مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ابژه
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۸
55 - 74
حوزه های تخصصی:
این مقاله به رابطه تحلیلی بین اصول آکادمیک و رشته های ارتباطات و مطالعات فرهنگی و نسبت آنها با مطالعات انسان شناختی از جمله سفرنامه ها و بازمانده های تولیدات تاریخی قرون گذشته ، از یک سو، و مسائل روش شناختی بازسازی شواهد تاریخی از سوی دیگر، می پردازد تا جنبه های بافتارشناسانه زندگی روزمره در گذشته را آشکار کند. لازم به توضیح است که منظور از بافتار، همان جزئیات زندگی روزمره است که اغلب در تاریخ نگاری، آن طور که «مکتب آنال»[1] می خواهد، مورد غفلت واقع شده است. این مقاله با روش تحلیل متن، به مطالعه زندگی روزمره مردم ایران در عصر ماقبل صفوی (قرن هشتم خورشیدی) یعنی عصر مغول و تیموریان و از منظر سفرنامه کلاویخو (نماینده پادشاه اسپانیا و جهانگرد اسپانیایی)، می پردازد. ضمناً این مقاله تفاوت بین دو تحلیل سفرنامه کلاویخو و تذکره الاولیاء عطار نیشابوری را نشان می دهد؛ به ویژه اینکه عطار نیشابوری مشاهداتش را با توجه به تجربه زیسته اش تنظیم کرده بود، در حالی که کلاویخو ایرانی نبود و تجربه زیسته ایرانی نداشته است و صرفاً مشاهده گر مشارکت کننده بوده است. در عین حال مشاهداتش برای فهم بافتار و بستر زندگی روزمره ایرانی در زمان ماقبل صفویه اهمیت فراوانی دارد. این مطالعه را با تأکید بر خوراک، پوشاک و مسکن از یک سو و فرهنگ سیاسی مردم و دولت از سوی دیگر انجام خواهم داد. در پایان مقاله، رابطه بین ساخت قدرت و زندگی روزمره را بحث می کنم تا روایتی جدید را از زندگی روزمره در عصر مغول و تیموریان ارائه کنم.
الگوی دیپلماسی رسانه ای در مراکز روابط عمومی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط عمومی موثر در سازمانها، بین المللی شده است و با توجه دگرگونیهای پیش آمده و پر رنگ شدن عنصرارتباط، دیپلماسی رسانه ای در این روزها اهمیت بسیار یافته است. این رساله تلاش دارد الگوی دیپلماسی رسانه ای جهت استفاده موثر از رسانه ها برای حضور مطلوب سازمانها در عرصه بین المللی طراحی نماید.این مطالعه با روش شناسی کیفی و رویکرد تئوری زمینه ای انجام شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش را بیست و پنج نفراز اساتید ارتباطات، رسانه و روابط عمومی تشکیل می دادند که اطلاعات مورد نیاز پژوهش از طریق انجام مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته جمع آوری گردید. داده های حاصل براساس نسخه کوربین و اشتروس(2008) تحلیل شدند. شیوه دستی و نرم افزار مکس کیودا 10 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.از تحلیل داده ها حدوداً 940 کد سطح اول (کد باز) بدون محاسبه همپوشانی آنها استخراج شد. سپس این کدها براساس تشابها و تفاوتهای موجود با هم مقایسه و 26 زیر طبقه، 11 طبقه فرعی(شامل مفاهیم و زمینه) بدست آمد. نهایتاً 4 طبقه اصلی برای مفهوم یک طبقه اصلی برای زمینه بوجود آمد. متغیر مرکزی این مطالعه "مدیریت سیستمی " و طبقات اصلی آن "فرایند" ، "عوامل تسهیل گر" ، "عوامل بازدارنده" و "دستاورد" و"زمینه" بودند. مجهز کردن مراکز روابط عمومی با دیپلماسی رسانه ای می تواند باعث اعلام موجودیت سازمان در عرصه بین المللی گردد. سازمانها می خواهند در تحولات جهانی اثر گذار بوده و سهمی از بازار جهانی را داشته باشد.
