مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
رسانه
حوزه های تخصصی:
با گسترش رسانه های جمعی در سطح داخلی و خارجی و تأثیر آنها بر نهادهای فرهنگی جامعه، عناصر مشترک فرهنگ های مختلف در اثر تماس، آمیزش و ارتباط فرهنگ ها با یکدیگر در حال امتزاج اند.
تحول مهم حوزه فرهنگ، درک متقابل فرهنگ ها از یکدیگر، بدون گرایش به حذف است. در این راستا، طرح دموکراسی فرهنگی با تأکید بر این اصل استوار است که وابستگی هر فرد به یک فرهنگ، یکی از اساسی ترین نیازهای انسانی است و هر فرد، گروه و جماعت از حق انتساب خود به فرهنگ یا فرهنگ های خاصی برخوردار است.
در این مقاله با طرح این پرسش که مؤلفه های دموکراسی فرهنگی چیست به تبیین رابطه متقابل بین رسانه و فرهنگ پرداخته می شود. احترام به حفظ ارزش های دیگران و حرکت به سوی جامعه جهانی توأم با وفاق و همدلی، منوط به رفع موانع ارتباطات میان فرهنگی است و نه آنکه فرهنگ ها حذف شوند. رسانه ها ابزار و نهادهای مؤثر در فرهنگ هر جامعه به حساب می آیند و حوزه عمل و فعالیت آنها فرهنگ است. نتیجه این ارتباط و پیوند برقراری رابطه ای متقابل بین رسانه و فرهنگ است. انقلاب اطلاعات و به تبع آن، جهانی شدن رسانه ها از قبیل: اینترنت، پست الکترونیک ، شبکه های اجتماعی، وبلاگ، تلفن همراه ، نمابر و جز اینها نقطه عطفی در گسترش همکاری های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان جوامع مختلف شده است که از آن جمله می توان به افزایش سرعت ارتباطات، دسترسی جهانی به اطلاعات، ایجاد منبع جدید قدرت و نیز گسترش فرهنگ جهانی مشترک اشاره کرد.
تاثیر رسانه بر تغییر الگوهای رفتاری و اخلاق رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جهان حاضر، وسایل ارتباط جمعی و رسانه های گروهی با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و تاثیر بر افکار و عقاید عمومی نقش بسیار مهمی برعهده دارند. سیر تحول سریع در عصر اطلاعات و لزوم مبادله هرچه بیشتر بین نظام های سنتی و مدرن، رسانه های گروهی را اهمیتی خاص بخشیده است تا جایی که بعضی از اندیشمندان معتقدند توسعه نظام های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و پیشرفت رسانه ها و تکنولوژی های ارتباطی لازم و ملزوم یکدیگرند.
سبک زندگی تلویزیونی و مصرف
حوزه های تخصصی:
امروز استفاده از رسانه یک امر طبیعی است چرا که رسانه ها بخش مهمی از زمان و مکان را در زندگی روزمره ما اشغال کرده اند. تأثیر رسانه در زندگی را در نقش فرآیند هویت سازی، لذت بخشی و ساختمند شدن زندگی روزمره میتوان دید. رسانه ها در کنار آن واقعیتی که وجود دارد یک واقعیت نمادین برای ما می سازند. رسانه ها برای تسهیل در دسترسی به مخاطب، مخاطبان خود را بر مبنای سبک زندگی طبقه بندی میکنند. رسانه ها موجب تغییر سلیقه و در نهایت تغییر الگوی مصرف شوند. رسانه ها از جمله تلویزیون می توانند برداشت ها و تصاویری از زندگی و سبک آن ترسیم و ترویج کنند و بر ارزش و نگرش هایی که منجر به شکل گیری یک نوع رفتارو سبک زندگی مصرف می شود تأثیر بگذارند. بر اساس نظریه بوردیو افراد به واسطه برخورداری از انواع مختلف سرمایه (فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) دست به مصرف فرهنگی، مادی میزنند. اغلب افراد تلاش میکنند با مصرف نوع خاصی از کالاها یا نوع خاصی از پوشاک، تغییر طبقاتی خود را اعلام کنند و یک هویت طبقاتی و سبک زندگی جدیدی را به دست آورند. در سریال های نمایشی تلویزیون طبقه بالا بیش از طبقات متوسط وپایین نمایش داده میشود. انعکاس بیشتر زندگی قشر مرفه موجب تمایل افراد به سبک زندگی مرفه ومصرف گرایی میشود.
