مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
جریان سیال ذهن، بازگشت به گذشته و به نقد کشیدن آن، حضور شخصیت های تاریخی، بینامتنیت، درگیر شدن خواننده با متن، تأکید بر بی نهایت بودن معنا و عدم قطعیت از ویژگی های رمان های پسا مدرن است که امکان گفتگوی این آثار را با دیگر متون فراهم می کند. عباس معروفی در مجموعه آثار خود مانند پیکر فرهاد، سمفونی مردگان، سال بلوا، فریدون سه پسر داشت و غیره به اصول داستانی پست مدرنیسم به ویژه بینامتنیت پسامدرنی گرایش داشته است. پژوهش حاضر، بر مبنای نظریة منطق گفتگویی به تحلیل رمان فریدون سه پسر داشت با داستان پادشاهی فریدون در شاهنامه پرداخته است. نتیجة این تحلیل نشان می دهد که در این رمان، نویسنده با بهره مندی از برخی مؤلفه های پسا مدرن به ساختارشکنی و نقیضه پردازی از روایت اسطوره ای فریدون در شاهنامه روی آورده است. وی از خلال دلالت های معناشناختی و ارزشی جدید، کارناوال گرایی و دورگه کردن سخن شاهنامه، جدال همیشگی بشر بر سر تصاحب قدرت را به تصویر می کشد و جامعة پدرسالار و مردسالار ایران را مورد انتقاد قرار می دهد
«جفتْ جوی» یا «جفتوجوی» (پیشنهادی برای تصحیح بیتی از شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آغاز پادشاهی کیکاووس با ماجرای جنگ مازندران همراه شده است. داستان بدین قرار است که کاووس به همراه پهلوانان سرگرم باده گساری است که دیو (= اهریمن) چون رامشگری از سالار بار می خواهد تا او را به نزد کاووس ببرد. سالار بار پس از کسب رخصت از شاه، دیو را به حضور او می برد و در کنار نوازندگان جای می دهد. دیو بربط می نوازد و سرود مازندرانی در ذکر زیبایی های مازندران سر می دهد و چنان توصیفی از مازندران می کند که شاه را به کشیدن سپاه به مازندران برمی انگیزد. ادامه داستان شامل مخالفت پهلوانان و بزرگان با این اقدام و استمداد آن ها از زال برای برگرداندن رأی شاه و ناکامی او در این کار و لشکر کشیدن و گرفتار شدن شاه و لشکریان در مازندران و ماجرای هفت خوان رستم و کشتن دیو سپید و رهانیدن شاه و لشکریان و فتح مازندران است.
تحلیل بینامتنی راحة الصّدور و شاهنامه بر مبنای ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، بررسی و تحلیل روابط و مناسبات بینامتنی راحة الصّدورو شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر ترامتنیت ژرار ژنت و با رویکرد بینامتنیّت اوست. روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. پرسش های پژوهش این است که کدام یک از انواع بینامتنیّت از دیدگاه ژرار ژنت در راحة الصّدوروجود دارد و این متن تاریخی با چه نیّت و چگونه با شاهنامهرابطة بینامتنی ایجاد کرده است؟ حاصل پژوهش نشان داد که هدف مؤلّف راحة الصّدوراز برقراری رابطة بینامتنی آگاهانه با شاهنامه، تبدیل این اثر به یک سیاست نامه و اندرزنامه است. انواع بینامتنیّت صریح، غیرصریح و ضمنی با هدف احیا و تداوم اندیشة ایران شهری و مشروعیت دادن به حکومت ترکمانان سلجوقی در این متن تاریخی به کار رفته است.
