مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
فلسفه اسلامی
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
129 - 160
حوزههای تخصصی:
محمد اقبال لاهوری، از متفکران شبه قاره هند و تأثیرگذار بر نحله های مختلف فکری است.، او گرچه اندیشه های بدیع مختلفی داشت لیکن تفکر وی بیشتر با «پروژه تجدید بنای دینی در اسلام» شناخته می شود. تحقیق حاضر در پی واکاوی تلقّی اقبال از فلسفه ی اسلامی با روش تحلیلی- انتقادی است. با بررسی آثار منثور و منظوم اقبال، به این نتیجه می رسیم که وی هیچ گاه ماهیت فلسفه ی اسلامی را درست نشناخته و توضیح کاملی نداده است؛ بلکه وقتی از فلسفه ی اسلامی سخنی به میان می آورد یا منظورش بحث عقل به معنای عام است، یا به دانش تجربی و گاهی به شخصیت های فلسفی اشاره می کند؛ از طرفی اقبال در دوره های مختلف زندگی اش تلقّی های مختلفی از فلسفه اسلامی ارائه داده است و سرانجام بعد از طرح پروژه تجدید بنای دینی، فلسفه اسلامی را یونانی مآبی و متاثر از آن تلقّی کرده است. اقبال، سنت فلسفی در جهان اسلام را در بهترین حالت نیمه راهِ رسیدن به حقیقت می داند. این تلقّی با اشکالات جدی مانند عدم تعریف منطقی فلسفه ی اسلامی، عدم توجه به نحوه ورود فلسفه در جهان اسلام و میراث فارابی، عدم توجه به جنبه های مفید و مثبت فلسفه در اسلام، ترجیح غیر منطقی و گاه خطر آفرین تفکرات رقیب بر فلسفه و یکسان دانستن تلقّی همه فلاسفه اسلامی نسبت به یونان، مواجه است.
تأثیر مبنای حکمی وحدت نفس و بدن بر فتوای فقهی مالکیت نفس بر بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
237 - 258
حوزههای تخصصی:
فتاوا مبتنی بر عناوین و موضوعات اند. اگرچه صبغه عرفی بر موضوعات فقهی غالب است، اما راه تشخیص موضوعات متعدد است و برخی موضوعات با تکیه بر مبانی عقلی، استدلال، تحلیل، تجزیه، تجربه و رجوع به رأی متخصص متعلق فتوایند. فقیه با تکیه بر مبانی فکری خود، اندیشه و استنباط می کند و فقیه فیلسوف باید مبتنی بر مبانی خود در خداشناسی، جهان شناسی یا انسان شناسی درباره موضوعات واقعی حکم کند. بر مبنای وحدت نفس و بدن که فقهای پیرو حکمت متعالیه بدان ملتزم اند، بدن، اعضا و قوای ظاهری، از شئون و مراتب حقیقت نفس به شمار می آیند، به حسب وجود با آن متحدند، بدن ظهور نفس در مرتبه طبیعی است و حکم عدم سلطنت بر نفوس بدان سرایت خواهد کرد. اکنون مسئله این است که آیا پذیرش این مبنا، در فتوای فقهی مرتبط با موضوع تأثیر خواهد داشت؟ در این مقاله با روش تحلیلی مصداقی نشان داده شده که چگونه مبنای وحدت نفس و بدن در حکمت اسلامی در مسئله فقهی سلطنت نفس بر بدن و فروعات آن چون قطع، انتقال، اهداء، سلب حیات و... اثرگذار بوده، می تواند استدلالی نو برای قول به نفی سلطه بر اعضا قلمداد شود.
