مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
برنامه درسی
طراحی و سازماندهی برنامه های درسی به طور سنتی مبتنی بر شیوه رشته های علمی (موضوع مدار) با مسائل و کاستیهای عدیده ای همراه است. از جمله این مشکلات می توان به عدم توجه به برخی از اصول یادگیری اشاره کرد. در طریقه سنتی یادگیری، به منزله کسب دانش قلمداد شده و به تغییر رفتار یادگیرنده توجه نمی شود. شخصیت، نیازها و رغبت های یادگیرنده، مسائل و مشکلات او در جامعه ای که در آن زندگی می کند حلقه مفقوده در این شیوه است. سازماندهی محتوا به شیوه موضوع مدار، حتی اگر بخوبی نیز طراحی شود با مسائل و علایق فراگیر بی ارتباط است با توجه به این مشکلات، طراحی و اجرای برنامه درسی به شیوه میان رشته ای پیشنهاد می شود. از ویژگیهای این شیوه می توان به تقویت انتقال یادگیری اشاره کرد زیرا فراگیران فرصت می یابند تشابهات مفاهیم، اصول و استراتژی ها را بهتر از حالتی که رشته ها به صورت جدا تدریس می شوند بیاموزند و مفاهیم آموخته شده را در زمینه های مختلف به کار گیرند، همچنین به آنها می آموزد چگونه فکر کنند تصمیم بگیرند، اندیشه های خود را سازماندهی کنند، مهارت های یادگیری، پژوهش، جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات را به دست آورند و منجر به پرورش تفکر یادگیرندگان می شوند.
تاکید به رشته های علمی در برنامه درسی با این انفجار دانش اصرار به یک امر غیر ضروری و حتی مضر است که باعث می شود اطلاعاتی به فراگیر انتقال یابد ولی در آینده بکار او نیاید. سرعت بالای پیشرفت دانش در زمینه های تکنولوژیکی و رویایی با مسائل متعدد ضرورت راه حل های میان رشته ای را می طلبد.
در این مقاله سعی شده به شیوه توصیفی تحلیلی ابتدا الگوهای رویکرد تلفیقی معرفی شده آن گاه یک مدل الگوی رویکرد میان رشته ای برای طراحی و اجرای برنامه های درسی ارائه گردد.
طراحی برنامه درسی میان رشته ای در حوزه آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
طراحی برنامه درسی میان رشته ای در حوزه آموزش عالی
مباحثی در مهندسی برنامه های درسی میان رشته ای در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی و مطالعه چگونگی و نوع برنامه ریزی در نظام های آموزش عالی از دغدغه های مداوم و جدی محسوب می گردد. بدین لحاظ صاحبان نظر در این عرصه با توجه به نیاز ها و شرایط، ایده های متنوعی را در طول زمان مطرح نموده اند
که در این مقاله یکی از آن مجموعه تحت عنوان رویکرد برنامه ریزی میان رشته ای شامل مفاهیم،کاربردها ،سطوح و الزامات و شرایط آن ،به طور کلی و با روش مطالعه نظری و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بیانگر گسترده بودن طیف مفهومی رویکرد و سطوح چند گانه و الزامات متعددی است و علیرغم پیچیده بودن و وجود مشکلات، می توان از آن به عنوان یک رویکرد موثر در جهت پاسخگوئی به نیاز های جدید در آموزش عالی استفاده نمود.
دیدگاه برنامة درسی اخلاق مدار با تکیه بر پرورش منش(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عصر کنونی، عصر بحران ها و چالش های بنیان افکن است. بشر امروز برای رسیدن به تعادل روانی و موفقیت در روابط فردی و اجتماعی چاره ای جز روی آوری، به اخلاق و تربیت اخلاقی ندارد. امروزه رویکرد اخلاقی به منزلة یکی از مهم ترین رویکردها در قلمرو برنامه ریزی درسی به شمار میرود. در این رویکرد، برنامه های درسی ابزاری مؤثر در رشد و توسعة فضایل اخلاقی و مهارت های اجتماعی در فراگیران است و آنان را برای برخورد مناسب با مسائل و موضوعات جدید آماده میسازد. هدف این مقاله، بررسی رویکردهای اخلاقی و ارائة عناصر اصلی دیدگاه اخلاق مدار در برنامة درسی است.
