مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۸۱.
۳۸۲.
۳۸۳.
۳۸۴.
۳۸۵.
۳۸۶.
۳۸۷.
۳۸۸.
۳۸۹.
۳۹۰.
۳۹۱.
۳۹۲.
۳۹۳.
۳۹۴.
۳۹۵.
۳۹۶.
۳۹۷.
۳۹۸.
۳۹۹.
۴۰۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
یادداشت های شاهنامهیکی از کامل ترین و جامع ترین شرح های شاهنامهاست. جلال خالقی مطلق در این اثر به طور ستوده اطلاعات بایسته ای را ارائه کرده است. این اطلاعات عبارت اند از: گزارش ابیات، توضیح واژه ها، اشاره به ریشه شناسی برخی کلمات، سبب اصالت برخی گزینش ها، بررسی پی درپی بودن ابیات، اشاره به نکات دستوری و جنبه های بلاغی و زیبایی شناختی، توضیح ژرف ساخت های اسطوره ای- آیینی برخی از ابیات. در این جستار پس از واکاوی ابیاتی از شاهنامةویراستة خالقی مطلق و مراجعه به یادداشت های شاهنامهو منابع مرتبط دیگر روشن شد برخی از این نارسایی ها برخاسته از بی توجهی به بافت متن است؛ در نمونه هایی نیز ضبط نادرست یا مغشوش یک واژه یا عبارت به نارسایی و ابهام در بیت می انجامد. گفتنی است گاهی دیدگاه خالقی مطلق دربارة یک بیت درست است؛ اما ساختار بیت به شکلی است که امکان خوانش های دیگر نیز برای خواننده وجود دارد.
بررسی چند روایت از نبرد ایرانیان با دیوهای مازندران در متون پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از داستان های مشهور شاهنامهرفتن رستم به مازندران برای رهایی کاووس و سپاهیانش است که با کشته شدن دیو سپید، رهایی کاووس از بند او و واگذاری مازندران به اولاد پایان می یابد. این داستان، که به «هفت خان رستم» نیز اشتهار دارد، نفوذ بسیاری در شماری از منظومه های پهلوانی، طومارهای نقالی و روایت های شفاهی/مردمی شاهنامهداشته است. اثرپذیری این دسته آثار از روایت نبرد رستم با دیوان مازندران به دوگونه است: نخست، در بسیاری از این متون، روایات گوناگونی از رفتن رستم به مازندران و نبرد او با دیو سپید آمده یا اشاره های بسیاری بدان شده است. دوم، در برخی متون حماسی ایران، خواه منظوم و خواه منثور، شماری دیوان و پتیارگان از نژاد دیو سپید حضور دارند که هریک از آنها، پس از آگاهی از نژاد خود و چگونگی کشته شدن آن دیو، به کین خواهی از رستم یا یکی از پهلوانان خاندان او می پردازند، اما در همه این داستان ها ناکام می مانند و در نبرد با پهلوان کشته می شوند. اگرچه این دسته روایات در بیشتر متون منثور عامیانه ایران به اختصار آمده است، اما در شماری از متون، مانند شبرنگ نامه، شهریارنامهو برزونامه جدیدبا تفصیل بیشتری بیان شده است. در این مقاله، نخست به بررسی این دسته روایات در متون منظوم پهلوانی پس از شاهنامهمی پردازیم. سپس، مضامین مشترک این داستان ها یا موارد اختلاف آنها را با روایت شاهنامهبررسی می کنیم.