تطوّر توحید ذاتی در فلسفه اسلامی و عرفان نظری با رویکرد تحلیلی - تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایه و اساس همه اصول و فروع آموزه های دینی اصل توحید است. در مورد حقیقت توحید آراء متعددی بیان شده است. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی - تطبیقی در صدد دست-یابی به فهم صحیح مسأله توحید با همه مراتب آن در عالم هستی است. از این رو اولاً و بالذات به تحلیل توحید ذاتی در فلسفه اسلامی أعم از مشایی و صدرایی و عرفان نظری و تطبیق آنها با یکدیگر، و ثانیاً به تبیین توحید صفاتی و افعالی پرداخته شده است. از نتایج این پژوهش آن است که واقعیت و حقیقت یک چیز است و تفاوت فلسفه و عرفان، در فهم واقعیت هستی است. در فلسفه اسلامی، أعم از مشایی و صدرایی، إسناد وجود به ماسوی الله را حقیقی دانسته و معتقد به توحید واجب الوجود در رأس سلسله علل و وجود بوده و اینکه خداوند در عین بساطت، دارای همه کمالات وجودی به نحو أعلی و أتم است. در تبیین توحید افعالی، فلسفه مشایی راه کار علیّت طولی، و فلسفه صدرایی، معدّ بودن موجودات را مطرح می نمایند؛ اما عرفاً معتقد به توحید موجود هستند و اینکه موجود حقیقی یک چیز بوده و آن ذات حق تبارک وتعالی است، ضمن اینکه إسناد هستی به سایر اشیاء مجاز است و آنچه فلاسفه، توحید می نامند، تعیّنی از تعیّنات آن حقیقتی است که موضوع عرفان نظری است. همه أشیاء، مظاهر اسماء و صفات حق بوده و فاعلیت آنها در واقع مرآت و شئون فاعلیت خدای سبحان است.
نقد و بررسی کتاب Key Concepts in Eastern Philosophy (مفاهیم کلیدی در فلسفه شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه بسیاری از مستشرقان، برای فلسفه در فرهنگ های شرقی، اصالت قائل اند و بسیاری از مفاهیم کلیدی در این فرهنگ ها را برخاسته از متنِ تمدن های شرقی می دانند. این باور، باعث شده تا مستشرقان به بررسی مفاهیم مطرح در فلسفه های شرقی همت گمارده و برخی از آنها را با مفاهیم مطرح در فلسفه های غربی، تطبیق نمایند. الیور لیمن، از جمله اندیش مندان غربی است که در دو دهه ی اخیر، آثاری ارزشمند در خصوص فلسفه های شرقی بویژه فلسفه ی اسلامی نگاشته است. در جستار حاضر، بر آنیم تا به نقد و بررسی یکی از مهم ترینِ این آثار با عنوان "مفاهیم کلیدی در فلسفه های شرقی" بپردازیم. لیمن در این اثر، با گردآوری مفاهیم کلیدی در فلسفه های شرقی چون هندوئیسم، بودیسم، آئین کنفوسیوس و فلسفه ی اسلامی، توضیحاتی مختصر برای هر اصطلاح بیان نموده است. از مهم ترین محاسن اثر لیمن، آن است که وی سعی داشته تا این مفاهیم را در ساختار تمدنیِ خود فلسفه های شرقی تبیین کند. اما او برخی از مفاهیم کلیدی در فلسفه های شرقی به ویژه فلسفه اسلامی را مطرح نکرده و یا توضیح چندان روشنی درباره ی آنها ارائه نکرده است. هم چنین توضیحات برخی مدخل ها در این اثر، کافی نیست و حتی لیمن از بیان برخی اصطلاحات کلیدی در فلسفه های شرقی، غفلت ورزیده است.
