مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، تحلیل محتوای سند برنامه درسی ملی ایران، به منظور شناسایی میزان انطباق هریک از بخش-های سند با مولفه های آموزش چندفرهنگی است. بدین منظور ابتدا مبانی نظری آموزش چندفرهنگی بررسی و مولفه-های کلیدی آن استحراج گردید. سپس محتوای سند برنامه درسی ملی براساس آن مولفه ها تحلیل گردید. روش تحقیق مورد استفاده، تحلیل محتوا و واحد تحلیل نیز متن سند (صفحات) بوده است. نتایج تحلیل، حاکی از توجه نسبی سند به مولفه های آموزش چندفرهنگی است. به طوری که بخش مربوط به «روش های ارزش یابی پیشرفت تحصیلی» به طور مناسب به مولفه های آموزش چندفرهنگی توجه، اما بخش مربوط به «راهبردهای یاددهی- یادگیری» از آن غفلت نموده است. همچنین بخش های مربوط به «مبانی فلسفی و علمی»، «اصول حاکم بر برنامه های درسی و تربیتی» و «اهداف تفصیلی دوره های تحصیلی» تا اندازه ای مولفه های آموزش چندفرهنگی را منعکس ساخته اند. براساس نتایج تحلیل، در پایان مقاله پیشنهادهایی ارائه شده است.
رویکردهای نظری در برنامه های درسی آموزش صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر تولید نیروی انسانی ماهر است که با بررسی ادبیات مربوط به برنامه درسی در نظام های آموزش صنعتی همراه است و محور و زیربنای طراحی برنامه های درسی براساس نظریه های اقتصادی آموزش یا سرمایه انسانی است. اما تحولات و الزامات اخیر اجتماعی و اقتصادی در دنیای پست مدرن ضمن نقد این نظریه، طلب می کند تا مفاهیم نظری دیگری از جمله نظریه سرمایه اجتماعی، و سرمایه فرهنگی نیز به عنوان مبانی نظری طراحی برنامه های درسی در بخش صنعت مورد توجه قرار گیرد. درباره اهمیت موضوع همین بس که شواهد اخیر نشان می دهد آموزش و مهارت های مبنی بر مفروضات این نظریه ها جزو الزامات جذب در بازارکار در جامعه فراصنعتی است. علاوه بر این، در این پژوهش سعی شده ماهیت آموزش های صنعتی در دوره های اقتصادی و اجتماعی مختلف از جمله در دوره های فوردیسم و پست فوردیسم مورد بحث قرار گیرد. در این راستا مبنای اصلی بحث هم توجه به مفهوم شایستگی های کانونی در بخش-های صنعتی است. در خاتمه ضمن بررسی تطبیقی این مهارت ها در کشورهای مختلف نتیجه گیری می شود که شایستگی ها و مهارت های مستتر در برنامه های درسی در نظام های آموزش صنعتی می بایست با در نظرگیری مفروضات مطروحه در نظریه های سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی از یک طرف، و از طرف دیگر با توجه به تحولات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی در دوره های پست فوردیسم در جامعه فراصنعتی انجام پذیرد.
تحلیلی بر میزان اهمیت و به کارگیری دستاوردهای علمی حوزه برنامه درسی در نظام های آموزشی شرکت های صنعتی: فرصت ها و تهدیدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی و تحلیل میزان اهمیت و بکارگیری دستاوردهای علمی حوزه برنامه درسی در نظام های آموزشی شرکت های صنعتی شهرستان مشهد است. روش پژوهش توصیفی پیمایشی و جامعه آماری آن مدیران یا کارشناسان خبره واحد آموزش شرکت های صنعتی بزرگ مشهد است و بررسی به شیوه سرشماری انجام گرفته است. به منظور بررسی نظام مند دستاوردهای علمی و مفهومی حوزه برنامه درسی، از پرسش نامه ابعاد معرفتی برنامه درسی مارک برونر (2001) استفاده گردید. علاوه بر پرسش نامه (ابزار اصلی تحقیق)، از ابزار تکمیلی مصاحبه نیز به منظور بسط و تبیین یافته ها استفاده گردید. یافته-ها نشان داد که همه ابعاد معرفتی حوزه برنامه درسی از اهمیت بالایی در نظام های آموزشی شرکت های صنعتی مورد بررسی برخوردارند. لیکن عمدتاً از حیث میزان بکارگیری این دستاوردها، نظام های آموزشی شرکت صنعتی از وضعیت ضعیف و پایینی برخوردارند. از این رو، میان میزان اهمیت و میزان بکارگیری دستاوردهای علمی حوزه برنامه درسی در نظام های آموزشی شرکت های صنعتی مورد بررسی تفاوت معناداری وجود داشت.