باید آموزش اخلاق به منزلة یک درس در برنامه درسی یا در ارتباط با دروس دیگر توسط دست اندرکاران تربیتی، به ویژه معلمان، مورد توجه قرار گیرد. برای تربیت اخلاقی میتوان سه بعد شناختی، عاطفی و عملی در نظر گرفت. در این ابعاد، تواناییها و قابلیت هایی از حیث دانش، گرایش و عمل در فرد پدید میآید.
ویژگی های برنامه درسی با تأکید بر نظر علّامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر نظام تعلیم و تربیت دارای عناصر و مؤلفه هایی است که کیفیت و کمّیت آنها، بر پایه مبانی شناختی هر نظام مشخص میشود. یکی از این عناصر زیربنایی، برنامه درسی است که هدف گذاری آن بر پایه اصول فلسفی، علمی، جامعه شناختی و... صورت میگیرد. کارآمدی نهایی برنامه درسی هم از طریق صحت و استحکام مبانی شناختی آن، تأمین میشود. از این رو، برنامه ریزان باید در رجوع خود به مؤلفه های معرفت شناختی، از جامعیت و صحت آنها مطمئن بوده و سپس جهت دهی محتوای برنامه را بر این اساس تنظیم نمایند.
هدف این مقاله، نگاهی به نظریات فلسفی و دینی علّامه طباطبائی و برخورداری از رویکردی تحلیلی ـ توصیفی، زمینه را برای تشکیل چنین زیربنای شناختی فراهم نماید تا از این طریق بتواند به برخی از سرفصل های مهم در زمینه برنامه درسی کارآمد دست یابد. با توجه به مطالعات انجام شده، میتوان گفت چهار عنوان اصلی: مختصات و ویژگیهای برنامه درسی، شعب علم، محتوای علم و آسیب شناسی علم با نگاه به نظریات علّامه طباطبائی در این زمینه، مورد توجه میباشند که در مقاله به ویژگیها و ضرورت های هریک اشاره شده است.
بررسی وضعیت موجود و ممکن کاربرد شاخص های ارزشیابی از دروندادهای برنامه درسی دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه های اصفهان، صنعتی اصفهان و شهرکرد
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، پژوهشگران با انتخاب شماری از مهمترین شاخصهای مربوط به ارزشیابی از سه مؤلفه دروندادی برنامه درسی (هیأت علمی، دانشجویان و امکانات) دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاههای اصفهان، صنعتی اصفهان و شهرکرد، اقدام به تعیین وضعیت موجود و امکان استفاده از آنها، بر مبنای الگوی سیپ نمودهاند. نوع پژوهش کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی و پیمایشی بوده است. جامعه آماری بخش کمی، شامل همه 11635 نفر اعضای هیأتعلمی، دانشجویان و دانشآموختگان دوره تحصیلات تکمیلی سه دانشگاه مذکور بوده که از طریق روش نمونهگیری طبقهای، 652 نفر آنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند.. جامعه آماری بخش کیفی اعضای هیأت علمی سه دانشگاه مذکور بوده که 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامه و مصاحبه، گردآوری شدهاند. روایی ابزار به وسیله 15 نفر از استادان دانشگاه اصفهان تأیید گردید. ضریب آلفای کرونباخ شاخصهای مربوط به وضعیت موجود پرسشنامه 96/0 و ممکن آن 97/0 بوده و پایایی فرم مصاحبه از طریق متخصصان و روش سهسوسازی، بررسی شده است. طبق نتایج پژوهش، میانگین نمره نگرش افراد به وضعیت موجود شاخصهای مربوط به ارزشیابی اعضای هیأتعلمی در حد متوسط(07/3= و 01/0 P> ) و دانشجویان و امکانات کمتر از متوسط بوده است(67/2= و 0001/0 p< )؛ در صورتیکه میانگین نمره نگرش آنان به امکان استفاده از همه شاخصها، در حد زیاد بوده است(4< و 0001/0 p< )؛ یعنی گرچه امکان استفاده از شاخصهای مورد بررسی زیاد است، اما در وضعیت موجود در حد متوسط و کمتر از آنها استفاده میشود. بنابراین، استفاده از تمامی این شاخصها، در ارزشیابی از سه مؤلفه مورد بررسی پیشنهاد میشود.
