مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
ژئوپلیتیک
حوزه های تخصصی:
تروریسم بهره گیری از خشونت و اعراب آفرینی در جهت دست یابی به منافع اقتصادی، سیاسی و ... نعریف شده است. مناطق مختلفی از جهان به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی، ظرفیت رقابت سیاسی و ظهور گروه های تروریستی را ایجاد کرده است. در این میان قاره آسیا به دلیل ژئوپلیتیک خاص، شاهد رقابت بازیگران رسمی فرامنطقه ای و منطقه ای بوده است. البته این رقایت و چالش های موجود، زمینه ساز ظهور و بروز گروه های غیررسمی مانند گروه های تروریستی بوده است، اما بزرگ ترین چالش در این قاره، استراتژی متفاوت و حمایت های دول منطقه ای و فرامنطقه ای از گروه های تروریستی بوده که زمینه تداوم بحران را ایجاد کرده اند. شاید بتوان از بین بازیگران منطقه ای، ترکیه، عربستان و قطر را با وجود داعیه مبارزه با تروریسم، به دلیل تعریف متفاوت و ارجحیت منافع، از حامیان اصلی گروه های غیررسمی تروریستی نام برد. در این مقاله، نویسنده با مفهوم شناسی و بیان عوامل مؤثر در ایجاد زمینه و ظهور تروریسم، به بررسی استراتژی دو کشور اسلامی عربستان و قطر در مسئله تروریسم پرداخته است.
راهبرد نظامی دفاعی ایران در برابر شکل گیری ائتلاف نظامی عربی در منطقه خلیج فارس با تأکید بر مقوله های امنیتی
منبع:
راهبرد سیاسی سال چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
41 - 64
حوزه های تخصصی:
در سال های منتهی به سال 2020 میلادی، منطقه ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا متأثر از برخی عوامل ژئوپلیتیکی مثل تلاش برخی کشورهای عربی برای شکل دهی به یک ائتلاف نظامی عربی آبستن تحولات فراوانی شد که زمینه های تنش و درگیری را در منطقه افزایش داده است. ائتلاف نظامی عربی مورد اشاره که متأثر از زمینه های ژئوپلیتیکی در منطقه طرح ریزی و دنبال می شود، این سئوال را در ذهن ها ایجاد کرده است که تهدیدهای امنیتی برآمده از این تلاش ها علیه امنیت جمهوری اسلامی ایران چیست و راهبرد نظامی دفاعی ایران در برابر چنین تلاش هایی چگونه باید باشد؟ پژوهش حاضر که برمبنای نظریه نو واقع گرایی، به شناسایی و تحلیل عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر این ائتلاف نظامی پرداخته، تلاش کرده است تا متناسب با شرایط موجود به کنکاش در رابطه با مناسب ترین راهبردهای برخورد جمهوری اسلامی ایران در برابر شکل گیری چنین ائتلافی بپردازد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که مقامات ایرانی لازم است ضمن افزایش توانمندی های نظامی دفاعی در برابر هر گونه تهدید از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس، همچنین تلاش کنند تا با بهره برداری از فرصت های دینی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نسبت به کاهش زمینه های تنش در خلیج فارس و اعتمادزایی دوطرفه اقدام کنند.
گرینلند؛ «هات اسپات ژئوپلیتیک» جدید
حوزه های تخصصی:
آب شدن یخ های قطب، می تواند، مناسبات قدرت در سطح بین المللی را دستخوش تغییر کند، کشف مسیرهای دریانوردی جدید، کوتاه شدن راه ارتباطی بین غرب و شرق، کشف منابع استراتژیک، مسئله مرزهای مورد مناقشه، منازعات کانادا – نروژ، تلاش برای مهار قدرت چین توسط آمریکا و متحدان، و تلاش چین برای ایجاد قدرت متوازن و تبدیل کردن چین به قدرت بزرگ در محور شمال و ... سبب شده است تا گرینلند تبدیل به هات اسپات ژئوپلیتیک جدیدی در نظام بین الملل شود، به نحوی که محور شمال را تبدیل به نقطه داغ سیاست بین الملل کرده است. اهمیت گرینلند برای کشورهای درون منطقه و قدرت های برون منطقه تا حدی است که بخشی از استراتژی های امنیت ملی کشورهای درگیر با توجه به گرینلند تعریف می شود. سوال اصلی این پژوهش این است که چرا منطقه گرینلند ژئوپلیتیک و مناسبات قدرت در محیط بین المللی را دستخوش تحول کرده است؟ در پاسخ به این سؤال، فرضیه پژوهش حاضر این گونه صورت بندی شده است که رقابت قدرت های درون و برون منطقه ای، ژئواکونومی و رژیم های در حال تغییر منطقه ای و بین المللی، گرینلند را تبدیل به هات اسپات ژئوپلیتیک جدید در نظام بین الملل کرده و مناسبات قدرت در نظام بین الملل را متأثر می سازد. هدف این پژوهش روشن کردن اثرات متقابل ژئو اکونومیک و ژئوپلیتیک در منطقه گرینلند و تبدیل شدن آن به منطقه ای داغ در آینده مناسبات بین المللی است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، توسعه ای، به لحاظ روش، توصیفی – تبیینی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.