سنجش روایت تاریخی شاهنامه فردوسی با تاریخ های سده های نخستین اسلامی در آغاز پادشاهی شیرویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه افزون بر ارزش های ادبی و اسطوره ای، از مهمترینِ منابع تاریخ ایران باستان به ویژه در تاریخ ساسانیان است. فردوسی با امانت داری، روایات دوره ساسانی را همراه با جزییات رخدادهای تاریخی به نظم کشیده است. روایت شاهنامه از پادشاهی شیرویه و مرگ خسروپرویز و بیان زمینه های فروپاشی، بسیار مهم است و منابع منثورِ عربی فارسی نیز به آن پرداخته اند. در این پژوهش داده ها و جزییات تاریخیِ این منابع با روایت تاریخی شاهنامه و گزارش آن سنجش و تحلیل شده و همچنین تفاوت ها و همانندی های آنها آشکار گشته است. فردوسی در این بخش، یکسره به منبعِ خود وفادار بوده و با وجود محدویت های وزن، زبانِ منظوم و نیز چارچوب روایی/داستانی، امانت دارانه و دقیق جزییات را به نظم کشیده است. او ریختِ نام ها و نام جای ها را با زبان معیارِ روزگارِ خود آورده و از این رو به خدای نامه نزدیک تراند. نیز نگاه موجود در خدای نامه با یک میانجی به شاهنامه راه یافته و از نگرش-های غیرایرانی و خلافت محور پیراسته است. بسیاری از داده های دیگر منابع در شاهنامه نیز وجود دارد و برخی داده ها را تنها فردوسی گزارش کرده است. این پژوهش می تواند جایگاه شاهنامه در منابع تاریخی برای ساسانی پژوهی را معتبرتر و برجسته تر سازد و برای دیگر پژوهش ها در این حوزه سودمند بیافتد.
سخن گوی مردِ شاهنامه و پیشینه ی مانوی زروانی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سخن گویی» صفتی است که فردوسی در شاهنامه (به جز مواردی که آن را درباره ی انسانِ زیاده گو به کار می برد) به کسانی ناشناخته می دهد و آن را با ویژگی های نیکِ دیگر چون بیدارمغز، بینادل، روشن دل و ... همراه می کند. تصویری که فردوسی از سخن گوی مردِ شاهنامه ارائه می دهد، تصویری است از انسانی ناشناخته؛ امّا کامل. وجود مردی مینوگوهر و ناشناخته در ادبیاتِ مانوی زروانی پیشینه دارد. می توان بر آن شد که بارِ معنایی واژه ی ترکیبی سخن گوی را در معنایِ انسان کامل، واژه ی wāxš (روح) از ریشه ی vak- (سخن گفتن) می کشیده است؛ چنان که در متنی مانوی به فارسی میانه، انسانی مینوگوهر با واژه ی wāxš و به ریختی ناآشکار و روح وار نشان داده می شود که صرفاً سخن او قابل شنیدن است. در متن زروانی دادستان مینوی خرد نیز شخصیّت «مینوی خرد» ک ه با «دانا» سخن می گوید و راه را ب دو می نماید، مبهم و روح وار است. با توجّه بدین پیشینه که از سنجشِ متن (M 2/I) مانوی و متن پهلویِ زروان گرای مینوی خرد و وزیدگی های زادسپرم برمی آید، شای د بتوان مقصود از سخن گوی را در شاهنامه، متأثّر از اندیشه های مانوی زروانی که بسیار به هم نزدیک است، انسانی مینوگوهر و کمال یافته دانست که هیأتی ناشناخته دارد؛ امّا راه نماینده ی دیگران است.
بررسی تطبیقی نقش اسطوره ای «آب» در داستان کوراوغلو با شاهنامة فردوسی و روایات شفاهی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساطیر و حماسه ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند، از این رو برای شناخت آثار حماسی باید عناصر اسطوره ای را نیک شناخت. یکی از این عناصر اسطوره ای که رمز هستی است و با اساطیر آفرینش، پیوندی ناگسستنی دارد، اسطورة «آب» است. این عنصر که به عنوان یکی از عناصر متضاد چهارگانة جهان مادی در نزد اکثر ملل، مظهر جاودانگی و تداوم حیات است، دارای نقش اسطوره ای گشته است. در داستان کوراوغلو نقش اسطوره ای آب در کنار کوه وآتش برجسته است. اسبان اسطورهای برآمده از آب، گذر از آب، قوشابولاغ که قهرمان داستان را فره مند می کند و او را قدرت بازو، نعرة پهلوانی و هنر خنیاگری می بخشد با آب حیات ارتباط دارد، اگرچه نمود دیگر آب حیات را در آخر داستان می بینیم که کوراوغلو با خوردن آن به چهل تنان می پیوندد. نقش مشترک آب در داستان کوراوغلو و شاهنامه فردوسی و روایت های شفاهی آن حماسی ملی ملت های ترک زبان، نشان از ارتباط تنگاتنگ و ظریف فرهنگ ها با یکدیگر دارند. این مقاله به مقایسة اسطورة آب در داستان حماسی کوراوغلو و شاهنامه فردوسی و روایت های شفاهی می پردازد.