نظریه هوش چندگانه و دلالت های آن در طراحی تجارب و فرصت های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه هوش چندگانه گاردنر، به دلیل اتخاذ نگاهی جامع نگر به توانمندی های ذهنی انسان و مردود شمردن رویکرد خطی، تک ساحتی و یک بُعدی نسبت به هوش، ضمن گسترش دیدگاه برنامه ریزان درسی و کارورزان آموزشی نسبت به راه های یادگیری دانش آموزان، در طراحی و اجرای برنامه های درسی نیز دلالت های کاربردی فراوانی دارد. برنامه ریزان درسی می توانند با استناد به نظریه هوش چندگانه، در مرحله تدوین و طراحی تجارب یادگیری، به عنوان ابزار اصلی تحقّق اهداف برنامه درسی، مجموعه ای متنوع و متعدد از حق انتخاب ها را برای دانش آموزان فراهم کنند، که همخوان با تنوّع و تکثّر هوشی دانش آموزان برای رشد و شکوفایی انواع هوش طراحی و استفاده شود. این مقاله با تأکید بر ابعاد و جنبه های کاربردی نظریه هوش چندگانه، تلاش کرد تا دلالت های عملی این نظریه را در مرحله طراحی فرصت ها و تجارب یادگیری ارائه و مستند کند.
چاره اندیشی برای «مسئله نابودی انتخاب» در برنامه درسی پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله انتخاب دانش ارزشمند،که در گذشته بر واقعی بودن و عینی بودن متکی بود، در برنامه درسی پست مدرنیسم نقطه قابل اتکایی ندارد و حول هیچ مرکزی نمی گردد. به طور بنیادی تر در حوزه برنامه درسی پست مدرن می توان از جانشینی اصطلاح «داوری» به جای «انتخاب» دانش ارزشمند سخن گفت. استدلال این است که عصر انتخاب برنامه های درسی با گسترش نامحدود دانش، افسانه ای شدن علم، تعبیری و تفسیری شدن حقیقت، حاکمیت پول و قدرت و معرفی زبان به عنوان ناخودآگاه به نابودی نزدیک شده است.چنین استدلالی در حوزه تعلیم وتربیت بسیار وسوسه کننده، اما نادرست است. زیرا نابودی انتخاب در برنامه درسی خود با غایت تعلیم وتربیت در تعارض است و تعلیم وتربیت بدون انتخاب و جهت گیری، تقریباً از معنا تهی شده یا حداقل به آنارشی منتهی می شود. هرچند برای متخصصان برنامه های درسی بسی ساده تر است که در مقام داوری برنامه های درسی انجام وظیفه کنند و سختی های فراوان انتخاب دانش ارزشمند را واگذارند. منظور از انتخاب اخلاقی برنامه های درسی، انتخابی است که هماهنگی انسان با غایت های نسل بشر، مانند صلح پایدار، حفظ محیط زیست و همزیستی مسالمت آمیز را باعث شود.در این مقاله تعارض موجود بین فرا روایت های پست مدرنیستی و غایت های اخلاقی بزرگ تحلیل می شود. راه حل پیشنهاد شده در این مطالعه این است که با رجوع به غایت های اخلاقی بزرگ مانند صلح پایدار، حفظ محیط زیست و عدالت جهانی، که غایت نسل بشر محسوب می شوند، بتوان راه حلی برای رشد و تعالی بشری از مسیر آموزش و پرورش گشود.و به غایت های بزرگ بشری (و نه منطقه ای و محلی) نباید، به عنوان فراروایت های بزرگ در برنامه درسی پست مدرن، حمله شود. در اینجا نوعی مسئولیت اخلاقی برای مربیان و متخصصان برنامه درسی در تعهد به غایت های اخلاقی و جهان شمول احساس می شود.