علم به خود و نتایج آن درباره علم باطنی نزد ژاک مریتن و نسبت آن با آراء ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مریتن فیلسوف نوتوماسی، ارکان علم انسان را ابژه و شیء خارجی و سوژه معرفی می کند. او دیدگاه برخی فلاسفه مدرن درباره علم به خود را به نقد گذاشته و قائل است علم عالم به خود نمی تواند مانند آنچه دکارت مطرح می کند، مبنایی برای سایر علوم، یا مانند آراء برخی اگزیستانسیالیست ها، موضوع اصلی فلسفه باشد، بلکه این علم که آن را «سوژه بودگی» می نامد، متأخر از علوم دیگر است و اساساً از طریق ابژه نیست؛ چراکه انسان پس از علم به اشیای دیگر، متوجه می شود که خود فاعل و موضوع تمام ابژه ها است و به همین دلیل جایگاه و کاربرد متفاوتی از سایر معارف بشری دارد؛ ازاین رو، علم سوژه بودگی معادل علم حضوری (علم به خود) در دیدگاه های ابن سینا است و براین اساس می توان گفت وگویی بین او و مریتن در باب «علم به خود» ایجاد کرد تا ضمن معلوم کردن ریشه های سینوی آن، قابلیت آراء ابن سینا در حل مسائل امروزی فلسفی نیز خود را نشان دهد. همچنین مریتن در باب جایگاه و کاربرد این علم، آن را مبنایی برای علوم رمزی و باطنی می داند. او در این موضوع از دیدگاه های توماس فراتر می رود و وارد سنت باطنی متأثر از دیدگاه های اشراقی سینوی می شود.
منطق علیه هستی شناسی در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی امکان سخن گفتن از هستی شناسی نزد ویتگنشتاین متقدم در تراکتاتوس (رساله ی فلسفی- منطقی) می پردازیم. در گام اول، خوانش های مختلف مفسران از بخش اول این کتاب، معروف به بخش جهان بررسی می شود و آراء موافق و مخالف با فرض وجود نگاه هستی شناختی در آن، بیان می شود. در گام بعدی، تلاش می شود با کنار هم قرار دادن گزاره های بخش اول کتاب و تحلیل آنها، فهم دقیق تری از مفهوم جهان و دیگر مقولات هستی شناختی در آن حاصل شود. با بررسی دو مفهوم اصلی کتاب یعنی امور واقع و ابژه ها، این مقاله به این نتیجه می رسد که برداشت های هستی شناختی و رئالیستی از تراکتاتوس به خطا رفته اند و آنچه به عنوان هستی شناسی در بخش اول این کتاب شناخته می شود، در حقیقت بحثی در منطق است. بنابراین آنچه به عنوان جهان در تراکتاتوس از آن سخن گفته می شود فضای منطقی و قلمرو اندیشه است و برخلاف برداشت اولیه جهان بالفعل و انضمامی مورد بحث ویتگنشتاین نیست.
بررسی مفاهیم زیبایی، والایی و هنر زیبا با اتکا به مفهوم سوژه و ابژه از منظر کانت
بحث حاضر، ابتدا به توضیح مختصری از سوژه و ابژه پرداخته و سپس این تعاریف از منظر ایمانوئل کانت تکمیل گردید. کانت نیز نظریات خویش را با مطالعه آثار دکارت اعمال نموده است بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات ممتاز میسازد. این وجه ممیزه، یعنی نفس، که ذات آن اندیشه است، همان است که در کل تفکر عصر جدید به صورتهای مختلف مورد تأمل قرار گرفته است.