رسانه و نگرش زنان به هویت جنسیتی خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر هویت یابی جنسیتی زنان تحت تاثیر عوامل متعددی قرار گرفته است. وضعیت و جایگاهی را که زنان امروز در جامعه به دست آورده اند بسیارمتفاوت با وضعیت و جایگاه آنان در گذشته می باشد. امروز زنان و جامعه نسبت به هویت جنسیتی ایشان همگام با حرکت جهان به سوی مدرنیته نگرشی مقبول تر یافته اند. یکی از عوامل موثر بر این تغییر نگرش، تاثیر رسانه ها، به ویژه رسانه های مدرن همچون اینترنت می باشد.
نویسنده در این مقاله پس از مقدمه، ابتدا به تعریف هویت و رابطه آن با جنسیت می پردازد و سپس نحوه شکل گیری هویت زنانه و عناصر این هویت را در رابطه با رسانه برمی شمرد. هدف این مقاله، بررسی هویت جنسیتی زنان و ارتباط آن با رسانه به ویژه رسانه های مدرن همچون اینترنت می باشد.
اخلاق رسانه، مقایسه منشورات جهانی با دستورهای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به گستردگی نقش رسانه های جمعی در جهان معاصر و کارکرد ویژه آنها در شکل دهی افکار عمومی و نیز با توجه به وجود زمینه های مناسب برای انحرافات اخلاقی فعالان این عرصه، اهتمام به رعایت ارزش های اخلاقی در این حوزه ضرورت بیشتری یافته است. در غرب، منشورات اخلاقی متعددی در قرن بیستم درباره حرفه خبررسانی از سوی موسسات و مراکز بزرگ مرتبط تنظیم و ارائه شده است. در اسلام نیز توجه ویژه ای به مسئله خبررسانی شده است. در این مقاله ضمن ارائه گزارشی از منشورات جهانی اخلاق رسانه و مقایسه آن با دستورات اخلاقی اسلام برتری های اخلاق اسلامی در این زمینه تبیین شده است.
از مناسبات بینامتنی تا مناسبات بینارسانه ای بررسی تطبیقی متن و رسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت و بینارسانه هر دو پدیده های گفتمانی هستند که نظام های نشانه-معنایی را با آشناییزدایی یا تعامل متن و رسانه، تحت تاثیر قرار میدهند. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمان های چندرسانه ای بوده است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما، تئاتر و فضای سایبری به نظر میرسد به خوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانه ای را توجیه کند تا اینکه بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانه های گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همهی ویژگی های نشانه ای آن ها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهم ترین ویژگی این تلاقی رسانه ای استقرار یک ماده و فرم بیان در کنار ماده و فرم بیانی دیگر است. هدف این مقاله علاوه بر بررسی گفتمان بینارسانه ای، مطالعهی نقش آن در نشانه -معناشناسی و هنر میباشد. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوه های حاصل از تعامل رسانه ها، جهت دستیابی به نظریهی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار میگیرد.