نگاهی دیگر به رویین تنی اسفندیار در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله جذابیت های داستان رستم و اسفندیار، رویین تنی اسفندیار است؛ پهلوانی که گمان می رود از آسیب سلاح در امان است و به جنگ مردی می رود که ششصد سال است که دیو و دَد را مغلوب خویش ساخته است. لیکن با کمال شگفتی، این رویین تنی نه تنها کارساز نیست، بلکه گویی شکست و مرگ اسفندیار را هم سرعت می بخشد. اما چرا چنین می شود؟ تأملی در شاهنامهما را با ویژگی هایی از رویین تنی آشنا می سازد که عبارتند از: 1 صفت رویین تنی خاصّ اسفندیار و منحصر بدو نیست و پهلوانان دیگری هم بدان موصوف هستند. 2 علی رغم رویین تنی، اسفندیار زره می پوشد و آسیب می پذیرد.3 اسفندیار خود هرگز بدین امر تصریح نکرده، ادعایی نداشته است. 4 همه، حتی آنان که اسفندیار را رویین تن می دانند، در نبرد او با رستم دل نگرانند و رستم را پیروز می شمارند. 5 متن شاهنامهدر باب چگونگی رویین تن شدن اسفندیار، کاملاً خاموش است. 6 در متن، تصریح غیرقابل تأویلی بدین معنا نمی یابیم که رویین تنی یعنی آسیب ناپذیری. بنابراین، رویین تنی اسفندیار باید مفهومی دیگر داشته باشد. به گمان نویسنده، رویین تنی در شاهنامهرمزی است از شکست ناپذیری؛ شکست ناپذیری متوهمی که غالباً در ذهن مردم در باب پهلوانان بزرگ وجود دارد؛ معنایی که در وقت رویارویی با مرگ فرو می ریزد.
آوا و معنا در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان صوت و معنی و نحوة به کارگیری واج ها در القای مفاهیم، رابطة تنگاتنگی وجود دارد. سخنوران در انتخاب واژگان، ناخواسته تحت تأثیر عواطف خود قرار می گیرند و واژگانی را به کار می برند که واج های آنها بیانگر عواطف و احساسات گوینده است؛ یعنی واژگان علاوه بر انتقال معنا به انتقال عواطف و احساسات نیز می پردازند. ساختار آوایی کلمه علاوه بر نقش معنایی خویش از رهگذر مجموعة اصوات، به طور غیر مستقیم، مفهومی که در ذهن شاعر می گذرد، بیان می کند. موریس گرامون، زبان شناس نامدار فرانسوی، با قاطعیت در مورد لایه های زیرین واژگان و واج ها و قوة القاگری آنها بحث می کند که اساس کار این پژوهش مبتنی بر نظریة اوست. در پژوهش حاضر با بررسی 300 بیت از ابیات مربوط به سه حوزة معنایی حماسی و غنایی و مرثیه شاهنامه معلوم شد که رابطة معنا داری میان زمینة معنایی شاهنامه با آواها و هجاهای به کاررفته وجود دارد و زبان فردوسی در حوزه های معنایی متفاوت، به تناسب معنا تغییر می کند و شاعر از واج هایی بهره می جوید که معنای ثانوی زبان را به ذهن القا می کند. فردوسی در ابیات عاشقانه بیشتر از همخوان سایشی(24درصد)،لرزشی(5/13درصد) و روان(5/6) و هجاهای باز(cv) و (cv:) استفاده می کند. در ابیات حماسی بیشترین سهم همخوان ها را به انفجاری ها(7/38) و در هجاها به cvc اختصاص می دهد. در مراثی نیز از همخوان های خیشومی(3/19) و انفجاری- سایشی (3/3) و هجای کشیده (cv:cc) بیش از دو حوزه معنایی دیگر سود می جوید.
بحثی درباره انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به نوذر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعضی از روایت های شاهنامه با دیگر منابع متفاوت است. یکی از دلایل این تفاوت، تغییراتی است که در روایت های حماسی رخ می دهد و به بعضی از منابع می رسد که یک نمونه از این تغییرات، انتقال یک خویشکاری، عمل و... از شخصی به شخص دیگر است. از نمونه های این مقوله، انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به دوران نوذر در شاهنامه است. این جنگ که در اغلب روایت های قبل، هم زمان و حتی بعد از فردوسی به منوچهر منسوب بوده، در شاهنامه به دوران نوذر منتقل شده است. در این مقاله سعی شده پس از بررسی روایت ها، اصالت آنها و علت این انتقال روشن شود. نتایج پژوهش نشانگر این است که از طرفی منوچهر در گذر زمان، چهره ای مینوی یافته و از طرفی، نوذر چهره ای منفی پیدا کرده است. بنابراین می بایست در آغاز، این شکست در دوران منوچهر بوده و در روایت های متأخر و نزدیک به عصر فردوسی به دوران نوذر منتقل شده باشد.