مطالعه پروتزسازی گفتمانی : چرا دروغ روایتی پروتزی است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
269 - 286
حوزه های تخصصی:
برای تبیین چگونگی عملکرد دروغ به عنوان پروتز ابتدا به تعریف پروتز و کارکرد آن در حوزه گفتمان می پردازیم. با استفاده از نظریه امبرتو اکو از پروتز و نقش آن در گفتمان، نشان خواهیم داد که دروغ به عنوان یک نظام گفتمانی، ویژگی های مشترکی با پروتز دارد. مسئله این مقاله این است که ببینیم چگونه گفتمان وجه پروتزی می یابد و به دنبال آن دروغ نیز به عنوان یک پروتز سبب خروج گفتمان از مسیر اصلی خود و ایجاد فضایی رخدادی و تخیلی که فراکنشی است، می گردد. با توجه به توضیحات فوق به بررسی این دو فرضیه می پردازیم ؛ گفتمان با استفاده از دروغ سبب تغییر نظام افقی روایت به نظام عمودی گشته و به این ترتیب برنامه کنشی به جریانی فراکنشی تغییر می یابد. این مهم در سه داستان کوتاه زاغ و روباه ، چوپان دروغگو و دختر شیر فروش و کوزه شیر بررسی می گردد. هدف این مقاله بررسی جایگاه پروتز در گفتمان روایی و همچنین تحلیل کارکرد پروتزی دروغ است.
مرگ سوبژه در عصر شبکه های اجتماعی بر اساس مفهوم «واقعیت فرکتال» ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
327 - 344
حوزه های تخصصی:
فلسفه مدرن همواره با دو مفهوم سوبژه و ابژه مواجه بوده و هر فیلسوفی در نظام فلسفی خود به تعریف این مفاهیم پرداخته است. دکارت به عنوان مبدع مفهوم سوبژه در شکل مدرن آن و کانت به عنوان فیلسوفی که سوبژه دکارتی را تعمیق بخشید، توانستند تلقی خود را از این دو مفهوم به مثابه اموری غیرقابل خدشه تثبیت کنند. ژان بودریار متأثر از آن، با بررسی وانموده ها در ادوار گوناگون، پس از بیان سه رده نمادین، تولید و فراواقعیت، به نحو ضمنی به تحلیل مواجهه میان سوبژه و ابژه پرداخته است. او تصویر واقعیت را به مثابه ابژه ای قلمداد می کند که با پیشرفت تکنولوژی، جایگزین واقعیت ابژکتیو می شود و فراواقعیت، این جایگزینی را کتمان می کند. در قرن جاری، استیلای رسانه های تصویری باعث شد، بودریار رده دیگری را با نام فرکتال اضافه کند که محصول فراوانی تکثیر تصویر واقعیت و تهی شدن آن از معنا بوده است. در دهه گذشته و پس از درگذشت بودریار، با روی کار آمدن تکنولوژی جدیدِ گوشی های تلفن همراه و ظهور شبکه های اجتماعی، واقعیت فرکتال، در وضع بسط یافته ای قرار گرفت که معلول تورم بی پایان تصاویر در شبکه های اجتماعی مجازی است و از فرط این تورم، فاصله میان سوبژه و ابژه به کلی از بین رفته، سوبژه معنای خود را از دست داده و شبکه جای هر واقعیتی را پر کرده است. این شرایط را که محصول تورم بی پایان تصاویر در شبکه های اجتماعی است، می توان نظم جدیدی در بسط رده چهارم نظریه بودریار قلمداد کرد و نام واقعیت متورم را برای آن پیشنهاد داد.
دیالکتیک عین و ذهن و این همانی سوژه و ابژه در نظریه و شعر نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عینیت گرایی» از اصلی ترین و مهمترین مفاهیم نظریه شعری نیمایوشیج است. عده ای منظور او را خلق شعرهایی کاملاً عینی دانسته و با ذهنی یافتن بخشی از اشعارش، نظریه و شعر وی را دچار تناقض یافته اند. برخی نیز با نسبت دادن نادرست این مفهوم به دیگر اجزاء نظریه و شعر او، تعریفی متفاوت از این مفهوم به دست داده اند. با دقت در آراء نیما و همچنین در نظر گرفتن سیر تاریخی این مفاهیم در شعرش، درمی یابیم که اساس تفکر و رویکرد نیما «دیالکتیکی» است و وی با توجه به آراء فیلسوفانی نظیر «هگل» و «مارکس»، به این همانی سوژه (ذهن) و ابژه (عین) دست زده و در نهایت بدون آنکه اصل عینیت گرایی مورد نظرش مخدوش شود، از تضاد بین این دو به سود عینیت عبور کرده است؛ به این صورت که خود او نیز به جزوی از آن عینیت تبدیل می شود. به بیان دیگر، آنچه منتقدان را در مواجهه با این مفاهیم به اشتباه انداخته است، درنیافتن این همجواری و تقابل دیالکتیکی بوده است. توجه به ساختار دیالکتیکی مورد نظر نیما، در فهم و تحلیل اشعار وی بسیار راهگشا است و در این مقاله علاوه بر ترسیم دقیق رویکرد او در این زمینه، با نقد چهار شعر وی، پاره ای از اشتباهات منتقدان در مواجهه با شعر او برطرف شده است.
