است. ازاین رو، صور خیالِ مورد توجه فیلسوفان در مباحث هستی شناسی و معرفت شناسی، اعم از صور حسنه و قبیحه است. ابن سینا و شیخ اشراق در دیدگاهی مشترک، بعضی از صور قبیحه خیال را غیرواقعی و ناشی از تشویش خیال می دانند و در دیدگاهی متفاوت، ابن سینا بعضی از آن صور را به واسطه عالم قدس، و شیخ اشراق، آن صور را با عناوینی از قبیل هیولا، غول، صور ظلمانی، جن و شیطان به واسطه عالم مثال مطلق و مقیّد تبیین می کنند. در این نوشتار در کنار بیان دیدگاه این دو فیلسوف، به تبیین و بررسی جایگاه و وجه تحقق صور قبیحه خیال، و نیز پیامدها و نکات لازم در این زمینه خواهیم پرداخت.
بررسی تأثیر مبانی صدرالمتألهین درحل اشکالات حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به حرکت جوهری در عالم ماده، یکی از بنیادهای فکری فلسفه صدرالمتألهین است. اثبات این نظریه توسط او در قدم اول در گرو پاسخ به ادله استحاله حرکت جوهری است که عمدتاً خود مبتنی بر برخی مبانی مطروحه در حکمت متعالیه است. دو مبنای مهم تأثیرگذار در رفع اشکالات حرکت جوهری عبارت اند از وجودی شدن بحث حرکت در فلسفه صدرالمتألهین و اعتقاد به حرکت قطعیه توسط او. تحقیق پیش رو با توضیح این دو مبنا، پاسخ دو اشکال برگرفته ازکلام ابن سینا را که عبارت اند از عدم بقای موضوع و لزوم فعلیت انواع نامتناهی در بین حاصرین، تبیین کرده است؛ چراکه با توجه به مبانی فوق، مقوله در حین حرکت دارای یک فرد است، اما فردی ممتد و سیال به طول مدت زمان حرکت و حرکت نیز چیزی جز سیلان وجود همین فرد نیست؛ یعنی فرایندی ممتد و متصل و سیال است و ازآنجاکه اتصال و پیوستگی از اموری است که ملاک وحدت شخصی هستند، حرکت خودبه خود یک فرایند واحد شخصی است و وحدت آن ذاتی و بی نیاز از حافظ وحدت است، نه عرضی نیازمند حافظ وحدت. همچنین هرچند انواع ماهیت از مراحل مختلف وجود سیال از طریق بستن مرزهای آن انتزاع می شوند، اما وجود انواعِ بالفعل از ماهیات لازم نمی آید؛ زیرا اصالت با وجود است و وجودِ واحدِ متصلِ تدریجی است که انواع ماهیات نامحدود بالقوه در آن حضور دارند و چون بالقوه هستند، حصر نامتناهی در بین دو حاصر پیش نمی آید.
ارزیابی دیدگاه « فقدان شرّ اکثری در انسان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام عالم ماده جزئی از نظام احسن است و خلقت آن افضل و احسن مایمکن است. وجود شرور اقلّی لازمه این عالم است. انسان به عنوان جزئی از این نظام، ساختار خلقت او احسن و اشرف است. آیا لازمه غلبه خیرات بر شرور در عالم ماده، غلبه خیرات بر شرور در انسان ها نیز هست؟ به عبارت دیگر، همان گونه که در عالم ماده خیر اکثری بر شر اقلی غلبه دارد، آیا در انسان ها نیز ضرورتاً باید خیرات اکثری و شرور اقلی باشد؟ برخی از حکمای اسلامی، مانند ابن سینا و صدرالمتألهین معتقدند: علاوه بر غلبه خیرات بر شرور در عالم ماده، در عالم انسانی نیز خیرات اکثری، و شرور اقلی هستند. در این پژوهش، ابتدا به تبیین دیدگاه مذکور پرداخته، سپس این ادعا مورد مناقشه قرار گرفته است. مطابق دیدگاه برگزیده، در عالم انسانی، بر خلاف موجودات عالم طبیعت، تحقق شر اکثری ممکن است (امکان عام). ضرورت وجود خیر اکثری و شر اقلی مربوط به عالم طبیعت و نیز ساختار خلقت انسان است. ولی در عالم انسانی به سبب اختیار و اراده انسان، اکثری بودن خیر و اقلی بودن شر، ضرورت ندارد. انسان ها با اختیار خود، می توانند افعال و اعمالی انجام دهند که شر در آنها اکثری و خیر اقلی باشد.
