مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
جنگ سرد
منبع:
سیاست دوره ۴۳ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
153 - 171
حوزه های تخصصی:
پایان جنگ سرد نقطه عطفی در تحول سیاست خارجی آمریکا و نوع نگاه این کشور به روابط بین الملل بود. در این برهه، طیف وسیعی از ایده ها و انگاره ها درباره مسائل بین المللی در محافل علمی و عملی سیاست خارجی آمریکا بروز یافت. موضوع اصلی مقاله، بررسی چگونگی رابطه این ایده ها و انگاره ها در قالب متون سیاست خارجی و روابط بین المللی آمریکا و به عبارت دیگر، تأثیرگذاری سیاست خارجی آمریکا بر قبض و بسط های معرفتی روابط بین الملل در این کشور است. این مقاله می خواهد به این سؤال پاسخ دهد که چه رابطه ای میان گفتمان های سیاست خارجی و دانش روابط بین الملل در آمریکا هم زمان با پایان جنگ سرد، یعنی دوره ریاست جمهوری بوش پدر، وجود دارد. این پژوهش با رویکرد تحلیل گفتمان و با بررسی متون برگزیده سیاست خارجی آمریکا و دانش روابط بین الملل نشان می دهد که گفتمان های سیاست خارجی و دانش مسلط بر روابط بین الملل در دوره بوش پدر از تناظر گفتمانی برخوردارند. این تناظر گفتمانی با استفاده از معیارهای عینی تری چون زمینه مندی متناظر، جفت های دوگانه متناظر و گزاره اصلی متناظر نمایانده شده است.
پایایی و پویایی ناتو در محیط امنیتی جدید پس از جنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
667 - 682
حوزه های تخصصی:
با پایان جنگ سرد بسیاری بر این گمان بودند که عمر ناتو نیز به سر آمده است و با از بین رفتن تهدید شوروی دیگر دلیلی برای تداوم فعالیت ناتو وجود ندارد. در مقابل، برخی دیگر از تحلیل گران بین المللی با اشاره به تغییر شکل نظام بین الملل (براساس نظریه واقع گرایی ساختاری) به واسطه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تغییر شکل تهدیدهای بین المللی (در نتیجه آن) معتقد بودند که در دنیای پسا جنگ سردی، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با تهدیدات متنوع و جدیدی روبه روست؛ تهدیداتی که چه به لحاظ موضوعی، چه به لحاظ جغرافیایی و چه به لحاظ پیچیدگی از گستردگی و تنوع به مراتب بیشتری در مقایسه با دوران جنگ سرد برخوردارند؛ البته تهدیداتی که توجیهاتی محکم برای ادامه حضور و فعالیت این سازمان فراهم می آورند. با توجه به این مقدمه، در این پژوهش، با استفاده تکمیلی از روش تحلیل محتوای مقوله ای دلایل پایایی و پویایی ناتو در دوران پس از جنگ سرد و در درون محیط امنیتی جدیدبررسی خواهد شد. استدلال محوری این پژوهش این است که نیاز به حفظ موازنه قدرت در قالب موازنه تهدیدات جدید برآمده از تغییر ساختار نظام بین الملل، مهم ترین ضرورت پایایی و پویایی ناتو در دوران پس از جنگ سرد بوده است.
نقد مدعای کتاب نیکسون، کسینجر، و شاه دربارۀ روابط شاه و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب نیکسون، کسینجر، و شاه: روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد از آثار پُرمخاطب در بازار نشر ایران است. در این کتاب، ادعاهای مهمی دربارۀ ماهیت روابط شاه و آمریکا مطرح شده است. مدعای اصلی این است که آیا شاه در دوره ای از حکم رانی خود توانست در عرصۀ سیاست مستقل از غرب عمل کند و با نادیده انگاشتن روابط سلطه گر سلطه پذیر در دورۀ نیکسون، آمریکا را به دنباله رو سیاست های منطقه ای خود تبدیل کند؟ بررسی علل اهمیت این ادعاها و نیز بیان کاستی های آن از مباحث اصلی این مقاله است. این مقاله با نقد مدعای اصلی این کتاب به این نتیجه رسید که طی سال های حاکمیت مطلقة شاه، چند مرحلة متفاوت در مناسبات ایران و آمریکا رخ نمود و هربار به اقتضای شرایط بین المللی دربارة توانایی های شاه در ادارة کشور دیدگاه های مختلفی در محافل سیاسی آمریکا شکل گرفت و شاه با استفاده از این فرصت های کوتاه به ایفای نقش در منطقه و حتی جهان پرداخت. اما این به معنای توانایی مطلق شاه در تغییر ماهیت مناسبات ایران و آمریکا نبود، زیرا پس از تغییر بستر سیاسی و بین المللی روابط شاه و آمریکا دوباره به روابط سلطه گر و سلطه پذیر بازگشت.