نگاهی به واژه های ترکی شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وام واژه های مختلف زبان ترکی در کهن ترین متون و نمونه های نظم و نثر فارسی راه یافته است. درباره لغات و ترکیب های عربی در مفصل ترین و مهم ترین منظومه بازمانده از سده چهارم، شاهنامةفردوسی، پژوهش های بسیاری انجام شده است؛ اما هیچ پژوهش مستقلی درباره واژه های ترکی این متن وجود ندارد. در این مقاله برای نخستین بار لغات و نام های ترکی حماسه ملی ایران بر اساس جدیدترین و منقّح ترین تصحیح آن، ویرایش دوم متن خالقی مطلق، استخراج و در چند بخش بررسی شده است: الف) واژه های ترکی؛ ب) ترکیب های ترکی فارسی؛ ج) نام های خاص؛ د) لغت های ترکی ابیات دقیقی؛ ه) واژه های نیازمند بررسی بیشتر. بر اساس این تحقیق، ده لغت و شش نام خاص ترکی در ابیات فردوسی و چهار واژه و دو اسم خاص نیز در هزار و پانزده بیت منقول از دقیقی در شاهنامهبه کار رفته است. در میان کلمات ترکی شاهنامهبه ترتیب، واژه های تُرک، خاقان، تاراج و خدنگ بسامد بیشتری دارد.
شاهنامه در ادبیات ترکی عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه، اثر بی بدیل حکیم فردوسی، از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود و در ادوار مختلف تاریخی مورد توجه شاعران، ادیبان، نویسندگان و پژوهندگان عرصة ادبیات، و نیز در فرهنگ ها و زبان های دیگر ملل، منبع الهام و اثربخشی بوده است. از سرزمین هایی که تأثیر این کتاب سترگ به شکلی گسترده در فرهنگ و ادبیات آن دیده می شود، آسیای صغیر است. تأثیر شاهنامهدر این خطه، جز ایران، قابل قیاس با سرزمینی دیگر نیست. شاهنامه های بسیاری به زبان های فارسی و ترکی در این حوزه نگاشته شده و تحت تأثیر شاهنامه، سنت شاهنامه نویسی در دربارهای پادشاهی این دیار رواج یافته و نظیره هایی توسط شاعران ترک عثمانی بر شاهنامهسروده شده است. ترجمه های منظوم و منثور بسیاری نیز از شاهنامهبه زبان ترکی صورت گرفته است. شاهنامهبر فرهنگ ترک اثر گذاشت؛ به گونه ای که نمود آن در ادبیات مردمی ترک ها، اسطوره ها، تصاویر نقش بسته از شاهنامهدر دربارهای پادشاهان عثمانی و... دیده می شود. همة این عوامل سبب شد تا در این مقاله ابعاد مختلف تأثیر این اثر در زبان و ادب ترکی بررسی شود و بر این اساس، رواج سنت شاهنامه نویسی، ترجمه های شاهنامه، اهمیت شاهنامهدر تاریخ نگاری ترکی، عناصر اسطوره ای شاهنامهدر ادبیات ترک و تأثیر آن در ادبیات خلق (ادبیات مردمی) مورد بحث قرار گیرد.
سگِ کیخسرو (نکته ای اساطیری در یکی از گزارشهای شفاهی- مردمیِ داستانِ غیبتِ کیخسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیخسرو، پادشاه نامدار و دادگرِ کیانی، در شاهنامه پس از پیروزیِ نهایی بر افراسیاب از فرمانروایی دست می کشد و به کوهی می رود و غایب می شود. این سرانجامِ شگفت در سنّتِ شفاهی- مردمیِ ایران مورد توجّه قرار گرفته و روایتهای متعدّدی در این باره پرداخته و نقل شده است. در یکی از این گزارشها کیخسرو همراه «سگی» به غار می رود و ناپیدا می شود و مردم معتقدند که او با آن «سگ» در غار، زنده و جاویدان است. بررسیِ بعضی نمونه-های مشابه یا تقریباً همانندِ این داستان نشان می دهد که در آنها نیز در کنار کسانی که زنده به آسمان عروج می-کنند یا در مَغاک زمین (غار، جهان زیرین و...) جاویدانند و یا به جهانِ دیگر می روند و باز می آیند «سگ» به نوعی نقش و حضور دارد و چون این جانور در روایات و معتقداتِ باستانیِ بسیاری از مللِ جهان به شیوه های مختلف با آن دنیا مرتبط است و راهنما و نگهبانِ ارواح انگاشته می شود احتمالاً ملازمتِ آن با کیخسرو در روایتِ شفاهی- عامیانه ایرانی نیز برخاسته از همین باورِ مردمی است و در واقع «سگ کیخسرو» راهنما و محافظ او در غار و جهانِ دیگر دانسته می شده است.