تحلیل اسطورة سیمرغ در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال هشتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
105-130
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از پرندگان اساطیری است که در متون دینی زرتشتیان و سپس در حماسه های ایرانی حضور دارد. در میان متون حماسی، سیمرغ در شاهنامه کارکردی فعالتر و پررنگتر دارد و اساساً پرداخت بیشتری دربارة آن صورت گرفته است. در مقالة حاضر سعی بر آن شده است که به بازتاب ویژگی های اساطیری سیمرغ در شاهنامة فردوسی پرداخته شود. این مهم نیز با مطالعه در متون دینی زرتشتی، مانند اوستا، وندیداد، گزیده های زادسپرم و ترسیم سیمای سیمرغ و تطبیق آن با شاهنامه محقق شده است. در شاهنامه سیمرغ دارای دو چهرة کلی اهورایی و اهریمنی است. جنبة اهورایی سیمرغ نیز شامل کارکردهای درمانگری، توتمیستی و حمایت کنندگی و خبرآوری است. جنبة اهریمنی که در میان متون حماسی انحصاراً در شاهنامه از آن یادشده، در واقع نوعی از صورت تحول یافتة کارکرد توتمیستی این پرنده یا شکل تغییریافته ای از دوگانگی رفتاری و شخصیتی او است.
نشانه های اساطیری گیو در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد زیادی در شاهنامه و متون دوره میانه وجود دارد که نشان می دهد گیو، پهلوان بزرگ شاهنامه سرشتی ایزدینه دارد و ریشه های او به عصر کهن هندوایرانی باز می گردد. ویو، ایزد باد، از خدایان ارتشتار هندوایرانی است که در فرهنگ ایرانی دو پاره شد و پاره نیک آن وایِ وه نام گرفت. در برخی از داستان های شاهنامه که گیو در آنها نقش اصلی دارد مانند آوردن کیخسرو از توران به ایران، تسخیر دژ بهمن و نبرد کاس رود نشان می دهد که این شباهت ها فراتر از یک رابطه تصادفی است و ریشه در سرشت یگانه ویو و گیو دارد. در این داستان ها، پارة دیگر ویو، وای بد به صورت بادهای سرد و مرگزا، اهریمن و افراسیاب در برابر گیو قرار می گیرد. همچنین، قوانین حاکم بر تحولات واجی نشان می دهد که واژة ویو در گذر زمان می تواند به واژه گیو دگرگون شود که خود تأییدی بر فرض این پژوهش است.