تحلیل عدالت جغرافیایی در نظام بین الملل پس از جنگ سرد بر اساس نظریه جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان رالز اندیشه ی سیاسی خود را حول محور عدالت و طراحی جامعه ای عادل (جامعه ی بسامان) بیان نموده است. در این راستا وی از جایگاه برجسته ای در تبیین مفهوم عدالت در عرصه داخلی جوامع معتقد به لیبرال دموکراسی برخوردار است و به همین جهت به اعتقاد بسیاری، بزرگ ترین فیلسوف اخلاقی- سیاسی قرن بیستم لقب گرفته که سعی نموده ایده عدالت به مثابه انصاف را به عنوان یک آرمان عام بشری تبیین و به مرحله اجرا در آورد. بنا بر تفکر رالز، اگر جوامع، لیبرال دموکراتیک باشند جهان صلح آمیزتر خواهد بود و این امر به سطح نظام بین الملل نیز کشیده خواهد شد. سؤال اصلی مقاله این است که بر اساس نظریه جان رالز عدالت جغرافیایی در نظام بین الملل پس از جنگ سرد در چه سطحی قرار دارد؟ فرضیه ای را که برای پاسخ گویی به این سؤال اصلی در صدد بررسی آن هستیم این است که به نظر می رسد توسعه اقتصادی در قرن بیست و یکم در میان این کشورها ناموزون و نامتناسب و با عدالت بین المللی جان رالز همخوانی نداشته باشد. نتایج مقاله نشان می دهد که نظام بین الملل پس از جنگ سرد از نظر عدالت جغرافیایی نامتوازن است زیرا برخی کشورها با داشتن امکانات و توانایی های مالی و تکنولوژیک، مراحل جدیدی از رشد و توسعه را خواهند پیمود و عده ای دیگر نیروی خود را برای تهیه نیازهای اولیه بسیج خواهند نمود. امروزه دولت ها می بایست ضمن تأمین امنیت سیاسی و نظامی خود، به دنبال امنیت اقتصادی و انباشت سرمایه و ثروت باشند، اما برخی از دولت ها در عرصه نظام بین المللی از چنین توانایی برخوردار نیستند، این کشورها عمدتاً کشورهای درحال توسعه هستند؛ که از اصطلاحات دیگری هم چون فقیر و جنوب جهت توصیف کشورهای مذکور نام برده می شود؛ بنابراین برخلاف نظریه عدالت جان رالز ما در دوران پسا جنگ سرد با رویدادها و آمارهایی در سطح جهان مواجه می شویم که نشانگر بی عدالتی و نابرابری های ژرف در جهان است. این رویدادها و آمارها می توانند درباره خشونت، فقر، بیماری و نابرابری میان انسان ها باشند. بی تردید نظام ناعادلانه جهانی با منافع کشورهای ثروتمند و شهروندانشان گره خورده است و در برابر اصلاحات ساختاری مقاومت می کند. روش انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. شیوه گرداوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و استفاده از مقالات علمی و پژوهش خواهد بود.
مقایسه فضای ارتباطات سیاسی و رسانه ای دوران جنگ سرد و عصر کنونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از جنگ جهانی دوم، بشر با دو دوره متفاوت روبرو بوده است که ویژگی های خاص خود را دارد؛ دوران جنگ سرد و عصر کنونی که از آن با عناوین مختلف ازجمله عصر جهانی شدن یا جهانی سازی یاد می شود. در این مطالعه که با هدف شناخت پیش فرض های هر دو دوره و به روش توصیفی- تحلیلی و مقایسه ای و با بهره گیری از برخی منابع مرتبط انجام شده، دو سؤال مورد بررسی قرار گرفته؛ فضای ارتباطی در دو مقطع مورد نظر چه مفروضاتی دارد و نقش رسانه ها در دیپلماسی و دستیابی کشورها به اهداف جهانی چه بوده است؟ برخی از مهمترین یافته های این مطالعه عبارتند از: «مشخصه اصلی آن دوران، ایدئولوژیک بودن فضای رقابت است و دولت ها به زبان سمبلیک با یکدیگر همکاری، رقابت یا ستیز داشتند، این همکاری یا ستیز موجب اتحادها و ائتلاف های بین المللی در هر دو بلوک شرق و غرب شد. اما در عصر کنونی، سمبل های گذشته، مانند یکپارچگی، کارکرد خود را از دست داد و جهان با جهش عظیمی در عرصه های مختلف، ازجمله ارتباطات روبرو شده است. کارکرد و نقش بسیاری از سازمان ها و نهادها همچون رسانه ها، دگرگون شد و معنایی جدید یافت و شاهد تحقق نظریه دهکده جهانی مک لوهان شدیم. آنچه در عرصه ارتباطات و جریان رسانه ای رخ داد، حتی نظام دیپلماسی را نیز دگرگون کرد».
