مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی جدال های پارادایمی در برنامه درسی و تحلیل ادعای پاینار مبنی بر جابجایی پارادایم است. پس از مقدمه، منازعه های پارادایمی در برنامه درسی تشریح شده تا نسبت آن ها با ادعای جابه جایی پارادایم مشخص و زمینه برای بحث پیرامون این ادعا فراهم شود. در این راستا سه موضع گیری شامل: الف) دیدگاه حامی وجود پارادایم برنامه درسی، ب) دیدگاه معتقد به نبود پارادایم برنامه درسی یا پذیرش یک تلقی خاص و ج) دیدگاه محافظه کار درباره بود یا نبود پارادایم برنامه درسی معرفی گردیده است. در ادامه، موضع پاینار درباره جابه جایی پارادایم در برنامه درسی مطرح شده، ضمن معرفی تلاش های اصلی وی و بعضی نومفهوم گرایان برای اثبات جابه جایی پارادایم، استدلال های این گروه نقد و تحلیل شده است. تلاش های پاینار و نومفهوم گرایان عبارت اند از استناد به تاریخ علم برای اثبات جابه جایی پارادایم از نظر تامس کهن، معرفی سنت گرایی به عنوان پارادایمی به حاشیه رانده شده و همچنین تولید آثار مکتوب و به طور خاص کتاب نظریه پردازی برنامه درسی. نقد و بررسی تلاش ها به این نتیجه منتهی شده است که با وجود اهمیت و نقش برجسته نهضت نومفهوم سازی، به دلایلی نمی توان آن را در معنای مورد نظر تامس کهن مصداقی از جابه جایی پارادایم دانست. در بخش پایانی، از منظری غیر از جابه جایی پارادایم به نومفهوم سازی برنامه درسی نگریسته شده و ماهیت آن معرفی گردیده است.
کیفیت سنجی برنامه های درسی تحصیلات تکمیلی گروه مدیریت و برنامه ریزی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، کیفیت سنجی برنامه های درسی تحصیلات تکمیلی دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر: هدف های برنامه درسی، محتوای برنامه درسی، راهبردهای یاددهی یادگیری و راهبردهای ارزیابی برنامه درسی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان و اساتید تحصیلات تکمیلی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی به تعداد 165 نفردانشجو و 53 نفراستاد در سال تحصیلی 92-93 می باشند؛ که با استفاده از جدول مورگان حجم نمونه 114 نفر دانشجو و 46 نفر اعضای هیات علمی برآورد شدو از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم در حیطه دانشجویان در سه گرایش مدیریت آموزشی، برنامه ریزی درسی و برنامه ریزی آموزشی در دو مقطع ارشد و دکترا استفاده شده که به ترتیب 40، 35 و 39 نفر نمونه را تشکیل می دهند. روش پژوهش توصیفی پیمایشی بوده است. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شامل 68 گویه که روایی آن با استفاده از روایی محتوایی و صوری و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ 94/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از پرسش نامه از آزمون t تک نمونه ای و مستقل استفاده شده است. یافته های حاصل از پژوهش، در حیطه دانشجویان حاکی از آن است: هدف های برنامه درسی، محتوای برنامه درسی، راهبردهای یاددهی یادگیری و راهبردهای ارزیابی برنامه درسی نتوانسته نیازها و انتظارات دانشجویان را برآورده نماید و در حیطه اساتید عناصر راهبرد اجرایی و راهبرد ارزیابی تا حدی توانسته نیازها و انتظارات اساتید را برآورده کند و عناصر هدف و محتوا نتوانسته نیازها و انتظارات اساتید را برآورده کند. همچنین بین ویژگی های دموگرافیکی دانشجویان و اساتید تفاوت معنی داری وجود ندارد.
تبیین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان بر اساس دیدگاه معرفت شناختی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با عنایت به اهمیت تمایل به تفکر انتقادی و بررسی عوامل تأثیرگذار بر آن، مطالعه حاضر با هدف بررسی و تبیین تأثیر دیدگاه های معرفت شناختی دانشجویان در گرایش به تفکر انتقادی آنان صورت گرفت. روش این تحقیق علی- مقایسه ای است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان حوزه علوم انسانی دانشگاه پیام نور واحد بافق بودند (460 نفر). تعداد 146 نفر از دانشجویان مذکور به روش طبقه ای نسبی و از طریق فرمول حجم نمونه انتخاب و با استفاده از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و باورهای معرفت شناختی شومر (1998) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد 1- بین دو گروه از دانشجویان با باورهای معرفت شناختی پیچیده و خام در گزایش به تفکر انتقادی تفاوت معناداری وجود دارد.2- اکثر دانشجویان مورد بررسی از باورهای معرفت شناختی پیچیده برخوردار بودند. 3- گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان مورد بررسی در سطح مطلوبی قرار نداشت. با توجه به نتایج حاصل، تغییر باورهای خام به سمت باورهای پیچیده، می تواند در جهت تقویت تمایل به تفکر انتقادی و پیشبرد اهداف آموزش عالی موثر واقع گردد.