تبیین امکان تحقق علم حضوری به نفس مجرد مطابق برهان هوای طَلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در مقام اثبات جوهر نفسانی و غیرمادی برای انسان، برهان هوای طلق را مطرح می کند و مدعی می شود که وجود جوهر نفسانی امری بدیهی است و با بیانی تنبیهی، ما را به درک این امر بدیهی یاری می کند. او برهان هوای طلق را به عنوان یک برهان تجربی مطرح نمی کند، اما حالت تصویرشده در برهان، علاوه بر تحقق فرضی، قابلیت تحقق عینی و واقعی را هم دارد. حالت غفلت از بدن و حواس ظاهری که او مفروض می گیرد، با استفاده از «داروهای بی حسی» و با استفاده از «عملیات محرومیت حسی» به تحقق عینی رسیده است. آنچه با کمک این برهان درک می شود، نفس مجرد است، نه مفهوم کلی یا صورت خیالی بدن یا افعال و حالات درونی و یا یکی از اعضای داخلی مانند مغز. روش تحقیق در این مقاله، عقلی، توصیفی و تحلیلی است.
مرگ از دیدگاه ابن سینا و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه مرگ و اضطراب ناشی از آن، یکی از معماهای حیات بشری و از جمله مسائلی است که گفت وگوهای بسیاری میان متفکران مختلف برانگیخته است. در این میان ابن سینا و فلوطین از جمله فیلسوفانی هستند که نظریات متفاوتی در این باره ارائه داده اند و معتقدند نوع نگاه آدمی به فلسفه آفرینش و معنای زندگی، ارتباط مستقیمی با برداشتِ وی از مرگ دارد و بدون دستیابی به فلسفه حیات نمی توان درک درستی از مرگ داشت؛ ازهمین رو، میان معنای زندگی و مرگ ارتباط عمیقی وجود دارد. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع معتبر، سعی شده دیدگاه ابن سینا و فلوطین درباره مرگ و زندگی بررسی شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که به باور این دو متفکر، بدون تفسیر انسان و هستی نمی توان معنای درستی برای مرگ یافت و با توجه به تفاوت مبانیِ نفس شناسی از دیدگاه آنها، به دنبال یک هدف مشترک، که همان رسیدن به خداست، می توان درک متفاوتی از زندگی و مرگ داشت.