بررسی رویکردهای مختلف در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان و نسبت آن با برنامه درسی رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر یک نظام آموزشی بر آن است تا دانش آموختگان آن از آموزش و پرورشی متوازن و متعادلی بهره مند شوند، طبیعی است که به برنامه های مناسب تربیت فلسفی، فکری و استدلالی آن نظام به طور جدّی توجه شود تا بروز خلّاقیت ها و شایستگی های نهفته آنها امکان پذیر شود و این ضرورتی است که بسیاری از کشورها به آن توجّه کرده اند. در حال حاضر توسعه مهارت ها و برنامه های آموزش فلسفه برای کودکان در کشورهای مختلف جهان از روند در حال رشدی برخوردار شده، و کشورهای مختلف با توجّه به نیازهای آموزشی و بافت اجتماعی خود شکل خاصی از این برنامه را در کشور خود پیاده کرده اند. لذا با توجّه به این مهم در این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی رویکردهای مختلف این برنامه بررسی و نسبت آنها با برنامه درسی رسمی تبیین شد. نتایج که به طور کلی دو رویکرد فلسفه در مقام فلسفیدن و فلسفه در مقام آموزش آراء فلاسفه در آموزش های فلسفی مطرح است. که به رویکرد فلسفیدن به واسطه برنامه فلسفه برای کودکان در کشورهای مختلف توجّه شده است. امّا حضور این برنامه در برنامه درسی کشورهای مختلف تفاوت هایی را در پی داشته و به سه شیوه به آن توجّه شده است: 1. به عنوان واحد درسی مستقل در برنامه درسی رایج؛ 2. به عنوان جاری شدن روش و روح فلسفیدن در کل برنامه درسی؛ 3. به صورت ترکیبی یعنی هم به عنوان واحد درسی مستقل و هم به صورت تلفیق در دروس دیگر.
ارزشیابی میزان کیفیّت برنامه های مراکز پیش دبستانی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارزشیابی میزان کیفیّت برنامه های مراکز پیش دبستانی شهر تهران بود. در این پژوهش از روش آمیخته استفاده شد و با به کارگیری روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 40 مرکز پیش دبستانی شهر تهران انتخاب شدند. داده های پژوهش به روش های مصاحبه و مشاهده از محیط و فضای مراکز و کلاس های پیش دبستانی جمع آوری شد. یافته های پژوهش نشان داد تعامل مربیان با کودکان در مراکز پیش دبستانی کیفیّت لازم را ندارند. تنها در بخشی از مراکز پیش دبستانی، نسبت مربی به کودک تناسب لازم را دارد و نیز نسبت تعداد کودکان به کلاس در نیمی از مراکز پیش دبستانی از تناسب لازم بهره مند بود. مربیان مراکز پیش دبستانی در حد متوسط از مهارت های مورد نیاز حرفه مربیگری بهره مند بودند و بیش از نیمی از مربیان مراکز، آموزش های لازم در حوزه تخصصی گذرانده اند. همچنین روش های یاددهی ـ یادگیری مربیان در مراکز پیش دبستانی در حد متوسط کیفیّت لازم را دارند. میان کودکان، مربیان و والدین در حد متوسط تعامل مناسب وجود داشت و کادر آموزشی مراکز به طور متوسط از ویژگی های مطلوب و کیفیّت کاری بهره مند هستند. محیط فیزیکی مراکز پیش دبستانی از نظر سلامت و ایمنی کیفیّت لازم را دارد.
بررسی میزان رضایت دانشجویان از دروس عمومی
حوزه های تخصصی:
با توجه به جایگاه حساس و بحث انگیز دروس عمومی معارف اسلامی پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان رضایت دانشجویان از محتوا و گذراندن دروس عمومی معارف اسلامی انجام گردید. به علاوه در مورد ضرورت و یا عدم ضرورت وجود دروس عمومی معارف اسلامی نیز بررسی به عمل آمد. تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته شامل 63 سوال بسته پاسخ بوده است. پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 85/0 برآورد گردید. جامعه آماری، کلیه دانشجویان دانشگاههای شهرستان کرمان(باهنر، پیام نور و آزاد اسلامی) بوده است. نمونه آماری تحقیق شامل 250 نفر دانشجو بوده که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب گردید. نتایج حاصل از پژوهش مشخص نمود که میزان رضایت دانشجویان از محتوای آموزشی کتابها کمتر از سطح متوسط بوده است. در ضمن، نتایج پژوهش نشان داد که دانشجویان نسبت به گذراندن دروس و ضرورت وجود دروس عمومی معارف اسلامی بیشتر از سطح متوسط رضایت داشته اند. در پایان پیشنهاداتی در جهت بهبود محتوای کیفی دروس و کیفیت ارایه دروس عمومی معارف اسلامی ارایه شده است.
