مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
ارتقای شغلی
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر اشتغال زنان و مسایل مرتبط با آن به عنوان یکی از حوزه های تحقیقاتی در جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، مدیریت و اقتصاد مطرح شده است. نگرش نسبت به اشتغال زنان و تواناییهای شغلی آنها معمولا به عنوان مانع ورود زنان به بازار کار و نبود موفقیت آنها پس از ورود مطرح می شود. از سوی دیگر مسایلی نظیر میزان رضایت شغلی و امکان ارتقای شغلی بویژه برای زنان به عنوان دو حوزه مهم در جامعه شناسی کار و مشاغل مطرح می شود. این پژوهش با هدف شناسایی میزان رضایت شغلی، امکان ارتقای شغلی زنان و نگرش زنان شاغل نسب به مشروعیت فرهنگی اشتغال زنان، تواناییهای شغلی آنان و ارتباط این متغیرها با یکدیگر در بین زنان شاغل در بخشهای دولتی شهر کرمان انجام شده است. نتایج نشان می دهد که رضایت شغلی برای 48.5 درصد افراد وجود داشته است، در حالی که 17.4 درصد پاسخگویان معتقد بودند امکان ارتقای شغلی دارند و 42.8 درصد پاسخگویان نگرش مثبتی نسبت به اشتغال زنان و تواناییهای شغلی آنها نداشتند. عواملی همچون تعداد اعضای خانواده، نگرش نسبت به اشتغال زنان، وضعیت تاهل، میزان حقوق و وضعیت اقتصادی خانواده بر رضایت شغلی زنان تاثیر داشته است و متغیرهای نوع سازمان محل کار و وضعیت استخدام نیز بر امکان ارتقای شغلی زنان تاثیرگذار بوده است.
شناسایی و رتبه بندی موانع ارتقای شغلی زنان و بررسی ارتباط آن با ابعاد عدالت سازمانی: زنان شاغل دانشگاه یزد
حوزه های تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز، کشورها به منظور پیشرفت و بقا در دنیای رقابت با تمام توان در جهت ایجاد توسعه پایدار تلاش می کنند. توسعه پایدار را توسعه ای انسان محور تعریف کرده اند که موجب بیشترین تغییر مثبت و ماندگار در افراد جامعه می شود. فراگیری این تغییرات در همه قشرهای اجتماعی و درگیر کردن تمامی افراد و گروهها در فرایند توسعه، مهمترین وجه تمایز توسعه پایدار از تعریفهای پیشین توسعه یافتگی به شمار می رود. با این وصف، زنان به عنوان نیمه ای از جامعه بشری که تا سدهای اخیر معمولا نه موضوع تحول و تغییر بوده اند و نه منشا تغییر، در توسعه پایدار نقشی محوری به عهده دارند. در واقع شرط تحقق توسعه پایدار حضور و مشارکت واقعی و فعال زنان در فرایند توسعه است.
در طی 20 سال گذشته حضور زنان در بازار کار کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مشاهده شده است. با وجود این، در طی سالیان گذشته هنگام ورود به شغل جدیدی که به صورت سنتی برای مردان تصور می شده است و یا پس از اشتغال در هنگام ارتقای شغلی، زنان بر استانداردهای متفاوتی نسبت به مردان قضاوت شده اند. این مقاله مفهوم ارتقای شغلی در کارکنان زن یک موسسه آموزش عالی را کاوش و بررسی می کند. مطالعه اخیر تلاش دارد تا به این سوالات پژوهشی پاسخ گوید: موانع ارتقای شغلی زنان کدامند؟ تفاوتهای برداشتی در خصوص موانع ارتقای شغلی میان گروههای فرعی زنان کدامند؟ خط مشی ها و برنامه های بهبودی برای بهبود فرایند ارتقای شغلی زنان کدامند؟ ارتباط میان ارتقای شغلی و عدالت به چه صورت است؟ نتایج این مطالعه نشان می دهد که یک رابطه مستقیم و منفی میان عدالت مراوده ای و موانع ارتقای شغلی و همچنین میان عدالت توزیعی و موانع ارتقای شغلی وجود دارد، اما رابطه معناداری بین عدالت رویه ای و موانع ارتقای شغلی مشاهده نشده است. همچنین نبود حمایت سازمانی، محدودیتهای شغلی و باورهای غلط اجتماعی، اصلی ترین موانع تعیین شده به وسیله پاسخگویان بوده اند.
