مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فلسفه اسلامی
امامت از منظر متکلّمان شیعی و فلاسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۶ شماره ۱۲۰
حوزههای تخصصی:
فلاسفه اسلامی، بر خلاف متکلّمان مسلمان که پس از برخورد با مسئله «امامت» به مثابه یکی از اصول دین به استدلال و تحلیل آن پرداختهاند، صرفا با پیشبرد دستگاه فلسفی خویش ضرورت وجود انسانی را تصدیق کردهاند که به لحاظ دینی عنوان امام بر او اطلاق میگردد. از اینرو، رویکرد فلسفه و حکمت به امامت مستقل از کلام اسلامی بوده، دارای نگاه قانونمندی و روشی متمایز از رویکرد کلامی است.
قاعده «لطف»، که دستمایه عظیم متکلّمان در تحلیل محورهای مختلف امامت است، در حکمت و فلسفه جای خود را به قاعده «امکان اشرف» و «واسطهگری در فیض وجود به عالم» داده و وجهه کلامی مسئله امامت جایگاهی وجودشناختی و جهانشناختی پیدا میکند. بدیهی است که نتیجه این امر تحولی ارزشی و تأثیری در پی خواهد داشت.
چیستی صدق در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۲۸
حوزههای تخصصی:
بحث از حقیقت صدق و چگونگی مطابقت قضایا با واقع، از قدیم مورد توجه فیلسوفان بوده است، به گونهای که سابقه این بحث را میتوان تا دوران یونان باستان رهیابی کرد. حکمای اسلامی عموما «صدق» را به «قضیه ذهنیه (یقین، علم، و...) مطابق با واقع» تعریف نمودهاند. فلاسفه اسلامی از ابن سینا به بعد، این تعریف از صدق قضایا را به صورت صریح در آثارشان مطرح نمودهاند. اما پیش از او، گرچه در کلمات آنها به صراحت مطرح نشده است، اما با توجه به فضای حاکم بر آثارشان، میتوان گفت: آنان «مطابقت» را یک امر مفروض میگرفتند.
با وجود توجهی که فلاسفه مسلمان به این مطلب نمودهاند، به نظر میرسد جای یک تفسیر جامع و روشن از دیدگاه فیلسوفان مسلمان در اینباره خالی است. از اینرو، در این نوشتار، سعی شده است علاوه بر بررسی کلمات فیلسوفان سرشناس مسلمان در اینباره، تفسیر روشنی از نظریه «مطابقت» بر اساس دیدگاه فیلسوفان مسلمان ارائه گردد.
گامی به سوی فلسفه اسلامی
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۳ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
دینی بودن فلسفه منوط به چیست؟ و اصولاً با چه مناطی میتوان فلسفه را دینی یا اسلامی نامید؟ آیا مراد از فلسفه اسلامی، فلسفه برگرفته از منابع و مدارک اسلام یعنی کتاب و سنت است یا منظور از آن فقط فلسفه رایج و متداول بین مسلمانان است که با کوشش ایشان هماهنگ با معتقدات دینشان رشد یافته و رنگ دین را به خود گرفتهاست و در این صورت آیا کوشش ایشان معطوف به تطبیق تفکر فلسفی خود بر دین بوده یا آموزههای دینی را طبق یافتههای فلسفی خویش به تأویل بردهاند؟ آیا باورهای دینی فیلسوفان مسلمان، در حرکت فلسفی ایشان موثر نبوده و به فکر فلسفی ایشان جهت دینی نداده است؟ اینها و پرسشهایی از این دست است که هر اندیشمند دینپژوهی را به تعمق و تأمل در رابطه بین دین و فلسفه وا میدارد، تأملی که دشوار و در عین حال مهم و ضرور است، چرا که سرنوشت فلسفه اسلامی در گرو نتیجه آن است.