بررسی ویژگی های علمی، حرفه ای و شخصیتی اساتید دروس عمومی معارف اسلامی از دیدگاه دانشجویان شهر کرمان
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت و جایگاه حساس اساتید دروس عمومی معارف اسلامی و نگاه پرانتظار دانشجویان از آنان، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان رضایت دانشجویان از ویژگی های علمی ـ تخصصی، حرفه ای- مدرسی و فردی ـ شخصیتی اساتید دروس عمومی معارف اسلامی انجام گردید. تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته شامل 63 سوال بسته پاسخ بوده است. پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 85/0 برآورد گردید. جامعه آماری، کلیه دانشجویان دانشگاههای شهرستان کرمان ( باهنر، پیام نور و آزاد اسلامی) بوده است. نمونه آماری تحقیق شامل 250 نفر دانشجو بوده که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب گردید. نتایج حاصل از پژوهش مشخص نمود که میزان رضایت دانشجویان از ویژگی های علمی- تخصصی اساتید دروس عمومی معارف اسلامی در سطح متوسط و میزان رضایت از ویژگی های حرفه ای- مدرسی و فردی- شخصیتی اساتید دروس عمومی معارف اسلامی کمتر از سطح متوسط بوده است. در پایان پیشنهاداتی در جهت ارتقای ویژگی های علمی- تخصصی، حرفه ای- مدرسی و گزینش اساتید و نیز روش ارایه دروس عمومی معارف اسلامی ارایه شده است.
تحقق وحدت و انسجام اسلامی در پرتو برنامه های درسی مدارس
حوزه های تخصصی:
اگرچه از آغاز ظهور، اسلام همواره مسلمانان را به وحدت و یکدلی فراخوانده و طرح ایجاد امت واحده را مطرح نموده است، اما در سالهای اخیر، ضرورت پرداختن به این ایده و تلاش برای عملی ساختن آن، برای مسلمانان، بیش از گذشته محسوس است، زیرا با آغاز انقلاب اسلامی ایران، بیداری در کشورهای اسلامی، سرعت و رنگ تازه ای به خود گرفته است. دشمنان نیز با ترفند های مختلفی، به مبارزه با این بیداری برخاسته و از هر سو، وحدت و انسجام مسلمانان را نشانه گرفته اند. در چنین شرایطی تک تک مسلمانان و تمام کشورهای اسلامی رسالت مهمی بر عهده دارند. آنها برای پرداختن ریشه ای و اصولی به وحدت و انسجام میان خود باید به مدارس و نقش مهم آنها توجهی ویژه داشته باشند، زیرا مدارس با برنامه های درسی خود می توانند به تقویت بنیانهای فکری وحدت و انسجام اسلامی بپردازند. علاوه بر این، با راهبردها و شیوه هایی که در اهداف، محتوا، روشهای تدریس و ارزیابی پیشرفت تحصیلی بکار می گیرند مهارتهاو نگرشهایی را در دانش آموزان شکل دهند که برای حفظ وحدت در جامعه ضروری هستند.از این رو، مدیران، معلمان و سایر دست اندرکاران مدارس باید در حیطه شناخت، به پرورش ایمان و برخی تواناییهای ذهنی، در حیطه عاطفی، به رشد فضایل اخلاقی و در حیطه مهارت، به کسب تواناییهای عملی مورد نیاز برای تحقق این ایده بپردازند. دستیابی به این هدفها مستلزم بکار گیری راهبردهایی است که در این مقاله بررسی شده اند. بدیهی است آنچه در این جا مطرح شده، تنها گوشه ای از کارهای لازم است و بررسی عمیق تر موضوع، نیاز به پژوهش های گسترده ای دارد