جنگ سرد جدید: تحلیلی بر نظم امنیتی در حوزه اسیا-پاسیفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی پاسخ به این سوالات است که نظم امنیتی در منطقه اسیا-پاسیفیک چگونه است؟ ایا نهادهای منطقه ای توانسته اند نظم با ثبات و پایداری در این منطقه بوجود اورند؟ چه بدیل هایی برای یک نظم امنیتی با ثبات وجود دارد؟ در حوزه اسیا – پاسیفیک کدام یک از این نظم ها ممکن، کدام محتمل، و کدام مرجح است؟ پاسخ کلی با این پرسش ان است که نظم امنیتی موجود در منطقه اشفته و ناپایدار است. نهادهای منطقه ای نتوانسته اند آنگونه که انتظار می رود نظم با ثبات و امیدوارکننده ای ایجاد کنند. ورود چین و امریکا بعنوان دو رقیب عمده به نظم منطقه مهمترین چالش نهادهای موجود در حفظ صلح و امنیت منطقه است. با انکه مهمترین الگوی نظم امنیتی در منطقه می تواند امنیت دسته جمعی زیر نظر سازمان ملل و یا امنیت تعاونی زیر نظر مهمترین نهاد امنیتی منطقه یعنی مجمع امنیتی آسه آن باشد اما سناریوی محتمل ان است که در اینده نظم امنیتی دو قطبی مبتنی بر موازنه قوا در شکل دوره جنگ سرد استقرا یابد که اصطلاحا به دام چرچیل معروف است.
واکاوی نقش ایالات متحده آمریکا در جنگ ایران و عراق
حوزه های تخصصی:
جنگ ایران و عراق یکی از بزرگ ترین و طولانی ترین جنگ های قرن بیستم به شمار می رود. در این جنگ که در ساختار دو قطبی نظام بین الملل رخ داد، قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای جهانی نقش داشتند. از جمله قدرت های فرا منطقه ای که نقش مداخله گرایانه فعال و تهاجمی در این جنگ داشت، آمریکا بود. آمریکا به دلیل اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی با ایران که در پی وقوع انقلاب اسلامی ایران شروع شد، عراق را در ابعاد مختلف مورد حمایت قرار داده و با روش ها و استراتژی های مختلف به محدودسازی سیاسی و نظامی ایران پرداخت. این مقاله به بررسی و واکاوی نقش آمریکا در جنگ ایران و عراق می پردازد. سؤال اصلی مقاله این است که نقش ایالات متحده آمریکا در جنگ ایران و عراق چگونه بود؟ پاسخ به این سؤال ضرورت انجام این پژوهش را می طلبد. در این نوشتار، روش تحقیق مورد نظر، روش توصیفی و تحلیلی است و برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای بهره برده و در نهایت به تجزیه وتحلیل داده ها به روش کیفی به منظور توصیف و تحلیل جایگاه و نقش آمریکا در جنگ ایران و عراق پرداخته ایم. نتیجه این نوشتار مبتنی بر این موضوع است که جنگ ایران و عراق زاییده شرایط جنگ سرد بوده و ایالات متحده آمریکا نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در شروع جنگ و تداوم روند آن داشته است.