خانواده و ارتقای شغلی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان و مردان در بازار کار، نه تنها از نظر میزان مشارکت و بی کاری، بلکه از لحاظ نوع شغل، درآمد حاصل از کار، و ارتقای شغلی هم دارای شرایط متفاوت اند.
در این پژوهش، عوامل موثر بر میزان ارتقای شغلی زنان شاغل در اداره های دولتی، با تاکید بر خانواده، مورد بررسی قرار گرفته است و جامعه آماری را زنان 30 تا 40 ساله، شاغل، همسردار، و دارای فرزند تشکیل می دهند، که از کل شاغلان زن در 50 اداره دولتی شهرستان اسکو انتخاب شده اند و جمعا بیش از 120 نفراند. ابزار پژوهش نیز پرسش نامه است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و آزمون های معناداری استفاده شده است.
یافته ها نشان می دهد میزان ارتقای شغلی زنان این شهرستان از میزانی متوسط برخوردار بوده و عوامل خانوادگی بیش از سایر عوامل در عدم ارتقای شغلی زنان موثر است. میزان ارتقای شغلی زنان پاسخ گو، از کیفیت نقش، فشار نقش، تقسیم جنسیتی کار در خانه، تقاضاهای ساختاری خانواده، اضطراب، و ویژگی های مدیریتی، به طور مستقیم، و از متغیرهای افسردگی، استرس، خستگی شغلی، تهی سازی انرژی فرد، سرایت شرایط تنش آمیز یک نقش به نقش دیگر، و محرک های تنش زای خانوادگی، به طور غیرمستقیم و از طریق فشار نقش تاثیر می پذیرد. عوامل سازمانی در این میان نقشی ندارد.
عوامل مؤثر در تمایل به ترک خدمت فرهنگیان دارای تحصیلات عالی(کارشناسی ارشد و بالاتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف شناخت عوامل مؤثر بر تمایل به ترک خدمت فرهنگیان کارشناس ارشد و بالاتر شهر تهران(90-1389) از دیدگاه ایشان انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه فرهنگیان کارشناس ارشد شاغل در کادر آموزشی مناطق نوزده گانه شهر تهران و تعدادی از فرهنگیان دارای دکترا بود. برای بررسی عوامل مؤثر بر تمایل به ترک خدمت از پرسشنامه محقق ساخته با مؤلّفه های شایسته سالاری، پرداخت عادلانه، رضایت شغلی و تعهد سازمانی استفاده شد. پرسشنامه میان 170 تن از فرهنگیان کارشناس ارشد و بالاتر در4 منطقه شهر تهران توزیع شد که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و با تعدادی از ترک خدمت کنندگان از آموزش و پرورش نیز مصاحبه به عمل آمد. نتایج حاکی از آن بود که 4/96 درصد از افراد نمونه به ترک خدمت از آموزش و پرورش تمایل داشتند و از دیدگاه آن ها عوامل مؤثر در تمایل به ترک خدمت ایشان به ترتیب اولویت عبارت بودند از: 1) اجرا نشدن نظام هماهنگ و عادلانه پرداخت؛ 2) نبود زمینه ارتقاء و پیشرفت شغلی مناسب در آموزش و پرورش و3) فقدان شایسته سالاری در سازمان آموزش و پرورش.