کالبد شکافی نقشه و نقش آن در اعمال قدرت و القاء سیاست
منبع:
تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی دوئره ششم پائیز و زمستان ۱۳۸۵ و بهار و تابستان ۱۳۸۶ شماره ۸ و ۹
حوزه های تخصصی:
نقشه مهمترین ابزار شناخت در جغرافیا و عالی ترین وسیله جهت به نمایش در آوردن اطلاعات جغرافیایی است. محیط شناسی در معنای کلی آن یعنی مطالعه رابطه انسان با محیط طبیعی و انسانی، تنها به وسیله نقشه امکان پذیر است. نقشه به عنوان ابزاری در خدمت محیط شناسی و باز نمایی کننده تسلط انسان بر محیط پیرامون خود، همواره ابزاری در اختیار قدرت سیاسی و حاکمیت ها بوده است. لذا نقش مهمی در القاء سیاست و اعمال قدرت ایفا می نماید. مفهوم قدرت در اینجا تنها محدود به قدرت حکومتی نبوده بلکه همه شکل ها و صورتبندی های قدرت در سطوح مختلف جامعه را شامل میگردد. به چه علت نقشه به عنوان ابزاری در خدمت اعمال قدرت و القاء سیاست قرار می گیرد؟ مقاله حاضر به منظور پاسخگویی به این پرسش طراحی و نوشته شده است. به این منظور یک چارچوب نظری – مفهومی به شرح ذیل ارائه شده است که نسبت نقشه و قدرت در قالب آن مورد مطالعه قرار گرفته است:
1- نشانه شناسی 2- قدرت و متن 3- گفتمان 4- قدرت و رسانه 5- نقشه ادراکی و شناختی.
فرضیه اصلی این پژوهش این است که نقشه جغرافیایی به این علت در اعمال قدرت و القاء سیاست نقش دارد که ” نشانه“ است. از دیدگاه هستی شناختی، نشانه بودن یعنی اینکه نقشه انعکاس و بازتاب عینی واقعیتها و عوارض جغرافیایی بصورت یک به یک نیست بلکه جایگزین آن واقعیت هاست. از نظر انتقادی نقشه تنها یک ابزار انتقال اطلاعات بصورت خنثی نبوده بلکه وابسته به منافع و نیات و خواست های کنشگران (کارتوگراف ، سفارش دهندگان ، دولت ها و حتی تفسیر مخاطبان) است. از دیدگاه پسانوگرایانه (پست مدرن ) نقشه یک صورت متعین ( از پیش تعیین شده و مطلق) از جهان نبوده بلکه بسته به میل کنشگران ، جهان به اشکال مختلف قابل بازنمایی و نمایش می باشد. از دیدگاه سازه گرایانه ، نقشه علاوه بر موارد فوق الذکر، ابزار ساختن واقعیت و واقعیت ساز است.
ابعاد اسلام هراسی در بریتانیا پس از یازده سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر پایه شواهد و تحقیقات معتبر علمی و دانشگاهی، در مورد وجود اسلام هراسی در بریتانیا تردیدی وجود ندارد. براساس مطالعات انجام شده، ظهور و بروز اسلام هراسی در سه حوزه عمومی، رسانه ای و دولتی قابل پیگیری است. پرسش اصلی این مقاله، سنجش و ارزیابی شکل و شدت اسلام هراسی در هر یک از این حوزه هاست و ضمن بررسی ریشه ها و زمینه های شکل گیری اسلام هراسی در بریتانیا کوشیده تا ابعاد آن را مشخص کند. به طور کلی به نظر میرسد در نوع برخورد و نحوه تعامل با اقلیت مسلمان بریتانیا سیاست های مؤثری به منظور مقابله با اسلام هراسی در هر یک از حوزه های یادشده وجود ندارد و در نتیجه سیاست های موجود، خواسته یا ناخواسته، اسلام هراسی و تبعیض علیه مسلمانان در حال گسترش است.
ارتباطات در بحران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بحران به طور ناگهانی به وقوع می پیوندد و برای ساخت های زیربنایی و یا ارزش ها و هنجارهای اساسی یک نظام تهدیدی جدی است از این رو مستلزم واکنش سریع می باشد. با توجه به نقش اطلاع رسانی و ارتباطات در بحران، هدف اصلی این پژوهش، یافتن روش های دستیابی به نحوه ارتباطات در بحران می باشد.