بن مایه های کهن اسطوره ضحاک در ایران بر اساس نقوش روی مهر دوره عیلامی(هزاره سوم قبل از میلاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال چهاردهم بهمن ۱۳۹۶ شماره ۵۶
43 - 56
حوزه های تخصصی:
هنر ایران از دیر باز متضمن نقش های ترکیبی فراوان از موجودات تخیلی بوده که در عین زیبایی به پشتوانه باورهای عمیقی شکل گرفته و بیان کننده اعتقادات آیینی، داستان ها و اساطیر ایرانی بوده اند. درطی قرن ها نه تنها خود نقش مایه بلکه بخش عمده ای از باورهای مؤثر در شکل گیری آن نقش مایه به این ترتیب دچار تغییرات متعددی شده است. شاهنامه فردوسی به عنوان مخزن بخش عمده ای از اساطیر ایران از اهمیت به سزایی برخوردار است. این نکته که داستان های شاهنامه بر اساس متون کهن شکل گرفته اند تقریباً مورد قبول اغلب محققان است. یکی از داستان های بسیار تأثیرگذار شاهنامه داستان ضحاک یا انسان ماردوش است. بر اساس مدارک موجود انسان ماردوش موجودی است که از گذشته های دور در باورهای مردم ایران شکل گرفته و نمونه های آن را می توان بر روی سه مهر به دست آمده از شوش، تپه یحیی و تپه شهداد مشاهده کرد. این نقش مایه که توسط باستان شناسان در حدود 2200-2400 قبل از میلاد تاریخ گذاری شده است در دو منطقه ایران و بین النهرین دارای نقاط اشتراک فراوانی بوده است. تحقیق حاضر با استفاده از روش مطالعه اسنادی انجام شده است و با بررسی نقش کهن انسان ماردوش روی این سه مهر به بررسی ارتباط آنها با داستان ضحاک در شاهنامه می پردازد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که گونه هایی از داستان انسان ماردوش در دوران کهن رایج بوده و در طول زمان با اساطیر دیگر تلفیق شده به داستان ضحاک ماردوش در شاهنامه تبدیل شده است. می توان نشانه هایی از خدایان جهان مردگان در بین النهرین و همچنین اینشوشیناک، خدای عیلامی را در شخصیت انسان ماردوش پیدا کرد. ضحاک نیز با روایت دگرگون شده ای برخی این نشانه های کهن را با خود دارد : همچون خشم و خرابی، بدعهدی و فرمانروای مردگان بودن را.
تبیین مضامین گونة مقاومت در چارچوب علل اربعة ارسطویی با محوریت شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
173-196
حوزه های تخصصی:
گونة مقاومت، یکی از گونه هایی است که به شکل تئوری در عصر جدید مورد بحث و بررسی قرارگرفته است، اما این به معنای به وجود آمدن آثاری از این دست در عصر جدید و نبودِ نمونه های کلاسیک آن نیست. در ادبیات کلاسیک ما، به خاطر شرایط اقلیمی ایرانشهر نمونه های بسیاری از این گونه با مضامین گوناگون، به شکل ملی _ میهنی و نمونه های دیگر از این گونه، وجود ماهوی داشته است. بهترین مدعای ما در این زمینه شاهنامه است که تار و پود آن در لایه های زیرین و رویین آگنده است از مضمون های دعوت به پایداری است و جالب اینکه این مضامین تاریخ مصرف ندارند و به شکل موازی در تمامی اعصار قابل دریافت و استفاده و بارگذاری اند. ما نیز در این وجیزه با کمک علل اربعة ارسطویی و تحلیل لایه های شعر، این گونه را در بوتة تحلیل و بررسی قرار داده ایم و سعی در تبیین و اثبات مضامین مقاومتی شاهنامه که آن هم در لایه های متنوع و با کارکردهای متفاوت پیچیده شده است، داریم تا نهایتاً به این نتیجه برسیم که مقاومت ایران و ایرانی مسئله ای به قدمت این مرز و بوم است.