صور تعالی خدا در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه در نگاه اولیه به آثار ابن سینا مشاهده می شود، تعالی وجودی است. ابن سینا خدا را تمام و فوق تمام می داند؛ به این معنا که خداوند همه کمالات را دارد و هر وجودی که در عالَم هست، از او افاضه شده است. پرسش اصلی جستار حاضر آن است که بر اساس فلسفه سینوی چه صوری از تعالی خدا را می توان ارائه داد؟در این پژوهش صور متنوعی از تعالی خدا عرضه شده است؛ ازجمله: تعالی وجودی (با دو گونه آن: تعالی صرف، تعالی سنخی)، تعالی شأنی، تعالی معرفتی، تعالی زبانی و تعالی منطقی؛ غالباً کثرت انگاری و تقابل با وحدت شخصی وجود را یکی از مشخصات جوهری فلسفه سینوی می دانند، اما استفاده ابن سینا از تمثیل آفتاب در تبیین نحوه وجود ممکنات و نیز به کارگیری تعبیر ظهور برای ماسوی الله، این امکان را فراهم می کند تا از استنباط تعالی شأنی خدا در حکمت سینوی سخن گفت. محدود بودنِ شناختِ آدمی به خواصّ و لوازم همه پدیده ها، حد و برهان نداشتن خدا و ارائه برهان عقلانی بر عدم توانایی شناخت ذات الهی، نشانه های تعالی معرفتی خداوند در حکمت سینوی است. لازمه تعالی معرفتی تعالی زبانی است؛ ازاین رو ابن سینا معتقد است که بیان هویت مطلق و ذات حقیقت او به هیچ زبان و تعبیری ممکن نیست. واجب الوجود با هیچ یک از امور، در معنای جنسى یا نوعى، شرکت ندارد و بدین سان نیازی ندارد که از آنها به معنای فصلى یا عرضى، جدا باشد، بلکه به خودی خود، جدا و متمایز است و به این معنا می توان تعالی منطقی را در فلسفه سینوی مطرح کرد.
ارزیابی ساختار انتوتئولوژیکی متافیزیک در حکمت سینوی با نگاهی به تلقی هایدگر و ماریون از انتوتئولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتوتئولوژی، حضور همزمان هستی شناسی و الهیات را در متافیزیک به رسمیت می شناسد. در انتوتئولوژی، خدا در مفهوم متافیزیکی خویش، به مثابه موجودی در میان دیگر موجودات است با شماری از صفات ایجابی همانند علت العلل و ذاتی دست یافتنی و شناختنی و قابل نامگذاری برای بشر. به ادعای هایدگر، متافیزیک با ساختار انتوتئولوژیک خود، خدا را به مفهومی متافیزیکی تنزل داده که فاقد هر گونه شکوه و هیبتی برای عبادت است. پرسش این است که آیا فلسفه سینوی ساختاری انتوتئولوژیک دارد؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: یکم. تلقی هایدگر از متافیزیک تلقی نادرستی است که فلسفه سینوی آن ویژگی ها را ندارد. حتی درصورت عدم پذیرش دلایل ارائه شده در نادرستی این تلقی، و به فرض صحت آن، مؤلفه ها و لوازم انتوتئولوژی به روایت هایدگر و ماریون را نمی توان در فلسفه سینوی به نحو قاطع یافت؛ دوم. هرچند ابن سینا از خدا به جهت وجودش در فلسفه اولی سخن می گوید، اما وجود را نه حقیقت خدا که از لوازم حقیقتش می داند و حقیقتش را نامعلوم معرفی می کند. در عوض برای جبران محدودیت های شناختی فراروی بشر در متافیزیک سعی می کند فیلسوفانه از امکانات درونی تعالیم وحیانی مدد گیرد و به جای به کارگیری الهیات ایجابیِ انتوتئولوژی از متافیزیک سلبی ایجابی بهره ببرد.
بررسی تعداد عناصر بسیط در حکمت مشاء و حکمت اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه غالب در مورد تعداد عناصر بسیط اولیه (اسطقسات) در طبیعیات قدیم، متعلق به مشائیان است که تعداد آنها را چهار عدد دانسته اند. ایشان سه دلیل در اثبات نظریه خود بیان کرده اند که عبارت اند از: 1. استدلال از طریق جایگاه طبیعی اجسام و میل طبیعی آنها بر اساس کیفیت های سنگینی و سبکی؛ 2. استدلال از طریق کیفیت های ملموس اصلیِ مشترک میان اجسام(گرمی، سردی، خشکی و تری)؛ 3. استدلال از طریق ترکیب و تحلیل. ایشان سپس مصادیق عناصر اربعه(خاک، آب، هوا و آتش) را به نحو استقرایی تعیین کرده اند. ابوریحان بیرونی و سهروردی با این نظریه مخالفت کرده و آتش را عنصر مستقلی به شمار نیاورده اند و آن را همان هوای داغ دانسته اند. سهروردی با تغییر ملاک تقسیم بندی اجسام بسیط اولیه، آنها را بر اساس کیفیت های مبصر و میزان عبور نور از آنها دسته بندی کرده و تعداد عناصر را سه عدد(حاجز، مقتصد و لطیف) دانسته است. در این مقاله دلایل مشائیان و اشکالات سهروردی در مورد عناصر اربعه مورد نقد و بررسی قرارگرفته و نشان داده شده است که دلیل مخالفت سهروردی با عنصر دانستن آتش در طبیعیات و تغییر ملاک تقسیم بندی عناصر بسیط اولیه توسط وی، از نظام خاص الهیاتی وی ناشی شده است و او درنهایت، نظام طبیعیاتی کامل و مستقلی بر اساس نظریات خود بنا نکرده است.
