مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
استعاره مفهومی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی انواع استعاره های مفهومی در چهار رمان فارسی از چهار نویسنده زن معاصر می پردازد و هدف آن دستیابی به برخی الگوهای شناختی در این آثار و میزان معناداری آن در شکل دادن به سبک نوشتار زنانه است. نوع فهم نویسندگان زن - به لحاظ جنسیتی- متفاوت است و این تفاوت به طورکلی موجب تمایز در سبک فکری نوشتار زنانه می شود. این مقاله می کوشد این تمایز فکری را در قالب تحلیل استعاره های مفهومی نشان دهد. تحلیل داده های رمانها، که به صورت کیفی و بر مبنای روش پژوهشی تحلیل محتوا انجام شده است، نشان می دهد که مبدأ استعاره های این نویسندگان در بیشتر موارد ازجمله: لباس، بافتنی، غذا، خانه، نطفه، زایش و... برچسب زنانه دارد و تحت تأثیر فکر و هویت و زندگی زنانه آنان است. همچنین در آثار بررسی شده، استعاره هستی شناختی بسامد بیشتری دارد.
تحلیل نگاشت های استعاری و طرحواره ای در مفهوم اجل در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۶۳
89-118
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش استخراج، بررسی و تحلیل نگاشت های استعاری و طرحواره ای در مفهوم اجل در آثار مولوی است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و با مطالعه و استخراج اشعار مرتبط با مفهوم اجل در آثار مولوی استعاره ها براساس نظر کووچش (2010) تحلیل شده و دسته بندی طرحواره ها نیز براساس ایوانز و گرین (2006) صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان داد که این مفهوم انتزاعی در تجسم ذهنی مولانا به صورت مفاهیم عینی بازنمایی و در شعر متجلی می شود. بررسی طرحواره های تصویری در استعاره اجل در آثار مولانا نشان داد که بیشترین نوع طرحواره یافت شده در اشعار طرحواره وجودی است. یافته ها از به کارگیری طرحواره های مختلف نوعی شی ء و جاندارنمایی مفهوم مرگ را نشان می دهد و در موارد دیگر اجل به صورت حرکت، مسیر، هدف، جهت و ظرف بازنمایی شده است. همچنین نگاشت حوزه های مبدأ معرفی شده توسط کووچش با آنچه در اشعار مولوی به کار رفته حکایت از این دارد که بجز دو حوزه «ساختمان و بنا» و «سرما و گرما» سایر حوزه های مبدأ با هم هم خوانی دارند و از این میان حوزه ها «حرکت و جهت»، «نیرو» و «اعضای بدن» از بیشترین بسامد برخوردار است. علاوه بر سیزده حوزه مبدأ معرفی شده توسط کووچش، در اشعار مولوی «خواب» نیز به عنوان حوزه مبدأ دیگری برای استعاره مرگ یافت شد.
معناشناسی «بور» در قرآن و متون مقدس یهودی مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه «بور» دو بار و ریشه آن (ب و ر) پنج بار در قرآن به کار رفته است. عموم مفسران و مترجمان قرآن، این واژه را به معنای هلاک شده، تباه شده و فاسد دانسته اند. این مفاهیم به لحاظ کلامی و در باب مقوله جبر، مسئله سازند. از سوی دیگر، برخی قرآن پژوهان واژه را دخیل دانسته اند. بنابراین در مقاله حاضر، نخست واژه را در زبان های سامی و با تأکید بر زبان های عربی، عبری، آرامی و سریانی ریشه یابی کرده ایم؛ سپس مبتنی بر این ریشه یابی به معانی واژه در قرآن و متون مقدس یهودی مسیحی پرداخته و با ارائه گزارشی نسبتاً مبسوط از مفاهیم آن، نشان داده ایم که این واژه در متون یادشده، یک مفهوم حقیقی دارد که همانا زمین بایر یا ناکشته است و یک مفهوم استعاری دارد که عبارت است از ناآموخته، نادان یا پرورش نایافته. افزون بر این، به نظریه استعاره های مفهومی اشاره کرده ایم و ارتباط مفاهیم حقیقی و استعاری واژه را توضیح داده و گفته ایم که در این استعاره مفهومی، سویه حاصلخیزی و باروری یا نقطه مقابل آن، سترون و بی حاصل بودن، برجسته می شود. در پایان، مبتنی بر تحلیل فوق، حضور توأم هر دو معنا را در متون پیش گفته، برخاسته از یک پدیده نظام مند زبانی دانسته ایم که قول به دخیل بودن واژه را رد می کند.