رازداری در داستان های عاشقانة شاهنامه (شاخصة مهم ادب تعلیمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رعایت مرزهای اخلاق انسانی، یکی از برجسته ترین خصوصیات شاعران بزرگ ادب فارسی است. خلق آثار ارزشمندی همچون شاهنامه در کنار ارزش های ادبی آن که در اوج زیبایی است به دلیل رعایت اصول اخلاقی بیشترین تأثیر را در برانگیختن خصایل انسانی در مخاطبان خویش داشته است. یکی از مهم ترین این خصایل، رازداری و کتمان سرّ است که در بسیاری از داستان های شاهنامه از جمله داستان های عاشقانه در دو گونة رازداری ممدوح و مذموم دیده می شود. فردوسی با حفظ تعهد به تعلیم اخلاق رازداری، به بیان ماجرای عشق، در گیرودارهای قومی، نژادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی در جامعة نیمه تاریخی و نیمه افسانه ای داستان ها پرداخته است. این آموزه گاه به شکل پند و نصیحت و گاه در عمل و عکس العمل شخصیت ها همراه با بسیاری از ظرایف و نکات، اوج و فرود می یابد. بررسی رازداری در داستان های عاشقانة شاهنامه با توجه به ویژگی ها و عناصر برجسته ای مانند حماسه، عشق، پهلوانی، آیین سوگند و امثال آن اهمیت دارد. بررسی این داستان ها برای اثبات عوامل تأثیرگذار در گسترش تعلیم رازداری و شناخت نقش عناصر اصلی داستان عاشقانه در رازداری های ممدوح یا مذموم و همچنین بررسی تأثیر بن مایه های حماسی و عشق، در پایداری و یا ضعف رازداری اهمیت دارد.
تطبیق صحنه شکار آهو، بهرام گور و آزاده در شاهنامه های دوره ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه، حماسه ای منظوم، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی است. این اثر موردتوجه حاکمان ایران در دوره های مختلف بوده و به سفارش برخی از آن ها، نگارگران آن را به تصویر کشیده اند. از دوره پیش از استقرار ایلخانان تا سده 14.م /8 ه.ق، نسخه مصوری از شاهنامه به دست نیامده است و فقط 2 نسخه از شاهنامه مربوط به سده 13.م /7 ه.ق در دست است که هیچ کدام مصور نیست . پس از این دوران نیز تنها نزدیک به 10 شاهنامه مصور متعلق به14.م/8 ه.ق (دوره ایلخانی) موجود است که تصویرسازی های موجود در آن ها تأمل برانگیز است. در این پژوهش، سه نگاره از سه شاهنامه دوره ایلخانی تحلیل و بررسی شد که به تصویرگری روایت « شکار آهو، بهرام گور و آزاده» که یکی از داستان های موردتوجه تصویرگران دراین شاهنامه ها بود. این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شد، با بهره گیری از منابع و مستندات موجود، در پی یافتن پاسخ برای این پرسش بود که آیا سه شاهنامه 1331.م/731ه.ق ،1333.م/733ه.ق و 1352.م/753ه.ق در یک کارگاه هنری تولیدشده و در تولید آن ها از روش و سبکی خاص پیروی شده است ؟ لذا به این منظور، مجموعه ای از افتراق ها و اشتراک های عناصر هنری در این سه نگاره بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که در ترکیب بندی، فن و حتی در تأثیرپذیری از اسلوب های مکاتب قبلی؛ از هنر ایران، چین و مغول، تصویرپردازی های مشترک در این آثار وجود دارد که تأییدی بر تولید این آثار مشتبه در کارگاهی مشترک است.