تحلیل وضعیت پذیرش نوآوری برنامه درسی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر” تحلیل وضعیت پذیرش نوآوری برنامه درسی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان بوده است. سؤال های تحقیق با در نظرگرفتن الگوهای نوآوری برنامه درسی (هدف ها، محتوا، راهبردهای یاددهی - یادگیری و روش های ارزش یابی ) تدوین و بررسی شده است. جامعه آماری شامل 503 عضو هیأت علمی در دانشگاه اصفهان بوده که 126 عضو هیأت علمی در دانشگاه اصفهان از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. داده های مورد نیاز پژوهش از دو ابزار، سندها، مدرک ها و پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شده است. ضریب پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 95/0 به دست آمد. روایی صوری و محتوایی به وسیله 10 نفر از متخصصان و کارشناسان برنامه ریزی درسی و مدیریت آموزشی تأیید شد. یافته ها نشان دادکه از نظر پاسخ گویان، میزان پذیرش نوآوری در هدف ها، محتوا، راهبردهای یاددهی و یادگیری، و شیوه های ارزش یابی برنامه درسی باید بیش از سطح متوسط در برنامه درسی مد نظر قرار گیرد. بین دیدگاه اعضای هیأت علمی مرد و زن دانشگاه اصفهان درباره وضعیت پذیرش نوآوری برنامه درسی تفاوت معناداری وجود ندارد. بین اعضای هیأت علمی دانشکده های مختلف با مرتبه های علمی مختلف در مورد وضعیت میزان پذیرش نوآوری برنامه درسی و بین رتبه علمی مربی و استادیار با رتبه علمی دانشیار و استاد از نظر میزان میانگین پذیرش نوآوری در برنامه درسی تفاوت معناداری وجود دارد.
بازشناسی مفهوم و تبیین جایگاه تخیل در برنامه های درسی و آموزش با تأکید بر دوره ابتدائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نخست به بازشناسی مفهوم تخیل پرداخته شده و معانی گوناگون آن به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد. این بحث مقدماتی روشن می سازد که شناخت مفهوم تخیل به عنوان یک ظرفیت انسانی کار ساده ای نبوده و باید به عنوان یک پروژه ناتمام برای دست اندرکاران تعلیم و تربیت و خصوصاً سیاست گذارانی که به نوآوری و تحول در این عرصه خطیر می اندیشند مطرح شود. خصوصا این که باید میان معنای تخیل در کودکی و بزرگسالی و تخیل به عنوان یک ظرفیت فکری – ذهنی ممتاز و یک بیماری و عارضه خطرناک تمایز قائل شد.
به دنبال این مبحث مقدماتی، از منظر ثبوتی درباره کاربرد تخیل و تجربیات تخیلی کودکان در برنامه های درسی و آموزش بحث می شود. این موضوع متضمن پذیرش اصل تازه ای در طراحی آموزشی است و چگونگی پاسخگو نمودن آموزش به قدرت و ظرفیت تخیل به عنوان یک ابزار ذهنی یا یک منبع مغتنم در فرایند یاددهی - یادگیری را در کانون توجه قرار می دهد.
در بخش بعدی، ظرفیت تخیل در انسان از منظر اثباتی مورد توجه قرار می گیرد و ضرورت پرورش آن در نظام های تعلیم و تربیت از ابعاد گوناگون مورد بحث واقع می شود. از جمله این ابعاد می توان به انسان شناسی و هستی شناسی اسلامی، نقش برنامه درسی در فعلیت بخشیدن به ظرفیت های بالقوه ذهنی یا ""ساختن ذهن""، نقش تخیل در تفکر مفهومی، نسبت گسست ناپذیر تخیل با خلاقیت و بالاخره نسبت تخیل با حل مسأله یا فرایند علمی اشاره کرد.
در آخرین بخش مقاله ودر مقام جمع بندی، علاوه بر تأکید بر مواضع اساسی نویسنده در این زمینه، ضرورت پرداختن به پروژه دیگری جهت شناسائی ""قفل های ذهنی"" در نظام آموزش و پرورش که مهم ترین موانع بر سر راه استفاده از تخیل یا پرورش آن می باشد مورد بحث قرار می گیرد.