رویکرد مسئله محور در مطالعه تاریخ فلسفه اسلامی با تطبیق بر بحث اصالت وجود(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هر علمی را با نگاه درجه یک و درجه دو می توان موردمطالعه قرار داد؛ نگاه درجه دو به یک علم یعنی خود آن علم به عنوان موضوع مطالعه و بررسی قرار بگیرد. فلسفه به عنوان دانشی با سابقه تاریخی دوهزارساله، این ظرفیت را دارد که از جهات مختلف موردبررسی و مطالعه درجه دوم قرار بگیرد. مطالعه تاریخی فلسفه اسلامی، می تواند با رویکرد موضوع محور، فیلسوف محور، مکتب محور، زمان محور و مسئله محور باشد. رویکرد مسئله محور در مطالعه تاریخی فلسفه اسلامی، رویکردی است که هم در مقام فهم عمیق مسائل فلسفی کمک می کند و هم در مقام تعلیم مسائل فلسفی می تواند با ارائه بسترهای منتهی به طرح سؤال و فضاهای علمی فلاسفه پیشین، کارگشا باشد. مسئله اصالت وجود به عنوان مسئله ای فلسفی هرچند در زمان مرحوم ملاصدرا هویت علمی مستقل یافته است ولی براساس رویکرد مسئله محور به این نتیجه می رسیم که این مسئله فلسفی، به یک باره و براساس یک اتفاق، تبدیل به مسئله نشده است بلکه از زمینه های مختلف علمی در طول تاریخ فلسفه برخوردار بوده که توجه به این زمینه ها می تواند تصویر شفافی از نظریه حکمت متعالیه به دست ما بدهد.
راهکارهای نورسی در تقابل با فرهنگ غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمانه ای که بدیع الزمان نورسی در آن می زیست، عصر سقوط حکومت عثمانی و روی کار آمدن حکومت سکولار و بلکه لائیک در ترکیه و هنگامه جنگ جهانی اول و اشغال کشورهای مسلمان توسط کشورهای غربی سکولار (نه غرب مسیحی و صلیبی) و آشنایی مسلمانان با فرهنگ و پیشرفت صنعتی این کشورها بود. بدیع الزمان نورسی در این زمان تمام تلاش خود را به کار گرفت، تا با معرفی فرهنگ عالی اسلامی، از اینکه جوانان مسلمان مرعوب یا فریفته تمدن غربی شوند، جلوگیری کند. او برای این کار روش مقایسه را به کار می گیرد. فرهنگ اسلامی ریشه در قرآن دارد که کتابی آسمانی است و تمدن غربی ریشه در فلسفه الحادی غربی دارد که معرفتی انسانی و در مقایسه با قرآن بسیار نازل است. وی با مقایسه تربیت یافتگان مکتب اسلام و مکتب فلسفه الحادی و نیز مقایسه مدینه اسلامی و غربی، سعی می کند برتریهای فرهنگ اسلامی را به نمایش بگذارد. گام دیگری که بدیع الزمان نورسی برای آشکار کردن ماهیت تمدن غربی و جلوگیری از نفوذ آن در جوامع اسلامی برمی دارد، پاسخ دادن به شش مسئله علمی است؛ مسائلی که در اندیشه بدیع الزمان اگر بی پاسخ بماند، راه را برای نفوذ فرهنگ استعماری غرب فراهم می کند. خطبه ای که در مسجد جامع شام ایراد نموده نیز در همین راستا قابل تحلیل است.
دو گونه فلسفه ورزی در نسبت با گذشته فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش پژوهش فلسفی را می توان به انحاء گوناگونی طبقه بندی کرد. حسب چگونگی رابطه با گذشته عرصه فلسفه، این مقاله دو سبک فلسفه ورزی را از یکدیگر متمایز می سازد: «روزآمد» و «تاریخی». وفاداران به سبک فلسفه ورزی روزآمد، عمل حرفه ای خود را مستقل از تاریخ فلسفه دانسته و برای مواجهه با چالش های فکری امروزین تنها بر خردورزی حال محور خویش اتکا می نمایند. فلسفه تحلیلی در دوران معاصر نمونه ممثّل این رویکرد است که بسیاری از پیشگامان آن، تاریخ فلسفه را به دیده حقارت می نگرند. پایبندان به سبک فلسفه ورزی تاریخی، در مقابل، برای نیل به حقیقت به گذشته فلسفه رجوع نموده و فلسفه ی خود را در دادوستد فکری با آن شکل می دهند. تحقق این سبک را می توان میان فیلسوفان اسلامی رهگیری کرد که خود را نوعاً در امتداد عقبه ای از اندیشمندان گذشته می شناسانند. سبک اتخاذشده از سوی وفاداران به هریک از این دو اسلوب اثرات تعیین کننده ای بر نحوه آموزش و آموختن، شیوه و حتی ادبیات نگارش و همچنین تاریخ نگاری فلسفه توسط آنان دارد. این مقاله به مشخصه یابی هریک از دو سبک یادشده و برشمردن استلزامات آنها پرداخته و در پایان آن دو را در هم سنجی با یکدیگر قرار می دهد.