بررسی نام جایِ «رودابد» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهندگان شاهنامه آن گونه که باید تحقیقات چندانی دربارة مکان های شاهنامه انجام نداده اند، علاوه براین ضبط برخی از این مکان ها در نسخه های خطی وچاپ های شاهنامه نادرست وپریشان است؛ نسخه نویسان شاهنامه هم تلاش چندانی برای ضبط صحیح این نام ها انجام نداده وگاه به عمد آن ها را با نام ها وکلمات مأنوس در روزگار خود جایگزین کرده اند.آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده است، بررسی و روشن کردن یک جای نام وطرح دو احتمال در مورد جای نام دیگری در شاهنامه است که از حیث جغرافیایی با جای نام مورد بحث کاملاً انطباق دارد. فردوسی در شاهنامه دو جا به ذکر «رودآبد» پرداخته که از نظر شاهنامه پژوهان شناخته شده نیست و ناشناختگی نام این شهر مایة برآشفتگی بسیار شده است. در این مقاله سعی شده ، به بررسی مکان این بوم و همسانی نام این شهر با «زورابد» شهری در نزدیکی سرخس با قدمت تاریخی پرداخته شود.نتیجه پژوهش حاضر، پیشنهاد این نکته است که«رودآبد» شاهنامه همان شهر «زورآبد»یا «زورآباد» تربت جام است که با نام جدید صالح آباد به پویایی و قدمت تاریخی خود ادامه حیات می دهد.
بررسی روابط بینامتنی مینوی خرد و دیباچه شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم زمان با آن، امکان پذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایت ها و خرده روایت های شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و هم چنین شباهت دیدگاه های فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچه آن، با برخی متون پیش از آن هم چون اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید می کند و به شناختن آن ها و بازخوانی شاهنامه از طریق آن ها، کمک می کند. در این مقاله، با مقایسه محتوایی دیباچه شاهنامه فردوسی و متن ترجمه شده مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریه ژنت پرداخته شده و نتیجه این بررسی نشان می دهد که بی شک، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.
بررسی تطبیقی شخصیت ها و کارکردهای آنها در داستان های سیاوش و رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقوام هند و ایران از دیرباز دارای مشترکات فرهنگی بوده اند. بررسی تطبیقی شخصیت ها و کارکردهای آنها در داستان های سیاوش و رامایانا، گویای بخشی از این فرهنگ مشترک است. از جمله عناصر مشترک این دو داستان، کنش ها و ویژگی های مشترک شخصیت هاست. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی کوشیده ایم شخصیت های دو داستان مذکور را بر اساس ویژگی ها و کنش های مشترک تطبیق دهیم. با تکیه بر این هدف، به این نتیجه رسیدیم که شخصیت هایی مانند سیاوش و رام در وفاداری به پدر، دنیاگریزی و...، سودابه و کیکئی در نیرنگبازی، حسادت، دشمنی با ناپسری و...، کاووس و جسرت در دودلی میان زن و فرزند، گیو و هنومان در بیباکی، تنهایی رفتن به درون دشمن و گذشتن از آب، افراسیاب و راون در قدرت طلبی و جهان آشوبی، فرنگیس و سیتا در گرفتار شدن به وسیله افراد ستمگر، کیخسرو و لو و کش در بالیدنشان در جای دیگر و بازگشت به وطن و پیران و والمیکی در خردورزی و نگهداری از شاهزادگان به هم شباهت دارند.
مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای حماسی- اساطیری جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفرهای اساطیری جهان قالب و ساختار مشخصی دارد که آن ها را با دیگر انواع سفرها متمایز می کند. ساختار این سفرها متشکل از حوزه های عملیات گوناگونی است که در روند سفر، تحقق یا عدم تحقق آن تاثیر مستقیم دارد. برخی از حوزه های عملیاتی برای تحقق سفر و بعضی برای عدم تحقق آن تدارک دیده شده اند. شخصیت های سفر و وسایل نقلیه که دو حوزه عملیات این سفرها را به عهده دارند با قدرت جادویی و ماورایی خود بر موانع و محدودیت راه سفر غلبه می کنند و موجب تحقق آن می شوند. در میان داستان های شاهنامه سفرهایی است که دارای ساختار سفرهای اساطیری جهانند اما ساختار بسیاری از آن ها با ساختار سفرهای اساطیری جهان منطبق نیست و نمی توان آن ها را سفر اسطوره ای محسوب کرد.در این تحقیق شاهنامه فردوسی تا پایان داستان اسکندر و منابع پژوهشی اسطوره ای جهان که به زبان فارسی ترجمه شده مورد مطالعه قرار گرفته اند و سفرهای اساطیری آن ها تحلیل و بررسی شده اند. سپس به مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای اساطیری جهان پرداخته و شباهت ها و تفاوت هایی که در اجزاء و ساختار آن ها وجود دارد مشخص شده است.