بررسی تطبیقی عنصر محتوا در برنامة درسی آموزش عمومی علوم ایران و چند کشور جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بخشی از یک پژوهش کیفی است که با دو روش تطبیقی و توصیفی- تحلیلی به بررسی عنصر محتوا در برنامة درسی آموزش علوم ایران و چند کشور جهان پرداخته است. بدین منظور، اسناد و مدارک مربوط به این موضوع در کشورهای پیشرو در زمینة علوم و فناوری (کشورهای منتخب) گردآوری و به توصیف، تفسیر، هم جواری و مقایسة آن ها پرداخته شده تا نتایج پژوهش آماده شود. مقالة حاضر تلاش می نماید تا عنصر محتوا از برنامة درسی آموزش علوم ایران و کشورهای منتخب را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. با مقایسة نتایج مشخص شد که در کشورهای مورد مطالعه، محتوای انتخابی حول زمینه های چهارگانة علوم شامل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و بهداشت و زمین شناسی است. به علاوه، محتوا در سه حیطة دانشی، مهارتی و نگرشی تدوین یافته اند؛ هر چند در زمینة میزان و نوع پرداختن به حیطة مهارتی و نگرشی تفاوت قابل ملاحظه ای بین کشور ما و دیگر کشورها وجود دارد. مباحثی در مورد کسب سواد علمی فن آورانه، حل مسئله، تفکر و مباحثی در مورد طبیعت، عمده ترین نکات برجستة محتوا است که در بین کشورهای مورد مطالعه مشترک می باشد. همچنین، نتایج به دست آمده شباهت های قابل ملاحظه ای را بین محتوای آموزش علوم در بین کشورهای مورد مطالعه و ایران نشان می دهد. این شباهت ها بیشتر در اسناد مکتوب برنامه درسی یا برنامه درسی قصد شده موجود می باشد. در این قسمت، برنامه ریزان درسی، برنامه های درسی علوم تعداد زیادی از کشورهای پیشرو در علم و فن آوری را بررسی نموده و نسبت به تدوین محتوا اقدام نموده اند و بنابراین، طبیعی است که حتی در برخی موارد محتوا کامل تر تدوین شده باشد. در عین حال، فاصلة قابل ملاحظه ای بین آموزش علوم کشور ما با کشورهای مورد مطالعه وجود دارد که جای تأمل دارد و شاید بتوان آن را ناشی از اجرای برنامه درسی دانست که در برنامه درسی کسب شده توسط دانش آموزان خود را نشان می دهد.
تاملی بر تمرکزگرایی، تمرکززدایی و رجعت مجدد به تمرکزگرایی و تبیین دلالت های آنها برای نظام برنامه درسی ایران: منظری جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از دوره نسبتاً طولانی تمرکزگرایی و با آغاز تجارب تمرکززدایی از دهه 70 به این سو، تمایل دولتها به نظامهای متمرکز و غیرمتمرکز در حال نوسان بوده است. از آنجایی که تمرکززدایی عمدتاً ریشه در عرصه های سیاسی و اقتصادی دارد، بنابراین تمرکززدایی از این عرصه ها به نظام های برنامه درسی و آموزشی رخنه کرده است. مشکلاتی نظیر کمبود نیروی انسانی متخصص، جهانی شدن و مقاومت از طرف معلمان موجب توجه دوباره دولتها به تمرکزگرایی به منظور ارتقای کیفیت آموزش و رفع این مشکلات شده است. در این مقاله ضمن تبیین تمرکزگرایی و تمرکززدایی، خاصه در عرصه آموزش و پرورش و نظام برنامه درسی، به علل عمده انحراف از هدف اصلی تمرکززدایی، از جمله توجه بیش از حد به مسائل حاشیه ای آن نظیر مسائل مالی، اجرایی و مدیریتی (مواجهه سخت) و توجه کمتر به مسائل کیفی و محتوایی آموزشی و برنامه درسی (مواجهه نرم) اشاره شده است. این دو نوع مواجهه عملاً در تمرکززدایی نظام آموزشی و برنامه درسی پدیدار شده و برداشتهایی غلط و نادقیق از تمرکززدایی و تمرکزگرایی به دنبال داشته است. در پی آن استدلال شده که فهم ویژگیهای درست هر دو نظام و در نتیجه، مواجهه سنجیده و درست با آنها می تواند به روند اصلاح برنامه درسی یاری رساند. و در نهایت، دلالتهای تمرکزگرایی، تمرکززدایی و رجعت مجدد به تمرکزگرایی در مورد نظام برنامه درسی ایران، با توجه به زمینه های تاریخی و فرهنگی منحصر به فرد آن در بخش بحث و نتیجه گیری این نوشتار تشریح شده است.