ارزیابی قابلیت های کارآفرینی دختران دانشجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش ارزیابی قابلیت های کارآفرینی دانشجویان دختر بمنظور اعتبار بخشی و باز اندیشی در کارکردهای برنامه های درسی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران می باشد. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 90-91 می باشد که به روش نمونه گیری طبقه ای تعداد 412 نفر از آن ها به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه های مشخصات عمومی و قابلیت های کارآفرینی است. ضریب پایایی از روش آلفای کرونباخ 89/. برآورد شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که میان دانشجویان دختر و پسر در نمره کل کارآفرینی و مؤلفه های ریسک پذیری و خلاقیت تفاوت معناداری وجود دارد. با این حال، میان دانشجویان دختر دانشکده های گوناگون از نظر قابلیت های کارآفرینی تفاوت معنا داری وجود ندارد. افزون بر این، یافته ها نشان داد که میان دانشجویان دختر سال نخست و چهارم از نظر میزان برخورداری از قابلیت های کارآفرینی تفاوت معناداری وجود ندارد. این امر به نوبه خود نشان دهنده عدم موفقیت و ناکارآیی برنامه های درسی دانشگاهی در رشد و پرورش قابلیت های کارآفرینی دانشجویان بوده و ضرورت تدوین و اجرای برنامه های درسی خاصی که محور آن آموزش و توسعه قابلیت های یاد شده باشد را گوشزد می کند.
ارزشیابی برنامه درسی کارشناسی ناپیوسته دبیری تربیت بدنی و علوم ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی برنامه درسی کارشناسی ناپیوسته دبیری تربیت بدنی و علوم ورزشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان سال آخر دوره کارشناسی ناپیوسته رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی، مدرسان و فارغ التحصیلان تربیت بدنی مراکز تربیت معلم سراسر کشور بود. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای و نمونه تحقیق شامل 90 مدرس، 187 دانشجوی سال آخر و 69 معلم بود. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته بود. طبق نتایج تحلیل مولفه های اصلی، چهار عامل هدف و محتوا، روش اجرا (تدریس)، امکانات و تجهیزات آموزشی و روش ارزشیابی برنامه درسی مشخص گردید که بر اساس نوع سوالات همبسته و ماهیت آنها نامگذاری عامل ها انجام شد. تحلیل داده ها از طریق روش های آماری توصیفی همچون فراوانی، درصد، میانگین و انحراف استاندارد انجام شد. نتایج نشان داد حدود 50 درصد از کل گروه ها، سرفصل های دروس برنامه درسی را با اهداف این دوره همراستا نمی دانند و میزان اثربخشی و توفیق برنامه درسی در نیل به اهداف را ضعیف ارزیابی می کنند. 65 درصد از این افراد، تجهیزات و اماکن آموزشی موجود را متناسب با نیازهای آموزشی برنامه درسی مذکور نمی دانند. همچنین نتایج نشان داد محتوای دروس نظری با روش های تدریس سخنرانی (72 درصد)، مشارکتی (71 درصد) و سمینار (66 درصد) و محتوای دروس عملی با روش تدریس مشارکتی (72 درصد) متناسب است. ضمنا محتوای دروس نظری با روش های ارزشیابی کتبی مستمر و پایانی به شکل های چهارگزینه ای (80 درصد)، کوتاه پاسخ (78 درصد) و تشریحی (77 درصد) و در دروس عملی (77 درصد)، با روش ارزشیابی عملی متناسب است. با توجه به نتایج تحقیق حاضر پیشنهاد می شود کمیته بازنویسی محتوای برنامه درسی مذکور و نیازسنجی و ساماندهی امکانات و فضاهای آموزشی جهت رفع کاستی ها تشکیل شود.
تحلیل کیفیت برنامه درسی رشته مهندسی صنایع جهت نیازسنجی شغلی مبتنی بر بازارکار (مطالعه موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت برنامه های درسی رشته مهندسی صنایع از بعد کارایی برنامه -های درسی به عنوان یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در کیفیت بروندادهای نظام آموزش عالی بود. جهت انجام تحقیق از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده گردیده و از نظر هدف کاربردی بوده است. جهت جمع آوری اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای، نظر صاحبنظران و ابزار پرسشنامه استفاده گردید. جامعه آماری تحقیق متشکل از متخصصان حوزه مهندسی صنایع دانشگاه های تهران، شریف، امیرکبیر، علم و صنعت و انجمن مهندسی صنایع ایران بوده است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس پس از حذف پرسشنامه های مخدوش، تعداد 135 پرسشنامه جمع آوری گردید. داده های تحقیق پس از تجزیه و تحلیل با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی، نشان داده است که برنامه درسی رشته مهندسی صنایع می بایست از نظر محتوای آموزشی، امکانات، گرایش های تحصیلی و روش ارائه در واحدهای دانشی مدیریت سیستم های اطلاعاتی، مدیریت، برنامه ریزی و کنترل پروژه، امکان سنجی و طرح ریزی طرح بازمهندسی شده و متناسب با تحولات دانشگاه های دنیا و همچنین نیازهای دانشجویان و بازارکار طراحی و ارائه گردد.