سنجش و ارزیابی وزن ژئوپلیتیکی ایران در فرایند انتقال بخشی از قدرت جهانی از نیمکره غربی به نیمکره شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۸
173 - 192
حوزه های تخصصی:
پیش بینی انتقال قدرت جهانی (یا بخشی از آن) از نیمکره غربی به نیمکره شرقی و همچنین بروز برخی نشانه های آن در دهه جاری میلادی سبب شده تا توجه کشورها بیش ازپیش به ترسیم وضعیت ژئوپلیتیکی آن ها پس از جابجایی قدرت معطوف شود، در این پژوهش به تبیین وزن ژئوپلیتیکی کشور ایران در فرایند جابجایی قدرت با استفاده از روش مصاحبه و پرسشنامه پرداخته شده است. مدلی که توسط نویسندگان برای سنجش وزن ژئوپلیتیکی ایران ارائه شده متشکل از نُه فاکتور اقتصادی، سیاسی، نظامی، فضایی، فرامرزی، سرزمینی، علمی، اجتماعی و فرهنگی است که پس از وزن دهی به شاخص های هر کدام از آن ها به سنجش وزن ژئوپلیتیکی ایران پرداخته است. بر این اساس، مشخص گردید در صورت اجرای کامل فرایند انتقال قدرت، چنانچه حداکثر و حداقل میزان ممکن برای افزایش یا کاهش وزن ژئوپلیتیکی ایران به ترتیب «100+» و «100-» در نظر گرفته شود، مقدار تغییر وزن ایران برابر با «06/27+» خواهد بود. این رقم نشان دهنده این است که اولاً: فرآیند جابجایی قدرت موجب افزایش وزن ژئوپلیتیکی ایران خواهد شد و ثانیاً مقدار این افزایش حدوداً برابر با «1/4» بیشینه مقداری است که می تواند به وزن ایران اضافه شود. در پایان هشت راه کار مختلف جهت ارتقای بیشتر وزن ژئوپلیتیکی ایران ارائه گردیده است.
صف آرایی ایران، روسیه و چین در مقابل آمریکا در صفحه ژئوپلیتیک اوراسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان روابط بین الملل، قرن بیست و یکم را باید قرن اوراسیا دانست که تسط بر آن سیادت و سروری بر جهان را ایجاد می کند. ایالات متحده از جمله بازیگرانی است که در تلاش است تا تحّکم همه جانبه خود را در این منطقه ژئوپلیتیک توسعه بخشد. در این راستا؛ مثلث ایران، روسیه و چین با هدف تأمین اهداف و منافع منطقه ای، توانمندی های خود را در ایجاد اتحاد استراتژیکِ ضدهژمون، به کار گرفته اند و مانع از تحقق اهداف و سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا در اوراسیا می شوند. شرایط پیش گفته، این پرسش را بوجود می آورد که سه کشور ایران، روسیه و چین برای مقابله و کاهش نفوذ آمریکا در اوراسیا دست به چه سیاست ها و اقداماتی زده اند؟ فرضیه قابل طرح این است که از آنجایی که سه کشور ایران، روسیه و چین به طورفزاینده خود را مورد اهداف آمریکا می بینند؛ لذا برداشت تهدیدآمیز و ترس از محاصره شدن، آن ها را در صفحه شطرنج اوراسیا دور هم گرد آورده است. در این راستا، سه کشور، ضمن مخالفت با تحمیل هژمونی جهانی آمریکا، در راستای مهار و به زانودرآوردن این بازیگر سلطه طلب گام برمی دارند و از این طریق به شکل دادن ترتیبات و نظم منطقه ای موردنظر با هدف تضمین و تأمین اهداف و سیاست های منطقه ای خود در صحنه سیاست اوراسیا مبادرت می ورزند. تحقیق حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریه ژئوپلیتیک شکل می گیرد.
تحلیل ژئوپلیتیک عملکرد دیوان کیفری بین المللی در قاره آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوان کیفری بین المللی به عنوان نخستین دادگاه دائمی بین المللی، به منظور ایجاد مسئولیت فردی برای تمام مرتکبین جرائم بین المللی و پایان دادن به مصونیت سران ک شورها از تعقی ب، در اول جولای 2002، تشکیل شد. مطابق اساسنامه و اهداف دیوان، صلاحیت آن باید به صورت جهانشمولی و بدون تبعیض در خصوص جرائم ارتکابی توسط دولت های عضو و اتباع آن ها و نیز در موارد ارجاع شورای امنیت، اعمال شود. با این وجود، علی رغم ارتکاب جنایات بین المللی در اقصی نقاط مختلف دنیا، شاهد این هستیم که دیوان، تنها بر جنایات های ارتکابی در قاره آفریقا متمرکز شده است چرا که از دوازده وضعیت تحت رسیدگی در دیوان، ده وضعیت آن ناظر به قاره آفریقا است. همین موضوع انتقادهای زیادی را به ویژه از سوی سران دول آفریقایی متوجه دیوان کرده است به گونه ای که حتی برخی از دیوان کیفری بین المللی به عنوان دادگاه کیفری بین المللی آفریقایی یاد می کنند و دول آفریقایی معتقدند که قدرت دیوان به دلیل مسائل و رویکردهای ژئوپلیتیک که از دیرباز وجود داشته است، محدود به قاره آفریقا شده است و توانایی بررسی سایر جنایات ارتکابی در سایر قاره ها را ندارد. ازاین رو، دول آفریقایی تردیدهای جدی نسبت به استقلال و بی طرفی دیوان دارند و شائبه های مبنی بر سیاسی کاری دیوان مطرح کرده اند و ضمن تهدید به خروج از عضویت دیوان، از همکاری با دیوان نیز امتناع می ورزند. در این پژوهش از دیده گاه ژئوپلیتیک این ادعا ها و انتقادات تحلیل خواهد شد و دفاعیات له و علیه اقدامات دیوان مورد ارزیابی قرار می گیرد.