استکمال نفس پس از مرگ از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ الرئیس ابن سینا، ازجمله فیلسوفان مسلمانی است که با تکیه بر مبانی فلسفی خود، به مسئله چیستی نفس، چگونگی بقای آن و استکمال نفس، توجه ویژه ای نشان داده است. پژوهش حاضر با پرسش از این که بوعلی سینا، چه رویکردی نسبت به مسئله استکمال نفس پس از مرگ دارد، مبانی فلسفی و موضع او در این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. تبیین نسبت نفس و استکمال، در ضمن پرداختن به مسئله امکان استکمال در حیات پسین و جایگاه عقل فعال، مسیری است که برای تصویر استکمال نفس پس از مرگ جستجو شده است. حاصل آن که اگرچه جناب شیخ، به صراحت در این خصوص سخنی به میان نمی آورد، اما با عطف نظر به آراء او، چنین برداشتی امکان پذیر است و نفس شناسی استکمال محور بوعلی ظرفیت آن را دارد که استکمال نفس را به عوالم پسین تعمیم دهد. از منظر شیخ، نفس ناطقه مفارق از بدن، به حکم این که موجودی مجرد است و هر موجود مجرد عین آگاهی و ادراک است، برخوردار از مشاهده و ادراک امور عالم ملکوت بوده و این مشاهده به معنای اعم، فعل نفس ناطقه به شمار می رود. این فعل همواره انجام می شود و دوام آن مستلزم دوام استکمال نفس خواهد بود؛ هرچند به نظر می رسد، استکمالی که شیخ از آن سخن می راند، از حد تغییر و تبدل عرضی فراتر نمی رود.
تحقیقی در ماهیت جهان اخلاقی نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان اخلاقی نزد ابن سینا چیست و عمل انسان باید چگونه باشد تا به ساخت آن منتهی شود؟ از آنجا که جهان کثرت، معلول اراده خداوند بوده و به واسطه سلسله مراتبی از عقول به وجود آمده است، ماهیتاً از سنخ عقل است. انسان نیز می تواند به عنوان مجرای اراده الهی در عالم عمل کرده و با ادراک معقول از عالم، صور معقولی را به آن اضافه کند. بنابراین، شرط عمل اخلاقی برای او شناخت معقول از عالم است و با این شناخت، رفتار او به ساخت جهانی عقلانی منتهی خواهد شد. اگر شناخت انسان از عالم از هر منبع معرفتی دیگری غیر از عقل حاصل شده باشد، جهان به خوبی شناخته نشده و قواعد عمل انسان در این عالم نیز به خوبی شناخته نخواهد شد. بنابراین، برای شناخت جهان اخلاقی ابن سینا ابتدا باید ماهیت عالم را شناخت و سپس، به ماهیت رفتار اخلاقی نزد انسان پی برد و در آخر ماهیت جهان اخلاقی او را به درستی تعریف کرد. بر این اساس، این تحقیق نیز از تلاش جهت شناخت ماهیت عالم آغاز می شود و با تحقیق درباره منشأ رفتار اخلاقی برای انسان سعی می کند ماهیت جهانی را بشناسد که با اضافه شدن صور حاصل از رفتار های اخلاقی انسان به عالم شکل می گیرد.