بررسی و تحلیل چیستی، امکان، شرایط و ضرورت فهم فلسفی قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
139 - 164
حوزههای تخصصی:
رابطه قرآن و فلسفه اسلامی، رابطه ای متقابل است. همان گونه که قرآن کریم در فلسفه اسلامی تأثیرگذار بوده است، فلسفه نیز در فهم و برداشت ما از تعالیم قرآنی تأثیر دارد. مراد از فهم فلسفی قرآن، رسیدن به مراد واقعی قرآن از طریق به کارگیری روش فلسفی و یا بهره گیری از تعالیم و گزاره های فلسفی است. این مقاله به بررسی چیستی، امکان و جواز، شرایط و نیز ضرورت فهم فلسفی از قرآن می پردازد و با روش توصیفی-تحلیلی نشان می دهد که فهم قرآن کریم به روش فلسفی هیچ محذوری ندارد. اما بهره گیری از تعالیم فلسفی نظیر نظریات، قواعد، براهین و گزاره های فلسفی در فهم و تفسیر قرآن به دو صورت تطبیقی -تأویلی و تحلیلی متصور است. صورت نخست به تفسیر به رأی منتهی می شود و بی تردید از دیدگاه دانشمندان اسلامی نارواست، ولی صورت دوم با رعایت اصول و شرایطی جایز و بلکه ضروری است.
الگوبرداری از تأسیس فلسفه اسلامی برای تأسیس علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
تحقق تمدن نوین اسلامی به عنوان هدف نهایی انقلاب اسلامی ایران، نیازمند تولید علوم انسانی اسلامی است؛ اما در میان باورمندان به امکان علوم انسانی اسلامی در باره چگونگی تولید چنین دانشی، شاهد اختلاف نظر قابل توجهی هستیم و روش تحقیق های گوناگونی برای این منظور تاکنون ارائه شده است. ازآنجاکه فلسفه ازجمله دانش های وارداتی به عالم اسلام است که با تلاش عالمی چون فارابی، مدل اسلامی آن با موفقیت تأسیس و تولید گردیده، با الگوگیری از مراحل تأسیس فلسفه اسلامی توسط فارابی، می توان پیشنهادی برای تأْسیس نسخه اسلامی علوم انسانی وارداتی عصر حاضر ارائه داد. این تحقیق با روش تحلیلی منطقی تلاش کرده، پس از مشخص کردن مراحل نظریه پردازی فارابی در تأسیس فلسفه اسلامی، مراحلی برای تأسیس علوم انسانی اسلامی پیشنهاد دهد که عبارت اند از 1) گزینش و ترجمه هدفمند آثار وارداتی علوم انسانی براساس میزان هماهنگی با آموزه های اسلام؛ 2) شرح آثار و آرای گزینش شده توسط نخبگان باورمند به آموزه های اسلام؛ 3) الهام و استفاده از آموزه های اسلام در جهت دهی در گزینش مسئله تحقیق در طرح مسائل تازه، در طرح استدلال نو، در پاسخ گویی به برخی مسائل علوم انسانی و در بهره گیری به عنوان ناظر ارزش یاب؛ 4) تعیین اصول و مبانی فلسفه فارابی و سایر اصول و مبانی لازم؛ 5) استفاده از مفاهیم، منابع و روش های فرافرهنگی و 6) طبقه بندی علوم برای ارائه راه بردی آموزشی و پژوهشی.