بررسی میزان انطباق اهداف راهنمای برنامه های درسی (دوره ابتدایی و راهنمایی) با اهداف مصوب شورای عالی آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی میزان انطباق اهداف راهنمای برنامه های درسی مختلف تحصیلی (ابتدایی و راهنمایی) با اهداف مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است. نمونه آماری پژوهش عبارت از تمامی راهنمای برنامه های درسی مواد درسی دوره های تحصیلی است. برای مقایسه اهداف راهنمای برنامه های درسی با اهداف مصوب، از مدل جرج بردی (1969) در چهار مرحله توصیف ، تفسیر ، همجواری و مقایسه استفاده شد. نتایج نشان داد در مجموع 44% از اهداف مصوب این دوره ها با هیچکدام از اهداف راهنمای برنامه های درسی این دوره پوشش داده نشده است. اهداف حیطه دانشی در راهنمای برنامه های درسی این دوره، بیش از حیطه دانشی و مهارتی اهداف مصوب و اهداف حیطه نگرشی کمتر از حیطه نگرشی اهداف مصوب مورد توجه قرار گرفته است. نتایج نشان داد توجه متعادلی به حیطه های سه گانه یادگیری نشده و اهداف تدوین شده در حوزه شناختی و مهارتی است.
شناسایی عوامل تاثیرگذار در برنامه درسی کارشناسی پیوسته دبیری ریاضی ایران و چگونگی ارتباط این عوامل با یکدیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناسایی عوامل تاثیرگذار در برنامه درسی کارشناسی دبیری ریاضی و نیز چگونگی ارتباط این عوامل با یکدیگر از دیدگاه دبیران ریاضی، اساتید ریاضی و دانشجویان دوره-های کارشناسی دبیری ریاضی و کارشناسی ارشد ریاضی محض، آموزش ریاضی و ریاضی کاربردی انجام گرفت. در این تحقیق 203 نفر از دبیران ریاضی کشور شرکت داشتند. همچنین حجم نمونه به ترتیب برای جامعه دوم 15 نفر، برای جامعه سوم 38 نفر و برای جامعه چهارم 18 نفر است. روش پژوهش، روش علی – مقایسه ای می باشد. نتایج نشان داد که پنج عامل تاثیرگذار اصلی در برنامه درسی کارشناسی دبیری ریاضی از طرف پرسش شوندگان به ترتیب اولویت عبارتند از: صلاحیت های حرفه ای اساتید ریاضی، دانش پداگوژیکی محتوا، آموزش بهینه محتوای تخصصی ریاضی، کارآموزی و پداگوژی عمومی. با وجود این که عامل«آموزش بهینه محتوای تخصصی ریاضی» از نظر پرسش شوندگان در اولویت سوم قرار داشت، ولی بیش ترین توافق در بین گروه ها را به خود اختصاص داده بود. تجزیه و تحلیل داده ها نتایج نشان داد که کاهش تمرکز بر پداگوژی عمومی و نیز ارتقاء صلاحیت های حرفه ای اساتید ریاضی تاثیر مثبت بر آموزش بهینه محتوای تخصصی ریاضی دارد. پداگوژی عمومی در صورتی باید کمتر مورد توجه قرار گیرد که اولا صلاحیت های حرفه ای اساتید ریاضی به بهینه میزان خود ارتقا یابد، ثانیا دانش پداگوژیکی محتوا، جایگزین مواد آموزشی پداگوژی عمومی گردد.
ارزیابی کیفیت برنامه درسی دانشگاهی (مورد برنامه درسی آموزش بزرگسالان)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از انجام دادن این تحقیق، ارزشیابی کیفیت درونی و بیرونی برنامه های درسی رشته آموزش بزرگسالان بوده است. از بعد درونی، کیفیت برنامه درسی رشته آموزش بزرگسالان، با توجه به عناصر نه گانه فرانسیس کلاین مورد بررسی قرار گرفته است. از بُعد بیرونی نیز این که برنامه درسی آموزش بزرگسالان بوده تا چه اندازهاسخ گوی نیازهای مشتریان است، مورد توجه بوده است.