بررسی برخی عوامل اجتماعی و سازمانی مؤثر در بیگانگی کارکنان (مورد مطالعه: سازمان جهاد کشاورزی اصفهان )(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش عوامل مؤثر اجتماعی و فرهنگی در بیگانگی کارکنان در سازمان جهاد کشاورزی اصفهان در نیمه اول سال 1393 مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت. روش پژوهش، توصیفی پیمایشی از نوع همبستگی است و در تدوین چارچوب نظری تحقیق از روش کتابخانه ای و از نظریات ملوین سیمن و پارسنز استفاده گردید. جامعه آماری تحقیق شامل همه کارکنان سازمان جهاد کشاورزی اصفهان (ستاد مرکزی ) می شود که از بین آن ها بر اساس فرمول کوکران 119 نفر با شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای با تخصیص متناسب به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه بود که از اعتبار صوری برخوردار بود و پایایی پرسشنامه و شاخص های پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ (767/0) تأیید شده است. نتایج نشان داد که میزان از خودبیگانگی کارکنان کمتر از حد متوسط (62/2 از 5) بود. نتایج تحقیق هم چنین نشان داد که از خودبیگانگی رابطه معنادار با سن، ارتقای شغلی، قانون و مقررات رسمی و ارایه خدمات رفاهی داشت، ولی بین جنسیت و بومی بودن یا نبودن کارکنان و ازخودبیگانگی رابطه معنادار دیده نشد. ضریب تعیین (R2)، نشان می دهد که متغیرهای مستقل به میزان 9/39 درصد از واریانس متغیر وابسته بیگانگی کارکنان را تبیین نموده اند.
تببین جایگاه ساختارسازمانی در کارآفرینی و نقش کارآفرینی در ارتقای شغلی کارکنان: مطالعه موردی دانشگاه کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که کارآفرینی فرآیند بلندمدت آموزشی و پرورشی است، مستلزم برنامه ریزی در نظام آموزشی کشور به ویژه دانشگاه ها و مراکزآموزش عالی می باشد؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین جایگاه کارآفرینی در ساختار سازمانی و ارتقای شغلی کارکنان می باشد. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی است که با روش توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی اجرا شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر 386 نفر از کارمندان دانشگاه کاشان می باشد.گردآوری داده ها براساس پرسش نامه و بر پایه نمونه گیری تصادفی ساده صورت گرفت و حجم نمونه 191نفر بود. این پرسش نامه از دو خرده مقیاس استاندارد: ابعاد ساختار سازمانی و تشخیص ساختارسازمان کارآفرینانه در مقیاس لیکرت تشکیل شده است. ضریب آلفا برای خرده مقیاس تشخیص ساختار کارآفرینانه ""85/."" و برای خرده مقیاس ابعاد ساختار سازمانی ""80/."" بود. داده های حاصل در نرم افزارspss نسخه 17تحلیل شدند. نتایج نشان دادکه بین سطوح ساختارسازمانی (رسمیت و تمرکز) وکارآفرینی سازمان و بین سطوح رسمیت (ساختار سازمانی) وکارآفرینی سازمان و بین سطوح مختلف تمرکز (ساختارسازمانی) وکارآفرینی سازمانی، تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان می دهد که تفاوت میانگین نمرات کارآفرینی در بین کارکنان دانشگاه درمقایسه با سطوح ساختار سازمانی آنها از نظر آماری معنادار نیست، درحالی که با توجه به سطوح رسمیت و تمرکز، تفاوت حاصل شده از نظر آماری معنی دار است. همچنین تحلیل آئین نامه های سازمانی و وزارتی نشان می دهد که کارآفرینی سازمانی جایگاه و نقشی در ارتقای شغلی کارکنان ایفا نمی کند. رابطه کارآفرینی سازمانی و رسمیت معکوس خواهد بود. در رسمیت بالا، کارآفرینی سازمانی کمتراست، حجم زیاد بخشنامه ها و دستورالعمل ها و اجرای آن در کلیه بخشهای شرکت بدون در نظرگرفتن تناسب آن بانوع فعالیت بخشها، مانع کارآفرینی سازمانی می گردد. بنابراین رسمیت در سازمان می تواند از لحاظ افزایش کارآفرینی و همچنین ارتقای شغلی کارکنان در سازمان تأثیرگذار باشد.