ماه هاماوران یا شاه هاماوران؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در داستان رستم و اسفندیار کتایون برای این که مانعِ رفتنِ پسرش اسفندیار به سیستان و رویارویی با رستم بشود خدمات و پهلوانی های رستم را یادآوری می کند و از جمله می گوید: «همان ماه هاماوران را بکشت/نیارست گفتن کس او را درشت» در این بیت منظور از ترکیب «ماه هاماوران» سودابه است و با این که فقط در یک نسخه (لندن/ بریتانیا 675 ه.ق) آمده در همه چاپ های معتبر و نیمه معتبرِ شاهنامه انتخاب شده است، امّا نگاشته بیش ترِ دست نویس ها، «ش اه هاماوران» است ک ه فق ط در بعضی چاپ های سنگی و کم اعتبارترِ شاهنامه دیده می شود. چون در گزارش نبرد هاماوران در شاهنامه ، شاه هاماوران از رستم زنهار می خواهد و به دست او کشته نمی شود مصحّحان، وجهِ «شاه هاماوران» را نادرست انگاشته و رها کرده اند، در حالی که بررسیِ منابعِ متعدّدِ فارسی و عربی نشان می دهد که از داستان جنگ هاماوران چند روایت (حدّاقل سه گزارش) مختلف وجود دارد که در بعضی از آن ه ا شاه ه ام اوران زنده می ماند و در برخی دیگر به دست رستم کشته می شود. مأخذِ اشاره بیتِ مذکور دسته دوم از روایاتِ مربوط به عاقبت کار پادشاه هاماوران و مستند بر مآخذ اصیل و حتّا کهن تر از شاهنامه است که اتّفاقاً در بیتی دیگر از داستان رستم و اسفندیار هم بازتاب یافته است. بر این اساس ضبط «شاه هاماوران» که بِظاهر نادرست می نماید به لحاظِ داستانی معتبر است و از نظر ضوابط تصحیح متن نیز به دلیلِ استناد بر اکثر نسخ و دشوارتر بودن نسبت به وجه «ماه هاماوران» باید در متنِ نهاییِ شاهنامه بیاید.
حماسه ایرانی و کتاب غولان مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار به بررسیِ پیوند میانِ سنّتِ حماسیِ کهنِ ایرانی و کتاب ِ غولانِ مانی پرداخته ام: روایتِ حماسی اسطوره ای و داستان هایِ پُرآوازه گذشته درباره سرچشمه جهان و انسان، تا اندازه ای در اسطوره مانی و مبلّغانِ مانوی گنجانده شده و با سنّت هایِ اسطوره ای و در پیوند با کتابِ مقدّس درباره غولان و طوفان برآمیخته است. مانیْ اسطوره هایِ ایرانی را دگرگون کرده است تا با روایتِ خویش از پیدایشِ گیتی هم آهنگی یابد. همه قطعه هایِ ادبیِ بازمانده از مانی که دربردارنده اشاره هایی به سنّتِ حماسیِ ایران است، برایِ آسانیِ کار در این جا گرد آمده است.
بررسی بازتاب اعتقاد به استویهاد یا دیو مرگ در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوها و مخلوقات اهریمنی بخشی جدایی ناپذیر از اساطیر و باورهای ایرانیان باستان را تشکیل می دهند، در واقع پیشینیان ما برای هر کدام از رذیلت ها و پدیده های شر، قائل به دیوی خاص بودند و آشکار شدن هریک از این عناصر شرور و ویران گر را به آن دیوها نسبت می دادند. از جمله پدیده هایی که ایرانیان برای آن دیوی خاص قائل بودند، پدیده مرگ است؛ پدیده ای که آن را به استویهاد یا دیو مرگ منسوب می کردند. این باور هرچند پس از ورود اسلام در نزد ایرانیان کم رنگ گردید، اما بازتاب آن را می توان در برخی از آثار از جمله شاهنامه بخوبی مشاهده کرد؛ آن گونه که برخی از تصاویر و استعاره هایی که فردوسی در شاهنامه برای مفهوم مرگ بکار برده است، تأثیر بسیار او را در این مسأله آشکار می کند. بر همین اساس در این پژوهش قصد داریم تا با مطابقت تصاویر مربوط به مرگ در شاهنامه با آن چه در مورد استویهاد یا دیو مرگ آمده است، بازتاب این اسطوره و این باور را که در قبل از اسلام در دین زرتشتی وجود داشته است، نشان دهیم و به اثبات این نکته بپردازیم که فردوسی در خلق این تصاویر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر باور به این دیو قرار داشته است.