برای دستیابی به هدف پژوهشی، دو سؤال مطرح شد:
1. میزان مطلوبیت برنامه درسی رشته آموزش بزرگسالان، با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی چه قدر است؟
2. رشته آموزش بزرگسالان تا چه اندازه پاسخ گوی نیازهای مشتریان (سازمان ها و نهادها) است؟
این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- پیمایشی است. برای جمع آوری اطلاعات از ابزار اندازه گیری پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل موارد زیر است:
- دانش آموختگان و دانشجویان رشته آموزش بزرگسالان که در دانشگاه شهید بهشتی تهران از سال 1373 تا سال 1382 به تحصیل پرداخته اند.
- استادانی که دروس گوناگون را در رشته آموزش بزرگسالان تدریس کرده اند.
- مدیران سازمان هایی که دانش آموختگان رشته آموزش بزرگسالان در آنها مشغول فعالیت بوده اند.
- دانشجویان رشته کارشناسی ارشد آموزش بزرگسالان در سال 1384
برای انتخاب نمونه آماری، از جدول مورگان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات پرسش نامه ای از روش های آماری فراوانی، درصد، درصد تراکمی، میانه، میانگین وزنی، انحراف معیار در آمار توصیفی و آزمون های ناپارامتریک (آزمون t برای گروه های مستقل، آزمون لون برای برابری واریانس ها، آزمون هم بستگی) و آزمون ها ی ناپارامتریک (آزمون یومن ویتنی، آزمون فریدمن) در آمار استنباطی بهره گیری شد. برای اجرای آزمون های مطرح شده، از نرم افزار آماری spss استفاده شد.
یافته ها نشان داد که کیفیت رنامه درسی رشته آموزش بزرگسالان، با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی در سطح متوسط است. دانشجویان و مدرسان پیشنهاد حذف بعضی دروس و افزایش دروس جدید دیگر مرتبط با رشته تحصیلی آموزش بزرگسالان را دادند که در متن به تفصیل به آنها اشاره شده است. همچنین رضایت مطلوب از سوی سازمان های استخدام کننده فارغ التجصیلان و خود دانش آموختگان در زمینه برنامه های آموزش بزرگسالان وجود دارد. براساس داده های جمع آوری شده، فارغ التحصیلان آموزش بزگرسالان از لحاظ دانش و نگرش دروضعیت بسیار خوبی هستند؛ اما از نظر مهارت و توانایی های عملی، با مشکلاتی مواجه اند.
الگوی تدوین برنامه های درسی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات در تربیت معلم
حوزه های تخصصی:
ورود فاوا به تربیت معلم، اساسی ترین شررط برای توسعه آن در نظام آموزش و پرورش اس و این دو، سرنوشتی درهم تنیده دارند. این تحقیق با هدف ارائه الگویی برای تلفیق فاوا در برنامه های درسی تربیت معلم ایران صورت پذیرفته و برای این کار، حاصل سه مطالعه مستقل در کنار هم قرار گرفته است:
1. مطالعه مبانی فلسفی، اجتماعی و روان شناختی برنامه های درسی مبتنی بر فاوا با بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی؛
2. مطالعه چگونگی ورود فاوا به نظام های آموزش و پرورش 4 کشور از کشورهای جهان در رده های متفاوت بهره مندی از آن با روش مطالعه تطبیقی؛
3. مطالعه وضعیت ایران در رمزنیه توسعه فاوا در نظام آموزشی در قالب یک مطالعه موردی.
یافته های تحقیق، چارچوب نظری برنامه های درسی مبتنی بر فاوا در تربیت معلم ترسیم می کند، مراحل عملی و نظری ورود فاوا به آموزش وپرورش کشورهای مورد مطالعه و اهداف و اصول این کشورها را از توسعه فاوا در تربیت معلم مشخص می سازد، مراحل ورود فاوا به آموزش و پرورش ایران را از ابعاد عملی و نظری و امکانات و موانع نظام آموزش و پرورش ایران را از جهات فنی و غیرفنی برای توسعه فاوا تبیین می کند و در نهایت، به ارائه یک الگوی راهنما برای ورود فاوا در برنامه های درسی تربیت معلم ایران می پردازد.