راه حلّی به دشواره ی تسلسل در ابژه در رد وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
1-28
حوزه های تخصصی:
برخی از اشکال هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده اند نزد فیلسوفان مسلمان هنوز ناشناخته است. مثلاً یک نقد هوسرل اشکال تسلسل در ابژه و مطابَق خارجی است: ابژه ← ← «ایده ی ابژه» ← ← «ابژه ی «ایده ی ابژه»» ← ← «ایده ی «ابژه ی «ایده ی ابژه»»» ← ← «ابژه ی «ایده ی «ابژه ی «ایده ی ابژه»»»» ← ⁞ ما می کوشیم به روش عقلی و برپایه ی برخی از مبادی فلسفه ی اسلامی راه حلّی برای این اشکال - که وجود ذهنی را رد می کند - بیابیم. اندیشمندان مسلمان گرچه درست با همین تسلسل روبه رو نبوده اند، با مواردی مانند آن بسیار درگیربوده اند و گفته اند: چنین تسلسل هایی در ذهن اعتبارکننده ی ما پدید می آید و بنابراین با انقطاع اعتبار ذهنی منقطع می شود و از بین می رود. بدین سان، در این جا نیز بر پایه ی آن مبانی خلاصه ی پاسخ این است که: به جز ابژه و مطابَق نخست، بقیه هنگامی پدید می آید که با اعتبار ذهن ما آن امور زنجیروار در ذهن ما پدید آید. پس هرگاه ما اعتبار خود را متوقف سازیم، آن ها نیز متوقف می شوند و تسلسلی پدید نمی آید. در پایان به مناسبت به تسلسل مطابَق در رد نفس الامر بودن عقل فعّال نزد برخی از اندیشمندان مسلمان نیز اشاره ای می کنیم. نشان می دهیم این تسلسل مطابَق نیز نقدی ناکارآمد است.
تحلیل عشق و پیامدهای معرفت شناسانه آن در اندیشه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
51 - 73
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
مکانیسم قدرت و تأثیر آن بر مجازات تابعان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریانِ سیالِ قدرت را از دلِ تمامِ مناسباتِ اجتماعی م یتوان به نظاره نشست و پُربیراه نخواهد بود گَر گفته شود؛ دانش، تابعی از قدرت و انسان، محصولِ قدرت است. سیطره قدرت را در تمام اشکالِ آن و در بسترِ مناسباتِ اجتماعی، م یتوان دریافت و بدیهی است، پرداختِ ذهنی و تکثّرِ کاربردِ اظهاری چنین مفهومِ پُرپیچید های، توسطِ تابعان نیز به سهولت صورت م یگیرد، ولی عیان فارغ از نیاز به بیان است که تابعان، متوجه اسارتِ راستینِ خویش در چنگالِ پر از تحکمِ قدرت نبوده و نیستند. مکانیسمِ قدرت از درونِ نهادهای برساخته و تصنعِ اجتماعِ انسانی به جریان خواهد افتاد. نظامِ قضایی هر کشوری در زمره برجست هترین ارگان هایی است که مسؤولیت اجرای قانونِ برتافته از روابطِ قدرتِ پیش و پساقانونگذاری را برعهده دارد. کیفردهیِ تابعان، نمودگارِ بارزِ اِعمال قدرتِ قانون و یا قدرتِ به نام قانون خواهد بود که نظری تبارشناختی به دعاویِ شهیرِ جهانی، راستیِ سخن را هویدا خواهد ساخت.
