مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
استقلال خواهی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین وقایع بعد از جنگ جهانی دوم در ایران، ملی شدن صنعت نفت به واسطه حضور مردم در صحنه سیاست و بحرانی است که سبب قطع روابط سیاسی ایران و انگلیس شد؛ به همین دلیل جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران را می توان سرآغاز فصل نوینی درجهت مطالبات مردم مبتنی بر استقلال خواهی و استبدادستیزی به حساب آورد. تاکنون نویسندگان متعددی از ابعاد گوناگون، علل و عوامل شکل گیری و ناکامی جنبش ملی شدن صنعت نفت را بررسی کرده اند. مقاله پیش رو درصدد است تا ضمن افزودنِ زاویه جدیدی در تحلیل جنبش صنعت نفت با تمهید پشتوانه نظری مبتنی بر محرومیت نسبی، در مقام پاسخ گویی به این سؤال برآید که چه عواملی موجب شد تا مردم و رهبران ایران در برپایی جنبش ملی شدن صنعت نفت پافشاری و مشارکت داشته باشند. پژوهش پیش رو با روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانه ای و اسنادی شامل کتاب ها، مقاله های تخصصی و اینترنت بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد، عناصر بین الاذهانی استقلال خواهی و استبدادستیزی موجود در فرهنگ سیاسی ایران، محرومیتی را که حاصل انتظارها و توانایی های مردم و رهبران ملی- مذهبی به منظور رسیدن به پیشرفت است، باعث شده تا ایرانیان بر حقوق خود اصرار ورزیده و زمینه های ملی کردن صنعت نفت را فراهم کنند.
سرنوشت اتحاد اسکاتلند و بریتانیا: هویت ملی و فرایند واگذاری اختیارات به اسکاتلند
حوزه های تخصصی:
ﻣﺴﺌﻠﺔ واگذاری اختیارات از دولت مرکزی به دولت های محلی، بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای اروپایی، با هدف تقویت مشارکت سیاسی و تداوم همگرایی و اتحاد دولت های محلی با دولت مرکزی، بیش از پیش مورد توجه قرارگرفت. سیاست واگذاری اختیارت در بریتانیا به سه منطقه اسکاتلند، ایرلند شمالی و ویلز با به قدرت رسیدن حزب کارگر در سال 1997 به اجرا درآمد. هدف این مقاله بررسی فرایند واگذاری اختیارات در اسکاتلند و بحث درباره مسائل مرتبطی مانند ملی گرایی و هویت ملی در این منطقه است. این مقاله سعی دارد به پرسش هایی در زمینه تأثیر واگذاری اختیارات و عللی که منتهی به فاصله گرفتن اسکاتلند از دولت مرکزی شده است پاسخ دهد. ضرورت مطالعة وضع موجود، زمانی آشکار می شود که اسکاتلندی ها پس از 300 سال اتحاد با بریتانیا، تصمیم گرفتند در سال 2014 برای پایان دادن یا تداوم اتحاد (بر اساس پیمان 1707) در یک همه پرسی عمومی شرکت کنند. نتایج این همه پرسی آثار مهمی بر سیاست های داخلی این کشور و نیز رابطه آن با وست مینستر و اتحادیه اروپا برجای می گذارد.
انقلاب اسلامی و استقلال خواهی در سپهر آرمانی و افق تمدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو با طرح این پرسش اساسی که تأثیر انقلاب اسلامی بر استقلال به مثابه یک دستاورد مهم چیست؛ تطورات و سطوح استقلال در فرآیند رو به رشد انقلاب را موضوع بررسی قرار داده است. در رویکردی سلبی، پژوهش این فرضیه را طرح می کند که انقلاب اسلامی، استقلال خواهی مبتنی بر دولت وستفالیایی را طرد و به لحاظ ایجابی استقلال خواهی بر پایه آموزه اسلامی را بسط داده است. تحقیق حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی این انگاره را در سپهر اندیشه سیاسی در سه ساحت مطرح کرده است. استقلال در سطح ملی با طرد مداخله بیگانه بر وضع و اجرای قانون در گستره مرزهای جغرافیایی تأکید دارد. در مدار امت، استقلال خواهی بر وحدت جهان اسلام تأکید کرده و می کوشد آرمان امت اسلامی را تعقیب کند. و در افق تمدنی و جهانی، استقلالِ نظام سلطه را با چالش مواجه و درصدد تحقق ارزش های انسانی مبتنی بر فطرت است.