مقدمه ای بر تاریخ فلسفه اسلامی
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۸۰ شماره ۱۱
حوزههای تخصصی:
فلسفه اسلامی نگاهی به ویژگی ها، آسیب شناسی و وظیفه کنونی
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۸۱ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
منبع و منشا الهام فلسفه اسلامی
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که مسلمانان، ارتباطی تاریخی و فرهنگی با حکمت یونانی و فلسفههای دیگر داشته و از میراث فلسفی و غنی دوران باستان، بهرههای زیادی بردهاند؛ ولیکن، مطالعه عمیق تاریخ طولانی فلسفه اسلامی نشان میدهد که خاستگاه فلسفه اسلامی را باید در بطن و متن اسلام و در منابع اصیل آن یعنی قرآن و حدیث، جستجو کرد؛ چرا که این فلسفه، اصول، مبانی، موضوعات و مسائل متعدد خود را از وحی اسلامی گرفته است. همه فیلسوفان اسلامی در فضای وحیانی اسلام و با الهام از این متون، فلسفه خود را پدید آوردهاند و اساساً فلسفه اسلامی، تأویلی فلسفی از متن مقدس است که عمیقاً ریشه در قرآن و حدیث دارد و به همین جهت در طول قرون و تا به امروز، به عنوان یکی از جریانات فکری بسیار تأثیرگذار در تمدن اسلامی به حیات خود ادامه داده است.
صدور و خلقت
حوزههای تخصصی:
در باب نسبت موجودات با خداوند دو نظریه در مباحث کلامی و فلسفی وجود دارد که از آنها به «صدور» و «خلقت» یاد می شود. نظریه صدور که در نظامهای بزرگ عرفانی و فلسفی مطرح است، نسبتی ضروری میان اصل و تجلی برقرار می سازد؛ اما در نظریه خلقت از هیچ، که نظامهای کلامی ادیان توحیدی بر آن تأکید می کنند، رابطه خالق و مخلوق در نظر گرفته شده و بر تمایز و جدایی آنها پافشاری می شود.
در این مقاله، با اشاره به مبانی این دو نظریه و تحلیل نتایج آنها، نظریه صدور، به عنوان تبیین درستِ نسبت موجودات با خدا اثبات می شود. همچنین، ضمن اشاره به بحث حدوث و قدم، دیدگاه قابل دفاعی در این باب عرضه می شود.
یکی از نکات مهم در تحلیل این موضوع توجه به دیدگاه مکتب ودانتا و مقایسه آن با دیدگاههای دیگر است.
پیشگامان حوزه علمیه شیعه در مواجهه با فلسفه غرب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار در پی نشان دادن نحوه مواجهه عالمان شیعی معاصر با فلسفه غرب است. منظور از عالمان شیعی، عالمانی هستند که از حوزه های علمیه شیعه برخاسته اند. غرض، نشان دادن نقش حوزه های علمیه در برخورد با فلسفه غرب است. بنابراین از دانشمندان و نویسندگان دانشگاهی و به طور کلی غیر حوزوی در این مقاله جز به طور گذرا بحثی نخواهد شد. عالمان دینی مورد بحث در این مقاله نیز عالمانی هستند که پیش از انقلاب اسلامی نشو و نما کردند و در این بحث، پیشگام شمرده می شوند. بنابراین، درباره نسل پس از انقلاب اسلامی حوزه علمیه فقط به اشاراتی بسنده خواهد شد.
بنابراین غرض از این نوشتار، طرح کلی بحث، نشان دادن توجه عالمانی دینی به فلسفه غرب، ترسیم جغرافیای مسئله و ذکر برخی از نمونه مباحثی است که آنان طرح کرده اند تا از این طریق بتوان به نوع مباحث طرح شده، ادبیات مورد استفاده، و نحوه مواجهه و موضع گیری آنان در قبال فلسفه غرب راه یافت.
