مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
تصویرگونگی
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ویژگی های معنایی دوگان ساخت های فارسی در چارچوب نظریه تصویرگونگی به طور عام و اصل تصویر گونگی کمیت به طور خاص بررسی شده است. مطالعات انجام شده در باب ویژگی های معنایی دوگان ساخت ها در اغلب زبان ها، حاکی از ارتباط این نوع ساخت با معانی/ مفاهیمی همچون فزونی، کثرت، شدت، تداوم، تکرار، کمال، تمامیت، توزیع و... است. ازاین رو، هدف این پژوهش، نشان دادن ارتباط دوگان ساخت های فارسی با معانی/ مفاهیم یاد شده و تبیین این ارتباط در چارچوب نظریه تصویرگونگی، اصل تصویرگونگی کمیت و مدل تجدیدنظر شده «ریگر» است. این مهم پس از پژوهشی گسترده در باب رابطه صورت و معنای دوگان ساخت های فارسی، در قالب یک طبقه بندی معنایی (جدول های2-6) محقق شده است.
توالی بندهای قیدی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر ضمن بررسی توالی بندهای قیدی، به رابطة آن با عواملی چون معنا، کلام، وزن و تصویرگونگی پرداخته ایم. بدین منظور پیکره ای با 1343 جمله حاوی بند قیدی گردآوری کرده ایم که شامل شش نوع بند قیدی زمان، شرطی، سببی، منظوری، نتیجه ای و حالت است. با استفاده از تحلیل آماری درمی یابیم که بندهای قیدی در فارسی در دو جایگاه آغازی و پایانی واقع می شوند و گرایش غالب آنها به قرار گرفتن در جایگاه آغازی است و همچنین از چهار عامل یادشده، سه عامل در تعیین توالی این بندها مؤثر است. عامل معنا تأثیر بسزایی در توالی انواع بندهای قیدی دارد و عامل کلام نیز عامل بسیار مهمی در تعیین جایگاه بندهای قیدی است. وزن به عنوان عاملی شناخته شد که نقشی در تعیین این توالی ندارد، اما تصویرگونگی عاملی مهم در تعیین جایگاه این گونه بندها، به ویژه بندهای آغازی است
میزان وابستگی نحوی و معنایی بندهای متممی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وابستگی از مهم ترین روابط بین عناصر نحوی است. در وابسته سازی، واحدی به واحد دیگری وابسته می شود. یکی از انواع ساخت های وابسته، بند متممی است. در این پژوهش به بررسی میزان وابستگی نحوی و معنایی بندهای متممی زبان فارسی می پردازیم. افعال متممی فارسی را براساس عوامل معنایی ازجمله احتمال انجام فعل بند اصلی، هم ارجاعی و هم زمانی بین بند متممی و بند اصلی، در طبقات متفاوت وابستگی قرار داده ایم. سپس، با بررسی عوامل نحوی ازجمله زمان فعل بند متممی، حضور یا نبود متمم نما در بند متممی، هم واژگانی شدگی و یا حالت فاعلی و مفعولی در بندها مشخص کرده ایم که کدام افعال دارای بیشترین میزان پیوستگی بین بند اصلی و بند متممی هستند. آن دسته از بندهای متممی که بیشترین پیوستگی را با بند اصلی دارند، گرایش دارند که در یک جمله واحد با بند اصلی قرار بگیرند. در این پژوهش مشخص شد افعال بهره کشی بیشترین پیوستگی را بین بند متممی و بند اصلی دارا هستند و گرایش بندها در این افعال برای پیوند در یک جمله واحد بیشتر است؛ بنابراین، در بالای پیوستار متمم سازی قرار می گیرند. در کنار افعال بهره کشی، افعال وجهیتی با پیوستگی یکسان قرار دارند و در پایین پیوستار متمم سازی، افعال اداراکی- شناختی-بیانی قرار می گیرند که دارای کمترین پیوستگی بین بند اصلی و متممی هستند. با بررسی عوامل نحوی در پیوند بند متممی و بند اصلی، مشخص شد زبان فارسی از فرایند هم واژگانی شدگی در پیوند بندهای متممی استفاده نمی کند. این پژوهش پیوستاری از افعال متممی فارسی و تأثیر تصویرگونگی بر پیوند این افعال به دست می دهد.