تحلیل استعاری وجود شناسی صدرایی: استعاره جهتی داخل – خارج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان با ظرف های فیزیکی همانند بدن انسانی، خانه و وسایل نقلیه، طرح واره جهتی داخل – خارج (ظرف) را در ذهن انسان ایجاد می کند و انسان با توسل به استعاره های مفهومی از این طرح واره جهت فهم مفاهیم انتزاعی به مثابه ظرف بهره می برد. ملاصدرا جهت توصیف مفاهیم متافیزیکی وجود، ماهیت و عدم از الفاظی همانند «ظرف»، «وعاء»، «دار»، «بقعه» بهره می برد. او همچنین از ورود و خروج به ظرف وجود یا عدم سخن به میان می آورد. از وجود خارجی در تقابل با وجود ذهنی استفاده می کند. این شواهد در چارچوب طرح واره تصویری ظرف و استعاره های مفهومی مبتنی بر این طرح واره قابل فهم است.
بررسی استعاره های شیئی در جزءهای بیست و شش تا سی ام قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، استعاره های شیئی را از جزء بیست و ششم (ابتدای سوره احقاف) تا جزء سی ام قرآن مجید تحلیل کرده است. هدف اصلی پژوهش، تعیین مهم ترین حوزه های مقصد در استعاره های مفهومی شیءبنیاد و تبیین شناختی آنها همراه با تعیین بسامد وقوع آنهاست. دسته بندی مفاهیم استعاری در چهار حوزه روابط انسان با خدا، خودش، طبیعت و دیگر انسان ها صورت می گیرد. احتساب «شیء» در زمره «طرحواره انگاره ای» مجزا براساس دیدگاه سانتیبانز[1] (2002) است که مبنای تحلیل طرحواره های انگاره ای در پژوهش کنونی نیز هست. بر پایه تقسیم بندی چهارگانه فوق، مفاهیم مقصد مربوط به هر نوع رابطه، کانون استعاری و بسامد وقوع آنها در بافت سوره / آیه مشخص و بررسی شده اند. طرحواره های شیئی در به وجود آمدن استعاره ساختار رویداد در قرآن نقش مستقیم و بنیادی دارند. سببیت، حالت ها و رویدادهای متحرک سه جنبه پرکاربرد در استعاره ساختار رویداد در قرآن اند و طرحواره انگاره ای شیء نقش اصلی را در مفهوم سازی این سه جنبه استعاری دارد. در این بررسی تعداد 17 مفهوم مقصد با مجموع فراوانی 34 مورد به دست آمد و تحلیل شد. عذاب، آیه، رخداد قیامت، شر، اعمال، آرامش و زمان مفاهیم پرکاربرد در 5 جزء آخر قرآن کریم اند که با طرحواره شیئی مفهوم سازی استعاری شده اند.
منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی چکیده کسی نیست که به حادثه مهم مرگ نیندیشده و تصاویر اغلب دهشتناک در مغز خود از آن نساخته باشد. برخی از تصاویر مرگ در ادبیات عرفانی بویژه در مثنوی مولوی، بازتابی از تصاویر و اندیشه های قرآنی است. در این مقاله، استعاره های مرگ در مثنوی مولوی را در چارچوب نظریه استعاره مفهومی با روش تحلیلی توصیفی بررسی کردیم. مشخص شد که از سه نوع مرگ (ذاتی، اختیاری، اضطراری) که مولوی بدان ها قائل است، مرگ ذاتی و اختیاری در قرآن کریم نیست و تنها به مرگ اضطراری اشاره شده است که به صورت گرداب، زندگی، خزان، خواب، نوشیدنی، مأمور و سفر بازتاب یافته است. امّا مولوی به دلیل تبحر و توغل در قرآن کریم، بهره وافر از کلام الله برده و سیمای مرگ را با تنوع بیشتر به صورت آبِ نیل، سیل، دریا، قاضی، سرهنگ، گرگ، خزان، کاشتن دانه و رویش آن، زادن، بلوغ، رهایی از زندان و جَستن از جو ترسیم کرده است که همگی مفهوم حرکت را در خود دارند و در ذیل کلان استعاره «مرگ، سفرِ بازگشت است» می گنجند. کلید واژه ها: استعاره مفهومی، مرگ، قرآن کریم، مثنوی مولوی.