سیر تحول عقل گرایی و نقل گرایی در جهان اسلام و تاثیر تاریخی آن در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در نگاه نخست به روند شکوفایی و تحول فرهنگ و تمدن اسلامی، تعارض عقل و نقل و عقلانیت و سنت به گونه ای جلوه می کند که در نظر کسی که در بررسی خود از سطح به عمق نمی رود تقابل تضاد گونه این دو فریبنده است. حال آن که کند و کاوی دقیق تر آشکار می سازد که آن چه اصحاب عقل و نقل را در پاره ای از مقاطع تاریخی در برابر یکدیگر قرار داده است تعارض در ماهیت مفاهیم عقلی و نقلی نیست، بلکه نوع تمسک به هر یک، به ویژه پای بندی شدید به نقل و سنت بوده که چنین نزاعی را سبب شده است. در این مقاله درصدد تبیین و تحلیل دو نکته برآمده ایم: نخست، از تاثیر تاریخی عقل و نقل در شکل گیری تمدن اسلامی، و سپس از فراز و نشیب روند واگرایی و همگرایی تفکر عقل گرا و نقل گرا سخن خواهیم گفت. حرکت تاریخی مزبور را در جریان نضج گرفتن تمدن و فرهنگ اسلامی از سه چشم انداز، مرحله تقابل و تعارض، مرحله همزیستی و تضارب، و مرحله همگرایی و تعاطی عقل و نقل، مورد بحث قرار داده ایم، هر چند، تحلیل آن ها در قالب مراحل تاریخی این حرکت دشوار می نماید چرا که به طور آشکار هم پوشی های فراوانی دارند.
حمل اولی و شایع، به قید قضیه و به قید موضوع و فروکاهی معنای دوم به معنای اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان حمل اولی و شایع را به دو معنای متفاوت به کار برده اند: 1. به قید قضیه 2.به قید موضوع. حمل اولی و شایع به قید قضیه نخستین معنای این دو اصطلاح و به ترتیب، به معنای «اتحاد مفهومی» و «حمل مصداقی» است؛ اما حمل اولی و شایع به قید موضوع، معنایی است که بعدها اختراع شده و به ترتیب، به معنای «اراده مفهومِ موضوع» و «اراده مصادیق موضوع» است و در حقیقت، چیزی جز همان تفکیک معروف میان «قضیه طبیعیه» و «قضیه غیر طبیعیه» نیست. در این مقاله، با بررسی کاربردهای متعدد دو معنای حمل اولی و شایع در فلسفه اسلامی، به صورت بندی این دو معنا در منطق جدید از سوی معاصران اشاره می کنیم و خود صورت بندی دیگری پیشنهاد می کنیم. در پایان مقاله، نشان می دهیم که منطق جدید می تواند حمل اولی به قید موضوع (یعنی قضیه طبیعیه) را به حمل اولی به قید قضیه فروبکاهد و از این رو، تفاوت ها را به تشابه بدل سازد.
کاربردهای نادرست حمل اولی و شایع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حمل اولی و شایع را در حل بسیاری از مسائل فلسفی به کار برده اند که برخی از آن ها کاربرد نادرست این دو حمل است. برخی از این کاربردها، به شبهات فلسفی و پارادوکس های منطقی مربوط می شود و برخی دیگر را می توان در مباحث مستقل فلسفی یافت: 1. شبهه اخبار از معدوم مطلق، 2. اشکالات وجود ذهنی، 3. معمای جذر اصم و پارادوکس راسل، 4. پارادوکس اشاره به گیومه و پارادوکس مفهوم اسب، 5. دلیل این که چرا حد تام را به کلیات خمس نیفزوده اند، 6. دلیل اینکه چرا محصورات نیازمند وجود موضوع اند 7. اثبات اصالت وجود با نظر به مبحث حمل. در این مقاله، با تحلیل فرامرز قراملکی از حمل اولی و شایع در منطق جدید، نشان داده ایم که کاربردهای هفت گانه یادشده همگی دچار نوعی خطا و لغزش منطقی اند
برهان وجودی در الهیات فلسفی غرب و اسلام
حوزههای تخصصی:
برهان وجودی یکی از براهین مهم فلسفی است که همواره در طول تاریخ فلسفی، فیلسوفان را مجذوب خود کرده است. مرکز ثقل دلیل وجودشناختی آن است که خداوند، به فرض وجود، یعنی از آن نوع موجوداتی نیست که اتفاقی وجود پیدا کرده اند. این تصور درست از خداوند را می توان با توسل به جهان بینی سنتهای یهودی، مسیحی و اسلامی نشان داد و این کار از طریق بررسی تجربی و ماتاخر در نوع نگرش این سنتها نسبت به خداوند صورت می گیرد. برهان وجودی ابتدا توسط آنسلم مطرح شد و پس از آن گونیلو، آکویناس، هیوم و کانت آن مورد نقد و بررسی قرار دادند. در فلسفه جدید، دکارت و لایبنیتس از معروفترین مدافعین برهان وجودی می باشند. در دوره معاصر نیز هارتشورن و مالکم تقریر جدیدی از این برهان ارائه کرده اند.
