مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
بازآفرینی شهری
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
222 - 238
مقدمه: افزایش جمعیت شهری، گسترش صنایع و به تبع آن تنوع فعالیتی و جمعیتی و در نتیجه تحولات سریع کالبدی شهر، معادلات پیشین حاکم بر سازمان فضایی شهرها را متحول ساخت و شهر در عرصه های محیطی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی با مسائل و مشکلاتی جدید و اغلب ناشناخته مواجه شد. یکی از مهم ترین تغییرات به وجودآمده در عرصه های کالبدی و اجتماعی ظهور پدیده و اسکان غیررسمی به عنوان تبلور فضایی فقر شهری و نبود برنامه ریزی مدیریت شهری برای سیل عظیم جمعیت مهاجر به خصوص مهاجران روستا-شهری بوده است که در کشورهای جهان سوم و بخصوص کشور ما ایران در ۶۰ سال اخیر به وجودآمده است. شهر تبریز مرکز مبادلات اقتصادی، تجاری و فرهنگی شمال غرب کشور است و از نظر جمعیتی ششمین شهر کشور به شمار می رود. اهمیت و جایگاه تاریخی-فرهنگی این شهر بر کسی پنهان نیست و تاریخ گواه بر پیشینه تمدنی ۳۵۰۰ ساله این شهر است. وجود چنین پتانسیلی همواره منجر شده شهر تبریز یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای کشور باشد که این افزایش جمعیت به خصوص در ۵۰ سال گذشته منجر به توسعه فضایی شتابان شهر به دلیل عدم برنامه ریزیو تحولات فرهنگی و سیاسی کشور شد که این تحولات بصورت توسعه وسیع سکونتگاه های غیررسمی در بخش های شمالی و جنوبی شهر نمود پیدا کرد. هم جواری بخش قابل توجهی از محلات اسکان غیررسمی شهر تبریز با بافت های واجد ارزش تاریخی مانند محلات یوسف آباد-عباسی (مجاورت با ربع رشیدی)، محله تاریخی مارالان، ششگلان، عارف، طالقانی، دوه چی، سرخاب و غیره نشان از پتانسیل های بالای فرهنگی-تاریخی در بخش وسیعی از بافت اسکان غیررسمی شهر تبریز دارد. مواد و روش هاتحقیق حاضرازنظر هدف جز تحقیقات کاربردی وازنظر روش جزء تحقیقات توصیفی-تحلیلی هست. با توجه به اینکه این تحقیق عوامل مؤثر بر بازآفرینی فرهنگ مبنا در سکونتگاه های غیررسمی را از دیدگاه متخصصان و خبرگان این حوزه موردبررسی قرار می دهدنمونه آماری در این تحقیق عبارت اند از ۴۰ نفر از متخصصین منطقه ای و ملی در حوزه موردتحقیق که با استفاده از روش گلوله برفی و کارشناسی مورد شناسایی قرارگرفته و انتخاب شده اند. مهم ترین ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته است همچنین جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات تحقیق به فراخور نیاز از انواع روش ها و مدل های آماری من جمله آزمون بارتلت، KMO، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تائیدی و غیره در نرم افزارهای SPSS، آموس و اسمارت پی ال اس استفاده شده است. پرسشنامه تحقیق بر اساس اهداف و مبانی نظری تحقیق از ۴۹ گویه تشکیل شده است که سؤالات بر مبنای طیف ۵ طبقه ای لیکرت طراحی شده است. فرآیند تحقیق به طورکلی از دو مرحله تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تائیدی مرحله اول و مرحله دوم تشکیل شده است که درواقع مدل نظری تحقیق ابتدا با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی مورد صحت سنجی قرار می گیرد و پس از تائید مدل با استفاده از تحلیل عاملی تائیدی بارهای عاملی آن مشخص می شود.یافته هابر اساس یافته های تحقیق عوامل موثر بر در بازآفرینی فرهنگ مبنا در سکونتگاه های غیررسمی جنوب شهر تبریز در قالب ۴ شاخص اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیرساختی تقسیم بندی شدند. در بین این شاخص ها؛ شاخص اجتماعی ۴۱ درصد، شاخص فرهنگی ۲۷ درصد، شاخص اقتصادی ۱۱ درصد و شاخص زیرساختی ۷ درصد از واریانس کل را تبیین می کنند. در میان عامل های اجتماعی شاخص امنیت با بار عاملی ۹۶۹. بیشترین و شاخص حقوق اقلیت های قومی با بار عاملی ۵۶۷. کمترین بار عاملی را در جمع شاخص ها دارا هستند. ازنظر متخصصین تأمین امنیت در بافت های اسکان غیررسمی که به دلیل مهاجرت پذیر بودن دائماً با تهدیدهای متعدد در بعد امنیت اجتماعی مواجه است جز عوامل مؤثر در بازآفرینی فرهنگ مبنا در بافت های اسکان غیررسمی است. تمامی فعالیت های فرهنگی و اجرایی در بستر محیطی امن قابلیت اجرایی دارد و به همین دلیل عامل امنیت را می توان یکی از مهم ترین پیشران های بازآفرینی فرهنگ مبنا در بافت های اسکان غیررسمی شهر تبریز معرفی کرد. در میان عامل های فرهنگی عامل برگزاری رویدادهای فرهنگی با ۸۳۹. بیشترین بار عاملی را در بین شاخص های فرهنگی دارد. یکی از مهم ترین ابزارهای برند سازی محصولات فرهنگی در بافت های اسکان غیررسمی برگزاری رویدادهای فرهنگی و معرفی پتانسیل های فرهنگی-هنری این بافت ها است که نظر به اهمیت عامل یادشده این عامل ازنظر متخصصین به عنوان عامل منتخب انتخاب شده است. از طرفی عامل راهنمایی گردشگران با ۳۹۹. کمترین بار عاملی در بین عوامل فرهنگی را دارا بود. به نظر می رسدتأمین پیش نیازهای گردشگری فرهنگی مانند برند سازی محصولات ملموس و ناملموس فرهنگی نسبت به راهنمایی گردشگران در ارجحیت هستند و این دلیلی بر کم اهمیت بودن عامل گردشگری در بازآفرینی فرهنگ مبنا در بافت های اسکان غیررسمی شهر تبریز ندارد. در یک جمع بندی کلی می توان نتیجه گرفت که بین عامل های شناسایی شده تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج نشان می دهد شاخص اجتماعی با بار عاملی ۰.۸۶۲ و مجموع میانگین ۳.۴۳ رتبه اول، شاخص فرهنگی با بار عاملی ۰.۹۱۳ و مجموع میانگین ۲.۶ در رتبه دو، شاخص زیرساختی با بار عاملی ۰.۹۵۹ مجموع میانگین ۲.۱۱ به عنوان رتبه سوم و شاخص اقتصادی با بار عاملی ۰.۹۳۳ و مجموع میانگین ۱.۸۶ رتبه چهارم عوامل مؤثر بر بازآفرینیسکونتگاه های غیررسمی کلان شهر تبریز با رویکرد فرهنگ مبنا را کسب کرده اند.نتیجه گیرینتایج این تحقیق چهار عامل مؤثر اجتماعی، فرهنگی، زیرساختی و اقتصادی را به عنوان پیشران های کلیدی و مؤثر در بازآفرینی بافت اسکان غیررسمی شهر تبریز معرفی کرده و در بخش بعدی اهمیت برنامه ریزی فرهنگی در بازآفرینی بافت های اسکان غیررسمی را مشخص می کند. بررسی پیشینه تحقیق نشان می دهد اکثر تحقیقات قبلی با رویکرد مروری و یا رویکرد آینده پژوهی به بررسی موضوع بازآفرینی فرهنگ مبنا پرداخته اند ولی تحقیق حاضر علاوه بر رویکرد روش شناختی جامع و سیستماتیک خود مبتنی بر روش تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تائید دومرحله ای؛ با یک نگاه نظری نوین به این موضوع نگاه کرده و در تلاش برای حفاظت و احیا بافت های اسکان غیررسمی با اتخاذ رویکرد فرهنگی (فرهنگ مبنا) است و حفظ هویت تاریخی-فرهنگی بافت های اسکان غیررسمی را به عنوان مهم ترین راهبرد در بازآفرینی بافت سکونتگاه های اسکان غیررسمی واجد ارزش معرفی می نماید.