تبیین ژئوپلیتیکی علم و فناوری در اقتصاد و قدرت
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵
53-64
حوزه های تخصصی:
به قول فردوسی: ((توانا بود هر که دانا بود)) دانایی، واقعا توانایی است. علم، اقتصاد و قدرت بر یکدیگر تاثیر دارند. قدرت علم، بافت های اجتماعی، بازار اقتصادی، اندیشه سیاسی و توان نظامی را متحول کرده است و از مرزهای طبیعی عبور کرده و وزن ژئوپلیتیکی کشور ها را متحول ساخته است. شناسایی رابطه میان دانش، وضعیت اقتصادی و قدرت همواره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. مطالعات نشان می دهد که به لحاظ اقتصادی، قدرت و علم و فن اوری هر یک از کشورها در جایگاه متفاوتی قرار می گیرند و با توجه به این جایگاه اهداف و سیاست ها آنها متغیر است. در این راستا، این پژوهش با هدف تحلیل پیوندهای میان علم و فن اوری، اقتصاد و قدرت کشورها به انجام رسیده و سعی دارد با تحلیل این شاخص ها رابطه میان مقوله های علم و فناوری، اقتصاد و قدرت را تبیین کند. روش تحقیق این مقاله، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات شامل: بهره گیری از منابع آماری می باشد و جامعه مورد مطالعه آن شامل 37 کشوری است که در یک دوره 9 ساله 2010 تا 2018 در قالب سه موئلفه با یکدیگر مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفته اند. نتایج از ان است که بین شاخص های علم و فن اوری کشورها و قدرت اقتصادی هم بستگی مثبتی وجود دارد و همچنین بین قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی کشورها ارتباط مستقیمی برقرار است. به علاوه کشورهایی که از نظر علم و فن اوری جایگاه مناسبی برخوردارند از نظر قدرت نیز جایگاه مطلوبی دارند.
تبیین ژئوپلیتیکی الگوی رقابتی روابط ایران و قطر
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۱ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳
75 - 99
حوزه های تخصصی:
در کشاکش روابط قدرت بین بازیگران متعدد سیاسی در فضای جغرافیایی روابط ژئوپلیتیکی شکل می گیرد. روابط ژئوپلیتیکی کشورها مجموعا حول 5 الگوی مختلف در نوسان است که تحت تاثیر شرایط مختلف نظیر وزن ژئوپلیتکی، موقعیت جغرافیایی، اصل مجاورت، مناطق استراتژیک و... یکی از این الگوهای غالب می گردد. این الگوهای ژئوپلیتیکی چون منطبق با واقعیت های فضایی هستند، بهتر از هر نظریه ی روابط بین الملل می توانند برهمکنش روابط کشورها را برایمان تبیین نمایند. روابط ایران وهمسایگانش نیز تحت تاثیر متغییرهای مختلف فضایی از الگوهای متفاوتی تبعیت می کند، که الگوی روابط ایران و قطر در زمره ی الگوهای رقابتی به شمار می رود. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای در پی پاسخ به این سوال است که الگوی رقابتی روابط ژئوپلیتیکی دو کشور ایران و قطر چگونه ارزیابی می گردد و مهم ترین نقطه تقابل دو کشور کدام حوزه می باشد؟ یافته های پژوهش نشانگر آن است که الگوی رقابتی روابط ایران و قطر در بردارنده ی 3 حوزه ی مختلف ژئواکونومی، ژئوکالچر و ژئوپلیتیک می باشد.در حوزه رقابت های ژئواکونومیکی تقابل دو کشور برای بهره برداری بیشتر ار منابع مشترک پارس جنوبی و همچنین تلاش برای تصاحب بازراهای آتی انرژی دنیا؛ در حوزه ژئو کالچر رقابت های رسانه ای یا به عبارتی جنگ نرم دو کشور برای تاثیر گذای بر تحولات منطقه ای؛ درحوزه ژئوپلیتیک رقابت های دو کشور در مناطق مختلف از سوریه تا شمال افریقا، بهار عربی و... اصلی ترین حوزه های رقابتی ایران و قطر محسوب می شوند که با توجه به اهمیت منابع انرژی در حیات اقتصادی این کشورها از یک سو و آینده ی نقش آفرینی در بازار انرژی جهانی از سوی دیگر، حوزه ژئواکونومی برای دو طرف از اهمیت بالاتری برخودار است، طوری که حتی سایر حوزه های رقابتی دو کشور را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است.