بررسی آیین شمنی و سایر جادوها در داستان «رستم و اسفندیار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جادو و آیین های مربوط به آن، موضوعی است که همواره از جنبه های گوناگون مورد توجه انسان بوده است. در شاهکارهای ادبی از جمله شاهنامهفردوسی نیز، این موضوع به چشم می خورد. هدف این پژوهش، بررسی جادوها و آیین های جادویی در داستان رستم و اسفندیار است. بدین منظور، کوشیده شده است تا با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، ضمن بررسی و تحلیل جادوهای این داستان و آیین های مربوط (مانند آیین شمنی و شمنیسم، جادو درمانی، سلاح جادویی، رویین تنی و شکست طلسم آن و سایر جادوها)، به بررسی تطبیقی این موارد در دنیای واقعی و نیز مقایسه آنها با اساطیر اقوام دیگر پرداخته شود. سپس، علل رویکرد بشر به امور جادویی و ماوراءالطبیعه و همچنین، میزان تاثیر قدرت های جادویی در جاودانگی یا فناپذیری دارندگان چنین قدرت هایی مورد بررسی قرار گرفته است. حاصل آنکه وجوه مشترکی میان جادوها و آیین های جادویی در این داستان با جامعه ایران باستان و سایر تمدن های باستانی و نیز، شباهت هایی میان اسطوره های داستان با برخی از اساطیر اقوام دیگر به چشم می خورد. دیگر آنکه از عمده ترین دلایل توجه و گرایش بشر به جادو و قدرت های ماورایی و خلق قهرمانان اسطوره ای، غلبه او بر ناتوانی خویش در مقابله با رنج ها و سختی های زندگی و دستیابی به بزرگترین آرزویش، یعنی حیات جاودانه است. همچنین درمی یابیم تحقّق این آرزو حتی در مورد اسطوره های ساخته ذهن بشر نیز علی رغم داشتن قدرت های جادویی و نامیرایی، امکان پذیر نیست و سرانجام آنها شکست و مرگ است.
علل دگردیسی ریشه های اساطیری شخصیت سودابه در داستان سیاوش شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است که علل و عوامل تغییر و دگرگونی عظیم الهه باستانی آب را مورد بررسی قرار دهد. در عصر ماقبل تاریخ، بر اثر پدیدة وام گیریِ اسطوره، باورها و آیین های مربوط به الهه آب به ماوراءالنهر کشیده شده است. هم زمان با شکل گیری نهایی داستان های حماسی در ایران این الهه علاوه بر تحولات اجتناب ناپذیر اساطیری در جریان تلفیق و هماهنگی با الگوهای مردسالارانة قبایل هندوایرانی کهن و تطبیق با سنت های اجتماعی رایج آن سامان، در افواه نقالان و گوسانان دربارهای پارتیان اشکانی و کوشانیان به جایگاه بس فروتری هبوط کرد تا جایی که به طور کلی از جهان خدایان پایین آمد. الهه آب با فراموش شدن ریشه و اصل آسمانی اش و تحت تأثیر خوارمایه انگاری زن و تغییرات متعدد سرانجام در شاهنامهخصوصیات نو پذیرفت و به صورت سودابه درآمد. از سوی دیگر دُموزی ایزد نباتی ِمرتبط با الهة بین النهرینی نیز در اساطیر ایران بر اثر عامل شکستگی به دو تن تبدیل شد: یکی سیاوش که نقش و خویشکاری او همانند ایزد مقتول نباتی بین النهرینی است و دیگری کیخسرو که نقش ایزد بازآینده و تجدید حیات کنندة سیاوش را دارد. این شخصیت ها به صورت داستان سیاوش و سودابه و همچنین کیخسرو به شاهنامةابومنصوری و از آنجا نیز به شاهنامهفردوسی راه پیدا می کنند.