ارزیابی بازآفرینی شهری برای توسعه گردشگری میراث فرهنگی در بافت تاریخی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
58 - 74
مقدمه: شهر تبریز یکی از قطب های گردشگری منطقه شمال غرب و کانون اصلی گردشگری استان آذربایجان شرقی است. این شهر با برخورداری از طبیعت زیبا و چشم نواز، اماکن فرهنگی و ابنیه تاریخی ، از پتانسیل های زیادی برای توسعه گردشگری برخوردار است و سالانه گردشگران زیادی از نواحی مختلف کشور برای گردش و تفریح به این شهر می آیند. از این رو، ضرورت طرح های بازآفرینی بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز و کمک به توسعه یکپارچه این شهر، رویکردی متفاوت را می طلبد که از آن جمله می توان به توسعه گردشگری با هدف نهایی بازآفرینی در بافت های تاریخی مختلف این شهر اشاره کرد. وجود جاذبه های گوناگون بدون در نظر گرفتن صنایع فرهنگی و توسعه مؤلفه های شهری مهم و تأثیرگذار، نمی تواند موجب توسعه گردشگری در تبریز شود. به این ترتیب ، عرصه پیش روی این پژوهش، بررسی عوامل اصلی مؤثر بر توسعه گردشگری شهری است که در طرح ها و تحقیقات گذشته ، کمتر ارزیابی شده و فقط به دنبال ایجاد بهره گیری از جاذبه ها برای تقویت نقش بافت تاریخی و احیای بافت فرسوده مناطق مختلف شهر بوده اند؛ بنابراین آن ها نتوانسته اند از فرصت ها، سرمایه ها و توان های تاریخی فرهنگی شهر برای بازآفرینی آن و از این رو، توسعه گردشگری شهر استفاده کنند و درنتیجه، از پسرفت شرایط اقتصادی اجتماعی ، کیفیت زیستی و دیگر نابسامانی های کالبدی، اجتماعی و اقتصادی شهر جلوگیری به عمل آورند؛ بنابراین سؤال تحقیق این است که عوامل مؤثر برای توسعه گردشگری میراث فرهنگی در بافت تاریخی شهر تبریز کدام اند؟مواد و روش هااین مقاله با رویکرد مطالعه موردی به بررسی پتانسیل بازآفرینی شهری از طریق گردشگری مبتنی بر میراث فرهنگی در بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز می پردازد. مانند سایر مطالعات موردی، این بررسی با بیش از یک منبع انجام شده است که شامل منابع کتابخانه ای، مطالعات میدانی و همچنین مصاحبه نیمه ساختار یافته بود که با 19 متخصص انجام شد. جامعه آماری مصاحبه شوندگان شامل خبرگان شهری بودند که با اشباع نظری در فرایند مصاحبه به دست آمد و نمونه به سه دسته مختلف تقسیم شد: برای کشف حوزه های بالقوه تحقیق، اظهارات مصاحبه شوندگان طبقه بندی و از طریق تحلیل محتوای کیفی برای استخراج عوامل استراتژیک قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها (SWOT) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. برای اولویت بندی استراتژی های به دست آمده از تحلیل SWOT نظرات کارشناسان از طریق پرسش نامه های جمع آوری و با استفاده از مدل فرایند شبکه تحلیلی (ANP) با کمک نرم افزار Super Decision برای امتیازدهی به موارد استخراج شده مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. از طریق تحلیل محتوای کیفی برای استخراج عوامل استراتژیک قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها (SWOT) تجزیه وتحلیل شد. در مرحله بعد، ماتریس SWOT با سازماندهی عوامل استراتژیک داخلی و خارجی که زیربنای اصلی استراتژی توسعه هستند، بسط داده شد. برای اولویت بندی استراتژی های به دست آمده از تحلیل SWOT، نظرات کارشناسان از طریق پرسش نامه های جمع آوری و با استفاده از مدل فرایند شبکه تحلیلی (ANP) با کمک نرم افزار Super Decision برای امتیازدهی به موارد استخراج شده مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. مزیت اصلی این رویکرد، تأثیر عوامل داخلی و خارجی اولویت بندی شده در استراتژی های جایگزین برای بازآفرینی شهری و توسعه گردشگری است. ANP یک روش تصمیم گیری چندمعیاره است که معمولاً مورد استفاده قرار می گیرد، که مقایسه های زوجی بین عوامل را برای اولویت بندی آن ها با استفاده از رویکرد محاسبه ارزش ویژه انجام می دهد. هدف از استفاده ANP در چارچوب SWOT، ارزیابی سیستماتیک عوامل SWOT و یکسان سازی شدت آن ها بود.یافته هاطبق نتایج تحلیل SWOT، مهم ترین محدودیت ها عبارت اند از: نبود ابزار جامع برای سیاست گذاری فرهنگی (0/0182)، فقدان منابع مالی پایدار برای فعالیت های فرهنگی و امکانات گردشگری (0/0114)، کاهش کیفیت فرش تبریز (0/0153)، و کاهش کیفیت فضاهای مربوط به رویدادها و مراسم فرهنگی (0/0134). مهم ترین فرصت ها عبارت اند از: استفاده از بناهای تاریخی به عنوان مراکز رویدادهای اجتماعی و فرهنگی (0/0629)، احیای صنعت قالی بافی (0/0554)، از احیای مراسم های محلی و موسیقی محلی (0/0411). مهم ترین معایب و ضعف ها عبارت اند از: رقابت برای تولید فرش توسط سایر کشورها (0/0411) و تخریب فضاهای عمومی، مانند قسمتی از بافت های تاریخی بازار، و تخریب آثار تاریخی مانند قلعه و ارگ علیشاه (0/0244). مهم ترین قوت ها عبارت اند از: آثار تاریخی مانند بازار تاریخی، قلعه و ارگ علیشاه (0/07070). به منظور تدوین استراتژی ها، از فرصت های خارجی و قوت های داخلی بهره گرفته شد و تلاش شد استراتژی هایی به منظور کاهش تهدیدهای خارجی و ضعف های داخلی تدوین شود. بر اساس جدول SWOT، استراتژی های حاصل با استفاده از مدل anp در نرم افزار Super Decision اولویت بندی شدند. یافته ها اشاره دارد که استراتژی های دفاعی (WT) با وزن 0/0575 از بالاترین اولویت در کاهش آسیب پذیری شهر برخوردار ند. به دنبال این استراتژی ها، استراتژی های حمله (SO)، استراتژی های بازنگری (WO)، و استراتژی های تنوع (ST) مطرح هستند.نتیجه گیریتوسعه گردشگری اگر هدفمند صورت گیرد، باعث بازآفرینی در بافت تاریخی تبریز می شود. به علت وجود جاذبه های تاریخی فراوان در بافت تاریخی تبریز و پتانسیل برای جذب گردشگر درواقع تقویت و احیای مراکز گردشگری می تواند موتور محرک بازآفرینی شهری در این محدوده شود. باید گفت که اگر توسعه گردشگری در این بافت هدفمند نباشد، باعث از بین بردن ساختار بافت، شلوغی و ترافیک و صلب آسایش از ساکنان خواهد شد. در راستای تحقق بازآفرینی شهری برای توسعه گردشگری میراث فرهنگی در بافت تاریخی شهر تبریز، شش سیاستِ اجرایی را می توان در نظر گرفت که شامل:1. تهیه ضوابط مصوب حفاظت از بافت های تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛2. طراحی شهری با تجدید حیات شهری در بافت های تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛3. حمایت از جاذبه های گردشگری و تاریخی از طریق تقویت سرمایه گذاری و تعیین کاربری های متناسب در شهر تبریز؛4. اجتناب از مداخلات کالبدی گسترده و تأکید بر حفاظت از وحدت نظام ساختاری کالبدی و اجتماعی در بافت تاریخی فرهنگی شهر تبریز؛5. تجدید حیات اقتصادی عرصه های فرهنگی و تاریخی در شهر تبریز؛6. برنامه ریزی حفاظت و احیای تک بناها، مجموعه ها، محدوده ها و عرصه های تاریخی شهر تبریز.