روش: در این مطالعه مروری توصیفی، با جست وجو در بانک های اطلاعاتی الکترونیکی معتبر مانندSID، و Magiran و با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط و نیز بررسی فهرست منابع و جست وجوی مقالات و آثار کارشناسان بحران، مقالات و منابعی که به بررسی نتایج ارتباطات در بحران پرداخته بودند انتخاب و تحلیل شدند.
یافته ها: قبل، هنگام و بعد از بروز بحران، مدیریت بحران می بایست در خصوص ارتباط و اطلاع رسانی به مردم، گروه ها، مسئولین، نهادها وغیره اقداماتی را در دستور کار خود قرار داده و در این خصوص طرح یا طرح هایی را تدوین و متناسب با شرایط مختلف بحران به مرحله اجرا در آورد.
نتیجه گیری: برای کنترل و مقابله با بحران به طور عمده دو رویکرد و راهبرد وجود دارد: مستقیم (کاربرد قوه قهریه) و غیرمستقیم (کاربرد روش اقناع و مقابله نرم). در هر دو راهبرد، مدیرانِ بحران می بایست به طور مستمر با مخاطبین خود اعم از رهبران مدیریت بحران، مردم، نیروهای خودی و مقامات و مسئولین ارتباط برقرار و ضمن افشای ماهیت اغتشاشگران و اطمینان دادن به مسئولین و مردم و ایجاد آرامش و رفع نگرانی ها، حمایت و همکاری آن ها را جلب نموده و رهبران بحران و اغتشاشگران را وادار به تسلیم یا تعدیل خواسته ها و روش های خود نمایند.
اخلاق و رسانه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان اخلاق و رسانه و نحوه تعامل آنها از جمله موضوعات محوری است که در چند دهه اخیر اذهان محققان را به خود معطوف داشته است. امروزه تعامل میان این دو واقعیت، دو متن، دو نهاد و دو عنصر فرهنگی و تکنولوژیکی، دست مایه بررسیهای علمی و تأمّلات محققانه واقع شده و نقطه تلاقی این دو، از منظرهای گوناگون جامعه شناسی، جامعه شناسی و دانش ارتباطات، اخلاق، فرهنگ و...مورد بحث و مداقّه قرار گرفته است. این تعامل، با چرخه سوم یعنی «فرهنگ» نیز رابطه دارد. در واقع، فرهنگ بستر وقوع انواع ارتباط، از جمله ارتباط اخلاق و رسانه است. دو مفهوم ترکیبی پربسامد «اخلاق رسانه ای» و «رسانه اخلاقی» از رهگذر توجه به نحوه تعامل اخلاق و رسانه پدید آمده اند.
این مقال با رویکرد تحلیلی، نظری به بررسی اخلاق رسانه و چگونگی تعامل آن دو میپردازد.
اخلاق رسانه؛ بایدها و نبایدهای اخلاقی در رسانه ملی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکرد تحلیلی و اسنادی و با هدف بررسی بایدها و نبایدهای اخلاقی در رسانه ملی تدوین یافته است. سؤال اصلی این است که در اسلام چه ارزش های اخلاقی و بایدهایی برای عرصه رسانه، وجود دارد؟ «اخلاقِ رسانه» ، معرفی چارچوب نظری است که اصحاب رسانه ملزم به رعایت آن هستند. «رسانه دینی»، رسانه ای هدایتگر، دین مدار و اخلاق محور است، به گونه ای که در همه برنامه های خود، ملاک را محوریت خدا، دین، آموزه های دینی، اخلاقی و معارف اهل بیت(ع) قرار میدهد. مهم ترین ارزش هایی که باید رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران بدان پایبند باشد، عبارت اند از: مسئولیت پذیری، شجاعت و شرافت حرفه ای، حق گرایی، بازنمایی واقعیات و عدم تحریف و دستکاری آن، صداقت و راست گویی، عینیت، اعتبار و روایی برنامه ها، اجتناب از غوغاسالاری رسانه ای، رعایت حرمت مخاطبان، رعایت مصالح نظام اسلامی، حفظ حریم خصوصی، حفظ رازداری و امانت داری، حقِ دستیابی به اطلاعات سازنده و مفید، ترویج محاسن و مکارم اخلاقی و حرمت سانسور و خودسانسوری.
