مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
سیاستمدار
منبع:
سیاست دوره ۵۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
191 - 210
حوزه های تخصصی:
در دوره مدرن، دولت همچون سایر شئون زندگی تحت سلطه روزافزون عقلانیت ابزاری قرار گرفته است که بازتاب آن را در نفوذ دیوان سالاری به حوزه اهداف سیاسی می توان مشاهده کرد.. ماکس وبر از طریق پژوهش در بنیادهای تاریخی و فلسفی دولت مدرن و ارائه فرم سیاسی دولت دموکراتیک، در پی اصلاح محدودیت های به وجودآمده برای اعمال حاکمیت سیاسی ملت آلمان بود. به باور او، سلطه دیوان سالاران بر حوزه اهداف سیاسی را می توان از طریق اتخاذ مدل دموکراسی مبتنی بر رهبری یک سیاستمدار حرفه ای و دارای اخلاق مسئولیت اصلاح کرد و بدین ترتیب راه را برای عینیت یابی حاکمیت سیاسی ملت گشود. هدف این مقاله، ترسیم رابطه ایجابی میان فرم سیاسی و محتوای تاریخی برای اصلاح محدودیت های ناشی از ایده دولت مدرن است. براساس شیوه استدلال این پژوهش، مفسر در اندیشه وبر می تواند به برداشتی منسجم از مدل دولتِ دموکراتیکِ مبتنی بر شرایط تاریخی دست یابد.
تأثیر زنان برحوزه سیاست ورزی درجمهوری اسلامی ایران باتوّجه به الگوی حکمرانی خوب
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به منظور بررسی تأثیر زنان بر حوزه سیاست ورزی در جمهوری اسلامی ایران با توجه به الگوی حکمرانی خوب ابتدا با تعریف سیاست ورزی و بررسی اجمالی تمامی ویژگی های حکمرانی خوب اما با تاکید بر پنج مولفه اصلی مورد نظر نویسنده و با مرور بر پژوهش های قبلی و نظریات فعلی جدید و کمی قبل تر و شناسایی برخی عوامل کلیدی مؤثر بر سیاست ورزی زنان و موانع آن تحلیل انجام شده و راهکارهایی جهت افزایش و یا بهبود آن ارائه خواهد شد. در این تحقیق ابتدا از روش توصیفی تحلیلی جهت مرور اطلاعات موجود بهره گرفته شده و سپس به روش تطبیقی هر کدام از مؤلفه های حکمرانی خوب در سیاست ورزی مورد تجزیه قرار خواهد گرفت و نتیجه تحقیقات در یک مقایسه کلی شکل نهایی خواهد گرفت تا چگونگی و میزان تأثیر زنان در حوزه سیاست ورزی استخراج گردد.
پدیده دونالد ترامپ؛ تحلیلی بر برند شدن سیاستمداران سلبریتی در عصر رسانه ای شدن سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هفتم پاییز ۱۴۰۰شماره ۲۷
301-329
حوزه های تخصصی:
در عصر رسانه ای شدن سیاست ، صنعت سرگرمی به راحتی می تواند برای محیط های سیاسی محتوا و قهرمان تولید کند. بر همین اساس، دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق ایالات متحده، شهرت خود را بیش از هر کمپین انتخاباتی، مدیون رسانه ها، فیلمها، شوهای تلویزیونی، برنامه های سرگرمی و... بود. این امر از جمله عوامل اساسی موفقیت ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بوده است. امروزه از ترامپ به عنوان سیاستمدار سلبریتی یا سوپراستار سیاسی نام برده می شود. تمرکز اساسی پژوهش حاضر ، مفهوم شناسی سیاست سلبریتی و سیاست مداران سلبریتی با استفاده از پدیده دونالد ترامپ است. بر همین مبنا مقاله حاضر با روش توصیفی- تبیینی و با سنخ شناسی سیاست سلبریتی و سیاستمدران سلبریتی، این مفهوم را با توجه به روی کارآمدن ترامپ در کاخ سفید، تحلیل می کند. سوال اساسی پژوهش حاضر این است که آیا می توان دونالد ترامپ را با توجه به عملکردهای انتخاباتی و سیاسی اش، سلبریتی نامید؟ مقاله به این سوال پاسخ مثبت می دهد و بر مبنای فرض خود، بر این امر تاکید می کند که پدیده دونالد ترامپ از سنخ سیاستمدران سلبریتی است که با استفاده از سه عامل روایت های رسانه ای، سبک عملکردی و دریافت و ادراک مخاطبان عادی ، در یک محیط پسا دموکراتیک و با توجه به سابقه تاریخی، توانسته است به ریاست جمهوری قدرتمند ترین کشور دنیا ، دست یابد.