پیوستار نمادپردازی آوایی در اشعار حافظ «برطبق نظریه هینتون»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
59 - 85
حوزههای تخصصی:
تصویرسازی و تصویرگونگی که پیامد ارتباطِ انگیخته بین دال و مدلول در سطح نشانه است، مختص ه ای ادبی و زیبایی شناختی است که کاربرد گسترده آن در اشعار شیخ ازل حافظ شیرازی توجه بسیاری از پژوهشگران را به سوی خود جلب نموده است. در این راستا، هدفِ پژوهشِ حاضر، بررسی گونه های مختلف روابط انگیخته و فراوانی آن ها در چهارچوب پیوستار نمادپردازی آوایی پیشنهادی هینتون و همکاران (Hinton et al. 1994) در مجموعه اشعار حافظ است. به این منظور، پس از گردآوری بیت ها یا مصرع هایی که در برگیرنده یکی از روابط انگیخته بودند، انواع نمادپردازی آوایی مشتمل بر گونه های عینی، تقلیدی، ترکیبی و قراردادی، به همراه میزان فراوانی آن ها در پیکره پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش با در نظر گرفتن گونه های مختلفِ روابط انگیخته، از بیشترین تا کمترین سطح شفافیت در پیکره مورد بررسی، بیا ن گر اهمیتِ این ارتباط در سطح نشانه های شعری بوده که منجر به جذابیّت و ماندگاری این اشعار نیز شده است. بررسی کمّی این نشانه ها نیز نشان داد که بین میزان انگیختگی و فراوانی آن ها نسبت و ارتباط مستقیمی وجود دارد؛ به این معنا که بر روی محور تصویرگونگی هر چه به سمت شفافیّت بیشتر پیش رویم بر تعداد و فراوانی نشانه ها افزوده شده و هرچه از سطح شفافیّت کاسته شود، تعداد و فراوانی داده ها کمتر می شود.
توجیه تقابل های استعاریِ حوزه مفهومی «مرگ» در قالب نظریه تصویرگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهومی شدگی حوزه معنایی مرگ به دلیل پیچیدگی و ناشناختگی از طریق ساختارهای استعاری به طرق مختلف و گاه حتی متقابل صورت می گیرد. هدف اصلی این مقاله بررسی نگاشت های مفهومی مرگ با حوزه های مبدأ متقابل و توجیه آن درقالب نظریه تصویرگونگی است. پیکره مورد بررسی با درنظر گرفتن آثار ادبی زبان فارسی از عواملی چون بازه زمانی، جنسیّت، وزن و گونه های ادبی انتخاب و بررسی شد. برطبق نتایج این بررسی، حوزه های متقابل زیر مشاهده شد: جهت، مسیر، فاصله، طیفِ نور، فضا، جان بخشی، خوراک، درجه حرارت و نیز طیف سلامت و دوام. این ویژگی با توجه به تجربه انسان از مرگ در جهان مادی از یکسو و باورها و اعتقادات مذهبی توجیه شده و نشان می دهد که بین تقابل های استعاری در درون زبان (سطح دالّ) و ویژگی های برون زبانی (سطح مدلول) نوعی هماهنگی از نوع تصویرگونه وجود دارد.
تغییرپذیری در اصطلاحات دارای نام اندامِ سر در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیکره این پژوهش، شواهدی هستند که نجفی (1378) برای اصطلاحات دارای نام اندامِ سر ذکر کرده است. شیوه های تغییرپذیری مطرح در مون (1998) و لانگ لاتز (2006) هم چارچوب نظری اند. یافته ها نشان می دهد اصطلاحات نام اندامی زبان فارسی به واسطه فرایندهای اضافه سازی، جابه جایی نحوی، جایگزینی و حذف، در سطوح مختلف تغییرپذیرند. تغییرپذیری در سطح نحوی به صورت پسایند شدگی، قلب نحوی، مصدر شدگی و اسم مصدرشدگی، مجهول شدگی، تغییرپذیری نقشی، اضافه سازی گروه حرف اضافه ای و حذف فعل دیده می شود. در سطح معنایی، تغییرپذیری از طریق چندمعنایی و ایهام شدگی روی می دهد. تغییرپذیری در سطح واژگانی شامل فرایندهای اضافه سازی اسم، صفت، قید، جایگزینی اسم، جایگزینی فعل و حذف فعل است و در سطح واژی نحوی نیز اضافه سازی یای نکره و نشانه های جمع مشاهده شد. بررسی ها نشان می دهد که فرایندهای اضافه سازی و جابه جایی نحوی، نشانگر تمایل اصطلاحات به رعایت اصل تصویرگونگی کمیّت و تصویرگونگی پیچیدگی هستند. در عین حال، فرایندهای چندمعنایی، ایهام سازی، تغییرپذیری نقشی و حذف، نشان از رعایت اصل اقتصاد می دهند.