تأمّلی فیزیکالیستی بر برخی از مهم ترین ادلّه تجرّد نفس نزد ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد تبیین نحوه تجرّد نفس در دو جریان اصلی فلسفه اسلامی و سپس بررسی برخی از استدلال ها بر این تجرّد از منظر فیزیکالیسم است. به این منظور در آغاز، دیدگاه ابن سینا درباره «حدوث روحانی نفس» و کیفیت دوئالیسم جوهری مرور می شود؛ آن گاه دیدگاه «حدوث جسمانی نفس» و چگونگی پدید آمدن و سیر نفس تا تجرّد، از منظر صدرالمتألّهین، به همراه پنج استدلال از مهم ترین براهین اقامه شده از سوی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی به سود تجرّد نفس، بررسی می شود. به این منظور، ضمن اشاره به برخی از مهم ترین دیدگاه های فیزیکالیستی معاصر درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی، نشان داده می شود که براهین تجرّد نفس که در این جا ذکر شده اند اساساً ناظر به هیچ یک از دیدگاه های مهم فیزیکالیستی نیستند و آنها را مخدوش نمی سازند. نتیجه به دست آمده آن است که نظریات مهم فیزیکالیستی درون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار این همانی ذهن و مغز)، اساساً صورت بندی متفاوتی نسبت به آنچه استدلال های بوعلی و ملاصدرا در پی نفی آن هستند، دارد و با این نحوه مواجهه، مخدوش نمی شوند. همچنین نظریات مهم برون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار بازنمودگرایی برون گرا) نیز با پیش فرض ها و قرائت های استدلال کنندگان در فلسفه اسلامی از مادّی انگاری، همخوان نیست و شقوق دیگری از فیزیکالیسم درباره ذهن مطرح می شود که از اساس، مطمح نظر استدلال کنندگان علیه مادّی انگاری درباره نفس نبوده است؛ ضمن آنکه برخی ادلّه تجرّد، فارغ از عدم امکان مواجهه با تئوری های رقیب، خود به خلط جنبه معرفت شناختی با جنبه وجودشناختی هم دچار شده اند.
اعتبارات ماهیت؛ ابداع سینوی و ابتکار مدرس زنوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه اسلامیماهیت دارای احکاممختلفی است که مسئله اعتبارات ماهیت از آن جمله است. درپی طرح مسئله اعتبارات ماهیت، سه مفهوم کلیدی در حوزه مباحث ماهیت به وجود آمد که بین فیلسوفان اسلامی درباره ارتباط هریک از این مفاهیم نسبت به هم، اختلاف نظر زیادی وجود دارد.. این سه مفهوم عبارت اند از: مفهوم «کلی طبیعی»، مفهوم «ماهیت من حیث هی هی» و مفهوم «اعتبار لابشرط». در رابطه با ارتباط این مفاهیم دو دیدگاه مشهور بین فلاسفه وجود دارد: دیدگاه نخست، کلی طبیعی و ماهیت من حیث هی هی را منطبق بر اعتبار لابشرط مقسمی می داند. این گروه به اعتبار مقسم باور دارند؛ ازاین رو شمار اعتبارات را چهار اعتبار می دانند.مشهور حکما در این گروه جای می گیرند. دیدگاه دوم، مانند گروه نخست معتقدند کلی طبیعی همان ماهیت من حیث هی هی است اما برخلاف دیدگاه نخست معتقد است هر دو مفهوم یادشده منطبق بر اعتبار لابشرط قسمی است.بنابر نظر گروه دوم شمار اعتبارات منحصر در سه اعتبار است زیرا این گروه به دیدگاه مقسم باور ندارند. ابن سینا مبدع بحث اعتبارات و قائل به دیدگاه دوم است و آقاعلی نماینده دیدگاه سومی است که به صراحت آراء فیلسوفان دیگر را ناتمام دانسته و خود طرحی نو درانداخته که آخرین مرحله در تکامل فلسفی این ایده است. آقا علی شمار اعتبارات را به پنج اعتبار رسانیده است. با مبنا قرار دادن دیدگاه آقا علی در باب اعتبارات ماهیت می توان تحلیل بهتری از مسائل حمل اولی و شایع، اعتبار ذات حق و برخی دیگر از مسائل فلسفی ارائه داد.