ارزشیابی اثربخشی برنامه درسی مدیریت اجرایی نفت در شرکت ملی نفت ایران: یک ارزشیابی ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به ارزشیابی اثربخشی برنامهدرسی مدیریت اجرایی نفت در شرکت ملی نفت ایران با استفاده از الگوی مدل چهار سطحی کرک پاتریک به شیوه ترکیبی همزمان، پرداخته است. جامعه پژوهش، کلیه افراد شرکت کننده در کلاس های آموزشی دوره مذکور (30 نفر) می باشد. جهت گردآوری اطلاعات در بخش کمی (سطوح 1 تا 3) از فرم سنجش رضایت، مقیاس خود ارزیابی و مقیاس اندازهگیری رفتار و در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش کمی، نرخ اثربخشی دوره در هر سه سطح محاسبه شد، علاوه بر این از نرخ خالص تغییر برای سطح دوم و ضریب همبستگی برای محاسبه زنجیره تأثیر بین سطوح استفاده شد. همچنین در بخش کیفی از شیوه تحلیل مضمون برای تحلیل داده ها و ممیزی همگنان برای اعتباربخشی نتایج استفاده شد. در سطح اول (واکنش)، اثربخشی دوره پایین تر از حد مطلوب بوده، در سطح دوم (یادگیری)، اثربخشی دوره کمی بالاتر از حد مطلوب و اثربخشی دوره در سطح رفتار، پایین تر از حد مطلوب به دست آمد. در سطح دوم، نرخ خالص تغییر نشان داد که میزان تغییرات یادگیری حاصل از شرکت در دوره، بسیار پایین تر از حد پیش بینی شده بوده است. زنجیره تأثیر بین سطوح واکنش و یادگیری از حیث آماری معنا دار بوده، اما ضریب همبستگی پایین به دست آمده نشان می دهد که رضایت افراد از دوره تأثیر چندانی بر بهبود یادگیری آن ها در سطح 2 نداشته است. زنجیره تأثیر بین سطوح یادگیری و رفتار نیز از حیث آماری معنادار نبوده و ضریب همبستگی پایین به دست آمده نشان می دهد که یادگیری افراد از دوره تأثیری بر بهبود رفتار شغلی آن ها در سطح 3 نداشته است. زنجیره تأثیر بین سطوح واکنش و رفتار از حیث آماری معنادار نبود و ضریب همبستگی پایین به دست آمده نشان داد که واکنش افراد از دوره تأثیری بر بهبود رفتار شغلی آن ها در سطح 3 نداشته است. با توجه به این نتایج می توان گفت دوره آموزشی مدیریت اجرایی نفت در بعد انتقال مفاهیم اثربخش تر بوده است و هر چه وارد ابعاد عملیاتی می شویم، از اثربخشی دوره ها کاسته می شود.
برنامه درسی تربیت معلم و الگوی اجرائی مشارکتی آن؛ راهبرد تحولی برای تربیت معلم در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مبحث تربیت معلم از منظر چالش برانگیز ساختار برنامه درسی تربیت معلم و اجرای آن اختصاص دارد. در این زمینه مواضع گوناگونی ابراز می شود که این گونه گونی امر تربیت معلم را به لحاظ نظری و به تبع آن در عمل با بحران مواجه کرده است. این وضعیت خاص ایران نیست. بنا به شواهد موجود، در سطح جهان نیز پژوهش های به عمل آمده هنوز نتوانسته اند به روشنی نشان دهند که کدام برنامه درسی تربیت معلم و با کدام ساختار از اثر بخشی بیشتری برخوردار است و قادر است معلمان توانمندتر و موفق تری را به کلاس های درس گسیل نماید. موقعیت مساله ای این مقاله در ایران را به شکل دقیق تر می توان با استفاده از کلید واژه «تمامیت خواهی» توضیح داد. از یکسو، اصحاب آموزش و پرورش در تلاش هستند که این دستگاه را به عنوان یگانه نهاد صالح برای تربیت معلم معرفی نمایند و برای متقاعد ساختن مراجع سیاستگذار نیز از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند. اقدام برای تاسیس دانشگاه ویژه تربیت معلم (یا دانشگاه ویژه فرهنگیان) با حمایت شورایعالی انقلاب فرهنگی، با فرض عهده دار شدن مسئولیت تام و تمام تربیت معلم در ابعاد مختلف توسط آن، مهم ترین مظهر این سیاست تمامیت خواهانه و بخشی نگر است. از سوی دیگر، گروهی از صاحبنظران دانشگاهی از ایده رقیب و بدیلی حمایت می کنند که تمامیت خواهانه به دنبال استقرار همه جانبه تربیت معلم در دانشگاه ها و به ویژه دانشگاه تربیت معلم تهران هستند و نهاد آموزش و پرورش را فاقد صلاحیت جزئی و کلی برای ورود به این عرصه معرفی می نمایند.