ارائه سناریوهای بازآفرینی شهری در محله خواجه ربیع در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
92 - 107
مقدمه: در دهه های اخیر رشد شتابان شهرنشینی معضلاتی را به همراه آورده است که از پیامدهای آن، شدت یافتن ضریب آهنگ تغییرات فضایی - کالبدی و ناکارآمدی بافت های شهری می باشد. این روند افزایش جمعیت، افت منزلت های اجتماعی، نابسامانی در سازمان فضایی - کالبدی، اقتصادی و کارکردی را در محله های شهری که نقش اساسی در حیات و زوال شهر دارند؛ به همراه آورده است. در این میان محله خواجه ربیع در مشهد، یکی از محلاتی است که در دهه های اخیر با مسائلی مانند فقر، فرسایش فیزیکی و اجتماعی وکاهش سطح زندگی همراه بوده است دراین محله علاوه بر آنکه قشر کم درآمد وکم برخوردار ساکن بوده که توان مالی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی خود را نداشته اند، وجود یکی از مهم ترین آرامستان های شهر نیز درآن احتمال متروک شدگی وتنزل کیفیت این بافت را در پی خواهد داشت، به همین دلیل اجرای یک برنامه جامع و پایدار برای بازآفرینی این محله به منظور بهبود کیفیت زندگی ساکنان ضروری می باشد. از این رو این پژوهش، با هدف ارئه سناریو های بازآفرینی شهری در محله خواجه ربیع در شهر مشهد تا افق 1412 وتدوین راهبردهای تحقق بازآفرینی شهری در محله خواجه ربیع انجام شده است. مواد و روش هاروش تحقیق در این پژوهش، توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر انجام مطالعات اسنادی و کتابخانه ای است. بدین منظور، در بخش مبانی نظری، متغیرهای پژوهش جمع آوری و با روش تحلیل ساختاری (در این روش تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متغیرهای پژوهش باتوجه به طیف امتیازبندی 0 تا3 که 0 به منزله بدون تاثیر، یک به منزله تاثیر ضعیف، دو به منزله تاثیر متوسط، سه به منزله تاثیر زیاد و p به معنای اثرگذاری مستقیم و غیر مستقیم به صورت بالقوه هستند)رتبه بندی شدند. پس ازآن، جامعه آماری از گروه نخبگان به حجم نمونه 20 نفراز میان کارشناسان شهرسازی، شهرداری منطقه سه، اساتید دانشگاه و دانشجویان دکترا انتخاب گردیدند و با نظر سنجی های صورت گرفته در قالب پرسشنامه ماتریس اثرات متقاطع، متغیرهای تاثیر گذار در میک مک شناسایی و پیشران های کلیدی از بین متغیرهایی با اثرگذاری و عدم قطعیت بالا انتخاب شدند . در گام بعد، با مصاحبه های انجام شده با کارشناسان دفتر تسهیل گری 22 بهمن در مشهد به تعداد 10 نفر، حالت های احتمالی پیشران های کلیدی و وضع موجود شناسایی و با استفاده از روش تحلیل تاثیر متقابل در سناریو ویزارد، سناریوهای سازگار تعیین گشت. در نهایت با شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید که وضعیت موجود را نشان می دهند و سناریوهای حاصل شده، با استفاده از مدل swot به تعیین راهبردهای تحقق سناریو مطلوب و کنترل سناریو فاجعه پرداخته شد.یافته هایافته ها در میک مک نشان می دهد داده ها از 74% روایی مطلوب برخوردار می باشند و پراکنش متغیرها در نقشه اثر وابستگی مستقیم بیانگر وجود یک سیستم ناپایدار در حوزه بازآفرینی در محله خواجه ربیع بوده است. متغیرهایی که به عنوان پیشران های کلیدی در نرم افزار میک مک شناسایی شده و پیش بینی می شود می توانند در هدایت سیستم محله خواجه ربیع به سوی پایداری نقش داشته باشند، شامل: دسترسی به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، تجهیزات و زیرساخت ها، نوع توسعه، شبکه معابر، سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی محله، نوع مدیریت، نوع برنامه ریزی، نوع مشارکت ساکنین، قوانین و مقررات بازافرینی محله و اجرای پروژه می باشد. یافته ها در سناریو ویزارد در خروجی دیاگرام شبکه سیستم بازافرینی شهری محله خواجه ربیع، بیانگر آن است که پیشران های سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی، نوع مشارکت ساکنین و قوانین و مقررات بازافرینی محله نسبت به سایر پیشران ها در این محله از اهمیت بیشتری بر خوردار بوده و قادرند به طور موثری سیستم را کنترل کنند. خروجی سناریوهای سازگار، سناریوها را در دو گروه مطلوب با 289 درصد سازگاری شامل: دسترسی تمام ساکنین به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، توسعه کامل تجهیزات و زیرساخت های محله، توسعه میان افزا و رشد هوشمند در محله، ساماندهی شبکه معابر در تمامی ابعاد (ترافیکی، آسفالت و ...)، تخصیص بسته های تشویقی برای سرمایه گذاری در فرایند نوسازی و بهسازی برای همه ساکنین، حکمروایی خوب شهری در طرح بازآفرینی محله، تدوین برنامه جامع بازآفرینی محله، ظرفیت سازی و نهاد سازی در تمامی ابعاد، نظارت بر اجرای کامل قوانین و مقررات بازافرینی محله و به کار گیری مشاوران حرفه ای در تدوین و اجرای طرح بازافرینی محله و فاجعه با 356 درصد سازگاری شامل: عدم توجه دسترسی به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، عدم توسعه تجهیزات و زیرساخت های محله، پراکنده رویی و رشد بدون برنامه، عدم وجود بسته های تشویقی، برنامه ریزی از بالا به پایین، عدم تدوین برنامه جامع بازافرینی، عدم ظرفیت سازی و نهادسازی، عدم نظارت بر اجرای قوانین و مقررات بازافرینی محله و عدم اجرای طرح بازافرینی دسته بندی کرده است. نتیجه گیرینتایج نشان می دهد ایجاد فضاهای فرهنگی، فراغتی و ورزشی مانند احداث کتابخانه و پارک برای دسترسی تمامی ساکنین به خدمات، امکانات و تسهیلات اجتماعی، استفاده از زمین های بایر و سرمایه گذاری جهت ایجاد اماکن گردشگری و ایجاد مراکز تجاری و برندسازی در نزدیکی آرامگاه خواجه ربیع برای توسعه میان افزا و رشد هوشمند در محله، کفسازی باکیفیت پیاده روها با حمایت شهرداری برای ساماندهی شبکه معابر، حمایت بخش خصوصی و دولتی در ساخت وساز مساکن و اعطای وام به مردم و سرمایه گذاری جهت ایجاد مشاغل جدید در محله برای تخصیص بسته های تشویقی و نوسازی و بهسازی محله برای تمامی ساکنین، عدالت فضایی در رسیدگی به محله توسط شهرداری برای حکمروایی خوب شهری، جلب مشارکت سرمایه گذاران از طریق اعطای امتیازات تشویقی برای نوسازی محله جهت ظرفیت سازی و نهادسازی مهم ترین راهبردها جهت بازآفرینی محدوده خواجه ربیع خواهد بود.
تحلیل نقش بازآفرینی شهری بر کاهش مصرف انرژی در کاربری مسکونی (مورد مطالعه: منطقه10 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین ه و ه دف: بهینه سازی و کاهش مصرف انرژی، هدفی متعالی در راستای کاهش مخاطرات محیطی و توسعه پایدار شهری است. از این رو، در این پژوهش به نقش بازآفرینی شهری در کاهش مصرف انرژی در کاربری مسکونی منطقه 10 شهرداری تهران پرداخته شده است. روش پژوهش: تحقیق حاضر از نظر هدف، توسعه ای-کاربردی و از نظر ماهیت و روش، تحقیقی توصیفی_ تحلیلی است. این تحقیق، مشتمل بر تلفیقی از الگوریتم های یادگیری است که به روش کمّی اجرا شده است. جامعه آماری، کلیه ساختمان های مسکونی منطقه ۱۰ شهرداری تهران می باشد. شاخص های ارزیابی مشتمل بر میزان مصرف آب، برق وگاز خانوارها به علاوه ۳۵ شاخص دیگر است که در چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی قرار داده شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش فرآیند گوسی با کرنل جنگل تصادفی و روش پرستیرون چند لایه بهره گرفته شده است. همچنین از نرم افزارArc GIS برای تحلیل فضایی واحدهای ساختمانی و نرم افزار Excel برای محاسبات و دسته بندی داده ها استفاده شده است. یافته ها و نتیجه: یافته ها بیانگر آن هستند که با توجه به ضریب همبستگی 42/0و ریشه میانگین مربعات خطا 24/0 میانگین خطای مطلق 19/0، بخش آزمایش برای پارامتر خروجی آب دارای بهترین عملکرد در مدل فرآیند گوسی بوده است و در بخش آزمایش پارامتر برق، ضریب همبستگی 99/0، ریشه میانگین مربعات خطا 001/0 و میانگین خطا مطلق 001/0 در مدل فوق، دارای بهترین عملکرد از بین مدلسازی بوده و همچین در بخش آزمایش مصرف گاز، ضریب همبستگی 47/0، ریشه میانگین مربعات 39/0خطا و خطای مطلق 33/0 دربین مدلها مدل فوق دارای بهترین عملکرده بوده است. نتایج این تحقیق نشان داد که مقادیر این شاخص درصد قابل قبولی برای تعیین بهترین مدل با توجه به ضریب همبستگی بالاتر و ریشه میانگین مربعات خطا و میانگین خطای مطلق کمتر برای آنالیز حساسیت پارامترهای مستقل قرار دارد.