بازنمایی ژئوپلیتیکی روسیه در سینمای هالیوود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه به مثابه ابزاری قدرتمند و اثرگذار در جهان امروزی شناخته می شود که جریان های تولید قدرت در فضاها را جهت می دهد. سینما و فیلم به عنوان یکی از پایه های مهم رسانه که از نیروی اقناع، برانگیزندگی و جهت دهی بی مانندی برخوردار است، به ابزاری مهم برای رقابت در مقیاس های گوناگون ملی و فراملی تبدیل شده است. از همین رو، پژوهش درباره رابطه میان ژئوپلیتیک و سینما که با رویکردهای پسامدرن و به ویژه با تأثیرپذیری از مکتب فرانکفورت آغاز شد، در پی مطالعه چگونگی بازنمایی کنش و واکنش بن مایه های ژئوپلیتیکی در حلقه های فیلم و تأثیرهای بیرونی آن بر مخاطبان است. در نوشتار حاضر با روش تحلیل گفتمان و تحلیل رواییِ سه فیلم منتخب «رمبو 2 (1985)، آسیب ناخواسته (2002) و سقوط (2012)»، می کوشیم چگونگی بازنمایی بن مایه های ژئوپلیتیکی روسیه در سینمای هالیوود را واکاوی کنیم. نتایج این نوشتار، نشان می دهد که دال های گفتمانی مانند جنگ سرد، غیریت سازی، فضای بی نظم، سه گانه روسیه و چین و ایران و تنش، مهم ترین بن مایه های ژئوپلیتیکی بازنمایی شده از روسیه در سینمای هالیوود هستند. در این فیلم ها، مکان رخدادِ سناریوهای فیلم، همان مکان هایی است که نظریه پردازان کلاسیک ژئوپلیتیک، همچون مکنیدر و اسپایکمن مطرح کرده اند؛ مکان هایی مانند هارتلند و ریملند یا فضاهایی که ژئوپلیتیک متخاصم بازمانده از دوران جنگ سرد را در ذهن تداعی می کند؛ همانند روسیه، کوبا، کلمبیا. هالیوود نیز باید این مکان های راهبردی را به عنوان «ژئوپلیتیک تنش» بازنمایی کند. از دیدگاه ژئوپلیتیک، به نظر می رسد سینمای هالیوود دارای «بازنمایی های هژمونیک» است که در ذهن مخاطبان «اجماعی جدید» و «خوانشی جدید» از نقشه جهان تولید می کند.
رویارویی حقوق بشر و حاکمیت دولت ها در عصر پساجنگ سرد (1990-2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
243 - 262
حوزه های تخصصی:
از آنجا که حقوق بشر، متضمن رابطه بین افراد و دولت هاست و گاهی روابط میان افراد را در برمی گیرد و به طور مستقیم با مسئله حاکمیت دولت ها در ارتباط است. سؤال این است که تأثیر حقوق بشر بر حاکمیت دولت ها در دوره بعد از جنگ سرد چیست؟ در پاسخ می توان گفت که با تسریع در تعیین ساختار نظام بین الملل، انقلاب ارتباطات و اطلاعات و تغییر شناخت انسان در خصوص محیط پیرامون خویش، که موجب تسریع فرایند جهانی شدن فرهنگ حقوق بشر شده است، مقوله حقوق بشر را نمی توان تنها در صلاحیت داخلی حاکمیت ملی قرار داد، بلکه با افزایش آگاهی های فزاینده افراد بشری و رشد سازمان های غیردولتی ملی و بین المللی، فشار و حساسیت جامعه جهانی، به جرأت می توان گفت که سکان حقوق بشر از دست حاکمیت ملی خارج شده است و پذیرش اصول حاکمیت دولت ها و حمایت بین المللی از حقوق بشر منافاتی با هم ندارند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است.
ساختار نظام بین الملل و تأثیر آن بر فرایند دولت سازی در ایران عصر پهلوی دوم (1357- 1324)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هفتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۵
1 - 32
حوزه های تخصصی:
درپی جنگ جهانی دوم با پیشر وی شوروی برای ایجاد حریم امنیت نظامی بین مناطق نفوذ خود و کشورهای سرمایه داری و واکنش ایالات متحده به این تحرکات، نظام دوقطبی جنگ سرد شکل گرفت و امنیت بسیاری از کشورها بویژه ایران در معرض مخاطره قرار گرفت. از این رو پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که ساختار نظام بین الملل در عصر جنگ سرد چه تأثیری بر فرآیند دولت سازی در ایران دوره پهلوی دوم برجای گذاشت؟ فرضیه مورد آزمون پژوهش این است که ویژگی های ساختار نظام بین المللی در عصر جنگ سرد موجب شد پهلوی دوم در راستای حفظ موجودیت کشور و بقای رژیم خود، امنیت جویی را در قالب جهت گیری اتحاد و ائتلاف، در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار دهد؛ به عبارت روشن تر، به دلیل پررنگ بودن وجه نظامی امنیت در دوره جنگ سرد از یکسو و کسری مشروعیت و وابستگی رژیم پس از کودتای 1953 به ایالات متحده از سوی دیگر، امنیت ملی عمدتاً در قالب تنگ امنیت دولت یا امنیت رژیم تعریف شد و در نتیجه پروژه دولت سازی در عصر پهلوی دوم از مسیر اصلی خود منحرف و سمت و سوی نظامی امنیتی به خود گرفت. برای تبیین این موضوع، ترکیبی از نظریه نوواقع گرایی ساختاری و نظریه دولت سازی به کارگرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که موقعیت حساس ژئوپلتیکی ایران و الزامات و ضرورت های ساختاری ایفای نقش بازیگر فعال منطقه ای در راهبرد دفاع جهانی ایالات متحده آمریکا در نظم دوقطبی جنگ سرد، ترس از کمونیسم شوروی و ناسیونالیسم رادیکال عربی از مهمترین و بارزترین عوامل تأثیرگذار ساختار نظام بین الملل بر امنیتی نظامی شدن سیاست های دولت سازی رژیم پهلوی دوم به شمار می آید. روش پژوهش، کیفی از نوع تبیین علی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای اسنادی است.