تفاوت ها و شباهت های مفهوم سازی غم در زبان خودکار و زبان شعر: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارندگان در پژوهش حاضر به بررسی و تطبیق مفهوم سازی استعاره های «غم» در زبان خودکار و زبان شعر معاصر پرداخته اند و درباره شباهت ها و تفاوت های این دو گونه زبانی بحث کرده اند. برای وصول به این هدف، استعاره های عاطفی غم در دو پیکره جداگانه با عناوین پایگاه دادگان زبان فارسی (شامل کاربرد بی نشان و عادی زبان) و پیکره زبان فارسی (شامل متون شعر معاصر) با استفاده از واژه های کلیدی حوزه مقصد را استخراج کرده اند. سپس نام نگاشت های عام و خاص استعاره های غم در هر دو گونه زبان خودکار و زبان شعر به صورت جداگانه به دست آمد و با توجه به نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (1980) تبیین شد. در پژوهش حاضر مشاهده شد که نام نگاشت های عام استعاره های شعری با استعاره های زبان خودکار شباهت بسیاری دارند و شاعران همان استعاره های قراردادی را به شیوه ای خلاقانه به کار می گیرند و با سازوکارهای شناختی گوناگون ازجمله بسط، گسترش، پرسش، ترکیب، دلالت های چندگانه، جان بخشی به پدیده های طبیعی و ... استعاره های ادبی می سازند. پژوهش حاضر همانند افرادی چون لیکاف و ترنر (1989)، نظریه استعاره مفهومی را تأیید می کند و نشان می دهد تفاوت معنی داری میان استعاره های ادبی و قراردادی موجود در زبان خودکار و زبان شعر از نظر مفهوم سازی غم وجود ندارد.
کاربرد نظریه استعاره مفهومی لیکاف در آموزش تفکر خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با این هدف شناخت نقش و کاربرد نظریه استعاره مفهومی لیکاف در آموزش تفکر انجام شد. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی 30 منبع منتخب در دو بخش زبان فنی و زبان متعارف انجام شده است. نتایج تحلیل زبان فنی بیانگر آن است که نقش یا پیامدهای استعاره مفهومی در آموزش تفکر خلاق، به طور کلی در دو حوزه شناختی و اجتماعی قابل تقسیم است. از پیامدهای شناختی می توان به مواردی چون؛ پرورش مهارت استدلال، بهبود توانایی تعقل و توانایی منطقی و صوری، و توانایی مفهوم سازی و از پیامدهای اجتماعی هم یادگیری منطق و استدلال سخن گفتن، یادگیری سخن گفتن صحیح، اصولی و جذاب و تفکر برانگیز و تقویت گفتار محاروه ای و روزمره و مانند آن ها اشاره کرد. نتایج تحلیل زبان متعارف نشان می دهد که آموزش تفکر عمدتاً استعاری و با استعاره ها انجام می شود و انتخاب انواع استعاره های مختلف می تواند نتیجه آموزشی و تربیتی متفاوتی داشته باشد. بهره گیری از استعاره های مفهومی در آموزش تفکر، در تسهیل آموزش و یادگیری مؤثر است و معلمان می توانند برای تفکر بهتر، دانش آموزان را با هدایت خود برای تولید اندیشه ها، ایده ها و پدیده ها، هم از استعاره ها بهره بگیرند و هم این که یادگیرندگان برای بهبود یادگیری شان و در جهت خلاقیت در تفکرشان، استعاره هایی تولید کنند. معلمان و آموزش دهندگان، باید در فرایند آموزش تفکر، در زمان کار با کودکان، مراحل متخلف و تدریج را رعایت کنند. در پایان مقاله الگوی نمونه جهت آموزش تفکر خلاق مبتنی بر استعاره مفهومی، ارائه شد.