مدعای اصلی این نوشتار بدین ترتیب آن است که در کشاکش این دیدگاه های تمامیت خواهانه باید به دنبال راهبردی بود که جایگاه تربیت معلم را به دنبال یک رخداد خطیر ملّی و فرابخشی به رسمیت شناخته و برای اجرای برنامه درسی تربیت معلم با توجه به این ویژگی ها تعیین تکلیف نماید. الگوی مشارکتی پیشنهادی با توجه به مولفه های اساسی برنامه درسی تربیت معلم ارائه شده است و از نقسیم کار حمایت می کند.
تحلیل تاریخی معانی و مقاصد نومفهوم گرایی در رشته ی مطالعات برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل تاریخی معنا و اهداف نومفهوم سازی در برنامه درسی در آثار ویلیام پاینار و همکاران وی از دهه ی 1960 تا 2010 پرداخته است. به همین منظور 25 مقاله و 4 کتاب ویلیام پاینار با روش تحلیل اسناد مورد مطالعه قرار گرفته و متون مرتبط با معنا و اهداف نومفهوم گرایی با نگاه تحلیلی- انتقادی بررسی شده اند. آثار راگا و هلبویش نیز به عنوان آثار مقابل و متعارض با نومفهوم گرایی، به عنوان نقدهای مطرح بر نومفهوم گرایی مطرح شده اند. نتایج تحلیل محتوا نشان داد ند که چهار گزاره مهم، معنای نومفهوم گرایی را شکل می دهند: الف- نومفهوم گرایان عده ای از متخصصان برنامه درسی نیستند که درباره عقیده یا عقاید خاصی به تفاهم رسیده باشند. ب- نومفهوم گرایی به جای این که یک جنبش باشد یک مسیر یا یک فرایند فهمیدن است و پ- جریان نوفهمی یا پروژه فهمیدن همیشه ادامه دارد و در نتیجه اصطلاح نومفهوم گرایی به آسانی قابل تعریف نیست. ت- نومفهوم گرایی جنبشی انتقادی و عام نگر است که به پدیده های بیرون مدرسه ای و نقد پیامدهای پنهان و آشکار برنامه درسی توجه دارد. اهداف تعقیب شده ی نومفهوم گرایان که از طریق کدگذاری باز و انتخابی استخراج شدند عبارت بودند از: تعقیب مطالعات میان رشته ای، تقویت نقش انتقادی نظریه، تغییر پارادایم از برنامه ریزی درسی به فهم برنامه درسی، تاکید بر متغییرهای بیرون مدرسه ای، کلیت پردازی، غلبه نظریه بر عمل، استفاده از خودشرح حال نویسی و تعبیر معنای Currere به گذر زندگینامه ای، بهبود رشته مطالعات برنامه های درسی به عنوان گفت وگوهای پیچیده، بین المللی کردن رشته مطالعات برنامه درسی برای تقویت گفتمان های فرهنگی در حوزه و تاریخ نگاری برنامه درسی. در ادامه نقد نومفهوم گرایان بر مواضع موجود برنامه درسی و نیز نقدهای مهمی که از بیرون بر نومفهوم گرایی وارد آمده مورد تفسیر قرار گرفته اند.