بررسی میزان انطباق برنامه درسی رشته کارشناسی مهندسی معماری با نیازهای بازار کار در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف کلی بازنگری در برنامه درسی رشته مهندسی معماری برای انطباق بیشتر با نیازهای بازار کار در این رشته صورت گرفته است. روش پژوهش کیفی است و برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق با فارغ التحصیلان استفاده شد. جامعه آماری، فارغ التحصیلان رشته مهندسی معماری دانشگاه هنر اسلامی تبریز بوده است. روش نمونه گیری از نوع اشباع شده می باشد. نتایج نشان داد وضعیت فارغ التحصیلان رشته مهندسی معماری با توجه به نیازهای بازار کار، در حیطه دانشی مطلوب، مهارتی در حد نامطلوب و نگرشی نسبتاً مطلوب ارزیابی می شود. همچنین افزودن واحد کارآموزی، طرح منظر، جامعه شناسی و روان شناسی معماری، اختصاص دروس عمومیِ ویژه این رشته، افزودن دروس عملی به برخی دروس نظری و تاکید بیشتر بر دروس ساختمان 1 و 2 ، طراحی فنی، تنظیم شرایط محیطی، آشنایی با معماری اسلامی و مصالح ساختمانی از طریق افزایش تعداد واحدها به وضعیت خروجی های رشته مهندسی معماری بهبود خواهد بخشید.
بررسی نقش عوامل کاهش دهنده فاصله بین برنامه درسی قصدشده، اجراشده و تجربه شده آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش عوامل کاهش دهنده فاصله بین برنامه درسی قصدشده، اجرا شده و تجربه شده آموزش عالی است. روش پژوهش زمینه یابی بود. جامعه آماری این پژوهش اعضای هیات علمی، مدرسین و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت حیدریه بودند. حجم نمونه پژوهش شامل 33 عضو هیئت علمی-مدرس و 98 دانشجو بود. برای اعضای هیئت علمی و مدرسین از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی و برای دانشجویان از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و از آزمون t تک نمونه ای، آزمون t مستقل و آزمون w (برای تعیین وزن عوامل) انجام شد. نتایج نشان داد که پنج عامل نظام برنامه ریزی درسی، روش های تدریس استادان، سبک های یادگیری و راهبردهای مطالعه دانشجویان، انگیزه پیشرفت دانشجویان در کاهش فاصله میان سطوح سه گانه برنامه درسی تاثیر دارد. در سه مولفه روش های تدریس استادان، سبک های یادگیری و انگیزه پیشرفت، تفاوت معناداری میان دیدگاه های دانشجویان و اعضای هیات علمی وجود داشت. انگیزه پیشرفت تحصیلی سپس نظام برنامه ریزی درسی و شیوه تدریس استادان به ترتیب دارای بیشترین تاثیر در کاهش فاصله بین برنامه درسی قصد شده با برنامه درسی اجرایی و تجربه شده دانشجویان آموزش عالی است.
بهبود کیفیت برنامه های درسی با بهره گیری از مدیریت دانش در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر موسسات آموزش عالی تغییرات مهمی را در زمینه نقش و جایگاه خود در جوامع در حال تحول از جامعه صنعت محور به جامعه دانایی محور تجربه کرده اند. با توجه به این که دانشگاه ها منبعی از ایده های جدید و سرمایه های فکری هستند که بهره وری را در کلیت اقتصاد جهانی تحت تاثیر قرار داده و نقش استراتژیکی را در توسعه برعهده گرفته اند، اهمیت دانش و مدیریت آن در این موسسات از هر امر دیگری حیاتی تر به نظر می رسد. در عرصه آموزش عالی، مدیریت دانش به عنوان عاملی مهم در دست یافتن به مزیت های رقابتی، بهبود عملکرد دانشگاه ها و استفاده بهینه از سرمایه های فکری، مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر توجه به مبانی و اصول مدیریت دانش، ضرورت ها و چگونگی مدیریت دانش در آموزش عالی با تاکید بر برنامه های درسی تحلیل شده و میزان تاثیر فعالیت ها، چالش ها، مشکلات و موانع اجرائی آن در این نوع موسسات است. مطالعات نشان داد در عصر انفجار اطلاعات، به کارگیری مدیریت دانش، هدایت بهتر فرایند تصمیم سازی، بهبود خدمات دهی علمی و کاهش هزینه ها را در پی داشته و به طور کلی دانشگاه را در ایفای نقشی که به عهده دارد موفق تر خواهد کرد.