بررسی استعاره مفهومی «جهان هستی، درخت است» در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جستار حاضر، استعاره مفهومی «جهان هستی، درخت است» در سه متن عرفانی انسان کامل عزیزالدین نسفی، مرصادالعباد نجم الدین رازی و معارف بهاءولد بررسی می شود. پرسش های پژوهش عبارت اند از: 1. نویسندگان این آثار کدام یک از دریافت ها و تجربه های عرفانی انتزاعی خود را درباره عالم هستی با بهره گیری از قلمرو مبدأ درخت تبیین کرده اند؟ 2. از انطباق میان حوزه مبدأ و مقصد در استعاره مفهومی مورد بحث، چه جفت های متناظری شکل گرفته است؟نگارندگان برای پاسخگویی به این پرسش ها، ابتدا به شیوه استقرایی متن های مورد مطالعه را واکاوی و شواهد کاربرد استعاره مفهومی «جهان هستی به مثابه درخت» را استخراج کردند. سپس به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی داده های پژوهش پرداختند. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که نویسندگان یادشده از این استعاره مفهومی به منظور بیان مفاهیمی چون مبدأ آفرینش، توحید ذاتی، انسان کامل، بلوغ و حریت، مبدأ ارواح، مبدأ عالم، وحدت وجود، مرگ و معاد استفاده کرده اند. بعضی از جفت های متناظری که در این آثار، از نگاشت درخت و اجزا و عناصر مربوط به آن بر پدیده های انتزاعی عالم هستی حاصل می شود عبارت اند از: «درخت/ جهان، آفرینش و هستی، زمین و آسمان (مجازاً دنیا)، جسم انسان»، «میوه/ انسان، حضرت محمد (ص)، روح انسان»، «تخم/ عقل اول، روح محمدی، گوهر ذات الهی»، «رسیدن و پختن میوه/ رسیدن آدمی به کمال» و «جداشدن میوه از درخت/ مفارقت روح از جسم».
استعاره های جهتی در آغاز شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
7 - 34
حوزه های تخصصی:
زبان شناسان شناختی مانند لیکاف، دانش زبانی را از اندیشیدن و شناخت مستقل نمی دانند و معتقدند دانش زبانی بخشی از شناخت عام آدمی است. آن ها استعاره را ابزار مناسبی برای تشخیص چگونگی اندیشیدن و رفتارهای زبانی می دانند. استعاره در زبان شناسی شناختی آن است که حوزه های مفهومی گوناگون را جایگزین هم کنیم؛ به عنوان مثال، زندگی را سفر فرض کنیم یا موفقیت را که مفهومی انتزاعی است در بالا تصور کنیم. یکی از گونه های اصلی استعاره های مفهومی که زبان شناسان بررسی می کنند، استعاره های جهتی هستند. آن ها بررسی می کنند که چطور مفاهیمی که ملموس و محسوس نیستند و درنتیجه نمی توانند جایگاه و جهت مشخصی داشته باشند در زبان دارای جهت شده اند و اهل زبان آن ها را در بالا یا پایین، چپ یا راست یا چنین جهات متعینی جای می دهند و این گونه درباره شان سخن می گویند. شاهنامه یکی از ارزشمند ترین متون فارسی برای مطالعات زبان شناسی شناختی است؛ زیرا شکل گیری داستان ها، تعبیرات و اصطلاحاتش در دوره های کهن تاریخ قوم ایرانی ریشه دارد و می توان زیرساخت های شناختی و بسیاری از قدیمی ترین نگاشت های زبانی فارسی زبانان را از آن استخراج کرد، اما تاکنون بررسی علمی مستقلی درباره آن صورت نگرفته است. مقاله حاضر می کوشد استعاره های جهتی -یا به عبارتی دیگر چنان که خواهد آمد بخشی از طرح واره های تصویری- 500 بیت آغازین شاهنامه را بررسی کند که تا اوایل پادشاهی ضحاک را دربر دارد؛ استعاره هایی مانند جفت های متضاد بالا و پایین، راست و چپ، پیش و پس، درون و بیرون و مرکز و پیرامون.