تفسیر هایدگر از رأی کانت درباب «وجود» به عنوان «وضع»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
89 - 108
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، سیر پدیدارشناختیِ هایدگر درباره رأی کانت درباب «وجود» مورد مداقه قرار می گیرد. هایدگر معتقد است Realität و Dasein در کانت، ریشه در تمایز مشهور ماهیت و وجود (reality and existence) در سنّت فلسفی دارد؛ اما کانت براساس مبنای فلسفی خود و برخلاف خاستگاهشان درنهایت این دو را به عنوان مقولات قوه شناخت بازتعریف می کند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، فروکاست «وجود» به مقوله در کانت به تفسیر هایدگر دنبال خواهد شد. وجود از مقولات جهت (modality) است. ضمن بررسی این دسته از مقولات در ادامه اهمیت perception به عنوان سازونهاد دریافتِ کثرات شهودِ مکانی و زمانی (ماده معرفت) روشن می شود. بدین ترتیب، در نظرگاه کانت، منِ ادراک نفسانی به همراه مقولاتش تألیف بخش این کثرات شهود است که حاصل آن وضع (position) شیء خواهد بود. برای کانت مقولات محمولات هستی شناسانه ای هستند که در نسبت با مُتعلَق قرار می گیرند و با وحدت بخشی به داده های اولیه موجب پدیدارشدن هستندگان می شوند. درنهایت، این نتیجه حاصل می شود که وجود برای کانت ابژ گی یا برابرایستایی است. به عبارت دیگر، هر آن چیزی که اکنون پیش روی ما است، به عنوان حاصل وحدت کثرات، یعنی به عنوان نتیجه تألیف سوژه ثابت می شود و موجب می شود که شیء یا به معنای عام آن یعنی ابژه در مقابل ما بایستد و این همان معنای وضع ابژه توسط سوژه است.
تحلیل نشانه شناختی عکس ها در وبلاگ های زنانه
در این پژوهش، عکس هایی که زنان در وبلاگ های خود قرار داده اند با بهره گیری از نظریه نشانه شناسی سوسور تحلیل می شوند و نتیجه گرفته می شود که برای این که زنان خود را ابراز کنند و از خود بگویند تنها ابزار کافی نیست بلکه باید گفتار مخصوص به خود را داشته باشند، وگرنه به تریبونی برای مردان تبدیل خواهند شد. از طرف دیگر به نقش زبان در شکل گیری و تقویت انگاره ها و پیش طرح هایی که در مورد زنان و مردان وجود دارد، پرداخته می شود. نتیجه دیگری که این مطالعه به آن دست یافته، این است که تصور زنان از آینده خود مبهم است و زنان از امید و شادابی چندانی در زندگی خود برخوردار نیستند.
خوانش جنسیتی از چهارمین و پنجمین دوره پوسترهای تبلیغاتی انتخابات شورای شهر در سه شهر تهران، شیراز و اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
467 - 490
حوزه های تخصصی:
خوانش جنسیتی از چهارمین و پنجمین دوره پوسترهای تبلیغاتی انتخابات شورای شهر در سه شهر تهران، شیراز و اهواز این مقاله مطالعه ای کیفی و میان رشته ای بر جنبه های جنسیتی هشت پوستر تبلیغاتی کاندیداهای زن و مرد چهارمین و پنجمین دوره انتخابات شورای شهر در تهران، شیراز و اهواز است. هشت پوستر مورد نظر با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند از میان تعداد زیادی پوستر انتخاباتی موجود در سایت های گوناگون اینترنتی انتخاب شده اند و به لحاظ محتوایی و نیز جنبه های فنی عکس مورد تحلیل قرار گرفته اند. این مقاله با به کارگیری نظریه انتقادی برجر و ارتباطات غیرکلامی و با تمرکز بر حالات بدنی، نوع نگاه و طرز پوشش کاندیداهای زن و مرد بحث می کند که چگونه ارزش ها، نگرش ها و باورهای جنسیتی در پوسترهای تبلیغاتی بازنمایی می شود. این پژوهش نشان می دهد درحالی که تأکید بر جذابیت و زیبایی زنان، آنان را ابژه وار در برابر نگاه خیره و قضاوت مردانه قرار داده است، مردان را فاعلیتی قدرتمند و توانمند به تصویر می کشد. در واقع، نحوه بازنمایی زنان و مردان در پوسترهای انتخاباتی، که در این مقاله مورد تحلیل قرار گرفته اند، باورها و کلیشه های جنسیتی پنهانی را آشکار می کنند که تعیین کننده نقش ها و موقعیت اجتماعی دو جنس در شرایط فرهنگی اجتماعی جامعه امروزند.