بررسی برنامه درسی میان رشته ای در آموزش عالی از منظر چگونگی تغییر آن در سطوح مختلف برنامه درسی (مورد مطالعه: برنامه درسی کارشناسی ارشد رشته آموزش ریاضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهایی مورد بحث امروزی، توسعه میان رشته ای در آموزش عالی است. در سال های اخیر، تعداد زیادی دوره های میان رشته ای در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری طراحی شده و در سطح دانشگاه های کشور، دانشجویان زیادی در این رشته های جدید مشغول به تحصیل هستند. اما این مسئله مطرح است که با توجه به آن که بحث تغییر برنامه درسی از سطح قصد شده به سایر سطوح، از جمله اجرا شده و تجربه شده همواره یکی از دغدغه های موجود است، در خصوص برنامه های درسی میان رشته ای از این منظر چه می توان گفت؟ هدف پژوهش حاضر این است که از طریق یک مطالعه موردی به بررسی یکی از رشته های میان رشته ای بپردازد. به این منظور، الگوی کلاین که برنامه درسی را شامل هفت سطح می داند را به عنوان چارچوب اصلی پژوهش قرار داده و با استفاده از نظریه های بارنت، تری کارسون و فولن در تغییر برنامه درسی، آن را به عنوان مبنای نظری برای بررسی تغییر برنامه درسی آموزش عالی مفهوم پردازی می کند و مورد استفاده قرار می دهد. نتایج نشان داد که برنامه های درسی میان رشته ای در آموزش عالی، تمایل زیادی به تغییر در سطوح مختلف برنامه درسی دارد که موجب تجلی تجربیات مختلفی در دانش آموختگان این رشته ها می شود. بررسی علل این تغییر و نتایج حاصل از آن برای توسعه این رشته ها ضروری است.
تلفیق، راهبردى مناسب براى تدوین برنامه درسى چندفرهنگى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس نتایج این پژوهش، مشخص شد که برنامه درسى آموزش عالى کشور به سبب مغفول بودن سیاست قومى و چندفرهنگى در ایران، الگو و راهکارى در زمینه برنامه درسى چندفرهنگى ندارد. ازطرفى، به کاربستن نتایج پژوهش ها درباره الگوى پیشنهادى چندفرهنگى و سیاست قومى مناسب ایران نیز در هاله اى از ابهام و عدم قطعیت، گزارش شده است. این موضوعات، ضمن محروم کردن برنامه هاى درسى از صفاتى مثل چالاکى، تنوع و تکثّر، موانعى را نیز در برابر بین المللى کردن برنامه درسى آموزش عالى ایران ایجاد کرده است. در روبه روشدن با این مسئله، متخصّصان این حوزه از دانش، با چالش هایى مواجه شده اند و سیاست گذاران آموزش عالى نیز چاره اى جز ورود به این بحث ندارند.
براى رهایى از این وضعیت، سکون و پاسخگویى به این نیاز معرفتى و اجتماعى و پرهیز از یک سونگرى به مفهوم چندفرهنگى، رویکرد میان رشته اى و تلفیق، به عنوان راهبرد مناسب، معرفى و اَشکال برنامه ریزى تلفیقى چندرشته اى متقاطع و برنامه ریزى چندرشته اى متکثّر، براى طراحى رشته برنامه درسى چندفرهنگى پیشنهاد شده است
بررسی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی شاخة کاردانش آموزش متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به بررسی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی از بعد دستیابی به اهداف و تعیین مطابقت روش های تدریس و ارزشیابی به کار گرفته شده با روش های پیشنهاد شده پرداخته شده است. اثربخشی دوره های مذکور با استفاده از نظرسنجی و از طریق پرسشنامه 44 سؤالی محقق ساخته مورد ارزیابی قرار میگیرد. جامعه مورد بررسی شامل 90 نفر از هنرآموزان (معلمان) درس کارآفرینی شاخه کاردانش می باشد که از میان این تعداد طبق جدول مورگان 73 نفر با استفاده از شیوه تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند و همچنین از تعداد 13595 نفر هنرجوی (دانش آموز) سال سوم شاخه کاردانش در 6 رشته (هنر، کامپیوتر، عمران، خیاطی، امور اداری و الکترونیک) طبق جدول مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تعداد 418 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. اما در نهایت تعداد 49 پرسشنامه به دست آمده از جامعه هنرآموزان و 403 پرسشنامه به دست آمده از جامعه هنرجویان با استفاده از نرم افزار SPSS با آزمون های t تک نمونه ای،t مستقل و آزمون ANOVA مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده ازبررسی نظرات هنرآموزان و هنرجویان حاکی از آن است که این برنامه درسی از بعد دستیابی به اهداف (افزایش اطلاعات و مهارت های کارآفرینی در هنرجویان) اثربخش عمل کرده است. همچنین اظهارات هنرآموزان در مورد روش های تدریس مورد استفاده نشان دهنده مطابقت این روش ها با روش های پیشنهاد شده میباشد، در حالیکه اظهارات هنرجویان نشان دهنده آن است که میانگین روش های تدریس مورد استفاده در کلاس کمتر از حداقل میانگینی است که برای آن در نظر گرفته شده است. هنرآموزان و هنرجویان در مورد روش های ارزشیابی نیز اعلام کرده اند که روش ارزشیابی با روش پیشنهاد شده مطابقت دارد.