تحلیل چند سطحی علل ژئوپلیتیکی عدم تاسیس دولت کردی در شمال عراق
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۱ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳
116 - 130
حوزه های تخصصی:
کشور عراق قبل از هر چیز مخلوق سیاست ژئوپلیتیکی فرامنطقه ای است بنابراین رهبران این کشور همواره در ایجاد هویت ملی فراگیر با مشکل رو به رو بوده و تنها ابزارهای سخت را به کار برده است. مهم ترین بحران هویتی و تهدید کننده یکپارچکی سرزمین این کشور واگرایی کردها در شمال این کشور است. استقلال خواهی کردها به عنوان پدیده ای مطرح در سطح فروملی که در مقیاس های گوناگون از محلی تا جهانی نقش آفرینی کرده است به دلایل گوناگون ژئوپلیتیکی امکان تحقق پیدا نکرده است؛که این امر به دلیل تاثیر چند سطحی نیروهای فعال نظام ژئوپلیتیک جهانی و منطقه ای و همچنین عوامل و عناصر ژئوپلیتیکی تاثر گذار بر رفتار دولت عراق در سطح ملی و کردها در سطح محلی و فروملی است که از قضا همگی آنها در خلاف جهت آرمان کردها حرکت می کنند. این مقاله به روش توصیفی _تحلیلی در پی بررسی دلایل ژئوپلتیکی عدم تحقق تاسیس دولت کردی در شمال عراق می باشد و اینکه بین سطوح تاثیر گذار کدام سطح بیش ترین تاثیر را به جا گذاشته است. یافته های پژوهشگر نشانگر حساسیت بالای این منطقه و نقش آفرینی تمامی بازیگران در سطوح گوناگون از خرد تا کلان می باشد که این امر به دلیل ویژگی های ژئوپلیتیک شکننده خاورمیانه، تلاقی منافع قدرت های بزرگ و موقعیت ژئواستراتژیک این منطقه می باشد. نتایج تحقیق نشانگر تاثیر گذاری بیشتر نقش عوامل محلی در عدم توفیق کردها در رسدن به استقلال می باشد، هرچند که این به معنای کم اهمیت بودن سایر سطوح تاثیرگذار بر رخدادهای این منطقه نیست.
اثرات استقلال خواهی اقلیم کردستان عراق بر انسجام ملی مناطق کردنشین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
157 - 179
حوزه های تخصصی:
ستقلال خواهی اقلیم کردستان عراق و تاثیر عوامل خارجی بر مباحث قومی ایران به دلیل مجاورت و پیوندهای قومی، مذهبی، فرهنگی و زبانی اقلیم کردستان عراق با مناطق کُردنشین ایران در تشدید مطالبات قومی و تبدیل استقلال خواهی این اقلیم به عنوان کانون و محور هم گرایی مناطق کُردنشین ایران با کُردهای اقلیم کردستان عراق نقش اساسی داشته و موجب بحران قومی و تضعیف انسجام ملی مناطق کُردنشین ایران شده است. هدف این تحقیق تبیین و بررسی اثرات استقلال خواهی اقلیم کردستان عراق بر انسجام ملی مناطق کُردنشین ایران می باشد و با بهره گیری از ابزار فیش برداری و روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که استقلال خواهی اقلیم کردستان عراق چه تاثیری بر انسجام ملی مناطق کُردنشین ایران داشته است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد استقلال خواهی اقلیم کردستان عراق از طریق تهدیدهای فرهنگی، تهدیدهای سیاسی (مطالبات قومی و تجزیه طلبانه، قومیت و هویت، ناسیونالیسم قومی، فدرالیسم عراقی) و تهدیدهای اقتصادی موجب تضعیف انسجام ملی مناطق گُردنشین ایران شده است.
پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس رفتارهای کنترل گرایانه، قدرت طلبی و استقلال خواهی در زنان تحصیل کرده
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم آبان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
92 - 81
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس رفتارهای کنترل گرایانه، قدرت طلبی و استقلال خواهی در زنان تحصیل کرده شاغل شهر ارومیه بود. روش تحقیق حاضر توصیفی-همبستگی بود. همچنین تحقیق حاضر از نوع بنیادی است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمامی زنان تحصیل کرده (دارای مدرک کارشناسی و بالاتر) شهر ارومیه بود که حداقل 5 سال از زندگی مشترک آنها گذشته باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول برآورد حجم نمونه با N نامشخص 267 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند از ادارجات، دانشگاه ها و شرکت های ارومیه که در آن زنان با حداقل تحصیلات کارشناسی باشند، انتخاب و پرسشنامه ها تکمیل شد. مقیاس های اندازه گیری شامل مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (1994)، پرسشنامه قدرت مداری کریستی و جیس (1970)، رفتارهای کنترل گرایانه زن و شوهر گراهام- کوان و آرچر (2005)، مقیاس فردگرایی-جمع گرایی هیویی (1988) بود. به منظور پاسخ گویی به فرضیه های تحقیق از آزمون همبستگی و رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که بین رفتارهای کنترل گرایانه، قدرت طلبی و استقلال خواهی با طلاق عاطفی زنان تحصیل کرده شاغل رابطه معنی دار و مثبتی وجود دارد. همچنین بر اساس نتایج جدول، کنترل اقتصادی توان پیش بینی 248% و کنترل تهدیدآمیز توان پیش بینی 161% از تغییرات طلاق عاطفی را دارند. به طور کلی نتایج نشان داد که از طریق رفتارهای کنترل گرایانه، قدرت طلبی و استقلال خواهی می توان طلاق عاطفی را پیش بینی کرد و برای کاهش طلاق عاطفی لازم است که رفتارهای کنترل گرایانه، قدرت طلبی و استقلال خواهی مورد مداخله به موقع قرار گیرد.
مدل یابی ساختاری عوامل استقلال خواهی مناطق جدایی طلب و تأثیر آن بر افزایش جنبش ها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
97 - 116
حوزه های تخصصی:
نقشه سیاسی جهان از سال 1648 میلادی زمانی که طبق معاهده وستفالیا حق حاکمیت حکومت ها در قلمرو سرزمینی آنها به وسیله قدرت های بزرگ اروپایی به رسمیت شناخته شد تاکنون دچار تحولات زیادی شده است. در قرن بیست و یکم محور تفکرات و تحولات ژئوپلیتیکی قومیت ها و ملیت ها خواهد بود بطوری که در قرن حاضر شاهد رشد جنبش های استقلال خواهانه ی مناطق جدایی طلب در مناطق مختلف ژئوپلیتیکی جهان هستیم. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و پیمایشی و نیز با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و میدانی از طریق تکنیک تحلیل مسیر با نرم افزارLisrel ، بدنبال ارزیابی و ارئه ی مدل عملیاتی از عوامل تاثیرگذار بر استقلال مناطق جدایی طلب و تأثیر آن بر خودآگاهی و افزایش جنبش های جدایی طلب می باشد. نتایج تحقیق نشان داد که به ترتیب عوامل سیاسی 48/80، نظامی- امنیتی 34/78، سرزمینی 62/74، ژئواکونومیک 07/60، ژئوپلیتیک 12/55، ژئوکالچر 76/50 و هیدروپلیتیک 38/47، بیشترین ضریب معناداری را با استقلال مناطق جدایی طلب دارند و استقلال این مناطق نیز با خودآگاهی و افزایش جنبش های جدایی طلب رابطه ی معناداری دارد. همچنین نتایج شاخص های برازش مدل نشان داد مدل طراحی شده با داده های نمونه برازش مناسب و ارتباط نزدیکی با فرض های نظری دارد.
اسرائیل؛ استقلال خواهی کردستان عراق و تهدیدات آن برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
داشتن کشوری مستقل، یکی از آرزوهای اقلیم کردستان عراق است که علی رغم مخالفت کشورهای همسایه اقلیم و دولت مرکزی عراق، همواره با حمایت گسترده اسرائیل همراه بوده است. این پژوهش به دنبال آن است تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی جهت آزمون فرضیه و روش کتابخانه ای و فیش برداری برای گردآوری داده ها، و بهره برداری از گزاره های نظریه واقع گرایی تدافعی با تاکید بر موازنه تهدید، دریابد نقش اسرائیل در استقلال خواهی کردستان عراق چه می باشد و این عامل چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ نتایج حاصل، حاکی از آن است که برای اسرائیل حمایت گسترده از تمایلات استقلال خواهانه کردستان عراق در چارچوب استرتژی اتحاد پیرامونی بن گوریون، همواره اصلی مهم در راهبرد سیاست خارجی این رژیم برای مشروعیت-بخشی به موجودیت خود و خروج از انزوا در منطقه و تثبیت اتحاد با موجودیتی غیر عرب و هم مرز با ایران بوده است. با توجه به اینکه امنیت ملی ایران تابعی از مجموعه تحولات داخلی و تحرکات حادث در محیط امنیتی پیرامونی آن است، لذا پیشبرد تمایلات استقلال خواهانه اقلیم کردستان عراق با حمایت اسرائیل، پیامدهای متعددی برای ایران به دنبال خواهد داشت که از مهم ترین آن می توان به ایجاد مطالبات جدید در میان کردهای ایران، گسترش اختلافات قومی و فرقه ای، نگرانی از شکل گیری کردستان بزرگ، تشدید اقدام های کنترلی اسرائیل بر علیه ایران و ایجاد بازدارندگی در مقابل حضور و نفوذ ایران در منطقه و تهدید یکپارچگی و انسجام ایران اشاره نمود.
گفتمان استقلال خواهی و آزادی خواهی نزد جبهه ملی چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر درصدد است با مطالعۀ مواضع جبهۀ ملی چهارم، ضمن بررسی نسبت این جبهه با دو گفتمان استقلال خواهی و آزادی خواهی، میزان پایبندی آن را به این دو آرمان، با توجه به روند رویدادهای سیاسی و پیروزی انقلاب اسلامی، واکاوی کند. دراین راستا از روش تحلیل گفتمانی با رویکرد نشانه شناسی سوسوری استفاده شده و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای مبتنی بر منابع دست اول و روایت مسئولان جبهۀ ملی بوده است. جبهه ملی ایران، جریانی سیاسی بود که از همان زمان بنیانگذاری در سال 1328 دو مبحث استقلال خواهی و آزادی خواهی را به عنوان مبانی مهم فکری و عملی خود تعریف کرده و در پیکارهای سیاسی خویش در دستورکار قرار داد. افرادی که در منشور جبهۀ ملی نیز بر این دو موضوع به عنوان مهمترین اهداف مبارزاتی خود تأکید کرده بودند، در دوران جبهه های اول تا چهارم در بزنگاه های مختلف، در عمل نیز بر این دو اصل تأکید داشته اند. نتایج مقاله نشان می دهد که جبهۀ ملی چهارم نیز همانند جبهه های ملی موسوم به اول تا سوم، در طول حیات خویش- فارغ از نسبت خود با حکومت وقت- چه در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه در دوران پس از آن- که خود به دو دوره اولیۀ همراهی کوتاه مدت با حکومت انقلابی و سپس جدایی و اختلاف با آن تقسیم می شود- دست کم در گفتمان، پایبندی به استقلال خواهی و آزادی خواهی را نشان داده است.