اولویت بندی مؤلفه های بازآفرینی فضاهای شهری (نمونه مطالعاتی: مسجد میدان شهر بناب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
101 - 114
حوزههای تخصصی:
مسجد تاریخی میدان بناب به عنوان یک بافت تاریخی ارزشمند دارای مسائل و مشکلاتی شده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی مؤلفه های بازآفرینی فضاهای شهری، مسجد میدان شهر بناب از دیدگاه خبرگان انجام گرفته است و از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی به شیوه کیفی-کمی انجام شده است. در بخش کیفی اطلاعات از طریق مصاحبه با 40 نفر خبره که به شکل هدفمند انتخاب شده بودند و هفت معیار کالبدی-فضایی، حرکت-دسترسی، کاربری-فعالیت، اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی و منظرشهری شناسایی شد. در بخش کمی با استفاده از روش MARCOS و وزن معیارها محاسبه شده است. براساس نتایج مؤلفه کالبدی -فضایی (722/0)، بیشترین تأثیر و مؤلفه حرکت – دسترسی ( 579/0) کمترین تأثیر را در بازآفرینی فضاهای شهری، مسجد میدان بناب داشته اند و در نهایت پیشنهاد می شود جهت بازآفرینی فضاهای شهری، مسجد میدان بناب به 7 معیار به دست آمده در این تحقیق بالاخص مؤلفه های کالبدی -فضایی نگاه ویژه ای داشت.
ارائه الگوی بازآفرینی شهری در جهت ارتقای تاب آوری شهری (مورد مطالعه: شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۶
207 - 226
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی بازآفرینی برای ارتقای تاب آوری شهری سنندج مورد مطالعه قرار گرفته است. نوع پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی – تحلیلی است. جمع آوری داده ها میدانی مبتنی بر پرسشنامه محقق ساخته بوده و برای تحلیل داده ها از تحلیل فریدمن، همبستگی و تی تست استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد میانگین شاخص های باز آفرینی در شهر سنندج با ٩٩/2، پایین تر از حد متوسط است. همچنین نتایج همبستگی کانونی نشان می دهد که در بین ابعاد بازآفرینی شهری به صورت کلی بعد اجتماعی با 34 درصد، بعد کالبدی با 27 درصد، بعد اقتصادی 24 درصد و بعد محیط زیستی 15 درصد در تاب آوری شهری اثر گذار بوده است. همچنین تحلیل مسیر نشان داد که بعد کالبدی با وزن 362/0 بیشترین اثرگذاری،بعد نهادی با وزن 278/0 کمترین اثر گذاری را دارند. الگوی پیشنهادی توانمندسازی و بازآفرینی شهری تاب آور باید بر پایه اصول توسعه پایدار و اجتماع مدار، فقرزدا و توانمندساز و برنامه ریزی راهبردی استراتژیک و عملیاتی با حکمروایی گفتمانی، مشارکتی و شراکت عمومی خصوصی عدالت مبنا با رویکرد ظرفیت سازی نهادی اجتماع محور و توسعه درون زا باشد.
تبیین نقش ابعاد و مؤلفه های بازآفرینی شهری در بهبود وضعیت بافت های تاریخی ناکارآمد در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
45 - 60
حوزههای تخصصی:
بازآفرینی شهری به مثابه رهیافتی توانمند برای برون رفت از جریان زوال پهنه های ناکارآمد شهرها، به رغم اقبال نسبی در پژوهش های شهرسازی ایران طی دهه گذشته، به ندرت با نگاهی جامع نگریسته شده است؛ در این پژوهش نحوه ترکیب ابعاد و مؤلفه های بازآفرینی شهری طی دهه 1390 در مقالات نشریات علمی پژوهشی شهرسازی و چگونگی نگرش پژوهشگران به آن بررسی شده است. پژوهش، با رویکرد کیفی و به روش استدلال استقرایی در سه فاز انجام شده است. نخست، با استفاده از مطالعه اسنادی، مؤلفه ها و ابعاد بازآفرینی شهری استخراج گردید. سپس به مدد شاخص روایی محتوایی و نظر کارشناسان، ابعاد و مؤلفه های مرتبط ثبت و تأیید شدند. در فاز دوم به کمک انتخاب نظام مند، مقالات مرتبط با بازآفرینی شهری انتخاب و با استفاده از نرم افزار MaxQda2020 و VOSviewerتحلیل محتوای کیفی صورت گرفت. نهایتاً با استفاده از یافته های پژوهش، مدل مفهومی پژوهش تدوین شد. بر اساس یافته ها، ابعاد اجتماع، اقتصاد و فرهنگ و مؤلفه های مشارکت اجتماعی، اقتصاد شهر و محله و میراث فرهنگی بیشترین میزان توجه و مشارکت را در ترکیب محتوای ساختار پژوهش ها داشته و ابعاد محیط زیست، مدیریت و قانون و مؤلفه های قوانین و مقررات و آلاینده های زیست محیطی کمترین میزان توجه را داشته اند. با توجه به نتایج، در دهه گذشته دو رویکرد کاربست اقتصادیِ میراث فرهنگی به منظور رونق اقتصادی و با هدف نهایی رونق اجتماعی پهنه های ناکارآمد شهرها و بهره بردن از بالقوگی های اجتماعی پهنه های شهری به منظور احیای حیات آنها بیشترین میزان توجه را داشته اند. بنابراین پیشنهاد می گردد به منظور افزایش بهره وری پژوهش ها، رویکردی متعادل با بهره گیری از هر دو نو نگرش اتخاذ گردد که در این میان توجه به قابلیت رویدادهای شهری به مثابه مفهومی مرتبط با هر دو جنبه راهگشاست. به علاوه، انطباق چارچوب سیاست گذاری بازآفرینی شهری در ایران با کلان نظریات وحدت بخش همچون نظریه شهر رویدادمدار، نظریه شهر ایرانی اسلامی و نظریه ایرانشهر می تواند منجر به موفقیت آنها در چارچوب برنامه های توسعه در ایران گردد.
اکوسیستم های نوآوری و بازآفرینی شهری: راهبردی نوین برای ارتقای کیفیت محیط، نمونه موردی: منطقه 17 شهرداری تهران
حوزههای تخصصی:
طراحی شهری به عنوان علم و هنر ساماندهی و ایجاد فضاهای شهری، نقش مهمی در کیفیت زندگی شهروندان ایفا می کند. یکی از رویکردهای طراحی شهری معاصر، بازآفرینی شهری است که به استفاده مجدد از فضاهای رهاشده، نوسازی و بهره برداری مجدد از اراضی بلااستفاده پرداخته تا این فضاها به مراکز پویا و کارآمد برای شهر تبدیل شوند. بازآفرینی اراضی رها شده و تبدیل آن ها به مراکز نوآوری، نه فقط یک راهکار اقتصادی بلکه یک رویکرد اجتماعی، فرهنگی و محیطی است که به ایجاد شهرهایی پویا، پایدار و باکیفیت برای زندگی کمک می کند. این رویکرد باعث می شود شهرها نه تنها به فضایی برای سکونت، بلکه به مکانی برای رشد، ارتباط و الهام بخشی تبدیل شوند. بنابراین سوال اصلی پژوهش این است که چگونه اکوسیستم های نوآوری می توانند به طور عملی به فرآیند بازآفرینی شهری کمک کنند؟ پژوهش از نوع کاربردی بوده و در زمره مطالعات تحلیلی قرار می گیرد. جهت گردآوری اطلاعات و داده ها از روش کتابخانه ای و میدانی (مصاحبه) و برای تحلیل داده ها از نرم افزار GIS استفاده شد. برای این منظور ابتدا الگوی فعالیتی و مدیریت نوآوری در اکوسیستم ها نوآوری احصا شد (شامل پارک های علم و فناوری، ایستگاه ها و کارخانه های نوآوری، مراکز نوآوری، فضاهای کاری اشتراکی و اختصاصی) و حداقل مساحت مورد نیاز برای استقرار این الگوها، تبیین گردید. سپس قطعات (اراضی) رهاشده در منطقه 17 شهر تهران، شناسایی و بر اساس مساحت این قطعات، الگوی فعالیتی آن ها مشخص گردید. بر این اساس تعداد 23 قطعه واجد شرایط احداث ایستگاه و کارخانه نوآوری، 11 قطعه واجد شرایط مراکز نوآوری، 38 قطعه برای احداث فضای کار اشتراکی و اختصاصی و 12قطعه با در نظر گرفتن تراکم مناسب، برای احداث فضای کار اشتراکی و اختصاصی در منطقه 17 مناسب می باشند. پارک های علم و فناوری نیز مقیاس فرامنطقه ای داشته و در این محدوده قابل احداث نمی باشند.