کاربرد دیدگاه پدیدارشناسی ون منِن در مطالعات برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعات پدیدارشناسی عموماً با ادراک یا مفاهیم، نگرش و عقاید، احساسات و عواطف افراد سروکار دارد. در این رویکرد، با استفاده از مصاحبه یا محصولات فرهنگی و یا آنچه نویسنده طراحی میکند (مانند فیلم، عکس و ...)، میتوان تجارب افراد از پدیدههای ویژه را استخراج کرد. این مقاله به بررسی کاربرد دیدگاه پدیدارشناختی ون منن در مطالعات برنامه درسی پرداخته است. هدف این مقاله بررسی و توصیف دیدگاه پدیدارشناختی ون منن در زمینه برداشت ها از برنامه درسی، میزان اهمیت دادن آن به معلم، اهمیت تدریس و انتخاب محتوی و مواد درسی بود.
نتیجه گیری: زیست جهان شخصی هر فرد میتواند در معرفت عمومی تجربههای روزمره شناخته شود؛ این تایید، راهی برای ملاحظه توصیفهای مربوط به زیست جهان دیگران میگشاید. البته مطالعات ناظر بر این است که گزارشهای دانشآموزان از زیست جهان شان بسیار متغیر و خلاصهتر از آن است که الگوی کلی و روشن از آن پدیدار شود.
دیدگاه دانشجویان و اعضای هیات علمی رشته پزشکی عمومی درباره برنامه درسی مقطع علوم پایه
حوزه های تخصصی:
اهداف: برنامه درسی یکی از عناصر یا خرده نظامهای اصلی آموزش عالی هستند که نقش تعیینکننده و غیر قابل انکاری را در راستای تحقق اهداف و رسالتهای دانشگاهها ایفا میکنند. هدف این مطالعه بررسی دیدگاههای دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم درباره وضعیت موجود برنامه درسی مقطع علوم پایه بود.
روشها: این پژوهش توصیفی روی 107 دانشجو و 20 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم در سال 90-1389 که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامهای محققساخته شامل اطلاعات جمعیت شناختی و ارزیابی نگرش دانشجویان نسبت به برنامه دروس مقطع علوم پایه (بافت شناسی، فیزیولوژی، ژنتیک، میکروب شناسی، ایمنی شناسی، آسیب شناسی) در مقیاس لیکرت بود. دادهها با روش های آماری توصیفی و آزمون T مستقل به کمک نرمافزار SPSS 15 انجام شد.
یافتهها: بیشتر دانشجویان مورد مطالعه نسبت به برنامههای درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت داشتند و تفاوت معنیداری بین دختران و پسران وجود نداشت (05/0
نتیجهگیری: بین دیدگاه دانشجویان پزشکی و اعضای هیئت علمی انطباق و همسانی وجود دارد و بین نظرات دختران و پسران دانشجوی رشته پزشکی تفاوتی وجود ندارد. همچنین دانشجویان از سطح دانش و مهارت های تخصصی خود در محیط آموزش بالینی رضایت دارند.
آسیب شناسی ارزشیابی برنامه درسی در آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: زمانی که مفهوم ارزشیابی مطرح میشود، از آن بهعنوان تعیین کننده ارزش یا شایستگی نام برده می شود. دو دهه قبل ارزشیابی برنامه درسی بهعنوان حوزه مطالعاتی مستقلی در رشته علوم تربیتی ظاهر شد. با وجود اینکه معمولاً مساله اصلی ارزشیابی فراگیران است تا ارزشیابی برنامههای آموزشی، نیاز به مطالعه و بررسی عمیق ماهیت و کیفیت اصلاح برنامههای درسی، یک مجموعه از مفاهیم، اصول، روشها، نظریهها و الگوهای جدید را موجب شد. این عقاید و روشهای جدید مبنای حوزه جدید ارزشیابی برنامه درسی هستند. ارزشیابی از برنامه درسی در آموزش عالی با چالشهای متعددی مواجه است و هنوز جایگاه خود را در ساختار برنامه ریزی درسی پیدا نکرده است. این پژوهش با هدف پرداختن به چالشهایی که ارزشیابی برنامه درسی در آموزش عالی با آن مواجه است و ارایه رهنمودهایی در این خصوص انجام شد.