بررسی نقش فلسفه اسلامی و جایگاه آن در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
این پژوهش به بررسی نقش فلسفه در تمدن اسلامی می پردازد. سؤال اصلی این است که «فلسفه اسلامی چه نقش و جایگاهی در پیش برد تمدّن اسلامی داشته است؟». برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحقیق گردآوری اطلاعات به شیوه کتاب خانه ای و روش تحلیلی عقلی به بررسی نقش فلسفه در تمدن اسلامی پرداخته شده است. نتیجه تحقیق حاضر عبارت است از: 1) فلسفه تعاریف متعددی دارد و اساس این تحقیق، بر مفهوم فلسفه به مثابه روشی عقلی در راستای در بررسی احکام کلی هستی قرار داده شده است؛ 2) ازجمله نقش های حیاتی فلسفه در پیشرفت تمدن، کمک به هویت سازی فرهنگی برای جامعه است؛ 3) نقش حیاتی دیگر فلسفه در زمینه تمدّن، زمینه سازی برای ساختن نظام فکری است؛ 4) سومین نقش فلسفه، مهیاساختن زمینه برای اصلاح زندگی اجتماعی از راه مقابله با انحرافات فکری؛ مانند نیهیلیسم، نسبی گرایی و شکاکیّت است؛ 5) چهارمین نقش اساسی فلسفه در تمدّن، برآوردن نیاز فطری انسان به دانستن واقعیات است؛ 6) پنجمین کارکرد اساسی فلسفه در تمدّن، کمک به ایجاد گفت وگو بین تمدن های مختلف از یک سو و بین جریان های فکری مختلف در چارچوب تمدن اسلامی ازسوی دیگر است. اگر فلسفه اسلامی به دنبال تأثیرگذاری بیش تر بر تمدن اسلامی است، باید به دنبال تأثیرگذاری در عرصه های مختلف اجتماعی، آموزشی، سیاسی و ... باشد تا نیازهای جامعه اسلامی کنونی را برآورده کند.
هستی شناسی سازمان از نگاه فلسفه اسلامی: با تأکید بر آراء علامه طباطبایی در اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
43 - 59
هدف این مقاله بررسی و تبیین جایگاه دانش فلسفه در دانش سازمان و مدیریت با تأکید بر هستی شناسی سازمان از نگاه فلسفه اسلامی است. مسائل فلسفی یکی از مبانی در تأثیرگذاری بر دانش سازمان و مدیریت تلقی می شود. معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی از جمله مسائل مهم در فلسفه است که نقش تعیین کننده ای در روش، محتوا و جهت گیری مسائل مدیریت و سازمان دارد. با اعتراف به این نقش، فلسفه اسلامی، به عنوان بدیل دیگر فلسفه ها، در تلقی خود از مسائل این حوزه، می تواند تأثیر بالقوه ای را در دانش مدیریت و سازمان داشته باشد. برای پاسخ به چگونگی این تأثیرگذاری، با رویکرد اکتشافی و به روش عقلی، به دلالت های التزامی نظرات فیلسوفان مسلمان با رجوع به منابع آنان (با تأکید بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی)، بر هستی شناسی سازمان و دانش مدیریت مرتبط با آن پرداخته شده است.
بررسی نقش آموزه های قرآن کریم در ساحت خداشناسی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
13 - 26
حوزههای تخصصی:
برخی مخالفان فلسفه و بسیاری از خاورشناسان چنین میپندارند که فلسفه اسلامی تکرار سخنان و نظریات فلاسفه یونان است و نه تنها از تعالیم اسلامی بکلی دور است، بلکه گاهی در تضاد و تعارض با تعالیم قرآنی است. هدف این نوشتار آنست تا با تبیین حد و حدود نقش و تأثیرگذاری قرآن کریم بر یک بحث عقلی و فلسفی، و نیز بررسی آثار فلاسفه مسلمان، نشان دهد که آنها بمنظور بسط و تکامل مباحث فلسفی و بطورخاص، خداشناسی فلسفی از تعالیم قرآنی بهره برده اند و گسترش کمّی و کیفی مسائل، استدلالها، نظریه ها و قواعد فلسفی در این حوزه وامدار تعالیم قرآنی است. این تأثیر و بهره گیری بمیزانی است که به تحول محتوایی و ساختاری فلسفه یونان منتهی شده و رویکرد و نگرش کلی فلسفه اسلامی را از فلسفه یونانی متمایز ساخته است.