تحلیل چند سطحی علل ژئوپلیتیکی عدم تاسیس دولت کردی در شمال عراق
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۱ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳
116 - 130
حوزه های تخصصی:
کشور عراق قبل از هر چیز مخلوق سیاست ژئوپلیتیکی فرامنطقه ای است بنابراین رهبران این کشور همواره در ایجاد هویت ملی فراگیر با مشکل رو به رو بوده و تنها ابزارهای سخت را به کار برده است. مهم ترین بحران هویتی و تهدید کننده یکپارچکی سرزمین این کشور واگرایی کردها در شمال این کشور است. استقلال خواهی کردها به عنوان پدیده ای مطرح در سطح فروملی که در مقیاس های گوناگون از محلی تا جهانی نقش آفرینی کرده است به دلایل گوناگون ژئوپلیتیکی امکان تحقق پیدا نکرده است؛که این امر به دلیل تاثیر چند سطحی نیروهای فعال نظام ژئوپلیتیک جهانی و منطقه ای و همچنین عوامل و عناصر ژئوپلیتیکی تاثر گذار بر رفتار دولت عراق در سطح ملی و کردها در سطح محلی و فروملی است که از قضا همگی آنها در خلاف جهت آرمان کردها حرکت می کنند. این مقاله به روش توصیفی _تحلیلی در پی بررسی دلایل ژئوپلتیکی عدم تحقق تاسیس دولت کردی در شمال عراق می باشد و اینکه بین سطوح تاثیر گذار کدام سطح بیش ترین تاثیر را به جا گذاشته است. یافته های پژوهشگر نشانگر حساسیت بالای این منطقه و نقش آفرینی تمامی بازیگران در سطوح گوناگون از خرد تا کلان می باشد که این امر به دلیل ویژگی های ژئوپلیتیک شکننده خاورمیانه، تلاقی منافع قدرت های بزرگ و موقعیت ژئواستراتژیک این منطقه می باشد. نتایج تحقیق نشانگر تاثیر گذاری بیشتر نقش عوامل محلی در عدم توفیق کردها در رسدن به استقلال می باشد، هرچند که این به معنای کم اهمیت بودن سایر سطوح تاثیرگذار بر رخدادهای این منطقه نیست.
زمینه های تعامل، رقابت و تنش در روابط ژئوپلیتیکی ایران و آذربایجان و ارائه مدل پیشنهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
69 - 102
حوزه های تخصصی:
موقعیت ژئوپلیتیک کشورها تحت تاثیر عوامل مختلفی همچون جنگ، انقلاب و تغییر در موازنه قدرت همواره در حال تحول می باشد . ایران و آذربایجان از کشورهایی بوده اند که روابط آن ها در طول سه دهه گذشته دچار تغییرات زیادی شده است . آنها در همسایگی یک دیگر ق رار گرفت ه و از موقعیت خاصی برخوردارند . هم ین موقعی ت خ اص در ط ول ت اریخ موجب رقابت ها و تنش هایی در روابطشان شده است . اما در کنار آن می توان اش تراکات ق ومی، م ذهبی، ت اریخی و اقتصادی آنها را به عنوان پتانسیلی برای همکاری ذکر کرد . این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی در صدد شناخت روابط ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان با ایران در زمینه های رقابت، تنش و همکاری است . آذربایجان در منطقه ای واقع شده که به دلیل خصوصیات جغرافیایی و همسایگی با ایران همواره مورد توجه قدرت های جهانی بوده و بررسی ژئوپلیتیک آن می تواند در اتخاذ تصمیمات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کشور ما سودمند و برای کاستن از تصادمات احتمالی در آینده مفید باشد . با در نظر گرفتن ژئوپلیتیک دو کشور، این نوشتار به بررسی این پرسش می پردازد که «چه عواملی در تعامل، رقابت و تنش ژئوپلیتیکی دو کشور تاثیر گذار هستند؟». نتایج پژوهش نشان می دهد زمینه هایی نظیر رودخانه ارس، انتقال نفت آذربایجان به بازارهای جهانی، بحران قره باغ، روابط آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی، اقدام های خصمانه و تحریک آمیز علیه امنیت ملی ایران منجر به تنش و رقابت دو کشور شده است . در مقابل درهم تنیدگی ژئوپلیتیکی دو کشور، ظرفیت مناسب همکاری ژئواکونومیکی، تنگنای ژئوپلیتیکی آذربایجان، پیوستگی و مجاورت جغرافیایی، تعاملات فرهنگی، اجتماعی و مذهبی زمینه را برای همکاری دو کشور فراهم آورده است . در پایان مدل روابط ژئوپلیتیکی دو کشور و پیشنهادهایی برای توسعه تعاملات میان دو کشور ارائه شده است .
گامی به سوی نظریه نوین ژئوپلیتیک شبکه ای و بازتولید قدرت در سیاست بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
37 - 66
حوزه های تخصصی:
قدرت و بازتولید آن، پرسمانی دیرینه در ادبیات روابط بین الملل است. ژئوپلیتیک، دستیابی، مهار یا بهره مندی از سرزمین را به عنوان راه برجسته قدرت یابی مطرح می کند. ژئوپلیتیک مراحل گوناگون تکامل را طی کرده است؛ هستی جهان های کوچک ناهمسان از یکدیگر تا سازه های سلسله مراتبی و به تازگی سازه های شبکه ای، مراحل چنین دگردیسی ای را نشان می دهد. سازه های ژئوپلیتیک، بر گشتگاه قدرت های بزرگ و فراهم کردن زمینه قدرت خواهی آنها شکل گرفته اند. دگرگونی سیستم بین الملل، بر ژئوپلیتیک و سازه های آن تأثیر گذاشته و در چهره شبکه های آشیانه ای نمایان شده که پویش قدرت و سازوکارهای علی قدرت در آنها، ناهمسان از گذشته است. ادبیات حوزه روابط بین الملل، هرچند تلاش نموده اند برای تبیین واقعیت های نوپدید ژئوپلیتیک دیدگاه های نوینی را مطرح کنند، در تبیین سازوکار تولید قدرت در وضعیت پیچیدگی ناتوان بوده اند. به همین سبب این پرسش بنیادین مطرح می شود که «با نگاه به وضعیت پیچیدگی سیستم بین الملل، سازوکارهای تولید قدرت، از راه ژئوپلیتیک چگونه است؟». ژئوپلیتیک به پدیده سیستمی تبدیل شده و از حالت جفت پایگی مبتنی بر روابط میان قدرت های بزرگ خارج شده است و قواعد نظریه «پیچیدگی _ آشوب» بر تولید قدرت در شبکه ژئوپلیتیک حاکم است. این موضوع که قدرت چگونه خود را در وضعیت پیچیدگی بازتولید می کند، می تواند به دیدگاه نوآورانه ای درباره سازوکارهای قدرت و بازتولید آن در وضعیت ژئوپلیتیک شبکه ای منجر شود. این موضوع محور و دغدغه اصلی پژوهش حاضر است. پیچیدگی و شبکه به عنوان دیدگاه نظری نوین، پایه و اساس یک انقلاب علمی را در زمینه ژئوپلیتیک و قدرت فراهم می کند. نوشتار حاضر، الگوی نظری نوینی را در چهارچوب مفهومی ژئوپلیتیک شبکه ای و سازوکارهای علی تولید قدرت در شبکه یادشده را بر پایه قواعد پیچیدگی ارائه می کند.