از نظام نشانه ای تا نظام ابژه ای در شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی در فرایندی تحولی، از نشانه شناسی ابژه محور به نشانه شناسی سوژه محور و سپس به نشانه شناسی پدیدارشناختی گرایش می یابد. حاصل چنین بینشی، شکل گیری رابطه ای مبتنی بر چالش یا تطبیق میان سوژه و ابژه و جهان هستی است. برپایه این، شاهد نوعی تأثیر و تأثّر ابژه ها و سوژه ها هستیم. معنی نیز در اثر درهم آمیختگی سوژه و ابژه به طور سرایتی از یکی به دیگری منتقل می شود. ابژه ها نیز در نقشی بیناابژه ای در تعامل یا چالش با یکدیگر قرار می گیرند و این امر بر عملکرد و رفتار فرهنگی و اجتماعی سوژه های انسانی تأثیر می گذارد و نوع تبادلات آنها را تعیین می کند. درواقع، ابژه بر صدر می نشیند و با وجه مشروعیت بخش و اقتدارگرای خود می تواند به فروپاشی ساحت حضوری سوژه یا بازاستقرار آن منجر شود. مسأله مقاله این است که این فرایند چگونه و مبتنی بر کدام ویژگی ها و گفتمان ها تحقق می یابد. برپایه این، در پژوهشِ حاضر به بررسی این دو پرسش مهم پرداخته می شود که ویژگی ها و بایسته های گذر از نظام نشانه ای به نظام ابژه ای و کارکردهای گفتمانی آن در شازده احتجاب گلشیری چگونه است؟ همچنین جایگاه فرایند معنایی ابژه و نقش آن در وضعیت حضوری سوژه چیست؟ درواقع هدف اصلی این مقاله بررسی سیر تحول از نظام نشانه ای به نظام ابژه ای و استقرار نظام ابژه ای و جایگاه های فرایند معنایی آن است. نتیجه نشان می دهد ابژه ها در فرایند گذر از نشانه تا ابژه شدگی، جایگاه اقتدارگری، پروتزی، مکانی، کنشی، نمودی، طنزگونگی، ارجاعی، فرهنگی، تاریخی و مشروعیت بخشی پیدا می کنند.
کارکرد پدیدارشناسانه عناصر فرمی سینما (با تأکید بر پدیدارشناسی هوسرل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
49 - 60
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در میان مؤلفه های رویکرد پدیدارشناسی، اپوخه عنصری است که وجه روشی این رویکرد را بیش از سایر مؤلفه ها بر دوش می کشد. از طرف دیگر سینما مملو از عناصری فرمی است که می تواند استفاده یا عدم استفاده و یا نحوه استفاده از هر کدام از این عناصر بر نحوه ادراک مخاطب تأثیر بگذارد. پژوهش پیش رو تلاش می کند تا به مواجهه پدیدارشناسانه با ابژه به واسطه سینما و فیلم بپردازد.هدف پژوهش: بررسی امکان تحویل پدیدارشاسانه ابژه خارجی و ابژه زیبایی شناسانه به واسطه سینما و فیلم است.روش پژوهش: پژوهش با روشی تحلیلی در میان مؤلفه های پدیدارشناسی، تنها عنصر روشی آن یعنی اپوخه را برجسته کرده و با روشی توصیفی-تحلیلی، نسبت تمامی عناصر فرمی موجود در یک فیلم را با اپوخه می سنجد.نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که امکان تحویل پدیدارشناسانه ابژه خارجی به واسطه فیلم وجود دارد و به طریق اولی در ابژه های زیباشناختی این امکان محقق است.