واقعیت رسانه و توده در حاد واقعیت بودریار(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بودریار که در آثار اولیه خود در مرحله گذار از مارکسیسم قرار دارد، توصیف روشن و کارآمدی از جامعه مصرفی به عنوان ویژگی مهم سرمایه داری جدید ارائه میدهد. او پس از مجهز شدن به مفاهیم و نظریات مربوط به تکنولوژی و جامعه مصرفی و با آغاز عصر اطلاعات، به سراغ آن میآید تا آن را در ارتباط با مفاهیم پیشین تحلیل کند و نتیجه ترکیب عملی تکنولوژی، جامعه مصرفی و عصر اطلاعات، او را به مشاهده جامعه جدیدی میکشاند که عده ای آن را پُست مدرن نامیده اند. بودریار الگوی کامل این جامعه را آمریکا میداند و تلاش میکند به کمک مفهوم مهم خود، یعنی حاد واقعیت و نیز توجهش به تکنولوژیهای جدید، رسانه ها و توده به توصیف وضع جدید پیش آمده یا در حال وقوع بپردازد. این مقاله، ضمن نگاهی توصیفی به سیر تحول اندیشه بودریار، به مفهوم کلیدی اندیشه او یعنی حاد- واقعیت پرداخته، سپس به تصویری که وی از رسانه و فرو پاشی معنی و زایل شدن امر اجتماعی و نهایتاً شکل گیری توده بر اساس مفهوم حاد- واقعیت ارائه میدهد، توجه شده است. سرانجام، بارویکردی انتقادی برخی دیدگاه های وی مورد بازخوانی قرار گرفته است.
تلویزیون و دین: چالش ها و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چالش رسانه های مدرن، مثل تلویزیون، با دین همواره مطرح بوده است. پس از انقلاب اسلامی ایران، این چالش ها دلمشغولیهای فراوانی را برای پژوهشگران این عرصه ایجاد کرد. در چند سال گذشته، تلاش زیادی برای برطرف کردن این چالش ها به عمل آمد، ولی هنوز اختلافات اساسی در این حوزه، بخصوص در میان پژوهشگران حوزه دین و رسانه و ارتباطات مطرح است.
این مقاله با رویکرد تحلیلی، پس از تعریف دین و بیان ویژگیها و کارکردهای تلویزیون، به سه نظریه معروف در این زمینه، یعنی نظریه ابزارگرایانه، ذات گرایانه و تعامل گرایانه پرداخته و چالش های اساسی در این حوزه را مطرح و در پایان، نیز راهکارهایی را ارائه داده است.
تأثیر استفاده از رسانه ها بر احساس جوانان نسبت به حیات اجتماعی
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به ارزیابی نقش رسانه ها در تکوین و تغییر احساسات جوانان نسبت به حیات اجتماعی می پردازد. به این معنا که نوع و میزان استفاده از رسانه ها تا چه اندازه بر احساسات جوانان درباره دنیای پیرامونشان وجهانی که در آن زندگی می کنند نقش دارند. هدف اصلی تحقیق، شناخت نقش رسانه ها در تغییرات احساسات جوانان نسبت به حیات اجتماعی می باشد. روش تحقیق، پیمایشی و جامعه آماری آن کلیه جوانان (15 الی 29 ساله) ساکن شهر گرگان بوده اند؛ و حجم نمونه 400 نفر تعیین شده، که بر اساس چارچوب نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاصل از داده های جمع آوری شده نشان می دهد که نوع استفاده از رسانه ها با احساسات جوانان نسبت به حیات اجتماعی رابطه معنی داری دارد؛ به طوری که هرچه اولویت نوع استفاده جوانان از رسانه های مدرن بیشتر باشد، احساس آن ها نسبت به حیات اجتماعی منفی تر می شود. همچنین بررسی رابطه میزان مصرف رسانه ای با احساسات جوانان نسبت به حیات اجتماعی نشان داد که میزان استفاده از رسانه ها با احساس جوانان نسبت به حیات اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد.