بررسی نقش رقابت بین قدرت های منطقه ای در واگرایی جهان اسلام با محوریت ایران و عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت های منطقه ای همواره موتور محرکه توسعه و امنیت منطقه ای در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی هستند. به طوری که سیاست های کلان منطقه در ابعاد مختلف با سیاست ها و خط مشی های قدرت های منطقه ای خود را سازگار و همسان می کنند و این وضعیت طیفی از فرصت تا تهدید را به منطقه جهان اسلام تحمیل کرده است. قدرت های منطقه ای با توجه به ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی و نظامی خود می توانند منطقه را به سوی رقابت و تنش سوق دهند یا با استفاده از دیپلماسی عمومی و درک ظرفیت های موجود، منطقه را به سوی همگرایی ببرند و هم سوی با آن توسعه پایدار و امنیت پایدار را در منطقه به ارمغان بیاورند. نمونه درک صحیح از منطقه و نقش سازنده قدرت های منطقه ای در همگرایی در اتحادیه اروپا به طور کامل مشهود است و نمونه نقش مخرب قدرت های منطقه ای در همگرایی در جهان اسلام برجسته است. در جهان اسلام قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان وجود دارند که با توجه به وزن بالای ژئوپلیتیکی دو قدرت در صورت درک واقعیت های موجود مبتنی بر منافع جمعی در سطح ملی و منطقه ای می توانند نقشی بی بدیل در همگرایی جهان اسلام ایفا ک قدرت های منطقه ای همواره موتور محرکه توسعه و امنیت منطقه ای در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی هستند. به طوری که سیاست های کلان منطقه در ابعاد مختلف با سیاست ها و خط مشی های قدرت های منطقه ای خود را سازگار و همسان می کنند و این وضعیت طیفی از فرصت تا تهدید را به منطقه جهان اسلام تحمیل کرده است. قدرت های منطقه ای با توجه به ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی و نظامی خود می توانند منطقه را به سوی رقابت و تنش سوق دهند یا با استفاده از دیپلماسی عمومی و درک ظرفیت های موجود، منطقه را به سوی همگرایی ببرند و هم سوی با آن توسعه پایدار و امنیت پایدار را در منطقه به ارمغان بیاورند. نمونه درک صحیح از منطقه و نقش سازنده قدرت های منطقه ای در همگرایی در اتحادیه اروپا به طور کامل مشهود است و نمونه نقش مخرب قدرت های منطقه ای در همگرایی در جهان اسلام برجسته است. در جهان اسلام قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان وجود دارند که با توجه به وزن بالای ژئوپلیتیکی دو قدرت در صورت درک واقعیت های موجود مبتنی بر منافع جمعی در سطح ملی و منطقه ای می توانند نقشی بی بدیل در همگرایی جهان اسلام ایفا کنند، اما به دلایل گوناگون ساختاری و کارکردی دو قدرت نقشی سازنده در همگرایی جهان اسلام ایفا نکرده اند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که نقش قدرت های منطقه ای در واگرایی در جهان اسلام چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در جهان اسلام با محوریت دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان به دلیل اختلافات بر سر حوزه نفوذ، تضادهای ایدئولوژیکی، اختلاف ساختار سیاسی قدرت ها و اختلافات ژئواکونومی قدرت های منطقه ای ایران و عربستان نقش مخربی در همگرایی در جهان اسلام داشته اند. نند، اما به دلایل گوناگون ساختاری و کارکردی دو قدرت نقشی سازنده در همگرایی جهان اسلام ایفا نکرده اند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که نقش قدرت های منطقه ای در واگرایی در جهان اسلام چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در جهان اسلام با محوریت دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان به دلیل اختلافات بر سر حوزه نفوذ، تضادهای ایدئولوژیکی، اختلاف ساختار سیاسی قدرت ها و اختلافات ژئواکونومی قدرت های منطقه ای ایران و عربستان نقش مخربی در همگرایی در جهان اسلام داشته اند.