استعاره شناختی عشق در" کاش حرفی بزنی" از مصطفی رحماندوست (بر اساس نظریه جورج لیکاف و مارک جانسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
203 - 226
حوزه های تخصصی:
نظریه استعاره مفهومی، برای اولین بار در آراء دو زبانشناس معروف، "جورج لیکاف" و" مارک جانسون" مطرح شد. طبق این نظریه، اساسا ذهن انسان برای درک هر مفهوم انتزاعی، به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی به شکل استعاری عمل می کند. یکی از مفاهیم انتزاعی که انسان از ابتدای زندگی قادر به درک آن می باشد، مفهوم عشق است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در صدد پاسخگویی به این پرسش است که مفهوم عشق درکتاب"کاش حرفی بزنی" با کدام تجربه های حوزه های مبدأ بیان شده است؟ بنابر تحلیل های انجام شده، شاعر با شناخت صحیح از ویژگی ها و نیازها و تجربیات دوره نوجوانی، اقدام به انتخاب حوزه های مفهومی آشنا و قابل درک برای مخاطب خویش نموده است. عشق به خدا، والدین و عشق های انسانی از موضوعات مطرح شده در این اثرند. علاوه بر آن، رحماندوست با گزینش حوزه های مبدأ هستی شاختی مربوط به عناصر طبیعت و همچنین مصنوعات دست بشر با ویژگی های ارتباطی مثبت، عشق را موضوعی آرامش بخش و لطیف معرفی کرده است. شاعر پیام موجود در اثرش را با نشان دادن دو مقوله (خیر و شر) در سرشت انسان، و تصویر انسانیِ متناسب با یک استعاره کلی پیش روی او نهاده است.
بررسی مفهوم سازی نیروهای ذهنی انسان در مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مفهوم پردازی نیروهای ذهنی انسان در مرزبان نامه را بررسی کرده است. این بررسی به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کتابخانه ای انجام شده است. بر اساس یافته های پژوهش، در مرزبان نامه مفهوم سازی نیروهای ذهنی به طور عمده بر بنیاد حوزه های مبدأ انسان، شیء و ماده، پدیده های طبیعی، ظرف و حیوان انجام پذیرفته است؛ همچنین از (58) استعاره مورد بررسی، بیشترین استعاره در حوزه مبدأ انسان بوده است. چنین می نماید که شناخته شده بودن اعتبار و اهمّیت انسان، سبب شده که از رهگذر انتقال ویژگی ها و خصوصیات انسانی به نیروهای ذهنی، بر نقش این نیروها به مثابه عناصر مهمّی تأکید ویژه شود؛ همچنین در همه موارد، نگاشت از ساختار عینی به ساختار ذهنی صورت پذیرفته است و بدین روش ویژگی ها و خصوصیات حوزه مفهومی عینی به مثابه حوزه مبدأ قرار گرفته و شناخت از حوزه مفهومی ذهنی و انتزاعی حاصل شده است.
توجیه تقابل های استعاریِ حوزه مفهومی «مرگ» در قالب نظریه تصویرگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهومی شدگی حوزه معنایی مرگ به دلیل پیچیدگی و ناشناختگی از طریق ساختارهای استعاری به طرق مختلف و گاه حتی متقابل صورت می گیرد. هدف اصلی این مقاله بررسی نگاشت های مفهومی مرگ با حوزه های مبدأ متقابل و توجیه آن درقالب نظریه تصویرگونگی است. پیکره مورد بررسی با درنظر گرفتن آثار ادبی زبان فارسی از عواملی چون بازه زمانی، جنسیّت، وزن و گونه های ادبی انتخاب و بررسی شد. برطبق نتایج این بررسی، حوزه های متقابل زیر مشاهده شد: جهت، مسیر، فاصله، طیفِ نور، فضا، جان بخشی، خوراک، درجه حرارت و نیز طیف سلامت و دوام. این ویژگی با توجه به تجربه انسان از مرگ در جهان مادی از یکسو و باورها و اعتقادات مذهبی توجیه شده و نشان می دهد که بین تقابل های استعاری در درون زبان (سطح دالّ) و ویژگی های برون زبانی (سطح مدلول) نوعی هماهنگی از نوع تصویرگونه وجود دارد.