نقد و بررسی «اهداف تفصیلی فعالیت های دوره پیش دبستانی» در برنامه درسی ملّی جمهوری اسلامی ایران از منظر رویکرد اسلامی عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با تأکید بر اهداف تمهید در دوران کودکی در نظریه اسلامی عمل به نقد اهداف تفصیلی فعالیت های دوره پیش دبستانی برنامه درسی ملّی پرداخته است. اهداف تفصیلی فعالیت های دوره پیش دبستانی که به نوعی زبان فنی و رسمی تعلیم و تربیت است، با روش تحلیل مفهومی و تطبیقی مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است. بر این اساس، در بخش بررسی کلی، نخستین نکته ای که در تنظیم اهداف دوره پیش دبستانی مغفول واقع شده، عدم توجه به مقتضیات روان شناختی و رشدی کودکان در این سنین است. دوم، سلسله مراتب توجه به ارزش ها، مطابق با معیارهای دینی در اهداف رعایت نشده است. سوم اینکه، ابهام مفهومی در بسیاری از واژگان بکار رفته در اهداف ملاحظه می شود. چهارم، اغتشاش در سطح تعریف اهداف – غایت، هدف کلی یا رفتاری- نقد دیگری است که به صورت کلی بر اهداف مذکور وارد است. درنهایت، باید گفت که برخی اهداف با یکدیگر همپوشانی دارند که در این زمینه حذف و اصلاح صورت گرفته است. از سویی در سطحی عمیق تر، تحلیل تطبیقی 58 مورد هدف تفصیلی با 14 هدف تمهید در دوران کودکی از منظر رویکرد اسلامی عمل، نشان می دهد که چهار حالت ممکن در مورد اهداف تفصیلی دوره پیش دبستانی قابل ذکر است. در حالت نخست، میان اهداف معیار و اهداف مورد بررسی هم آوایی نسبی وجود دارد. در حالت دوم، بین اهداف دو مجموعه تقابل وجود دارد. این تقابل در دو سطحِ سطحی و عمیق مورد بازشناسی قرار گرفته و در سطح نخست، رویکرد اصلاح و در سطح دوم، رویکرد اصلاح و حذف پیشنهاد شده است. در حالت چهارم، با اهدافِ معیارِ مغفول در اهداف برنامه درسی دوره پیش دبستانی مواجهیم که پیشنهاد تکمیلی ارائه شده است. در پایان برخی از اهداف تفصیلی فعالیت های دوره پیش دبستانی اصلاح و بازتولید شده اند.
تبیین چارچوب نظری ابعاد و مؤلفه های نگرش جامع پژوهشگری و طراحی عناصر عمومی آن در برنامه درسی مدرسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش مؤثر مستلزم نهادینه سازی دانش، عاطفه مثبت و عمل پژوهش در محقق و یا نهادینه سازی نگرش جامع پژوهشگری در او است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و استنتاج مبتنی بر تحلیل مفاهیم و مفهوم پردازی مجدد نتایج پژوهش های پیشین، انجام شده است. بر این اساس سوابق نظری و پژوهشی مرتبط با تحقق نگرش جامع پژوهشگری را تحلیل و ابعاد سه گانه؛ شناختی، عاطفی و عملکردی چارچوب نظری مذکور را به همراه مؤلفه های مطرح در ابعاد و گویه های مبین، سازمان دهی نموده است. در پایان به ساختاری نمونه در طراحی عناصر عمومی برنامه درسی مدرسه ای جهت تحقق نگرش جامع پژوهشگری، ارائه شده است.
روش شناسی پژوهش های داخلی و خارجی مربوط به حوزه برنامه درسی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه درسی همواره مهم ترین عنصر هر نظام آموزشی به شمار می رود که تحقیقات نسبتاً گسترده ای را به خود اختصاص داده است. این پژوهش با رویکرد کمی و با استفاده از روش تحلیل محتوای اسنادی به بررسی روش شناسی پژوهش های برنامه درسی در حوزه آموزش عالی پرداخت. به این منظور از میان پژوهش های انجام گرفته در این حوزه، تعداد 30 پژوهش داخلی از 13 مجله و 30 پژوهش خارجی از 14 مجله معتبر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که در پژوهش های خارجی برنامه درسی رویکرد کیفی، رویکرد غالب بود به طوری که 60% پژوهش ها مبتنی بر رویکرد مزبور بود. در این میان پژوهش های موردی و پدیدارشناسی به ترتیب با 50% و 5/37% دارای بیشترین کاربرد در میان پژوهشگران بود. همچنین نتایج پژوهش حکایت از آن داشت که در ایران رویکرد کمّی در ایران، رویکرد غالب پژوهشی با 50% فراوانی بود. در این میان روش پژوهش پیمایشی با فراوانی 8/85%، پرکاربردترین روش بود. همچنین این پژوهش نشان می دهد که روند پژوهش ها در تحقیقات داخلی و خارجی حاکی از روند کمی به سوی کیفی و ترکیبی است. البته این روند در تحقیقات خارجی فراوان تر بود.
بررسی فرایند طرح مسئله در آموزش ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بخش اول این مقاله، ابتدا به معرفی اجمالی طرح مسئله پرداخته می شود و پس ازآن، برخی از چارچوب ها و دسته بندی هایی که در خصوص طرح مسئله طراحی شده اند مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. در بخش دوم مقاله، پژوهشی که در ایران انجام شده، معرفی و تشریح می شود. این پژوهش به روش شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل انجام شده است و هدف آن، بررسی تأثیر پرورش مهارت طرح مسئله بر توانایی حل مسئله ریاضی دانش آموزان پایه سوم راهنمایی است. یافته های بخش اول نشان می دهد که مهارت طرح مسئله، با توانایی حل مسئله، خلاقیت و تفکر واگرا در ارتباط است و باعث ارتقای هم می شوند. همچنین، از فرایند طرح مسئله می توان به عنوان ابزاری جهت به دست آوردن آگاهی بیشتر نسبت به آنچه در ذهن دانش آموزان می گذرد، استفاده نمود. نتایجِ تحلیل آزمون t در بخش دوم پژوهش نشان می دهد که استفاده از فعالیت های طرح مسئله در کلاس درس و پرورش مهارت طرح مسئله در دانش آموزان، توانایی حل مسئله آن ها را ارتقا می بخشد.