شناسایی الگوهای ذهنی کارکنان دانشگاه ایلام در خصوص ارتقای شغلی با کاربست روش کیو (Q)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین الگوهای ذهنی کارکنان دانشگاه ایلام در خصوص ارتقای شغلی انجام شد. روش پژوهش برحسب هدف کاربردی، به لحاظ ماهیت اکتشافی و از حیث گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی است که با استفاده از روش کیو (کیفی- کمی) الگوهای ذهنی مختلف کارکنان نسبت به ارتقا شغلی احصاء شد. از بین کارکنانی که موقعیت-مناسب تری برای ارتقا شغلی نسبت به سایر کارکنان داشتند به شیوه نمونه گیری گلوله برفی و با استناد به اطلاعات حاصل از دانشگاه ایلام تعداد 9 نفر به عنوان جامعه هدف انتخاب و با آنها مصاحبه مبتنی به روش کیو (Q) انجام شد و کارت های مربوط به گزاره های کیو در بین آنها توزیع شد. بر اساس کارتهای توزیع شده، از میان 105 گزاره، ۴۱ گزاره نهایی شناسایی و در مرحله بعد توسط مشارکت کنندگان اولویت بندی شدند . درنهایت، بر اساس یافته ها و نتایج تحلیل عاملی کیو، مشخص شد که سه الگوی ذهنی (سیاست گرایی، وحدت گرایی و عدالت گرایی) مختلف نسبت ارتقای شغلی در بین کارمندان دانشگاه وجود دارد. بر اساس نتیجه گیری نهایی می توان چنین تفسیر کرد که درصد زیادی از گزاره ها و الگوهای شناسایی شده مدعی بر ناعادلانه بودن سیستم ارتقای شغلی در سازمان است و طبق ذهنیت کارکنان عامل سیاست بیشترین تأثیر را در ارتقای شغلی کارکنان دارد.
بررسی سطح وجدان کاری و عوامل سازمانی مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی سطح وجدان کاری و عوامل سازمانی موثر بر آن در میان کارکنان حوزه ستادی وزارت نیرو انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش 591 نفر از کارکنان حوزه ستادی وزارت نیرو بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و فرمول نمونه گیری کوکران، تعداد نمونه ای برابر با 234 نفر انتخاب گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه بود. جهت سنجش روایی سازه از تحلیل عاملی استفاده شد. تمامی بارهای عاملی مربوط به سازه های تحقیق همگی در سطح پنج درصد معنادار بود. جهت سنجش پایایی، ضرایب پایایی مرکب، همه از 0.7 بزرگ تر بوده و شاخص ها به خوبی توسط متغیرهای پنهان شان توضیح داده شده اند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر رویکرد واریانس و نرم افزار PLS استفاده شد. نتایج نشان داد رابطه بین «وجدان کاری» با رضایت شغلی، سبک مدیریت، پایگاه شغلی، عدالت سازمانی و مشارکت سازمانی معنادار و مثبت و با یگانگی از کار به صورت معکوس معنادار است. وجدان کاری قوی ترین رابطه را با «بیگانگی از کار» دارد؛ یعنی هر چه بیگانگی از کار بیشتر شود، منجر به کاهش وجدان کاری می شود. از میان شاخص های مربوط به ویژگی های پاسخگو تنها شاخص مربوط به سطح تحصیلات به صورت منفی معنادار شد یعنی هرچه تحصیلات بیشتر می شود، وجدان کاری کم تر است. سایر متغیرهای زمینه ای تحقیق؛ مدت سابقه کار، تجربه، سمت و تخصص و جنسیت رابطه معناداری با وجدان کاری ندارند.