فهم فرآیند نقش آفرینی رسانه ها در ارتباط خط مشی گذار، سیاستمدار و افکار عمومی با بهره گیری از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش و توسعه رسانه ها توانسته است عرصه خط مشی گذاری را دگرگون ساخته و بر فعل و انفعالات عرصه خط مشی تأثیر جدی بگذارد. با وجود این که نقش و اثر رسانه بر خط مشی های عمومی مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار داشته است، کمتر مطالعه ای این نقش را در ارتباط با سایر بازیگران خط مشی واکاوی و نقش روندهای نوظهور و فناورانه را شناسایی کرده است. پژوهش حاضر به مسئله نقش آفرینی رسانه ها در ارتباط افکار عمومی با سیاستمدار و خط مشی گذار پرداخته و نقش ها و کارویژه های رسانه در عرصه خط مشی را با لحاظ تحولات نوظهور آن، مورد بررسی قرار می دهد. این مقاله، داده های موردنیاز خود را از مصاحبه با صاحب نظران حوزه خط مشی و رسانه جمع آوری کرده و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد، نظریه ای را برای تبیین نقش رسانه خلق کرده است. یافته پژوهش حاضر بسط نظری مدل و ارائه توصیه های سیاستی به خط مشی گذار بوده است. این مدل ارتباطات نحوه نقش آفرینی رسانه ها را در ارتباط افکار عمومی با سیاستمدار و خط مشی گذار نشان می دهد.
دانشمند، سیاستمدار و سیاستگذار؛ گذر از دو گانه کلاسیک افلاطونی- وبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون، سیاستمدارِ جمهوری آرمانی خود را از طبقه دانشمندان (فیلسوفان) انتخاب کرد. برای وی، این دو حیثیت، وحدتی بنیادین دارند؛ وحدتی که اجازه می دهد دانشمندان بنا به احساس مسئولیت و به اختیار خود سکان هدایت سیاسی جامعه را برعهده گیرند و یا حتی مجبور شوند به چنین امر سترگ و سختی تن دهند. این موضوع درست در مقابل دیدگاه ماکس وبر، جامعه شناس و متفکر آلمانی قرن بیستم قرار گرفته است چرا که به زعم وی، این دو شخصیت، مأموریت ها، مسئولیت ها و منطق های رفتاری متفاوتی دارند و به هیچ وجه نباید به میدان یکدیگر وارد شوند؛ به این معنا، نه دانشگاه میدان سیاست است و نه سیاست، میدانی برای دانشگاهیان حقیقی. این تیپ ایده آل از دانشمندی و سیاستمداری، که در نسبتی متفاوت نزد افلاطون و وبر تعریف شده اند، دوگانه ای را پدید آورده است که ذیل دوگانه سنت- مدرنیته نیز قابل فهم است. این نوشتار بی آنکه به دوگانه اخیر بپردازد درصدد است ضمن تعریف دانشمند و سیاستمدار در اندیشه افلاطون و وبر، به اقتضای امر واقع و لزوم رابطه دانشمند و سیاستمدار در دنیای جدید، بر اساس کارویژه متفاوت «شهریار» افلاطونی در رساله مرد سیاسی، از دوگانه کلاسیک فوق گذر کرده و در میانه دانشمند و سیاستمدار، شخصیت سومی را به نام سیاستگذار بنشاند؛ شخصیتی که می تواند ارتباط بین آن دو پیشه را سامان دهی کند.