بررسی نقش تلویزیون در حوزه نقد و شیوه مناظره
حوزه های تخصصی:
رسانه ها با انتقال ارزش ها، هنجارها، و الگوها به مخاطبان باعث هم نوایی و هم سویی و تجانس فکری و عملی افراد جامعه می شوند. به عبارت دیگر، از آن جا که امروزه افراد اجتماع به طور گسترده ای با رسانه ها در ارتباط اند، از طریق آن ها می اندیشند، دنیا را از رهگذر آن ها می شناسند، و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از آن ها سامان می دهند. در این زمینه، تلویزیون، ورای نقش رسانه ای اش، جایگاه خاص و نقش عمده ای در جامعه ایران دارد و همین مبنای تمرکز بر آن پیش زمینة عملیاتی کردن موضوع مقاله شده است؛ زیرا امروزه تلویزیون در هر خانه ای حضور پرقدرت دارد و این به سبب جذابیت آن است.
یکی از موضوعات مرتبط با ماهیت عملکردی تلویزیون حوزه نقد است. نقد را به صورت های متفاوت می توان در تلویزیون نمایاند که برگزاری جلسات مناظره یکی از آن هاست. در این میان، برای دست یابی به هر هدفی، شناخت ماهیت آن موضوع اهمیت زیادی دارد. در مورد مناظره در تلویزیون نیز فهم نقد در ابتدا و شناخت توانایی و ظرفیت تلویزیون در حوزه روش های آن، از جمله مناظره، بسیار مهم است. در این مقاله، براساس مدل های نظری انباشتی و شناختی بر پایة چهارچوب کاشت، نقش تلویزیون با توجه به تبیین مفهوم نقد و مباحث مربوط به آن و شیوة مناظره در حکم ابزاری آگاهی بخش بررسی شده است.
یافته ها براساس بررسی کارشناسی و اسنادی با رویکرد استنباطی و تحلیلی در ابتدا حکایت از لزوم شناخت نقد دارد، بدین مفهوم که نقدی نقد محسوب می شود که به مبانی و یا نتایج یک موضوع مربوط شود وگرنه نقد به حساب نمی آید. از طرف دیگر و در مرحله بعد، مناظره در حکم یک مجرا و یک منشأ عملیاتی شدن نقد باید معطوف به موضوعی مشخص و جزئی باشد و در آن ویژگی ها و مؤلفه های نظریة نقد با توجه به تلویزیون در حکم ابزاری آگاهی بخش و اطلاع رسان در گستره عمومی و هماهنگ با مصالح و منافع عمومی لحاظ شود.
پرداختن به فلسفة رسانه
حوزه های تخصصی:
فلسفة رسانه اصطلاحی است با سابقة کمی بیش از یک دهه. هنسن Mark B.) (Hansen، هارتمن (Frank Hartmann)، و سنبوث (Mike Sandbothe) از جمله کسانی اند که به طور اثباتی یا انتقادی این اصطلاح را مورد استفاده و بحث قرار داده اند. برخی نیز همانند دیبری (Regis Debray)، مارک تیلور (Mark Taylor)، و والتر بنیامین (Walter Bengamin) در مقابل فلسفة رسانه از رسانه شناسی (Mediology) سخن گفته اند و فلسفة رسانه را کژراهة شناخت رسانه و محکوم به نقص و اشتباه در باب رسانه دانسته اند.