نتیجهگیری: از جمله چالش های مهم در مورد ارزشیابی برنامه های درسی آموزش عالی مشخص نبودن معنای برنامه درسی و ارزشیابی برنامه درسی، فقدان برنامه مشخص و قانونمند برای انجام ارزشیابی برنامه درسی، عدم استفاده از متخصصان داخل و خارج دانشگاه برای انجام صحیح ارزشیابی، مشخص نکردن بودجه لازم برای انجام ارزشیابی، بی توجهی به نتایج ارزشیابی و غیره است.
دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان رشته پزشکی درباره برنامه درسی مقطع علوم پایه
حوزه های تخصصی:
اهداف: جوهره اصلی فعالیت هر موسسه آموزشی، برنامه درسی آن است و برنامه درسی وسیلهای برای انتقال اطلاعات است. هدف این مطالعه، بررسی دیدگاههای دانشجویان و اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم درباره وضعیت موجود برنامه درسی مقطع علوم پایه در راستای تعیین میزان رضایت دانشجویان بود.
روش ها: در این پژوهش توصیفی، جامعه آماری 107 نفر دانشجو و 20 نفر اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم در سال 90-1389 بودند و بهدلیل محدود بودن جامعه، حجم جامعه و نمونه برابر بود. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامه محققساخته براساس مقیاس لیکرت بود. تجزیه و تحلیل دادهها با روشهای آماری توصیفی و استنباطی به کمک نرمافزار SP SS 15 انجام شد و با توجه به ماهیت سئوالهای پژوهش از آزمون T تکنمونهای استفاده شد.
یافته ها: 4/46% نمونهها مذکر و 6/53% مونث بودند. 70% دانشجویان پزشکی عمومی قم نسبت به برنامههای درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت داشتند و تفاوت معنیداری بین نظرات دختران و پسران وجود نداشت (05/0
p ).
نتیجه گیری: از نظر دانشجویان پزشکی و اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی قم ، ارایه برنامه درسی در مقطع علوم پایه مطابق با استانداردهای آموزش پزشکی است و اکثر دانشجویان نسبت به برنامه های درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت دارند. از نظر دانشجویان، توجه به نیازهای موجود در آموزش بالینی، نقش موثری در ارتقای کیفیت برنامه درسی مقطع علوم پایه دارد.
محتوای کتب درسی آموزش عالی از نظر میزان آموزش بهداشت جنسی
حوزه های تخصصی:
اهداف: بررسی آموزش بهداشت جنسی در محتوای کتب درسی آموزش عالی، می تواند زمینه ساز گسترش بسترهای آن در دیگر حوزه های آموزش جنسی باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی محتوای کتب درسی آموزش عالی از لحاظ میزان پرداختن به هر یک از ابعاد آموزش بهداشت جنسی بود.
روش ها: کتابهای ""دانش خانواده"" و ""آیین زندگی"" در دوره کارشناسی با روش تحلیل محتوا بررسی شد. بررسی با استفاده از چک لیست تحلیل محتوا که دارای چهار مولفه اصلی زیستی- روان شناختی، دینی- اخلاقی، تربیتی- فرهنگی و اجتماعی- حقوقی و 39 مولفه فرعی انجام شد. روایی و پایایی ابزار پژوهش با استفاده از نظرات صاحب نظران تایید شد. از آزمون مجذور کای به منظور بررسی تفاوت میان مقادیر مشاهده شده و مورد انتظار استفاده شد.
یافته ها: در کتاب ""دانش خانواده""، مولفههای آگاهی در مورد شیوهها و وسایل پیشگیری از بارداری، همسرگزینی، ازدواج و معیارهای آن، شیوه تثبیت و استحکام مودت در خانواده، کنترل جمعیت و نظام خانواده، همچنین در کتاب ""آیین زندگی""، غریزه و میل جنسی، شیوههای تثبیت و استحکام مودت در خانواده، برقراری روابط سالم با دیگران دارای بیشترین فراوانی بودند. در هر دو کتاب محتوای تربیتی- فرهنگی کمتر از مقدار مورد انتظار و محتوای اجتماعی- حقوقی بیشتر از مقدار مورد انتظار بود.
نتیجه گیری: بیشترین تاکید کتاب ""دانش خانواده"" بر بُعد اجتماعی- حقوقی و در کتاب ""آیین زندگی"" بر بُعد دینی- اخلاقی آموزش بهداشت جنسی است. به طور کلی، در این دو کتاب، بُعد تربیتی- فرهنگی کمتر از مقدار مورد انتظار و بُعد اجتماعی- حقوقی بیشتر از مقدار مورد انتظار است.