ویژگی های ادراکی دانشجویان در محتوای الکترونیکی برنامه درسی؛ دانشگاه علوم پزشکی مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: همراه با گسترش فنّاوری های نوظهور در جهان پیشرفته و ورود آموزش الکترونیکی به عرصه تعلیم و تربیت، نظام آموزشی به خصوص حوزه علوم پزشکی با نیازهای جدیدی در زمینه برنامه درسی و محتوای آموزشی روبه رو شده است. هدف از این پژوهش، بررسی ویژگی های ادراکی و شناختی دانشجویان در خصوص محتوای الکترونیکی برنامه درسی بود.
ابزار و روش ها: این پژوهش با روش توصیفی- پیمایشی در 250 نفر از دانشجویان (164 دختر و 86 پسر) آموزش الکترونیکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال تحصیلی 93-1392 که به روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی انتخاب شدند، انجام شد. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه ویژگی های ادراکی واندرلایند و ون براک بود که ویژگی های ادراکی را در مولفه های مزیت نسبی ، سازگاری، پیچیدگی، آزمون پذیری و مشاهده پذیری می سنجید. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون T تک نمونه ای انجام شد.
یافته ها: میانگین نمره ویژگی های ادراکی دانشجویان (14/6±28/68) به طور معنی داری کمتر از نقطه برش 80درصدی میانگین فرضی (75) بود (0001/0=p). میانگین نمره خرده مقیاس مزیت نسبی (44/2±23/17) به طور معنی داری بیشتر از نقطه برش 80درصدی میانگین فرضی (16) بود (0001/0=p)، اما میانگین نمرات در خرده مقیاس های سازگاری (48/2±63/11؛ 0001/0=p)، پیچیدگی (72/1±53/13؛ 0001/0=p)، آزمون پذیری (33/1±37/11؛ 0001/0=p) و مشاهده پذیری (36/2±09/15؛ 05/0p>) از میانگین فرضی (16) کمتر بود.
نتیجه گیری: ویژگی های ادراکی دانشجویان در زمینه محتوای الکترونیکی با توجه به خرده مقیاس های آن، وضعیت مطلوبی در برنامه درسی دانشگاه علوم پزشکی مشهد ندارد و فقط خرده مقیاس مزیت نسبی دارای شرایط مطلوبی است.
بررسی و تحلیل مشکلات اجرایی پایه ششم ابتدایی از منظر جایگاه عناصر برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اجرای نظام آموزشی جدید و قرارگرفتن پایه ششم در قالب و چارچوب دوره ابتدایی را باید یکی از مهم ترین تغییراتی دانست که طی دو سال اخیر در نظام آموزش و پرورش رخ داده است. بررسی و مستندسازی مسائل و مشکلاتی که این برنامه جدید در عرصه های مختلف با آن مواجه است، ضمن آنکه تصویری روشن از واقعیات اجرایی آن ارائه می دهد، می تواند داده ها و اطلاعات لازم را جهت اعمال اصلاحات و تغییرات لازم در این برنامه جدید فراهم نماید. بر این مبنا، پژوهش حاضر به بررسی مسائل و مشکلات اجرایی پایه ششم ابتدایی از دیدگاه معلمان پرداخته است. روش پژوهش توصیفی– پیمایشی و جامعه آماری آن شامل همه معلمان پایه ششم ابتدایی شهرستان سرپل ذهاب در سال تحصیلی 92-91 بودند. نمونه پژوهش شامل 80 نفر از معلمان پایه ششم بودند که به طور تصادفی ساده انتخاب شدند. داده های این پژوهش از طریق اجرای یک پرسشنامه محقق ساخته برای معلمان پایه ششم جمع آوری گردید. پرسشنامه های مذکور، مسائل و مشکلات پایه ششم را حول محور عناصر اصلی برنامه های درسی یعنی محتوا، روش های تدریس، زمان، فضا و امکانات کمک آموزشی، شیوه های ارزشیابی و مراتب دل مشغولی معلمان پایه ششم نسبت به برنامه جدید مورد کاوش قرار داده اند. روایی و پایایی پرسشنامه محاسبه گردید و مطلوب بود. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که عمده مشکلات پایه ششم ابتدایی از نظر کمبود زمان و فضا و امکانات کمک آموزشی می باشد. هر چند که در سایر عناصر برنامه درسی هم وضعیت پایه ششم اندکی بالاتر از حد متوسط می باشد. در عین حال، نتایج این تحقیق نشانگر آن است که میزان مشکلات اجرایی پایه ششم در مدارس روستایی نسبت به مدارس شهری و مدارس مختلط در مقایسه با مدارس تک جنسیتی (دخترانه یا پسرانه) بیشتر می باشد.