اما فلسفة رسانه ـ شاخه ای بسیار نو از فلسفة معاصر ـ همچنان موضوع بحث های عمیق در باب رسانه است و رسانه شناسی، به رغم انتقادات سخت خود، نتوانسته است راه را بر آن ببندد. آنچه در زمینة بحث فلسفی در باب رسانه مهم است را می توان در قالب این سؤالات مطرح کرد: فلسفة رسانه چیست و چه تعریفی دارد؟ آیا فلسفه ورزی در باب رسانه نوعی هستی شناسی، معرفت شناسی، یا پدیدارشناسی رسانه است؟ و آیا می توان همچون فیلسوفان تحلیلی از رسانه و کارکردهای آن سخن گفت و فلسفه ورزید؟
مقالة حاضر، ضمن مروری مختصر بر تاریخچة پیدایش فلسفة رسانه، سعی دارد این موضوع را تعریف کند و در پاسخ به سؤالات بالا نوع فلسفه ورزی در باب رسانه را مورد بحث قرار دهد. از نظر مقاله، فلسفة رسانه، به رغم دلایل پیروان رسانه شناسی، امری است ممکن و آن عبارت است از شناخت فلسفی رسانه، بدین معنا که فیلسوف می تواند رسانه را همچون پدیده هایی مانند ذهن، علم، و هنر مورد واکاوی فلسفی قرار دهد و رسانه، اگرچه جدا از نسبتی که انسان (مخاطب) با آن پیدا می کند و به نوعی جدا از ماهیت آگاهی وجود مستقلی ندارد، در آگاهی و ادراک آدمی تأثیر دارد. سخن گفتن از نوع تأثیر رسانه در ادراک مربوط است به نگاه های هستی شناسانه، معرفت شناسانه، پدیدارشناسانه، و تحلیلی ما به رسانه.
هویت در عصر رسانه های دیجیتال
حوزه های تخصصی:
توسعة شبکه های ارتباط الکترونیکی هویت اجتماعی انسان را وارد مرحلة جدیدی کرده است. در این مرحله، افراد با فرهنگ ها، نژادها و شرایط محیطی خاص خود می توانند در تشکیل هویت جمعی انسان نقشی فعال ایفا کنند، هرچند این کثرت ممکن است در یک برخورد ناصحیح به هرج ومرج بیانجامد، برخورد منطقی، نظام مند و مبنایی بشریت را از حاکمیت تک صدایی سوژة غربی رها می سازد. این امر مستلزم رویکردی پدیدارشناسانه است؛ که فرهنگ های بشری را پاس بدارد و راه های مسالمت آمیز زندگی در دهکدة جهانی را با ارزش های جهان شمول، که برآمده از تمدن همة بشریت است، پیشنهاد کند. در این تجربه، طی فرایندهای تعامل اجتماعی همواره گفتمان های متنوع بازسازی می شوند و خرد جمعی دائماً در حال توسعه خواهد بود. همچنین عواطف به علائق جمعی مبدل می شوند تا انسان بتواند به افراد بیشتری عشق بورزد و در غم آنان سهیم باشد.
درباره خودمختاری صنعت رسانه و تبلیغات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به این مسئله می پردازد که آیا فنّاوری رسانه و تبلیغات قدرتی فراتر از اراده آدمیان یا منطق و اراده ای از خود دارد؟ آیا فنّاوری در خدمت مقاصد و اهداف آدمیان است یا خود رسانه و تبلیغات است که مقاصد و اهداف آدمیان را تعیین می کند؟ به عبارت خلاصه تر و فنی تر، آیا فنّاوری رسانه و تبلیغات خودمختار است؟ برای پاسخ به این پرسش، محتوا و استدلال های دیدگاه های هایدگر (M. Heidegger) و بورگمان (A. Borgmann) و ایلول (J. Ellul)، که به طور عام در زمینه فلسفه فنّاوری عرضه شده است، به طور خاص در زمینه فنّاوری و صنعت تبلیغات بررسی و روشن خواهد شد و درنهایت با ارزیابی انتقادیِ دیدگاه طرف دارانِ خودمختاریِ فنّاوری پایان می یابد.