امکان سنجی شکل گیری ائتلاف نظامی عربی در منطقه ی خلیج فارس با تأکید بر زمینه های ژئوپلیتیکی مؤثر
منبع:
سازمان های بین المللی سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۰
161-189
حوزه های تخصصی:
در سال های منتهی به سال 2020 میلادی، منطقه ی ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا، متأثر از برخی عوامل ژئوپلیتیکی مثل تلاش برخی کشورهای عربی برای شکل دهی به یک ائتلاف نظامی عربی، آبستن تحولات فراوانی شد، که زمینه های تنش و درگیری را در منطقه افزایش داد. ائتلاف نظامی عربی مورداشاره که متأثر از زمینه های ژئوپلیتیکی در منطقه طرح ریزی و دنبال می شود، برای بسیاری این سؤال را به وجود آورده است که آیا می توان در آینده ی نزدیک انتظار تحقق چنین ائتلافی را داشت؟ پژوهش حاضر که برمبنای نظریه ی نوواقع گرایی، به شناسایی و تحلیل عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر این ائتلاف نظامی پرداخته، با بهره گیری از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع و نظر کارشناسان در پی امکان سنجی شکل گیری این ائتلاف نظامی برآمده است. براساس نتایج مطالعه ی پیش رو و متأثر از برخی عوامل مختل کننده که قدرت اثرگذاری بیشتری دارند، احتمال شکل گیری این ائتلاف، ضعیف ارزیابی می شود. در این شرایط بایسته است کشورهای منطقه ضمن تلاش برای کاهش زمینه های تنش، فصل جدیدی از همکاری های نظامی و امنیتی را باهدف پایان دادن به دوران جنگ و ناامنی در پیش بگیرند.
ژئوپلیتیک خلیج فارس و چالشهای تاریخی و پیش رو ( با تأکید بر عدم هم گرایی منطقه ای)
موقعیت سرزمینی، خاک و آب، منابع و ذخائر طبیعی، شرایط زیست محیطی و فضای جغرافیایی که از مؤلفه های عینی و ملموس تشکیل دهنده قدرت می باشند، زمینه هایی هستند که دولت- ملت ها را به مبارزه طلبیده و ژئوپلیتیستی ها را به تکاپو وا می دارند تا راه حل های بدیلی ارائه نمایند. در این میان، ساختار نظام بین الملل نیز همواره یک محیط رقابت و یک عرصه بازی برای تحقق خواسته ها و منافع دولت- ملت های آشنا با قواعد بازی در سیاست بین الملل بوده است، اما از آنجا که گاه تجمع منافع متعارض، بحران پدید می آورند، ستیز و کشمکش دائمی در عرصه روابط بین الملل امری متداول بنظر می نماید. اوضاع و تحولات رخ داده در صحنه بین المللی و تاثیرات آن بر مناسبات میان کشورها در منطقه خلیج فارس، ویژگی و ساختار جغرافیایی سیاسی و انسانی منطقه، دخالت های استعمارگرانه در ساز و کار کشورهای بومی و نظایر آن، این گونه تداعی می کند که ژئوپلیتیک خلیج فارس موجب پدیدار شدن ساختار سیاسی کنونی حاکم بر آن را شده است. آنچه که در فضای سیاسی امروز خلیج فارس با گذشته متفاوت است، تکامل تعارض های حاصل از عدم توازن در محیط سیاسی و ارتقاء آن به سطح برون منطقه ای است. با این وجود در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس نوعی واپس گرایی در روابط وجود دارد؛ و مصادیق این نوع واپس گرایی تجلی بارز عناصر دوران جنگ سرد و حتی استعمار نوست که از آن جمله می توان به حاکمیت قدرت نظامی و سلطه گری افکار قدرتگرایی در منطقه اشاره کرد. از این رو با توجه به نقش ژئوپلیتیک خلیج فارس و وجود ذخایر نفت و گاز در منطقه و حضور چهره واقعی قدرت های استعماری، کشورهای منطقه در سیاست خارجی خود نوعی رشد و بالندگی را در جهت منافع ملی (بیشتر) و حرکت به سوی منطقه گرایی (کمتر) پدید آورده اند. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و در این راه از منابع کتابخانه ایی، سایت های اینترنتی، جداول و نمودارهای گوناگون در ارتباط با موضوع تحقیق بهره گرفته شده است. این تحقیق بر آن است تا برای این سؤال پاسخ لازم را ارائه کند: آیا ویژگی های ژئوپلیتیک خلیج فارس باعث واگرایی کشورهای ساحلی آن است؟ نتایج نشان می دهند که رفتار سیاسی و تعاملات کشورهای حوزه خلیج فارس که متأثر از جغرافیا و ژئوپلیتیک آن است، در نا همگرایی کشورهای منطقه تأثیر به سزایی داشته است. هدف اصلی این نوشته تدوین یک چارچوب نظری- تحلیلی به منظور توضیح چگونگی اثرگذاری ژئوپلیتیک خلیج فارس بر روابط میان کشورهای حاشیه آن است.