بررسی صورت های عقلانیت و کارکردهای آن در برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن گفتن از مفاهیمی چون عقل و عقلانیت مانند بسیاری از مفاهیم دیگر ما را به وادی اختلاف نظرهای اساسی که گاهی به تشتت منجر می شوند می کشاند. چنان که مفهوم عقلانیت در اثر گذشت زمان، به عنوان مفهومی تاریخی تلقی گردیده و تعابیر گوناگونی در مورد آن مطرح شده است و در بسیاری از سطوح به کارگیری مفهوم عقلانیت توأم با گمراهی و ابهام در فهم معنی و مصداق آن بوده است. از سویی نکته قابل توجه این است که تعلیم و تربیت در رایج ترین کاربرد خود بر عقلانیت یعنی پرورش اندیشه دلالت دارد و بر این امر تأکید می شود که اساساً نباید بعد عقلانی را در عرض سایر ابعاد وجودی انسان تلقی کرد؛ بلکه باید آن را تنها وجه جدایی انسان از سایر موجودات و محور فعالیت هایی دانست که انسانیت انسان را به ظهور می رساند. سؤالی که مطرح می شود این است که این تعقل و عقلانیتی که در برنامه درسی بر آن تأکید می شود چه نوع عقلانیتی است و چه ماهیتی دارد؟ چرا که در هر نظام تربیتی، برنامه درسی است که محتوا و جریان رسمی و غیررسمی که ازطریق آن یادگیرندگان تحت نظارت مدرسه، معلومات و شیو ه ی درک و فهم را به دست می آورند یا مهارت ها را فرا می گیرند و یا نگرش و ارزش گذاری یا نظام ارزشی خود را تغییر می دهند، مشخص می کند. بنابراین بسته به این که این برنامه درسی چه معنایی از عقلانیت را پذیرفته، شکل نظام تربیتی هم متفاوت خواهد بود. از این رو در این پژوهش تلاش گردید که انواع عقلانیت در یک سیر تاریخی مورد بررسی و مداقه قرار گیرد و سپس کارکردهای هریک از این انواع عقلانیت در برنامه درسی مشخص گردد. چنان که در بررسی صورت گرفته می توان انواع عقلانیت را در سه سطح طبقه بندی کردکه عبارتند از: سطح نظری عقلانیت، سطح کنشی عقلانیت (عقلانیت ارتباطی و عقلانیت انتقادی) و سطح ساختاری عقلانیت یا عقلانیت رسمی. کارکردهای هر یک از این سه سطح در برنامه درسی متفاوت است.
بررسی مقوله فرهنگ و قومیت در محتوای برنامه های درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی نقش قومیت و فرهنگ در کتاب های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی است. در این راستا ضمن تحلیل محتوای کتاب های دوره ابتدایی از نظر معلمان این دوره نیز استفاده گردید. جامعه مورد بررسی در این پژوهش کلیه معلمان ناحیه دو شهرستان ارومیه و کتاب های دوره ابتدایی است که از بین آنها،223 معلم و از کتاب های درسی، کتاب های مطالعات اجتماعی پایه های سوم، چهارم، پنجم و ششم به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها برای بررسی نظر آموزگاران پرسش نامه بود که براساس مقیاس لیکرت تنظیم گردید. برای بررسی قومیت و فرهنگ در کتاب های فوق چک لیستی از قومیت و فرهنگ تهیه شد. روش آماری این پژوهش تحلیل توصیفی داده ها است که داده ها با استفاده از آن گردآوری و طبقه بندی شده اند و برای تحلیل فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس استفاده گردید. یافته های این پژوهش نشان دادکه نقش قومیت و فرهنگ در کتاب مطالعات اجتماعی در حد متوسط می باشد و همچنین آموزگاران معتقدندکه محتوای کتاب مطالعات اجتماعی درپایه سوم بیشتر از پایه های چهارم و پنجم به مقوله های قومیت و فرهنگ ایرانی اسلامی پرداخته است. همچنین در کتاب ششم به میزان متوسط و در فصول آخر تقریبا به این موضوع پرداخته شده است و تاحدودی توانسته اطلاعاتی در اختیاردانش آموزان در مورد بعضی ازشهرها و قومیت ها و پیشینه تاریخی آنها قرار دهد.