«اسلامی سازی دانش» از دیدگاه عطاس و فاروقی (مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: هدف تحقیق حاضر ارزیابی آراء دو تن از اندیشمندان جریان فکری «اسلامی سازی دانش» است. در نیمه دوم قرن بیستم، عطاس در مالزی و فاروقی در آمریکا، طرح کلی اسلامی سازی دانش را مطرح کردند. با وجود تمایز جدی میان آرای این دو، فصل مشترک اندیشه آنها این بود که دانش غرب به خصوص در حوزه علوم انسانی، باید اسلامی شود. بر این اساس، آنها به ارائه الگو هایی از اسلامی سازی این دانش سکولار پرداختند تا بتوانند چالشهای پیش روی تفکر در جهان اسلام را پاسخ دهند. در این مقاله، ابعاد فکری این دو اندیشمند، از چشم انداز هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی، ارزیابی شده است.
روش: روش مطالعه، اسنادی است که با رجوع به آثار این دو اندیشمند، آرای آنها ارزیابی می گردد.
یافته ها: اگر تولید علم و دانش را در مجموعه ای از سلسله مراتب معرفتی درنظر بگیریم، می توان گفت که فاروقی بیشتر بر ابعاد هستی شناسی و عطاس، بیشتر به ابعاد روش شناختی توجه داشته است. هر چند به لحاظ روش شناختی، فاروقی مراحل 12گانه ای را برای رسیدن به علم اسلامی معرفی کرده و عطاس بیشتر بر دانشگاه اسلامی تاکید می کند که در آن ادب، جای تربیت در دانشگاه را بگیرد؛ اما عدم شفافیت در سلسله مراتب معرفت و نیز ضعف روش شناختی دقیق، در آرای هر دو آشکار است. به عبارتی؛ مراحل 12 گانه فاروقی و دانشگاه اسلامی عطاس، فرایندی روش شناختی نیست که بتوان با آن علم اسلامی تولید کرد.
نتیجه گیری: توجه به مبانی بنیادین هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی علم اسلامی و نیز سلسله مراتب معرفت، از مبانی اساسی جهت نیل به علم اسلامی است. توجه به این نیازهای اساسی در دیدگاه عطاس و فاروقی ابهام دارد و به درستی پرداخته نشده است؛ هر چند مبانی فکری آن ها کمکی جدی به شکل گیری گفتمان اسلامی سازی دانش در جهان اسلام کرده است.
ارزش دانش های کهن و نوین غیرمسلمانان در اندیشه سید قطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان متفکران و صاحب نظران مسلمان بر سرِ شأن و شایستگی دانش ها و دستاوردهای دنیای مادی در حوزه های انسانی، فکری و فرهنگی، سخن بسیار است. این مقال درصدد تبیین دیدگاه سید قطب، از متفکران طراز اول جهان اسلام، در این زمینه است. بدین منظور، به مطالعه تحلیلی و انتقادی مهم ترین آثار و تألیفات فکری، اسلامی و قرآنی او پرداخته و دیدگاه های وی را بر نظرگاه های اندیشمندان شیعی معاصر، تطبیق و مقایسه نموده ایم.
سید قطب به معارف و دستاوردهای غیرمسلمانان، به ویژه دستاوردهای علمی و فرهنگی و سیاسی دنیای غرب، با بدبینی و تنفر مینگرد و نتایج و عواقب فرهنگ و تمدن مادّی غرب را ـ علیرغم ظواهر زیبا و خیرهکننده آن ـ برای بشریت زیان بار میداند و آن را در تقابل با مسیر هدایت بخش خداوند ارزیابی مینماید.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و توصیفی به بررسی اندیشه سید قطب در این زمینه میپردازد.