تیر گز و آب رز در داستان رستم و اسفندیار
حوزه های تخصصی:
در داستان نبرد رستم و اسفندیار، دو ترکیب «تیر گز» و «آب رز»، پرسش ها و پاسخ های بسیاری را پدید آورده است. محققان تقریباً از چند منظر به این داستان و عناصر آن نگریسته و تحلیل هایی ارائه نموده اند. در این مقاله کوشیده شده تا با نقد آن نظرات، اولاً تأکید شود که تأویل ساختارگرایی از عناصر این داستان بر مبنای تقابل دینی یا سنت و تجدد، تفسیری پذیرفتنی است؛ ثانیاً برای این داستان و عناصر آن می توان تحلیل نمادین هم ارائه داد و در آن صورت، این دو ترکیب، معانی نمادین گوناگونی را برمی تابند؛ ثالثاً تأویل واقع گرایی از این عناصر نیز با توجه به مستندات دو کتاب «عجایب المخلوقات» و «زراتشت نامه» امکان پذیر است که در آن صورت، «تیر گز» و «آب رز» هر دو در معنای واقعی هستند و به دلیل قدمت و تقدس در تیر کشندة اسفندیار به کار رفته اند.
چشم اندازهای حکمی «آفرینش عالم» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معم و مفهوم پیچیده خلقت در جی جی زندگی و تفکر و تخیل بشر قبل مشهده ست. هنر و دبیت، بستری منسب بری بزتب و به نمود درمدن چنین مسیله شگفتی ست. حکیم بولقسم فردوسی، شعری ست که در دوره وج شکوفیی تمدن سلمی و شکل گیری مکتب کلمی شعری و معتزله و شیعه چشم به جهن گشود و کخ نظم خود ر ب خرد و ندیشیدن دربره خد، نسن و هستی پی فکند. مقله حضر ب ورسی صول و چرچوب حکمی و فلسفی مهمی (همچون: غز خلقت، حدوث ی قدم جهن هستی، مده ولیه فرینش و مرتب فرینش) که دربره فرینش علم در عصر فردوسی وجود دشته ست، بخش «گفتر ندر فرینش علم» شهنمه ر تحلیل می کند ت روشن شود ی تفکرت ریج عصر فردوسی در بین و دربره فرینش علم بزتب دشته ست ی نه. مشهده خوهد شد که تفکرت حکمی و فلسفی یرنین بستن و فیلسوفن سلمی چنن ب یکدیگر همنشین شده ند که نمی تون فردوسی ر در قلمرو گفتمن ی ندیشه ی خص محصور کرد؛ بلکه و نمینده تفکرت حکیمنه «سلم یرنی» در روزگر خویش ست.
بررسی دلایل همبافتی زمان و مکان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان به عنوان یک پدیده، از دغدغه های همیشگی ذهن بشر بوده است. در همه جنبه های حیات بشری، نمودی از زمان را می توان مشاهده کرد؛ از جمله در حماسه ها جلوه های متنوعی از زمان قابل مشاهده است. حماسه هایی چون شاهنامه به دلیل دربرداشتن ابعاد مختلف از جمله ابعاد اسطوره ای، تاریخی، طبیعی و فلسفی نمودگاه جلوه های مختلفی از زمان است. مطالعه مفهوم زمان در شاهنامه به عنوان اثری که مشحون از تاریخ و باورهای متنوع ملت متمدن و باسابقه ایران است، می تواند بخشی از روند باوری و تحولات و تنوع مفهوم زمان را نشان دهد. از جمله نکات قابل تأمل درباره مفهوم زمان در شاهنامه فردوسی، کاربرد فراوان آن با واژه مکان است که اگر این هم بافتی را اتفاقی ندانیم و قصد توجیه آن را با آرایه های ادبی نداشته باشیم، می تواند پرسش های اساسی و مهمی را برانگیزد. برای یافتن این دلایل هم بافتی زمان با مکان در شاهنامه، ابتدا به روش تحلیل متن، انواع زمان در شاهنامه مورد تأمل قرار گرفته و پس از بررسی های دقیق مشاهده می شود که زمان در شاهنامه به چهار نوع «نجومی، اسطوره ای، فلسفی و تاریخی» تقسیم گردیده و در نهایت با روش تحلیل بافت مشخص می شود که زمان در مفهوم فلسفی خویش با مکان دارای مفهومی مشترک و یگانه است که همین امر سبب هم بافتی این دو واژه شده است.