نگاشت حوزه ای یا نگاشت طرح واره ای؟! چگونگی فرافکنی حوزه مبدأ استعاره بر حوزه مقصد: بازشناسی کوتاه مدت دیداری و شنیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، نشان دادن این نکته است که طرح واره حوزه مبدأ استعاره هایِ مفهومی، در حوزه مقصد آن ها نیز شکل می گیرد و بر آن اثرگذار است. به این منظور، تعداد 3 متن کوتاه استعاره ای و 3 متن متناظر غیر استعاره ای آن ها در نرم افزار سایکوپای، در دو نسخه دیداری و شنیداری طراحی شد و 47 نفر از افراد پس از خواندن/ شنیدن متن ها، در معرض بازشناسی کوتاه مدت آن ها قرار گرفتند. داده های به دست آمده، با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس. 23 تحلیل شد و نتایج نشان داد که آثاری از طرح واره اصلی متن غیراستعاره ایِ متناظر با متن استعاره ای، در متن استعاره ای نیز به چشم می خورد. این یافته ما را به این فرض نزدیک می کند که در استعاره ها این طرح واره حوزه مبدأ است که بر حوزه مقصد فرا فکنده می شود و آن استعاره را قابل فهم تر می سازد.
نقد یک سویگی در نظریه استعاره مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه استعاره مفهومی، که از زبان شناسی شناختی برآمده است، در دو دهه اخیر بسیار محل توجه پژوهشگران واقع شده است، از جمله ایرانیان. این نظریه دارای برخی نقاط ضعف است که شاید بتوان با نقد و تحلیل آن در اصلاح و تقویتش کوشید. لیکاف و جانسون یکی از اصول استعاره مفهومی را اصل یک سویگی نگاشت استعاری می دانند و مدعی اند که نگاشت استعاری همیشه از سوی حوزه مبدأ به سوی حوزه مقصد جریان دارد، نه بالعکس. در این مقاله که با هدف نقد و تقویت اصل یک سویگی نگارش یافته، مشخص شد که برخلاف دیدگاه لیکاف و جانسون، نگاشت استعاری دو سویه است و همان گونه که حوزه مقصد را از طریق حوزه مبدأ سامان دهی و معرفی می کنیم، حوزه مبدأ را نیز می توانیم بر اساس حوزه مقصد سامان دهی نماییم. اما اگر وجه شبه را که از سوی لیکاف و جانسون نادیده گرفته شده، در نظر بگیریم، می توان گفت که برای بیان یک مفهوم یا وجه شبه، نمی توان دو حوزه را جا بجا کرد. یعنی با لحاظ کردن وجه شبه یا مفهوم واحد، نگاشت استعاری یک سویه می شود، مگر در استعاره هایی که وجه شبه به یک میزان وصف هر دو حوزه است.
بررسی تطبیقی طرح واره ای استعاره های عناصر اربعه در شعر متنبّی و انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسانی مانند جورج لیکاف و مارک جانسون، استعاره را پدیده ای فقط زبانی نمی دانند، بلکه برای آن ماهیتی ادراکی و مفهومی قائل اند. در دیوان انوری، برخی مضمون های مشابه با شعر متنبّی یافت می شود؛ یکی از این مضمون ها حضور و تأثیرپذیری از عناصر طبیعت، به ویژه عناصر اربعه است. جستار حاضر با رویکردی توصیفی - تحلیلی مبنای طرح واره ای استعاره های عناصر اربعه در شعر انوری و متنبّی را به طور تطبیقی بررسی کرده است. استعاره مفهومی، به واکاوی علّت ادّعای همانندی می پردازد. این امر کمک می کند تا خواننده با دیدی واضح تر و ادبی تر به مفهوم شعر بنگرد و آن را لمس کند. نتیجه حاصل از این پژوهش، دست یابی به بازتاب عناصر اربعه به ویژه در شعر انوری با بسامد 60 بار و در شعر متنبّی با بسامد 33 بار تکرار شده است. نگاشت های مرکزی مشترکی همانند «بخشایش، تحرّک و جابه جایی (طرح واره جابه جایی)، تکاپو، تحرّک و نابودگری» در شعر این دو شاعر در مفهوم عناصر اربعه به کار رفته است و تناقضاتی در نگاشت های همانند «قناعت، گمراهی، عشق، حرص، صبر، خشم، حیات و هجران» به کار رفته است که بازتاب و بسامد آن در شعر انوری بیشتر است و نشان دهنده برون گرایی این شاعر و نگاه مثبت وی به طبیعت و عناصر چهارگانه است.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.
