بررسی تحلیلی جایگاه بلاش بن فیروز در شاهنامه و تاریخ های دوره اسلامی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
یکی از بخش های چالش برانگیز شاهنامه، قسمت تاریخی آن است که آیا می تواند در مطالعات تاریخی مطمح نظر واقع شود یا افسانه هایی سراپا بشولیده و پریشان است که از آن، طرفی برنمی توان بست. در این جستار، با مطالعه موردی شخصیّت بلاش و میزان همگونی روایت شاهنامه با تاریخ های دوره اسلامی، روشن شد که بخش تاریخی شاهنامه نیز می تواند به عنوان منبعی موثق در کنار دیگر منابع تاریخی لحاظ شود؛ چنانکه جانشینی بلاش در غیاب فیروز، انتقال سلطنت از بلاش به قباد، جایگاه والای سوخرا در دوران پادشاهی بلاش، درخواست آشتی خوشنواز در عهد بلاش، چهار سال پادشاهی بلاش و مردم داری او هم در شاهنامه و هم در منابع تاریخی آمده است و هم سویی قابل توجّهی بین شاهنامه و تواریخ عهد اسلامی دیده می شود. در عین حال، همان طور که خود منابع تاریخی نیز در بسیاری از موارد اختلاف نظر دارند، در مواردی از قبیل چگونگی مواجهه قباد با سلطنت برادر کوچکترش، بلاش، چگونگی انتقال مسند قدرت از بلاش به قباد، چگونگی رویارویی سوفرا با خوشنواز و رهاندن قباد و ساخته شدن چند شهر به دست بلاش، بین شاهنامه و متون تاریخی ناهمگونی هایی دیده می شود. بنیادی ترین ناهمگونی این است که بر خلاف روایت شاهنامه که به موجب آن، بدون هیچ تنشی، سلطنت از بلاش به قباد می رسد، در بیشتر متون تاریخی، قباد با توسل به پادشاه هیاطله، در پی برکناری بلاش برمی آید، در حالی که این ماجرا در شاهنامه مربوط به بعد از خلع قباد از سلطنت است که برای برکناری برادرش جاماسپ به هیاطله می گرود و نه مربوط به بلاش.An Analysis of the position of Balash in Shahnameh and the Islamic Historical texts
One of the most challenging parts of Shahnameh, is historical part,whether it can be considered in historical studies or completely outdated legends that cannot be trusted in historical studies. In this essay, with a case study of Balash and the degree of convergence of the narrative of Shahnameh with the Islamic sources, it became clear that the historical part of Shahnameh can also be regarded as a reliable source along with other historical sources; As succession Balash in the absence of Firouz, the transfer of monarchy from Balash to Ghobad, the supreme position of Sukhra during the reign of Balash, the reconciliation request of Khoshnavaz in Balash period, the four years of the kingdom of Balash and his justice and tolerance,has narrated in both Shahnameh and historical sources, and an interesting Similarity between Shahnameh and the historical Islamic texts is seen. but as historical sources themselves disagree in many cases, the confrontation of Ghobad with the reign of his younger brother, the way of transferring the power from Balash to Ghobad, the confrontation Sufra with Khoshnavaz and the built Several cities by Balash, in Shahnameh and historical texts, there are seen some heterogeneity. But the most fundamental difference is that, contrary to Shahnameh, which, without any tension, monarchy transfer from Balash to Ghbad, in most of the historical texts, Ghobad resorts to Khoshnavaz to overthrow Balash, while this adventure in Shahnameh follows after the reign of Ghobad to removal his brother Gamasp, not Balash.