طراحی برنامه درسی فاوا و بررسی اثربخشی آن بر عملکرد دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی برنامه درسی فاوا و بررسی اثربخشی آن بر عملکرد دانش آموزان دوره متوسطه بوده است. روش پژوهش از دو بخش زمینه یابی و شبه آزمایشی از نوع طرح آزمون مقدماتی و نهایی تشکیل شده است. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان، دبیران و متخصصان برنامه درسی و فاوای شهر تهران به ترتیب به تعداد 128934، 12890 و 60 نفر بوده است. حجم نمونه شامل 120 دانش آموز، 120 دبیر و 60 نفر متخصص فاوا و برنامه درسی بوده که با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از آزمون 97 سوالی 5 گزینه ای در 10 مولفه و همچنین آموزش الگوی برنامه درسی فاوا بر روی دانش آموزان، استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آنووا، توکی و t مستقل) استفاده شد. تحلیل توصیفی داده ها نشان داد که هر سه گروه آزمودنی ها مولفه های الگوی برنامه درسی فاوای دوره متوسطه را بالاتر از سطح متوسط ارزیابی کرده و در نتیجه آنها را پذیرفته اند. تحلیل استنباطی داده ها نیز نشان داد که بین دیدگاه دانش آموزان، دبیران و متخصصان در رابطه با مبانی فلسفی، اجتماعی و روان شناختی و در حوزه های مفاهیم و اصطلاحات، دانش، مهارت، اصول انتخاب محتوا و سازماندهی در الگوی برنامه درسی فاوا تفاوت معنی داری وجود داشته که با استفاده از آزمون تعقیبی توکی تفاوت بین دیدگاه آزمودنی ها نیز مشخص گردید. همچنین نتایج نشان داد که سطح مبانی، مفاهیم و اصطلاحات، دانش، نگرش، توانش دانش آموزانی که الگوی برنامه درسی فاوا را آموزش دیده اند، به طور معنی داری بالاتر از دانش آموزانی بود که این آموزش را دریافت نکردند.
جهانی شدن، بین المللی شدن آموزش عالی و برنامه های درسی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
توجه روز افزون به برنامه های درسی میان رشته ای در آموزش عالی بیانگر وجود چالش هایی است که کار آمدی برنامه های درسی با تکیه بر موضوعات مجزا را در معرض نقدی جدی قرار می دهد.یکی از مهم ترین پدیده هایی که باعث وجود این چالش ها است، روند جهانی شدن می باشد.جهانی شدن –صرف نظر از دیدگاهی که در مقابل آن اتخاذ می کنیم- دلالت هایی را برای حوزه برنامه های درسی به همراه دارد که از جمله آن ها می توان به افزایش و گسترش بی سابقه منابع علمی قابل دسترس دانشجویان از طریق فناوری های نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی اشاره کرد.علاوه بر این حضور در بازار کار جهانی و انواع جدید مشاغل ،همچنین پذیرش مسئولیت های جدید دانشجویان بعنوان اعضای جوامع جهانی،ملی و محلی نیازمند کسب صلاحیت هایی است که در رویکرد سنتی موضوعات درسی مجزا قابل دسترسی نیست.در این راستا بین المللی شدن آموزش عالی فرایندی است که به عنوان راهکار و پاسخ منطقی برای چالش های برآمده از جهانی شدن توسط صاحبنظران آموز ش عالی و متعاقباً دانشگاه های پیشرو در جهان مورد توجه قرار گرفته است.این مقاله با معرفی مختصر مفهوم جهانی شدن و همچنین بین المللی شدن و وجوه تمایز آن ها، به بررسی رویکردها و راهکارهای بین المللی شدن در عرصه برنامه های درسی آموزش عالی می پردازد و در ادامه با تکیه بر قر ائن و شواهد سعی دارد نشان دهد که حرکت به سمت بین المللی شدن آموزش عالی و اتخاذ رویکرد میان رشته ای در برنامه های درسی آموزش عالی با فراهم سازی زمینه ارتقاء فهم چشم اندازهای جهانی و کسب صلاحیت های شهروندی جهانی ، می تواند پاسخ مطلوبی به الزامات دنیای امروز باشد که درهم تنیدگی پدیده ها،تنوع و تغییرات سریع از جمله مشخصات بارز آن هستند.