بررسی و نقد دیدگاه اولیور لیمن درباره کارکردهای آیات قرآن در آثار فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلاسفه اسلامی در آثار خود، در موارد زیادی به آیات قرآن کریم استشهاد کرده و از آنها بهره گرفته اند. ازاین رو، این پرسش مطرح شده که کارکرد دقیق آیات در متون فلسفی چیست و آنها چه نقشی ایفا می کنند؟ این مسئله ای است که برخی خاورشناسان قرآن پژوه نیز به آن اهتمام ورزیده و در آثار خود به آن پرداخته اند؛ از جمله الیور لیمن در کتاب «دانشنامه قرآن کریم». این مقاله به روش توصیفی تحلیلی دیدگاه وی را بررسی کرده و نشان داده است که علی رغم درستی این ادعای لیمن که نقش آیات در آثار فلسفی با هم متفاوت است، اما برخی از کارکردهایی که وی ترسیم کرده مقرون به صحت نیست و شواهد او از اتقان کافی برخوردار نیست.
مرجعیت علمی قرآن کریم و نقش آن در راهبری فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ شماره ۲۹۷
9-18
حوزههای تخصصی:
مرجعیت علمی قرآن کریم به معنای اثرگذاری آن در یک حوزه دانشی قلمرو وسیعی دارد. این اثرگذاری می تواند به گونه های مختلفی نظیر منبع بودن، الهام بخشی، کمال بخشی، داوری و تغییر رویکرد و نگرش تصویر شود. ازاین رو، شامل مباحث درون علمی و برون علمی هر دانش می شود. این مقاله به بررسی نقش اثرگذار قرآن کریم در مدیریت و راهبری فلسفه اسلامی می پردازد و این مهم را به روش توصیفی تحلیلی از طریق تبیین تأثیر تعالیم وحیانی و قرآنی در شکل دهی به شخصیت فیلسوف مسلمان، تغییر اهداف فلسفه و نیز اولویت بندی و چینش مسائل فلسفی اثبات می کند و نشان می دهد که جهت گیری و رویکرد کلی فلسفه اسلامی تا حد زیادی در همه این مسائل از تعالیم قرآنی متأثر است. نتیجه چنین تأثیری آن است که فلاسفه اسلامی غایت فلسفه را معرفت الله و تشبه به خداوند با خصوصیات موردنظر دین اسلام دانسته اند و فلسفه اسلامی برخلاف فلسفه یونان، کاملاً توحیدمحورانه به طرح و بررسی مباحث فلسفی می پردازد.