تبیین اهمیت-عملکرد سیاست های بازآفرینی شهری برپایه آسیب های حاصل از بافت های ناکارآمد (مطالعه موردی شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۹
305 - 282
حوزههای تخصصی:
امروزه بافت های فرسوده و ناکارآمد قسمت عمده ای از بافت های شهری را تشکیل داده اند و با مشکلات و موانع ساختاری و عملکردی خاصی روبرو هستند که لازم است ضمن توجه به بازآفرینی بافت های فرسوده و ناکارآمد، اهمیت/عملکرد شاخص های بازآفرینی شهری نیز مورد بررسی قرار گیرند. در این چارچوب تحقیق حاضر با هدف ارزیابی اهمیت/عملکرد شاخص های بازآفرینی شهری برپایه آسیب های حاصل از بافت های ناکارآمد شهر سقز؛ ضمن شناسایی و مشخص سازی بیشترین سطح خطر آسیب های حاصل از بافت های ناکارآمد به ارزیابی اهمیت/عملکرد شاخص های بازآفرینی شهری نیز پرداخته است. نوع تحقیق حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر گرد آوری داده توصیفی-تحلیلی بوده است و برای-جمع آوری اطلاعات از روش میدانی – کتابخانه ای استفاده شده است. در این پژوهش در وهله نخست از ارزیابی ریسک امنیتی زیرساخت(مدل FMEA) ، جهت شناسایی آسیب های حاصل از بافت های ناکارآمد شهر سقز، مشخص سازی اولویت و تعیین عملگرها استفاده شده است و در وهله بعدی از مدل IPA برای بررسی اهمیت/عملکرد شاخص های بازآفرینی شهر سقز استفاده شده است. بررسی های صورت گرفته در قالب مدل FMEA نشان داده است که از 31آسیب مطرح شده در قالب 10 اثر بالقوه؛ 6 اثر بالقوه (در وهله اول آسیب پذیری در برابر زلزله، ناتوانی پولی- مالی، ضعف مدیریتی و در وهله بعدی افزایش ناهنجاری اجتماعی، کاهش تعلق خاطر و افزایش آلودگی) سطح خطر بارزی دارند و نتایج حاصل از مدل IPA نشان داده است که بین اهمیت و عملکرد شاخص های بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهر سقز سازگاری وجود نداشته است و لازم است که توجه به شاخص های مدیریت یکپارچه شهری، ساماندهی معابر کم عرض و دسترسی به شریان های اصلی، سازگاری کاربری ها ، نظارت بر ساخت و ساز و کنترل بناهاو کیفیت ابنیه، اشتغال و درآمد، سرمایه گذاری در محله، بهبود مشارکت اجتماعی و بهبود تعلق مکانی به منظور کاهش آسیب های بارز حاصل از بافت های ناکارامد در اولویت نخست قرار گیرند.
آینده پژوهی بازآفرینی بافت های ناکارآمد در مناطق شهری (مورد مطالعه: شهر فردیس، استان البرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آینده پژوهی منطقه ای دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
110 - 124
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائلی که در شهر فردیس مشهود است و طرح بازآفرینی جامع و آینده محوری را برای آن می طلبد، وجود بافت فرسوده و سکونتگاه غیررسمی است که با توجه به تعداد جمعیت آن، از تراکم فیزیکی قابل توجهی برخوردار است. جامعه آماری پژوهش، ساکنان شهر فردیس است و برای تعیین حجم نمونه، تعداد 30 نفر از کارشناسان و متخصصان به ترتیب الف) برای تدقیق پیشران ها با استفاده از روش دلفی، ب) تکمیل ماتریس اثرات متقاطع و ورود آن به نرم افزار Micmac و پ) تعیین سطح اهمیت و عدم قطعیت عوامل کلیدی برگزیده شدند. روش دلفی فرایندی ساختار یافته برای جمع آوری و طبقه بندی دانش موجود در نزد متخصصان است. در تحلیل اثرات متقاطع، روابط متقابل در میان خرده سیستم های گوناگون بررسی می شود. بر اساس داده های نرم افزار، مسئله مالکیت با امتیاز 73 به عنوان اثرگذارترین و آشفتگی سیما و منظر با امتیاز 77 به منزله اثرپذیریت نیروهای پیشران مشخص شدند. عوامل کلیدی تحقیق برای ایجاد منطق سناریو عبارت اند از مسئله مالکیت، عدم تطبیق با طرح های توسعه شهری، فقدان نظارت شهرداری، سطح اقتصادی پایین، اتخاذ تصمیم های غیراصولی، فقدان تجانس در میان پارسل های موجود، عدم نگرش جامع به منطقه، ارگانیکی بودن بافت، نبود طرح منسجم توسعه بافت. با توجه به سطح اهمیت بازآفرینی برای بافت ناکارآمد شهر فردیس و نظر به رویکرد آینده پژوهی در پژوهش، سه سناریو با محوریت مسئله مالکیت، سطح اقتصادی پایین و نبود طرح منسجم توسعه بافت تدوین می شود که در این میان سناریوی 1 به عنوان مطلوب ترین و سناریوی 3 به عنوان بحرانی ترین مورد برای محدوده مطالعاتی در شهر فردیس موردتوجه است.
مطالعه و تحلیل آینده نگری کاربرد بازآفرینی هوشمند در احیای بافت مرکزی کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
80 - 105
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در سال های اخیر، بازآفرینی شهری به یک استراتژی حیاتی برای مقابله با چالش های بسیاری از شهرها تبدیل شده است، به ویژه در زمینه افزایش سریع شهرنشینی و نیاز به توسعه پایدار. مطالعه در زمینه آینده پژوهی در بازآفرینی بافت مرکزی شهری، به خصوص از طریق رویکرد شهر هوشمند، به بررسی راه حل های نوآورانه برای احیای هسته شهری کلان شهرهایی همچون تهران می پردازد. مفهوم آینده پژوهی شامل پیش بینی سیستماتیک روندها و چالش های آینده است که به برنامه ریزان شهری و تصمیم گیرندگان این امکان را می دهد تا به توسعه های احتمالی پیش رو فکر کرده و استراتژی های مؤثری طراحی کنند. در زمینه تهران، بافت مرکزی شهری دارای تلفیقی از اهمیت تاریخی و چالش های مدرن، از جمله ازدحام ترافیکی، زیرساخت های ناکافی و نابرابری های اجتماعی است. با استفاده از روش های آینده پژوهی، ذی نفعان می توانند عوامل کلیدی تغییر و نیازهای نوظهور جمعیت را شناسایی کنند. رویکرد شهر هوشمند، فناوری و تجزیه وتحلیل داده ها را در برنامه ریزی شهری ادغام می کند و مدیریت منابع شهری را پاسخ گو و کارآمدتر می سازد. این رویکرد بر بهبود کیفیت زندگی ساکنان از طریق خدمات، زیرساخت و پایداری محیط زیست تمرکز دارد. در تهران، اجرای فناوری های هوشمند می تواند به طور قابل توجهی به بازآفرینی هسته شهری کمک کند. علاوه بر این، تحلیل بازآفرینی شهری با لنز آینده پژوهی و اصول شهر هوشمند از اهمیت مشارکت جامعه و برنامه ریزی مشارکتی تأکید می کند. درگیر کردن جوامع محلی در فرایند تصمیم گیری اطمینان می دهد که راه حل های توسعه یافته نه تنها به چالش های فنی پاسخ دهد، بلکه با نیازها و آرزوهای شهروندان نیز هم راستا باشد. در نهایت، اجرای مؤثر یک رویکرد شهر هوشمند مبتنی بر آینده پژوهی می تواند به هسته شهری پایدارتر و مقاوم تر در تهران منجر شود و به رشد اقتصادی، انسجام اجتماعی و کیفیت زندگی بهتر برای ساکنان آن کمک کند. مواد و روش هااین مطالعه با هدف ارائه راهکارهای علمی و عملی در جهت تحول و ترقی شهرهای هوشمند و تأثیر مثبت آن ها بر بازآفرینی شهری در ایران طراحی شده است. تحقیق به طور کلی به عنوان یک مطالعه توسعه ای و کاربردی طراحی شده و به دو مرحله کلیدی به نام های مرحله شناختی و مرحله اکتشافی تقسیم می شود. در مرحله شناختی، محققان به جمع آوری داده ها از منابع مختلف پرداخته اند. برای این منظور، روش های متنوعی از جمله مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، انجام پیمایش و مصاحبه با خبرگان استفاده شده است. در این مرحله، داده های کیفی ابتدا از طریق پرسشنامه های باز و مصاحبه ها گردآوری شدند. همچنین، داده های کمی نیز به صورت عددی، با استفاده از روش وزن دهی بر مبنای پرسشنامه های دلفی، تهیه شده اند. اعضای پنل دلفی متشکل از 29 نفر بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند و مشارکت کردند. هدف آنالیز اطلاعات جمع آوری شده این است که با به کارگیری روش فراترکیب، دیدگاه ها و نکات کلیدی مؤثر در تحولات مرتبط با بازآفرینی هوشمند شناسایی شوند. از طریق مرور سیستماتیک ادبیات مربوطه، شش بعد اصلی شامل: کالبدی و دسترسی، عملکردی، زیست محیطی، زیست پذیری، اقتصادی، و اجتماعی/فرهنگی تعریف و مورد تحلیل قرار گرفتند. در ادامه، 33 مؤلفه و 107 شاخص به عنوان معیارهای کلیدی استخراج شدند. سپس، این شاخص ها در اختیار گروه دلفی قرار گرفتند و از اعضای این گروه خواسته شد تا به هر یک از شاخص ها امتیاز دهند و به شناسایی و معرفی عوامل بالقوه ای بپردازند که می توانند بر عدم تحقق اهداف بازآفرینی تأثیر منفی بگذارند. در مرحله اکتشافی، تمرکز بر شناخت نظرات و دیدگاه های ذی نفعان به عنوان یک عامل ضروری مطرح است. در این راستا، با جمع بندی داده ها و استفاده از رویکرد سیستمی و تحلیل محیطی، تلاش شده است تا پیشران های اصلی مؤثر بر موفقیت یا عدم موفقیت فرایند بازآفرینی شناسایی و سناریوهای ممکن آینده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند. این سناریوها به منظور برنامه ریزی بهینه و اتخاذ تصمیمات استراتژیک در زمینه بهبود وضعیت کنونی شهرها و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تدوین شده اند.یافته هادر قدم نخست با استفاده از روش فراترکیب 6 بعد، 33 مؤلفه و 107 شاخص استخراج شد. در فاز اکتشافی به منظور شناسایی عوامل اثرگذار و بهره گیری از رویکرد سیستمی و پویش محیطی، پیشران های کلیدی شناسایی و با تبیین وضع موجود، سناریوهای محتمل آینده شناسایی و تحلیل شدند. نتایج تحلیل دلفی نشان می دهد بازآفرینی هوشمند در ابعاد عملکردی (0/3456)، کالبدی و دسترسی (0/2345)، اجتماع/فرهنگ (0/1789)، اقتصادی (0/1234)، زیست محیطی (0/0678) و سپس زیست پذیری (0/0498) اثرگذاری بیشتری در ارتباط با تحولات و بازساخت فضایی بافت مرکزی شهر تهران بازی خواهد کرد. براساس رویکرد پژوهش، بخش مرکزی تهران به چند خرده حوزه درک پذیر قابل تقسیم است. هدف از این تقسیم، تعریف زیرحوزه های غالب و درک پذیر برای ارائه برنامه ها و آینده های کوچک مقیاس تر و سریع الوصول تر برای هر حوزه مبتنی بر رویکرد شهر هوشمند، ضمن توجه به برقراری تعادل میان این اندام واره های ناحیه مرکزی است. تدقیق و تشخیص این حوزه ها در هسته قدیمی و مرکزی شهر، افراط ها و کاستی ها را در هر حوزه نمایان خواهد کرد که می تواند به پتانسیل سنجی و آینده پژوهی آن ها در خصوص کاربست شهر هوشمند بینجامد. در بخش مرکزی کلان شهر تهران خرده حوزه های زیر قابل تمییز هستند:1. حوزه اقتصادی که این ناحیه با عملکرد غالب تجاری و تجمع مغازه های عمده فروشی و خرده فروشی قابل تشخص است.2. حوزه فرهنگی آموزشی که با عملکرد و فعالیت غالب کاربری های فرهنگی و گردشگری که رو به تخریب و نابسامانی است، همراه است.3. حوزه مسکونی که اکنون بخش کوچکی از این نواحی را به خود اختصاص داده و جابه جایی و تخلیه این خرده حوزه ها بسترساز زندگی ناسالم شهری شده است.4. حوزه اداری خدماتی که با عملکرد غالب انتشارات و چاپخانه ها، مؤسسه ها و ادارات، بانک ها، پذیرایی ها و... که در حال حاضر نمود بیشتری دارد. ارزیابی اولیه ساختار فضایی بافت مرکزی نشان می دهد ساخت و بافت شهری به شدت تحت تأثیر فرسودگی، عدم تعادل و توزیع نامناسب کاربری ها و گسیختگی در ساختار مورفولوژیک قرار دارد. این مسائل به ویژه شامل تقسیم کار فضایی ناکارآمد است.مطابق نتایج، 5 پیشران؛ طراحی سیستم های انعطاف پذیر و مدولار، خوانش زیباشناسی و بهره گیری از فرهنگ مصور در بازآفرینی رویدادمدار، امتزاج عناصر و فرایند بازآفرینی با محیط پیرامون، انعطاف پذیری در عملکرد و طراحی مکان های هوشمند عوامل کلیدی خواهند بود که با تشریح اقدامات و بازیگران براساس ماتریس مشارکت کارکنان پروژه، حوزه مسئولیت، تحقیق و توسعه، حمایت فنی، مدیریت تحقیق و توسعه، تخصیص منابع و مدیریت قائل است. نگرش کلان حاکم بر این پژوهش معتقد است که بافت مرکزی شهر تهران (به عنوان هسته های عملکردی فضایی)، ۴ کارکرد ویژه شهر هوشمند را بازتولید کرده و در مسیر هوشمندی در حرکت است: 1) توسعه مراکزی تجاری و مال ها؛ 2) توسعه خدمات تخصصی فناور؛ 3) توسعه خدمات پشتیبان، شرکت های دانش بنیان و استارت آپ ها؛ و 4) گذار از بافت تاریخی به بافت فرهنگی کارکردی.نتیجه گیریبررسی ها نشان می دهد روش های موجود برنامه ریزی شهری نتوانسته اند مشکلات بافت های تاریخی کلان شهر تهران را حل کنند و نیاز به رویکردی جدید احساس می شود. ساختار فضایی و عملکردی بخش مرکزی تهران ابتدا نظم خاصی داشت که ناشی از ویژگی های محیط طبیعی و اجتماعی اقتصادی آن بود. اما با تغییرات تاریخی و ظهور مدرنیسم، این ساختار دچار تغییرات جدی شده و به شکل ناهمگون درآمده است. گسترش کالبدی فضایی، توزیع نامتناسب کاربری ها و استقرار نامتعادل جمعیت به ظهور بافت های ناکارآمد منجر شده است. این نواحی، شامل بافت های تاریخی و میانی، دارای کیفیت زندگی سطح پایینی هستند و با چالش هایی نظیر مسکن نامناسب، کاربری های ناسازگار، کمبود فضای سبز و زیرساخت های ناکافی مواجه اند. اگر به این مشکلات توجه نشود، ممکن است در آینده به مسائل بزرگ تری تبدیل شوند. بسیاری از رهیافت های بازآفرینی شهری که برای ساماندهی مناطق ناکارآمد طراحی شده اند، به دلیل نگرش تک بعدی و عدم توجه به ساختارهای انسانی، شکست خورده اند. مفهوم بازآفرینی هوشمند به عنوان یک رویکرد جامع در ابعاد اقتصادی، زیست محیطی، فرهنگی و اجتماعی مطرح شده است. این رویکرد می تواند فرایند حل مسائل شهری را تسهیل کند و استانداردهای کیفیت زندگی را برای نسل های حاضر و آینده تأمین کند. مدیریت بازآفرینی مکان های مرکزی باید به گونه ای باشد که ایده ها و سیستم های نوآوری را جذب کند تا فعالیت های اجتماعی افزایش یابد. در نهایت، اجرای پروژه های بازآفرینی هوشمند در بافت مرکزی کلان شهر تهران نیازمند همکاری بین دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. استفاده از فناوری های نوین و تشویق مشارکت عمومی می تواند کلید موفقیت این فرایند باشد و بهبود کیفیت زندگی ساکنان را تضمین کند. برقراری ارتباط مؤثر میان شهروندان و ایجاد فضاهای مناسب برای زندگی و کار می تواند تحولات مثبت و پایداری در بافت مرکزی کلان شهر تهران ایجاد کند.
تحلیل نقش سرمایه اجتماعی بر بازآفرینی محلات شهری (مورد مطالعه: محله اسلام آباد کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایجاد فضای شهری، همیشه تبادل نظر در مورد اینکه فضا در حال حاضر چیست و چگونه باید وجود داشته باشد، توسط کسانی که در آن مکان زندگی می کنند، وجود دارد. بنابراین بهبود در واقعیت خشن آن در برخی از افکار آنها در قالب یک تغییر فیزیکی در محیط فعلی تحقق می یابد. - و بازآفرینی شهری یکی از این اشکال است. با توجه به افزایش تعداد پروژه های بازآفرینی شهری در دهه های اخیر لزوم توجه به ابعاد اجتماعی در آن بسیار حائز اهمیت می باشد.بر این اساس سرمایه اجتماعی بعنوان یکی از پتانسیل های اجتماعی محله،مفهومی است که در بازآفرینی اهمیتی ویژه یافته است .بنابراین با توجه به ضرورت موضوع، این پژوهش به تحلیل نقش سرمایه اجتماعی بر بازآفرینی محلات شهری پرداخته است. روش پژوهش کاربردی و ماهیتا توصیفی-تحلیلی و هدف اصلی این پژوهش تحلیل میزان نقش سرمایه اجتماعی در بازآفرینی محله اسلام آباد کرج نزد ساکنان محله می باشد.در این راستا گردآوری داده ها در بخش نظری به روش اسنادی و در بخش عملی نیزپیمایشی، مبتنی بر پرسشنامه بوده است. جامعه آماری این تحقیق را افراد بالای 15 سال ساکن محله بالغ بر 25هزار نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده تشکیل داده اند، لذا از این جامعه با استفاده از فرمول کوکران، نمونه ای به حجم 410 نفر انتخاب شد جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون خطی چندگانه از نرم افزار spss استفاده شد. که نتایج بیانگر رابطه همبستگی قوی بین سرمایه اجتماعی و بازآفرینی شهری در محله اسلام آباد کرج بود. دلالت های این تحقیق مبنی بر ارتباط بین سرمایه اجتماعی و بازآفرینی شهری لزوم توجه به مولفه های سرمایه اجتماعی و اتخاذ سیاست هایی برای حفظ و ارتقای آن در راستای تضمین موفقیت آمیز بازآفرینی شهری در فضای محله اسلام آباد کرج را افزایش می دهد.
تحلیلی بر بازآفرینی شهری در بافت تاریخی (مطالعه موردی: شهر دزفول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناحیه تاریخی شهرها میراث ارزشمند معماری و کالبدی و تجلی گاه ابعاد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مردمانی است که در دوره های تاریخی در این بخش از شهر، روزگار سپری کرده و هویت فرهنگی آن را به ثبت رسانده اند. این نواحی شاهد زوال در توسعه شهری بوده و اقدامات اندک پیرامون بهسازی یا بازسازی آن ها قابل قبول نبوده است. هدف این پژوهش تحلیلی بر بازآفرینی شهری در بافت تاریخی (قدیم) شهر دزفول است. روش تحقیق در پژوهش حاضر به صورت پیمایشی است. جامعه آماری مطالعه حاضر کلیه ساکنان بافت تاریخی شهر دزفول می باشند که بر طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران، دارای جمعیتی معادل 29277 نفر می باشد. برای دستیابی به حجم منطقی از نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است که تعداد 384 نمونه به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها در تحقیق حاضر؛ پرسشنامه می باشد. اما با توجه به تخصصی بودن پرسشنامه از روش های مصاحبه و مشاهده نیز برای تکمیل اطلاعات پرسشنامه ها استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل های SWOT و QSPM نشان می دهد که از مجموع پنج راهبرد نهایی بازآفرینی بافت تاریخی دزفول دو راهبرد اول متعلق به راهبردهای تهاجمی است. بدین ترتیب مطالعه و طراحی امکان ایجاد پیاده راه ها در بافت تاریخی با توجه به تمایل روزافزون مردم به گردشگری فرهنگی و تاریخی و استفاده از فضای حاشیه رودخانه دز برای توسعه فضای سبز و طراحی کریدور سبز در امتداد رودخانه و بافت تاریخی را می توان به عنوان مهم ترین راهبردهای تهاجمی مطرح کرد.
بازآفرینی شهری به مثابه یک نظریه برای بازتولید بین نسلی شهرها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۵-۵
حوزههای تخصصی:
در ادبیات شهرسازی و مرمت در مواجهه با بافت های ناکارآمد، انواع مداخله همچون نوسازی، بهسازی، باززنده سازی و بازآفرینی دیده می شوند. نوع مداخله را ماهیت «زمان مند و مکان مند» بستر و لایه های گوناگون تشکیل دهنده آن از جمله ویژگی های اجتماعی، اقتصادی و کالبدی تعیین می کند. فارغ از چیستی و پیچیدگی این مفاهیم، در هر نوع مداخله توجه به دو نکته اساسی ضروری به نظر می رسد: 1) نظریه مبنا بودن و 2) زمینه مدار بودن. بنا بر اذعان بسیاری از دغدغه مندان، یکی از دلایل شکست برنامه ها و طرح های توسعه شهری بهره مند نبودن آنها از یک نظریه مدون است. کارکرد یک نظریه در درجه نخست ارائه یک چهارچوب ساختارمند برای فهم پدیده ها به گونه ای است که رابطه میان عناصر مختلف سازنده آن را مشخص ساخته و شالوده ای را برای اندیشه انتقادی فراهم می آورد. همچنین نظریه زمینه ساز رویکردهای عملی بوده و بستر را برای فهم بهتر مسئله در گام نخست و ارائه راه حل در گام های بعدی آماده می کند. با این مقدمه و با تمرکز بر مفهوم بازآفرینی شهری (urban regeneration) به عنوان رویکردی متأخرتر و همه جانبه تر و انطباق آن با معادل زیستی یا بیولوژیک آن و مبتنی بر «دگردیسی-پایایی» و البته به مثابه تئوری در نظر بگیریم، آنچه می توان در عمل از آن انتظار داشت روشن تر و ملموس تر خواهد بود. در بازتولید بین نسلی بیولوژیک تمرکز بر این است که چگونه صفات یک موجود زنده از رهگذر وراثت یا ژنتیک دچار دگرگونی می شوند و به عبارتی چه چیزهایی دچار دگردیسی شده و چه چیزهایی ثابت می مانند. در چنین دیدگاهی، فرزندان به عنوان فراورده یک فرایند، از محیط و والدین خود در قالب ویژگی های ژنتیک صفت هایی را به ارث می برند که می تواند در جنبه های فیزیولوژیکی و رفتاری نمود داشته باشد. با علم به اینکه قیاس شهر و موجود زنده گاه می تواند ما را دچار خطا کند و لازم است تفاوت های ماهوی این دو به خوبی فهم و لحاظ شوند، می توان انتظار داشت در بازآفرینی شهری نیز چنین سازوکاری تحقق یابد. از جمله اینکه این وراثت صرفاً منحصر به اندام (کالبد) نبوده و از بستر جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... متأثر خواهد بود؛ اینکه شباهت و تمایز بین نسل ها نیز دارای حدود و ثغور بوده اما همواره می توان رابطه وراثتی را به طور قطعی از راه های علمی تأیید کرد و در نهایت اینکه این ویژگی های موروثی از نسل های اولیه تا کنون در قالب صفات از طریق ژن ها به نسل های بعد انتقال یافته و با تأثیرپذیری از محیط دچار دگرگونی و تکامل شده اند. این ویژگی ها می توانند در جنبه هایی بارز و چشمگیر بوده و در برخی جنبه ها درونی و ناپیدا باشند. نکته مهم این است که با توجه به این تئوری، بافت جدید پس از فرایند مداخله و بازتولید، نمی تواند کاملاً با نسل(های) پیشین و بستر جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی خود ناپیوسته و بی ارتباط باشد.
بررسی وضعیت شاخص های حکمروایی خوب شهری در بازآفرینی بافت های فرسوده شهری (مطالعه موردی: محله نعمت آباد، منطقه 19 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش فضا و ژئوماتیک (برنامه ریزی و آمایش فضا سابق) دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۲۴)
68 - 94
حوزههای تخصصی:
بسیاری از شهرهای کشور با معضل بافت فرسوده مواجه هستند. حل این چالش نیازمند الگوی نوینی است که بتواند با همکاری بخش های مختلف از همه ی ظرفیت های جامعه استفاده کند. بنابراین، حکمروایی خوب شهری و بازآفرینی بافت های فرسوده هدف این پژوهش قرار گرفت. بنابراین پژوهش حاضر بررسی تأثیر حکمروایی خوب بر بازآفرینی بافت های فرسوده و ناکارآمد محله نعمت آباد را مورد مطالعه قرار داده است. روش تحقیق این پژوهش از نوع کمی و کیفی (آمیخته) و به لحاظ هدف کاربردی است. ابتدا، برای استخراج شاخص ها (تجزیه و تحلیل کیفی) از نرم افزار MAXQDA بهره گرفته شد.13 بُعد و 40 شاخص برای بررسی اثرهای حکمروایی خوب بر بازآفرینی بافت های فرسوده شهری شناسایی شد. سپس، اطلاعات به دست آمده در محیط نرم افزار SPSS از طریق آزمون های T تک نمونه ای و کندال مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج آزمون تی نشان داد میانگین تمام شاخص های حکمروایی خوب شهری به جز شاخص تعلق خاطر به محل با ارزش (0300/3) پایین تر از سطح متوسط است، که نشان دهنده این امر است که محله نعمت آباد به لحاظ شاخص های حکمروایی خوب شهری در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. همچنین نتایج آزمون کندال نشان داد بین شاخص های حکمروایی خوب شهری و بازآفرینی بافت فرسوده در محله نعمت آباد ارتباط معناداری وجود دارد. بیشترین اثرگذاری مثبت و مستقیم مربوط به شاخص های محیطی-اکولوژیک (270/0)، شاخص های فرهنگی – اجتماعی (227/0)، شاخص های کالبدی – فضایی (186/0) است و شاخص های اقتصادی با آماره کندال (047/0-) بدون اثرگذاری مشاهده گردید. بر این اساس، برنامه های دولتی بهتر است بر این مبنا جهت گیری شوند.
بازشناسی عوامل موثر بر مدیریت هم افزا شهری در بازآفرینی سکونتگاههای غیررسمی شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اهمیت مدیریت هم افزا شهری در بازآفرینی سکونتگاه های غیررسمی از آنجاست که نمایانگر نگاه برنامه ریزان و شهرسازان به حیات مطلوب شهری و تقابل این شیوه زندگی با شیوه زندگی در برخی بافت ها و نواحی شهر است. در واقع بازآفرینی به معنای بازگرداندن حیات اجتماعی، اقتصادی و محیطی به یک منطقه است. این حرکت مکان ها را دگرگون می کند، تصویر اجتماعی از خودش را تقویت می کند و مکان های زنده و جذاب که سرمایه گذاری درونی پایدار را تشویق می کنند، خلق می کند. هدف: در این راستا تحقیق حاضر با هدف بازشناسی عوامل موثر بر مدیریت هم افزا شهری در بازآفرینی سکونتگاه های غیررسمی در شهر کرمان انجام شده است. روش شناسی تحقیق: تحقیق حاضر با توجه به اهداف تحقیق و مؤلفه های مورد بررسی، کاربردی و روش بررسی آن توصیفی- تحلیلی است. داده های نظری با روش اسنادی و داده های تجربی با روش پیمایشی بر پایه تکنیک دلفی تهیه شده است. جامعه آماری20 نفر از خبرگان و متخصصین در حوزه شهری بر اساس نمونه گیری گلوله برفی است که 40 عامل یا محرک با روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MICMAC پردازش شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش چهار سکونتگاه غیررسمی شهرک پدر، شهرک صیاد شیرازی، شهرک صنعتی، شهرک فیروزآباد یا پشت بند مملکت شهر کرمان است. یافته ها: یافته ها از نظر تحلیل اثرات متقابل، بیانگر پراکندگی عوامل در وضعیتی پیچیده و بینابین از اثرگذاری و اثرپذیری است؛ نظام خوشه بندی عوامل حاکی از تمرکز در خوشه تاثیرپذیر و مستقل است. از میان 40 نیروی پیش برنده، عوامل تسهیلگری میان نهادی در بازآفرینی بافت اسکان غیررسمی، اطلاع رسانی و آکاهی بخشی نهادی ، مشارکت ساکنان در نهادسازی بازآفرینی بافت های سکونتگاه غیررسمی، همبستگی جمعی ساکنان، میزان مشارکت بین نهادی و همپوشانی قوانین و مقررات بیشترین میزان تاثیرگذاری مستقیم را داشتند. این نیروها از نظر عملکرد سیستمی پیشران ورودی و باثبات است که نقش اثرگذاری بالا و اثرپذیری اندک دارد. نتایج: در نتیجه، وضعیت کلان سیستم و تغییرات آن را کنترل می کند و مدیریت هم افزا شهری در بازآفرینی سکونتگاه های غیررسمی شهر کرمان بیشتر به عملکرد آن ها وابسته است.
مدیریت هوشمند شهری در بازآفرینی بافت های تاریخی با رویکرد مشارکت اجتماعی (مطالعه موردی: منطقه 12 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مشارکت همیشه از دغدغه های مهم برنامه ریزان و مدیران شهری بوده است. با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و ظهور مدیریت هوشمند شهری، مشارکت معنی و مفهوم تازه ای پیدا کرده است. هدف: هدف این پژوهش، تحلیل نقش مدیریت هوشمند در ارتقای مشارکت اجتماعی شهروندان به منظور بازآفرینی بافت تاریخی منطقه 12 تهران است. روش شناسی تحقیق: این پژوهش از نوع کاربردی و روش آن به صورت توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری، کارشناسان فعال در حوزه بازآفرینی شهری محدوده مورد مطالعه و واحدهای تابعه آن بوده اند. حجم نمونه با استفاده از روش اشباع نظری تعیین گردیده است. در این روش 31 نفر کارشناس به عنوان نمونه مورد مطالعه تعیین گردیده است. روش نمونه گیری به صورت تکنیک گلوله برفی بوده است. روش جمع آوری داده و اطلاعات به صورت مرور اسنادی، پرسشنامه، مصاحبه نیمه ساختاریافته با برخی از افراد نمونه بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از جداول فراوانی، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی بوده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده جغرافیایی پژوهش، منطقه 12 کلان شهر تهران بوده است. یافته ها: یافته های پژوهش گویای آن است که مدیریت هوشمند با مؤلفه های اشتراک گذاری اطلاعات، فراهم ساختن بسترهای مشارکت و همکاری، هماهنگی داخلی، حکمرانی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات و راهبردهای پشتیبان تصمیم گیری می تواند راه حل های نوآورانه در ارتقاء مشارکت و بازآفرینی شهری در اختیار مدیران شهری قرار دهد. ضرایب عامل های پنجگانه که بیشتر از 05/0 به دست آمد، گویای آن است که سازه ی حکمرانی هوشمند منجر به مدل سازی خط مشی حاکمیت شهری به منظور بازآفرینی شهری شده و فرآیندهای سازمانی و روابط بین شهروندان با مدیران شهری را تسهیل می کند. بیش از 85 درصد افراد مطالعه شده با سازه مورد نظر موافق هستند. نتایج: نتایج حاصل حاکی از آن است که حکمرانی هوشمند باعث مدل سازی خط مشی حاکمیت شهری شده و در نتیجه به همکاری و مشارکت اعضای گروه های درگیر در بازآفرینی شهری کمک می کند و در نتیجه تعامل بین مدیریت شهری با مردم به صورت آنلاین افزایش پیدا می کند.
چارچوب دوسویه میان منظر فرهنگی و بازآفرینی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازآفرینی شهری، یکی از تدابیر توسعه شهری است که به دلیل ابعاد و اصول منعطف خود، اغلب با رویکردی خاص همراه شده و سمت وسویی مشخص یافته که در آن بنیان های نظری استوارتر و اقدامات اجرایی عملیاتی تر گردیده است. امروزه، گسترش شهرها علاوه بر تغییر فضای کالبدی، بر وجوه دیگری ازجمله فرهنگ و محیط زیست تأثیرگذار بوده و شکاف عمیقی میان انسان و بستر طبیعی او به وجود آورده است. منظرفرهنگی به واسطه تبیین ارزش های برآمده از تعامل انسان و محیط، اسلوب مؤثری ارائه می دهد که در آن بنیان های بازآفرینی بر ارزش ها متمرکز شده و از طرف دیگر توان اجرایی بازآفرینی نیز در خدمت تجدید حیات مناظر به کار گرفته شود.
هدف این پژوهش دستیابی به چارچوبی دوسویه به منظور تعامل میان منظرفرهنگی و بازآفرینی شهری است که با روش مطالعه کیفی و تحلیلی و با تأمل بر مفاهیم منظرفرهنگی و بازآفرینی انجام شده است. این پژوهش درانتها به مؤلفه ارزش های نخستین و ارزش های درگذر زمان از مفهوم منظرفرهنگی و دو مؤلفه ابعاد و اصول برآمده از مطالعات بازآفرینی شهری دست می یابد که درنهایت این چهار مؤلفه، چارچوبی دوسویه ارائه می دهد که از یک سو موجب ارتقاء بن مایه های مفهومی بازآفرینی شده و از سوی دیگر باعث تحقق عملیاتی حفاظت و توسعه ارزش ها گردیده که درنهایت سبب همگرایی بنیان های نظری و عملی میان منظرفرهنگی و بازآفرینی می شود.