ادراک معانی و عوامل معناساز خانه های سنتی دوره قاجار یزد با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره چهارم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۴
6 - 17
حوزه های تخصصی:
خانه اولین مکان در شکل گیری ابعاد وجودی انسان است که می تواند بستر اندیشه و فرهنگ آن جامعه باشد. در این راستا این وجوه هویتی در سیستم معنایی متن های معماری در خانه های سنتی ایران در ورای مشهودات قرار دارد که می توان این معنامندی را از طریق؛ خوانش و ادراک، تعمق و کنکاش در لایه های زیرین و نهفته این خانه ها پیدا کرد.این پژوهش براساس رویکرد نشانه شناسی فرهنگی شکل گرفته است و بر این اساس در تلاش است تا با اتکا بر روش نشانه شناسی فرهنگی به خوانش و ادراک ساختار ابنیه های سنتی بپردازد و با برداشت از مفاهیم نشانه ای به فرهنگ و سنت های مستتر در این خانه ها دست پیدا کند.این پژوهش در تلاش است تا به این سؤالات اصلی پاسخ دهد که در خانه های سنتی یزد معانی چگونه تولید می شوند و چه عواملی به تکوین معنا منجر می شوند؟روش تحقیق در این جستار به صورت توصیفی–تحلیلی است و براساس رویکرد نشانه شناسی فرهنگی از دیدگاه یوری لوتمان و رولان پوسنر تدوین یافته است. در این راستا نخست هم بستگی یا جدایی و تضاد میان نظام های نشانه ای در بافت خانه های سنتی یزد بررسی شده و سپس مروری بر تفاسیر متقدم از آن صورت می گیرد و در ادامه، کوشش شده است دگرگونی نشانه ای آن، با توجه به رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان تبیین شود.نتایج پژوهش نشان می دهد معانی در خانه های سنتی، به صورت مجموعه ای از ورودی ها و حیاط مرکزی تعریف شده اند که به مثابه متن های متعدد و با هم بستگی کلیه شاخصه ها تکرار شده اند و این تشابه در نظام های نشانه ای، در کلیت و اجزا که مبتنی بر رابطه اُبژه و بافتار، وحدت و کثرت، هم ریختی، کرانمندی و تعامل هستند درهم تنیده شده اند و در چارچوب سپهر نشانه ای فضای فرهنگی شهر یزد تکوین یافته است.