تصویرگونگی خط در نسخه قرآنی 1200 محفوظ در موزه آستانه قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه قرآنی شماره 1200 محفوظ در موزه آستان قم منسوب به قرن دوم هجری است. این نسخه علاوه بر مسائل نسخه شناسی مانند تاریخ کتابت، سه سطری بودن و نگارش بر کاغذ، به جهت طراحی خاص و منحصر به فرد حروف و صفحه آرایی آن دارای اهمیت است. هدف: تلاش می گردد در این مقاله علاوه بر معرفی این نسخه، شیوه خاص نگارش حروف در این نسخه از منظر بازنمایی کلمات در خوشنویسی اسلامی و رابطه آن با ایجاد معنا برای مخاطب مورد بررسی قرار می گیرد. روش: این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و برای انجام آن از منابع کتابخانه ای و آرشیوی استفاده شده است. یافته ها: نوشتار همان تصویر متن و تجسم مادی امر مجرد و غیرمادی است. در این نسخه بعضی از کلمات و حروف به گونه متمایزی نسبت به سایر کلمات و حروف طراحی شده اند این کلمات از نظر معنایی در متن دارای اهمیت هستند. در واقع ارتباط بین ویژگی های صوری و معنایی نشانه نوشتاری برقرار است که در نشانه شناسی با عنوان تصویرگونگی درونی شناخته شده است. در این نسخه تصویرگونگی درونی در بازنمایی کلماتی به کار رفته که معنای ویژه ای در آیه مورد نظر دارند و نقش تأکیدی ایفا می کنند. نتیجه: نتایج تحقیق نشان می دهد که نوشتار همچون نشانه در خوشنویسی اسلامی در دو سطح صورت و معنا عمل می کند و به تصویرگونگی درونی در متن از منظر بصری و معنایی می انجامد. این تصویرگونگی بر درک معنای متن تأثیر گذار است.
تصویرگونگی آوایی بررسی رابطه میان آوا و معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگره سوسور درباره رابطه قراردادی (یا به تعابیر دیگر، وضعی، اعتباری، یا دل بخواه) میان واژه ها و مدلول های شان بر جریان غالب زبان شناسی نوین سایه افکنده و چون قاعده ای بنیادین در زبان شناسی نمایانده شده است. اما مطالعات پرشماری از اواخر دهه دوم سده بیستم تا به امروز این نگره سوسوری را با استناد مثال های نقض گوناگونی از زبان های مختلف جهان به پرسش گرفته و رابطه میان آوا و معنا را در این مثال ها نه پیوندی دل بخواه یا مبتنی بر قرارداد محض، بلکه رابطه ای «تصویرگونه» برشمرده است. نوشتار حاضر، پس از مرور مطالعات عمده ای که در این زمینه صورت گرفته اند، رأی سوسور را درباره رابطه قراردادی میان واژه ها و مدلول های شان به معیار نقد می سنجد و، در پایان، به چشم انداز تازه ای که ممکن است از رهگذر نقد دیدگاه سوسور و به واسطه مفهوم «تصویر گونگی آوایی» به سوی واج شناسی شناختی گشوده شود اشاره گذرایی می کند.
نام آواهای فارسی: تحلیلی بر اساس رابطه تصویرگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
295 - 317
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه تحلیلی توصیفی و داده بنیاد از ارتباط میان نام آواهای زبان فارسی و ویژگی تصویرگونگی آن ها، همه نام آواهای ثبت شده در فرهنگ نام آواها در زبان فارسی را بررسی کرده است. سپس، با تحلیل صوری و معنایی 2570 نام آوا، تمامی این نام آواها را از منظر ارتباط تصویرگونگی میان صورت و معنا و مصداق نام آوا و میزان کاربرد مورد تحلیل قرار داده است. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد که کم کاربردترین نوع نام آوا در زبان فارسی «نام آوای مستقیم غیر واژگانی» است که در آن، اگر چه صورت آوایی بازنمود مستقیم صدای تولیدشده است ولی سرپیجی از قواعد ساخت واژی زبان موجب فراوانی پایین این گروه از نام آواها می شود. «نام آواهای بیانگر» که به مفاهیمی مانند ابعاد و ویژگی های ظاهری اشاره دارند، «اندیشه آواها» که احساس، درک و دریافت درونی را بازنمایی می کنند، و «نام آواهای غیر مستقیم یا متداعی» که تولید کننده صدا را باز می نمایانند، به ترتیب در رده های دوم تا چهارم کم کاربردترین نام آواها قرار می گیرند. پس از این گروه ها، «نام آواهای مستقیم واژگانی» که آشناترین دسته از نام آواها در دانش عمومی سخنگویان به شمار می آیند، پرکاربردترین الگوی تصویرگونه در ساخت نام آواها هستند. در نهایت، بزرگ ترین گروه نام آواها به «نام آوا واژه » تعلق دارد که فرآورده مشارکت هر یک از انواع نام آواها در فرایندهای ساخت واژی و صرفی هستند.