نقش امارات عربی متحده در تحولات بحرین و یمن (2018-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امارات عربی متحده علی رغم اینکه کشوری کوچک در حاشیه جنوبی خلیج فارس محسوب می شود و تأمین امنیت خود را به قدرت های فرامنطقه ای سپرده، در سال های اخیر در پی کنش گری و افزایش فعالیت در منطقه بوده است. در سال ۲۰۱۱، امارات در سرکوب تظاهرات بحرین به دیگر کشورهای عربی خلیج فارس پیوست و جنگ های فراوان عربستان سعودی با یمن، امارات را به دخالت بیشتر در منطقه سوق داده است. افزایش نیروهای القاعده و دولت اسلامی در یمن علاوه بر نگرانی های امنیتی، مسیرهای تجارت دریایی مورد استفاده امارات را نیز به خطر انداخته است. عُصاره پژوهش بر این سؤال اصلی استوار است که چرا امارات عربی متحده در تحولات بحرین و یمن طی سال های 2011 تا 2018 نقش فعالی داشته است؟ فرضیه تحقیق این است که امارات عربی متحده با توجه به عوامل ژئوپلیتیک و همچنین همگرایی مذهبی با کارگزاران حاکم در بحرین و احساس خطر از جانب نیروهای مقاومت انصارالله در یمن نقش فعالی جهت مقابله با آنها در پیش گرفته است. برای ارزیابی و آزمونِ فرضیه تحقیق و تحلیل داده ها از روش تحقیقِ توصیفی تحلیلی استفاده شده است. ابزار گردآوری اطلاعات منابع کتابخانه ای (اعم از کتاب ها، مقاله ها، اسناد و مطبوعات) است.
بحران سوریه؛ چالش ها و فرصت ها (با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه غرب آسیا، همواره به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک، محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است. از آغاز سال 2011، به دنبال آغاز خیزش های مردمی و تحولات در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین به تدریج اعتراض هایی نیز از فوریه همان سال در برخی از شهرهای سوریه شکل گرفت. این اعتراضات در نیمه دوم مارس 2011، در نهایت منجر به درگیری های خشونت آمیزی میان ارتش سوریه و مخالفان نظام بشار اسد شد که زمینه سازحضور بازیگران مختلفی از جمله جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در خاک سوریه شد. هدف جمهوری اسلامی ایران در بحران نام برده برقراری ثبات و آرامش در منطقه است اما رژیم اسرائیل به دلیل ماهیت وجودی نامشروع، با مخالفت کشورهای منطقه روبه روست؛ خواهان منطقه ای ناامن و همسایگانی ضعیف است تا خود در حاشیه امنی به سر ببرد. در بررسی هدف اصلی مقاله یعنی رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در قبال بحران سوریه، اشاره ای به چالش ها و فرصت های دو کشور ایران و رژیم اسرائیل در بحران سوریه در چارچوب توازن قوا و همچنین بررسی پیامدهای مثبت و منفی بحران مذکور، برای دو قدرت منطقه ای مذکور شده است. بر همین مبنا، در این پژوهش سوال اصلی این می باشد که (با توجه به توازن قوا در منطقه) جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، با چه چالش ها و فرصت هایی مواجه بوده و این بحران چه پیامدهای مثبت و منفی برای هر کدام دارد؟ در مقام پاسخ به این سوال فرض بر این است که بر اساس ملاک ها و عواملی مانند: نوع نظام سیاسی دو قدرت، جبر جغرافیایی، نوع تعریف و پاسخ های دو کشور به تهدیدات و فرصت ها، پاسخی شایسته به اهداف و سوالات داده شود.
تاثیرات ژئوپلیتیکی شیوع کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۶۳)
295 - 325
حوزه های تخصصی:
شیوع ویروس کرونا تاثیرات مختلفی را بر وضعیت ژئوپلیتیکی جهان بر جای گذاشته است. از این رو با توجه به تاثیرات منفی ویروس کرونا، جهت هرگونه برنامه ریزی برای روبه رو شدن با مسائل آن ضروری است که حالات مختلف پیش روی ساختار ژئوپلیتیکی جهان بررسی و استراتژی های مرتبط با حالات مختلف در دستور کار واقع شود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و روش آن توصیفی – تحلیلی است. تجزیه و تحلیل داده ها مبتنی بر تکنیک های آینده پژوهی از جمله تحلیل تاثیرات متقابل است. در این تحقیق برای 8 عامل کلیدی مجموعا 40 حالت(عدم قطعیت) در نظر گرفته شده است، یافته های تحقیق نشان می دهد از بین سناریوهای تدوین شده، 11 سناریوی قوی و محتمل، پیش روی آینده وضعیت ژئوپلیتیکی ناشی از شیوع ویروس کرونا وجود دارد. از 11 سناریوی قوی و محتمل، 4 سناریو وضعیت نامطلوب، 2 سناریو وضعیت مطلوب، 5 سناریو نیز دارای وضعیت ایستا و بینابینی است. نتایج نشان می دهد که احتمال وقوع حالت های منفی ساختار ژئوپلیتیکی جهان در مواجهه با ویروس کرونا دو برابر احتمال رخ دادن حالت های مطلوب است. بنابراین باتوجه به هدف اصلی دانش ژئوپلیتیک که طراحی بهترین استراتژی در مناسبات بین بازیگران است، باید مناسب ترین استراتژی ها در ارتباط با پیامدهای منفی این ویروس در نظر گرفته شود.