ابعاد مسئله کمال نفس ناطقه در فلسفه ابن سینا و تحلیل انتقادی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوعات اساسی فلسفه ابن سینا نفس شناسی است. او ذیل مفهوم نفس به طرح دیدگاه خود در باب کمال انسان پرداخته است. این نوشتار به این پرسش می پردازد که کمال نهایی نفس ناطقه نزد ابن سینا چیست و چه انتقاداتی به نظریه وی وارد است؟ آیا دیدگاه ابن سینا می تواند پاسخگوی سؤال امروز ما در باب کمال نفس باشد؟ به نظر ابن سینا کمال نفس کمالی عقلی است و با حصول مرتبه عقل مستفاد حاصل می شود؛ بنابراین تکامل نفس در ناحیه عقل نظری است و عقل عملی تنها جنبه مقدمه ای و زمینه سازی دارد. دیدگاه ابن سینا در سرتاسر تفکر فلاسفه اسلامی سریان داشته و پس از وی توسط ملاصدرا نقادی شده است. وی نظریه ابن سینا را نقد و بازسازی کرده اما درنهایت در همان محدوده باقی مانده است. به نظر می رسد مشکل اساسی دیدگاه ابن سینا تفکیک شئون نفس و عدم توجه به مدخلیت اساسی عمل ارادی و جنبه های مادی و بدنی و مخصوصاً مسائل ناشی از حیات اجتماعی و سیاسی در امر تکامل نفس است.
مناقشات نظری ابن سینا و گیدنز پیرامون الگوی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مؤلفه های الگوی خانواده مطلوب و کیفیت افزایش کارآمدی این نهاد مهم در جامعه، پرسشی بنیادین بوده که هم در حکمت عملی یونانی و اسلامی بدان پرداخته شده و هم در جامعه شناسی امروز از آن سخن گفته شده است. گام مقدماتی و اساسی در طراحی الگو در مطالعات اجتماعی، بررسی تلاش های نظری صورت گرفته در این عرصه است. ابن سینا یکی از فلاسفه اسلامی مهم و تأثیرگذار است که به صورت مبسوط به مباحث مربوط به خانواده و تدبیر منزل پرداخته است. از سوی دیگر آنتونی گیدنز نیز یکی از جامعه شناسان معاصر است که به صورت مشخص و مدون درباره الگوی مطلوب خانواده نظریه پردازی کرده است. هدف تحقیق حاضر، مقایسه دیدگاه های این دو متفکر پیرامون الگوی مطلوب خانواده و ایضاح نقاط اختلاف این دو، در دو ساحت مبانی و مؤلفه های الگو است. روش انجام این پژوهش به صورت مطالعه اسنادی و تحلیلی است. پژوهش حاضر الگوی خانواده را در سه محور ساختار و نوع خانواده، کارکردهای خانواده و روابط نقشی در نگاه ابن سینا تبیین کرده و سپس به مناقشات گیدنز در نسبت با این الگو با استفاده از نظریه خانواده دموکراتیک و رابطه ناب وی پرداخته است. الگوهای ازدواج و طلاق، ساخت قدرت در خانواده، روابط جنسیتی نقش و منطق فرزندآوری ازجمله عرصه های مهم مناقشات نظری ابن سینا و گیدنز ذیل بحث الگوی خانواده به شمار می روند. ابن سینا الگویی از خانواده سنتی را صورت بندی می کند که در آن مناسبات جنسیتی در بستر سنت تاریخی مردسالاری انجام گرفته و بازتولید می شود؛ اما گیدنز با عنایت به تحولات خانواده در بستر مدرنیته بر امتناع بازگشت به الگوی سنتی خانواده تأکید دارد.