تحلیلی شناختی از استعاره های مفهومی و طرح واره های تصوّری در ضرب المثل های ترکی آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها بازتاب دهنده فرهنگ، ارزش ها و باورهای ملّت ها هستند و مطالعه آن ها می تواند درک روشنی از مفاهیم وتجربه های روزمرّه گویشوران به دست دهد؛ ازسوی دیگر، معنی شناسی شناختی می تواند چارچوب دقیقی برای مطالعه معنای زبانی براساس تجربیات ما از جهان، چگونگی درک و شیوه مفهوم سازی آن در اختیار ما قرار دهد. در پژوهش حاضر ضرب المثل های ترکی آذری در چارچوب معنی شناسی شناختی تحلیل شده اند تا شیوه مفهوم سازی تجارب روزمرّه گویشوران آن به دست داده شود. برای این منظور، 470 ضرب المثل ترکی آذری به روش کتابخانه ای و مصاحبه گردآوری و براساس نظریه استعاره مفهومی و طرح واره های تصوّری بررسی و تحلیل شدند.. یافته های پژوهش نشان دادند که حوزه مبدأ حیوان و طرح واره حجمی ، بیشترین بسامد و حوزه های مبدأ گرما - سرما و مسیر و طرح واره تعادلی کم ترین بسامد را داشته اند. نتایج پژوهش بیان گر نقش پررنگ استعاره های مربوط به حیوانات و نیز طرح واره های حجمی در ضرب المثل های ترکی آذری و در مفهوم سازی تجارب روزمرّه گویشوران ترکی زبان است. کلیدواژه ها: معنی شناسی شناختی، استعاره مفهومی، طرح واره تصوّری، ترکی آذری، ضرب المثل.
چارچوب ارجاعی زمان در گویشوران زبان فارسی از منظر استعاره های مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر نگاشت فضا-زمان را در زبان فارسی از منظر استعاره های مفهومی جانسون و لیکاف مورد بررسی قرار می دهد تا چارچوب ارجاعی زمان و منابع اقتباس آن را دریابد. استعاره ی "زمان به مثابه فضا" بر این فرضیه استوار است که ما مفهوم انتزاعی مثل زمان را از مفهوم عینی مثل فضا الگو برداری می کنیم و آن را در ذهن و زبان خود مفهوم سازی می نماییم. روش: برای دستیابی به اهداف تحقیق، داده ی مورد نیاز از طریق طراحی 5 آزمایش زبانی و غیرزبانی به روش تجربی مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش های تجربی 154 دانشجوی زن و مرد با محدوه سنی 18 تا 54 سال از دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمشهر و دانشگاه علوم پزشکی آبادان شرکت نمودند. یافته ها: درصد و میانگین بسامد وقوع نمونه های مورد نظر جستار حاضر نشان داد که محورهای افقی جانبی راست به چپ برگرفته از جهت نوشتاری زبان فارسی؛ محور افقی سهمی عقب به جلو برگرفته از جهت راه رفتن، استعاره های زبانی، و جهت نگاه؛ و محور افقی جانبی چپ به راست برگرفته از جهت نوشتاری اعداد و ریاضیات مهمترین منابع اقتباسی مفاهیم انتزاعی زمان در زبان فارسی قلمداد می گردند. در ضمن چارچوب ارجاعی مطلق به عنوان عمده ترین چارچوب در تمامی آزمایش ها اتخاذ شد. چارچوب ارجاعی ذاتی و نسبی نیز به ترتیب به عنوان ارجاع دوم و سوم توسط شرکت کنندگان استفاده شدند. نتیجه گیری: چارچوب ارجاعی اتخاذ شده و نوع محورهای سهمی و جانبی بسیار تحت تاثیر، نوع آزمایش، الگو و طراحی آزمایش، مفهوم مورد آزمایش، زبان و استعاره های زبانی، و صنایع فرهنگی می باشند.
بررسی استعاره های مفهومی در داستان های کوتاه ایرانی
حوزه های تخصصی: