مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ترامپ
حوزههای تخصصی:
با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بحران افغانستان که از سال 2001 بر سیاست خارجی واشنگتن سایه افکنده است، وارد مرحله جدیدی شد. نکته قابل توجه در این مرحله پذیرش رسمی طالبان به عنوان واقعیتی سیاسی و میدانی در عرصه قدرت در افغانستان است که آمریکا را در مدار رویکرد صلح با طالبان و به دنبال آن پایان دادن به جنگ در افغانستان قرار داده است. هدف اصلی در مقاله حاضر بررسی سیاست خارجی آمریکا در صلح با گروه طالبان است. بر این اساس با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و منابع کتابخانه ای، این سوال اصلی را مطرح می کند که سیاست خارجی ترامپ در صلح با گروه طالبان چگونه تبیین می شود و مهم ترین عوامل موثر بر آن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ترامپ در انعقاد توافق صلح با طالبان از رویکرد نوانزواگرایی بهره برد که نوعی بین الملل گرایی گزینشی است و یک سیاست خارجی منفعت محور را ارائه می دهد. در این چارچوب آمریکا در دوره ترامپ سعی کرد با کمترین هزینه ممکن در افغانستان حضور داشته باشد و بحران در این کشور را مدیریت کند. مهم ترین عوامل موثر بر صلح آمریکا و طالبان نیز در دو سطح تغییرات سیاست های آمریکا و وضعیت میدانی و سیاست های دولت افغانستان قابل بررسی است.
بررسی جایگاه عربستان سعودی در سیاست خارجی ترامپ
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
125-150
حوزههای تخصصی:
ماهیت روابط آمریکا و عربستان سعودی راهبردی و سابقه ی آن به اوایل دهه 1930 م برمی گردد.اساس این رابطه مبتنی بر معادله نفت در برابر امنیت بوده است.این رابطه با افت وخیز و چالش های محدودی ادامه داشته تا برهه ی به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا و تلاقی آن با نسل جدید سیاست ورزان(محمد بن سلمان)عربستانی که باعث تحول در نوع رابطه و رویکرد طرفین شده است.بعدازآن عربستان در منطقه خاورمیانه فعال شده و رویکرد تهاجمی دنبال کرده است.این پژوهش درصدد است تا جایگاه عربستان در سیاست خارجی آمریکا را با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای موردبررسی قرار دهد.رویکرد ترامپ دو مرحله داشته است.قبل از ریاست جمهوری و بعد از ریاست جمهوری.نتایج پژوهش حاکی از آن است که آمریکا در تلاش است در قالب سیاست «موازنه تهدید» و باهدف کاستن از هزینه های اقتصادی و راهبردی و باسیاست «موازنه از راه دور» با مساعدت عربستان و کشورهای همسو، اهداف منطقه ای خود را تأمین کند.
واکاوی سیاست خارجی دونالد ترامپ با تأکید بر هژمونی نظم جهانی لیبرال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۹
76 - 100
حوزههای تخصصی:
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 در سایه شعارها و برنامه های ساختارشکنانه داخلی و خارجی باعث شد تا بسیاری از صاحب نظران گفتمان حاکم بر سیاست خارجی دولت ترامپ را یک انقطاع رادیکال نسبت به گفتمان حاکم بر سیاست خارجی اسلاف آن و پایان هژمونی نظم جهانی لیبرال قلمداد کنند.در راستای بررسی و تحلیل ادعای فوق پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل سیاست خارجی دونالد ترامپ می پردازد.در این راستا پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی است که رویکرد ترامپ نسبت به نظم جهانی لیبرال در عرصه سیاست خارجی چگونه است؟ در پاسخ به سؤال فوق این فرضیه محوری مطرح می شود سیاست خارجی ترامپ با اسلاف خود تفاوت ماهوی و ذاتی ندارد لذا ترامپ نیز مانند سایر رؤسای جمهور آمریکا که از جنگ جهانی دوم به بعد به دنبال حفظ و تقویت هژمونی نظم لیبرال بوده اند ذیل استراتژی سیاسی- امنیتی «اول آمریکا» نه تنها به دنبال بر هم زدن این نظم نیست بلکه به دنبال ساختن نظم نوین بین المللی لیبرال با شیوه های جدید از جمله برهم زدن تعهدات کنونی آمریکا با جایگزین کردن تعهدات جدید است.با توجه به این که تحقیق حاضر یک تحقیق کیفی است لذا روش تحقیق آن توصیفی-تحلیلی است.
سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 ، یک رویداد غیرمنتظره بود . هدف اصلی این مقاله بررسی سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه می باشد..پرسش اصلی این مقاله عبارتست از : عوامل تعیین کننده و مولفه های سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه چه می باشد ؟ در پاسخ به این سوال ، به بررسی عوامل گوناگون سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نظریه رئالیسم تهاجمی ضمن ماهیت بنیادی – نظری ،از ماهیت کاربردی برخوردار است. این نظریه پاسخ مناسبی به رفتار بازیگران نظام بین الملل داده است. .طبق یافته ها ونتایج این پژوهش سیاست خارجی ترامپ بدنبال حفظ موقعیت موجود خود در منطقه و پیشگیری از ظهور هژمون منطقه ای است که می تواند ثبات موازنه قدرت را بر هم بزند و هژمونی آمریکا در دنیا را به چالش بکشد ، می باشد. این مطالعه از نوع نظری – بنیادی بوده و به روش توصیفی – تحلیلی و منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته است .
سیاست خاورمیانه ای ترامپ و بازآفرینی سیاست منطقه ای اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۴
153 - 169
حوزههای تخصصی:
از زمانی که ترومن ریئس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا استقلال اسرائیل را به رسمیت شناخت تا به امروز حفظ موجودیت و تأمین امنیت اسرائیل به عنوان متحد و شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه، از تعهدات اصلی تمامی رؤسای جمهور آمریکا (اعم از جمهوری خواه و دموکرات) بوده است که میزان این حمایت، سیاست منطقه ای اسرائیل را در ادوار مختلف تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ چه تأثیری بر سیاست منطقه ای اسرائیل داشته است؟ در این رابطه فرضیه مورد بررسی با اتخاذ روش توصیفی – تحلیلی و در چارچوب نظریه مجموعه امنیت منطقه ای کپنهاگ این است که: سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا در دولت ترامپ موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل شده است. در نهایت پژوهش به این نتیجه ختم شده است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ با تأکید بر حمایت رادیکالی از اسرائیل موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایران، سوریه و فلسطین و گسترش دامنه بحران در غرب آسیا و در نتیجه تنش بیشتر در منطقه خاور میانه شده است.
مقایسه تحلیلی رویکرد باراک اوباما و دونالد ترامپ نسبت به رژیم های بین المللی محیط زیستی با تأکید بر سنت های سیاست خارجی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
371 - 394
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی رویکرد سیاست خارجی باراک اوباما و دونالد ترامپ نسبت به رژیم های بین المللی محیط زیستی در چارچوب سنت های سیاست خارجی آمریکا بوده است. مطابق با این هدف، پرسش های پژوهش عبارت بودند از اینکه؛ بر اساس هریک از سنت های تفکر سیاست خارجی، رویکرد آمریکا نسبت به نهادها و رژیم های بین المللی و نقش جهانی این کشور چگونه تعریف می شود؟ رئیس جمهور اوباما و ترامپ در قالب کدام یک از سنت های سیاست خارجی قرار می گیرند و با توجه به سنت سیاست خارجی هر یک از دو رئیس جمهور، مهم ترین تفاوت ها و شباهت های رویکرد سیاست خارجی آن دو نسبت به رژیم های بین المللی محیط زیستی چیست؟ در پاسخ به این پرسش ها، یافته های پژوهش نشان داد که در زمینه رویکرد سیاست خارجی این دو رئیس جمهور نسبت به رژیم های بین المللی محیط زیستی، می توان به سه تفاوت مهم اشاره کرد: نخست، تفاوت در برجسته کردن یا نادیده گرفتن مسائل محیط زیستی توسط آن دو در اسناد امنیت ملی آمریکا؛ دوم، تفاوت در نوع سیاست اتخاذی و اقدامات عملی دو رئیس جمهور در قبال رژیم های بین المللی محیط زیستی (سیاست پایبندی در مقابل سیاست خروج)؛ سوم، تفاوت در نوع بازنمایی اهمیت مسائل و رژیم های محیط زیستی در کنش های گفتاری دو رئیس جمهور. این پژوهش تحلیلی- مقایسه ای و شیوه گردآوری اطلاعات در آن از طریق منابع اسنادی و داده های مجازی بوده است.
شخصیت دونالد ترامپ و تأثیر آن بر سیاست خارجی آمریکا در قبال برجام (بر اساس نظریه آناگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دوره ریاست جمهوری ترامپ، با بد خواندن توافق هسته ای آغاز شد و در ادامه برای رسیدن به توافقی بهتر، از برجام خارج شد و قطعنامه 2231 سازمان ملل متحد را نقض کرد. در نهایت با بازگرداندن یک جانبه تحریم ها علیه ایران و همچنین ایجاد پیش شرط برای مذاکره مجدد، دیگر اعضای برجام را برای خروج از این توافق تحت فشار قرار داد. دولت ترامپ با استفاده از گزینه فشار حداکثری و ابزارهای قدرت به جای روش های دیپلماتیک و مسالمت آمیز، سیاست برد - باخت را به جای سیاست برد - برد انتخاب کرد. هدف دولت ترامپ در رسیدن به توافقی جدید، توافقی بهتر و به نام دولت خودش با جمهوری اسلامی ایران بود که بیشتر از منافع ملی آمریکا، متأثر از شخصیت وی بود. از آن جایی که وی با شعارهای پوپولیستی، نخبگان حاکم بر آمریکا و ساختار آمریکا را فاسد می خواند، سعی بر نابودی تمام دستاوردهای دولت قبلی دموکرات آمریکا در ابعاد داخلی و خارجی داشت.
بررسی تطبیقی رویکرد آمریکا به نظام بین الملل: با تاکید بر نقش باراک اوباما و دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقله به بررسی رویکرد آمریکا به نظام بین الملل در دوران اوباما و ترامپ می پردازد پژوهش حاضر عهد دار پاسخ به این پرسش است که نقش متغییر فرد (اوباما و ترامپ) در رویکرد آمریکا به نظام بین الملل به چه میزان تاثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به این سوال، فرضیه مقاله عبارتست از اینکه با توجه به نقش تعیین کننده رئیس جمهور در سیاست خارجی آمریکا و همچنین افکار و دیدگاه های متفاوت اوباما و ترامپ، متغیر "فرد" تاثیر زیادی در رویکرد آمریکا به نظام بین الملل داشته است. اهداف مد نظر این مقاله بررسی میزان و چگونگی تاثیرگذاری عامل«فرد» در رویکرد آمریکا به نظام بین المل و شناخت علمی و واقع بینانه از ویژگی های شخصیتی اوباما و ترامپ و میزان تاثیر آنها بر سیاست خارجی و رویکرد آمریکا به نظام بین الملل است. بر اساس یافته های مقاله می توان گفت نقش و تاثیرگذاری متغییرهای فردی در سیاست خارجی این کشور در این مقطع زیاد بوده است؛ به طوری که سیاست خارجی آنها را به این دلیل که دو شخصیت متفاوت و به نوعی متضاد بودند، که عمدتاً از ویژگی های فردی آنها نشات گرفته بود.
پدیده دونالد ترامپ؛ تحلیلی بر برند شدن سیاستمداران سلبریتی در عصر رسانه ای شدن سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هفتم پاییز ۱۴۰۰شماره ۲۷
301-329
حوزههای تخصصی:
در عصر رسانه ای شدن سیاست ، صنعت سرگرمی به راحتی می تواند برای محیط های سیاسی محتوا و قهرمان تولید کند. بر همین اساس، دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق ایالات متحده، شهرت خود را بیش از هر کمپین انتخاباتی، مدیون رسانه ها، فیلمها، شوهای تلویزیونی، برنامه های سرگرمی و... بود. این امر از جمله عوامل اساسی موفقیت ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بوده است. امروزه از ترامپ به عنوان سیاستمدار سلبریتی یا سوپراستار سیاسی نام برده می شود. تمرکز اساسی پژوهش حاضر ، مفهوم شناسی سیاست سلبریتی و سیاست مداران سلبریتی با استفاده از پدیده دونالد ترامپ است. بر همین مبنا مقاله حاضر با روش توصیفی- تبیینی و با سنخ شناسی سیاست سلبریتی و سیاستمدران سلبریتی، این مفهوم را با توجه به روی کارآمدن ترامپ در کاخ سفید، تحلیل می کند. سوال اساسی پژوهش حاضر این است که آیا می توان دونالد ترامپ را با توجه به عملکردهای انتخاباتی و سیاسی اش، سلبریتی نامید؟ مقاله به این سوال پاسخ مثبت می دهد و بر مبنای فرض خود، بر این امر تاکید می کند که پدیده دونالد ترامپ از سنخ سیاستمدران سلبریتی است که با استفاده از سه عامل روایت های رسانه ای، سبک عملکردی و دریافت و ادراک مخاطبان عادی ، در یک محیط پسا دموکراتیک و با توجه به سابقه تاریخی، توانسته است به ریاست جمهوری قدرتمند ترین کشور دنیا ، دست یابد.
تصویرسازی ترامپ در توئیپلماسی از ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هفتم زمستان ۱۴۰۰شماره ۲۸
231-268-
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، نگارندگان برای تعیین تصاویر و بازنمایی تصویر ترامپ از خود و ایران، به رفتارهای کلامی وی در توئیتر بسنده کرده اند. این پژوهش با استفاده از نرم افزار Maxqda 10 و از طریق کدگذاری طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شده و بدنبال پاسخ به این پرسش ها است: ترامپ چه تصویری از آمریکا و ایران را در توئیتر بازنمایی کرده است؟ و دلایل این تصویرسازی چیست؟ یافته های پژوهش در قالب دو مفهوم تصویر از خود و تصویر از دیگری می باشد. نگارندگان در مفهوم تصویر از خود با دو مقوله فرعی دستاوردهای جمهوری خواهان و دستاوردهای دموکرات ها مواجه شده اند؛ دو مقوله ای که ترامپ در تلاش است تا تصویر احیاگر قدرت آمریکا را برای جمهوری خواهان (با 4مقوله) و تصویر تهدیدگر قدرت آمریکا از سوی دموکرات ها و اوباما (با 2مقوله) در قبال ایران را بمنظور توجیه اقدامات ضدایرانی خود و تمدید پست ریاست جمهوری اش بازنمایی کند ، که این مهم به نوبه خود سبب دوقطبی شدن سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران شده است. همچنین در مفهوم تصویر از دیگری، ایران به عنوان دشمن آمریکا بازنمایی شده است که شامل 3مقوله رژیم اقتدارگرا، ناقض دموکراسی و برهم زننده نظم بین الملل است. در واقع این نوع تصویرسازی ترامپ از خود و دیگری متاثر از گفتمان ضدایرانی در آمریکا، نفوذ حامیان اسرائیلی و اطرافیان ضدایرانی ترامپ، ویژگی های شخصیتی ترامپ، نشان دادن خویش به عنوان عمل کننده به وعده های انتخاباتی 2016 و تنفر وی از اوباما بوده که بصورت ضمنی و صریح در توئیت های ترامپ خود را بروز داده است
رویکردهای امنیتی دولت ترامپ در خاورمیانه با تاکید بر ناسیونالیسم اقتصادی
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۹
1-25
حوزههای تخصصی:
دولت ترامپ که با شعار اول آمریکا و توجه ویژه به اقتصاد بر سر کار آمد سیاست های امنیتی خود در خاورمیانه را در راستای ناسیونالیسم اقتصادی پیش برد تا بدین گونه رویکرد یک جانبه گرایی در الگوی رفتاری آمریکا با تصمیمات ترکیبی از نظامی گری با ناسیونالیسم اقتصادی و مبتنی بر منفعت جویی همراه گردد. سؤال مقاله حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی و با اسناد کتابخانه ای گردآوری شده این است که سیاست ها و اقدامات امنیتی دولت ترامپ در خاورمیانه در راستای ناسیونالیسم اقتصادی آمریکا چه بوده است؟ برای این منظور در چارچوب نظری مرکانتلیسم جهت تبیین و تحلیل این موضوع پرداخته و فرضیه این است که دولت ترامپ در حفظ هژمونی جهانی و نظم مدنظر آمریکا و برقراری توسعه و امنیت اقتصادی با فاصله گرفتن از مسئله جهان گرایی به سمت ناسیونالیسم و حمایت گرایی اقتصادی چنان پیش رفت که با پیوند مؤلفه های امنیتی و اقتصادی بتواند ائتلاف و اتحاد بدون هزینه، صلح از طریق زورآزمایی، ایجاد بحران و تنش زایی، تحمیل طرح صلح و حمایت از حکومت عربستان را در جهت تقویت جنگ برای تجارت آمریکا، گشودن بازار جنگ افزارهای آمریکایی، تقویت روابط با عربستان در خاورمیانه را موردتوجه قرار دهد. این اقدام برای افزایش ثروت در جهت احیای هژمونی اقتصادی آمریکا در سطح جهانی و رشد و توسعه صنعتی داخلی گام است.
کارنامه اقتصادی ترامپ در سیاست منطقه ای از منظر واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این نوشتار بررسی اقتصاد در سیاست خارجی ترامپ از منظر واقع گرایی می باشد .سوال اساسی پژوهش عبارت است از: کارنامه سیاست خارجی ترامپ در اقتصاد بین الملل پس از 4سال از ریاست جمهوری و از منظر واقع گرایی چگونه بوده است؟ این مطالعات به روش توصیفی تحلیلی به انجام رسیده است. نتایج نشان می دهد، سیاست خارجی ترامپ مبتنی بر منافع محوری بوده چارچوب رویکرد منفعت محوری و ناسیونالیسم اقتصادی را به جهانی شدن اقتصاد بین الملل ترجیح می داد و با دید تردید به جهانی شدن اقتصاد می نگریست. ترامپ اعتنایی به جهانی شدن اقتصاد نداشت، او به بهانه ی ملی گرایی، بعضی پیمان های تجاری را لغو و یا در پی اصلاح آنان بود. ترامپ با ایجاد نظم لیبرال در آمریکا مخالف است و در پی پایان دادن به نظم بوده، به نظر اقتصاد جهانی منفعتی برای آمریکا نداشته و او در پی بازتعریف بنیادین از منافع ملی آمریکا بوده است. سیاست حمایت گرایی ترامپ وضعیت اقتصاد جهان را بدتر می کند. با روی کار آمدن دولت ترامپ، جهت گیری سیاست خارجی آمریکا دستخوش تغییرات محسوسی شده و از بین الملل گرایی لیبرال به ترکیبی از نوانزواگرایی و واقع گرایی تحول یافته بوده است. از مهم ترین شاخص های این نوع جهت گیری، اولویت دادن به اهداف ملی، اتخاذ سیاست های یکجانبه، مخالفت با ایفای نقش رهبری مشروع و مشارکتی آمریکا، عدم تمایل نسبت به جهانی شدن اقتصاد و عدم پایبندی آمریکا به تعهدات اخلاقی و هنجارهای بین المللی بوده است
بررسی سیاست منطقه ای ترامپ در جهانی شدن اقتصاد از منظر اقتصاد بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این نوشتار بررسی سیاست خارجی ترامپ در جهانی شدن اقتصاد از منظر اقتصاد بین الملل می باشد که به روش تحلیل اسنادی به انجام رسیده است. سوال اصلی پژوهش عبارت است از: سیاست خارجی ترامپ در جهانی شدن اقتصاد از منظر اقتصاد بین الملل چگونه است؟ نتایج نشان می دهد، فضای سیاسی آمریکا بعد از به قدرت رسیدن ترامپ به شدت قطبی و متعصبانه شده است. دموکرات ها و جمهوری خواهان در بسیاری از موارد، به طور فزاینده ای، انعطاف ناپذیر شده اند. ترامپ به عنوان یک رئیس جمهور پوپولیست با درخواست فزاینده مردم عمدتا رای دهندهای جمهوری خواه در حوزه اقتصاد مواجه است و این امر باعث اهمیت یافتن محیط داخلی آمریکا برای ترامپ شده است تا جایی که بعضی آن را سیاست انزواگرایی جدید در آمریکا نام نهاده اند. سیاست خارجی ترامپ مبتنی بر منافع محوری است چارچوب رویکرد منفعت محوری و ناسیونالیسم اقتصادی را به جهانی شدن اقتصاد بین الملل ترجیح می دهد و با دید تردید به جهانی شدن اقتصاد می نگرد. ترامپ اعتنایی به جهانی شدن اقتصاد ندارد، او به بهانه ی ملی گرایی، بعضی پیمان های تجاری را لغو و یا در پی اصلاح آنان است. ترامپ با ایجاد نظم لیبرال در آمریکا مخالف است و در پی پایان دادن به نظم است، به نظر اقتصاد جهانی منفعتی برای آمریکا ندارد و او در پی بازتعریف بنیادین از منافع ملی آمریکا می باشد. سیاست حمایت گرایی ترامپ وضعیت اقتصاد جهان را بدتر می کند. این سیاست بر نظم پولی و مالی بین المللی تأثیر خواهد گذاشت. چنین سیاستی به دلیل تخریب تجارت جهانی، جریانات مالی و پولی و ایجاد جنگ های ارزی بی ثباتی نظام مالی بین المللی را درپی خواهد داشت. با این تفاسیر اندیشه های ترامپ ممکن است جهان را با بن بست بازرگانی روبرو سازد و گذشته از دامن زدن به آشفتگی های کنونی موجب بالاگرفتن ناسازگاری های سیاسی حتی میان شرکا و متحدان آمریکا شود.
تبیین ماهیت و اهداف رویکرد تهاجمی ترامپ در برابر جمهوری اسلامی ایران وپیامدهای امنیتی و نظامی آن
حوزههای تخصصی:
سیاست های تهاجمی دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران بیشترین تنش ها و چالش ها را میان دو کشور ایجاد نمود. هدف مقاله تبیین ماهیت رویکرد تهاجمی ترامپ در برابر جمهوری اسلامی ایران و تجزیه وتحلیل پیامدهای امنیتی و نظامی آن می باشد. تلاش نویسنده ارائه پاسخی مستدل به این سؤال است که ترامپ به چه دلایلی به اتخاذ سیاست های تهاجمی علیه جمهوری اسلامی ایران مبادرت نموده است؟ فرضیه مقاله را اینگونه می توان طرح کرد که عدم هژمونی موردنظر نومحافظه کاران در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه) مهم ترین دلیل اتخاذ چنین سیاست هایی بوده است. مقاله با بهره گیری از نظریه هژمونی رئالیستی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی و روش تحلیلی، توصیفی سرانجام یافته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست های تهاجمی دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران بیشترین تنش ها و چالش ها را بین دو کشور ایجاد کرده است. احیای سلطه آمریکا درقالب نفی تئوری اوباما، گسست هم گرایی در میان جبهه مقاومت شیعیان، تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، توسعه نظامی گری در منطقه با محوریت تشدید تقابل ایدئولوژی های وهابی و شیعیهمگی بیان گر ماهیت رویکرد تهاجمی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران است . نتیجه آنکه فقدان هژمونی مورد نظر نومحافظه کاران در منطقه غرب آسیا مهمترین دلیل چنین سیاستی می باشد.
برنامه هسته ای ایران و رژیم امنیتی خاورمیانه در عصر ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۶)
131 - 154
مقابله با سیاست های منطقه ای ایران، یکی از موضوعات مهم در سیاست خارجی ترامپ در منطقه غرب آسیا بود. در این میان، برنامه هسته ای ایران از حساسیت ویژه ای برخوردار بود. با ورود ترامپ به کاخ سفید، رویکرد واشنگتن نسبت به برنامه هسته ای ایران تهاجمی تر شد و دولت وی تلاش کرد تا با بزرگنمایی نگرانی های ناشی از برنامه هسته ای ایران، تحولات نوینی را در منطقه پرتنش غرب آسیا ایجاد کند. این مقاله باهدف دستیابی به تحلیلی از ترسیم راهبرد ترامپ در قبال برنامه هسته ای ایران در تلاش است تا به این پرسش اصلی پاسخ دهد که سیاست خارجی آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران در دوره ترامپ تا چه اندازه تغیر کرد و این تغیر چه پیامدهای را بر تحولات منطقه خاورمیانه داشت؟ در راستای پاسخ به این پرسش، فرضیه مورد آزمون با اتکا به روش توصیفی – تحلیلی و آموزه های نظری "رژیم امنیتی" بر این گزاره استوار است که دولت ترامپ به صورت یکجانبه از توافق برجام خارج شد و به منظور ایجاد یک معماری ژئوپلیتیکی جدید، ضمن راه اندازی کمپین فشار حداکثری، بازسازی اعتماد میان متحدان و تغیر الگوی همسویی امنیتی چندوجهی را به منظور مهار مطلوب ایران فراهم کرد.
راهبرد سیاست خارجی ترامپ در قبال پرونده هسته ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
طی چند دهه اخیر، مناقشه هسته ای ایران با کشورهای غربی و ابعاد گوناگون آن به اصلی ترین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. در این میان نوع مواجهه آمریکا به عنوان هژمون سیستم بین المللی با این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این پژوهش تلاش دارد الگوی راهبردی ترامپ را در قبال پرونده هسته ای ایران در یک چارچوب منطقی و علمی مورد ارزیابی قرار دهد. روش پژوهش از نوع کیفی و رویکرد توصیفی- تحلیلی می باشد، همچنین گردآوری منابع به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. بر این اساس پرسش پژوهش اینگونه مطرح می شود که الگوی راهبردی ترامپ در قبال پرونده هسته ای ایران چگونه بوده است؟ بنظر می رسد ترامپ از همان ابتدا الگوی متفاوتی را نسبت به گذشتگان در مناقشات بین المللی و منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است. بسیاری از تحلیل گران سیاست خارجی ترامپ را مبهم با آینده ای نامشخص دانسته و بر رفتار غیر معمول شخصیتی وی تاکید می کنند اما در ادامه این فرضیه به اثبات می رسد که رویکرد ترامپ به پرونده هسته ای برگرفته از رویکرد تلفیقی از شبه انزواگرایی - واقع گرایی با تاکید بر دکترین خروج بوده است. در کانون مرکزی این نگرش، الگوی راهبردی ترامپ، در راستای شعار "نخست آمریکا" و "احیای عظمت دوباره آمریکا" با اولویت دادن به منافع و اهداف آمریکا مورد توجه قرار گرفته است
تحلیل مضمون توئیت های ترامپ درباره برجام به منظور ارائه الگوی دیپلماسی توئیتری ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
توئیتر به عنوان یک رسانه و بستر جدید شبکه سازی وارد عرصه کشمکش و همکاری های سیاسی شده است. این رسانه در یک دهه اخیر مورد توجه سیاست مداران و به ویژه دیپلمات ها قرار گرفته و زمینه ای را برای انعکاس اولویت ها، ارزش ها و ایده های آنان ایجاد نموده است. استفاده از این زیرساخت نوع جدیدی از دیپلماسی را با عنوان «توئیپلماسی» به وجود آورده و بیش از 92 درصد از کشورهای عضو سازمان ملل در این رسانه، دارای حساب کاربری هستند. این پژوهش در تلاش است تا با استفاده از نظریه های مرتبط با توئیپلماسی به بررسی تحلیل مضمون توئیت های ترامپ درباره برجام به منظور ارائه الگوی دیپلماسی توئیتری ترامپ بپردازد. سوال اصلی این است که توئیت های ترامپ درباره برجام به منظور ارائه الگوی دیپلماسی توئیتری ترامپ دارای چه مضامینی است؟ در این راستا با روش کیفی و بکارگیری تحلیل شبکه مضامین از بین تمامی توئیت های ترامپ به روش فیش برداری لیست توئیت های رییس جمهور ایالات متحده آمریکا (دونالد ترامپ) بین سال های 2016-2019 مورد بررسی قرار گرفته است.. یافته ها نشان می دهد 6 مضمون اصلی در خصوص توئیت های ترامپ در باره برجام وجود دارد که عبارتند از: 1-تهدید و ارعاب، 2-تحقیر و توهین، 3-توسل به قانون، 4-خودستایی، 5-سرخوردگی و اذعان به شکست، 6-ایران هراسی، که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
سیاست دونالد ترامپ و مساله هسته ای کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هفتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
143 - 172
برنامه هسته ای کره شمالی در دو دهه اخیر به یکی از تهدیدات جدی صلح جهانی تبدیل شده است؛ به گونه ای که نه شورای امنیت سازمان ملل و نه هیچ یک از روسای جمهور آمریکا نتوانسته اند راه حل جامعی برای آن بیابند. توافق ژوئن 2018 بین آمریکا و کره شمالی درخصوص آغاز مذاکرات بر سر برنامه هسته ای این کشور، یک بار دیگر جهانیان را امیدوار، و همه نگاه ها را معطوف به شرق آسیا ساخته است. سوال اصلی پژوهش این است که رویکرد ترامپ در قبال بحران هسته ای کره شمالی چیست؟ و چه اهداف و برنامه هایی را پیگیری می کند؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که آمریکا خلع سلاح کامل هسته ای و تبدیل کره شمالی به بازیگری مورد پذیرش جامعه جهانی را دنبال می کند. برای این منظور سیاست افزایش فشار منطقه ای و جهانی بر کره شمالی و ناکارآمد نشان دادن کسب سلاح هسته ای برای تامین امنیت، در دستور کار ترامپ قرار داد. یافته های پژوهش نشان می دهد خلع سلاح هسته ای کره شمالی مقدمه افزایش فشارها بر این کشور در سایر حوزه های سیاسی و حقوقی برای تغییر رفتار آن در آینده است. پیونگ یانگ در صورت ادامه دادن به مذاکرات با دو وضعیت روبرو خواهد شد یا تغییر رفتار کامل و تبدیل شدن به رژیمی مشابه کره جنوبی و ژاپن و یا انتظار تغییر رژیم در آینده همانند عراق و لیبی.
ظهور پوپولیسم در نظام سیاسی آمریکا و تأثیر آن بر نظم بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هفتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۵)
121 - 152
نظم بین الملل روابط بین قدرت ها و بازیگران عرصه جهانی را با قواعد و الگوهایی هدایت و ساماندهی نموده و یکی از مهم ترین مقوله های روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد بوده که به شدت تحت تأثیر سیاست های حاکم بر دولت های ایالات متحده آمریکا قرار داشته و در همین راستا این پژوهش خصوصیات رهیافت سیاسی دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده و تأثیر آن بر نظم بین الملل را از سال 2016 تا 2018م موردبررسی قرار داده است. روش پژوهش از نوع کیفی و رویکرد توصیفی_تحلیلی می باشد، همچنین گردآوری منابع به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. سؤال پژوهش حاضر این است که چگونه پوپولیسم در نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا نظم بین الملل را در ابعاد سیاسی-امنیتی، اقتصادی، تجاری و حقوق بشر تضعیف کرده است؟ به نظر می رسد که روی کار آمدن ترامپ نظم بین المللی را که دولت های ایالات متحده آمریکا طی هفت دهه مستقر کرده بودند، زیرورو می کند. نتایج تحقیق درباره خصوصیات راهبرد ترامپ نشان داد که رویکرد او شامل دودسته خصوصیات شکلی و معرفتی است. در بخش خصوصیات شکلی، استفاده از ادبیات ساده، زبان تحقیر آمیز، مغلطه زبانی، توصیف اغراق آمیز، ذهنیت همیشه برنده، ذهنیت ما در مقابل آن ها در رویکرد سیاسی ترامپ وجود داشت. خصوصیات معرفتی رویکرد او شامل عقلانیت مردم، بازگشت شکوه به آمریکا، شکل دهی هویت کاریزماتیک، ضدیّت با نخبگان و روایت تهدیدآمیز علیه زنان بود. مجموعه این خصوصیات نشان داد که ترامپ یک سیاست مدار پوپولیست ناسیونالیست می باشد که دکترین «خروج از نهادهای بین المللی » را در دستور کار قرار داده و از این طریق مهم ترین نهادهای جامعه جهانی را دچار اختلال نموده است.
آثار رشد اقتصادی چین بر تقویت حمایت گرایی اقتصادی در ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
33 - 62
ازآغاز دهه 1970 به بعد چین رشد اقتصادی خود را به صورت گسترده آغاز نموده و در حال تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی است. این کشور با توجه به رشد اقتصادی گسترده در صدد کسب قدرت اقتصادی است. براساس پیش بینی های موسسات مختلف همانند گلدمن ساکس، موسسه پریس واترهاوس ومجله اکونومیست اقتصادی چین تا سال 2030 با رقیب خود ایالات متحده از لحاظ تولید ناخالص داخلی برابری نموده و از سال 2050قدرت برتر اقتصادی جهان خواهد بود ورقیب خود ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت. در این پژوهش در چارچوب تئوری مرکانتلیسم اقتصادی به بررسی تاثیررشد اقتصادی چین و تاثیر آن بر اقتصاد سیاسی ایالات متحده در دوره دونالد ترامپ می پردازیم که چگونه ازتجارت آزد به سمت حمایت گرایی حرکت کرده است؟ دولت ترامپ با مشاهده رشداقتصادی قدرت نو ظهور چین با سیاست های حمایت گرایانه به دنبال تقویت اقتصاد داخلی امریکا از طریق اختصاص یارانه ها وحمایت های مالی،حمایت از صنعت ،و خروج از توافقات بین المللی بوده ،در رابطه با بعد خارجی با به کار گیری جنگ اقتصادی ،تحریم ها،تعرفه در صدد مهار چین بوده،از ابزار های سیاسی و نظامی هم در راستای ناامن کردن محیط شرق آسیا برای مقابله با قدرت این کشور استفاده نموده است.