تحلیل نقش نظم نوین جهانی در خاورمیانه
در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی به پیدایش حکومتی تمامیت خواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق می گرد. در تئوری های توطئه درون مایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان بین المللی در نظر گرفته می شوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسه چینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرت طلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. نظم نوین جهانی به پروپاگاندایی که در راستای القای برقراری حکومت جهانی به عنوان نقطهٔ عطف پیشرفت تاریخ و حد اعلای آن انجام می گیرد نیز اطلاق می شود. طرح ریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروه های تأثیرگذار کوچکی نسبت داده می شوند که از طریق سازمان های صوری متعددی انجام می گیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروه های سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دست یابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شده اند. قبل از دهه ۹۰ بیشتر معتقدان به این تئوری توطئه یا راست گرایان ضد حکومتی یا مسیحیان اصول بوده است. منتقدان و روانشناسان اعتقاد به این نظریۀ را غالبا بر آمده از پارانویا می دانند. تغییراتی که در سال هاى پایانى دهه هشتاد روى داد، تأثیرى عمده بر جغرافیاى سیاسى جهان و سیستم بین الملل داشت. این تغییر موجب حذف اتحاد جماهیر شوروى و پدیدار شدن کشورهاى جدیدى در نقشه جغرافیایى دنیا شد. با خاتمه جنگ سرد، نظم جهانى متحول شده و به پیدایش تفکر نظم نوین جهانى منتهی شد. پیروزى ایالات متحده در جنگ خلیج فارس، بهترین فرصت را براى آمریکا فراهم آورد تا از آن به صورت یک جانبه در جهت حفظ نفوذ خود در خاورمیانه و تحقق ایده نظم نوین جهانى بهره بردارى کند. در برداشت آمریکایى ها، جهان مطیع قدرت آمریکاست و چنین جهانى با تفکر مذکور هماهنگ و داراى نظم نوین خواهد بود. مورد خاورمیانه، تأیید کننده این ادعاست. اینکه ایالات متحده با نفوذترین کشور در منطقه مى باشد، چیزى است که به آن اجازه مى دهد منازعات را مدیریت کند و نظم و هماهنگى را حکمفرما سازد. فرضیه ای بدین ترتیب مطرح گردیده است که اتخاذ سیاست نظم نوین جهانی پس از جنگ سرد موجب گسترش نفوذ آمریکا در خاورمیانه شده است.
تحول رابطه قدرت نظامی و مدیریت تنش زدایی در عصر پساجنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
۲۵۶-۲۷۰
حوزه های تخصصی:
سیاست تنش زدایی به دنبال کاهش تنش در روابط خارجی میان کشورها است. این سیاست از نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. عوامل مختلفی می تواند در بروز تنش زدایی میان کشورها نقش داشته باشد. با این حال این پژوهش صرفا به واکاوی نقش و جایگاه قدرت نظامی در بروز تنش زدایی میان کشورها می پردازد. استدلال اصلی مقاله این است که در دوره جنگ سرد رابطه معناداری میان قدرت نظامی و تنش زدایی وجود داشت که این رابطه در عصر پساجنگ سرد متحول شده است. در این راستا مصادیقی از تنش زدایی مورد مطالعه و در هر کدام نقش و جایگاه قدرت نظامی در بروز تنش زدایی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد با توجه به تحول نظام بین الملل بعد از پایان جنگ سرد از یک سو و تغییر نگرش دولت ها به ماهیت قدرت از سوی دیگر، نقش قدرت نظامی در تنش زدایی میان کشورها افول کرده است. به عبارت دیگر اگرچه ه قدرت نظامی در نظام دو قطبی از عوامل تاثیرگذار در سیاست تنش زدایی محسوب می شد، اما با پایان جنگ سرد این جایگاه را از دست داده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است.