الهیات طبیعی معاصر و خدای رخنه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
325 - 352
حوزههای تخصصی:
الهیات طبیعی در دوره معاصر وارد مرحله جدیدی شده و بر شواهد تجربی و یافته ها یا تنگناهای تبیینی علوم جدید در این پروژه تأکید تام می شود. از سوی دیگر، خداباوری زخم خورده راهبردی است که در آن از مجهولات معرفتی زمانه به نفع وجود خدا و نقش مباشر آن در تحقّق آن پدیده مجهول استدلال می شود (خدای رخنه ها). از آنجاییکه راهبرد خدای رخنه ها به یک اندازه میان خداباوران و منتقدان آنها مردود است، محققان پروژه الهیات طبیعی معاصر تلاش می کنند تا نشان دهند که خدای پروژه آنها از سنخ خدای رخنه ها نیست. در این مقاله چهار ایراد اصلی که راهبرد خدای رخنه ها با آنها مواجه است و راه حل های پیشنهادی آنها، گزارش و نهایتاً تکلیف دو مسئله تعیین شده است: 1) تفکیک مسائل یا پرسش های مرزی از مسائل علمی به رسمیت شناخته شده و معیاری با درنظر داشتن تعریف حکمای مسلمان از مسائل فلسفی برای آن تفکیک ارائه شده است. 2) نحوه فاعلیت عوامل فراطبیعی و از جمله خداوند در جهان طبیعت از منظر حکمت اسلامی به صورت جامع تصویر شده و مبتنی بر آن، هم پروژه الهیات طبیعی معاصر مردود اعلام شده و هم پروژه رقیب آن (طبیعت گرایی). نوآوری اصلی مقاله، تبیین و تأکید بر نقش مباشر فاعل فراطبیعی در تحقق هر رویداد طبیعی است.
بررسی تطبیقی موانع دستیابی به معرفت از نظر شیخ اشراق و عزالدین کاشانی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۳)
41 - 54
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه شیخ اشراق (587 549ق) و عزالدین محمود کاشانی (د 735ق) به بررسی و تلفیق آرا و اندیشه های این دو متفکر مسلمان پرداخته است و شباهت ها و تفاوت های آرای آنان را با روش توصیفی تحلیلی دنبال کرده است. ادراکات حسی و علوم عقلی و استدلالی از جمله موانع معرفت نزد شیخ اشراق، و عقل معاش از جمله موانع معرفت نزد عزالدین محمود کاشانی است. سهروردی علم را تا زمانی که بر صور محسوسات و تعینات دلالت دارد در سجّین طبیعت و معقولات محصور می داند که دیده عقل و چشم دل از رؤیت آن حقیقت قاصر است. کاشانی نیز با تکیه بر نور ایمان و یقین، موانعی چون علم و استدلال، عقل معاش، گناه و هواجس نفسانی و وساوس شیطانی و خودستایی را آفتی می داند که انسان را از کسب معرفت باز می دارد. انسان با توجه به استعداد و ظرفیت وجودی اش شایستگی کمال و افاضه معرفت را دارد و رسیدن به معرفت حقیقی مستلزم گسیختگی از عالم محسوسات، کدورات و شواغل جسمانی و رهایی از عالم ظاهر است.
پاسخی بر اشکالات فیزیکالیست ها به دکارت درباره رابطه ذهن و بدن (براساس مبانی حکمت متعالیه)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله رابطه ذهن و بدن، همواره یکی از مسائل بحث برانگیز در تاریخ فلسفه بوده است. در فلسفه غرب، دکارت که تمایزی کامل بین نفس و بدن قرار داد، نتوانست از عهده تبیین رابطه نفس و بدن برآید. در همان زمان اشکالاتی به نظریه وی وارد شد. به خاطر همین اشکالات، مکتب توازی گرایی پدید آمد و سرانجام در قرن بیستم، فیلسوفان ذهن به خاطر عدم تبیین از رابطه نفس و بدن، تجرد نفس را منکر شدند. افزون براین، با وجود انکار نفس توسط فیزیکالیست ها و تلاش آن ها مبنی بر تبیین رابطه مادی حالات ذهنی و بدن، حتی نتوانستند تبیین مقبولی از رابطه مادی حالات ذهنی و بدن ارائه دهند و در نتیجه، این مسئله حل ناشده باقی ماند. اما ملاصدرا برابر اصول اساسی و بنیادین فلسفه اش - اصالت وجود و تشکیک وجود- توانست تبیین مقبولی از رابطه نفس و بدن ارائه دهد که برپایه آن، نفس و بدن دو مرتبه از یک وجود واحد هستند و بدن با حرکت جوهری توانسته به مرحله تجرد دست یابد.