جایگاه، هدف و شیوه بیان داستان (مثل) در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه ویژه مثل در فرهنگ ایرانی سبب توجه شاعران و نویسندگان بسیاری به این عنصر بلاغی شده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز همچون دیگر شاعران با آگاهی از قدرت اقناعی نهفته در مثل، در نامورنامه خویش به مناسبت های گوناگون به داستان زنی (بیان مثل) روی می کند؛ اما مقام و موقع داستان زنی های وی خاص است. در تحقیق حاضر کوشش شده است تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نشان داده شود که فردوسی غالباً هنگام ناسازگاری و ناهم سویی آشکار یا پنهان حوادث داستان، قول، فعل یا رأی شخصیت ها با رأی گوینده مثل از این شگرد بلاغی بهره گرفته و ظهور مثل بیشتر برای این است که سخنی، رویدادی، ماجرایی، تصمیمی، شرایطی یا نظر، باور و شیوه رفتاری تغییر یابد، و گوینده آن چنین تشخیص می دهد که اگر صلاح دید وی در قالب مثل که حاصل خرد جمعی پیشینیان است بیان شود، تأثیر بیشتری خواهد داشت. فرزانه توس همچنین از نقل این امثال اهداف گوناگونی نظیر تنبیه و تحذیر، بزرگداشت، خوارداشت و ... را دنبال می کند. مقاله حاضر با بررسی تک تک داستان زنی ها در شاهنامه فردوسی نتایج یادشده را به دست داده است؛ نتایجی که کمترین سابقه ای در حوزه پژوهش های بلاغی شاهنامه ندارد و می تواند در شناسایی هرچه بیشتر هنر این شاعر بلندآوازه و سبک شاعری او مؤثر واقع شود.
شقاوت و شکنجه در اساطیر و حماسه های ایرانی (با تکیه بر شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکنجه از قدیمی ترین پدیده های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر است. تاریخ ملل مملو از اعمال شنیع و ننگین انسان ها است که غالباً به مرگ دردناک همنوع می انجامیده؛ شقاوت ها یی همچون مثله کردن، سوزانیدن، پوست بازکردن، شکنجه نه مرگ، و جز آنها. شگفت آور است دانستن اینکه دین ورزان نیز گاه در همسویی با ارباب قدرت، مهر تأیید بر چنین رفتارهایی می نهاده اند. نویسنده این جستار بر آن است تا با روشی توصیفی تحلیلی ضمن اشاره ای گذرا به چند و چون شکنجه در ایران باستان، آن را در برخی آثار حماسی فارسی به ویژه شاهنامه بررسی کند. یافته ها نشان می دهد که به گواهی شاهنامه ، در ایران پیش از اسلام، انواع شکنجه به انگیزه های مختلف اعمال می شده و فردوسی با تمام دلبستگی به فرهنگ ایران، از بیان این نقاط تاریک تاریخ ایران فروگذار نکرده است. دیگر آنکه سخت ترین شکنجه ها در پی اتحاد قدرت مندان و دین ورزان، برای سرکوب مخالفان و دست یابی به مشروعیت و قدرت بیشتر، اعمال می شده است.