تبیین راهبرد امنیتی ایالات متحده آمریکا در قبال عربستان سعودی در دوران پساجنگ سرد
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره سوم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۸
51 - 79
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی راهبرد امنیتی آمریکا در قبال عربستان سعودی از جنگ سرد تا پس از 11 سپتامبر 2001 و متأثر از وقایع و قیامهای کنونی منطقه ی خاورمیانه میپردازد. آنچه به دوستی و همکاری و حتی نوعی اتحاد آمریکا با عربستان در این دوران مشهور است، خالی از تنشهای جدی نبوده است. انتظارات عربستان در مورد دریافت اسلحه و عدم حمایت آمریکا از اسراییل و انتظارات آمریکا مبنی بر رعایت حقوق بشر در عربستان و تأمین پایگاه های هوایی برای ارتش آمریکا از سوی سعودیها و نیز مسأل هی تأمین نفت از عواملی بوده است که روابط دوستی و همکاری را دچار بحرانهای شدید می کرده است. بر خلاف ظواهر، رابطه ی جنگ سردی آمریکا با عربستان در چارچوب ترکیبی از رئالیسم - ایده آلیسم، و ناگزیر از تضاد این ترکیب، غالباً دستخوش بحران بوده است. این رابطه از نگاه دو طرف، اتحادی بسیار ضروری، اما کاملاً هم، شکننده بوده است. مقاله ی حاضر در
پی تقویت این فرضیه است که راهبرد امنیتی آمریکا در قبال عربستان سعودی پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 با تغییراتی روبرو شد و از همکاری پرتنش به سیاست مهار-سرکوب تغییر جهت داد، اما این راهبرد طولانی نشد و نمیتوانست باشد. پس از فرونشستن غلیان احساسات ناشی از 11 سپتامبر، نظر به اهداف و منافعی که وضعیت آمریکا ایجاب میکرد از حالت تهاجمی به حالت تعدیل یافتهتری که پیشتر وجود داشت بازگشت.
سامانه دفاع ضد موشکی آمریکا و بازدارندگی هسته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره پنجم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱۴
35 - 55
حوزه های تخصصی:
گسترش سامانه های دفاع ضد موشکی ایالات متحده آمریکا موجب بروز واکنش-های مختلفی شده است. برخی کشورها و به ویژه متحدین واشنگتن استقرار آنها را تامین کننده امنیت خود و ثبات امنیت بینالملل می دانند. در مقابل، کشورهایی همچون چین و به ویژه روسیه این سامانه ها را موجب بی ثباتی امنیت بین الملل،از میان رفتن بازدارندگی هسته ای و ناقض امنیت ملی خود دانسته اند. مقاله توصیفی-تحلیلی حاضر رابطه میان دفاع ضد موشکی و بازدارندگی هسته ای را مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور، به تعریف و واکاوی ویژگی های استراتژی بازدارندگی هسته ای و دفاع موشکی پرداخته و پس از آن رابطه این دو مفهوم را در دوره جنگ سرد و بعد از آن مورد بررسی قرار داده است. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که سامانه های ضد موشکی در دوره جنگ سرد در راستای تثبیت موازنه و از این رو موجد ثبات بودند. اما در دوره پس از جنگ سرد دفاع به مثابه تهاجم و در راستای ایجاد تفوق نظامی-هسته ای است.
بازهویت یابی دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیپلماسی عمومی که از دهه 1960 برای توصیف جنبه های جدید دیپلماسی بین المللی وارد حوزه روابط بین الملل شد؛ حلقه ای از زنجیره تحول تکاملی دیپلماسی در دوره های زمانی گوناگون محسوب شده است. از سوی دیگر، آمریکا را باید از معدود قدرت های بزرگ دانست که از ابتدای ورود به عرصه نقش آفرینی در محیط بین المللی، از دیپلماسی یادشده بهره برده و همواره به شیوه ها و ابزارهای جدید و نوآورانه برای تحقق اهداف موردنظر متعهد بوده است. در این نگارش، در راستای توجه به تجارب گسترده حاصل از کاربست دیپلماسی عمومی در دوره جنگ سرد و دهه پایانی قرن بیستم، تمرکز اصلی بر سال های پس از یازدهم سپتامبر بوده و سعی می شود که ابعاد کمّی و کیفی رویکرد کابینه های بوش دوم و اوباما در مورد استفاده از دیپلماسی عمومی در فضای مبارزه با تروریسم تشریح شود. پرسش اصلی اینکه «حادثه 11 سپتامبر از چه تأثیری بر روند تحولی دیپلماسی عمومی ایالات متحده برخوردار بوده است؟» در پاسخ به پرسش یادشده، فرضیه موردنظر عبارت است از اینکه در چارچوب رویکرد محوری مبارزه با تروریسم، دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا به ویژه در دوره بوش از ابعاد بودجه ای، نهادی و ...، اهمیت بالاتری در مقایسه با مقطع پیش از آن برخوردار شده است. به منظور یافتن پاسخ مناسب و بررسی فرضیه مطرح شده از روش کتابخانه ای برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.