بررسی موانع ارتقای شغلی زنان و اثر آن بر بهره وری بررسی موردی: زنان شاغل در دانشگاه صنعتی شریف(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
به رغم حضور مؤثّر بانوان در مقاطع تحصیلی عالی و احراز شایستگی های عمومی، هنوز تعداد زنانی که توانسته اند در سطوح عالی مدیریتی منصوب شوند، بسیار اندک است. با وجود آنکه شاهد اشتیاق زنان برای حضور پر رنگ تر در عرصه های مختلف هستیم، هنوز حضور زنان در استفاده از فرصت های استخدامی و دستیابی به سطوح بالاتر شغلی ناچیز و تعداد زنانی که توانسته اند در سطوح عالی مدیریتی منصوب شوند، بسیار اندک است. این پژوهش سعی در شناسایی عوامل مؤثّر بر ایجاد موانع ارتقای شغلی دارد.این تحقیق با اتخاذ ماهیتی توصیفی پیمایشی از طریق تحلیل همبستگی به بررسی شاخص های مؤثّر بر شکل گیری موانع ارتقاء شغلی زنان، شامل موانع سازمانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در سازمان ها و اثر آن بربهره وری می پردازد.جامعه آماری از میان بانوان شاغل در دانشگاه صنعتی شریف در نظر گرفته شده است، با نمونه گیری تصادفی و استفاده از پرسشنامه به اخذ دیدگاه شان اقدام شد. نتایج حاصل نشان داد که از بین متغیرهای مستقل تحقیق، موانع اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،بیولوژیکی،سازمانی و روان شناختی؛ موانع بیولوژیکی با1/48 درصد بالاترین تأثیر و موانع سازمانی با 2/11 درصد کمترین تأثیر را بر نداشتن ارتقای شغلی می گذارد.نتایج تحلیل همچنین نشان داد که بین ارتقای شغلی با بهره وری همبستگی معنا داری وجود ندارد.
خوانشی استعاری از پدیده «حسادت بازمانده» در نظام آموزش عالی ایران؛(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره «حسادت بازمانده» به حسادت ادراک شده یک کارمند نسبت به جایگاه شغلی سایر همکاران اشاره دارد. پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی و ازجهت شیوه گردآوری داده ها، به روش کیفی و با مصاحبه عمیق و هدایت شده انجام شده است. هدف از این پژوهش، فهم تجربه زیسته اعضای هیئت علمی پیمانی مشروط دانشگاه ایلام از پدیده حسادت بازمانده است که با روش پدیدارشناسی انجام شده است. در دانشگاه ایلام تمامی اعضای هیئت علمی با وضعیت پیمانی مشروط به تعداد40 نفر بودند که از این تعداد 18 نفر به صورت هدف مند انتخاب شدند و با آنها تا رسیدن به اشباع نظری، مصاحبه صورت گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها، از تحلیل تماتیک با رویکرد تحلیل مضمون استفاده شده است. یافته های حاصل در یک مضمون، پنج مقوله اصلی و سیزده مقوله فرعی دسته بندی شده اند. با درنظرداشتن پیامدهای منفی ناشی از حسادت بازمانده شامل بی انگیزگی، ناامیدی، فشار روحی و استرس و غیره، ضرورت دارد دانشگاه ها و مرکز آموزش عالی با شناسایی این پدیده و تأثیر آن بر فعالیت های آموزشی، پژوهشی و فرهنگی اعضای هیئت علمی، اقدامات سازنده ای در جهت اصلاح شیوه های ارتقای شغلی در دانشگاه ها و مدیریت پدیده حسادت بازمانده داشته باشند.
عوامل سازمانی مؤثر در نگهداشت کارکنان پلیس های تخصصی
منبع:
دانش انتظامی همدان سال سوم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۹)
123 - 156
حوزه های تخصصی:
هر چقدر سازمان در نگهداشت نیروی انسانی توانمند خود بکوشد، توانسته سرمایه انسانی وارزش انسانی خود را حفظ نموده و بر عملکرد وبهره وری خود تأثیر شگرفی بگذارد. عوامل بسیاری که در نگهداشت کارکنان می تواند مؤثر باشد شناسایی و مورد بررسی قرار گرفته اند. ولی در بخش نگهداشت کارکنان پلیس های تخصصی نارسائی هایی به چشم می خورد . سازمان ناجا در مورد نگهداشت کارکنان، بخصوص کارکنان پلیس های تخصصی، نقش اصلی و کلیدی دارد تا بتواند نقش های اصلی خود را به خوبی ایفا کند. لذا با این اوصاف، عوامل سازمانی مؤثر که محقق قابل تحقیق و بررسی می داند، عبارتند از: (انگیزش، سبک مدیریت، شایسته سالاری، امکان ارتقای شغلی، فن آوری و تجهیزات) این تحقیق فرضیه ندارد و از نظر هدف، کاربردی، با ماهیت توصیفی، تحلیلی و پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش کارکنان و رؤسای پلیس های تخصصی فرماندهی انتظامی استان همدان می باشد. که تعداد آنها 550 نفر می باشد. ابزار سنجش این تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته شامل 28 سؤال بسته که پایایی آن با آلفای کرونباخ 92/ . تعیین گردیده SPSS و تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از مبانی نظری و یافته های آماری به صورت طبقه ای، تصادفی- ( افسرارشد- افسرجزء – درجه دار) انتخاب و نتایج حاصله نشان می دهد شایسته سالاری – سبک مدیریتی- انگیزش –امکان ارتقاء- تجهیزات و فن آوری در ماندگاری و حفظ و صیانت و نگهداشت کارکنان پلیس های تخصصی در سازمان مؤثر می باشد.