بررسی عوامل ماندگاری یا افول رویکردهای مختلف مکتب رفتارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماندگاری یک مکتب روان شناسی، یکی از بزرگ ترین آمال و آرزوهای ارائه دهندگان آن مکتب می باشد. درک عوامل ماندگاری و میزان تأثیر آنها، می تواند کمک بسزایی به رفع نقایص و پروراندن نقاط قوت یک مکتب نماید. در این زمینه، لزوم ارائه مکتب روان شناسی متناسب با دین اسلام ضرورتی دو چندان می یابد. این پژوهش، به بررسی عوامل ماندگاری یا افول رویکردهای عمده مکتب رفتارگرایی پرداخته است. مقاله با روشی نظری ـ تحلیلی، برخی عوامل ماندگاری را به دست آورده و کوشش کرده است توجه رویکردهای مختلف این مکتب را به آن عوامل بسنجد. نتایج به دست آمده، حاکی از تفاوتی معنادار از دو جهت می باشد: یکی، میزان توجه رویکردهای مختلف به آن عوامل و دیگری، میزان اثر هریک از آن عوامل در ماندگاری آن رویکرد.
تأثیر اندیشه سهروردی بر آراء فیلسوفان مسلمان
حوزههای تخصصی:
تفکر فلسفی در پایان قرن سوم هجری بتدریج در جهان اسلام رشد و گسترش یافت. در آغاز، مکتب فلسفی مشاء بوسیلة فارابی و ابن سینا نظامی استوار یافت و بمرحلة پختگی رسید، اما با فرازها و فرودها زمینة ظهور نظام فلسفی اشراق توسط شیخ اشراق در قرن ششم هجری فراهم آمد. فلسفه اشراق، شهاب فروزانی بود که در حوزة اندیشة اسلامی درخشید و حکمت اسلامی را با نور خود برافروخت و بسوی اشراق و شهود جهت داد، تا اینکه در قرنِ یازدهم هجری با اندیشة ژرف فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین شیرازی حکمت متعالیه بوجود آمد. اما آنچه را که شیخ اشراق بنا نهاده بود و بُعد نوینی را که وی ایجاد کرده بود، همچنان استوار ماند و در بُعد محتوا و روش و ادبیات بر حوزه های فلسفی و عرفانی و حتی سیاسی تأثیر عظیمی گذاشت. بسیاری از صاحبان فکر تحت تأثیر و سیطره این تفکر بوده اند تا بدانجا که پس از سهروردی کمتر فیلسوفی آمد که اشراقی نباشد یا تمایل به فلسفة اشراق نداشته باشد. در این پژوهش از فیلسوفان و دانشورانی که پیرو فلسفه اشراق بوده اند، مانند: شهرزوری، قطب الدین شیرازی، ابنکمونه، جلال الدین دوانی، نظام الدین هروی، میرداماد و نیز از تأثیر پذیرفتگان مکتب اشراق از قبیل خواجه طوسی، علامه حلّی، میرصدرالدین دشتکی، میرغیاث الدین دشتکی، ملاصدرا و حاجی حکیم سبزواری سخن بمیان میآید.
نگاهی تاریخی به موانع ورود فلسفه به حوزه های عملی در برخی از فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نگاه اجمالی به تاریخ تفکر فلسفی در حوزه اسلامی، از دیدگاه عملگرایانه، این مسئله روشن میگردد که برخی از فیلسوفان مسلمان علاوه بر بهر مندی از ابداعات جدید در حوزه فلسفه، درباره نیازهای جاری زمان خود، در علوم مختلفی چون تعلیم و تربیت، سیاست و کشورداری، اخلاق و تربیت دینی یا رسمی، امور نظامی و کشوری و دفاعی، تبحر داشته و کتابهایی نگاشته اند؛ علاوه بر اینکه گاه خود نیز عهده دار مناصبی در این حوزه ها بوده اند. اما تعداد زیادی هم هستند که تنها ابداعاتی در حوزه های نظری داشته اند و به مباحث عملی نپرداخته اند؛ اگرچه با گسترش مباحث روش شناسی، آراء عملی از اندیشه ها و افکار آنان قابل استنتاج است. این مشکل در ابتدای تاریخ فلسفه اسلامی کمتر بچشم میخورد اما با گذشت زمان و بخصوص مدتی پس از حمله مغول شکل فراگیری به خود گرفت. مشکل چه بوده است؟ آیا چنانکه برخی ادعا میکنند ماهیت فلسفه اسلامی موجب این امر گشته یا مسائل و مشکلات دیگری دخالت داشته اند؟ ضرورت پرداختن به این مسئله با توجه به شرایط امروز و لزوم بهره گیری از دانش بومی و علوم اسلامی در تدوین سرفصلهای علوم انسانی برای کشورمان، آشکار میگردد. طرح این مسئله از یکسو متأثر از نیازها و مشکلاتی است که جامعه امروز گرفتار آن است و از سوی دیگر لزوم بکارگیری تلاشها و کوششهای گرانمایه و عظیمی را نشان میدهد که از این متفکران و اندیشمندان سرچشمه گرفته و نادیده انگاشته شده است.