تبیین روابط ایران و عربستان در چارچوب مفهومی جنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۱
117 - 140
حوزه های تخصصی:
سؤالی که این مقاله در پی پاسخ به آن است، این است که آیا رقابت ایران و عربستان، آنها را به سوی جنگ سرد در منطقه خاورمیانه کشانده است؟ فرضیه مقاله آن است که رقابت های منطقه ای عربستان و ایران و کوشش آن دو برای برقراری تعادل و توازن استراتژیک در منطقه، عملا آنها را در قالب رقابتی از نوع جنگ سرد قرار داده است. برای اثبات فرضیه از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. یافته نظری مقاله نشان داد که ایران و عربستان عملا در جنگ سرد به سر می برند و لذا جنگ سرد می تواند از یک سو بین دو دولت و نه الزاماً در سطح وسیع بین دو بلوک و دو ابرقدرت، و در سطح منطقه ای و نه الزاماً در سطح سیستمی نیز اتفاق افتد. یافته عملی مقاله نیز به این پیشنهاد منجر شد که ایران و عربستان نباید باب مذاکره را ببندند؛ زیرا در غیاب دیپلماسی ممکن است مدیریت روابط از کنترل سیاستمداران خارج شود و به دست نظامیان بیفتد که در این صورت، دو کشور با اوضاع دشوار و پیش بینی نشده ای روبه رو خواهند شد.
سیاست روسیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و چالش های فراروی آن پس از جنگ سرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال دهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
3 - 20
حوزه های تخصصی:
از نظر رهبران روسیه، حوزه نفوذ سنتی اتحاد جماهیر شوروی به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز نخستین سنگر پدافندی برای پاسداری از امنیت ملی روسیه است و رفتار مسکو بر سیاق دوران روسیه تزاری و شوروی سابق، باید به دنبال اعمال سلطه بر این منطقه باشد. با این وجود، روسیه در طول دو دهه اخیر، رویکردهای مختلفی در قبال آسیای مرکزی و قفقاز در پیش گرفته است که در نگاه اول ممکن است تداعی کننده سردرگمی سران کاخ کرملین باشد، اما با بررسی دقیق علت اتخاذ چنین رویه ای، می توان دریافت که این رویکردها صرفاً تاکتیکی و به منظور تحقق راهبرد کلان روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز بوده اند. روندهای موجود، بیانگر آن است که هیأت حاکمه روسیه با تدوین راهبرد بلند مدت این کشور، همواره به دنبال آن بوده اند که روسیه را به عنوان یک امپراطور نفتی و بازیگری که با ارتقای جایگاه خود، قادر به ایفای نقشی ژئوپلیتیکی و کلیدی در عرصه انرژی است، مطرح کنند و از منابع انرژی روسیه و نیز انحصار خطوط لوله انتقال انرژی به عنوان ابزاری سیاسی و اقتصادی جهت تأمین منافع ژئوپلیتیکی این کشور در منطقه اوراسیا و به ویژه در روابط با اتحادیه اروپا بهره برداری کنند. در این تحقیق به دنبال پاسخ به این سال هستیم که روسیه برای رسیدن به اهدافش در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز بعد از جنگ سرد با چه موانعی رو به رو می باشد. به نظر می رسد از جمله موانع روسیه برای رسیدن به اهدافش اول جنگ های قومی – فرهنگی در منطقه قفقاز و بعد از آن حضور قدرت های فرامنطقه ای در این منطقه می باشد که در این پژوهش به بررسی آن می پردازیم.