بازگشت خطای مادی به خطای صوری؛ خواجه نصیر و قطب رازی در شرح کلام ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله پژوهشی این مقاله «خطای مادی» و «خطای صوری» است و نتیجه پژوهش این است که «خطای مادی بی معناست و آنچه اصالتاً متصف به خطا و صواب می شود صورت است». نقطه آغاز پژوهش نیز تعریف خاص ابن سینا در منطق کتاب اشارات از دانش منطق است که در آن بحث از ماده، به ظرافت تمام حذف می شود. لازمه پذیرش حکم فوق این است که در مبحث مغالطات جایگاهی برای خطای مادی یافت نشود. خواجه نصیر در سازگاری با حکم فوق استادانه بساط خطای مادی را از میان اقسام مغالطات برمی چیند، اما در تقسیم بندی های قطب رازی از بحث مغالطات خطای مادی مطرح است؛ بنابراین، تقسیم بندی او با حکم فوق مطابقت تام ندارد. قطب رازی بر اساس بداهت و ضرورت مبادی اول معرفت و خواجه نصیر بر اساس تأمل در مقدمات قیاس و قضایا و قول شارح، حکم کرده اند که در تطبیق با عالم خارج خطای مادی معنای محصل ندارد؛ اما آنچه در مباحث مادی منطق قدیم می آید، مباحثی کلی است و ملاک تطبیق ملاک های کلی است که در حجت و قول شارح به دست می آید، ازاین رو تناقضی در میان نیست که متفکری حکم کند ماده اصالتاً متصف به خطا نمی شود و درعین حال مباحث مادی منطق قدیم را در آن حفظ کند.
بازنگری نظریه ارتسام ابن سینا: نفی علم حصولی از واجب تعالی و تطبیق آن بر نظریه عرفا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
29 - 47
حوزه های تخصصی:
یکی از دشوارترین مسائل فلسفی، چگونگی علم واجب تعالی به اشیا قبل از ایجاد آن هاست. حکما و عرفا دیدگاه های متفاوتی دارند. ابن سینا علم را قبل از ایجاد اشیا با نظریه صور ارتسامیه ای تبیین می کند که متأخر از ذات واجب تعالی هستند. ازآنجاکه دیدگاه وی بسیار دشوار است، برخی متأخرین تصور کرده اند منظور ایشان از علم ارتسامی، علم حصولی برای واجب است؛ برهمین اساس اشکالات متعددی بر آن وارد کرده اند. این پژوهش 1) این قرائت نادرست را پیراسته و ثابت می کند که مراد ابن سینا از صور ارتسامیه، اثبات علم حصولی برای واجب تعالی نیست، بلکه ایشان نیز به علم حضوری برای باری تعالی معتقد است؛ 2) می توان دیدگاه صور ارتسامیه را بر نظریه علم الهی در مرتبه حضرت ارتسام عرفا نیز تطبیق کرد.