بازنمایی ژئوپلیتیکی روسیه در سینمای هالیوود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه به مثابه ابزاری قدرتمند و اثرگذار در جهان امروزی شناخته می شود که جریان های تولید قدرت در فضاها را جهت می دهد. سینما و فیلم به عنوان یکی از پایه های مهم رسانه که از نیروی اقناع، برانگیزندگی و جهت دهی بی مانندی برخوردار است، به ابزاری مهم برای رقابت در مقیاس های گوناگون ملی و فراملی تبدیل شده است. از همین رو، پژوهش درباره رابطه میان ژئوپلیتیک و سینما که با رویکردهای پسامدرن و به ویژه با تأثیرپذیری از مکتب فرانکفورت آغاز شد، در پی مطالعه چگونگی بازنمایی کنش و واکنش بن مایه های ژئوپلیتیکی در حلقه های فیلم و تأثیرهای بیرونی آن بر مخاطبان است. در نوشتار حاضر با روش تحلیل گفتمان و تحلیل رواییِ سه فیلم منتخب «رمبو 2 (1985)، آسیب ناخواسته (2002) و سقوط (2012)»، می کوشیم چگونگی بازنمایی بن مایه های ژئوپلیتیکی روسیه در سینمای هالیوود را واکاوی کنیم. نتایج این نوشتار، نشان می دهد که دال های گفتمانی مانند جنگ سرد، غیریت سازی، فضای بی نظم، سه گانه روسیه و چین و ایران و تنش، مهم ترین بن مایه های ژئوپلیتیکی بازنمایی شده از روسیه در سینمای هالیوود هستند. در این فیلم ها، مکان رخدادِ سناریوهای فیلم، همان مکان هایی است که نظریه پردازان کلاسیک ژئوپلیتیک، همچون مکنیدر و اسپایکمن مطرح کرده اند؛ مکان هایی مانند هارتلند و ریملند یا فضاهایی که ژئوپلیتیک متخاصم بازمانده از دوران جنگ سرد را در ذهن تداعی می کند؛ همانند روسیه، کوبا، کلمبیا. هالیوود نیز باید این مکان های راهبردی را به عنوان «ژئوپلیتیک تنش» بازنمایی کند. از دیدگاه ژئوپلیتیک، به نظر می رسد سینمای هالیوود دارای «بازنمایی های هژمونیک» است که در ذهن مخاطبان «اجماعی جدید» و «خوانشی جدید» از نقشه جهان تولید می کند.
جاده ابریشم نوین به مثابه راهبرد سیاست خارجی چین: فرصت ها و تهدیدها برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
7 - 42
حوزه های تخصصی:
امروزه جمهوری خلق چین از جمله قدرت های رو به رشدی است که با پایه گذاری سیاست خارجی خود برمبنای توسعه اقتصادی، به دنبال افزایش قدرت و نیز ایفای نقشی منحصر به فرد در نظام بین الملل است و در این راستا طرح های مختلفی را برای تحقق این هدف در جغرافیای سیاسی جهان دنبال کرده است. طرح «جاده ابریشم نوین» به مثابه راهبرد سیاست خارجی چین، همزمان با ریاست جمهوری ژی جین پینگ در پاییز ۲۰۱۳ رسما اعلام و با لحاظ اهداف سیاسی و اقتصادی چین، نقش مهمی را برای کشورهایی همچون ایران در نظر گرفت. این مقاله با طرح این پرسش که ابتکار جاده ابریشم نوین به مثابه راهبرد سیاست خارجی چین، با چه فرصت ها و تهدیدهایی برای ایران روبه رو است؟ با اتکا بر روش توصیفی-تبیینی، بر این نظر است که این ابتکار به دلیل ملحوظ داشتن نقشی مهم برای ایران می تواند با پیامدهایی برای ایران همراه باشد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که این ابتکار با فرصت هایی همچون توسعه و تعمیق روابط ایران و چین، ظرفیت سازی برای برتری منطقه ای، حفظ و ارتقای امنیت ملی و ثبات داخلی کشور و فرصت سازی برای تعامل همزمان با شرق و غرب و تهدیدهایی مانند تفوق چین بر ژئواکونومی ایران، امنیتی شدن فزاینده ایران در سپهر سیاست امریکایی و دامن زدن به رقابت با رقبای ژئوپلیتیک همچون روسیه، هند، امریکا و توسعه روابط چین با اعراب و به ویژه عربستان همراه است.
بررسی رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک چین و هند در اورآسیا: کریدورهای ارتباطی و ژئوپلیتیک بنادر چابهار و گوادر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۵)
213 - 226
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اخیر دو کشور چین و هند با رشد اقتصادی بالا و حجم بزرگ اقتصادی و تجارت گسترده به عنوان دو قدرت آسیایی و حتی جهانی مطرح شده اند. دو کشور آرمان های بزرگ منطقه ای و جهانی دارند؛ به گونه ای که چین با طرح ابرپروژه ابتکاری کمربند و جاده به دنبال نظام جدیدی از روابط قدرت و مناسبات بین الملل است و هند می کوشد با سیاست اورآسیایی، ضمن گسترش حوزه نفوذ خود، همگرایی جدیدی از مناسبات قدرت را ایجاد کند. هر دو کشور با اتخاذ استراتژی ژئواکونومیک سیاست اتصال و دسترسی به حوزه های ژئوپلیتیکی اورآسیا را دنبال می کنند. در این چارچوب، فضای پاکستان و ایران گزینه های مناسبی برای ایجاد کریدورهای ارتباطی در اورآسیا از سوی چین و هند انتخاب شده اند که نقطه محوری آن ها دو بندر گوادر و چابهار است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی و تبیین رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک میان چین و هند در کریدور اقتصادی چین - پاکستان و کریدور بین المللی حمل و نقل شمالی - جنوبی و بررسی نقش دو بندر چابهار و گوادر در این رقابت است. این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی انجام شده و داده های مورد نیاز تحقیق به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد هند در تلاش است تا از طریق بندر چابهار و کریدور ایران وزن ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک خود را در برابر چین و پاکستان بهبود بخشد و از طریق آن نوعی توازن و تعادل قدرت منطقه ای با چین برقرار کند.