چند نکته و بن مایه داستانیِ حماسی اساطیری در یک طومارِ نقّالیِ کهنِ ترکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از طومارهایِ نقّالیِ نسبتاً کهن و ناشناخته کتابی است به نام کلیّات شاهنامهفیلسوف شهیر حکیم ابوالقاسم فردوسی که در سال (1339 ه.ش) در تبریز چاپ شده است. این متن به نثر ترکی است و داستان های آن از پادشاهی گیومرث تا دو روایتِ بابک و ساسان و اردشیر و کرم هفتواد از دوره ساسانیان را شامل می شود. مأخذِ فارسیِ دستِ کم دو روایتِ این طومار مربوط به عصر صفوی است و زمانِ گردآوری و ترجمه باز دستِ کم دو داستانش، پایانِ روزگار افشاریان و آغاز عهد زندیّه است و از این روی آن را باید از طومارهایِ کهنِ نقّالی بشمار آورد. به دلیلِ این قدمت و نیز جامعیّتِ داستانیِ آن، برخی نکات و اشاراتِ مهمِّ حماسی اساطیری در این طومار وجود دارد که در جستار پیشِ رو به بررسی آن پرداخته ایم.
بازکاوی بن مایه ها و ساختار داستان های «نبرد رستم با اکوان دیو» و «نبرد گرشاسپ با گَنْدَرْوَ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرشاسپ بزرگ ترین پهلوان اسطوره ای ایران است و رستم نیز جهان پهلوان شاهنامهاست. یکی از شگفت ترین و رازآمیزترین دشمنان گرشاسپ، دیوی است گَنْدَرْوَ نام که پهلوان پس از رنج بسیار، او را در کنار دریای فراخ کرت از پای درمی آورد. اکوان دیو نیز از رازآمیزترین دشمنان رستم است که تهمتن با کوشش بسیار، سرانجام او را در نزدیکی دریایی از پای می افکند. در این جستار، با روش توصیفی تحلیلی، دو داستان «نبرد رستم با اکوان دیو» و «نبرد گرشاسپ با گَنْدَرْوَ»، از دید بن مایه و ساختار سنجیده می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که این دو داستان، در ساختار و روند کارکردهای نیروهای دوسویه و نیز از دید ژرف ساخت های اسطوره ای حماسی، به گونه ای شگفت هم سانند. روند ساختاری دو داستان و آرمان ها یا کهن الگوهای رفتاری دو پهلوان، این انگاره را سامان می دهد که گویی داستان نبرد رستم با اکوان دیو، گونه ای دیگر از داستان نبرد گرشاسپ با گَنْدَرْوَ است و یا هر دو داستان از یک سرچشمه اند.
طوس زرّینه کفش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سپهسالار زرّینه کفش، طوس نوذر، ازشاه زادگان رنج دیده کهن نامه باستان است که عمری کمر به خدمت شاهان بلند آوازه کیانی چون کی کاووس و کی خسرو می بندد. او که از خاندان بزرگ نوذری و از جاودانان دین زردشتی است، در روز رستاخیز به یاری سوشیانس برمی خیزد و آغازگر جنگ آخرالزّمان است. از میان یک صدوپنجاه پهلوان و شاه و شخصیّت گوناگونِ نیمه نخست شاهنامه، اگرچه طوس از پهلوانان جریان ساز و اصلی و در مرکز نهاد شاهی پهلوانی قراردارد، به دلیل تنوّع خصلت ها و کنش های شخصّیتیش، کم تر مورد تحقیق پژوهش گران قرار گرفته و غالباً به عنوان چهره ای تندخو، کم خرد و خود پسند معرّفی شده است. در این جستار می کوشیم ضمن اشاره به تاریخچه و معانی لقب «زرّینه کفش» با نگاهی گذرا به هستی شناسی اسطوره ای طوس در اوستاو متن های پهلوی و سیر هستی او در حماسه ملّی، تفاوت ها و تضادهای شخصّیت اساطیری و حماسی، سپهسالار زرّینه کفش دوره پهلوانی حماسه ملّی ایران، بیش از پیش بررسی شود تا از این ره گذر، شناختی تازه تر از او بدست داده شود.