نقش قیاس فرضی در معناشناسی علم الهی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
145 - 164
حوزه های تخصصی:
تبیین کیفیت علم خداوند به موجودات از منظر ابن سینا و تبیین نقش قیاس فرضی در آن مسأله اصلی این مقاله است که با توصیف و تحلیل و بکارگیری برخی از قواعد معناشناسی می توان به این مهم دست یافت. با توجه به کاربست قیاس فرضی در معناشناسی علم الهی برداشت مشهور از نظریه ابن سینا در باب علم الهی صحیح نیست، بلکه ابن سینا از جمله کسانی است که علم خداوند به موجودات را علم حضوری می داند و همین امر موجب می شود وی را اولین فردی از متفکران فلسفه بدانیم که علم حضوری خداوند به موجودات را ثابت کرده است. همچنین بازخوانی جدید از علم الهی سبب می شود فاعلیت بالعنایه به سهولت قابل درک باشد و سازگاری آن با مبانی ابن سینا مشهود و معلوم گردد. ابن سینا در کتابهای خود عنایت الهی را همان عاقل، عاشق لذاته و خیر خواه بودن خداوند تعریف می کند که صدور لذاته خیر از خداوند نتیجه این عنایت است. این صدور چون از ذات خداوند نشأت می گیرد، نیازمند به غرض خارج از ذاتش نیست تا تجدد اراده لازم آید. قدیم بودن این صور و جوهر بودن آنها از جمله لوازم این تقریر و خوانش جدید تلقی می شود.
بررسی فاعل و قابل بودن ذات خداوند نسبت به صورت های علمی موجودات از دیدگاه ابن سینا با تأملی در قاعده وحدت جهت فعل و قبول در بسائط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا ذات خداوند را فاعل و قابل صورت های علمی موجودات دانسته و آن را از مصادیق وحدت جهت فعل و قبول در موجودات بسیط نسبت به لوازمشان برمی شمارد. در این مقاله، نخست قاعده وحدت جهت فعل و قبول را در بسائط توضیح داده ایم و سپس، با تطبیق آن بر تفسیرهای سه گانه نسبت ذات خداوند با صورت های علمی موجودات، نشان داده ایم که در هر یک از این تفسیرها معنایی خاص از فاعل و قابل بودن خداوند باید اراده شود. قبول صورت های علمی از ناحیه ذات در تفسیر شیخ اشراق به معنای قبول انفعالی، و در تفسیر ملاصدرا به معنای اتصاف، و در تفسیری دیگر به معنای عدم انفکاک از ذات تلقی شده است. وحدت فعل و قبول در هر یک از تفسیرهای سه گانه اشکالات و لوازمی دارد که به آنها اشاره شده است. تفسیر نخست مستلزم اجتماع دو جهت فعل و قبول در ذات است؛ تفسیر دوم تنها با وحدت و عینت صورت های علمی و ذات و اتحاد عقل و عاقل و معقول قابل توجیه است؛ و مطابق تفسیر سوم تعبیر از ذات به قابل صورت های علمی وجهی ندارد.
نقد کتاب تأثیر ابن سینا بر فلسفۀ دونس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
فلسفة اسلامی در پیدایش اولیة خودش در سده های نخست هجری از جهات گوناگونی تحت تأثیر فلسفة مسیحی بوده است. اوضاع امور علمی در دو جهان مسیحیت و اسلام به گونه ای پیش رفته است که جهان اسلام در سده های سوم تا هفتم هجری (نهم تا سیزدهم میلادی) در برتری آشکار بر جهان مسیحیت قرار گرفته و محافل علمی و سپس فلسفی به اصطلاح دورة مدرسی را سخت تحت تأثیر قرار داده است. درمیان چهره های مسلمان اثرگذار در جهان مسیحیت ابن سینا جایگاه ویژه ای دارد. کتاب تأثیر ابن سینا بر فلسفة دونس اسکوتوس به قلم دکتر مهدی عباس زاده در صدد است، به عنوان مطالعه ای موردی، تأثیر ابن سینا را بر یکی از فیلسوفان مدرسی نیمة دوم سدة سیزدهم نشان دهد. کتاب جامعیت صوری خوبی دارد؛ به قلم روان نوشته شده است؛ خواننده می تواند چیزهای زیادی از آن یاد بگیرد. با استفاده از همة آثار دونس اسکوتوس و با پرهیز از اندکی پیش داوری و مبالغه دربارة عمق و گستردگی تأثیر ابن سینا بر دونس اسکوتوس (که در سرتاسر اثر به چشم می خورد) می توان ارزش و اصالت اثر را ارتقا بخشید.