نقش اسطوره باروری در شکل گیری تراژدی پسرکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مضامین درخور تأمل در جهان اسطوره و حماسه، پسرکشی است. شاهنامه فردوسی و برخی از داستان های حماسی اسطوره ای از آثاری محسوب می شوند که صورت مفصل این آیین شرقی را دست مایه برخی از داستان های مشهور خود کرده اند. در داستان رستم و سهراب، سیاوش و به نوعی در داستان رستم و اسفندیار، شاهد مرگ فرزند به دست پدر هستیم. در این جستار عاملی مطرح شده که می تواند عامل اصلی شکل گیری تراژدی در این داستان ها فرض شود. بر اساس اسطوره های باروری و آفرینش، رسالت اصلی والدین تداوم و بقای نسل است؛ با کشته شدن پسر به دست پدر، حلقه اصلی تداوم نسل به دست پدر از بین می رود و سبب می شود که پدر نتواند رسالت اصلی خود، یعنی پرورش فرزند را به انجام برساند. این واقعه داستان را در حد تراژدی اعتلا می بخشد حال آنکه در روایات پدر کشی، لفظ تراژدی کمتر به کار برده شده زیرا پدر، تکلیف اسطوره ای خود را به پایان رسانده است و مرگ او از دیدگاه اسطوره ای چندان مورد اعتنا نیست. این مقالله با روش تحلیلی استنادی ساختارهای مشترکی را که سبب وقوع تراژدی پسرکشی شده با اسطوره باروری پیوند داده و آن را به عنوان مهم ترین عامل شکل گیری تراژدی در این داستان ها معرفی می کند.
نقاب های سودمند و زیان بار در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی نقاب یا پرسونا در نظریه یونگ، صورتکی است که هر فرد در ارتباط با انتظارها و معیارهای اجتماعی، فرهنگی، سنتی و نیز برای پاسخ گویی به احتیاج های کهن الگویی درون خود، از ان بهره می گیرد. درواقع پرسونا نقشی است که اجتماع، انجام ان را از فرد انتظار دارد و به طورکلی هدف ان، تاثیرگذاری بر دیگران و پوشاندن طبیعت و ماهیت واقعی درونی شخص است. پرسونا در برابر شخصیت خصوصی فرد قرار دارد و درواقع شخصیت یا شخصیت های اجتماعی اوست که فرد به طور ناخوداگاه به جهان عرضه می کند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است و در ان کهن الگوی پرسونا در گفت وگوها و رفتارهای شخصیت های داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی بررسی می شود. در این مقاله نشان داده شده است که سیاوش و کاووس به سبب برخورداری از فره ایزدی، در گفت وگوها یا رفتارهای خود، نقاب زیان بار بر چهره نمی زنند. بیشترین گفت وگو و برخوردی که با استفاده از کهن الگوی پرسونا در داستان سیاوش امده، برای دو چهره بدنهاد این داستان، یعنی سوداوه و کرسیوز است و همه پرسوناهای انان از نوع زیان بار است.
بررسی جنبه های پیوند سیاوش با آیین مهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاوش دربردارنده بن مایه هایی از اسطوره های کهن است و به همین سبب سیاوش، شخصیتی اسطوره ای ایینی به شمار می رود. برای بررسی جنبه های مختلف از داستان سیاوش، شناخت ایین های کهن بایسته است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، سیاوش را در متون کهن و شاهنامه بررسی می کند. در این مقاله، برخلاف نظریه های پژوهشگران پیشین، چنین دریافت شد که سیاوش دربردارنده نشانه هایی از ایین میتراییسم است. این نشانه ها از اشتراک های ایین مهر و زوران نیستند؛ بلکه از بخش های متمایزکننده انهاست؛ نشانه هایی که همگی گرداگرد محور اعتقاد به عمل و خرد قرار دارد. جنبه هایی از دین بر نقش فرد دین دار در جایگاه صاحب خرد و اختیار تاکید دارد و ان جنبه ها نیز سیاوش را در انجام دین یاری و میهن یاری که وظیفه های اصلی صاحب فره است، به خوبی نشان می دهد؛ همچنین او را به سبب فره اش به ایین مهری مرتبط می کند. از این روی برخی از ویژگی های سیاوش و رخدادهای اسطوره ای در پیرامون او، در باورهایی مانند فره باوری، ازمون گذر از اتش، اسب و تشتر، باید در اسطوره های کهن جستجو شود؛ همچنین سرچشمه پیمان داری، راست گویی، کمان داری و کین خواهی او را باید در باورهای مهرپرستان کاوید.