واکاوی الگوی مفهومی در حوزه برنامه درسی: نقدی بر پژوهشهای انجام شده با رویکرد طراحی الگو در برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود علاقه روزافزون صاحبنظران و همچنین نیازهای موجود برای طراحی الگوهای جایگزین و مطلوب در حوزه برنامه درسی، نظام طراحی برنامه درسی با فقدان و بی توجهی نسبت به مفهوم الگو (فهم و درک آن، تقسیم بندی آن، الگوپردازی و دیگر مسائل مرتبط با الگو) روبه روست. از سوی دیگر، طراحی الگو در تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته، غالباً بدون بسط مفهومی خود الگو، توضیح در مورد نوع الگوی استفاده شده و دلایل استفاده از آن و عموماً تنها با بیان ویژگی های الگوی طراحی شده انجام شده است. لذا در این نوشتار تلاش شده که با استفاده از روش تحلیلی- اسنادی، به این هر دو موضوع پرداخته شود. از این رو، نخست به مفهوم شناسی الگو در تعلیم و تربیت پرداخته، ضمن تشریح الگوها، انواع الگوها در حوزه برنامه درسی آن چنان که در منابع تخصصی آمده، مطرح می گردد؛ سپس، ضمن بیان نمونه هایی از الگوها، به واکاوی الگوی مفهومی در حوزه برنامه درسی پرداخته می شود. در گام بعدی، با در نظر داشتن بعد عملی، پژوهش هایی که با رویکرد طراحی الگو در حوزه برنامه درسی صورت گرفته است، تحلیل و نقد می شوند. در نهایت، ضمن بحث و نتیجه گیری، چنین استدلال شده که باید فهم دقیق و درست از الگو و حساسیت و دقت در روش شناسی پژوهشی طراحی الگو، در مطالعات مرتبط بیشتر مورد توجه قرار گیرد. ضرورت دستیابی به این مهم آشنایی بیشتر با الگو، الگوپردازی و جزآن می باشد.
اثرگذاری فرصت های یادگیری، در تعامل نظریه و عمل برنامه درسی و آموزش هنر
حوزه های تخصصی:
در یک تعریف، ایجاد فرصت های یادگیری به منزلة خلق یک برنامه درسی است. این فرصت ها می تواند به شکل زمینه ها و فعالیت های یادگیری توسط معلم و دانش آموز در کلاس درس با ایجاد یک محیط محرک و جذاب؛ خانواده در محیط خانه و نیز ارگان های فرهنگی در جامعه و محیط اجتماعی، بوجود آید. به این ترتیب، برنامه درسی فرصت های یادگیری ای است که می توان براساس اهداف، محتوا، فعالیت های یادگیری، ابزار و مواد آموزشی، زمان و مکان یادگیری، گروه بندی، فنون تدریس و ارزشیابی، طراحی و تدوین نمود. فاصله نظر و عمل از مسایل عمده در طراحی و اجرای برنامه درسی است. ایجاد فرصت های یادگیری بر تعامل نظریه و عمل برنامه درسی تأثیر می گذارد.
این نوشتار که به روش مطالعه ای زمینه یابی و بررسی منابع مکتوب و بیان تجربه ارائه می شود، فرصت های یادگیری متناسب با رهیافت های آموزش هنر همچون رهیافت تلفیقی به برنامه درسی هنر؛ ایجاد فرصت های یادگیری در برنامه ریزی درسی هنر مبتنی بر منطقه و مدرسه؛ فرصت های یادگیری در آموزش هنرهای ملی (ایرانی- اسلامی) و برنامه درسی جدید هنر با هدف فزایندگی اجرای رهیافت های برنامه درسی هنر از طریق خلق فرصت های یادگیری و تبدیل نظریه به عمل برنامه درسی به منظور کاهش فاصله نظر و عمل در برنامه درسی هنر، مطرح می گردد.