تاثیر جنسیت و وابستگی در دوران کودکی بر ارتقای شغلی حسابداران
حوزه های تخصصی:
تبعیض های جنسیتی حاکم در محیط کار و نیز تفاوت در ویژگی های فردی ( از جمله وابستگی در دوران کودکی) میان زنان و مردان عواملی تعیین کنده در ارتقای شغلی محسوب می شود. این عوامل سبب می شود که زنان شاغل در بسیاری از حرفه ها از جمله حرفه حسابداری برای دستیابی به ارتقای شغلی مراحل دشواری را سپری نمود و با چالش هایی مواجه شوند. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق شامل حسابداران استان گلستان مشتمل بر 191 نفر بوده و روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده می باشد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده و جهت آزمون فرضه های پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری و تجزیه و تحلیل مسیر در نرم افزار PLS استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد جنسیت و وابستگی در دوران کودکی بر ارتقای شغلی حسابداران تاثیر دارد و بیانگر آن است که زنان نسبت به مردان پیشرفت شغلی کمتری دارند و افزایش وابستگی به والدین بر سیر پیشرفت شغلی تاثیری منفی و کاهنده دارد. جنسیت خود نیز بر وابستگی در دوران کودکی تاثیر دارد و درجه وابستگی افراد علاوه بر نوع تربیت والدین متاثر از تفاوت های جنسیتی موجود میان زنان و مردان نیز می باشد.
طراحی مدل برنامه ریزی مسیرشغلی افسران مرزبانی ناجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال هشتم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
73 - 92
حوزه های تخصصی:
هدف و زمینه: این مقاله کمک خواهد کرد تا پلیس مرزبانی بتواند به کارکنان خود این اطمینان را بدهد که می توانند با تلاش و رعایت آنچه در مسیر شغلی پیش بینی شده است مراحل رشد را در سازمان طی و به سطوح عالی دست یابند. روش: تحقیق ازنوع تحقیق کاربردی است. برای برنامه ریزی مسیر شغلی ابعاد پنج گانه نیازها ی شغلی، افراد، سازمان، ارتقاء و گردش شغلی مدنظر قرار گرفته که برای ابعاد با توجه به شاخص ها تعداد 57 سوال طراحی گردیدودر راستای سنجش هر شاخص و مولفه دروضعیت موجودومطلوب با استفاده ازطیف لیکرت مقایسه صورت گرفته است. روش نمونه گیری به صورت تمام شمار بوده و از کلیه خبرگان و مدیران مورد نظرکه اعضای هئیت رییسه و معاونین مرزبانی در مرکز و استان های مرزی به تعداد 206 نفر می باشند اطلاعات لازم جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. برای بررسی روایی از روایی محتوایی که از طریق اخذ نظرات استاد راهنماوسایرصاحب نظران ومدیران در این حوزه می باشد استفاده گردیده است و ضریب اعتبار آن عدد83/0 بدست آمده است. به منظور تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تحقیق از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نیز تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است. یافته: بررسی های آماری نشان دادکه 4 شاخص مورد تأیید و 53 شاخص رد شدکه بیانگر مطلوب نبودن برنامه ریزی مسیر شغلی در وضعیت موجود می باشد ، در وضعیت مطلوب همه 57 شاخص مؤلفه های ابعاد پنج گانه مورد تأیید نظر پاسخگویان قرار گرفته و به معنای آن است شاخص های مد نظر برای وضعیت مطلوب را نیز تایید نموده اند. نتیجه گیری: نتایج حاصله ضمن تأیید معنا داری همه ابعاد پنج گانه مورد نظر و تأیید آنها در سطح معنا داری 99% براساس ضرایب حاصله به ترتیب 1- گردش شغلی(94%) 2- نیازهای افراد(91%) 3- ویژگی های شغلی(90%) 4- ارتقاء شغلی(89%) 5- نیازهای سازمان(85%) به ترتیب بیشترین و کمترین سهم را در مدل برنامه ریزی مسیر شغلی افسران مرزبانی ناجا به خود اختصاص دادند.