نتایج بررسیها نشان میدهد که استنتاج اقدامات عملی از اندیشه های نظری با موانع و مشکلاتی همراه است که در طول مقاله به آنها پرداخته شده است. این مشکلات و موانع را میتوان در سه بخش جای داد: برخی از این موانع مربوط به تواناییهای فیلسوفان و دانشمندان است، برخی مربوط به ماهیت اندیشه و فلسفه آنها از نظر روش شناسی و برخی نیز ناشی از دشواریهای عبور از نظر به عمل مقاله حاضر بشیوه تحلیلی ـ تاریخی درصدد است هر یک از این موانع را مورد بررسی قرار دهد.
نقد نظریه عدمی بودن شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از موضوعات بسیار مهم و پردامنه در قلمرو فلسفه دین، معضل شرور است که الهیون در طول تاریخ پاسخ های گوناگونی به آن داده اند. نظریه «عدمی بودن شرور»، یکی از پاسخ هایی است که بعضی فیلسوفان الهی غربی و تمام فیلسوفان مسلمان مطرح کرده اند.
مقاله پیش رو دو هدف کلی را پی میگیرد:
1.نقد و بررسی نظریه پیش گفته و اثبات این که: اولاً، این نظریه، تأثیر چندانی در حل معضل شرور ندارد؛ ثانیاً، برخی شرور که فیلسوفان مسلمان، آنها را شر بالذّات نامیده اند، وجودی اند، نه عدمی (مانند ظلمت، مرگ و اَلَم).
2.شناساندن نظریه نگارنده که معتقد است امورِ عدمی شرّ بالذّات نیستند، بلکه شرّ بالعرض اند و تنها یک شر بالذّات وجود دارد که آن هم امری وجودی است، نه عدمی.
الگوهای خدا باوری در دوران معاصر و ظرفیت های فلسفه اسلامی
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر، می توان سه کلان الگوی خداباوری را دنبال کرد. این سه کلان الگو عبارت اند از ایمان گرایی، قرینه گرایی، عمل گرایی. هر یک از این سه کلان الگو متضمن الگوهایی است. ایمان گروی سه نظریه عمده را شامل می شود که بر اساس آن ها، ایمان در تعارض با استدلال عقلانی، بی ارتباط با استدلال عقلانی یا بی نیاز از استدلال عقلانی است. قرینه گرایی دو نظریه عمده قرینه گرایی برهانی و قرینه گرایی استقرایی (احتمالاتی) را در بر می گیرد. عمل گرایی نیز مشتمل بر دو نظریه عمل گرایی آخرت محور و عمل گرایی دنیا محور است. مراجعه به آرای فیلسوفان مسلمان و باز سازی آن ها به زبان جدید هم سخنی با نظریات معاصر را برای ما ممکن می کند؛ مثلاً با تأمل در اندیشه های ابن سینا می توان به باز سازی دیدگاه او در قالب قرینه گرایی برهانی و با تأمل در اندیشه های ملا صدرا می توان به بازسازی دیدگاه او در قالب ایمان گرایی از نوع سوم اقدام کرد. همچنین توجه به آرای غزالی امکان بازسازی آن ها را در قالب عمل گرایی به ما می دهد. فهم دقیق الگوهای خداباوری در دوران معاصر و تلاش برای بازسازی نظریات فیلسوفان مسلمان این امکان را به ما می دهد که در مواجهه با الحاد و الگوهای مختلف آن نیز به خوبی عمل کنیم.