نقش روابط عمومی در ابژه علم
منبع:
جامعه شناسی ارتباطات سال ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۳
76-61
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهمی که در برساخت گرایی مطرح شده است ابژه علم است. اینکه به واقع چرا بعضی فرضیه پردازان و دانشمندان در ساحت علم می درخشند و دیدگاه هایشان مطرح می شود و بعضی دیگر هر گز از چهارچوب دانشگاه و کتابخانه خارج نمی شوند. در این مقاله با روش تحقیق ثانویه و مطالعه مروری دیدگاه ها و آثار اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی و روابط عمومی و رسانه خصوصاً در بررسی دیدگاه های روابط عمومی مدرن در برساخت گرایی ابژه علم و مرور رویدادهای تاریخی به مساله پرداخته شده است.آنچه که مسلم است اعتبار علمی یک دانشمند در کنار نیازهای جامعه و دیدگاههای متناسب با این نیازها در جهت پاسخگویی و حل مسایل عمومی مردم بر اساس مقتضیات و شرایط روز جامعه و خواست حاکمیت نقشی اساسی در اثربخشی روابط عمومی و رسانه در برندسازی شخصی یک دانشمند و ابزه دیدگاه هایش ایفا می نماید
نقد روانکاوانه شعر«تطاول پیوستگی» از مجموعه دفتر دوم طاهره صفارزاده بر مبنای رویکرد نقد روانکاوی ژاک لاکان
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
63 - 76
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر،بازخوانی شعر "تطاول پیوستگی"از مجموعه ی "دفتر دوم"طاهره صفارزاده بر مبنای رویکرد نقد روانکاوانه ی لاکانی است.سوال در این پژوهش آنست که آیا شاعر(در مقام سوژه)در این شعر،توانسته است در رابطه با مطلوب تمنا(ابژه ی دیگری بزرگ)در ساحت نمادین،آن را جایگزین مادر(ابژه ی دیگری کوچک)در ساحت خیالی کند و به آن آرامش و برخورداری که در ساحت خیالی در آغوش امن مادر از آن برخوردار بود دست یابد؟و آیا رابطه ی وصل که از آن به تطاول پیوستگی یاد کرد است،سوژه را از سرگردانی در ساحت نمادین نجات داده است؟روش تحقیق حاضر کتابخانه ای و بر مبنای بازخوانی و گردآوری داده های حاصل از آنست.یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که سوژه در رابطه با ابژه ی دیگری بزرگ که از آن به "تطاول" یاد می کند،به آرامش و برخورداری نخستینی که در آغوش مادر از آن برخوردار بود،دست نیافته است.از اینرو در پایان بندی شعر همچنان از به حیرت و سرگردانی خود(در ساحت نمادین)، پس از وصل اشاره کرده است.کلید واژه ها:طاهره صفارزاده _ابژه ی دیگری کوچک_ابژه ی دیگری بزرگ_تمنای لکانی
تحلیل نشانه - معناشناسی تجارب عرفانی بایزید بسطامی تذکره الاولیای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۵ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۸۴)
305 - 335
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تجارب عرفانی بایزید بسطامی در روایت تذکره الاولیای عطار با رویکرد نشانه معناشناختی تحلیل شد تا سازوکار و چگونگی شکل گیری معنا در متن مورد نظر تبیین شود. بایزید در این گفتمان قبل از تولد مورد عنایت و انتخاب حق قرار دارد. سپس در سیر تکوینی، کنش گری است که طی ریاضت ها، عبادت ها، سفرهای آفاقی و همه کنش هایی که در هستی شناسی عارفان اسلامی و عطار به عنوان راوی متن کنش ارزشی محسوب می شود، به مقصود نمی رسد. نتیجه این کنش ها، شوش است؛ ناکامی و نقصان، شکست ها و تنش های عاطفی، نیاز شدید در مقابل بی نیازی و استغنای مطلق حق، سرانجام او را به انحلال فردیت، عبور از مرزهای خود و یگانگی با هستی و خداوند می رساند. هرچه خواست قوی تر و شدیدتر است، ناکامی حاصل از نتوانستن شدیدتر و تنش عاطفی معناسازتر است. معنایی که سرشار از عاطفه، ادراک و حضور است. احساس و ادراک گفته پرداز، گاه با پدیده ای بیرونی و گاه با رویارویی با عالم درون، به ظهور معنا منجر می شود. برخی از تجارب بیرونی حاصل انطباق، انعکاس و برخی تجارب درونی حاصل انجذاب، هم حضوری و یگانگی است. ذکر بایزید و معراج او، آینه تمام نمای همه آن چیزی است که عرفان پژوهان، آن را تجربه عرفانی می نامند. رخدادی غیرمنتظره، انفعالی که طغیان معنا و پرشوری زبان را به همراه دارد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. رویکرد نظری پژوهش بر مبانی نظری دانش نشانه معناشناختی در تحلیل تجربیات عرفانی استوار است. گستره پژوهش شامل بازخوانی و تأمل در تجارب عرفانی بایزید بسطامی در روایت تذکره الاولیای عطار است که می کوشد در گفتمانی عاطفی، میان نظام کنشی، تنشی و شوشی، شکل گیری معنا را، واکاوی کند.