مطالعه کیفی موانع ارتقای شغلی و مدیریتی بانوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۵ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
169 - 185
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل عواملی است که مانع پیشرفت و ارتقای شغلی بانوان در سازمان ها می شوند. در این تحقیق، از روش شناسی کیفی و رویکرد تحلیل محتوای کیفی جهت دار استفاده شده و طی فرایند تحقیق، با 16 نفر از بانوان، در طول 4 ماه، از خرداد تا شهریور 1395، در مناطق 2 و 4 و 13 و 16 و 22 شهرداری تهران مصاحبه شد. با مرور چندباره و تحلیل مصاحبه های مکتوب شده، 85 واحد معنایی، 33 رمز، 5 طبقه و 2 درون مایه استخراج شدند. دو مفهوم «الزامات فرهنگی و اجتماعی» و «الزامات نقشی» به منزله درون مایه های پژوهش و علل اصلی عدم ارتقای شغلی و مدیریتی بانوان شناسایی شدند. الزامات فرهنگی و اجتماعی مربوط به عواملی است که از طرف ساختار جامعه مانع پیشرفت بانوان می شود و الزامات نقشی مربوط به عواملی است که به صورت مستقیم بانوان را از پیشرفت باز نمی دارد، بلکه با تأثیرگذاری بر میل درونی و فردی آن ها، شوق شخصی شان را برای پیشرفت شغلی از بین می برد. در این تحقیق، نتیجه گرفته شد که با تمرکز بر الزامات نقشی، می توان تا حدودی محدودیت های ارتقای شغلیِ بانوان به سِمت های مدیریتی را رفع کرد.
شناسایی فرایند شکل گیری موانع ارتقای شغلی و مؤلفه های تأثیرگذار بر اکوسیستم کاری بانوان در سازمان های ورزشی ایران (رویکردی کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۶۱)
76 - 59
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف تحقیق حاضر شناسایی فرایند شکل گیری موانع ارتقای شغلی و مؤلفه های تأثیرگذار بر اکوسیستم شغلی بانوان در سازمان های ورزشی ایران بود. روش پژوهش: این تحقیق با ماهیت اکتشافی و روش کیفی با استفاده از راهبرد نظریه داده بنیاد انجام گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد کلاسیک نظریه داده بنیاد که توسط گلیزر ارائه شده، استفاده شد. از روش نمونه گیری نظری- هدفمند و تکنیک نمونه گیری افراد شاخص و گلوله برفی برای انجام مصاحبه های عمیق استفاده شد. در مجموع 11 مصاحبه با خبرگان و متخصصان دارای پژوهش در حوزه زنان و نیز مدیران زن دارای مناصب مدیریتی انجام گرفت و پژوهش به اشباع نظری و کفایت رسید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد موانع ارتقای شغلی بانوان در سازمان های ورزشی ایران یک مدل زنجیره وار از اثرگذاری تعاملی چهار مقوله فرهنگ جامع شغلی، فشار اجتماعی، کنش ها و تعاملات فردی و سازمانی و اکوسیستم جنسیت زدگی هستند که هریک به اجزا و موانع کوچک تر تقسیم شده اند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود در راستای تسهیل ارتقای زنان به مناصب مدیریتی ورزش، متناسب با اسناد بالادستی و سیاستگذاری های اشتغال زنان، سیاستگذاران ورزش مسیر پیشرفت زنان به سطوح مدیریتی را در قالب یک مجموعه عوامل و فرایندمحور در نظر بگیرند و در راه حذف موانع و تقویت نقاط قوت زنان برنامه ریزی کنند.