واکاوی نقش ایالات متحده آمریکا در جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ ایران و عراق یکی از بزرگ ترین و طولانی ترین جنگ های قرن بیستم به شمار می رود. در این جنگ که در ساختار دو قطبی نظام بین الملل رخ داد، قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای جهانی نقش داشتند. از جمله قدرت های فرا منطقه ای که نقش مداخله گرایانه فعال و تهاجمی در این جنگ داشت، آمریکا بود. آمریکا به دلیل اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی با ایران که در پی وقوع انقلاب اسلامی ایران شروع شد، عراق را در ابعاد مختلف مورد حمایت قرار داده و با روش ها و استراتژی های مختلف به محدودسازی سیاسی و نظامی ایران پرداخت. این مقاله به بررسی و واکاوی نقش آمریکا در جنگ ایران و عراق می پردازد. سؤال اصلی مقاله این است که نقش ایالات متحده آمریکا در جنگ ایران و عراق چگونه بود؟ پاسخ به این سؤال ضرورت انجام این پژوهش را می طلبد. در این نوشتار، روش تحقیق مورد نظر، روش توصیفی و تحلیلی است و برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای بهره برده و در نهایت به تجزیه وتحلیل داده ها به روش کیفی به منظور توصیف و تحلیل جایگاه و نقش آمریکا در جنگ ایران و عراق پرداخته ایم. نتیجه این نوشتار مبتنی بر این موضوع است که جنگ ایران و عراق زاییده شرایط جنگ سرد بوده و ایالات متحده آمریکا نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در شروع جنگ و تداوم روند آن داشته است.
جنگ سرد منطقه ای ایران و عربستان در بحران یمن (2020- 2011)
حوزه های تخصصی:
چکیده: رقابت ایران و عربستان که در سال های گذشته به واسطه بحران یمن در تنش شدید قرار گرفته است. به طوری که از آن به عنوان جنگ سرد تهران و ریاض نام برده شده است. یمن به عنوان حیاط خلوت برای ریاض از اهمیت راهبردی برخودار است و تصرف صنعا پایتخت یمن به دست حوثی ها که از نظر فکری متأثر از انقلاب اسلامی هستند خواب آرام را از مقامات آل سعود سلب کرده است و ایران را متهم به حمایت سیاسی و نظامی از انصارالله یمن می کند. هدف پژوهش بررسی رقابت راهبردی ایران و عربستان در یمن است. پرسش این پژوهش این است که رقابت منطقه ای ایران و عربستان در بحران یمن طی سال های ۲۰۱۱ الی۲۰۲۰ به چه صورتی ترسیم شده است؟ برای پاسخ به پرسش پژوهش، از چارچوب نظری واقع گرایی ساختاری و به طور مشخص از رویکرد موازنه تهدید والت و روش تبینی و از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. فرضیه ما این است که رقابت راهبردی ایران و عربستان را می توان در قالب «جنگ سرد منطقه ای» ترسیم کرد به گونه ای که کشمکش های تاریخی و مذهبی به رقابت ژیوپلیتیکی و در نهایت منجر به جنگ نیابتی در یمن شده است. در این راستا، برداشت تهدید از سوی عربستان در قبال گسترش نفوذ ایران در یمن سبب افزایش تنش در روابط دو کشور شده است.
بازنمایی دست مایه های هویتی نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران روسیه و ترکیه در دوران پس از جنگ سرد
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۱
96-124
حوزه های تخصصی:
سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در طول دو سده ی اخیر روابط پر نوسانی با کشورهای اروپایی و امریکای شمالی (مجموعه ی غرب) داشته اند. این روابط پس از جنگ دوم جهانی همواره با افت وخیز همراه بوده است. این شرایط باعث شده است تا بعد از جنگ سرد و شروع هزاره ی جدید نوعی سرخوردگی و عدم موفقیت در روابط این سه کشور و غرب شکل گیرد که حاصل آن گرایش هایی با شدت و ضعف متفاوت و نوسان داد به سمت کشورهای شرقی (آسیایی) در قالب گرایش به شرق در مواضع اعلامی و عملی (مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) بروز یابد. سؤال مطرح شده در این مقاله این است که: چرا نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران، روسیه و ترکیه در دوران پس از جنگ سرد تقویت شده است؟ فرضیه ی مقاله این است که پیشینه مرزبندی هویتی کشورهای ایران، روسیه و ترکیه با غرب و رودررویی این کشورها با هویت هژمونیک غرب در دوران پس از جنگ سرد، سبب تقویت نگاه به شرق در سیاست خارجی این کشورها شده است. مقاله ی در چارچوب نظریه ی برسازی (سازنده گرایی) در سیاست خارجی (مهم شدن هویت ها و کناکنش ها) و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی یافتن پاسخ سؤال بالا و تائید فرضیه ی طرح شده، به این نتیجه رسیده است که هم هویت تاریخی، دینی و تمدنی، هم هویت جغرافیایی (مرزبندی های جغرافیایی) و هم موانع و فشارهای هویت هژمونیک غرب در گرایش این سه کشور به شرق و آسیا نقش آفرین بوده است.