دلایل توحید ذاتی در فلسفه اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو درپی تبیین و بررسی دلایل توحید ذاتی در دو مرتبه، یکی به معنای أحدیت و دیگری به معنای واحدیت در فلسفه اسلامی است. روش شناسی مسئله أحدیت و بساطت خداوند بدین گونه است که چون بساطت در مقابل مرکب است، ازاین رو فیلسوفان پس از شناخت انواع ترکیب ها در ممکنات، دلایل متعددی بر نفی همه این ترکیب ها در ذات باری تعالی اقامه کرده و بدین طریق به اثبات بساطت و أحدیت خداوند می پردازند. ازآنجاکه خداوند وجود صرف است و وجود صرف و بسیط، محدود به هیچ حدی نیست، پس خداوند نامتناهی و تکرارناپذیر بوده و در عین بساطت، واحد است. از نتایج این پژوهش آن است که فیلسوفان مسلمان به توحید واجب الوجود در رأس سلسله وجود باور دارند که هیچ علت و سببی برای آن متصور نیست و ماهیت و صورت عقلی نداشته و متصف به احکام ماهیت نمی شود و در عین بساطت، واحد بوده و مثل و شریکی ندارد.
ضرورت ترجمه متون فلسفی و بایسته های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
139-155
حوزههای تخصصی:
نهضت ترجمه متون فلسفه یونان به زبان عربی در قرون دوم و سوم هجری، به ویژه در دوره خلافت منصور دوانیقی، موجب شد فرهنگ اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری با ظهور فیلسوفانی چون ابن سینا درخشش بسیار یابد. فلسفه غرب، دست کم از قرن هفدهم، در مسیری حرکت کرده است که با آنچه در فلسفه اسلامی داریم، تفاوت ماهوی دارد و اگر بخواهیم شناخت عمیقی نسبت به آن داشته باشیم، نیاز داریم به اینکه یا مسلط بر زبان های غربی باشیم یا از ترجمه متون اصلی فلسفه غرب استفاده کنیم. به هر حال متون فلسفی غرب به زبان های مختلف مثل انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نوشته شده اند و یک پژوهشگر فلسفه به رغم تسلط بر زبان انگلیسی، برای آشنایی با آثاری که به زبان های دیگر اروپایی نوشته شده اند، نیازمند کمک مترجمان است. در این مقاله اهمیت ترجمه متون فلسفه غرب و برخی الزامات آن بیان شده است.
جایگاه آیه نور در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هفدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۵۰
63 - 80
حوزههای تخصصی:
سی و پنجمین آیه از سوره 24 قرآن کریم همچون نگینی بر صفحه کتاب الاهی می درخشد. این آیه علاوه بر آنکه منشأ نامگذاری سوره به عنوان «نور» گشته، محوَر بیشترین پژوهش ها و تألیفات قرآنی نیز شده است. همچنین اندیشمندان سرآمد جهان اسلام درعرصه تفسیر، عرفان و فلسفه را به اظهار عجز خود و اقرار به اعجاز بودن آن آیه نموده است. بررسی های میدانی نشان می دهد که علاوه بر اصحاب تفسیر، کلام و عرفان، اهل حکمت و فلسفه اسلامی مجذوب لمعات و پرتوِ درخشان آن شدند پیروان هر یک از سه مشرب فلسفی اسلامی، یعنی مشائیون، اشراقیون و صدرائیون به تفسیر، تأویل و اقتباس اهتمام نمودند. در این راستا چند مسئله در فلسفه اسلامی، از آیه نور متأثر شد در مسئله انسان شناسی، نگاهی ویژه پدیدآمد ، مسئله تشکیک وجود، در حکمت صدرائی تشیید و استوار گردید که خود کاربردهای عدیده دارد. حکمت خسروانی به برکت آیه نور صبغه اسلامی گرفت و کسب صیانت از خطر تکفیر نمود و مسائلی دیگر؛ که در نهایت، الهی بودن آیه نور و وحیانی بودن فلسفه اسلامی را بارز نمود.