مطالب مرتبط با کلیدواژه

دین خویی


۱.

بازخوانی، تردید وبازسازی برخی پیش فرض ها انقلاب اسلامی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: باورها انقلاب ایدئولوژی ناخودآگاه سیاسی خصلت سیاسی دین خویی کنش سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۷۲ تعداد دانلود : ۹۵۱
این مقاله تلاش می کند به جای آنکه یک نظریه فراگیر و جامع را در تبیین انقلاب وانقلاب اسلامی مطرح کند، فقدان اعتبار نظری چنین رویکردی را بازخوانی مجدد برخی از پیش فرض ها ارایه شده ،برای فهم بهتر پیچیدگی جامعه نشان دهد. توجه به ابعاد ناخودآگاه نقش باورهای دینی در کنش سیاسی- اجتماعی جامعه (و دراین مقاله به عنوان یک مطالعه موردی بحث انقلاب اسلامی) در حقیقت پرداختن به حلقه مفقوده و کمتر اندیشه ای در تحولات سیاسی و اجتماعی این مرز وبوم است. نظریه ایدئولوژی در خصوص تبیین انقلاب اسلامی از سوی بسیاری از محققین از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا به عزم آنها آنچه انقلاب ایران را از گونه های دیگر انقلاب متفاوت می کند نقش اسلام و شکل گیری یک دولت اسلامی است. در این پژوهش براین نکته تاکید شد که علیرغم بیان برخی از وجوه انقلاب از سوی این نظریه پردازان، مفهوم ایدئولوژی به علت تقلیل گرایی مستتر د رآن و تلاش برای تبدیل آن به متغیری عام در تبیین تحولات سیاسی اجتماعی ایران در اکثر مقاطع تاریخی ایران ودر عین حال سیطره الگوی های سیاسی با جمعیت های خاص، از قدرت تبیین لازم برخوردار نمی باشد. داده های این پژوهش با رد ومفروضه اصلی اکثر تحقیق های انجام شده در این زمینه یعنی «دین گریزی» و «دین ستیزی» در دوران پهلوی تداوم و تاثیر این باورها را در شکل دهی فرم انقلاب بازشناسی می کند.
۲.

گونه شناسی نظریه های انحطاط در آرای چهار فیلسوف معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه سنت تجدد غرب انحطاط عقب ماندگی دین خویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۸۳ تعداد دانلود : ۱۱۵۹
این مقاله به بررسی دیدگاههای چهار فیلسوف معاصر ایرانی درباره منشأ و منوال انحطاط اندیشه سیاسی در ایران متأخر می پردازد. هر کدام از این متفکران نماینده یک نحله فکری محسوب می شوند: رضا داوری به عنوان یک متفکر «هویت اندیش»، انحطاط را بر مبنای «بحران عالمگیر غربزدگی» تبیین می کند. در مقابل،سید جواد طباطبایی در مقام یک متفکر متجدد بر مبنای «هبوط فلسفه و شرایط امتناع اندیشه» و به خصوص اندیشه سیاسی به طرح نظریه انحطاط می پردازد. عبدالکریم سروش در جایگاه یک متفکر نواندیش دینی انحطاط مسلمین و نه مورد خاص ایران را موضوع تأمل خود قرار می دهد و آرامش دوستدار در نقطه مقابل سروش با نقد رادیکال و نیچه ای بر نهاد دین، «سیطره تاریخی تفکر دینی» بر حیات اجتماعی ایرانیان را عامل انحطاط می داند. بنظر می رسد در میان این نظریه پردازان، طباطبایی روایت جامعتری را از نظریه انحطاط عرضه می کند و آن را محور اصلی پروژه تحقیقاتی خود قرار می دهد. اما وجه مشترک همه این متفکران بی اعتنایی به ساحت پراکسیس یعنی صورت بندی اجتماعی ایده و توقف تئوری در عالم ذهن و سطح انتزاع است، بطوریکه بعضی از آرای مزبور، توان توضیح حداقل پیشامدها و روندها را ندارند. آنچه در پی می آید کاوش و ارزیابی منطق و ساز و کار نظریه های چهارگانه است. همه این متن در پی پاسخ بدین مسأله است که کانون تراکم یا موتور محرکه امتناع اندیشه در چه حوزه ای است. به عبارت دیگر شرایط ایجاد و امتداد سرشت اندیشه چیست که در ایران متأخر، مفقود شده است. روش پژوهش این مقاله، تفسیر متن و نیز سنجش روایی تفسیر از طریق گفتگوی عمیق با صاحبان تخصص در اندیشه سیاسی – من جمله بعضی از همین چهار متفکر – است.
۳.

امتناع تفکر در فرهنگ دینی؛ نقد و نظری بر آرای «آرامش دوستدار»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دوستدار ایران عقلانیت امتناع تفکر دین خویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۸۳ تعداد دانلود : ۱۰۰۴
«آرامش دوستدار»، مشکل اصلی جامعه ایران را «ناپرسایی» توصیف می کند و علت آن را نیز فقط یک چیز می داند: «فرهنگ دینی». بدین ترتیب «ممتنع بودن اندیشیدن در فرهنگ دینی» تز کانونی در آرای اوست. او البته ادعا می کند که ناپرسایی و علت آن، یعنی حاکمیتِ فرهنگ دینی در ایران، محدود به دوره حضور اسلام نمی شود، بلکه به ایران باستان بازمی گردد. این نظر جنجالی، او را به چهره ای نام آشنا در محیط روشن فکری ایران تبدیل کرده است. در این مقاله، به ارزیابی آرای وی با استفاده از اندیشه های ریچارد رورتی، فیلسوف پست مدرن آمریکایی پرداخته می شود که دو برداشت مضیق و موسع از عقلانیت را در برابر هم قرار می دهد و به نقد نگرش مضیق نسبت به عقلانیت می پردازد. پرسش اصلی این مقاله آن است که نظرهای دوستدار در قالب کدام برداشت از عقلانیت قرار می گیرد. با بررسی آثار دوستدار به نظر می رسد که درک او از عقلانیت در قالب برداشت مضیق از این مفهوم قرار می گیرد؛ نگرشی که هرچه را خارج از چارچوب آن قرار گیرد، بیرون از دایره عقلانیت تلقی می کند. کلان روایتِ دوستدار از تاریخِ فرهنگیِ ایران مبتنی بر تعمیم های گسترده و فاقد معیاری است که ظرافت ها و پیچ و خم های این فرهنگ را نادیده می گیرد. او چون فرهنگ اسلامی و ایرانی را به زعم خود فاقد بنیادی ترین پرسش های فلسفی می داند، انبوه پرسش های دیگری را که در قالب الگوی او نمی گنجند، به هیچ می انگارد. در حوزه سیاست، دوستدار نوعی از رابطه میان دین و دولت را که از دوران هخامنشیان بر ایران مسلط بوده است، مقوم حاکمیت فرهنگ دینی می داند و البته چنان سیطره ای برای این فرهنگ قائل است که گریز از آن و گذار به جامعه ای توسعه یافته با معیارهای مورد پذیرش وی ناممکن می نماید.