ارزیابی اثربخشی تبلیغات بانک پارسیان و شناسایی مهمترین عامل در افزایش اثربخشی آن در سطح شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه از یک سو سازمان ها، برای شناساندن و معرفی کالاها و خدمات خود و اعلام وجه تمایز آن با کالاهای مشابه، با به کارگیری رسانه های مختلف تبلیغاتی، می کوشند پیام های تاثیرگذاری را به منظور ترغیب مخاطبان به خرید ارسال کنند و از سوی دیگر، مردم با انواع تبلیغات از طریق رسانه های گوناگون در هر زمان و مکانی محاط شده اند؛ این در حالی است که آنچه در بحث تبلیغات حایز اهمیت است، ارزیابی میزان اثربخشی آن است. در این مطالعه، تلاش شده تا اثربخشی تبلیغات بانک پارسیان در جذب مشتری در سطح شهر تهران بر اساس چگونگی طی مراحل مدل AIDA ارزیابی و مهمترین عوامل اثرگذار بر افزایش آن مشخص شود. یافته های این تحقیق که به روش مطالعه توصیفی پیمایشی و با اتکا بر ابزار پرسشنامه حاصل گردیده، حاکی از آن است که تبلیغات تلویزیونی و روزنامه ای بانک، علاوه بر طی موفقیت آمیز مراحل مدل AIDA، از اثربخشی نیز برخوردار بوده است. بررسی تطبیقی میزان اثربخشی تبلیغات رسانه ها بیانگر آن است که از نظر مشتریان، تلویزیون اثربخش ترین رسانه در جذب مشتری بوده، پس از آن، روزنامه قرار دارد. علاوه بر این، آنها مهمترین عامل اثرگذار بر افزایش اثربخشی تبلیغات بانک را صداقت موجود در پیام ها و واقعی بودن آنها می دانند. همچنین، موثرترین عامل در جذب مشتریان را برخورد خوب کارکنان و احترام به آنها عنوان کرده، به ترتیب از تلویزیون و سپس روزنامه به عنوان رسانه هایی که بیشترین میزان دسترسی به تبلیغات آن را دارند و بیشترین زمان خود را به آن اختصاص می دهند، یاد می کنند. آنها تلویزیون و سپس رادیو را به عنوان با کیفیت ترین رسانه ها عنوان نموده، برای ارائه تبلیغات بعدی بانک نیز به ترتیب رسانه های تلویزیون و روزنامه را پیشنهاد می کنند.
تحلیل عاملی متغیرهای بروز پرخاشگری در تماشاگران از دیدگاه داوران فوتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر تحلیل عوامل پرخاشگری تماشاگران فوتبال از دیدگاه داوران لیگ برتر و دسته یک کشور است. از تعداد 177 داور، 131 نفر (74 درصد) در این تحقیق شرکت کردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامة محقق ساخته استفاده شد که متغیرها و گویه های مختلف آن به صورت اکتشافی، شناسایی و توسط سه نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه و 16 نفر از داوران و کارشناسان داوری کشور بازبینی شدند. از روش آماری تحلیل عامل اکتشافی برای تعیین عوامل اصلی پرخاشگری تماشاگران استفاده شد. قبل از انجام تحلیل عاملی و به منظور اطمینان از کافی بودن حجم نمونه از معیار کایرز، میجر، الکین (KMO) و برای تعیین همبستگی بین متغیرها از آزمون بارتلت استفاده شد و KMO برابر 719/0 به دست آمد. ضمناً آزمون بارتلت برای داده ها برابر با 7/769 و در سطح معنیداری 001/0 بود. استخراج عامل های اکتشافی، هشت عامل را با محاسبة 56/54 درصد واریانس متغیر پرخاشگری تماشاگران از دیدگاه داوران آشکار کرد. نتایج نشان داد از دیدگاه داوران، به ترتیب، هشت عامل مدیریت امکانات و خدمات، هیجان رسانه ای، نتیجه گرایی، مدیریت مکانی و زمانی مسابقات، رفتار اعضای تیم، نوع داوری، رفتار مربی و داور و حساسیت اجتماعی و سابقة رقابت نقشس اساسی در بروز پرخاشگری تماشاگران دارند.