برنامه درسی پست مدرن در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی اثرات و نقد کارکردهای پارادایم پست مدرنیسم در حوزه برنامه درسی و قلمروهای معرفتی آن می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. یافته های به دست آمده از بررسی دیدگاه های متفکران مدافع و منتقد این جریان فکری حاکی از آن است که هر چند پست مدرنیسم، روح جدیدی را در کالبد مطالعات برنامه درسی دمیده و اندیشمندان این حوزه را به لزوم بازنگری در مبانی و حتی عمل برنامه درسی و توجه به مسائل مغفول و پنهان آن - از جمله پرورش روحیه نقادی در فراگیران، برجسته سازی نقش معلم و شاگرد در تهیه برنامه های درسی، احترام به کثرت آرا و عوارض ناشی از محدود شدن به الگوهای مکانیستی- فراخوانده است، اما نفی و شک در بسیاری از اصول و ارزش های نهادینه شده فکری و تلاش برای زدایش و ساختارشکنی از آنها منجر به بی نظمی و سرانجام پوچی و هویت زدایی جوامع بشری می شود. لذا، ضروری است متفکران و صاحب نظران مطالعات برنامه درسی در برخورد با این جنبش و موضع گیری موافق یا مخالف در قبال آن، ابتدا ماهیت و بنیادهای فکری و فلسفی حاکم بر آن را شناخته و سپس، با آگاهی و بینشی کامل به ترویج یا نفی تفکرات مطرح شده اقدام نمایند.
ارزیابی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی دانشگاه آزاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله که به ارزیابی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی دانشگاه آزاد اسلامی می پردازد، درصد است تا میزان اثربخشی درس کارآفرینی را در دانشگاه آزاد اسلامی در ابعاد محتوا و دستیابی به هدف، روش تدریس، روش ارزشیابی، توانایی مدرسان، تحریک انگیزه ها؛ پرورش ویژگی ها و قابلیت ها و هم چنین آموزش مهارت های کارآفرینی از دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشگاه مورد بررسی قرار دهد. طرح آن از نوع توصیفی بوده که به روش پیمایشی انجام گرفته است. جامعه تحقیق را کلیه اساتید و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تشکیل می دهد که از میان آن ها به ترتیب تعداد 108 و 1043 نفر به صورت تصادفی و با روش خوشه ای انتخاب و اطلاعات موردنیاز نیز از طریق دو پرسش نامه گردآوری گردید. نهایتاً داده های به دست آمده با استفاده از آزمون t؛ کای اسکوئر و من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برخی از یافته های آن به شرح زیر می باشد: برنامه درسی کارآفرینی دانشگاه آزاد اسلامی از دیدگاه اساتید و دانشجویان آن دانشگاه و در مولفه های محتوا و دستیابی به هدف، روش تدریس، روش ارزشیابی، توانایی مدرسان، تحریک انگیزه های کارآفرینانه دانشجویان، پرورش ویژگی های کارآفرینانه دانشجویان و هم چنین آموزش مهارت های اساسی به دانشجویان جهت راه اندازی کسب و کارهای کارآفرینانه به صورت اثربخش عمل کرده است. ضمناً نتایج نشان می دهد که در همه ابعاد یاد شده به جز در دو بعد محتوا و دستیابی به هدف و هم چنین بعد روش تدریس دو گروه دیدگاه یکسانی داشته اند.
تبیین سیر تحول و اصلاح نظام برنامه درسی آموزش عالی بعد از انقلاب اسلامی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، تبیین سیر تحول واصلاح نظام برنامه درسی آموزش عالی بعد از انقلاب اسلامی در ایران بود. روش پژوهش کیفی از نوع تاریخی است که تلاش نموده با بهره گیری از منابع و مستندات در دسترس سیر بازنگری برنامه های درسی آموزش عالی را ضمن سه دوره انحلال، تعویق و گسترش با دیدگاهی تحلیلی نشان دهد. حوزه پژوهش کلیه متون، پژوهش های انجام شده و اسناد مربوط به برنامه های درسی آموزش عالی بود که از منابع چاپی و دیجیتالی موجود در کتابخانه ها، بانک اطلاعاتی، مجلات و کتاب های الکترونیکی در دسترس و به صورت کل شمار استفاده گردید و ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات و استخراج بند های مرتبط با موضوع پژوهش، فیش های تحقیق بودند که همگی توسط محقق ساخته شدند. نتایج نشان می دهد که برنامه درسی در نظام آموزش عالی تاکنون جهت گیری های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. تجربه ایی که از دوره های برنامه ریزی درسی دانشگاهی قبل و بعد از انقلاب اسلامی حاصل می شود گذر از یک نظام برنامه ریزی درسی نسبتا مستقل (دوره قبل از انقلاب) به نظام متمرکز افراطی (بعد از انقلاب و در دوران انحلال و تعویق) و سر انجام به سمت واگذاری اختیارات نسبی برای برنامه ریزی دانشگاهی (از برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) به سمت واگذاری اختیارات کامل برای برنامه ریزی درسی به دانشگاه های دارای هیات ممیزه است.